next page

fehrest page

مقدمه 
حمد و سپاس خداى را كه اراده اش به رفعت مستضعفان و صالحان تعلق گرفت و با برانگيختن ره از مردم ايران قدرتى سهمگين ساخت تا مستكبران را فرو كوبد.
حمد و سپاس همو را كه ايران را دارالقوى و خطه اسلام نام محمدى (صلى الله عليه و آله ) قرار داد و حكومت استبداد شاهى را به نظام مقدس ‍ جمهورى اسلامى تغيير داد.
انقلاب اسلامى ايران مهم ترين حادثه سياسى قرن و گسترده ترين و ژرف ترين تحول فرهنگى اجتماعى ملت ايران و نقطه عطفى است كه طى آن حاكميت شريعت ناب محمدى (صلى الله عليه و آله ) برقرار گشت و هدايت جاى جهالت و نور جاى ظلمت نشست .
تاريخ بر تنوع رفتار آدمى و جريانهاى تاريخى كه فراروى اوست احاطه دارد و بسان آيينه اى است كه خوب و بد - زيبا و زشت را از هم جدا مى سازد و به انسان نشان مى دهد. از يك سو شناخت تاريخ ، زمان (روزها و رويدادها)، دنيا و عبرت پذيرى ، راهى است به سوى ابديت و به سوى حق و كمال مطلق .دريافتن و شناخت تاريخ و... آدمى را به برتر از تاريخ و... يعنى به حق - ره مى نمايد. اين نمايان راه مدد مى كند انسان به برتر از تاريخ كه فوق هرچه اين جهانى است (ما عندالله ) عروج مى كند؛ از سوى ديگر روز و ماه از واحدهاى سنجش زمان و زمان ظرف حوادث و رويدادهاست ؛ و رويدادها يك پديده تاريخى است كه داراى سرآغاز و سرانجامى است كه در اين بين ، انسانها برخى كامروا و برخى ديگر ناكامند و شناخت اين كامرواييها و ناكاميها، فراز و نشيبها و گذشته زندگى انسان است كه مايه عبرت قرار مى گيرد. كامرواييها و ناكاميهاى گذشته زندگى انسان پديده هايى هستند كه معلول يك يا چند علت در ماضى اند كه مى توان از مطالعه ، استقراء و مشاهده روابط على موجود در آنها قوانين كليى كشف كرد كه بهترين اصول تبيين ، پيش بينى و راهنمايى گذشته ، حال و آينده باشد.
خداى سبحان در قرآن مجيد اين معنا را به تعبير سنت يادآورى مى نمايد و مى فرمايد:
سنة الله فى الذين خلوا من قبل و لن تجد لسنة الله تبديلا .(1)
اين سنت خدا (و طريق حق ) است كه در همه ادوار گذشته برقرار بوده است و سنت خدا هرگز مبدل نخواهد شد.
مرشد العارفين اميرالمؤ منين امام على (عليه السلام ) در طريق هدايت مى فرمايند:
و اعرض عليه اخبار الماضين ، و ذكره بما اصاب من كان قبلك من الاولين .(2)
و اخبار گذشتگان را بر نفست فرو خوان و سرگذشتهاى ناگوار پيشينيان را به ياد آر
و من اعتبر بالغير لم يثق بمسالمة الزمن (3)
آنكه تحولات را نيك بررسى كند و به همراهى و سازگارى زمانه ، اعتماد نمى كند
من عرف الايام لم يغفل عن الاستعداد (4)
مردمى كه ايام (و تحولات آن را) نيك بشناسند، از زمينه سازى و آمادگى ، غفلت نمى ورزند
از اينجاست كه فرزانگان و پختگان گفته اند: چراغ راه آينده است
فاعتبروا يا اولى الابصار
مجموعه حاضر تحت عنوان روزها و رويدادها، به بيان گزيده اى از رويدادها، حوادث ، ايام الله و مناسبتهاى تاريخى و جهانى مهم مى پردازد و جلد اول آن در برگيرنده مطالب و موضوعهاى مربوط به سه ماهه اول سال (فروردين ، ارديبهشت ، و خرداد) مى باشد. اين مجموعه به عنوان يك منبع مورد مراجعه براى همگان قابل استفاده است و مى تواند نظم و انسجام درخور توجهى به فرايند سخنرانيها و ارشاد و تبليغ ، ببخشد و همه عزيزان دست اندركار وعظ، خطابه و سخنرانى را قادر مى سازد تا با فرصت كافى به فراهم كردن محتواى مناسب هر رويداد بپردازند و در عين حال ، مى تواند راهنماى مفيدى نيز براى همه فعالان در اين عرصه باشد.
درونمايه كتاب مربوط است به مناسبتها و رويدادهاى تاريخى به حسب ماههاى شمسى ، و هدف از آن در دسترس نهادن اطلاعات و آگاهيهاى راجع به حوادث و وقايع و تاريخ دقيق آنها و تاءثيرگذارى در بالابردن و ارتقاء دانش و بينش سياسى مخاطبان و همچنين از باب و ذكر فان الذكرى تنفع المؤ منين (5) يادآورى و تذكر ناكاميها، كامرواييها، حماسه ها، جوانمرديها، ناجوانمرديها، دشمنيها، دوستيها، شكستها، پيروزيها، جنگها، صلحها، ايام الله ، و...و نيز تبيين اصل گذشته چراغ راه آينده مى باشد.
براى تهيه و تنظيم كتاب حاضر (روزها و رويدادها) از منابع مختلف از جمله كتابها، روزنامه ها، مجله ها و نشريات مشابه ديگر چون سالنامه ها و اسناد و مدارك متنوع بعضى مراكز فرهنگى و آموزشى ، آرشيوهاى سازمانهاى مختلف كه فهرست آنها در كتابنامه آمده ، استفاده شده است . ضمنا سعى بر اين بوده كه حوادث و وقايع و مناسبتهاى مهم كه به نحوى از انحاء زمينه ساز يا عامل تحول مهمى بوده و يا ارتباط و وابستگى خاصى با سياست داخلى و خارجى كشور داشته است و يا ارتباط عميقى با فرهنگ اسلامى - ملى و زندگى ملت ايران و انقلاب اسلامى ، جنگ تحميلى و...دارد و يا در آنها مؤ ثر بوده اند بعضا با توضيح اجمالى نقل شود.
- عمليات بزرگ رزمندگان اسلام در طول دوران دفاع مقدس با شرح اجمالى آنها (ساعت ، روز، ماه ، سال و رمز عمليات - تلفات جانى و خسارت مالى دشمن ) درج شده است ، مگر در مواردى كه اطلاعات كافى درباره عملياتى در دسترس نبوده است .
هياءت تحريريه از خوانندگان محترم استدعا دارد از بيان كاستيها، پيشنهادات ، اشتباهات ، اشكالات و اغلاط احتمالى و نظرات سودمند براى تجديدنظر، مضايقه نفرمايند و آنان را رهين منت خود سازند.
