تونس

تونس يا سرزمين كارتاژ قديم كوچكترين كشور شمال افريقاست كه بين ليبى و الجزاير و در ساحل جنوبى مديترانه قرار دارد و با 163310 كيلومتر مربع و 8202000 نفر سكنه، تراكم نسبى آن 1/50 نفر در كيلومتر مربع مى‏باشد. ارتفاعات كروميرى در نواحى شمالى آن را غرب به شرق كشيده شده‏اند كه آب و هواى اين نقاط كوهستانى است. ناحيه ساحلى و جلگه‏اى شرقى كه تا شهر قابس ادامه دارد، از آب و هواى مديترانه‏اى برخوردار مى‏باشد. جلگه مركزى تونس كوههاى شمبى از نواحى شمالى جدا مى‏شود. خليج معروف اين كشور در شمال شرقى آن قرار دارد.

شهر قيروان نخستين شهر مقدس مغرب (افريقاى شمالى) پس از گرايش به اسلام به شمار مى‏رود كه در اين كشور واقع شده است.

تونس نخستين سرزمين شمالى افريقاست كه توسط فنيقى‏ها و رومى‏ها فتح شد و در قرن اول هجرى مسلمانان آن را ضميمه قلمرو خود نمودند. در سال 438 ه.ق اين كشور توسط مغز بن باديس صنهاجى از حوزه حكومت فاطميان جدا شد و پس از سه دهه جدايى، سلجوقيان آن را فتتح نمودند.

درسال 1881م فرانسه به تونس مسلط شد تا اينكهه بدنبال مبارزات مردم در سال 1956م فرانسه ناگزير شد به استقلال تونس تن در دهد. با اين حال تونس بعد از استقلال، حافظ منافع غرب شد و با دول اروپائى و بويژه فرانسه روابط سياسى - فرهنگى و تجارى برقرار نمود. و تونسى كه در طول قرون و اعصار،مركز تشكيلات اسلامى بود و به عنوان پايگاهى براى تهاجم به اروپا توسط مسلمين درآمده بود اكنون حالت وارونه‏اى يافته و ابر تيره ستم و باتلاق فساد در آن ديده مى‏شود. هفته‏نامه ژون آفريك چاپ پاريس مى‏نويسد:«دولت تونس، فضاى آزادى غربى را در كشورش ايجاد كرده كه در ديگر كشورهاى غربى به ندرت ديده مى‏شود. سينماها هر چيزى را به نمايش مى‏گذارند، كانال دو تلويزيون فرانسه از طريق شبكه سراسرى تونس پخش مى‏شود، كتابفروشى‏ها مملو از روزنامه‏ها و كتب غربى است. در تونس مى‏توان مثل غربى‏ها تا ديروقت در بيرون از خانه بود و رقص و پايكوبى نمود و الكل خورد، با خارجى ملاقات كرده و يا اينكه بدون ترس و واهمه فيلمهاى ضد اخلاقى تماشا نمود»!

حبيب بورقيبه كه از زمان استقلال تونس و استقلال تونس و از سال 1957م در تونس حكومت مى‏كرد در اكتبر 1987م بدون خونريزى كنار رفت و زين العابدين بن على اوضاع را بدست گرفت.

75% مردم تونس به امور كشاورزى و ماهيگيرى اشتغال دارند. گندم،جو، زيتون، مركبات، انگور و سبزيجات مهمترين محصولات زراعى آن است.فسفات ذخيره مهم معدنى اين كشور مى‏باشد. 50% نفت استخراجى آن به خارج از كشور صادر مى‏شود.ازمنابع مهم درآمد تونس جهانگردى است.

اكثريت نژادى آن عرب و بقيه بربر و اروپائى‏اند. زبان و خط رسمى عربى است ولى زبان فرانسه هم در تونس رواج دارد. 98% مردم، مسلمان و اغلب پيرو مذهب تسنن هستند. 61% شهرنشين بوده و ميزان بيسوادى بالاى 15 سال، طبق آمار سال 1985م،8/45% است. در پايان سال 1988م اين كشور 6672 ميليون دلار بدهى داشته است. از 6/9 ميليارد دلار توليد ناخالص ملى 4/14% به كشاورزى، 1/33% به صنتعت و 4/53% به خدمات اختصاص داشته است.

3/6% توليد ناخالص داخلى در سال 1986 صرف امور آموزشى و تعليم و تربيت مى‏شده است. (1)

جمهورى الجزاير

الجزاير به عنوان وسيعترين كشور شمال افريقا و دومين كشور افريقا با 2381741 كيلومتر مربع وسعت در جنوب مديترانه و در غرب ليبى و تونس قرار دارد. نواحى ساحلى آن داراى آب و هواى مديترانه‏اى است. ارتفاع مهم آن كوههاى اطلس مى‏باشد. فلات مركزى آن كه از درياچه‏ها و مرداب‏هاى نمك پوشيده شده،آب و هواى گرم و خشك دارد. بيش از دو ميليون كيلومتر مربع آن را، صحرا تشكيل مى‏دهد. الشليف طولانى‏ترين رودخانه آن است.

