next page

fehrest page

back page

قيام روحانى مبارز شهيد شيخ محمد خيابانى در آذربايجان 
16فروردين 1298 
مجاهد بزرگ شيخ محمد خيابانى در سال 1297 ه‍ق در روستاى خامنه از توابع تبريز به دنيا آمد. پدرش حاج عبدالحميد خامنه اى بود كه مدت سى سال در روسيه اقامت داشت . زمانى كه محمد، علوم مقدماتى را در مكتب خانه هاى قديم به پايان رسانيد تا به روسيه سفر كرد و نزد پدر مشغول كار شد. همين سفر باعث شد كه در اوايل نوجوانى با عملكرد استعمارگرانه تزارها آشنا شود.
محمد كه از اوان نوجوانى ، در فكر راهى براى نجات ملت ايران بود، ماندن در كشور روسيه را تحمل نكرد، و عشق به وطن مجبورش كرد تا دوباره به شهر تبريز باز گردد و به تحصيل علوم دينى مشغول شود. او كه براى رسيدن به هدف ، فراگيرى علم را واجب مى دانست ، با شوق بسيار فقه و اصول را از حاج ميرزا ابوالحسن انگجى آموخت ، و تا درجه اجتهاد پيش رفت . علوم نجوم ، حساب و حكمت را نيز از مرحوم ميزا عبدالعلى منجم آموخت و در رشته كلام و ادبيات نيز سرآمد دوستانش شد.
محمد با مطالعه كتابهاى مختلف در صدد آشنايى به همه علوم بود. وى علاوه بر فضايل و برتريهاى علمى ، از زهد و تقواى ويژه اى نيز برخوردار بود.
بيانش به زبان مادرى و زبانش آميخته به فارسى بسيار رسايى بود كه آميختگى بيان و زبان نيز حلاوت كلامش را دو چندان كرده بود و اين محسنات برجسته باعث شده بود تا در جوانى به عنوان امام مسجد جامع كريم خان تبريز انتخاب شود. حسن اخلاق شيخ محمد خيابانى هزاران نفر را بر گردش جمع كرده بود تا در صفوف نماز، به او اقتدا كنند.
شيخ محمد خيابانى كه يك لحظه از فكر مظلوميت مردم غافل نبود به اين نكته توجه داشت كه در ايران قبل از هر چيز بايد يك انقلاب فكرى و فرهنگى به وجود آيد تا اول مردم به حقوق خود آشنا شوند.
او كه فلسفه حركت كربلاى حسينى آميخته به جانش بود، علت قيام امام حسين - عليه السلام - را با تمام وجود درك مى كرد و در تشخيص حق و باطل از يكديگر بسيار قوى بود و نيك مى دانست كه حق ، گرفتنى است و از هر راهى بايد براى گرفتن حق اقدام كرد و بر اين عقيده نيز استوار بود.
نقش شيخ محمد خيابانى در مشروعيت  
در شهريور 1287 ه‍ ش هنگامى كه عين الدوله حاكم آذربايجان شد اقدام به لشكر كشى گسترده اى عليه مردم مظلوم تبريز كرد. شيخ محمد خيابانى براى دفاع از حق و آزادى به كمك هموطنانش شتافت و در كنار آنها دليرانه به دفاع پرداخت . او كه مى دانست كه اگر دست روى دست گذارد مشروطه از راه خود منحرف شده و از بين خواهد رفت .
در اين دوران جنگهاى داخلى تبريز هر روز جان عده اى از مردم بى گناه شهر را مى گرفت و مغازه ها و خانه هاى مردم دستخوش غارت و دسيسه هاى مزدورانى چون عيد الدوله مى شد. ايران در آن زمان از يك سو گرفتار خرده بورژواهاى داخلى بود كه كشاورزى و تجارت مردم زحمتكش را در انحصار گرفته بودند و از طرفى گرفتار مالكين عمده كه كوچكترين حقوقى براى زحمات بى حد كشاورزان قايل نبودند. اين استثمارگران خون آشام تنها به فكر بهره كشى و سوء استفاده از طبقات زير دست بودند.
بورژواها و مالكين عمده كه تحت نفوذ دولت ظالم روسيه تزارى بودند و با افتخار گردن به نوكرى روسيه داده بودند زير سايه اين قدرت روز به روز سلطه خود را به مردم گسترش مى دادند، در چنين اوضاع و احوال نكبت بارى بود كه شيخ محمد خيابانى قيام كرد كه براى مردم ستمديده ميهن خود احقاق حق كند. از طرف ديگر نهضت مشروطه كه در آغاز با ايثارگريهاى مردان پاك و مبارزى پاگرفته بود، هر روز دستخوش خيانتى جديد مى شد. خيابانى كه از يك طرف با استبداد تزار و از سويى با قرار دادهاى ننگين وثوق الدوله روبرو بود هرچه بيشتر تلاش كرد تا پايه هاى قيام مردم تبريز را مستحكم كند.
در سال 1324 ه‍ ق كه رژيم ايران تغيير كرد، نيروهاى مرتجع محمد على ميرزا اطراف شهر تبريز را محاصره كردند و آب و آذوقه را به روى مردم شهر بستند. در چنين موقعيتى خيابانى اسلحه بر دوش از سنگر آزادى دفاع كرد و با كلمات كوبنده خود مردم را به مبارزه عليه سلطنت محمد على ميرزا تهييج مى نمود.
بعد از سرنگونى حكومت محمد على ميرزا در تبريز انتخاباتى برگزار گرديد و شيخ محمد خيابانى با بيشترين راءى به نمايندگى مردم آذربايجان انتخاب شد.
او در مدت اقامت خود در تهران با تمام وجود، از حقوق حقه مردم دفاع كرد.
زمانى كه اولتيماتوم معروف 1329 ه‍ق روسيه به ايران داده شد، خيابانى در مخالفت با اين عمل روسها، طى سخنرانى در مجلس ، خطرهاى قبول چنين اولتيماتومى را برشمرد و آن را رد كرد و زمانى كه دولت ناصر الملك نايب السلطنه ، اولتيماتوم را قبول كرد و مجلس دوم را به زور سرنيزه تعطيل كرد، خيابانى در سبزه ميدان ، بر بالاى بلندى رفت و عليه كودتاچيان و حكومت وقت ، در سبزه ميدان ، بر بالاى بلندى رفت و عليه كودتاچيان و حكومت وقت ، نطقى آتشين ايراد كرد و به افشاى خيانتهاى حكومت و عاملين كودتا پرداخت .
خائنين كه با وجود مجاهدانى چون شيخ محمد خيابانى ، منافع خود را در خطر مى ديدند، در صدد نابودى او و يارانش بر آمدند، اما شيخ محمد خيابانى هرگز در برابر ظلم تسليم نشد.
