next page

fehrest page

back page

رويدادهاى ارديبهشت سالروز درگذشت اقبال لاهورى
اول ارديبهشت 1317 / 21 آوريل 1938 
محمد اقبال لاهورى شاعر بلند آوازه پاكستانى از اهالى پنجاب هندوستان مى باشد كه در 22 فوريه 1873 ميلادى مطابق با 1289 ه‍ق شمسى در شهر سيالكوت (81) در خانواده محترم و متوسطى از نظر طبقه اجتماعى چشم به جهان گشود. جد اقبال ، محمد رفيق كه كه يكى از ساكنان قريه لوى هار بود به اتفاق سه برادرش از كشمير زادگاه آباء و اجدادى خويش هجرت كرد و در شهر سيالكوت ساكن شد او كه شغل بازرگانى داشت بسيار متدين بود.
اقبال در دوران تحصيل در دبستان ، استعداد خاصى از خود نشان داد و بدين جهت به دريافت جوايزى نيز نايل گرديد.
او در دوران تحصيل ، توجه به يكى از دوستان بزرگ پدرش ( مير حسين ) شمس العلماء را كه دانشمند و محققى توانا بود و به شغل معلمى اشتغال داشت ، به خود جلب كرد. از آنجايى كه اقبال داراى فكر متعهد و ذهن وقاد و ظرفيت كافى و وافى بود و با احراز حداكثر موفقيت ، سرآمد امثال و اقران شد. در همان اوقات تحصيل مربى اش نه فقط او را به سرودن اشعار تشويق كرد، بلكه به او توصيه نمود كه به جاى اينكه به سبك و اسلوب محلى بنويسد، بهتر آن است كه به زبان اردو بنويسد.
اقبال پس از طى دوره دبستان وارد دوره متوسطه شد و در همين اوقات بود كه بعضى از اشعارش را كه بيشترشان غزل بود براى تصحيح نزد شاعر معروف اردو زبان متخلص به داغ مى فرستاد. داغ پس از چند مرتبه تصحيح اشعار وى صريحا نوشت كه اشعار اقبال محتاج به رسيدگى و تصحيح نيست .
اقبال به سال 1895 م . اولين امتحان دانشگاهى را پس از طى دوره كالج برگزار كرد. سرانجام براى كسب تحصيلات عاليتر رهسپار لاهور شد و همان طور كه آرزومند بود شالوده و اساس پروفسورى خودش را در اين شهر ريخت (اقبال در اين هنگام بيست و دو ساله و فعال بود).
مقارن همين اوقات لاهور به سرعت رو به توسعه و ترقى گذاشته بود و مى رفت كه مركز فرهنگى عظيمى قرار گيرد. در آن هنگام زبان اردو جانشين زبان فارسى شده بود و براى ترويج اين زبان چندين محفل اردوى تاسيس ‍ شده بود.
اقبال در يكى از جلسات يك انجمن ادبى در لاهور، منظومه معروف خود (به زبان اردو) كه راجع به هيماليا بود را قرائت كرد. اين منظومه در ماه آوريل 1901 در يكى از جرايد كثير الانتشار اردو به نام مخزن منتشر شد. همين امر موجب شد كه اقبال در سراسر محافل ادبى كشور شناخته شود.
اقبال در شهر لاهور تحت نفوذ سرآرنولد(82)قرار گرفت و طولى نكشيد كه او مواهب و امتيازات قلب و فكر اقبال را كشف كرد و در سال 1987 م . تحت تعليم و ارشاد وى موفق به اخذ درجه فوق ليسانس شد. اقبال از اورينتال كالج لاهور به منظور تحصيل و تكميل فلسفه وارد دانشكده دولتى شد. در اين زمان مقام اقبال به عنوان يك شاعر معروف و مشهور به شبه قاره هند و پاكستان كاملا تثبيت شده و اولين كتابش را درباره اقتصاد به زبان اردو تاءليف و منتشر كرده بود.
اقبال به توصيه سرآرنولد به سال 1905 براى كسب تحصيلات عاليتر عازم اروپا شد. اقامت او در اروپا سه سال به طول كشيد، و در اين مدت در رشته هاى فلسفه و حقوق تحصيل كرد.