24735000 نفر سكنه دارد كه 52% آن زندگى شهرى دارند. درصد رشد سالانه 7/2 نفر در كيلومتر مربع مى‏باشد. بيشترين تراكم جمعيت در ناحيه القبائل و برابر 250 نفر ولى در نقاط بيابانى جنوبى كمتر از يك نفر در كيلومتر مربع است. اعراب و بربرهايى كه با آنها آميخته شده‏اند 75% سكنه الجزاير را تشكيل مى‏دهند. دومين گروه نژادى الجزاير، بربرها هستند. زبان رسمى عربى است كه متجاوز از 80% بدان تكلم مى‏كنند. زبان فرانسوى و بربرى هم رواج دارد، 99% مسلمانند و مذهب اغلب آنان تسنن و پيرو فقه مالكى مى‏باشند. اقليت مهم مسلمانان، اباظيه (بازماندگان خوارج) هستند.

كشور الجزاير دراواسط قرن اول هجرى به تصرف قواى اسلام درآمد و در قرن 16 ميلادى جزو قلمرو دولت عثمانى بود، الجزاير از سال 1830م تا 1962م به مدت 132 سال زير سلطه فرانسه قرار گرفت كه با مقاومت و مبارزات مسلمانان و تكيه بر اسلام و تقديم يك ميليون شهيد، استقلال خود را بدست آورد.

كشور الجزاير كه به انحاء گوناگون حقارت ناشى از سلطه استعمارى را تجربه نمود ولى از فرهنگ استعمارى مصون نماند و اين فرهنگ دركشور مزبور ريشه دواند و با وجود تلخى دوران استعمار، به لحاظ مسائل سياسى و اقتصادى با فرانسه روابط گسترده‏اى را در ابعاد گوناگون برقرار نمود.

البته احمد بن بلا وقتى پس از استقلال روى كار آمد با شوروى رابطه برقرار كرد و در ساحل مديترانه يك پايگاه دريائى به شوروى داده شد. نيروهاى مسلح الجزاير نيز توسط شوروى تجهيز شده و تعليم مى‏يافتند و در ازاى آن محصول انگور الجزاير تقديم شوروى مى‏گرديد. هوارى بومدين كه در مصدر قدرت قرار گرفت ارتباط با شوروى را حفظ نمود و در دهه سالهاى 1980م شوروى تامين كننده جنگ افزارهاى نظامى الجزاير بود ولى فضاى روابط به گرمى سابق نبود و بومدين از اعطاى پايگاه اوران - كه شوروى بسيار طالب آن بود - به اين كشور اجتناب نمود. نداشتن پايگاه صنعتى، تكيه بر كشاورزى، اقتصاد تك محصولى و رشد جمعيت بالا اين كشور را درمخاطه و بحران شديد قرار داد كه ارمغان آن فقر و بيكارى و تورم بالا بود از اينجهت به غرب روى آورد تا شايد زخمش را التيام دهد اما نه تنها اين زخم التيام نيافت بلكه دچار عفونتى شد كه درمان آن ا دشوارى توام گرديد. كاهش قيمت انرژى به دليل وابستگى اين كشور به نفت و گاز نقش خود را در پرداخت‏ها نشان داد و در سال 1988م كه دولت مى‏خواست طرح لغو سوبسيد نان را به اجرا گذارد به شورشهاى خيابانى منجر شد و دولت‏شاذلى بن جديد در آغاز به سركوبى آنان پرداخت اما در سال 1989م با اصلاح در قانون اساسى، دموكراسى چند حزبى را بوجود آورد.

زمينهاى حاصلخيز الجزاير در نواحى ساحلى واقع است و 40% نيروى كار آن در بخش كشاورزى مشغول كارند. محصولات زراعى آن غلات، خرما، انگور، انجير و زيتون است. استخراج نفت در الجزاير ازسال 1958م يعنى در عصر استعمار آغاز شد. اين كشور علاوه بر نفت داراى ذخائر عظيم گاز هم مى‏باشد. در صنايع بيشتر بر توليد آهن و فولاد و پتروشيمى تاكيد دارد. توليد ناخالص داخلى آن در سال 1988م به 25/58 ميليارد رسيد كه 4/12% به بخش كشاورزى، 4/46% به بخش صنعت و 1/14% به بخش خدمات اختصاص داشت. نرخ تورم در اين كشور بين 1980 تا 1988م حدود 8% بوده است. الجزاير كه روزى نويد ژاپن افريقا را سر مى‏داد با مشكلات عديده اقتصادى روبرو گرديد و بدهى خارجى آن در پايان سال 1988م به 24850 ميليارد دلار رسيد.

