قزاقستان

جمهورى قزاقستان مساحتى برابر با 2717000 كيلومتر مربع دارد. (1) كه از اين لحاظ وسيع‏ترين جمهورى آسياى مركزى و دومين جمهورى بزرگ شوروى سابق پس از روسيه مى‏باشد. اين كشور از شمال با روسيه از جنوب به ازبكستان و تركمنستان و قرقيزستان و از شرق به تركمنستان شرقى چين محدود مى‏باشد. درياى خزر در غرب و درياچه آرال در مرز اين كشور با ازبكستان قرار گرفته است.

جمعيت آن در سال 1979م 5/14 ميليون نفر بود ولى هم اكنون 17 ميليون نفر سكنه دارد. 45% سكنه اين جمهورى مسلمان هستند. در قرن نوزدهم، اسلام در قزاقستان رشد بى سابقه‏اى يافت زيرا تزارهاى روس نگران قبائل پراكنده اين جمهورى بودند و بيم آن را داشتند كه بر آنها بشورند، لذا تصور نمودند با قبول اسلام از سوى قبائل،آنها به هم نزديك شده و تمدن واحدى ايجاد مى‏كنند و از اين لحاظ در مورد پذيرش اسلام از سوى آنان محدوديت قائل نشدند و در برابر رشد و توسعه مساجد اينمنطقه ازخود عكس العملى نشان ندادند اما برخلاف تصور روسها، نفوذ اسلام در مردم قزاق آنان را به صورت اقوامى ظلم ستيز درآورد و در مقابل روسها به شورش و مقاومت برخاستند. روسها كه متوجه چنين قدرت سياسى (بخاطر قبول آئين اسلام) توسط قزاق‏ها شدند در ساخت مساجد مضايقى ايجاد نموده و تبليغات مسيحى را در اين جمهورى اشاعه دادند.

نژاد اكثريت، قزاق است آنها از قبائل تركى هستند كه قبل از ميلاد مسيح در منطقه فعلى استقرار يافته‏اند و نسل كنونى قزاق‏ها، محصول آميزش مغول‏ها با ترك‏هاى بومى اين سرزمين مى‏باشد. نژادهاى ديگر آن عبارتند از: روسى، اوكراينى، آلمانى، كره‏اى، اويغورى، ازبكى، تاجيكى و ايرانى. زبان قزاقى است و الفباى آن كريلى مى‏باشد. اين زبان با زبان تركى آميختگى زيادى دارد.

از قرن سيزدهم ميلادى تا اواخر قرن پانزدهم، قزاقستان تحت‏سلطه مغولها قرار داشت بعدا دچار جنگ‏هاى داخلى گشته و تجزيه گرديد و ارتباط ميان قزاقها و روسها از قرن شانزدهم قوت گرفت و قزاقها بتدريج زير سلطه روسها قرار گرفتند اما براى رهاى از يوغ مهاجمين روس در نيمه دوم قرن هيجدهم چندين بار دست به شورش زدند. با اين حال از سال 1866م سلطه روسها بر اين نواحى تثبيت گشته و قدرتهاى محلى از ميان رفتند ولى موج نفرت از روسها در ميان قزاقها بتدريج اوج گرفت و قدرت معنوى اسلام در تقويت اين انزجار مؤثر بود و چندين شورش در اواخر قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم توسط قزاقها بر عليه روس صورت گرفت كه به شدت سركوب شد. در 26 اوت 1920م (4 شهريور 1299ش) جمهوى خودمختار قزاقستان تحت نظر كرملين، در اين سرزمين تشكيل شد و «آلما آتا» به عنوان مركز آن انتخاب شد و در 5 دسامبر 1936م (14 آذر 1315ش) به جمهورى قزاقستان تغيير نام داد كه تا سال 1991م برقرار بود و در اين سال استقلال خود را بدست آورد.(20 فروردين 1370ش) و به عضويت‏سازمان ملل متحد درآمد. همانگونه كه اشاره شد پايتخت آن آلما آتا (پدر سيب) است. 19 استان، 82 شهر دارد و 57% سكنه در كانونهاى شهرى سكونت دارند. 60 دانشكده با 14000 دانشجو، 10000 واحد مدرسه و 6 كانال تلويزيونى از جمله امكانات فرهنگى قزاقستان است. (2)

يكى از مساجد مهم مسلمان در مركز حكومت اين كشور قرار دارد. قزاقستان تنها جمهورى مسلمان نشين آسياى ميانه است كه در آن سلحهاى استراتژيك و سيلوى موشكهاى بالستيك قاره پيماى اتمى شوروى سابق نگاهدارى مى‏شود و امريكا از اينكه مواد هسته‏اى و سلاحهاى اتمى مزبور به دست مسلمانان بيفتد به شدت نگران است.

قزاقستان از منابع آبى خوبى برخوردار است. درياچه آرال واقع در جنوب آن اكنون مورد استفاده پروژه آبيارى توسعه كشت پنبه در ازبكستان قرار گرفته و با عقب نشينى منابع آب آن، دريائى از نمك را در سواحل وسيع خود برجاى گذاشته است. در اين كشور معادنى چون: طلا، نقره، فسفات، نيكل، قلع، مس، سرب، روى، زغال سنگ، سنگ آهن وجود دارد. رودهاى آن منابع مهمى براى توليد برق آبى (انرژى هيدروالكتريك) و طرحهاى آبيارى به شمار مى‏روند. زمينهاى مزروعى حاصلخيز و مراتع سرسبز و خرم از بركات اين سرزمين است. اين كشور به لحاظ صنعتى بسيار توسعه يافته است و صنايع استخراجى، شيميائى، ذوب فلزات، ماشين‏سازى، سيمان، نساجى و غذايى در آن استقرار دارد. قزاقستان از مراكز مهم توليد گوشت‏شوروى سابق بود و غلات، سبزى، انگور، سيب، نيشكر، سيب زمينى و كتان در آن توليد مى‏شود. صنعت ماهيگيرى در اين جمهورى استقلال يافته، رونق بسزايى دارد. در بين جمهوريهاى مشترك المنافع دومين توليد كننده نفت به شمار مى‏رود و بزرگترين ذخائر كروم در آن وجود دارد.

ازبكستان

سرزمين ازبكستان، با 447400 كيلومتر مربع وسعت در جنوب قزاقستان و درياچه آرال و نيز شمال افغانستان و تركمنستان واقع است. تاجيكستان و قرقيزستان همسايگان شرقى آن هستند. 85% سكنه 20 ميليونى آن پيرو آئين اسلام مى‏باشند.