در پى شكل گيرى انقلاب روسيه ، آذربايجان نيز دچار تغيير و تحول شد و نهضت آزادى خواهان آذربايجان ، جان تازه اى گرفت و تشكيلات فرقه دموكرات كه پنج سال قبل تعطيل شده بود، دوباره تاءسيس شد و در مدت كوتاهى در تمام نقاط آذربايجان شعبه زد.
خيابانى و دوستانش موفق شدند، با برپايى يك كنفرانس ايالتى كه تعداد 48 تن از نمايندگان شهر تبريز در آن دعوت داشتند، امتياز روزنامه تجدد را به دست آورند. مديريت اين روزنامه به خيابانى واگذار شد.
روزنامه تجدد نزديك پنج سال تحت سر دبيرى شيخ محمد خيابانى به چاپ رسيد، و شيخ توانست با كمك دوستان مجاهد خود ضمن گسترش ‍ تشكيلات فرهنگى اقدام به اصلاحات دفاعى نمايد و ژاندارمرى آذربايجان را به وجود آورد، با اين اقدام و با تشكل نزديك به پانصد نفر ژاندارم تحت نظر آقا (سيد حسين خان ياور) به اصلاح امور پرداخت . اما اين تشكيلات بى نظير با ورود نيروهاى عثمانى به آذربايجان بكلى از بين رفت .
اواخر شعبان 1337 ه‍ق نيروهاى عثمانى به بهانه سركوب آشوريها و نجات مردم اروميه و سلماس ، به آذربايجان وارد شدند و شمال غربى آذربايجان را اشغال و دوهزار نفر سرباز نيز در شهر تبريز مستقر كردند.
در آن سال قحطى و گرسنگى سرتاسر ايران را فرا گرفته بود به طورى كه بيش از ده هزار نفر از گرسنگى به دام مرگ افتادند. در پى ورود سربازان عثمانى به آذربايجان محمد خيابانى توسط آنها دستگير و به اروميه برده شد و مدت دو ماه در زندان اشغالگران به سر برد. پس از آن خيابانى در انتخابات مردم تبريز با 9 هزار راءى به نمايندگى مردم انتخاب شد، در گرما گرم انتخابات وثوق الدوله قرار داد ننگين 1919 را به امضاء رساند. زمانى كه خيابانى به نمايندگى مردم انتخاب شد در روزنامه تجدد نوشت :
تا زمانى كه قرار داد مذكور به تصويب مجلس نرسيده است كاغذ پاره اى بيش نيست و ما آن را به رسميت نمى شناسيم
وثوق الدوله كه پس از راهيابى شيخ محمد خيابانى و پنج تن از دوستانش ‍ به مجلس ، اوضاع سياسى را در حال دگرگونى مى ديد، تصميم گرفت با دسيسه ، اين مبارزان را از پاى در آورد، اما خيابانى و يارانش به سادگى فريب نمى خوردند، از اين رو وثوق الدوله تصميم گرفت از راه جنگ ، خيابانى را از ميان بردارد، لذا عده اى از صاحب منصبان نظامى را با افرادى كه تعليمات ويژه اى ديده بودند، به تبريز فرستاد، با ورود متجاوزان به شهر تبريز، خيابانى بر ضد دولت قيام كرد، و در كمتر از دو روز تمام ادارات شهر را به تصرف در آورد.
اين پيروزى و نهضت خيابانى شش ماه طول كشيد. در اين مدت خيابانى با تمام وجود در بهبود اوضاع كوشيد و سعى كرد با تشكيل نيروهاى منظم كليه ادارات داخلى را تحت سرپرستى اشخاص ايرانى درآورد. او به تاءسيس مؤ سسه هاى ملى پرداخت و تصميم گرفت با روى كار آوردن كابينه اى صالح و مقتدر تمام مركز حكومتى را از بى عدالتى و هرج و مرج و نفوذ بيگانگان نجات دهد. تمام سعى خيابانى ، به كار انداختن چرخهاى آبادانى و ترقى ايران به دست ايرانيان متعهد بود.(40)
نهضت خيابانى هر روز مردم را اميدوار مى ساخت كه ايران از شر نكبت و بدبختى فراهم شده توسط وثوق الدوله هاى دست نشانده نجات يابد، اما آنان كه براى چپاول منابع اين كشور و سلطه بر ملتش خوابهاى شوم ديده بودند به آسانى دست از منافع نامشروع خود بر نمى داشتند، از اين رو دولت وقت با اعزام مخبرالسلطنه به تبريز، طرح كودتاى خونينى را آماده كرد و با هماهنگى روسها نقشه حمله به آزاديخواهان را كشيد و شبانه با هجومى وحشيانه به مركز نيروهاى شيخ محمد خيابانى ، آنجا را تصرف كردند و مبارزان زيادى را به خاك و خون كشيدند، سپس با حمله به خانه شيخ محمد خيابانى او را به رگبار بستند و براى اينكه انتقامى از آزاديخواهان تاريخ گرفته باشند بازوى اين مجاهد قهرمان را شكستند و بعد او را به نردبانى انداختند و دست و پاكوبان و هلهله كنان خبر اين جنايت ننگين را به گوش اربابان خود رساندند.
شهيد محمد خيابانى در زندگانى سراسر مبارزه اش آرزويى جز اعتلاى ايران نداشت ، و به چيزى كمتر از تاءمين حاكميت واقعى ايران راضى نمى شد، اين طلبه قهرمان كه در ميان مردم زجر ديده مرگ بزرگ شده بود تحمل ستم بر ملت محرومش را نداشت و در طول تاريخ مبارزاتش به دور از جاه طلبى و رياست جويى به وظيفه اسلامى و انسانى خويش عمل كرد. او به يقين يكى از قهرمانان انقلاب مشروطه است كه نامش همواره در تاريخ خوبان روزگار خواهد درخشيد. شهيد بزرگوار در آخرين سخنان خود خطاب به مردم آزاده جهان چنين گفت :
تبريز مى خواهد حاكميت به دست ملت باشد، تمام ايران با زبان حال خود اين تقاضا را مى نمايد، اگر تهران از قبول اين نظر سرپيچى كند ما با اصول راديكاليسم ايران را تجديد بنا خواهيم نمود. ما مى گوييم حاكميت دموكراسى بايد در سراسر ايران جارى باشد، اهالى ايالات و ولايات بايد راءى خود را آزادانه اظهار دارند، براى مدافعه از اين حق ، آخرين مرحله مردن است و ما مردن در اين راه به زندگى بى شرمانه ترجيح مى دهيم .
با كشته شدن شيخ محمد خيابانى ، نهضت وى خاموش نشد و دو سال بعد بار ديگر نهضت جان گرفت . هواداران خيابانى كه خود را آزاديخواه مى دانستند، با شعار دشمنى با استبداد به ميدان مبارزه وارد شده بودند، از دولت مركزى خواستار بركنارى رضاخان از فرماندهى كل قوا شدند.