- شايسته است در اينجا از جناب حجت الاسلام و المسلمين غلامرضا صفائى رياست دفتر عقيدتى - سياسى فرماندهى معظم كل قوا كه تدبير و پشتيبانى مستمر ايشان نگارش و چاپ اين مجموعه را موجب شده است و درثانى از زحمات همكاران و دوستان دفتر عقيدتى - سياسى فرماندهى معظم كل قوا كه در پديد آوردن اين مجموعه نقش مؤ ثرى داشته اند و نيز برادران مسئول آرشيو سازمان عقيدتى - سياسى ارتش جمهورى اسلامى ايران قدردانى شود.
در پايان مزيد توفيقات همگان و خدمتگزاران به اسلام و نظام اسلامى و مردم عزيز كشورمان را از درگاه خداى سبحان مسئلت مى نمايد.
هياءت تحريريه
روزها و رويدادها (1) 
رويدادهاى فروردين 
...يا مقلب القلوب و الابصار يا مدبر الليل و النهار يا محول الحول والاحوال حول حالنا الى احسن الحال
تمام قلوب و ابصار بصيرتها در يد قدرت اوست . اوست كه جهان را تدبير مى كند. بصيرتها را روشن مى كند. و اوست كه حالات انسان را متحول مى كند و ما آن را در ملت عزيز خودمان ، در زن و مرد و كوچك و بزرگ يافتيم .

خدايا، حال ما در اين سال نو عوض كن ، ما گرفتار هواهاى نفسانى هستيم و تو مى دانى و تو مى دانى ما را نجات بدهى .
خداوندا طورى كن كه اين پيروزيها چشمگير كه براى ما و براى اسلام حاصل شده است در قلوب ما تاءثير سوء نگذارد. و ما را مغرور نكند و ما را از آن راهى كه انبياء عليهم السلام داشتند، منحرف نكند.
...همان طورى كه سال تجديد مى شود بايد در اشخاص و ارواح هم تجديد و تحولى پيدا شود همه بايد متذكر اين معنا باشند كه پيروزى انقلاب ما به بركت اسلام ، گرايش به اسلام و با فرياد الله اكبر به دست آمده ، كسى گمان نكند كه اشخاص يا گروههايى پيروزى را براى ما تحصيل كردند، خير خداى متعال بود.
حضرت امام خمينى رضوان الله تعالى عليه
...اگر ملتى بتواند يك تحول اخلاقى در خود به وجود بياورد، اگر بتواند رذايل اخلاقى را از درون خود پاكسازى كند و خود را به فضايل اخلاقى آراسته سازد.
حقيقتا براى آن ملت عيد است .
شايد اساسا قرار دادن اعياد چه ملى و چه دين و مذهبى - براى ايجاد چنين تحولهايى در درون انسانهاست ...تحول اخلاقى يعنى اين كه انسان هر رذيلت اخلاقى ، هر اخلاق زشت ، هر روحيه بد و ناپسندى كه موجب آزار ديگران يا عقب ماندگى خود انسان است آن را كنار بگذارد و به فضايل و زيباييهاى اخلاقى ، خود را آراسته كند...
مقام معظم رهبرى و فرماندهى كل قوا
حضرت آيت الله العظمى خامنه اى مدظله العالى
عيد نوروز و سال نو ايرانى 
1 - 4 فروردين 
در جمهورى اسلامى ايران تقويم دو گونه است . نخست آن بر سال قمرى مبتنى است و ديگرى بر اساس سال شمسى (خورشيدى ) قرار دارد.(6) مبداء سال قمرى ، هجرت رسول گرامى اسلام حضرت محمد بن عبدالله (صلى الله عليه و آله ) از مكه مكرمه به مدينه منوره مى باشد، كه برابر با سال 622 م . بوده است . سال ه‍ق تا سنه 1344 مبناى تاريخ رسمى كشور ايران بود. در آن سال كه بر حسب تاريخ 1304 سال شمسى از هجرت پيامبر عظيم الشاءن اسلام مى گذشت ، تاريخ شمسى (خورشيدى ) براى امور دولتى انتخاب شد و به موجب قانون رسميت يافت .اصل هفدهم قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران در اين باره مى گويد:
مبداء تاريخ رسمى كشور، هجرت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله است و تاريخ هجرى شمسى و هجرى هر دو معتبر است ، اما مبناى كارادارات دولتى هجرى شمسى است ...
سال قمرى ده روز و شش ساع و يازده ثانيه كمتر از سال شمسى است آغاز سال شمسى نخستين روز بهار است كه مطابق 21 يا 22 مارس از سال مسيحى مى باشد. شش ماه نخستين سال را سى و يك روز مى شمارند و ماههاى بعد باستثناى اسفند ماه كه گاه بيست و نه روز مى شود را سى روز به حساب مى آورند.
ايرانيان روز اول فروردين را نوروز مى نامند. در زمانهاى قديم ، نوروز در اول بهار نبود و گاه به بهار و گاه به تابستان و...مى افتاد.
در سال 471 ه‍ ق به فرمان سلطان جلال الدين ملكشاه سلجوقى ، حكيم عمر خيام و چند منجم ديگر تقويم جلالى را تنظيم كردند و نوروز را در روز اول بهار يا نخستين روز برج حمل قرار دادند. بدين منظور مقرر شد كه هر چهار سال يك روز بر تعداد روزهاى سال بيفزايد و سال چهارم را 366 روز حساب كنند، و پس از هر 28 سال (هفت دوره چهار ساله ) به جاى آنكه به آخرين ماه سال يك روز بيفزايند، اين روز را به نخستين دوره بعد يعنى دوره نهم اضافه كنند. بدين ترتيب سال جلالى نزديكترين سالهاى جهان به سال شمسى شد. سال شمسى حقيقى 365 روز و 5 ساعت و 48 دقيقه و 64 ثانيه است .
تاريخچه پيدايش روز 
سرزمين ايران از ديرباز و طى تاريخ كهن خود، زادگاه و گذرگاه فرهنگهاى گوناگون بوده است و طى اين هزاره ها، در اين مهد كهن ، آن چنان عقايد، رسوم و آداب متنوعى به وجود آمده ، كه كمتر كشورى را مى توان نظير آن سراغ داشت .
در ايران باستان تا پيدايش و ظهور دين مقدس اسلام ، عقايد ملى و مذهبى همواره دستخوش تغيير بوده است ، به طورى كه آيينهاى نخستين و عقايد ابتدايى كه از يكتاپرستى دور بودند با اديان اوليه اين مرز و بوم چون دين زردشت (7) در آميخت ، سپس فكر توحيد در مفهوم اهورامزدا جلوه كرد، بعد از آن ، اهريمن مقام مهمى يافت و باعث شد كه در آيين زردتشى ، دوگانه پرستى اساس دين شود. در حاشيه دين ياد شده مذاهب و اديان ديگر ايرانى نضج گرفتند كه مهمترين آنها مهرپرستى و آيينهاى مانى و مزدك مى باشد.
طبيعى است كه پا به پاى دگرگونيهاى مذهبى ، داستانها و اسطوره هاى ملى نيز توسعه و تحول يافتند و درگذر زمان جلوه ها و رنگهاى مختلفى به خود گرفتند.