در قرن ششم قبل از ميلاد بخش اعظم آن تحت‏سلطه هخامنشيان بود. سامانيان كه خست‏سلسله ايرانى پس از حكمرانان تكر بودند، در دوران حكومت‏خود در خراسان و ماوراء النهر (بخشهايى از ازبكستان كنونى) و قسمتى از ايران مركزى حكومت مى‏كردند (از 261 تا 389ق) در عهد اسماعيل سامانى، مركز اقتدار اين سلسله بيستر ماوراالنهر بود و بخارا و سمرقند در عهد او چنان ترقى كردند كه قسمت عمده‏اى از عالم اسلامى را با درخشندگى تمدن و معارف و ادبيات و هنر، نور و فروغ مى‏بخشيدند. مقبره اسماعيل سامانى در بخارا است كه خود اثر هنرى بسيار زيبائى از اين عصر مى‏باشد. بخارا يكى از شهرهاى بزرگ ماوراالنهر قديم و مركز بعضى حكومتهاى اسلامى و كانون نشر علوم و معارف اسلامى و ادب ايرانى مى‏باشد، نرشخى (مورخ معروف) عمعق بخارائى شاكر بخارى از دانشمندان اين شهر قديمى‏اند، شيخ الرئيس ابوعلى سينا (370 - 428ق) دانشمند بزرگ ايرانى در روستاى افشنه از توابع بخارا بدنيا آمد و در بخارا كسب علم نمود. (3)

بلندترين عمارت بخارا مناره‏اى است 5/46 مترى كه مربوط به مسجد كاليان و معروف به برج مرگ مى‏باشد. (زيرا محكومان به مرگ را از بالاى آن پرت مى‏كردند.)اين مناره مربوط به 8 قرن قبل است. بازار جالبى نيز از آثار هنرى اين شهر است. (4)

سمرقند يكى ديگر از شهرهاى تاريخى ازبكستان است كه در نزديكى بخارا قرار دارد كه رود سغد از كنار آن مى‏گذرد اين شهر در طول 25 قرن تاريخ خود هجوم سپاهيان اسكندر، اميران عرب، گروههاى بربر و چنگيزخان را بخود ديده است.صودر عصر تيموريان، سمرقند پايتخت مملكتى بزرگ شد كه از دهلى تا دمشق و از درياچه خوارزم (آرال) تا خليج فارس وسعت داشت اين دولت ماوراء النهر را به مقامى از اهميت رسانيد كه تا آن زمان هيچگاه بدان پايه نرسيده بود. بزرگترين سنگ قبر جهان كه بر روى امير تيمور گورگانى قرار گرفته در اين شهر (سمرقند) است. مسجد جالبى در اين شهر وجود دارد تحت عنوان مسجد بى بى خانم كه صحن درونى آن 167متر طول و 109 متر عرض دارد و قطر گنبد فيروزه‏اى آن 20 متر است. (5) از شهرهاى تاريخى ديگر ازبكستان تاشكند را مى‏توان نام برد كه به عنوان بزرگترين شهر آسياى مركزى، پايتخت اين جمهورى نيز مى‏باشد. انديجان. فرغانه و نمنگان از ديگر كانونهاى شهرى ازبكستان هستند كه بدليل ارزش تاريخى، همه ساله جهانگردها بدانها روى مى‏آورند.

در زمان صفويه و افشاريه به دفعات مكرر تلاش شد تا ازبكستان بار ديگر تحت كنترل حكومت مركزى ايران درآيد اما نفوذ روزافزون سران قبائل در افراد و ضعف ايران موجب از دست رفتن تدريجى ازبكستان شد و در سال 1873م اين منطقه به اشغال روسها درآمد. پس از سقوط تزارها در انقلاب اكتبر 1917م نظام كمونيستى بر ازبكستان حاكم شد و در سال 1924م رسما جمهورى سوسياليستى ازبكستان در اين سرزمين شكل گرفت كه تا سال 1991م برقرار بود. در اواسط اين سال، ازبكستان از سلطه ماركسيسم رهايى يافت و نسيم روح بخش آزادى بر آن وزيدن گرفت و معنويت اسلام آن را سيراب نمود.

ازبك‏ها، سنى و پيرو فقه حنفى هستند. دو مدرسه معروف اسلامى يعنى مدرسه مير عرب در بخارا و مدرسه اسماعيل البخارى در تاشكند كه در قرن شانزدهم ميلادى پديد آمده‏اند، تنها مراكزى‏اند كه در هنگام سلطه كرملين مشغول به فعاليت بودند. البته آنان در آغاز به تعطيل اين دو مؤسسه مذهبى اقدام كردند و پس از جنگ دوم اجازه فعاليت به اين مدارس را دادند. تمام علماى اسلامى در شوروى سابق با تحصيل در مدارس مذكور تربيت مى‏شوند. اين مدارس نيز انتشار كتب و نشريات اسلامى را به عهده داشتند و اكنون فعالترين و با تحرك‏تر و با كيفيتى افزونتر مسئوليتهاى ياد شده را به عهده دارند. در تمام شهرهاى آن مساجد متعددى وجود دارد كه بويژه در اعياد اسلامى مشحون از جمعيت نمازگزار مى‏شود. گرايش به تصوف نيز در اين جمهورى ديده مى‏شود و مراكز مهم تعليم اين آئين، در خيوه و بخارا هستند.

مردم ازبكستان از نژاد ازبك بوده و در حال حاضر متجاوز از يك ميليون ازبكى در افغانستان و قريب به 20000 نفر در ايالت مسلمان نشين تركستان شرقى چين (سين كيانگ) سكونت دراند.

زبان ازبك‏ها ازبكى است كه از مشتقات زبان تركى مى‏باشد.

رودهاى اين جمهورى و نيز درياچه آرال (خوارزم سابق) در توليد برق آبى و مشروب نمودن اراضى پنبه اين كشور دخالت مهمى دارند. ازبكستان از نظر توليد پنبه در جهان پس از آمريكا و چين مقام سوم را داراست و 60% پنبه شوروى سابق در اين جمهورى تهيه مى‏شده است. هم اكنون نيز، اين محصول از مهمترين اقلام صادراتى اين كشور بوده و اكثر اراضى آن به كشت پنبه اختصاص دارد و محصول مذكور كشت تك محصولى (6) اين سرزمين محسوب مى‏شود، از نظر توليد انواع كنف مقم اول را در آسيا ميانه دارد.