تشكيل كميته دموكرات و جذب روشنفكران متمايل به افكار سوسياليستى ، نهضت را به چپ واداشت و سرانجام توسط رضاخان سركوب گرديد.(41)
روز بهورز 
17 فروردين 
در اواخر سالهاى دهه 1970 ميلادى ، كه چند دهه از عمر فعاليتهاى سازمان بهداشت جهانى مى گذشت ، گزارشهاى رسمى حكايت از آن داشت كه : وضعيت بهداشتى صدها ميليون نفر از مردم جهان غير قابل قبول است ، بيش از نيمى از مردم دنيا به مراقبتهاى كافى دسترسى ندارند، و بين كشورهاى توسعه يافته و در حال توسعه جهان تفاوتها حيرت انگيز است .
در ماه مه 1977 در پايان سى امين اجلاس بهداشت كه در آلماآتاى اتحاد شوروى سابق با شركت 134 كشور جهان تشكيل شده بود اعلام گرديد:
مهمترين هدف اجتماعى دولتها و سازمان جهانى بهداشت در دهه هاى آينده بايد آن باشد كه همه مردم جهان تا سال 2001 م . به سطحى از سلامت دست يابند كه زندگى آنان را از نظر اقتصادى و اجتماعى ثمربخش ‍ و مفيد سازد.
اين بيانيه كه بعدها به بهداشت براى همه تا سال 2000 م . شهرت يافت به عنوان يك هدف ، نيازمند وسيله بود.
در سپتامبر 1987، كنفرانس جهانى آلماآتا مراقبتهاى اوليه بهداشتى (PHC)را به عنوان وسيله و ابزار رسيدن به هدف مزبور، معرفى كرد و بعدها در سال 1980 م . در مجمع عمومى سازمان ملل متحد قطعنامه اى به تصويب رسيد كه بر مراقبتهاى اوليه بهداشتى به عنوان محور توسعه ملى تاءكيد شده بود.
اجراى مراقبتهاى اوليه بهداشتى عبارتند از: 
1 - آموزش همگانى جامعه درباره مسائل عمده بهداشتى .
2 - بهبود غذا و تغذيه صحيح .
3 - تاءمين آب سالم و كافى و بهسازيهاى اصلى محيط.
4 - مراقبتهاى بهداشتى مادران و كودكان و تنظيم خانواده .
5 - ايمن سازى عليه بيماريهاى عمده عفونى .
6 - پيشگيرى از بيماريهاى شايع بومى .
7 - درمان مناسب بيماريها و حوادث .
8 - پيش بينى و تدارك داروهاى اساسى .
تاريخچه تشكيل بهورزى : 
وزارت بهداشت در سال 1363، در كشاكش دشواريهاى عظيم جنگ تحميلى و به هنگامى كه فوريتهاى هر روزه و غير قابل پيش بينى ، راه برتر برنامه ريزى مدرن و گام به گام را مى بست ، با اتكا به نتايج تجربه هاى پيشين از اجراى طرحهايى مثل تربيت بهدار، سپاه بهداشت ، بهدار روستا و... در استفاده از نيروهاى غيرپزشك در ارائه خدمات بهداشتى درمانى از طريق يك نظام منسجم ، و براى آگاهى يافتن از دشواريهاى پيشرو و ترسيم خطوط اصلى راه آينده به تحقيقى گسترده روى ده درصد از جمعيت روستايى و شهرى كشور دست زد.
تحقيق ، حكايت از آن داشت كه بيش از چهل درصد از مرگهاى كشور در پنج سال اول حيات كودكان اتفاق مى افتد. از كل مرگهايى كه در پنج سال اول زندگى كودكان پيش مى آيد حدود هشتاد درصد آن مربوط به دوازده ماه اول حيات آنان است .
چنين تراكمى از بيمارى و مرگ در سالهاى آغازين زندگى كودكان امروز، كه سرمايه هاى فردا هستند مى توانست رقت انگيز و تكان دهنده باشد، اما فاجعه بارتر از آن ، اين بود كه تحقيق نشان مى داد حدود يك ششم از اين مرگها از شش بيمارى عفونى ديفترى ، كزاز، سياه سرفه ، سل ، فلج اطفال و سرخك كه واكسنهاى مؤ ثر و معتبر دارند پديد مى آيد، يك ششم ديگر كودكان با بيمارى هاى عفونى ديگرى كه واكسن نداشته اما در موارد بسيارى قابل پيشگيرى يا مهار شدن مى باشند از دست مى روند، و سرانجام نيز بيش ‍ از يك پنجم ديگر، قربانى بيمارى هاى اسهالى مى شوند.
به بيان ديگر، تحقيق گسترده سال 1363 به روشنى نشان مى داد كه در واقع هر سال بيش از نيمى از كودكان ايرانى قربانى حوادث و بيماريهاى ساده اى هستند كه مبارزه با آنها ساده و عمدتا محتاج شناخت راه اصولى ، آموزش ‍ خانواده ها و تربيت نيروهاى ساده اى است كه قادر به ارتباط نزديك با اكثر مردم و آموزش آنان باشند و اين سرآغاز تلاش در مسير راه اندازى شبكه هاى بهداشتى درمانى و در نخستين گام گسترش واحدهايى به نام خانه بهداشت در پهنه روستاهاى كشور و تربيت نيروهاى اصيل و برجسته روستايى به نام بهورز شد.
تعداد بهورزان در آغاز برنامه اول توسعه حدود هشت هزار نفر بود و در پايان سال 1372 به حدود 22 هزار نفر رسيد و در برنامه دوم توسعه تعداد آنان به 34 هزار نفر خواهد رسيد.
يكى از دلايل توفيق بهورزان ، روش ويژه اى است كه براى انتخاب و آموزش ‍ آنان به كار گرفته مى شود. بدين عبارت كه عموما اين بهورزان از ميان دختران و پسران جوان بومى روستاها انتخاب و توسط مربيان خاص تربيت مى شوند.
آموزش بهورزى : 
آموزش بهورزى ، به اعتبار ويژگيهاى خاص خود آموزشى است دشوار و توان فرسا و مربيان دلسوز، در فراهم آوردن دستاوردهايى كه بهورزان مصدر آن بوده اند نقشى بسزا داشته اند.
خدماتى مثل كاستن از ميزان بيماريهاى زنان و كودكان روستايى - يعنى دو قشرى كه سخت آسيب پذير و در معرض خطرند - كاهش قابل ملاحظه مرگ و مير در ميان زنان و كودكان ، بالا بردن سطح آگاهى و دانش مردم در برخورد منطقى با بيماريها و پايه ريزى ادراكى بهنجار از بهداشت و سلامت در ميان جامعه .