اقبال در دانشگاه كمبريج براى اخذ درجه دكترا رساله اى به نام توسعه و تكامل ماوراء الطبيعه در ايران تهيه و تقديم كرد. بعدا طى مدت كوتاهى زبان آلمانى را نيز فرا گرفت و دانشگاه مونيخ نيز به مناسبت همان تاءليف سابق الذكر مقام استادى در فلسفه را به وى اعطا كرد.
او در ماه اوت سال 1908 به وطن خود مراجعت كرد. پس از بازگشت به لاهور براى تدريس فلسفه و تعاليم ادبيات انگليسى وارد دانشكده دولتى شد و ضمنا براى تدريس فلسفه و تعاليم ادبيات انگليسى وارد دانشكده دولتى شد و ضمنا به شغل وكالت نيز مشغول گرديد اما بعدها از شغل استادى دست كشيد و همان كار وكالت را پيگيرى كرد، در نتيجه مسؤ وليت سنگينى بر عهده گرفت . از سال 1908 تا سال 1934 علاوه بر شغل وكالت در دادگسترى كه با كمال امانت و دقت آن را انجام مى داد مسئوليتهاى گوناگونى از جمله شاعرى و نويسندگى تا فعاليتهاى سياسى را بر عهده داشت . از سال 1934 علاوه بر شغل وكالت در دادگسترى كه با كمال امانت و دقت آن را انجام مى داد مسئوليتهاى گوناگونى از جمله شاعرى و نويسندگى تا فعاليتهاى سياسى را بر عهده داشت . از سال 1934 به انواع بيماريها از جمله گوش درد و چشم درد گرفتار آمد و در سال 1937 بيمارى و كسالتش بيشتر شد.
و از 25 مارس 1938 ناراحتيهاى جسمانيش شدت گرفت و با وجود معالجات مدام و مستمر و پرستارى دوستانش روز 21 آوريل 1938 برابر با اول ارديبهشت 1317 در سن شصت و چهار سالگى به درود حيات گفت .
استاد علامه شهيد مطهرى درباره اقبال مى نويسد:(83) 
در خارج از جهان عرب برخى مصلحان كه بتوان آنها را قهرمان ناميد كم و بيش ظهور كردند. اقبال لاهورى را قطعا يك قهرمان اصلاح در جهان اسلام بايد به شمار آورد كه انديشه هاى اصلاحيش از مرز كشور خودش هم گذشت .
اقبال مزايايى دارد و نواقصى .
از جمله مزاياى اقبال اين است كه فرهنگ غرب را مى شناخته است و با انديشه هاى فلسفى و اجتماعى غرب آشنايى عميق داشته تا آنجا كه در خود غرب به عنوان متفكر و يك فيلسوف به شمار آمده است .
ديگر اينكه با همه آشنايى و شناسايى فرهنگ غرب ، غرب را فاقد يك ايدئولوژى جامع انسانى مى دانسته است ، بر عكس معتقد بوده است كه مسلمانان تنها مردمى هستند كه از چنين ايدئولوژى برخوردار و بهره مندند. لهذا اقبال در عين دعوت به فراگيرى علوم و فنون غربى ، از هرگونه غربگرايى و شيفتگى نسبت به ايسم هاى غربى مسلمانان را برحذر مى داشت . اقبال مى گويد:
مثاليگرى اروپا هرگز به صورت عامل زنده اى در حيات آن در نيامده ، و نتيجه آن پيدايش من سرگردانى است كه در ميان دموكراسيهاى ناسازگار با يكديگر به جستجوى خود مى پردازد كه كار منحصر آنها بهره كشى از درويشان به سود توانگران است . سخن مرا باور كنيد كه اروپاى امروز بزرگترين مانع در راه پيشرفت اخلاق بشريت است . از طرف ديگر مسلمانان مالك انديشه ها و كمال مطلوبهاى نهايى مطلق مبتنى بر وحى مى باشند كه چون از درونى ترين ژرفاى زندگى بيان مى شود، به ظاهرى بودن آن رنگ باطنى مى دهند.(84)
مزيت ديگر اقبال اين است كه در ذهن خود درگيريهايى كه محمد عبده گرفتار آن بوده داشته است . يعنى يافتن راه حلى كه مسلمانان بدون آنكه پا روى حكم يا اصول اسلام بگذارند مشكلات سياسى و اقتصادى و اجتماعى زمان خود را حل كنند. از اين رو درباره مسائلى از قبيل اجتهاد، اجماع و امثال اينها زياد مى انديشيده است . اقبال اجتهاد را موتور حركت اسلام مى شمارد.