ازبكستان به لحاظ توليد نفت و گاز و معادن ذغال سنگ اهميت ويژه‏اى دارد. (7) پرورش گوسفند بين روستائيان و عشاير رواج گسترده‏اى داشته و ازبكستان از توليد كنندگان عمده پشم در شوروى بوده است.

تركمنستان

جمهورى تازه اسقلال يافته تركمنستان با وسعتى برابر 488100 كيلومتر مربع از مناطق نسبتا پر وسعت آسياى مركزى به شمار مى‏رود. اين كشور از غرب با درياى خزر از جنوب با افغانستان و جمهورى اسلامى ايران، از شرق و شمال با ازبكستان، مرز مشترك دارد. همچنين قزاقستان در شمال غربى آن واقع است. اين كشور بيشتر در جهت طول جغرافيائى گسترده شده و از غرب تا شرق آن 1100 كيلومتر و از شمال تا جنوب 650 كيلومتر است و از نظر وسعت بعد از روسيه، قزاقستان و اوكراين مقام چهارم را داراست و به اندازه مجموع مساحت كشورهاى دانمارك، بلژيك، هلند، اتريش و سوئيس قلمرو جغرافيائى دارد. قسمت اعظم آن را كوير قره قوم (8) (شن سياه) تشكيل مى‏دهد كه 80% خاك كشور را مى‏پوشاند. كوههاى كپه داغ و پاراپامير در جنوب و جنوب غربى آن است، رودخانه امو دريا با 2620 كيلومتر به اين كشور تعلق دارد كه عرض آن در برخى مناطق به 3 كيلومتر مى‏رسد.

كانال معروف قره قوم به عنوان بزرگترين كانال دنيا كه هم اكنون 1100 كيلومتر حفر شده در آينده با پيمودن 1340 كيلومتر راه، رودخانه امودريا را به خزر وصل مى‏كند.

يادآورى مى‏شود كه آمودريا كه به آن جيحون هم مى‏گويند از كوههاى مركزى آسيا سرچشمه گرفته و به درياچه آرال (واقع در مرز ازبكستان و قزاقستان) مى‏ريزد. به دليل وجود صحراى برهنه قره قوم، تركمنستان آب و هواى گرم و خشكى دارد و ميزان بارندگى آن در نقاط صحرايى به 80 ميلى‏متر مى‏رسد اما در نقاط كوهستانى هم مرز با ايران تا 300 ميلى متر باران دريافت مى‏كند.

تركمنستان 4 استان دارد: استان بالكان (كنار خزر) با 375000 سكنه، استان مارى (مرو) (9) با 884300 نفر، استان تاشائوز با 758600 نفر، استان چاربوبا 795000 نفر،19 شهر و 44 بخش دارد و مركز حكومت آن عشق آباد است كه در بخش شمالى كوههاى كپه داغ و 45 كيلومترى شهر باجگيران (مربوط به استان خراسان ايران) قرار گرفته و 422300 نفر سكنه آن است. ميانگين عمر مردان 9/62 سال و ميانگين عمر زنان 7/69 سال مى‏باشد كه 4/68% تركمت، 6/12% روس، 5/10% تاتار و 5/8% ازبكند.

زبان رسمى تركمنى است ولى زبان روسى را به عنوان زبان رسمى پذيرفته‏اند. 85% مردم، مسلمان هستند و در اين كشور 200 مسجد وجود دارد. علاقمند به تحصيل علوم اسلامى بوده و پس از استقلال، گرايش به معنويت و مذهب در تركمنستان رواج فزاينده‏ايى پيدا كرده است در سفرى كه رئيس جمهور ايران به منظور شركت در اجلاس سران كشورهاى آسياى ميانه در تاريخ 19/2/71 به تركمنستان نمود قاضى القضات اين كشور از ايشان خواست كه تسهيلاتى فراهم شد. تا طلاب علوم دينى تركمنستان به جاى تحصيل در عربستان، سوريه و تركيه، در ايران به تحصيل علوم مذهبى بپردازند. ايران و تركمنستان بدليل اشتراك مذهبى و فرهنگى و مرز مشترك، مناسبات فرهنگى سياسى و اقتصادى خوبى دارند.

تركمنستان يك دانشكده پزشكى و 5 هنرستان دارد. دانشكده عشق آباد كه بعدها به دانشگاه مختوم قلى معروف شد، در سال 1937م تاسيس گرديد كه در دانشكده زبانهاى خارجى آن زبان فارسى به صورت رشته‏اى جداگانه تدريس مى‏شود. سه فرستنده كانال تلويزيونى و يك فرستنده راديوئى دارد. از 10 روزنامه آن تنها روزنامه‏هاى «جرقه‏» تركمنستان و «عصر» عشق آباد به زبان روسى و بقيه به زبان تركمنى انتشار مى‏يابد.

تركمنستان از 6 قرن قبل از ميلاد بخشى از خاك ايران بوده است و بجز دوره سلطه مغول‏ها بر آسياى مركزى تا اوائل قرن هيجدهم همچنان جزو ايران بود. بعدها قبايل تركمن با بدست آوردن قدرت به تناوب حملاتى را عليه ايران ترتيب دادند. در سال 1873م روسها پس از 4 سال جنگ،تركمنستان رابه تصرف خود درآورند كه ضعف و هرج و مرج در عصر قاجاريه در اين فتح موثر بود. تا سال 1924م تركمن‏ها در مقابل كمونيستها مقاومت كردند و در اين سال سرزمين مذكور تحت نظارت كرملين قرار گرفت و اين حالت تا زمان فروپاشى شوروى ادامه يافت و تركمنستان موفق شد در 26 اكتبر 1991م (1370ش) استقلال خود رابدست اورد. در زمستان سال گذشته (1370) پس از تشكيل كنفرانس همكاريهاى اقتصادى (ECO) در تهران، جمهورى مذكور به عضويت آن درآمد. حكومت آن جمهورى است و پارلمان اين كشور 175 نماينده دارد كه براى مدت 5 سال برگزيده مى‏شوند (هر 12000 نفر راى دهنده يك نماينده را انتخاب مى‏كند.)