بهورزان در ارتباط صميمى با مادران روستايى كشور و با بهره گيرى از اثرات غير قابل انكار فعاليت ، بخشهاى ديگر توسعه ، توانسته اند ميزان مرگ و مير مادران به علت عوارض حاملگى و زايمان را از 140 درصد هزار تولد زنده در سال 1363 به 54 درصد هزار تولد زنده در سال 1370 تقليل دهند و اين به معناى جلوگيرى از مرگ 1720 مادر در سال است .
وظايف بهورزان : 
1 - واكسيناسيون كودكان :
اگر بشر در گذشته براى پيشگيرى از بيماريها، سلاح مؤ ثرى در اختيار نداشت امروز با شناخت عوامل بيماريها راههاى كنترل و پيشگيرى از آن را يافته است ؛ از جمله اين راهها، حداقل در مورد تعدادى از بيماريها، واكسيناسيون به موقع و تكرار آن در زمانهاى مشخص است : لذا واكسيناسيون اطفال با توجه به نقشى كه در حفظ جان آنها و پيشگيرى از مرگهاى بى مورد دارد، يك ضرورت مسلم است . امر مهم واكسيناسيون در روستاها بر عهده بهورزان مى باشد.
در حال حاضر واكسن بيمارى سل (ب ث ژ)، فلج اطفال ، سرخك ، ديفترى ، كزاز، سياه سرفه و واكسن هپاتيت ب در برنامه واكسيناسيون عمومى كودكان جمهورى اسلامى ايران قرار دارد و اين امر به طور رايگان توسط خانه هاى بهداشت انجام مى گيرد.
2 - آموزش مادران :
آموزش مادران قبل از وقوع حاملگى و بعد از آن جزء وظايف بهورزان در روستاها مى باشد؛ اين وظايف عبارتند از:
1) تغذيه دوران باردارى : تغذيه مناسب دوران باردارى در سلامت جنين و رشد طبيعى او نقش مهمى دارد.
غذاى مناسب هميشه غذاى پر هزينه نيست بلكه با بالا بردن آگاهيهاى عمومى و استفاده از دستور العملهاى ساده مى توان روشهايى را براى بهبود تغذيه به كار بست تا سلامت مادر و كودك در اين دوره به مخاطره نيفتد.
2) تغذيه دوران شيردهى : مناسب ترين غذا براى هر كودك شير مادر خود اوست .
از حضرت رسول اكرم صلى الله عليه واله نقل شده كه فرمودند:
ليس للصبى لبن خير من لبن امه (42)
براى كودك هيچ شيرى بهتر از شير مادر نيست .
اميرالمؤ منين على - عليه السلام - نيز فرموده اند:
ما من لبن رضع به الصبى اعظم بركة عليه من لبن امه (43)
دانش روز به خوبى به اهميت شير مادر در تامين سلامت و كاهش مرگ و مير كودكان و افزايش مقاومت طفل در برابر عوامل بيمارى پى برده و به طور شگفت انگيزى در كشورهاى پيشرفته بازگشت به شير مادر به عنوان يك ارزش علمى - عاطفى صورت گرفته است .
تغذيه كودك فقط با شير مادر در چهار تا شش ماه اول زندگى و پس از آن همراه با غذاهاى تكميلى تا 21 ماهگى و ترجيحا تا 2 سال تمام مورد تاكيد اسلام است .
3) آموزش مايع درونى خوراكى : همه ساله ، ميليونها كودك در دنيا به دليل اسهال مى ميرند: در حالى كه با استفاده از ماده اى با نام (s.r.o) او، آر، اس (44) مى توان از مرگ ميليونها كودك كه در اثر اسهال رخ مى دهد جلوگيرى كرد. مصرف اين مايع حيات بخش را بايد بلافاصله بعد از شروع اسهال آغاز كرد و اين ماده به راحتى توسط بهورزان و بهداشتكاران در اختيار مادران روستايى و شهرى قرار مى گيرد.
4) فاصله گذارى بين حاملگيها: اين امر نيز مهم مى باشد كه تعداد حاملگيها و فاصله زمانى آنها رعايت شود و با آموزش مادران مى توان خطرات اين امر را يادآور شد. هر چه فاصله ، بين بارداريها كوتاه باشد، هم سلامت مادر، و هم سلامت كودك هر دو به خطر مى افتد.
روز جهانى بهداشت 
18 فروردين 1327 / 7 آوريل 1948 
سازمان بهداشت جهانى World (45)(O.H.W)Orgianazation Health كه محل دبيرخانه آن در شهر ژنو پايتخت سويس قرار دارد از مؤ سسات وابسته به سازمان ملل جامعه متحد مى باشد.
جامعه بين الملل در سال 1920 به جهت مبارزه عليه بيماريهاى تيفوس كه در اتحاد شوروى سابق كشتار فراوانى كرده بود، كميسيون موقت براى امراض مسرى تشكيل داد.
در كنفرانس سانفرانسيسكو به سال 1946 تصميم به تشكيل يك كنفرانس ‍ بين الملل بهداشت گرفته شد كه اساسنامه آن در هفتم آوريل سال 1948 برابر با 18 فروردين 1327 در نيويورك تنظيم و تصويب شد و به اين ترتيب در ژوئن همان سال اولين مجمع عمومى سازمان بهداشت جهانى در ژنو با حضور نمايندگان 61 كشور جهان تشكيل شد.
همه ساله به منظور يادآورى سالروز بهداشت جهانى ، با انتخاب يك موضوع مهم كه مى تواند پيام آور بهداشت و سلامتى براى جوامع بشرى باشد و همچنين با ارسال يك پيام ، روز جهانى بهداشت گرامى داشته مى شود.
هدف اين سازمان عبارت از فراهم كردن حداكثر امكانات بهداشتى سلامتى براى كليه انسانهاى روى زمين است ، به دنبال اين هدف ، سازمان ، برنامه ريزى زيادى را به مرحله اجرا مى گذارد تا زمينه مساعدت كشورها را براى تقويت بهداشت عمومى خود فراهم كند.
يكى از موانع بزرگ در راه بهبود وضع بهداشت در دنيا كمبود اشخاص با صلاحيت و متخصص مى باشد. سازمان بهداشت جهانى توجه مخصوصى براى رفع اين مشكل دارد و دوره هاى مطالعاتى و كارآموزى و تعليم و تكميلى در سرتاسر جهان براى آموزش افراد تشكيل داده است .
كارشناسان اين سازمان هم مراكزى براى آموزش بصرى و علمى به وجود آورده اند و هم در هر سال صدها نفر از افرادى را كه در رشته پزشكى تحصيل كرده اند به هزينه خود براى تكميل مطالعات و تحقيق و كاووش ‍ علمى به كشورهاى ديگر اعزام مى دارد.