ظهور اسلام و برخورد مسالمت آميز آن با ساير اديان و آيينها، از جمله اعتقادات مذهبى و ملى ايران موجب شد كه مراسم و آداب مربوطه ، به يكباره از جامعه اسلامى ايران رخت بر نبندد، فقط با مسلمان شدن تدريجى ايرانيان از وسعت آنها كاسته شد و اندك اندك همراه اعتقادات دينى اسلام ، اسطوره ها و داستانهاى عربى نيز در ميان توده مردم نفوذ كرد.
طى گذشت ايام ، زمانى كه برخى از سنتها و آداب در تضاد آشكار با اعتقادات و رسوم گذشته قرار مى گرفت ، ايرانيان مى كوشيدند تا جايى كه ممكن است پديده هاى قديم را با جلوه هاى آيين جديد آشتى دهند و گاه نيز كوشيدند شخصيتهاى كهن ملى را در قالب شخصيتهاى كهن ملى را در قالب شخصيتهاى اسلامى بازيابند و به عبارت روشنتر سنتهاى ملى ايرانى را با سنتهاى اسلامى درآميختند.
در نتيجه از ميان انبوه جشنهاى ايرانى قبل از اسلام آنچه ميان ايرانيان مسلمان باقى ماند منحصر به ، عيد نوروز، جشن سده و جشنهاى كوچكترى مانند جشن گلسرخ بود كه در اصفهان مرسوم بوده است .
از ميان جشنهاى ياد شده بزرگترين اعياد ملى ايرانيان جشن نوروز است . نوروز تنها جشنى است كه از دوران باستان با عظمت تمام و همراه با انبوهى افسانه و آيين تا به امروز ادامه يافته است .
عظمت نوروز را از نقشهاى تخت جمشيد گرفته تا آثار ادبى و هنرى گوناگون عربى و فارسى در همه جا مى توان يافت .
يكى از كهنترين و بزرگترين منابعى از كه به اين جشن و افسانه ها و آيينهاى مربوطه پرداخته است ، كتاب آثار الباقيه اثر ابوريحان بيرونى (متوفى 440 هجرى قمرى ) است . او مى نويسد:
سال نزد فارسيان چهار فصل بود... بر حسب اين فصول عيدهايى داشتند كه به علت اهمال در كبيسه ، روز اين عيدها جابجا مى شد. از جمله اين اعياد يكى روز اول فروردين ماه يعنى نوروز بود، كه روزى بس بزرگ است و به علت زنده شدن طبيعت ، گويند. آغاز خلقت جهان در آن روز بوده است و همان روز كيومرث شاه گرديد...
... در آغاز نوروز در اول بهار قرار نداشت ، بلكه در انقلاب صيفى ، يعنى اول تابستان واقع مى شد... اما نوروز به علت اهمال در كبيسه گيرى كم كم به تاءخير مى افتاد تا اينكه در عصر بيرونى ، با دخول خورشيد به برج حمل ، يعنى اول بهار مصادف شده به اين جهت ملوك خراسان به اسواران خود، هم خلعت بهارى و هم خلعت تابستانى مى دادند...
چنين به نظر مى رسد كه پنج روز نخستين سال نوروز عامه ، يعنى جشن همگانى بود. حال آنكه روز ششم كه خرداد روز نام داشت نوروز خاصه يعنى جشن پادشاه و بزرگان بوده است .(8)
بيرونى در اين باره مى نويسد:
نوروز بزرگ جشن بس عظيم است و حوادثى بس بزرگ در آن روز رخ داد و آفرينش جهان پايان يافت ، زردشت با خداوند مناجات كرد، كيخسرو به آسمان رفت ، نعمتهاى جهان تقسيم شد...
... در آن روز، مراعات كردن برخى رسوم انسان را از بلايا به دور مى دارد.

از جمله اين رسوم يكى سبز كردن جو بوده كه بى ترديد آيين سبزكردن حبوبات و چيدن هفت سين از آنجا سرچشمه گرفته است ....
رسم خانه تكانى ، در شب عيد شامل آداب مختلف بوده است (9)
ايرانيان باستان معتقد بودند كه در ايام فروردگان (نوروز)، ارواح مردگان به خانه ها باز مى گردند. به اين جهت مردم بايد خانه هاى خود را در اين ايام پاكيزه كنند، فرشهاى زيبا بگستردانند و غذاهاى خوب و اشتها آور بگذارند تا ارواح مردگان از بوى آنها نيرو گيرند.
نوروز در صدر اسلام 
...در صدر اسلام ايرانيانى كه در مركز خلافت به سر مى برند، طبق سنت ملى خويش به اين عيد پاى بند بودند؛ و در خبر است :
اتى امير المؤ منين عليه السلام بهدية النيروز، فقال عليه السلام عليم السلام ما هذا؟ فقالوا: يا امير المؤ منين اليوم النيرو، فقال عليه السلام عليهم السلام اصنعوا لنا كل يوم نيروزا (10)
چيزى به رسم هديه نوروزى به حضور امير المؤ منين على - عليه السلام - تقديم شد، حضرت پرسيد: اين چيست ؟ عرض كردند: يا امير المؤ منين امروز نوروز است ، فرمود: هر روز را براى ما نوروز سازيد.
البته تا آن هنگام اين عيد هنوز مخصوص ايرانيان بود و نخستين خلفاى اسلامى به نوروز اعتنايى نداشتند، بعدها خلفاى اموى براى افزودن درآمد خود، هداياى نوروزى را كه قبل از اسلام در دربارهاى ايران رايج بود از نو معمول داشتند.
پس از امويان ، عباسيان نيز همان شيوه را تعقيب كردند، چنانكه وارد شده است :
ان المنصور تقدم الى موسى بن جعفر - عليه السلام - بالجلوس للتهنئة فى يوم النيروز و قبض ما يحمل اليه
منصور، دومين خليفه عباسى به امام كاظم - عليه السلام - پيشنهاد نمود عيد نوروز جلوس نمايد تا مردم عيد را به آن حضرت تبريك گويند و هداياى آنها را دريافت نمايد.
بنابراين ، عيد نوروز مانند بسيارى از سنتهاى ملى ؛ كه با شؤ ون اسلامى مخالفتى نداشت ، پس از اسلام در ميان ايرانيان باقى ماند.
عيد نوروز از ديدگاه امام جعفر صادق (ع ) 
علامه مجلسى قدس ره در كتاب زاد المعاد، از قول معلى ابن خنيس نقل كرده كه امام جعفر صادق - عليه السلام - در فضيلت نوروز به حق خانه كعبه سوگند ياد كرده و عيد نوروز را تفسير، و اهميت آن را چنين بيان داشتند:
در عيد نوروز حق تعالى در روز الست از ارواح بندگان پيمان گرفته است كه او را به يگانگى بپرستند و براى او شريكى قرار ندهند.
اين روز اولين روز طلوع آفتاب ، اولين روز وزيدن بادها و رويش گياهان مى باشد. در اين روز جبرئيل بر حضرت رسول اكرم (صلى الله عليه و آله ) وحى الهى را آورده و بعثت پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) از اين روز آغاز شد، و حضرت رسول اكرم (صلى الله عليه و آله ) در چنين روزى بتهاى كافران را نابود كرد.