تركمنستان از توليد كنندگان عمده پنبه در آسياى ميانه به شمار مى‏رود و يكى از بزرگترين ذخائر سولفات سديم را در جهان داراست. نفت و گاز، سرب، روى، يد، برم و جيوه نيز در اين كشور استخراج مى‏گردد. صنايع آن عبارتند از: صنايع شيميائى غذايى، انرژى، نساجى ماشين سازى و توليد فرشهاى دستباف، وسيع‏ترين و پيشرفته‏ترين صنعت دامپرورى در بين جمهورى‏هاى سابق شوروى به اين كشور اختصاص دارد و پرورش اسب آن در جهان مشهور است. ميزان توليد گندم در تركمنستان به 900000 تن در سال بالغ مى‏گردد. (10

آذربايجان

آذربايجان تاحيه‏اى است در غرب درياى خزر به وسعت 86600 كيلومتر مربع كه در شمال آن روسيه و در غرب آن گرجستان و ارمنستان قرار دارد. همسايه جنوبى آن جمهورى اسلامى ايران مى‏باشد و بخشى از رودخانه ارس مرز اين دو كشور را تشكيل مى‏دهد.

چهره طبيعى آن سه گونه است: نواحى ساحلى درياى خزر با آب و هواى معتدل و مرطوب، نواحى كم ارتفاع و كوههاى فرسايش يافته قديمى و نقاط فلاتى،نواحى با ارتفاع بلند كه گاهى قلعه‏هاى آن تا 5000 متر از سطح دريا ارتفاع دارند. اين كوههاى منشاآتشفشانى داشته و از نقاط صعب العبور آذربايجان مى‏باشند و آب و هوا در نقاط مزبور در زمستان سرد و در تابستان معتدل است.

آذربايجان بزرگترين و پرجمعيت‏ترين (بيش ز 7 ميليون نفر سكنه) جمهورى منطقه قفقاز (11) مى‏باشد و بخشى از سرزمين 500000 كيلومتر مربعى قفقاز است. اين ناحيه از گذشته به آلبانياى قفقاز و در دوران حاكميت اعراب، اران ناميده مى‏شد.

تا قرون وسطى، بوميان قفقاز سكنه آذربايجان را تشكيل مى‏دادند اما در قرون بعد قبايل كوچ نشين غز كه در كرانه‏هاى سيمون مى‏زيستند، بدان كوچ نمودند. غزها در اواسط قرن دهم ميلادى اسلام آوردند. در اواخر اين قرن مهاجمين سلجوقى كه تركهاى مسلمان بودند بخشهايى از قفقاز و شمال غربى ايران را اشغال نمودند و در سال 1054 ميلادى در گنجه و تبريز بنام فرمانروايان سلجوقى خطبه مى‏خواندند. از قرن دوازدهم اتابكان بر آن حكومت مى‏كردند در قرن سيزدهم در آغاز، مغول‏ها و پس از آن دو طايفه ترك قراقويونلو و آق‏قويونلو بر اين نقاط حكمرانى داشتند. تا قرن نوزدهم بخشهايى از قفقاز جزو ايران بود كه با ضعف و بى‏كفايتى پادشاهان قاجار، ايران، در جنگهاى ايران و روس شكست‏خورده و طبق عهدنامه گلستان، دربند، باكو، شيروان، شاكى، قره‏باغ و برخى نواحى طالش به دولت متجاوز روسيه واگذار شد. در سال 1825م كه ارتش روسيه تبريز و ايروان ار اشغال نمود با تقاضاى ايران صلحى منعقد و بر حسب قرارداد تركمن چاى و به موجب ماده سوم آن ايران، از دعاوى خود نسبت به ايروان، نخجوان و خناتر دست برداشت. تا انقلاب اكتبر اين نقاط از آن امپراطورى روسيه بود كه با سقوط آن ترك زبانان در باكو، جمهورى آذربايجان را پديد آوردند و در 26 مه 1918م استقلال آن را اعلام كردند و در صدد وحدت با تركيه برآمدند كه با شكست دولت عثمانى، قواى انگليسى وارد باكو شده و تا مارس 1920م در آن باقى ماندند. در اين سال حزب كمونيست آذربايجان قدرت را در دست گرفت.

شهر بندرى باكو كه مركز حكومت اين كشور است 20% كل جمعيت آذربايجان را بهخود اختصاص داده است. 83% مردم از نژاد آذرى، 6% روس و 6% ارمنى هستند. سابقه پيوست اين جمهورى به ايران مربوط به عصر هخامنشى مى‏باشد و آذرى‏ها خود را از اعقاب زرتشت مى‏دانند تاتهاى ساكن آبشوران و طالشى‏ها و اهالى داغستان از نژاد ايرانى هستند. با مهاجرتا تركها، برخى از اين نژادها با هم ممزوج شده‏اند. زبان مردم آذربايجان، تركى با گويش‏هاى متفاوت است، دين آنها اسلام و 70% پيرو مذهب شيعه‏اند.

دولت تزارى روس نسبت به مسلمين و بويژه شيعيان آذربايجان سختگيرى مى‏نمودند و خشونت به خرج مى‏داد. اما تا پايان سده هيجدهم بتدريج از خصومت تزارها نسبت به مسلمين كاسته شد و از عصر كاترين كبير سياست‏شكيبائى در مقابل مذهب اسلام پيش گرفته شد. زيرا كاترين شخصا نسبت به اسلام علاقمند بود و به زعم وى اسلام آئين معقولى بود كه براى متمدن ساختن اهالى آسيا ميانه و قفقاز از مسيحيت مناسب‏تر بود. (12) بنابر اين مسلمانان در برپائى مراسم دينى و اعياد اسلامى آزادى داشتند و حتى سالى 60000 نفر به حج مى‏رفتند. البته تلاشهايى براى روسى كردن مردم مى‏شد اما مسلمانان به شدت مقاومت مى‏نمودند. با روى كار آمدن بلشويك‏ها در اكتبر 1917م واكنشهاى ضد مذهبى بعد بسيار خشن و شديدى به خود گرفت زيرا: به روحانيون فشار وارد مى‏شد و افراد مومن و معتقد به اتهام جاسوس و خرابكار تحت تعقيب قرار مى‏گرفتند، قوانين كيفرى براى جلوگيرى از تعليمات مذهبى باجرا درآمد و حبس‏هاى تنبيهى براى آموزش دهندگان در نظر گرفته شد، در محتواى دروس مدارس تغييراتى بوجود آمد تا از اين طريق دانش‏آموزان به مذهب بدبين شوند، ايجاد تشكيلات ضد مذهبى چون انجمن دانش و باشگاههاى بى‏دينى، توحيه شرعى براى حاكميت مذهبى و آوردن نام استالين در كنار اسم خداوند! زبان روسى اجبارى شد تا فرهنگ بومى كه بر اسلام مبتنى بود فراموش شود و از سال 1920م كوشش بر سر اين بود كه خط عربى آذرى‏ها به لاتين تبديل شود و در سال 1939م خط سيريليك جايگزين خط لاتين شد تا پيوند مردم با فرهنگ اسلامى قطع شود. به قهرمانان ملى و مذهبى خدشه وارد گرديد و تلاشهايى در جهت اثبات تفوق نژاد روس بر نژادهاى ديگر صورت گرفت. از سال 1943م نوعى همزيستى ميان دولت و مذهب بخصوص اسلام بوجود آمد. (13) در سال 1370ش مردم اين سامان از سلطه ماركسيست‏ها رهايى يافتند و حزب كمونيست در آذربايجان منحل شد و پارلمان اين جمهورى راى به استقلال آذربايجان داد. جمهورى خودمختار نخجوان و منطقه خودمختار «ناگورنو - قره باغ‏» در داخل خاك آذربايجان قرار دارد. اين منطقه كه از نظر حقوقى تحت نظر جمهورى ارمنستان اداره مى‏شود، با 4400 كيلو متر مربع و بيش از 100000 نفر سكنه از گذشته تا كنون مورد اختلاف اين دو جمهورى بوده است كه فشار دولت كمونيستى اين نزاعها را همچون آتش زير خاكستر پنهان كرده بود ولى با بقدرت رسيدن گورباچف و اعمال طرح گلاسنوست و پرسترويكاى او حركتهاى مناسبى براى خواسته‏هاى سركوب شده پديد آمد. در روز 22 بهمن 1366ش مردم قره باغ در شهراستپاناكرت بهتظاهراتى دست زده و خواستار الحاق اين ناحيه به ارمنستان شدند. امريكاى ماجراجو و روسهاى فرصت طلب به تحريك ارامنه دست زده و منطقه را به ميدان درگيرى و خونريزى تبديل كردند و بحران مذكور را ريشه‏دار نمودند. (14)