بيشترين توجه سازمان بهداشت جهانى روى مطالعه تبهاى مناطق حاره ، سل ، جذام ، وبا، طاعون آبله ، امراض تناسلى ، بهداشت مادران و كودكان و تغذيه متمركز مى باشد. از جمله برنامه هاى عمده آن ريشه كنى مالاريا و آبله است . با اقدامات انجام شده در اين رابطه ، يك ميليارد نفر از مالاريا نجات يافته اند و از آغاز سال 1967 برنامه ده ساله ريشه كنى آبله در سراسر جهان شروع شد كه نتيجه يك تلاش هماهنگ جهانى در سى و سومين اجلاس عمومى سازمان كه در سال 1980 تشكيل شد، مرگ آبله به جهانيان اعلام گرديد.
از نظر ساختار سازمانى ، دبيرخانه سازمان متشكل از كارشناسان بهداشتى و كارمندان ادارى مى باشد. كميته هاى كارشناسان نقش مهمى را در اغلب مواردى كه سازمان فعاليتهاى خود را بسط مى دهد ايفا مى كنند و ضمنا سازمان را در تهيه و اجراى موارد فنى و برنامه هاى تنظيم شده يارى مى دهند.
كشور ايران در 23 نوامبر 1946 برابر با 2 آذر 1325 به عضويت اين سازمان پذيرفته شده است و همه ساله در اجلاس ساليانه آن در ژنو و در كميته منطقه اى در گروه مديترانه شرقى شركت داشته است .
بهداشت در اسلام 
از جمله ويژگيهاى فطرى تمام موجودات جهان غريزه پاكيزگى و ميل به نظافت مى باشد و انسان نيز به عنوان اشرف مخلوقات از اين امر مستثنى نيست و به طور ذاتى به سلامتى و تاءمين تندرستى خود علاقه مند مى باشد.
دين مبين اسلام نسبت به سرنوشت انسانها بى تفاوت نيست ، و اهميت زيادى براى انسانها قائل مى باشد و با وضع قوانين بهداشتى ، نسبت به حفظ سلامت افراد، برنامه ريزى كرده است .
ناگفته نماند كه تندرستى فقط به مفهوم سلامت جسم نمى باشد و سلامت روح و روان افراد و سلامت جامعه نيز داراى اهميت زيادى مى باشد و هر كدام از اينها بر يكديگر تاءثير متقابل دارند. در همين راستا اسلام نيز تاءكيد فراوان بر خودسازى افراد جهت سلامت جامعه و خط مشى زندگى را براى انسانها ترسيم نموده است .
على رغم پيشرفت علم و آگاهى همگانى ، متاءسفانه در جوامع پيشرفته بويژه در زمينه بهداشت ، به خاطر عدم رعايت اصول اخلاقى و روابط اجتماعى ، اين جوامع مبتلا به بيماريهاى چون ايدز Aids شده اند كه در حال حاضر علاجى براى آنها وجود ندارد. دستورات و راهنماييهاى بهداشتى موجود در جوامع اسلامى نشان دهنده توجه و دقت مخصوص ‍ دين مبين است كه براى سلامت انسانها اعلام كرده است .
علم بهداشت در همه احوال طريقه خوب زيستن و طولانى عمركردن و پيشگيرى از حوادث و بيماريها را به انسان مى آموزد و به وسيله آن مى توان از پيشرفت و اشاعه امراض جلوگيرى و با رعايت قوانين بهداشتى سلامت خود و جامعه را تضمين كرد.
اجراى قوانين بهداشتى علاوه بر سالم سازى محيط زيست و جلوگيرى از بيماريها و معلوليتها از مخارج گزاف دارو و درمان نيز مى كاهد. اصلاح محيط زيست ، بالابردن سطح زندگى و مراقبتهاى دقيق بيماران ، از اصول بهداشتى به شمار مى رود، و آموزش بهداشت اولين و مهمترين پايه هر نوع فعاليت بهداشتى است .
آموزش بهداشت شامل كليه مسائلى است كه با تاءمين سلامتى ارتباط دارد و از بيماريهاى شايع در جامعه و راههاى پيشگير حذف و اهميت بهداشت روح و روان صحبت كند.
آموزش بهداشت بايد با تشويق و ترغيب همراه باشد و بايد به مردم آموزش ‍ داد كه به نيازهاى خود آگاهى يابند و بدانند كه سالم بودن افراد و جامعه سبب بهبود اقتصاد، فرهنگ ، آموزش و توسعه كاردانى و همچنين بهبود شرايط زيست مى شود
تعيميم بهداشت عمومى و آموزش بهداشت به عنوان يك عبادت : 
در مكتب اسلام هر عملى كه نيت ، تحصيل رضاى حق و خدمت به جامعه مسلمانان باشد عبادت محسوب مى شود.انما الاعمال بالنيات و انجام كارهاى خير به عنوان اداى وظايف الهى عين عبادت است ؛ از اين جهت رعايت موارد بهداشتى و ارائه خدمات بهداشتى اگر با نيت بى نياز ساختن جامعه اسلامى از بيگانگان و ارتقاى سطح سلامت جامعه مسلمانان و حفظ جان انسانها صورت پذيرد بى ترديد از عبادات بسيار مهم و بزرگ مى باشد و نزد خداوند اجر و پاداش فراوان دارد.
من احيا نفسا فكانما احيا الناس جمعيا
زمينه هاى بهداشت در اسلام : 
در اسلام مسائل بهداشتى و هر آنچه كه تحت عنوان شاخه هاى مختلف بهداشت مانند بهداشت فردى ، بهداشت محيط، بهداشت روانى و... مطرح شده است و حتى بسيارى از مباحث كه هنوز علوم تجربى امروز نتوانسته اند به آنها نزديك شوند به طور وسيعى مورد توجه قرار گرفته است . مثل تاءثير معنوى حلال و حرام ، نجاست و پاكى و...
در اسلام راجع به آب كه منشاء حيات عالم مى باشد و مى تواند در صورت آلودگى سرمنشاء و عامل انتقال بيماريها باشد، اشاره شده و قبل از اينكه دانشمندان به شناسايى ميكروبها بپردازند سفارش شده كه مصرف آب جوشيده از هر جهت سودمند است و اين بدان علت است كه حرارت باعث نابودى ميكروبها و رفع آلودگى آب مى شود و انسانها را از خطر ابتلا به بيمارى نجات مى دهد(46) و اين نشان دهنده اهميت رعايت مسائل بهداشتى و جلوگيرى از شيوع بيماريها در اسلام است . اگر چه در اسلام به ميكروبها و عوامل بيماريزا به طور مستقيم اشاره نشده ، اما در احاديث و آيات به شيطان كه مترادف ميكروب و عامل بيمارى است اشاره گرديده است .