يكى از تاسف بارترين مسائل الجزاير اين است كه محصولات انگور آن كه با تلاش كشاوزان مؤمن و معتقد، به عمل مى‏آيد به شراب تبديل شده و اين محصول بعد از نفت بزرگترين ارقام صارداتى آن را تشكيل مى‏دهد.[!]46% افراد بالاى 15 سال بيسوادند (1990م) و دولت 8/9% توليد ناخالص ملى را به آموزش و پرورش اختصاص داده اس. با وجود آنكه بر تدريس و كاربرد زبان عربى، قانون اساسى، تاكيد نموده اما در مدارس از زبان فرانسه استفاده مى‏شود. اين كشور جزو كشورهاى عدم تعهد، جبهه پايدارى اعراب و سازمان اوپك مى‏باشد. الجزاير در جنگ ايران و عراق براى صلح تلاش زيادى كرد و حتى وزير امور خارجه اين كشور در اينر راه جان خود را از دست داد. (2)

پايتخت الجزاير، بندر الجزيره است كه در ساحل درياى مديترانه قرار دارد و از شهرهاى مهم آن عين الصالح و بندر قسنطينه و اوران را مى‏توان نام برد.

مراكش (مغرب) (3)

كشور مراكش كه حكومت مشورطه سلطنتى دارد با 458730 كيلومتر مربع وسعت در ساحل شرقى اقيانوس اطلس و ساحل جنوبى درياى مديترانه، غرب الجزيره و در شمال غربى افريقا قرار دارد. نزديكترين كشور افريقائى به اروپاى جنوبى، مراكش است و ارتباط آن با اروپا از طرزق جبل الطارق انجام مى‏گيرد.

اراضى بيابانى آن در نواحى شرقى بوده و كوههاى اطلس در شمال غربى آن قرار دارند. در سواحل شمالى آب و هواى مديترانه‏اى و در ساحل غربى آب و هواى اقيانوسى حاكم است. ارتفاعات مركزى موجب اعتدال آب و هواى اين نقاط مى‏شود.

مراكش 24824000 نفر سكنه دارد كه 46% آن در نقاط شهرى و بقيه در روستاها سكونت دارند. رشد جمعيت 8/2% و تراكم نسبى 1/54 نفر در كيلو متر مربع است. 65% مردم از نژاد سامى (عرب)، 34% برابر و 1% بقيه از نژاد سفيد اروپائى هستند. زبان ادارى و بازرگانى مراكش فرانسوى است ولى قبايل، به زبان بربرى سخن مى‏گويند. 99% مردم مسلمان و سنى مذهبند.

مغرب (مراكش) در ادوار باستانى بخشى از امپراطورى كارتاژ بود كه شمال افريقا خليج‏سرت در ليبى تا اقيانوس اطلس) حكومت مى‏كرد. در سال 146 قبل از ميلاد بدست روميان افتاد كه در آن زمان جزو موريتانى بود و حكومت اروپائيان تا رن هفتم ميلادى (قرن اول هجرى) بر آن ادامه يافت.

در اواخر قرن اول هجرى، مسلمانان پس از درگيرى با اروپائيان و بربرها اين ناحيه را جزو قلمرو خود نمودند و دين اسلام و زبان عربى در آن رواج يافت.

در قرون 15 و 16 ميلادى قواى اسپانيائى و پرتقالى بنادر مراكش را تصرف كردند. در قرن شانزدهم حكومت محلى شريفهاى علوى مراكش، تابع دولت عثمانى شد ولى در قرن هفدهم اروپائيان بر آن دست‏يافتند.

از سال 1912م مغرب ميان فرانسه و اسپانيان تقسيم شد و استعمار اين سرزمين آغاز گرديد. مردم مسلمان بخصوص قبائل در نقاط كوهستانى، قيامهايى را بر عليه متجاوزين ترتيب دادند كه عبد الكريم ريفى رهبرى آنها را به عهده داشت.

اسپانيائى‏ها در سال 1915م وى را زندانى نمودند ولى پس از 11 ماه آزاد شد. در پايان جنگ اول اسپانيا به سركوبى شديد و كشتار مردم قبايل ريف پرداخت اما با ادامه قيام مردمان ريفى در سال 1921م در ناحيه ريف، نظام جمهورى به رهبرى عبد الكريم ريفى برقرار شد و رفته رفته قلمرو جمهورى مذكور به 20000 كيلومتر مربع بالغ گرديد. قواى فرانسه از اوائل سال 1924 م براى جلوگيرى از گسترش انقلاب، به خاك ريف حمله كردند و سر انجام در سال 1926م جمهورى ريف را ساقط كردند. و عبد الكريم ريفى را به جزيره رئونيون در اقيانوس هند تبعيد كردند، وى در بين راه گريخت و به مصر پناهنده شد. در سال 1938م از سوى شاه مراكش، عبد الكريم ريفى لقب قهرمان ملى گرفت، سرانجام مراكش در سال 1056م استقلال خود را بدست آورد و پس از استقلال حسن دوم، پادشاه مراكش شد. (4)