جمهورى 7 ميليون نفرى آذربايجان بدليل بنيان‏هاى اصيل مذهبى و اعتقادات اسلامى مردم و همجوارى با جمهورى اسلامى ايران، استكبار جهانى را در نگرانى عميق فرو برده است. رهبران استكبار در سفرهاى مداوم باين نواحى در صدد سرمايه گذارى سياسى و فرهنگى بوده تا شايد چراغ معنويت و فروغ مذهبى را خاموش كنند.

آذربايجان از نظر اقتصادى گرچه در حال حاضر با بحرانها و چالشهايى روبروست ولى ذخائر معدنى و ثروت‏هاى طبيعى زيادى دارد. نفت، گاز، طلا، نقره، مس،كبالت، آهن ،سرب و روى از ذخائر مهم زير زمينى آن مى‏باشد. مهمترين محصولات زراعى آن عبارتند از:

تنباكو،انگور، چاى، فندق، زيتون و زعفران. در اين جمهورى پرورش دام رواج گسترده‏اى دارد. صنايع شيميائى، پتروشيمى، آلومينيوم،ساختمانى و غذايى در آذربايجان اسقرار يافته است.

گرجستان

جمهورى گرجستان كشورى است در شمال غربى منطقه قفقاز كه وسعت آن به 70000 كيلومتر مربع بالغ مى‏گردد و امتداد آن شرقى - غربى مى‏باشد. همسايگان آن عبارتند از روسيه در شمال، آذربايجان در جنوب و جنوب شرق، ارمنستان در جنوب و تركيه در جنوب غرب، ضمنا درياى سياه در غرب گرجستان واقع شده و از طريق آن جمهورى مذكور با آبهاى آزاد جهان در ارتباط است و گرجستان تنها سرزمين آسياى ميانه و قفقاز مى‏باشد كه داراى چنين مزيتى است. چهره طبيعى آنن شامل بخشى از ارتفاعات قفقاز، فلاتها، جلگه‏هاى سرسبز و خرم مى‏باشد. اين كشور در سال 1979 در حدود 5 ميليون نفر سكنه داشته كه 20% آن يعنى يك ميليون نفر مسلمان بودند و در حال حاضر 5449000 نفر سكنه دارد كه بيش از 20% آن پيرو آئين اسلام مى‏باشند. در قرون اول تا سوم ميلادى اديان و مذاهب گوناگونى در گرجستان رواج يافت و از سال 337م مذهب رسمى گرجيان، عيسوى اعلام شد. موضع فعلى آن اكثرا مسيحى ارتدوكس، و برخى كاتوليك مذهب هستند، و قسمتى از سكنه آن كه بخصوص در جمهورى خودمختار ابخازستان سكونت دراند، مسلمانان سنى مى‏باشند. 75% جمعيت گرجستان را اتباع گرجى تشكيل مى‏دهند بقيه ارمنى، آذربايجانى، اوسها،ابخازها (15) و روسها مى‏باشند.

طبق قانون اساسى، زبان رسمى، زبان گرجى است ولى براى گروههاى نژادى ديگر زمينه براى ترويج زبان مادرى و ادبيات و فرهنگ بومى فراهم مى‏باشد.

اين سرزمين تا قرن نوزدهم جزئى از سرزمين ايران بود و از قرن پنجم ميلادى تفليس مركز حكومت اين جمهورى به عنوان يكى از مراكز معتبر علم و فرهنگ و بازرگانى خاور نزديك شناخته مى‏شد.

در قرن دوازدهم، اولت فئودالى گرجستان به حد اعلاى رونق خود رسيد، پادشاهان صفوى، عثمانى و قاجاريه (16) به اين سرزمين يورش برده‏اند. در سال 1801م دولت تزارى آن را ضميمه خود نمود، در سال 1918م با جمهورى دموكراتيك استقلال پيدا كرد و در سال 1921م شوروى با ارتش سرخ حكومت‏خود را در اين منطقه مستقر نمود. اين كشور بدليل آنكه در سال 1991م حاضر نشد به كنفدراسيون كشورهاى مشترك المنافع بپيوندد به صحنه نبرد مخالفين و موافقين عضويت در كنفدراسيون مذكور تبديل شد، شدت درگيرى به حدى بود كه باعث تضعيف قدرت سياسى كشور گشته و رئيس جمهورى وقت‏يعنى «گامساخورديا» را از كار بركنار نمود. (17) گرجستان سرزمين پوشيده از جنگل و مرتع مى‏باشد، در اراضى حاصلخيز آن، غله، مركبات، انگور و توتون بدست مى‏آيد. نفت و گاز از ذخائر مهم آن بوده و صنايع ماشين سازى و كاغذ سازى در اين كشور اسقرار يافته است.