در حديثى امام محمد باقر - عليه السلام - به دليل اينكه زير ناخنها را جايگاه شيطان ناميده اند(47) به كوتاه كردن ناخنها اشاره فرموده اند. حديث مذكور اشاره به اين امر دارد كه ميكروبها مى توانند جايگاه مناسبى به نام ناخنها داشته باشد و عامل انتقال بيماريها باشد و اين امر با تميز و كوتاه نگه داشتن آنها امكان پذير مى شود.
مرورى گذرا بر احكام حيات بخش اسلام نشان مى دهد كه براى مسلمانان پاكيزگى مقدمه تقرب به خدا مى باشد چون بسيارى از عبادات مقدمه اى به نام وضو دارد كه خود مقدمه پاكى و پاكيزگى است و آمادگى لازم را براى ارتباط با خدا فراهم مى كند.
بهداشت چيست ؟ 
بهداشت در واقع كليد درهاى آينده به روى فعاليتهاى اقتصادى و پيشرفتهاى اجتماعى يك ملت است و سلامت جامعه در گرو رعايت اصول بهداشتى مى باشد و جامعه اى كه سالم و تندرست باشد مى تواند از منافع خود دفاع و حقوق لازمه خود را كسب كند.
بهداشت كه از آن تعريفهاى زيادى به عمل آمد، عبارت است از علم و هنر پيشگيرى از بيماريها، و طولانى كردن عمر، و بالابردن سطح سلامت و توانايى بشر كه سلامت جامعه وابسته به سلامت افراد است ، و اگر تك تك افراد جامعه سالم باشند، مى توان در مجموع ، يك جامعه سالم و توانا به وجود آورد.
در قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران كه بر اساس قوانين اسلامى پايه گذارى شده ، بر مساءله بهداشت تاءكيد زيادى شده است . در اصول سوم ، بيست و نهم ، و چهل و سوم قانون اساسى بر ضرورت تاءمين بهداشت و فراهم نمودن امكانات بهداشتى و درمان بيماريها، بسط و گسترش خدمات درمانى تاءكيد شده است .
اهداف بهداشتى : 
مسائل بهداشتى وسيع و گسترده مى باشند و با توجه به پيشرفت سريع علم ، هر روز نكات بهداشتى ريزتر و دقيق تر و اهداف بهداشتى ، گسترده تر مى شوند.
به طور خلاصه اهداف بهداشتى را مى توان به صورت زير بيان كرد:
1 - سالم سازى محيط زيست
2 - كنترل بهداشت عمومى
3 - آموزش بهداشت عمومى
4 - ايجاد خدمات پزشكى و پرستارى براى تشخيص و درمان بيماريها
5 - ايجاد و توسعه ، يك سيستم اجتماعى كه در آن هر فرد از وسايل و امكانات لازم براى سالم ماندن برخوردار باشد تا افراد از حق مسلم خود يعنى سلامت و زندگى طولانى بهره مند و در واقع بيمارى بتوانند از آن خدمات بهره مند شوند.
تعريف سلامت از نظر بهداشت جهانى : 
سلامت ، عبارت از: تاءمين رفاه كامل جسمانى ، روانى و اجتماعى است . به اين ترتيب كسى را كه بيمارى جسمى نداشته باشد نمى توان فرد سالمى دانست ؛ بلكه شخص سالم كسى است كه از سلامت روح نيز برخوردار و از نظر اجتماعى در آسايش باشد.
تقسيم بندى بهداشت  
از نظر تاءمين بهداشت در سطح جامعه ، آن را به بهداشت فردى و بهداشت اجتماعى تقسيم كرده اند:
1 - بهداشت فردى :
ان الله يحب التوابين و يحب المتطهرين (48)
انسانى كه در صراط مستقيم هدايت الهى و در جهت تكامل و بندگى خدا گام برمى دارد، خود را از آلودگيهاى روان و جسم پاكيزه مى سازد و در جهت اداى وظايف خود حركت مى كند. بهداشت فردى درست در ارتباط با بهداشت اجتماعى است ؛ و انسان هم در برابر حفظ جان و سلامت خود و هم در برابر حفظ سلامت افراد جامعه مسؤ ول است و رعايت مسائل بهداشتى براى افراد جامعه لازم و ضرور است .
دين اسلام كه برنامه زندگى انسانها را تدوين كرده است انسانها را توصيه به پاكيزگى و رعايت اصول بهداشتى مى نمايد.(49)
شستن دستها قبل و بعد از غذا، غسل كردن يك روز در ميان ، استنشاق بينى و تميز كردن آن به عنوان يك عمل مستحبى در وضو، وضو گرفتن به طور مرتب ، كوتاه نگه داشتن ناخن و... همه ناشى از توجه اسلام به پاكيزگى و رعايت نظافت است .
مهمترين نكاتى كه در بهداشت فردى بايد رعايت شود:
(1) استحمام ، آراستگى و پوشاك : استحمام مرتب ، آراستگى موهاى سر و تميز نگه داشتن آنها و تعويض به موقع لباسها از نكات مهم بهداشت فردى مى باشد. در حديثى از امير المؤ منين على - عليه السلام - آمده است كه فردى لباس غم و غصه را بر طرف مى كند و باعث قبولى نماز است (50).
(2) بهداشت استراحت ، خواب و فعاليت : با برنامه ريزى دقيق و تقسيم ساعات فعاليت و استراحت كافى و سحرخيز بودن و انجام حركات ورزشى به طور مرتب مى توان سلامتى بدن را تضمين كرد.
(3) بهداشت دست و پا: دستها و پاها مى توانند عامل انتقال ميكروبها باشند كه با تميز نگه داشتن و رعايت اصول بهداشتى در رابطه با اين اعضاى مهم بدند مى توان از رشد و انتقال بسيارى جلوگيرى كرد.
(4) بهداشت چشم : چشم به عنوان عامل بينايى جزء حساس و مهم بدن مى باشد كه بايد از تماس اعضا و وسايل آلوده با آن خوددارى كرد و از كارهايى كه سبب خستگى و ناراحتى چشم مى شود پرهيز نمود؛ و در صورت بروز مشكل براى آن بايد زود به پزشك متخصص مراجعه كرد.
(5) بهداشت گوش : گوش به عنوان عامل شنوايى عضوى حساس است و بايد دقت شود كه از رسيدن اصوات بيش از حد بلند بدان جلوگيرى شود همچنين بايد از فرو بردن اشياء نوك تيز در آن خوددارى كرد.
(6) بهداشت دهان و دندان : به بهداشت دهان و دندان توجه زيادى شده است در حديثى (51)از پيامبر اكرم صلى الله عليه واله آمده است كه : اگر موجب مشقت امت من نمى شد زدن را بر آن واجب مى كردم كه اين حديث ضرورت توجه به بهداشت دهان و دنيا را مى رساند. با مسواك كردن مرتب مى توان از پوسيدگى دندانها كه شايع ترين بيمارى دندان است جلوگيرى كرد. دهان را تميز نگه داشت تا دچار بيماريهاى خاص خود نگردد.