عيد نوروز، روز عيد غدير خم روز ولايت امير المؤ منين (عليه السلام ) به امر الهى مى باشد؛ و در اين روز پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله ) به سركرده هاى صحابه امر فرمود كه بروند و به امير المؤ منين - عليه السلام - سلام كنند و بگويند: السلام عليك يا امير المؤ منين و نيز به خلافت رسيدن اميرالمؤ منين على (- عليه السلام -) به درخواست مردم در اين روز بوده است . عيد نوروز روز ظهور حضرت مهدى موعود (عج ) و روز رجعت امامان عليهم السلام به دنيا خواهد بود و روز انتظار فرج مى باشد.

حضرت امام جعفر صادق - عليه السلام - در بيان اعمال عيد نوروز چنين فرموده اند:
در روز نوروز غسل كنيد و پاكيزه ترين جامه هاى خود را بپوشيد و به بهترين بوها خود را خوشبو نماييد. در اين روز، روزه بگيريد و بعد از به جا آوردن نمازهاى پيشين و پسين و نافله هاى آن چهار ركعت نماز بخوانيد. در ركعت اول بعد از حمد، ده مرتبه سوره انا انزلنا...و در ركعت دوم ده مرتبه سوره قل يا ايها الكافرون و در ركعت سوم بعد از حمد ده مرتبه قل هو الله احد و در ركعت چهارم بعد از حمد ده مرتبه سوره قل اعوذ برب الفلق و قل اعوذ برب الناس را بخوانيد و بعد از نماز سجده شكر را به جا آوريد و اين دعا را بخوانيد:
اللهم صل على محمد و آل محمد الاوصياء و المرضيين و على جميع انبيائكه و رسلك بافضل صلواتك و بارك عليهم بافضل بركاتك و صل على ارواحهم و اجسادهم .
اللهم بارك على محمد و آل محمد و بارك لنا فى يومنا هذا الذى فضلته و كرمته و شرفته و عظمت فطره
اللهم بارك لى فيما انعمت به على حتى لا اشكر احدا غيرك و وسع على رزقى يا ذالجلال و الاكرام
اللهم ما غاب عنى فلا يغيبن عنى عونك و حفظك و ما فقدت من شى ء فلا تفقدنى عونك حتى لا اتكلف ما لااحتياج اليه يا ذالجلال و الاكرام
(اين دعا داراى سند معتبر مى باشد و اگر نماز را هم به جا نياورديد مى توانيد دعا را بخوانيد)
در كتب غير مشهور دعاى زير را نيز روايت كرده اند:
يا حول الحول و الاحوال حول حالنا الى احسن الحال
كه در هنگام تحويل سال انسان بر زبان جارى كند و از خداوند تبارك و تعالى بخواهيد كه او را از خواب بيدار نمايد و با تغييرى كه در فصل پيش ‍ مى آيد و زمين به اذن الهى زنده مى شود حالتهاى انسان نيز دچار دگرگونى شود و از دامهاى جهالت رهايى يابد و به خداوند نزديكتر شود.
نوروز در عصر خلفاء: 
خلفاى اموى براى افزودن بر درآمد خود، دريافت هداياى تحميلى نوروزى را از ايرانيان معمول كردند به طورى كه در زمان معاويه مبلغ آن به پنج تا ده ميليون درهم بالغ مى شد و اميران ايشان براى جلب منافع خود مردم را به اهداى هديه ها دعوت مى كردند، نخستين كسى كه در اسلام هداياى نوروز و مهرگان را رواج داد حجاج بن يوسف بود، به هر حال در تمام اين مدت ايرانيان مراسم جشن نوروز را برپا مى داشتند.
پس از ظهور ابومسلم خراسانى و روى كار آمدن عباسيان و نفوذ برمكيان و ديگر وزراى ايرانى و تشكيل سلسله هاى طاهريان و صفاريان ، جشنهاى ايرانى دگرباره رونق يافتند كه مهمترين آنها نوروز باستانى بود.
سالروز مبارزه با پديده شوم تبعيض نژادى 
اول فروردين / 21 مارس  
واژه آپارتايد، آپارتهايد و يا آپارتهيد به معنى جدايى و در اصطلاح مساوى با تبعيض نژادى و راسسيم به معنى نژاد پرستى مى باشد، اما امروز يك واژه بين المللى شده كه عملا به نژاد پرستى ، تعصبات ناشى از رنگ پوست و اختلاف طبقات در يك جامعه اطلاق مى گردد. سياست تبعيض نژادى شريرانه ترين و غيرقابل تحمل ترين سياستها و نظامهاى نژادى طبقاتى است كه از جانب جامعه سفيدپوستان سرمايه دار در افريقاى جنوبى ارائه شد كه تحت هيچ قانون ، دين آداب و سنتى مشروعيت آن تجويز نشده است . تدوين سياست آپارتايد به شكل جديد و امروزى خود كار كميسيون ويژه اى كه از طرف دفتر مركزى حزب ناسيوناليست آفريقاى جنوبى در سال 1947 تشكيل شد.
منظور از سياست آپارتايد اين است كه با جدا كردن سفيد پوستان و غير سفيد پوستان از يكديگر از اصطكاك و تصادم آنها در هر زمينه اى جلوگيرى شود، تا سفيد پوستان فرصت كافى براى اعمال نظر و اجراى سياستهاى استعمارى خود پيدا كنند و در عين حال غير سفيد پوستان نيز تحت قيموميت سفيد پوستان در آمده و به زندگى خود ادامه دهند. تبعيض ‍ نژادى على رغم اينكه در دنياى پيشرفته امروز رواجى كامل دارد اما از فلسفه و پايه علمى برخوردار نيست ، چنانچه دانش امروز به اين نتيجه رسيده است كه :
1 - در هيچ جاى جهان نژادى خالص پيدا نمى شود بلكه در طول زمان نژادها در جريان ازدواجها با هم در آميخته اند و هيچ كس نمى تواند مدعى شود كه به نژادى خالص تعلق دارد.
2 - برترى نژادى اصولا افسانه اى بيش نيست و چنين چيزى اصلا وجود ندارد. در سال 1911 م . يك كنفرانس علمى به مناسبت ادعاهاى نژاد پرستى هيتلر با شركت دانشمندان علم نژادشناسى از چهل كشور جهان در لندن تشكيل شد. در اين كنفرانس يك نفر از استادان دانشگاه برلين درباره اختلاف رنگ پوست و موى انسانها چنين اظهار داشت :
ما به خوبى مى دانيم كه رنگ مو و پوست به وضع محيط زيست انسانها ارتباط مى يابد، مثلا اگر رنگ پوست و موى ما اروپاييان به صورت فعلى است براى اين است كه پدران و نياكان ما طى هزاران سال در سرزمينى محروم از پرتو آفتاب و زير آفتاب پوشيده از ابر مى زيسته اند، من يك بار در مصاحبه اى اين حقيقت را بازگو كردم كه وحشيهاى واقعى در آفريقا، مردان سفيدپوستى هستند كه به صورت آدم كشان حرفه اى به جان بوميان اصلى آن سرزمين افتاده اند و در واقع اين سفيد پوستان از نظر سطح فكرى و ارزشهاى اخلاقى در درجه پايين ترى از سياهان قرار دارند. در دنيا تنها يك نوع انسان وجود داشته و دارد، نه انواع مختلف ، و اين تفاوتها كه در رنگ پوست و موى افراد مشاهده مى شود هيچ گونه ارتباطى با جوهر و حقيقت انسانى آنها ندارد.