ارمنستان

ارمنستان با 29800 كيلومتر مربع و جمعيتى برابر 5/3 ميليون نفر، كوچكترين جمهورى آسياى مركزى است. اين كشور در شمال غربى ايران، شرق تركيه، غرب آذربايجان و جنوب گرجستان قرار دارد. ايروان مركز حكومت آن، 30% سكنه اين جمهورى را در خود جاى داده است.

جمهورى خودمختار قره باغ با 4400 كيلومتر مربع كه داخل جمهورى آذربايجان مى‏باشد تابع نظام حقوقى و سياسى ارمنستان مى‏باشد اما به لحاظ جغرافيائى، جزو قلمرو آذربايجان است.

با انعقاد قرارداد تركمنچاى بين ايران و روس در زمان قاجاريه و در سال 1828م اين جمهورى تحت اشغال رسمى روس‏ها درآمد و رود ارس مرز رسمى ايران و ارمنستان قلمداد گرديد. اين منطقه در سال 1991م اعلام خودمختارى كرد و در سال 1992م به عنوان يك كشور مستقل به عضويت‏سازمان ملل درآمد.

برخوردهاى شديد قواى ارامنه با آذرى‏هاى مسلمان بر سر مالكيت قره‏باغ از سال 1367ش باين طرف شدت بيشترى بخود گرفت و موجب بروز تلفات جانى و مالى فراوان گشته است، 10% مردم ارمنستان مسلمانند.

جمهورى خودمختار نخجوان

نخجوان 5500 كيلومتر مربع وسعت دارد و در كنار رود ارس و در همسايگى جمهورى اسلامى ايران (از سوى جنوب) واقع شده اشت. 300000 نفر سكنه دارد كه اكثرا مسلمان و شيعه مذهبند و در زمان سلطه نظام كمونيستى بر آنها، تحت فشار شديد و مضايق فراوانيبودند. كليه مساجد آنان تخريب شده و به مراكز ديگر تبديل گرديده و امروزه كمتر آثارى در اين كشور به چشم مى‏خورد كه از گرايش مذهبى حكايت كند. با اين حال پس از نجات از سلطه الحاد فعاليتهاى مذهبى در اين جمهورى به لحاظ كمى و كيفى رشد روزافزونى يافته و مجالس و مجالس و گردهم‏آئى‏هاى مذهبى و تشكيلات اسلامى در آن در حال گسترش است. نخجوان از نهم فوريه 1924م (20 بهمن 1302) به صورت جمهورى خودمختار درآمد كه تابع قوانين سياسى و حقوقى آذربايجان است و هم اكنون گرچه مجلس مستقلى دارد اما در امور سياست‏خارجى و دفاع تابع آذربايجان مى‏باشد. 204 روستا و 6 بخش دارد و مركز سياسى آن شهر نخجوان است. محصولات زراعى آن كتان، تنباكو، انگور و گندم مى‏باشد. پرورش دام و كرم ابريشم در آن رواج دارد ذخائر نمك، سنگهاى ساختمانى و چشمه‏هاى معدنى در اين ناحيه بوفور وجود دارد.

صنايع غذائى، معدنى و توليد ابريشم در نخجوان از توسعه خوبى برخوردار است.

در حال حاضر وضع اسفناكى بر نخجوان حاكم است.فروپاشى نظام كمونيستى و عدم پيش‏بينى برنامه‏هاى اقتصادى، مشخص نبودن وضع مالكيت و محاصره ارمنستان از جمله دشواريهاى اين ناحيه است. دولت مسكو در زمان حاكميت‏خود بر نخجوان به جرم شيعه بودن اكثريت مردمش، به اين منطقه بى‏اعتنا بود و نسبت به امور اقتصادى - اجتماعى آن نقش منفى را به عهده داشته است، چنانچه از 52000 هكتار اراضى آن 20000 هكتارش به كشت تاك براى كارخانجات مشروب سازى شوروى سابق اختصاص يافته بود. كشت توتون زياد است و بدليل ناتوانى مالى دولت و عدم خريد آن در مزارع پوسيده است. بيش از90% ترابرى دولتى بدليل نبودن سوخت و بى‏برنامگى و عدم نظارت، متوقف شده است. بر اثر جنگ قره‏باغ تمامى خطوط ارتباطى آن با آذربايجان قطع مى‏باشد و مردم بدليل قطع گاز و برق و راههاى انتقال مواد اوليه مورد نياز كارخانه‏ها و مواد غذايى، سخت در مضيقه‏اند.

جمهورى خودمختار و مسلمان نشين چچن اينگوش (اينقوش)

منطقه شمال قفقاز محل استقرار و قلمرو جغرافيائى اقوام چچن، اينقوش، قراچاى و بالكارها و ... مى‏باشد. (18)

جمهورى خودمختار چچن اينقوش با 19300 كيلومتر مربع و قريب به دو ميليون نفر سكنه در شمال گرجستان و غرب داغستان و جنوب روسيه واقع شده است. اين سرزمين ابتدا در سال 1957م به صورت ناحيه خود مختار درآمد و پس از آن به جمهوى خودمختار ارتقا داده شد.

دو قوم چچن و اينقوش گرچه مشتركاتى دارند و در يك قلمرو زندگى مى‏كنند و به گروه قومى ايبرو قفقازى تعلق دارند اما زبان و ادبيات متفاوتى بين آنها رواج دارد. زبان گروه اول چچنى است كه در قرن نوزدهم براى ادبى شدن آن كوششهايى بعمل آمد. تا سال 1925م زبان عربى داشتند وى از اين تاريخ تا 1938م خط سيريل و پس از آن باجبار خط لاتين بين آنها رواج يافت.

اينقوش‏ها نيز زبان اينقوشى دارند و از 1923م تا 1938م زبان لاتين بين آنها به اجبار اشاعه يافته بود و از سال 1938م خط سريلى داشتند، اين قوم تا قبل از انقلاب اكتبر از زبان عربى و تركى آذرى استفاده مى‏نمودند، در سال 1850م اين قلمرو به تصرف روسها درآمد.

