338- آنـهـا خـودشـان مـى دانـسـتـنـد كـه تـه دلهـا چـيـسـت و حـضرت رضا چرا قبول نمى كند. حضرت رضا قبول نمى كرد چون خود حضرت هم بعدها به ماءمون فرمود: تـو مـال چـه كـسـى را دارى مـى دهـى ؟! ايـن مـسـئله بـراى حـضـرت مـطـرح بود كه ماءمون مـال چـه كـسـى را دارد مى دهد؟ و قبول كردن اين منصب از وى به منزله امضاى اوست . اگر حـضـرت رضـا خـلافـت را مـن جـانـب الله حـق خـودش مى داند، به ماءمون مى گويد: تو حق ندارى مرا ولى عهد كنى ، تو بايد واگذار كنى بروى و بگويى من تاكنون حق نداشتم ، حـق تـو بـوده ، و شـكـل واگذارى قبول كردن توست ؛ و اگر انتخاب خليفه به عهده مردم است باز به او چه مربوط؟!
339- در صـفـحه 267 تا 269 همين مجموعه ، به اين مطلب به طور كاملتر اشاره خواهد شد (گردآورنده )
340- سيرى در سيرة ائمه اطهار عليه السلام ، صص 223 ـ 221.
341- (در بـحـارالانوار ج 49، ص 146، عبارت چنين است : (( ((لنا عليكم حق برسول الله صلى الله عليه و آله و لكم علينا حق به فاذا انتم اديتم الينا ذلك وجب علينا الحق لكم .))
342- سيرى در سيره ائمه اطهار عليهم السلام ، صص 237 ـ 233.
343- سوره يوسف ، آيه 55.
344- آشنايى با قرآن ، ج 3، صص 107 ـ 104.
345- سيرى در سيره ائمه اطهار عليهم السلام ، صص 243 ـ 238.
346- سيرى در سيره ائمه اطهار عليهم السلام ، صص 247 ـ 246.
347- (به معنى حسن منظر).
348- سيرى در سيره ائمه اطهار عليهم السلام ، صص 249 ـ 247.
349- همان ، صص 250 ـ 249.
350- قيام و انقلاب مهدى (عج ) از ديدگاه فلسفه تاريخ و مقاله شهيد، صص 15 ـ 13.
351- ((هـو الذى ارسـل رسـوله بالهدى و دين الحق ليظهره على الدين كله و لو كره المشركون )). (سوره توبه ، آيه 33 و سوره صف ، آيه 9).
352- ((و لقـد كـتـبـنـا فـى الزبـور مـن بـعـد الذكر ان الارض يرثها عبادى الصالحون )). (سوره انبياء، آيه 105).
353- ((و نريد ان نمن على الذين استضعفوا فى الاءرض و نجعلهم الوارثين . و نـمـكـن لهـم فـى الاءرض و نـرى فـرعـون و هـامان و جنودهما منهم ما كانوا يحذرون )). (سوره قصص ، آيه 5 و 6).
354- ((قال موسى لقومه استعينوا بالله و اصبروا ان الاءرض لله يورثها من يشاء من عباده والعاقبة للمتقين )). (سوره اعراف ، آيه 128).
355- (( قال رسول الله صلى الله عليه و آله : افضل العبادة انتظار الفرج )) . (بحارالانوار، ج 52، ص 125) (گردآورنده )
356- قيام و انقلاب مهدى (عج ) از ديدگاه فلسفه تاريخ و مقاله شهيد، صص 59 ـ 54.
357- نـشـاط اصـفـهـانـى ، شاعر قرن 11 و 12. در كتاب قيام و انقلاب مهدى (عج )، مصراعهاى اين بيت جابجا تايپ شده است . (گردآورنده )
358- سوره نور، آيه 55.
359- سوره قصص ، آيه 5.
360- سوره انبياء، آيه 105.
361- سوره اعراف ، آيه 128.
362- قيام و انقلاب مهدى (عج ) از ديدگاه فلسفه تاريخ و مقاله شهيد، صص 53 ـ 51.
363- رجـوع شـود بـه كـتـاب جـدال بـا مـدعـى ، اسماعيل خويى .
364- سيرى در سيره ائمه اطهار عليهم السلام ، صص 287 ـ 281.
365- نهج البلاغه ، (شهيدى )، حكمت 147، (ص 387).