سياستى كه حزب ملى كشور افريقاى جنوبى تحت عنوان آپارتايد از سال 1948 تا 17 ژوئن 1991 اعمال كرد در حقيقت شكل باصطلاح قانونى سياست تبعيض نژادى بود كه از اواسط قرن هفدهم همگام با آغاز استعمار اروپاييان در افريقاى جنوبى رايج بود. آپارتايد صورتى از تبعيض نژادى وحشتناكى بود كه شامل همه جنبه هاى زندگى افراد غير سفيد يعنى بيش از هشتاد درصد جمعيت كشور مى شد. اين روش مبتنى بر سياست كامل قوم سفيد و تبعيض مطلق نسبت به غير سفيدها بود.
سياست آپارتايد (نژاد پرستى ) در آفريقاى جنوبى ، گروهكهاى نژادى را به سياهان ، رنگين پوستان و هندوها تقسيم مى كرد، كه در آن رنگين پوستان و هنديها گروهكهايى به شمار مى رفتند كه حكم سپر بلاى اقليت پوستان را در برابر اكثريت سياه پوستان داشتند. در اين مسير، سفيدپوستان تا جايى پيش رفتند كه هسته مركزى آپارتايد در چند سال پيش از كسب پيروزى حزب كنگره در آفريقاى جنوبى اعلام داشت كه : هنديها، بانتوها(11) و مردم دورگه بدانند كه سياست آپارتايد همه گروههاى نژادى را فروتر از سفيدپوستان مى داند.
بدين ترتيب شالوده بناى جداسازى نژادى يا آپارتايد در آفريقاى جنوبى محكمتر شد.
قاره افريقا كه به عنوان سومين قاره بزرگ جهان به انضمام جزاير مربوطه 23 درصد كل مساحت خشكيهاى كره زمين را داراست و بيش از 30 ميليون كيلومتر مربع وسعت و 8 درصد كل جمعيت جهان را در بردارد، تاريخى شگفت آور و بسيار كهن دارد. اين قاره زمانى از يك فرهنگ غنى بومى و قومى و اصيل برخوردار بوده است . افريقا از قرن 6 تا 19 به علت تجارت برده به دست اروپاييان ، ويرانى و لطمات زيادى ديد، و در نتيجه تجارت شوم برده فروشى يكصد ميليون نفر از جمعيت خود را از دست داد.
در قرن نوزدهم كه برده فروشى به شكل قديم منسوخ شد، استعمارگران اروپايى دريافتند كه مى توان از وجود آفريقاييها به عنوان كارگران ارزان و حتى مجانى يعنى صورت ديگرى از بردگى در محل استفاده كرد تا بدين ترتيب هم از دسترنج آنها برخوردار شوند و هم به سرزمين هاى بكر اين قاره حكومت كنند. و امروز نيز استعمارگران در معادن و كارگاهها و كارخانجات بسيارى از كشورهاى باصطلاح مستقل اين قاره با پرداخت دستمزدهاى بسيار نازل ، بالاترين بهره بردارى را از كارگران سياه پوست مى كنند؛ و با گسترش فرهنگ غرب در آفريقا نه تنها مردم اين قاره استعمار اقتصادى مى شوند بلكه استعمار فرهنگى نيز مى گردند، كه خود شيوه اى ديگرى در استعمار نو است ؛ و استعمار نو شيوه استعمارگران انگلستان بود كه به ظاهر با دادن استقلال به مستعمرات قديم به سياق ديگرى از مردم مستعمرات كهن خود بهره كشى مى نمود و ذخاير آنها را چپاول مى كرد.
با نگاهى گذرا بر افريقاى سياه ، چهره استعمار نو را در آن منطقه به شرح زير مى بينيم :
هيچ منطقه اى از جهان مانند افريقاى سياه ، كه 16 كشور از عقب مانده ترين كشورهاى دنيا در آن واقع است ، به فروش مواد خام اوليه اش نياز حياتى ندارد و هيچ منطقه اى براى ثروتمندان سفيدپوست مناسبتر از آفريقاى سياه نيست ؛ چون در اين قاره بيش از هر نقطه ديگر جهان اقتصاد تك محصولى رواج دارد.
براى نمونه 90 درصد صادرات موريتانى را سنگ آهن ، 95 درصد صادرات زامبيا را مس و 75 درصد صادرات اوگاندا را قهوه و پنبه و 72 درصد از صادرات غنا را كاكائو و چوب تشكيل مى دهد و قيمت كليه اين اقلام در سرتاسر جهان توسط اروپاييان با توجه به نيازهاى بازار كشورهاى سرمايه دارى تعيين مى شود.
امروز نژادپرستى (Racism)اگر چه در اغلب كشورهاى جهان هنوز به اشكال مختلف بر زندگى مردم سايه افكنده است اما هيچ جاى دنيا مانند قاره آفريقا از اين حيث تحت ستم نبوده است .
هنگامى كه هيتلر در آلمان ، حزب نازى و نژاد آريا را برتر اعلام مى داشت و موسولونى در ايتاليا حزب فاشيست را والاتر از همه مى پنداشت ، كشورهاى قاره آفريقا در تب نژاد پرستى و در لهيب استعمار مى سوختند. كنگو و زئير توسط بلژكيها، زامبيا، رودزيا، تانزانيا توسط انگليسيها، موزامبيك ، آنگولا توسط پرتغاليها و سنگال ، گينه ، گابن ، كامرون و بوركينا فاسو توسط فرانسويها گرفتار شده بودند. اگر چه كشورهاى چون غنا، نيجريه ، كنيا زودتر و كشورهاى ديگرى چون زامبيا، تانزانيا، سيراليون و... ديرتر توانستند استقلال ظاهرى خود را از چنگال اروپاييان استعمارگر به دست آوردند، اما سايه شوم تبعيض نژادى و استعمار به اشكال مختلف در اين كشورها گسترده شد و برجاى ماند و كشورهايى چون رودزيا (زيمباوه كنونى )، نامبيا و افريقاى جنوبى تا اين اواخر نيز در چنگال تبعيض نژادى گرفتار بودند.
ايجاد سياست جداسازى ، استعمار صنعتى ، چپاول مادى ، استحمار فرهنگى و كشتار دسته جمعى در كشورهاى آفريقايى ، توسط اروپاييان منفعت طلب موجب شد كه كشورهاى همسايه آفريقاى جنوبى بويژه پس ‍ از رهايى رودزيا (زيمباوه ) از حكومت نژادپرست يان اسميت يك جبهه ضد آپارتايد را به وجود آورند و به نام شش كشور خط مقدم جبهه بگيرند. اين شش كشور عبارت بودند: از تانزانيا به رهبرى جوليوس نايره ره ، زيمباوه به رهبرى رابرت گابريل موگايه ، موزامبيك به رهبرى كنت ماشل ، آنگونه به رهبرى دوش سانتوش . اين كشورها كه در گذشته خود به نوعى با تبعيض نژادى و استعمار مستقيم درگير بودند و طعم سختيها و بدبختيهاى نژادپرستى را به نحوى چشيده بودند، براى مبارزه با آپارتايد در آفريقاى جنوبى با هم متحد شدند.