ثروت اصلى آن فسفات است كه از اين لحاظ نسختين صادر كننده جهانى است. تنزل شديد قيمت فسفات كسرى موازنه آن را به 13 ميليارد دلار در سال 1990 م رسانيد. بهاى آن كه 68 دلار در سال 1975 ميلادى بود به 30 دلار در سال 1989 ميلادى رسيد و بدهى آن را به 17 ميليارد دلار افزايش داد. خشكسالى‏ها اين چالش اقتصادى را افزون كرد. جنگ با صحرا، نفرات ارتش را دو برابر نمود و 45% بودجه سرمايه گذاريها به هزينه نظامى اختصاص يافت. بحران مزبور منجر به آن شد كه رژيم، سوبسيدها را قطع كرده و به كاهش دستمزدها بپردازد كه در سال 1990 م با شورش شهر فارس مواجه شد. قريب به 30% سكنه مراكش زير خط فقر قرار دارند (5) و نرخ رشد جمعيت كه هر روز در حال افزايش است هزينه‏هاى بيشترى را براى ارائه خدمات بهداشتى - رفاهى و اجتماعى مى‏طلبد. 67% مردم بيسوادند كه بالاترين رقم در آفريقاى شمالى است. توليد ناخالص ملى در سال 1988 م 83/17 ميليارد دلار بوده كه 6/18% به كشاورزى، 31% به صنعت و 4/50% به خدمات اختصاصى داشته است. نرخ تورم در اين كشور به 8% بالغ مى‏گردد.

مراكش از 30 استان و دو ناحيه شهرى تشكيل شده و مركز حكومت آن بندر رباط است كه در كنار اقيانوس اطلس مى‏باشد. فاس و كازابلانكا از شهرهاى مهم آن مى‏باشد.

در كازابلانكا مسجدى است كه ظرفيت 80000 نفر نمازگزار را دارد و يكى از وسيع ترين مساجد جهان اسلام است.

ب - افريقاى شرقى

افريقاى شرقى به لحاظ چهره طبيعى ناهموارتر از ساير نقاط اين قاره است.

حركات زمين ساختى و تكنونيكى، (6) شكاف‏ها، گسل‏ها و دره شكستگيهايى را موجب شده كه برخى از آنها به پيدايش دره‏هاى عميق و درياچه‏ها و نيز بوجود آمدن آبشار در مسير رودها منجر شده‏اند. از اين لحاظ است كه اغلب درياچه‏هاى افريقا در اين بخش واقعند. درياچه ويكتوريا در مرز بين كنيا، اوگاندا و تانزانيا و همچنين درياچه‏هاى مالاوى و تانگانيكا (7) در افريقاى شرقى قرار دارند.

رودخانه نيل يكى از بزرگترين شريانهاى حياتى جهان در افريقاى شرقى و شمال شرق يواقع است كه منشا آن ارتفاعات اتيوپى (نيل آبى) و درياچه ويكتوريا (نيل سفيد) (8) مى‏باشد و طول آن به 6400 كيلومتر بالغ مى‏گردد.

رود زامبزى (9) به طول 2576 كيلومتر به اقيانوس هند مى‏ريزد. قله كليمانجارو (10 با 5895 متر بلندى، مرتفعترين ناحيه افريقاست كه آتش فشان خاموش مى‏باشد. قله كنيا (21) با 5200 متر ارتفاع از سطح دريا در اين بخش از افريقا واقع است. با وجود عبور خط استوا، آب و هواى آن منطقه خشكتر از آب و هواى افريقاى غربى مى‏باشد و قلل آن به سبب ارتفاع زياد در برخى اوقات سال - با وجود عبور خط استوا - پوشيده از برفند. اين منطقه بدليل ارتباط فرهنگى - اقتصادى با آسيا و بخصوص مردمان هند و آسياى جنوب غربى، تركيب جمعيتى نامتجانسى دارد و علاوه بر افريقايى‏ها، مهاجرين هندى، عربى و ايرانى در آن زندگى مى‏كنند و فرهنگ آن از سنن آسيائى تاثير پذيرفته است.

از بررسيهاى تاريخى و كاوشهاى باستان شناسى بر مى‏آيد كه افريقاى شرقى بازرگانى داشته است. با نشر اسلام، دريانوردان مسلمان، اين آيين را به افريقاى شرقى بردند و شالوده‏هاى نوعى تمدن اسلامى را در اين ناحيه پى افكندند. بعدها در قرن پانزدهم، پرتقالى‏ها بر اين نقاط راه يافتند.