366- عـعـع النـاس ثـلاثـة : فـعـالم ربـانـى ، و مـتـعـلم عـلى سبيل نجاة ، و همج رعاع )) . (همان ) (گردآورنده )
367- نهج البلاغه ، شهيدى ، كلمات قصار، ص 388. (گردآورنده )
368- ايـن را هـم تـوجه داشته باشيد: از صدر اسلام ، زمان ظهور مهدى عليه السـلام ، هـيـچ وقـت مـشـخص نشده است . البته يك خواصى مى دانستند پسر كى پسر كى پـسـر كـى ، ولى در روايـاتـى كه پيغمبر همين قدر فرمود: ((مهدى از اولاد من حتما بايد ظهور كند)) چيزى كه تاريخ آن را نيز مشخص نمايد وجود نداشت .
369- مـى دانيد كه حضرت امام زين العابدين پسرى دارند به نام ((زيد)). زيـد قـيـام كرد و شهيد شد. راجع به زيد كه چگونه آدمى بوده است ، آدم خوبى بوده يا آدم خـوبـى نـبـوده حـرفـهـايى هست ولى مطابق آنچه كه از روايات شيعه استفاده مى شود ائمه ما زيد را تجليل كرده اند. در روايت ((كافى )) آمده است كه امام صادق عليه السلام فـرمـود: ((به خدا قسم زيد شهيد از دنيا رفت )). و اين زيد همان كسى كه زيديها يعنى شـيعيان زيدى كه الآن در يمن هستند، همه يا بيشترشان او را بعد از امام زين العابدين امام مـى دانـند. خودش به هر حال مرد خوبى بوده است ، مرد زاهد و متقى يى بوده است . مطابق روايـات مـا قـيـام او، قـيـام امـر بـه مـعـروف و نـهـى از منكر بوده است نه قيام ادعاى امامت . بنابراين زيد از نظر ما مرد شريف و صالحى است .
370- زهـرى از اهـل تـسـنـن است . ((زهرى )) و ((شعبى )) دو نفر از تابعين اند، يعنى كسانى هستند كه اصحاب پيغمبر را درك كرده اند نه خود پيغمبر را، و اينها از مشايخ و علماى بزرگ عصر خودشان هستند.
371- سيرى در سيره ائمه اطهار عليهم السلام ، صص 293 ـ 287.
372- البـتـه آنـچـه انـحـصـار بـه شـيـعـه دارد بـا ايـن مـشـخـصـات است كه اهـل تـسـنـن هـمـه شـان بـا ايـن مـشـخـصـات قـبـول نـدارنـد؛ بـرخـى از آنـهـا قبول دارند.
373- حـمـاسـه حـسينى ، ج 1، صص 15 ـ 12 و هم چنين ر.ك به : همان ، ج 3، صص 252 ـ 251. (گردآورنده )
374- همان ، صص 15 ـ 13.
375- آيـا طـمـع داريـد كـه يـهـودان بـه ديـن شـمـا بگروند در صورتى كه گروهى از آنان كلام خدا را شنيده و به دلخواه خود آن را تحريف مى كنند با آنكه در كلام خدا تعقل كرده معنى آن را دريافته اند. (سوره بقره ، آيه 75).
376- حماسه حسينى ، ج 1، صص 70 ـ 67.
377- سيره حلبى ، ج 2، ص 77.
378- درباره تحريفات حادثه كربلا ر.ك به : حماسه حسينى ، ج 3، صص 259 ـ 253. (گردآورنده )
379- حماسه حسينى ، ج 1، صص 17 ـ 15.
380- هـمـان ، صـص 45 ـ 40 و بـراى اطلاعات بيشتر ر.ك به : همان ، ج 3، صص 236 ـ 259 و صص 284 ـ 281.
381- در شب هاى عيد غدير آقاى دكتر شريعتى يك بحث بسيار عالى راجع به ايـن كـه در هـمـه افـراد بـشـر مـيل به اسطوره سازى و افسانه سازى و قهرمان سازى و قهرمان پرستى آن هم به شكل خارق العاده و فوق العاده اى هست ، ايراد كردند.
382- اصـول كـافـى ، ج 1، ص 32، كـتـاب فضل علم و بصائرالدرجات ، ص 10.
383- حماسه حسينى ، ج 3، ص 281.
384- همان ، ج 1، صص 94 ـ 91.
385- سوره بقره ، آيه 78.
386- احتجاج ، طبرسى ، ج 2، ص 457.
387- بحارالانوار، ج 70، ص 225 و جامع الصغير، ج 1، ص 3.
388- حماسه حسينى ، ج 1، صص 104 ـ 95.
389- جامع الصغير، ج 1، ص 4.
390- سـفـيـنـة البـحـار، ج 1، ص 63 و اصول كافى ، ج 1، ص 54.
391- سوره بقره ، آيه 159.