سرانجام پس از كوششهاى بسيار در 17 ژوئن 1991 پارلمان افريقاى جنوبى پس از 43 سال آپارتايد را لغو كرد.
اقدامات جمهورى اسلامى ايران عليه آپارتايد: 
جمهورى اسلامى ايران از همان روزهاى اوليه پيروزى انقلاب به دستور مؤ كد حضرت امام خمينى ره بنيانگذار جمهورى اسلامى ، با رژيم آپارتايد آفريقاى جنوبى قطع رابطه كرد و صدور نفت به اين كشور را ممنوع اعلام داشت و با كشورهاى خط مقدم جبهه رابطه سياسى برقرار كرد، در مجامع بين المللى از مردم مظلوم سياه آفريقاى جنوبى دفاع هم جانبه نمود كه بارزترين اين اقدامات گشايش دفتر سازمان سوآپو در تهران بود كه به رهبرى سام نجوما رهبر بوده مى باشد. مقامات جمهورى اسلامى ايران در ملاقاتهاى خود با سران كشورهاى آفريقايى همواره وجود آپارتايد در آفريقاى جنوبى را يك پديده منفور و محكوم اعلام داشتند تا سرانجام حكومت نژادپرست آفريقاى جنوبى با تلاشهاى جانفرساى نلسون ماندلا رهبر كنگره ملى آفريقا سرنگون شد و دولتى به رهبرى وى در آن كشور به وجود آمد و سام نجوما نيز كشور نامبيا را از آپارتايد نجات داد.
اسلام و مساءله نژاد 
بدون شك هر انسانى فطرتا خواهان اين است كه موجود با ارزش و پرافتخارى باشد، به همين دليل با تمام وجود براى كسب ارزشها تلاش ‍ مى كند. اما شناخت معيار ارزش با تفاوت فرهنگها كاملا متفاوت است ، و گاه ارزشهاى كاذب جاى ارزشهاى راستين را مى گيرد. گروهى ارزش واقعى خويش را در انتساب به قبيله معروف و معتبرى مى دانند، و لذا براى تجليل از مقام قبيله و طايفه خود دائما مى كوشند، تا از طريق بزرگ كردن آن قبيله ، خود راه به وسيله انتساب به آن ارزش مى دانند و گروهى هم مقامات بلند اجتماعى و سياسى را معيار شخصيت والا مى شمارند. اما از آنجا كه هم اين امور متزلزل و برون ذاتى و مادى و زودگذر هستند يك آيين آسمانى همچون اسلام هرگز نمى تواند با آنها موافقت كند، لذا خط بطلان روى همه آنها كشيده است ، و ارزش واقعى انسان را در صفات ذاتى او مخصوصا تقوا و پرهيزگارى و تعهد و پاكى مى شمرد ؛ حتى براى موضوعات مهمى همچون علم و دانش ، اگر در مسير ايمان و تقوا و ارزشهاى اخلاقى ، قرار نگيرند اهميت قائل نيست . عجيب است كه قرآن كريم در محيطى ظهور كرد كه ارزش قبيله از همه ارزشها مهمتر محسوب مى شد، اما اين بت ساختگى را اسلام در هم شكست ، و انسان را از اسارت خون ، قبيله ، رنگ ، نژاد، مال ، مقام و ثروت آزاد ساخت ، و او را براى يافت خويش به درون جان و صفات والايش رهبرى كرد. در حديثى آمده است كه روزى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در مكه براى مردم خطبه خواند و فرمود:
يا ايها الناس ان الله قد اذهب عنكم عيبة الجاهلية و تعاظمها بآبائها، فالناس رجلان : رجل برتقى كريم على الله ، و فاجر شقى هين على الله ، الناس بنوآدم ، خلق الله آدم من تراب ، قال الله : يا ايها الناس انا خلقنا كم من ذكر و انثى و جعلناكم شعوبا و قائل لتعارفوا ان اكرمكم عند الله اتقيكم ان الله عليم خبير (12)
اى مردم خداوند از شما ننگ جاهليت و تفاخر جاهليت و تفاخر به پدران و نياكان را زدود، مردم دو گروه بيش نيستند نيكوكار و با تقوا و ارزشمند نزد خدا، و يا بدكار و شقاوتمند و پست در پيشگاه مى گويد: اى مردم شما را از يك مرد و زن آفريديم ، و شما را تيره ها و قبيله ها قرار داديم تا شناخته شويد! از همه گرامى تر نزد خدا كسى است كه از همه پرهيزگارتر باشد، خداوند دانا و آگاه است .
در كتاب آداب النفوس طبرى آمده كه پيامبر صلى الله عليه و آله در اثناه ايام تشريق (روزهاى 11، 12، 13 ذى الحجة ) در سرزمين منى در حالى كه بر شترى سوار بود رو به سوى مردم كرد و فرمود:
اى مردم بدانيد خداى شما يكى است و پدرتان يكى ، نه عرب بر عجم برترى دارد و نه عجم بر عرب ، نه سياه پوست بر گندمگون و نه گندمكون بر سياه پوست مگر به تقوا، آيا من دستور الهى را ابلاغ كردم . همه گفتند: آرى ، فرمود: اين سخن را حاضران به غائبان برسانند.
رسول اكرم صلى الله عليه و آله همچنين فرمود:
همه شما فرزندان آدميد، آدم از خاك آفريده شد، از تفاخر به پدران بپرهيزيد، و گرنه خدا از حشره اى كه در كثافات غوطه ورند پست تر خواهيد بود.
هجوم به مدرسه علميه 
2 فروردين 1342 
عيد نوروز سال 1342 شمسى با سالهاى پيش از آن تفاوت بسيار داشت . بنابر يك سنت ديرين بسيارى از ايرانيان مسلمان آغاز سال نو را در اماكن مقدسه اجتماع مى كنند و براى گرايش به بهترين احوال از خداوند متعال استعانت مى جويند.
شهر مقدس قم نيز به مناسبت موقعيت خاص زيارتى خود يكى از آن اماكن مقدسه است . در سال 1342 اجتماع قم معنا و مفهوم خاص ديگرى نيز داشت و آن ادامه مبارزه با رژيم شاه و پشتيبانى از مراجع روحانى و كسب تكليف و تبادل نظر جمعى نيز بود.(13)
عمده وقايعى كه قبل از رخداد مدرسه فيضيه موجب خشم مردم ايران به رهبرى روحانيت متعهد عليه رژيم شاه شده بود به شرح زير مى باشد:
1 - تصويب لايحه انجمنهاى ايالتى و ولايتى در هياءت دولت رژيم پهلوى (16 / 7 / 1341) كه ضمن آن دو موضوع بسيار حساس مورد توجه قرار گرفته بود:
(1) حذف سوگند قرآن و آوردن كتاب مقدس به جاى آن .
(2) حذف قيد اسلام از شرايط انتخاب شونده .
2 - بروز تظاهرات و اعتراضات شديد و يكپارچه علما و مردم شهرهاى مختلف از جمله قم و تهران و در نتيجه عقب نشينى دولت وقت و لغو لايحه ياد شده در تاريخ 10 / 9 / 41.