مسلمانان اين خطه از شيوه نابود سازى و انهدام ملى روسها صدمه زيادى ديدند و در سال 1944م بازداشت و تبعيد گرديدند و در 3 مارس همين سال جمهورى خود مختار مذكور منحل شد و قلمرو آن ضميمه جمهورى فدرايتو روسيه گرديد. شوروى سابق كه در تلاش بود تا كوه نشينان قفقاز را منهدم كند در حدود 600000 نفر ازاقوام چچن و اينقوش را در يك كوچ اجبارى در نامساعدترين مناطق سيبرى، قزاقستان و قرقيزستان اسكان دادند و تعدادى را به اردوگاه مرگ فرستادند. تبعيديها به هيچ عنوان جذب فرهنگ روسهاى سيبرى و اقوام ديگر نشدند و بر خلاف 15 سال محروميت ازمدارس و جرايد ملى، زبان خويش را از ياد نبردند. بطوريكه در سال 1979م در حالى كه 99% چچن‏هاى تبعيد شده نيززبان ملى، زبان خود را زبان مادرى اعلام كردند97% چچن‏هاى بتعيد شده نيز زبان مادرى خود را به عنوان زبا ناصلى ذكر نمودند. همچنين حركت مزبور در كاهش جمعيت اين اقوام تاثير آن‏چنانى نداشت و سكنه مزبور در سالهاى 1939، 1959، 1970، 1979م بترتيب; 500000، 525000، 771000،942000 نفر بودند كه بيانگر افزايش قابل توجه آنان است، درصد اقوام روسى كه بجاى چچن‏ها و اينقوش‏ها اسكان داده بودند نيز رو به كاهش بوده است. بطوريكه از 45% در سال 1959م به 29% در سال 1979م كاهش يافتند و رفته رفته تعداد زيادى از آنان قلمرو قوم ياد شده را ترك كردند. دليل بارزتر اين حركت آن بود كه چچن‏ها و اينقوشها بدليل تبعيد و آوارگى، احساس بيگانه ستيزى قومى داشتند و نسبت به ساير اقوام ناحيه قفقاز ضد روسى‏تر بودند و منطقه آنان در مقام نامطمئن‏ترين منطقه شوروى سابق قلمداد شده است. همين تنفر شديد كه از نتايج تبعيد و كوچ اجبارى چچن - اينقوش‏ها بود موجب آن شده كه اقوام مسيحى اوكراينى و ارمنى كه در قلمرو آنان اسكان يافته بودند منطقه را ترك نموده و در نتيجه سياست انهدام آنان با شكست مواجه شده و جمهورى مزبور بتدريج بومى‏تر شد و ويژگيهاى ملى، قومى و فرهنگى خود راباز يافت. (19)

چچن‏ها و اينقوش‏ها، اغلب سنى و پيرو مذهب حنفى‏اند و از ديگر ميلمانان شوروى به اعتراف بررسى‏هاى اخير شوروى سابق، مذهبى‏ترند و آوارگى و تبعيد روحيه مذهبى آنان را تقويت نموده و هويت اسلامى را به ارمغان آورده است. دولت كمونيستى شوروى سابق به خيال خام خود براى نابودى اسلام در قلمرو چچن، اينقوش تمام مساجد و اماكن مذهبى را تعطيل نمود كه اين حركت نه تنها با نتيجه مطلوب توام نبود بلكه باعث رشد و توسعه عرفان و تصوف بين اقوام مزبور شد و از گذشته، مذهبى‏تر شدند. كمونيستها كه ديدند با اين حركت، خطر اسلام بيشتر شده طى سالهاى 1978 تا 1980م اجازه بازگشايى چندين مسجد را در چچن اينقوش دادند، گذشته از آن وقتى چچن‏ها و اينقوشها به منطقه محل سكونت قزاقها و قرقيزها، به اجبار انتقال يافتند بر آنان تاثير فوق العاده مذهبى گذاشته و آنان را كه دركى عميق از اسلام نداشتند آگاه نموده و با اين تاثير، اسلام در ميان آنان ريشه دوانيد. (20)

بدين گونه شمال قفقاز كه مجموعه‏اى از اقوام متفاوت را در خود جاى داده و كوههاى مرتفع بين ملل آن جدائى افكنده و زبانهاى گوناگونى داشتند و هركدام از ساختار اجتماعى، تاريخى و اقتصادى متفاوتى برخوردار بودند. بدليل اشتراك مذهبى با يكديگر متحد شده و مبارزه‏اى مشترك و همه جانبه را عليه مهاجمين روس بكار بردند.

توضيح ديگر اينكه دو سلسله صوفى نقشبنديه و قادريه از اواخر قرن هيجدهم بين چچن‏ها و اينقوشها نفوذ فراوانى داشته و درصد زيادى از اين قوم معتقد به دو طريقه مذكورند و در سالهاى بين 1940 تا 1950م طريقت صوفى جديدى تحت عنوان اخوت ويس حاجى در ميان چچن‏هاى تبعيد شده به قزاقستان تاسيس شد; اين فرقه يكى از شعبه‏هاى طريقت قادريه بوده كه در بيگانه ستيزى اقوام تبعيد شده مذكور تاثير به سزايى داشت، سلسله‏هاى صوفيه در وضع فعلى بين چچن‏ها و اينقوشها بيش از دويست هزار نفر پيرو دارد.

مغولستان

غير از جمهورى‏هاى ياد شده در شرق آسياى مركزى (21) جمهورى مغولستان با 1565000 كيلومتر مربع قرار گرفته است. جمهورى مذكور محصور در خشكى بوده و به دريا راه ندارد،با وجود آنكه كوهها و ارتفاعاتى بخشى از اين سرزمين را مى‏پوشاند آب و هواى گرم و خشكى دارد.

مركز حكومت آن اولان‏باتور بوده و مهمترين شهرهاى اين كشور عبارتند از دارخان، اولانگوم، چويبالسان، سوخه باتور، اولياستاى و كوپدو. جمهورى مذكور از 18 استان و يك شهر مستقل تشكيل شده و تاريخ استقلال آن 1924م مى‏باشد.

مردم آن از نژاد زرد و تيره‏هاى مغولى، قزاق، ترك، روسى و چينى هستند كه اكثريت با تيره مغولى است (85%). زبان رسمى، مغولى خالخائى مى‏باشد كه از سال 1941م با حروف «سيريليك‏» نوشته شد. از 1900000 نفر سكنه آن اكثرا پيرو آئين بودائى لامائى هستند و 15% آنان مسلمان سنى و پيرو مكتب حنفى مى‏باشند. در واقع 285000 مسلمان در اين كشور زندگى مى‏كنند كه غالب آنها مغولى و بقيه قزاق و گهارى (Gohar) هستند. اين كشور بخشى از قلمرو مغولهاست و اين قوم وقتى بخش عمده‏اى از جهان اسلام را فتح نمودند، آئين مزبور در ميان آنان و حتى در قلب امپراطور مغولى راه يافت، مغولستان نيز مدتها جزو سرزمينهاى اسلامى تليقى مى‏گرديد. اما وقتى از سال 1921م كمونيست‏ها در اين كشور قدرت را بدست گرفتند و جمهورى خلق در آن اسقرار يافت، مسلمانان تحت فشارهاى شديد قرار گرفتند و در سال 1930م تمام مساجد و مراكز مذهبى و مدارس اسلامى و حتى آئين‏ها و سنتهاى مذهبى موقوف شد و موحدين اين خطه با سركوب شديد مواجه گشتند و ارتباط آنها با جهان اسلام قطع شده و به هيچ كدام اجازه نداده نشد كه به سفر حج بروند با اين حال عده‏اى از مسلمانان در تشكيلات ادارى - سياسى، نظامى و بازرگانى اين كشور نفوذ داردند.