(7) بهداشت قلب : قلب آسيب پذيرترين عضو بدن است و عوامل مهمى در ايجاد بيماريهاى قلبى وجود دارند كه عبارتند از: 1) بدن تغذيه 2) استعمال دخانيات 3) كم تحركى و نپرداختن به ورزش 4) فشار روانى و نگرانى 5) بيمارى قند 6) فشار خون 7) چربى خون
اصولا با رعايت دقيق بهداشت اعضا و جوارح بدن ، يك فرد مى تواند سلامت خود را حفظ كند و در مجموع ميزان سلامت جامعه را افزايش ‍ دهد.
2 - بهداشت اجتماعى :
بهداشت اجتماعى كه وابسته به بهداشت فردى است و ميزان سلامت جامعه بستگى به رعايت بهداشت توسط افراد دارد. بايد افراد جامعه نكات بهداشتى را رعايت كنند تا بهداشت جامعه تاءمين شود. بنابراين هر فردى در اين كار سهمى دارد انسانها بايد كوشش كنند تا از آلوده ساختن محيط زيست خود مانند هوا، آب و زمين و... جلوگيرى نمايند و از گسترش ‍ بيماريهاى واگير با رعايت اصول بهداشتى جلوگيرى به عمل آورند.
آزادى حضرت امام خمينى ره  
18 فروردين 1343 
مراسم عزادارى محرم سال 1383 ه‍ق برابر با خرداد 1342 با پيام رهبر نهضت حضرت امام خمينى ره كه بر هر چه با شكوهتر برگزار شدن آن تاءكيد مى نمود، به تبيين قيام حسين زمان در برابر يزيد تاجدار تبديل شد.
شهرستانهاى قم ، تهران ، مشهد و ديگر شهرها صحنه تظاهرات انبوه و ابراز خشم و نفرت مردم گرديد؛ اين تظاهرات در تهران تا برابر كاخ مرمر و دانشگاه پيش رفت و روز يازدهم محرم به وحدت بازار و دانشگاه و روحانيت انجاميد.
انبوه مردم با طنين يكپارچه خمينى بت شكن ، خمينى ، تو فرزند حسينى به سمت مسجد شاه سابق سرازير شد و راهپيمايى عظيمى به سمت دانشگاه تهران به راه افتاد و با فرياد كوبنده مردم تا مرگ ديكتاتورها نهضت ادامه دارد
خيابانهاى اطراف دانشگاه به لرزه درآمد. و سرانجام شعارها روشنتر و صريحتر، متوجه شخص شاه شد و شعار مرگ بر ديكتاتور لرزه بر اندام رژيم افكند.(52)
بايد گفت كه سخنرانى تاريخى امام كه در عصر عاشوراى همان سال در مدرسه فيضيه ايراد شد، نقطه عطفى در تاريخ نهضت اسلامى ايران محسوب مى شد و در حقيقت منشور نهضت بود. امام آخرين كلام خود را در اين سخنرانى بر زبان آورد و اعلام داشت كه هدف نهضت ، مبارزه با شاه و اسرائيل ، و حفظ اسلام از خطر اين دو مى باشد.
در اين سخنرانى تاريخى امام فرمود: من نمى خواهم تو (در سرنوشت ) مثل پدرت بشى ، اينها مى خواهند تو را يهودى معرفى كنند كه من بگويم كافرى ، تا از ايران بيرونت كنند و به تكليف تو برسند.
به دنبال سخنرانى آتشين و كوبنده عصر عاشوراى امام ، عمليات فاشيستى رژيم آغاز شد.
همزمان با دستگيرى رهبر نهضت اسلامى ايران و بسيارى از علما و وعاظ و شخصيتهاى ذى نفوذ در قم ، تهران و شهرستانها، زمينه يك سركوب وحشيانه و خونين توسط ايادى دژخيم فراهم شد.
اجتماعات و تظاهرات مردمى زنان و مردان در اعتراض به بازداشت امام در قم ، تهران و برخى ديگر از شهرستانها با هجوم ماءموران شاه به خاك و خون كشيده شد.
رژيم درمانده ، دانشگاه تهران را با تانك و مسلسل و افراد مسلح به محاصره درآورد، اما نمى توانست كه آتش قيام و قهر را از هر كجا قابل شعله ور شدن است .
سيل خروشان كشاورزان غيور و كفن پوشان ورامين ، دهقانان كن ، و مردم جماران به سوى تهران سرازير شدند؛ و انبوه جمعيت اعم از بازاريان ، بارفروشان ، معلمان ، دانشگاهيان ، و ساير اقشار مختلف مردم با غريو رعد آساى يا مرگ يا خمينى مرگ بر شاه تهران را به لرزه درآورد.
شاه كه در برابر قيام قهر آلود ملت ، تاج و تخت خود را در خطر نابودى و سقوط مى ديد، با رگبار مسلسل به جنگ آمد؛ و توسط مزدوران خود تظاهر كنندگان را با وضع فجيعى كه قلم از توصيف آن عاجز است قتل عام كرد.
بدين ترتيب در پانزده خرداد 1342 تهران به كشتارگاه مخوف و حمام خون مبدل شد.
ادامه قيام قهرآميز و خونين مردم غيور تهران در شانزدهم خرداد، يك بار ديگر ثابت كرد هيچ نوع سركوب و كشتار نمى تواند نهضتى را كه به رهبرى امام ره آغاز شده است از پويايى و حركت قهرآلود باز دارد.
همزمان با قتل عام مردم مبارز تهران ، كشتارهاى فجيعى در قم ، شيراز، مشهد، تبريز و ديگر شهرستانهاى توسط دژخيمان رژيم به وقوع پيوست ؛ و براى ادامه سياست سركوب ، دولت اعلام حكومت نظامى كرد.
على رغم سانسور شديد رژيم شاه ، اخبار مربوط به دستگيرى رهبر نهضت اسلامى ايران در مدت كوتاهى در سراسر كشور پخش شد و موجى از خشم و نفرت عليه شاه به راه افتاد؛ و خبرگزاريها نيز بازتاب گسترده قيام شكوهمند ملت ايران را در حمايت از رهبر نهضت اسلامى را به سراسر جهان مخابره كردند؛ و عكس العملهاى شخصيتهاى سياسى ، علمى و مذهبى كه حاكى از اعتراض نسبت به دستگيرى امام و كشتار مردم بى گناه بود، گزارش دادند؛ كه يكى از نمونه هاى آن ، اعلاميه اعتراض آميز شيخ محمد شلتوت ، مفتى و رييس دانشگاه الازهر مصر بود كه شش روز بعد از دستگيرى علما و اهانت به ساحت مقدس آنان به عنوان داغ ننگى بر پيشانى بشريت معرفى شد؛ و وى طى تلگرافى خطاب به شاه خواست كه از تجاوز به حريم روحانيت و علماى اسلام كه پاسداران قوانين الهى هستند خوددارى نمايد؛ و هر چه زودتر علماى بازدداشت شده را آزاد سازد.