يكى از نژادهاى افريقاى شرقى مردمان سواحيلى (12) است كه از قرون گذشته با عربها و آسيائى‏ها در تماس بوده‏اند. فرهنگ آنان از اسلام تاثير پذيرفته و زبان سواحيلى دارند كه مهمترين زبان افريقاى شرقى است. شهرهاى تاريخى و بندرى كيلوا، مومباسا و باگامويورا اين مردم بنا نهاده‏اند.

گروه ديگر نژاد اين ناحيه، زنگيان هستند كه در سواحل شرقى و زنگبار سكونت دارند. در قرون اوليه اسلامى تعداد زيادى از آنان به بين النهرين سفلى رفته تا در آجا به احيا نمودن اراضى شوره زار بپردازند. اينان چندين بار بر عليه عباسيان قيام كردند كه مشهورترين آنها به سركردگى صاحب الزنج روى داد. وى در سال 270ق به قتل رسيد و شورشيان به شدت سركوب شدند. (13)

(1524-1469م) نخستين اروپائى بود كه به ساحل شرقى افريقا و مناطقى (14) كه اكنون كنيا و موزامبيك نام دارد، رسيد.

واحدهاى سياسى افريقاى شرقى عبارتند از اتيوپى، جيبوتى، سومالى، كنيا و تانزانيا كه مجموعا بيش از 3400000 كيلومتر مربع وسعت و متجاوز از 97 ميليون نفر سكنه دارند.

پر وسعتترين و پرجمعيتترين آنها اتيوپى مى‏باشد و جيبوتى كمترين وسعت و كمترين سكنه را دارد. قريب به 40 ميليون سكنه اين كشورها مسلمان هستند و غير از كنيا در بقيه نواحى، اكثريت با مسلمانان است.

اتيوپى

اتيوپى كشورى است كوهستانى كه در منطقه استوايى افريقا قرار دارد و وسعت آن به 1223000 كيلومتر مربع بالغ مى‏گردد. مجمع الجزاير داهلاش (15) كه در درياى سرخ واقع است به اين كشور اختصاص دارد. اتيوپى در منطقه استراتژيك شاخ افريقا (16) و در غرب درياى احمر و گلوگاه سوق الجيشى باب المندب بين سومالى و سودان قرار گرفته است. نواحى كوهستانى آن آب و هواى معتدل و نواحى پست و جلگه‏اى، آب و هواى گرم و مرطوب استوايى دارد. درياچه‏هاى مارگريتا (درجنوب) و رودلف در جنوب غربى آن هستند.

اتيوپى 49620000 نفر سكنه دراد كه صرفا 11% در نقاط شهرى سكونت دارند. رشد سالانه جمعيت 9/2% و تراكم نسبى آن بيش از 40 نفر در كيلومتر مربع مى‏باشد. 90 فرقه و گروه نژادى با گرايشهاى فرهنگى و مذاهب گوناگون در اى كشور زندگى مى‏كنند كه مهمترين آنها گالا، امهر و تيگره هستند، اين اقوام 15 زبان دارند. زبا رسمى امهرى است ولى زبان عربى و انگليسى هم رواج دارد بيش از نيمى از سكنه اتيوپى مسلمان هستند ولى رژيم حاكم بر آن سعى دارد تعداد آنها را كمتر از ميزان واقعى قلمداد نمايد. بزرگترين اقليت، مسيحى‏ها هستند كه در امور ادارى سياسى و نظامى نفوذ قوى داشته و نظام حكومتى را اداره مى‏كنند.

اتيوپى زمانى از ممالك قدرتمند دنيا بود; يونانيان آن را اتيوپى ناميده و مسلمانان، حبشه را برايش برگزيدند. تاريخ استقلال آن از زمان تاسيس امپراطور توسط منليك فرزند سليمان مى‏شود.

در سال 1896م،اتيوپى موفق شد ايتاليائى‏ها را شكست دهد. در سال 1930م پس از درگيريهايى، هايلاسلاسى روى كار آمد و اوليت قانون اساسى را تدوين نمود. در سال 1935م ايتاليا مجددا اين كشور را اشغال كرد اما با شكست در جنگ جهانى دوم در سال 1941م اتيوپى و ساير كشورهاى افريقاى شرقى را تخليه نمود. در سال 1952م طبق يك تقسيم مغرضانه، قرار شد اريتره به عنوان سرزمين خودمختار به اتيوپى ضميمه شود و در همين زمان بود كه هايلاسلاسى آن را به تصرف خود درآورد. مسلمانان در زمان هايلاسلاسى در شرايط سخت مرارت بارى مى‏زيستند كه يادآور دوران قرون وسطايى بود.