پى‏نوشتها:


1- در برخى منابع وسعت آن 2750000 كيلومتر مربع و در مآخذ ديگر 2715100 كيلومتر مربع آمده است.

2- يادداشتهاى سفر گزارشگر روزنامه اطلاعات به مسكو و جمهوريهاى مسلمان نشين - اطلاعات ش 19512.

3- فرهنگ فارسى -دكتر محمد معين7 جلد پنجم (اعلام).

4- گنجينه‏هاى بنوغ بشرى نوشته: بوريس يه زه‏يف و محمدجان ميرزا محمدوف - ترجمه مهرداد دادمهر - تهران - انتشارات سپيده دم مرداد 61.

5- ماخذ قبل.

6- Mono Coltor

7- روزنامه اطلاعات ش 19513.

8- kara-kum

9- در استان مرو (مارى) كه در آن ذخائر طبيعى و زمينهاى حاصلخيز وجود دارد، 58 كارخانه صنعتى استقرار يافته است و از آثار تاريخى آن مقبره سلطان سنجر و خواجه يوسف همدانى را مى‏توان برشمرد.

10- روزنامه اطلاعات، ش 19616 و روزنامه جمهورى اسلامى شماره‏هاى 3726، 3822.

11- قفقاز سرزمينى است كوهستانى كه از مغرب (از درياى سياه) تا مشرق (درياى خزر) كشيده شده و بلندترين قله آن از سطح درياى آزاد 5630 متر ارتفاع دارد; اين ناحيه تا قبل از دوران قاجايه جزو سرزمين ايران محسوب مى‏شد.

12- مسلمانان شوروى، گذشته، حال و آينده، الكساندر بنيگسن مرى براكس آپ، ترجمه كاوه بيات ص 40.

13 جمهوى آذربايجان وسابقه تاريخى گرايش به اسلام - هما رضوى - كيهان 14429.

14- روزنامه جمهورى اسلامى ش 3730.

15- ابخازها در جمهورى خود مختار ابخازستان واقع در گرجستان سكونت دارند، اين جمهورى 8600 كيلومتر مربع وسعت و بيش از نيم ميليون نفر سكنه دارد. در سال 1810م به اشغال روسها درآمد و تاريخ تاسيس آن سال 1930م مى‏باشد و مركزش سوخومى است، نيروهاى جدايى طلب ابخازى با حكومت مركزى در حال نبردند و در صدد تصرف حاشيه رودخانه گومستيا مى‏باشند.

16- سپاه آقا محمد خان قاجار در 27 صفر سال 1210 قمرى وارد تفليس شده و به غارت شهر و قتل عام مردم پرداختند.

17- روزنامه جمهورى اسلامى ش 3726.

18- در آغاز و در 20 ژانويه 1919 يك جمهورى خودمختار كوهستانى بنيان نهاده شد كه كليه اقوام مسلمان بين درياى سياه تا مرزهاى داغستان را در بر مى‏گرفت ولى پس از جنگ داخلى، مقامات شوروى به تجزيه اين اقوام پرداختند و 5 منطقه خودمختار در اين ناحيه ايجاد نمودند. ادغام چچن و اينقوش جمهورى خودمختار باين نام را بوجود آورد.

19- اقليت‏هاى مسلمان در جهان امروز - على كتانى، ترجمه محمد حسين آريا و نيز مراجعه كنيد به كتاب حكومت مسكو و مساله مسلمانان آسياى مركزى، مايكل ريوكين ترجمه محمود رمضان زاده.

20- مسلمانان شوروى، گذشته، حال و آينده - الكساندر بنيگسن، مراى براكس آپ، ترجمه كاوه بيات صفحات 64 تا 75.

21- برخى پژوهشگران جغرافيائى معتقدند كه آسياى مركزى; تركستان شرقى(سين كيانگ چين) مغولستان و تبت را شامل مى‏شود حتى در دائرة المعارف روسيه تزارى كه جلد اول آن در سال 1890م و آخرين جلد آن در سال 1904م به طبع رسيد، از دو واژه تركتسان و ماوراء النهر سخن رفته است و عنوانى بنام آسياى ميانه كه قلمروى جغرافيائى را در برگيرد در آن نيامده است، بعدها و پس از اقتدار نظام ماركسيستى در شوروى، در دومين دائرة المعارف اين كشور كه به سال 1957م، انتشار يافت، عنوان آسياى مسانه كه واژه تازه ساخته و سياسى است، مشاهده مى‏شود كه اين اصطلاح روس ساخته (سردينيا آزيا) نه تنها با واقعيتهاى تاريخى سازگارى ندارد بلكه به عنوان يك واحد جغرافيائى مشخص و قابل توجيه هم شناخته نمى‏شود و تنها تلاش در اين راستا بوده كه قلمرو جغرافيائى تاجيكستان، ازبكستان، تركمنستان، قرقيزستان و جنوب قزاقستان جزء سرزمين‏هاى آسيائى شوروى قلمداد گردد. در كتاب «البلدان‏» يعقوبى تمامى مناطقى كه با حركت‏سياسى روسها به آسياى ميانه موسوم گشت به عنوان مناطقى از خراسان بزرگ معرفى شده است. بعدها و در سال 340 هجرى اصطخرى در كتاب المسالك و الممالك خود آن سوى جيحون را ماوراءالنهر نام مى‏نهند و چون سپاهيان اسلام ترك‏ها را از آمودريا به جانب شمال راندند، به همين دليل نويسندگان اسلامى قرون سوم و چهارم هجرى آغاز تركستان را شمال ماوراءالنهر ذكر كرده‏اند ولى تركستان اصلى هما تركستان شرقى است كه در پى سلطه استعمارى روس‏ها، قسمت‏هاى غربى آن بنام تركستان روس (غربى) مشهور شد.