حوزه هاى علميه نجف اشرف ، كربلا و كاظمين نيز به محض دريافت خبر بازداشت امام و كشتار 15 خرداد تهران ، قم و ديگر شهرهاى ايران به پا خاستند و با تشكيل اجتماعات و ارسال تلگرافهايى به سلاطين و رؤ ساى جمهورى كشورهاى اسلامى و سازمانهاى بين المللى ، حمايت خود را از امام ره و تنفر خويش را نسبت به اعمال وحشيانه رژيم شاه اعلام كردند، و خواستار آزادى فورى رهبر نهضت اسلامى ايران شدند. مراجع تقليد در قم و مشهد و جمعى از علما در تهران و شهرستانها نيز هر كدام به گونه اى حمايت خود را ابراز نمودند، و خواستار آزادى حضرت امام شدند.
اعتصاب سراسرى تهران در 21 خرداد به مناسبت هفتم فاجعه خونين قيام مردم در پانزده خرداد ضربه ديگرى بود كه رژيم را درمانده تر كرد.
مهاجرت مراجع قم و مشهد، و علماى سرشناس شهرستانها به تهران موجب شد كه رژيم تن به سياست آرام سازى و تشنج زدايى دهد و با آزاد نمايى رهبر نهضت اسلامى ايران ، خشمها را فرونشاند.
11 مرداد 1342 رسانه هاى گروهى ، آزادى امام ره را به اطلاع مردم رسانيدند؛ اما اين آزادى نمايشى در مدت كوتاهى تبديل به حصر گرديد؛ و رژيم از ترس سيل خروشان جمعيت كه براى ديدار امام ره مى شتافتند نخست وى را از زندان پادگان عشرت آباد به داوديه ، و از آنجا به قيطريه انتقال داد و امام ره در يك منزل شخصى كه افتخارا در اختيار گذاشته شده بود، تحت نظر و مراقبت شديد ماءموران قرار گفتند.
گرچه مردم با اطلاع از وضع امام ره آرامش خاطرى يافتند، ولى اقامت مراجع قم و مشهد و علماى شهرستانها در تهران تا مدتى ادامه يافت ؛ و سرانجام ، رژيم ، هر كدام از آنان را به گونه اى مجبور به مراجعت كرد و على رغم اين شرايط، فريبكارى رژيم مانع از تداوم نهضت و ضربات ناشى از آن نگرديد.
يكى از آثار ادامه حصر امام ره ، تشكيل گروههاى زيرزمينى اسلامى در قم ، تهران و شهرستانها بود كه گاه با نامهايى چون جبهه مسلمانان آزاد، جمعيتهاى مؤ تلفه اسلامى ، مجمع روحانيون مجاهد، و گاه بدون نام ، مانند تشكيلات سرى اصفهان ، شيراز، قزوين و گاه نيز به صورت نشريه هاى انقلاب مانند بعثت و فرياد خودنمايى مى كرد.
جامعه روحانيت ايران كه متشكل از مراجع و علماى مهاجر از قم ، مشهد، شيراز و ساير شهرستانها، و روحانيون تهران بودند، در 31 مرداد 1342 انتخابات فرمايشى دوره بيست و يكم مجلس را تحريم ، و به ادامه بازداشت رهبر نهضت اسلامى ايران اعتراض نمودند. موج خشم و اعتراض مردم در 13 مهر به يك اعتصاب بزرگ و تظاهرات عظيم در تهران تبديل شد؛ و روز بعد، همزمان با افتتاح مجلس نمايشى شاه ، تظاهرات ديگرى از طرف مردم تهران در خيابانهاى اطراف بهارستان انجام گرفت و ضربه ديگر بر پيكر رژيم درمانده وارد آمد.
اعلاميه تاريخى حوزه علميه قم با پانصد امضاء از اساتيد و فضلا در حمايت از رهبر نهضت اسلامى ايران و محكوم كردن بازداشت غير قانونى وى ، در اعلام ادامه راه نهضت امام خمينى ره ، يك بار ديگر پرده هاى خفقان را دريد، و طنين شعار مبارزه تا پيروزى را چون فريادى در تاريكى به گوش ملت ايران و ساير ملل جهان رسانيد.
رژيم شاه در آستانه آزاد كردن امام ره - كه خود را از آن ناگزير مى ديد - به جابجايى مهره ها پرداخت ؛ و در 17 اسفند 1342 علم را از كار بركنار، و حسنعلى منصور را به نخست وزيرى گماشت .
اين تحول كه به معنى ضعف دولت تلقى مى شد، آتش مبارزات اسلامى را شعله ورتر كرد؛ و منصور از طرف روحانيون مبارز، رسما مورد تهديد قرار گرفت .
رژيم پس از يك سلسله تمهيدات كه به منظور جلوگيرى از ابراز احساسات مردم و حوزه ، در برابر آزادى رهبر نهضت اسلامى ايران انجام داد، سرانجام در 18 فروردين 1343، امام ره را آزاد كرد.
با وجود اينكه ماءموران ، امام ره را به طور ناشناس و شبانه وارد قم كردند، اما لحظاتى نگذشت كه طنين صلوات و موج شادى سراسر قم را فرا گرفت و مردم سراسيمه به سوى خانه امام ره شتافتند.
يك بار ديگر رژيم دچار اشتباه شد و با جرقه اى ، زياد، فرياد طوفنده امام ره را شعله ور كرد. روزنامه اطلاعات نوشت : چقدر جاى خوشوقتى است كه جامعه روحانيت نيز اكنون با همه مردم ، همگام در اجراى برنامه هاى انقلاب شاه و مردم شده است !!(53).
از آنجا كه اين توطئه سابقه داشت و در 12 مرداد 1342 نيز يك بار رژيم اين تهمت را بر ساحت مقدس رهبر نهضت زده بود، در 21 فروردين 1343، حضرت امام ره طى نطقى به شرح زير، دولت و رژيم را به باد انتقاد گرفت و طوفانى از خشم و نفرت عليه رژيم ستمشاهى به پا كرد؛ و رژيم را وادار ساخت كه دست به عقب نشينى فضاحت بارى بزند و نماينده اى به خدمت امام ره بفرستد و رسما عذرخواهى كند.
در اين سخنرانى يك بار ديگر امام ره به مساءله اسرائيل پرداخت و رژيم را كه با تبليغات گسترده و تلاش مذبوحانه اى سعى كرده بود نهضت اسلامى را به حركت ضد اسرائيلى مصر ارتباط دهد و از اين طريق موضعگيرى امام را در زمينه اسرائيل خدشه دار كند، خلع سلاح كرد.

next page

fehrest page

back page