در سال 1975م با مرگ اين ديكتاتور،هرج و مرجى در كشور ايجاد شد و سرانجام دو سال بعد پس از كودتاى نظامى توسط افسران ماركسيست ژنرال منگستيوهايله ماريام قدرت را در دست گرفت و با كشورهاى كمونيستى و سوسياليستى رابطه ايجاد كرد. در اين دوران نيز مسلمانان تحت فشار چپ گرايان بودند. اين رژيم از يك سو درگير جنگ داخلى با جبهه آزادى بخش اريتره و جبهه آزادى بخش خلق تيگره قرار گرفت.از طرف ديگر در سال 1978م طى جنگى 8 ماهه سومالى حاكميت‏خود را بر ناحيه غربى سومالى كه اوگادن نام دارد تثبيت نمود. البته اين جنگ به دستور هايلاسلاسى شروع شده بود و جانشين كمونيست وى، آن را ادامه داد. اين جنگ موجب آواره شدن 2 ميليون نفر گرديد. كه به عنوان پناهنده به سومالى سرازير شدند. بعد از جنگ نيز اتيوپى سياست قوم كشى سومالى زبانان اوگادن را ادامه داد. چون قواى اتيوپى و طرفداران كوبايى از شكست جبهه آزادى بخش سومالى غربى (اوگادن) عاجز شدند، تصميم گرفتند از طريق بمباران، كشتار افراد غير نظامى، تخريب روستاها، تجاوز به زنان، مسموم نمودن منابع آب و نابودى دامها آن را از سكنه 5 ميليونى خالى كنند.(17) اين حركت فاجعه دردناكى را براى كشور كوچك جيبوتى بوجود آورد زيرا حدود 30000 پناهنده مسلمان كه از نژاد عفار (18) و اروموس (19) هستند براى فرار از اعمال سركوبگرانه دولت اتيوپى به اين كشور پناهنده شدند. اين كشور نيز از تعرض همسايه بزرگ خود يعنى اتيوپى مصون نيست و عده‏اى از هواخواهان اتيوپى در حكومت آن نفوذ نموده‏اند. (20)

ژنرال منگستيوهايله ماريام در 21 مه 1991م سقوط نمود و ملس زناوى به عنوان رئيس جمهور به جاى وى، روى كار آمد وى كه گرايش به اسرائيل دارد مسلمانان را در شرايط وخيمى قرار داده و به سركوبى و كشتار و شكنجه آنان مى‏پردازد. (21)

اتيوپى از جمله كشورهاى فقير دنياست. از 65% اراضى آن، 10% به زير كشت مى‏رود. محصولات زراعى آن گندم، جو، قهوه، پنبه، و سيب‏زمينى است و به لحاظ دامپرورى نيز اهميت دارد اما صنعت در آن توسعه نيافته و منحصر به صنايع نساجى و سيمان مى‏باشد. منابع معدنى آن طلا، طلاى سفيد، منگنز و نيكل است.

اتيوپى بدليل خشك سالى و قحطى، اقتصاد عقب افتاده‏اى داشته و بدهى زيادى دارد. مشكل نيم ميليون سرباز آزاد شده از خدمت،مهاجرت شديد روستائيان بدليل خشكسالى، جنگهاى ق.مى و قبيله‏ا، مشكل مربوط به سرمايه‏گذارى و سيستم پولى، توقيف برخى صنايع بدليل كمبود وسايل يدكى و مواد اوليه، از دست دادن بندر عصب و اختيار گرفتن آن توسط دولت موقت اريتره از جمله نابسامانى‏هاى اتيوپى است.در سال 1985م بر اثر خشكسالى، 200000 نفر در اتيوپى هلاك شدند و هم اكنون 8 ميليون نفر در اين كشور با خطر گرسنگى مواجه‏اند. (22)

مى‏باشد و از 14 استان تشكيل شده كه زير نظر (23) حكومت مركزى اداره مى‏شود.

سرزمين مسلمان‏نشين اريتره

اريتره با 117600 كيلومتر مربع وسعت در شمال اتيوپى و درغرب درياى سرخ قرار دارد با سودان در شمال و غرب، مرز مشترك دارد. سواحل اريتره در منابع اسلامى ايالت باضع يا سرزمين طراز اسلامى خوانده مى‏شد. اروپاييانى كه براى اولين بار در آغاز قرن شانزدهم به سرزمين اريتره پا نهاده‏اند مى‏گويند اريتره كشور مستقلى بود كه شخصى بنام بهارى ينجاسى (امير دريا) آن را اداره مى‏كرد و مدام در حال جنگ با همسايه‏اش اتيوپى بود. يك نقشه پرتقالى كه تاريخ آن به 1600 ميلادى باز مى‏گردد، اريتره را با مرز فعلى‏اش نشان مى‏دهد. جى‏بروس كاشف اسكاتلندى در سال 1770م گفته است كه خط مرزى ميان مدار بحرى و اتيوپى با رودخانه پليسا مشخص مى‏شود; اين رودخانه هم اكنون در امتداد مرز فعلى اريتره واقع است.