3 - اعلام رفراندوم تصويب ششگانه ، در دى 1341.
4 - تظاهرات مردمى در شهرهاى قم و تهران عليه برگزارى رفراندوم كذايى .
5 - حضور محمد رضا شاه در شهرستان قم تحت عنوان دادن اسناد مالكيت زمين به كشاورزان و انجام سخنرانى بسيار توهين آميز به روحانيت در چهارم بهمن 1341.
6 - برگزارى رفراندوم براى تصويب لوايح ششگانه در ششم بهمن آن سال و سركوب مخالفان در جريان همه پرسى .
7 - صدور اعلاميه ها و انجام سخنرانيها توسط روحانيون و تحريم برگزارى مراسم عيد از سوى مراجع تقليد، بنا به پيشنهاد امام خمينى ره و برافراشته شدن پرچم سياه بر سر در منازل در روز عيد نوروز.(14)
مردم مسلمان ايران از پيشنهاد آيت الله العظمى خمينى ره كه اقدامش ‍ آزمونى براى وحدت همگانى بود استقبال كردند، بدين سان عيد شادى و آفرين هزار ساله ، رنگ عزا گرفت و كارت تبريك تبديل به كارت تسليت شد. در مساجد، حسينيه ها و منازل علما به جاى نشست تبريك عيد عزا برپا بود.
سخنگويان و علما خطرات هياءت حاكمه را براى اسلام بازگو كردند. در بسيارى از محافل ، - مخصوصا در شهر قم - پارچه سياهى آويخته شده و عبارت امسال مسلمين عيد ندارند روى آنها نوشته شده بود. بسيارى از روحانيان و محصلين علوم اسلامى حوزه ها نوار سياه رنگى به سينه زده بودند و اعلاميه ها زيادى به صورت جمعى يا فردى از جانب روحانيون شهرهاى مختلف صادر شد.(15) هنگام تحويل سال انبوه جمعيت در صحن حرم و مساجد اطراف موج مى زد و بمحض اينكه چراغها به علامت تحويل خاموش شد، براى اولين بار طلاب به طور جمعى حركت سياسى پخش تراكت و اعلاميه را به عهده گرفتند. در ميان اعلاميه ها، اعلاميه معروف روحانيت اسلام امسال عيد ندارند با عبارت تندى عليه رژيم حاكم ديده مى شد. امام خمينى ره در اين اعلاميه اعلام كرده بود:
دستگاه حاكمه به احكام مقدسه اسلام تجاوز كرد و به احكام مسلمه قرآن قصد تجاوز دارد. نواميس مسلمين در شرف هتك است و دستگاه جابره با تصويبنامه هاى خلاف شرع و قانون اساسى مى خواهد زنان عفيف را ننگين و ملت ايران را سرافكنده كند، دستگاه جابره در نظر دارد تساوى حقوق زن و مرد را تصويب و اجرا كند، يعنى احكام ضروريه اسلام و قرآن كريم را زير پا بگذارد، دخترهاى هيجده ساله را به نظام اجبارى ببرد و به سربازخانه بكشد يعنى بازور سرنيزه دخترهاى جوان عفيف مسلمان را به مراكز فحشاء ببرد. هدف اجانب قرآن و روحانيت است . دستهاى ناپاك اجانب با دست اين قبيل دولتها قصد دارد قرآن را از ميان بردارد. روحانيت را پايمال كند ما بايد به نفع يهود آمريكا و فلسطين هتك شويم ، به زندان برويم ، معدوم گرديم ، فداى اغراض شوم اجانب شويم . اين سد بايد به دست دولتهاى مستبد شكسته شود موجوديت دستگاه رهين شكستن اين سد است ، قرآن و روحانيت بايد سركوب شود من اين عيد را براى جامعه مسلمين عزا اعلام مى كنم تا مسلمين را از خطرهايى كه براى قرآن و مملكت قرآن در پيش است آگاه كنم . من به دستگاه جابره اعلام خطر مى كنم ، من به خداى تعالى ، از انقلاب سياه و انقلاب از پايين نگران هستم ، دستگاهها با سوء تدبير و سوءنيت گويى مقدمات آن را فراهم مى كنند.
من چاره در اين مى بينم كه اين دولت مستبد به جرم تخلف از احكام اسلام و تجاوز به قانون اساسى كنار برود و دولتى كه پايبند به احكام اسلام و غمخوار ملت ايران باشد بيايد. بارالها! من تكليف فعلى خود را اداء كردم .
اللهم قد بلغت و اگر زنده ماندم تكليف بعدى خود را به خواست خداوند ادا خواهم كرد. خداوند! قرآن كريم و ناموس مسلمين را از سر اجانب نجات بده .روح الله الموسوى الخمينى (16)
على رغم تلاش گسترده روحانيت و تظاهرات و اعتراضات مردمى دولت اسدالله علم در پناه سازمان امنيت رفراندوم را به انجام رساند، اما سرانجام شعله اى كه در قم مشتعل شده بود، تبديل به آن چنان آتشى شد كه آسايش ‍ و آرامش خيال را از كل دستگاه حكومتى سلب كرد. بدين معنى كه روحانيت با كسب هر فرصت ، اعلاميه مناسب شرايط موجود صادر مى كرد و به احساسات ضد رژيم ، حركت و جهت مى داد و آخرين اقدام در آن سال تبديل جشن عيد نوروز به عزاى عمومى بود. شاه با پديده جديدى مواجه شده بود؛ به طورى كه حتى سنتهاى باستانى را كه سابقه تبليغاتى شاهنشاهى داشت به جنبش ضد شاهى تبديل كرده بود. بنابراين ضرور به مى رسيد كه آن را از سرچشمه خشك كنند.
حوادث فروردين سال 42 بخصوص تهاجم به مدرسه فيضيه در راستاى همين استراتژى تدارك ديده شده ؛ تا اولا روحانيت و بخصوص مقام نخست آن كه به صورت شخصيت مقاوم و مبارزى در آمده بود سركوب گردد و اين اقدام نيز با نام ملت بويژه قشر كارگر و دهقان انجام گيرد و در ثانى با تبليغات گسترده طبقه و هر لباس كه باشند از خطر مصون نيستند.
شرح حادثه :(17) 
نويسنده كتاب بررسى و تحليلى بر نهضت امام خمينى (ره ) مى نويسد:
...صبح روز دوم فروردين كه مصادف با 25 شوال 1382 سالگرد شهادت حضرت امام صادق - عليه السلام - بود ماشينهاى شركت واحد يكى پس ‍ از ديگرى وارد قم شد، سرنشينان خود را پياده كردند، كسى نمى توانست كه سرنشينان آن چه كسانى هستند و روى چه غرض و انگيزه اى راهى قم شده اند؟ بسيارى گمان مى كردند اتوبوس ها و سورايهايى كه در خط تهران - قم كار مى كنند؟! به علت ازياد مسافر نتوانسته اند جواب گوى مراجعين و مسافرين باشند، بنابراين از ماشينهاى شركت واحد كمك گرفته اند. غافل از آنكه سرنشينان آنها شه پرستان جلادى هستند كه به منظور ريختن خون پاك مبارزان روحانى راهى قم شده اند.