اريتره تا سال 1527م مستقل بود و بر اساس يك امپراطورى اداره مى‏شد. اولين كشور استعمارى كه به آن آمد پرتقال بود كه در سال 1520م بندر مساوه را به تصرف خود درآورد كه تا سال 1557م آن را تصرف داشت پس از آن دولت عثمانى 3 قرن بر آن حكومت نمود كه در اين مدت آئين اسلام در ميان اقوام اريتره گسترش يافت. در سال 1870م اريتره توسط مصر فتح شد. در سال 1885م ايتاليا ساحل اريتره را به تصرف خود درآورد و تا پايان جنگ دوم كه شكست‏خورد به استعمار و غارت آن پرداخت. مصر نيز طبق يك موافقتنامه فرمايشى اريتره را به ايتاليا واگذار نمود. اريتره‏اى‏ها با كمال شجاعت به دفاع از استقلال خود برخاستند و طى نبردهايى، تلفات شديد متوجه مهاجمين ايتاليائى نمودند و سرانجام قيام آنان با امضاى قرارداد مودت و همكارى ميان ايتاليا و امپراطور منليگ امپراطور وقت اتيوپى فروكش نمود اما استعمار اين سرزمين توسط ايتالياادامهيافت در سال 1941م قوايمتفقين وارد خاك اريتره شده و چون نتوانستند درمورد تصاحب آن به توافق برسند لاجرم موضوع آن را به سازمان ملل ارجاع دادند. اين سازمان هم طى قطعنامه 390 بدون در نظر گرفتن تمايلات مردم اريتره و برخلاف خواست مشروع ملت، مجوز الحاق اين سرزمين را به اتيوپى صارد كرد (24) و هايلاسلاسى هم آن را به تصرف درآورد. اريتره به منظور 1200 كيلومتر مرز مشترك با درياى سرخ و داشتن دو بندر حياتى مساوه (25) و عصب (26) و ذخائر و منابع معدنى فراوان براى اتيوپى اهميت زيادى دارد و لذا هايلاسلاسى گفته بود:

«ما خواهان سرزمين اريتره هستيم نه مردم آن‏»

و در 15 نوامبر 1962م راديو آديس آببا اعلام كرد كه:

«اريتره از اين پس به عنوان استان چهاردهم امپراطورى اتيوپى به شمار خواهد آمد»

پس از مبارزه مسلحانه مردم مسلمان اريتره براى آزادى سرزمين خود از يوغ اتيوپى آغاز شد البته جبهه آزادى بخش اريتره (E.L.f) (27) در دسامبر 1960م تشكيل شده بود.

در سال 1974م گرچه هايلاسلاسى سقوط كرد و هايله ماريام طرفدار شوروى روى كار آمد اما سلطه اتيوپى بر اريتره نه تنها ادامه يافت بلكه رژيم جديد بر حملات خود عليه مبارزين مسلمان شدت بخشيد و هايله ماريا اعلام كرد:

«همان طور كه براى نابودى ماهى‏هاى دريا بايد تمام آب دريا را تخليه كرد براى از بين بردن انقلاب اريتره بايد قسمت اعظم اين ملت را از بين ببريم‏»

و پس از آن 1500 روستا را به آتش كشيده و بيش از 80000 غير نظامى را به قتل رسايندند و 300 هزار گاو و شتر را از بين بردند. اين تهاجم وحشيانه موجب متوارى شدن عده‏اى از ساكنان اريتره شد كه حدود يك ميليون نفر آواره اتيوپى و بقيه راهى سودان شدند. (28) با اين وجود، مبارزين در سالهاى 1975م تا 1977 موفق شدند تمام شهرهاى اريتره بجز بنادر عصب، مساوه و شهر اسمره را آزاد كنند اما در سال 1978م نيروهاى نظامى اتيوپى با حمله از سه محور نقاط مزبور را به تصرف درآوردند و مبارزين ناگزير به روستاها عقب‏نشينى كردند. (29) در سالهاى اخير ارتش آزادى بخش اريتره به همت مسلمانان موفق شد بندر استراتژيك مساوه (واقع در كنار درياى سرخ) را تصرف نموده و با قطع جاده‏هاى تداركاتى - نظامى، نيروهاى دولتى اتيوپى ناچار به عقب نشينى شدند. اريتره بخاطر بمبارانهاى شديد بيمارستانها، اردوگاههاى آوارگان و تداركات پشت جبهه را در خاك را در خاك سودان قرار داد و حتى امكانات خود را از راه خشكى از طريق سودان دريافت مى‏نمود كه با توافق جعفر نميرى رئيس وقت‏سودان با ماريام اين كمك‏ها قطع گرديد. (30)