به دنبال آمدن ماشينهاى شركت واحد ناگهان ده ها كاميون نظامى كه مجهز به پايه هاى مسلسل سنگين بود، مملو از سربازان زره پوش و مسلح وارد قم شد و پس از مانور كوتاهى در شهر به بيرون دروازه بازگشت و در آنجا متوقف گرديد.

قبلا اشاره شد كه عيد سال 1342 بدل به عزاى عمومى شده بود و در همين راستا عصر دوم فروردين در مدرسه فيضيه مجلس عزادارى ترتيب يافته بود.
جمعيت زيادى از هر طبقه و قشر جامعه در مجلس حضور داشتند. كاميونهاى سربازان مسلح در ميدان آستانه مقابل مدرسه فيضيه متوقف شده و ماءموران امنيتى محل را در محاصره داشتند. اوضاع غير عادى مى نمود، قيافه هاى غير آشنا با مسجد و مدرسه بسيار ديده مى شد. رفت وآمد ماءموران حاكى از پيش بينى يك واقعه بود.
گوينده بالاى منبر به شرح زندگى حضرت امام جعفر صادق - عليه السلام - و مبارزات آن حضرت پرداخت ، تا به حوزه علميه قم به عنوان دانشگاه امام صادق - عليه السلام - رسيد و از اينكه حفظ و حراست احكام اسلام و استقلال كشور به آنها ارتباط مستقيم دارد ياد كرد و در همين حال ، بدون اينكه ضرورت باشد، صلوات فرستادن جمعى آغاز شد، كه سخن گفتن ناطق را مشكل ساخت . ناطق از مردم خواست بى جا صلوات نفرستند و تصور نمود تشخيص نداده اند. در همين زمان يكى از روحانيان ، وقتى ديد اطراف او صلوات نابجا مى فرستند، اعتراض كرد؛ كه يكباره مورد هجوم همان ماموران آماده و پراكنده قرار گرفت . واعظ سعى داشت مجلس را آرام كند و با بيان لطايفى به سخن ادامه داد، اما متوجه شد موضوع بيش از اينهاست و پارازيت ترك نمى شود. ناگهان فرياد كشيد:
آى مردم ، آى مسلمانانى كه از صدها فرسنگ راه به اين شهر مقدس ‍ آمده ايد، به شهر و ديار خود كه بازگشتيد به همه برسانيد كه ديگر به روحانيت اجازه ذكر مصيبت براى رييس مذهب جعفرى هم نمى دهند... ناگاه صلوات بلند شد و واعظ امكان ادامه سخن نيافت و پايين آمد و يكى از ماءموران رژيم بلند شد ميكروفون را در اختيار گرفت و فرياد زد به روح پر فتوح اعليحضرت فقيد رضا شاه كبير! بلند گو قطع شد و جمعى فرياد زدند كه خفه شو! اجتماع به هم ريخت . عده اى فرار كردند. جمعى فرياد مى زدند - جمعى غالبا حيرت زده بودند كه حمله و گريز براى چيست ؟ هجوم جمعى به سوى درب خروجى ، بيرون رفتن را با اشكال بيشتر مواجه ساخت . طولى نكشيد كه فقط طلاب و ماءموران لباس عوض كرده باقى ماندند كه تعداد آنها را حدود هزار نفر يا بيشتر ذكر كرده اند. همه آنها سرها را به فرم آلمانى زده بودند. لباسهاى دهاتى يك شكل پوشيده و فرياد هماهنگى را سر مى دادند - جاويد شاه ! - و به طلاب حمله مى كردند، محصلين علوم اسلامى كه تا آن لحظه تماشاگر بودند، در مقابل حمله به دفاع برخاستند. نرده طبقه دوم مدرسه را خراب و با آجر به سوى شاه پرستان حمله كردند و در طبقه دوم سنگر گرفتند و در اين هنگام صحنه عوض شد و نيروى امدادى شهربانى با اونيفورم وارد معركه شد. پاسبانهاى مسلح و قوايى كه در مقابل مدرسه مهيا بودند به همكاران در لباس دهقان خود پيوستند و مدرسه فيضيه ميدان نبرد گرديد. رگبار گلوله شروع شد. تعدادى از طلاب از ارتفاع به پائين پرتاب شدند.
هزاران نفر از مردم در ميدان آستانه ناظر هجوم مسلحانه ماءموران به مدرسه فيضيه بودند. احتمال حمله آنها به ماءموران مى رفت كه با گاز اشك آور و كمك سرنيزه متفرق شدند.گروههاى 5 يا 6 نفرى تنظيم شده به حجره طلاب حمله كردند و جنايت كم سابقه اى را در اين مدرسه به عمل آوردند و در انتها لباس و كتاب و وسايل طلاب را وسط مدرسه جمع كردند و به آتش كشيدند و در تاريكى شب پس از اتمام وحشيگريهاى تاريخى و غرور از اعمالى كه انجام داده بودند محل را ترك گفتند. در روز بعد در حمله ديگرى كه به همين مدرسه كردند جمعى ديگر را مجروح ساختند. در همان زمان مدرسه طالبيه تبريز نيز مورد يورش قرار گرفت . علت آن نصب اعلاميه امام خمينى ره به ديوار مدرسه بود.
صدمات وارده بر طلاب با چاقو و دشنه و گلوله زياد بود. اين اعمال رژيم حاكم بيش از پيش تنفر عمومى را به سوى خود جلب كرد و روحانيان را مصمم به مبارزه طولانى ساخت و پايگاه مردمى امام خمينى (ره ) را هر چه بيشتر متسحكم نمود.
اسدالله علم به دنبال فاجعه فيضيه در مصاحبه اى اعلام كرد:
روحانيون كه با اصلاحات ارضى مخالفند با دهقانانى كه به قصد زيارت به قم رفته بودند كه منجر به قتل يك دهقان شد.
روزنامه هاى خبرى مطيع ساواك هم ضرب و جرح طلاب و روحانيون قم را به وسيله دهقانان با تفصيل نوشتند و از قتل يك دهقان خبر دادند؛ بدون اينكه بگويند اين دهقانان با تفصيل از كجا آمده بود مربوط به كدام روستا بود؟
هجوم به يك مدرسه روحانى قابل دفاع نبود و لذا خبر اين حادثه تا اعماق روستاهاى كشور پيش رفت و در آستانه انقلاب سفيد رسوايى زيادى براى دستگاه به بار آورد. بسيارى مرعوب شدند و تصور مى كردند كه دوران رضاشاه باز گردانده شده است و ديگر مبارزه فايده ندارد و حادثه فيضيه را با واقعه مسجد گوهرشاد دوران ديكتاتورى رضاخان مقايسه كردند، روحانيونى ، نيز خانه نشين شدند و اضطراب و نگرانى در چهره جمعى ديگر ديده مى شد. در شهرها و روستاها شايع كرده بودند كه در تهران و قم روحانيان حق بيرون آمدن از منزل ندارند. گرچه خشونت فيضيه بسيار شده بود، اما رژيم سعى داشت از آن بهره بردارى نموده براى مدت طولانى از قهر روحانيت و سكوت اين گروه و به انزوا كشيدن آن استفاده كند.

next page

fehrest page