اريتره 5 ميليون نفر سكنه دارد كه 80% آن مسلمان، 15% مسيحى و 5% بت‏پرست هستند. مسلمين به زبان عربى تكلم مى‏كنند. بت‏پرستان زبان محلى دارند و بين مسيحيان زبان تيگره رواج دارد مسلمانان غالبا در دشتهاى شرقى و غربى سكونت داردند ولى مسيحيان در نقاط مرتفع و فلاتها زندگى مى‏كنند. 78% مردم اريتره در روستاها هستند كه به كشاورزى مشغولند. بقيه در شهرها مى‏باشند. اساس فعاليتهاى اقتصادى اريتره بر كشاورزى و دامدارى استوار است. كشاورزى غنى داشته موز و ساير ميوه‏هاى فصلى و انواع سبزى از محصولات زراعى آن مى‏باشد. ثروت دامى اريتره كه شامل گاو و گوسفند و شتر است، به ده ميليون راس بالغ مى‏گردد.

مهمترين منابع معدنى آن عبارتند است از: طلا، نيكل، آهن، مس، منگنز، كبالت،نقره، آلومينيوم، پتاسيم، و نفت. در سال 1973م هايلاسلاسى امتياز بهره‏بردارى از معادن اريتره را به 18 كمپانى بزرگ خارجى داده بود كه مسلمانان با مبارزه‏اى مستمر اجازه غارت منابع سرزمين خود را به آنان ندادند. تنها پالايشگاه آن در بندرعصب استقرار يافته. و كارخانه‏هاى كمپوت‏سازى و توليد سيمان در ساير شهرها بويژه اسمره (مركز آن) مى‏باشد. (31)

پى‏نوشتها:


1- مغرب بزرگ پل بالتا ص 57 و 58.

2- اوپك و اثرات تخريبى و تطبيق قيمت نفت - دكتر امير باقر مدنى ص 105 و 113.

3- ناحيه مغرب شامل جزيره بزگى است كه مسلمانان آن را در قديم مغرب الاقصى مى‏ناميدند و به سه كشور مراكش، الجزاير و تونس تقسيم مى‏شد بعضى هم شمال افريقا را مغرب مى‏گويند، هم اكنون مراكش به مغرب هم موسوم است.

4- گيتاشناسى كشورها - محمود محجوب - فرامرز ياورى - تهران گيتاشناسى 1362، صفحات 320 و 321.

5- فاصله بين دستمزدها در اين كشور بسيار بالاست و كمترين دستمزد آن 391 درهم است كه پائين‏ترين سطح درآمد در جهان است و بالاترين درآمد براى يك مدير كل در اين كشور 30000 درهم مى‏باشد.

6- tectonic

7- tanganyka

8- white Nile

9- zambezi

10- kilimanjaro

11- kenya

12- swahili

13- دائرة المعارف فارسى دكتر غلامحسين مصاحب ذيل زنگى.

14- Vascodagama

15- Dahlach

16- شاخ افريقا قسمتى از افريقاى شرقى است كه شامل كشورهاى اتيوپى، سومالى و جيبوتى مى‏شود. اين ناحيه به صورت يك برآمدگى است كه بخشى از شرق افريقا را همچون شبه جزيره داخل خليج عدن و اقيانوس هند گردانيده است و اهميت استراتژيك ان بقدرى است كه سه دولت ايتاليا، فرانسه و بريتانيا براى تسلط به باب المندب، خليج عدن، اقيانوس هند و شرق افريقا با هم در رقابت بودند هم اكنون نيز اين ناحيه از موقع مهمى برخوردار است.

17- اقليت‏هاى مسلمان در جهان، مجموعه مقالات ترجمه ايرج كرمانى ص 234.

18- Afar

19- oromos

20- نگاهى به اوضاع مسلمانان بنگلادش، اتيوپى و شوروى ترجمه حميد شيخى - مجله مشكوة ش 21 زمستان 1367.

21- كيهان ش 14232.

22- اتيوپى يك سال پس از سقوط هايله مازيام - كيهان 14520.

23- Adis Abeba

24- سازمان ملل اتحاد فدرالى اريترهه با اتيوپى را تصويب كرده بود كه هايلاسلاسى بطور يكجانبه آن را نديده گرفت و سرزمين اريتره را يك ايالت اتيوپى خواند.

25- Massaouah (مساوه يا مصوع)

26- Assob

27- Eritrea

28- اقليتهاى مسلمان در جهان، ترجمه ايرج كرمانى ص 236.

29- جنبشهاى آزاديبخش ص 159.

30- پسيام انقلاب ش 54، 29 اسفند 1360.

31- مردم اريتره در آوريل 1993م با 8/99% آراء تحت نظارت سازمان ملل متحد به استقلال سرزمين خود راى مثبت دادند و اتيوپى و چند كشور ديگر از جمله جمهورى اسلامى ايران استقلال آن را به رسميت‏شناختند.