از جمله مزاياى اقبال اين است كه برخلاف ساير پرورش يافتگان فرهنگ غرب شخصا معنويت گرا است و از بعد روحى عرفانى و اشراقى نيرومندى برخوردار است . از اين رو براى عبادت و ذكر و فكر و مراقبه و محاسبة النفس و بالاخره سير و سلوك و معنويت و آنچه امروز آن را درونگرايى مى خوانند و احيانا تخطئه مى نمايند ارزش فراوان قايل است و از جمله مسائلى كه در احياء فكر دينى طرح مى كند اين مسائل است . اقبال احياء فكر دينى را بدون احياء معنويت اسلامى بى فايده مى شمارد. مزيت ديگر او اين است كه تنها مرد انديشه نبوده ، مرد عمل و مبارزه هم بوده است . عملا با استعمار درگيرى داشته است . اقبال يكى از پايه گذاران و مؤ سسان كشور اسلامى پاكستان است .
مزيت ديگر اقبال قدرت شاعرى او است ، قدرتى كه در خدمت اهداف اسلامى او قرار گرفته است . اقبال از نوع شاعرانى است كه كواكبى آنها را ستود.
از قبيل كميت اسدى و حسان بن ثابت انصارى و دعبل بن على خزاعى .
سرودهاى انقلابى اقبال كه به زبان اردو بوده ، به عربى و فارسى ترجمه شده و همچنان اثر حماسه آفرين و هيجان آور خود را حفظ كرده است .
اقبال با آنكه به طور رسمى مذهب تسنن دارد، به اهل بيت پيغمبر علاقه و ارادتى خاص دارد و به زبان فارسى اشعارى انقلابى و آموزنده در مدح آنها سروده كه گمان نمى رود در ميان همه شاعران شيعى مذهب فارسى زبان بتوان نظيرى برايش پيدا كرد، به هر حال شعر براى اقبال هدف نبود، وسيله بوده است ، وسيله بيدارى و آگاهى امت مسلمان .
اقبال فلسفه اى دارد كه آن را فلسفه خودى مى نامد. او معتقد است كه شرق اسلامى هويت واقعى خود را كه هويت اسلامى است از دست داده و بايد آن را بازيابد. اقبال معتقد است همان طور كه فرد احيانا دچار تزلزل شخصيت و يا گم كردن شخصيت مى شود، از خود فاصله مى گيرد و با خود بيگانه مى گردد، غير خود را به جاى خود مى گيرد و به قول مولانا كه اقبال سخت مريد و شيفته او و تحت تاءثير جاذبه قوى او است در زمين ديگران خانه مى سازد و به جاى آنكه كار خود كند كار بيگانه مى كند، جامعه نيز چنين است . جامعه مانند فرد، روح و شخصيت دارد؛ مانند فرد احيانا دچار تزلزل شخصيت و از دست دادن هويت مى گردد؛ ايمان به خود را و حس ‍ احترام به ذات و كرامت ذات را از دست مى دهد و يكسره سقوط مى كند. هر جامعه اى كه ايمان به خويشتن و احترام به كيان ذات و كرامت ذات خويشتن را از دست بدهد محكوم به سقوط است .
اقبال معتقد است كه جامعه اسلامى در حال حاضر در برخورد با تمدن و فرهنگ غربى دچار تزلزل شخصيت و از دست دادن هويت شده است . نخستين كار لازمى كه مصلحان بايد انجام دهند بازگرداندن ايمان و اعتقاد اين جامعه به خود واقعى او، يعنى فرهنگ و معنويت اسلامى است و اين است فلسفه خودى .
اقبال در اشعار و مقالات و سخنرانيها و كنفرانسهاى خود همواره كوشش ‍ دارد مجدها، عظمتها، فرهنگها، لياقتها، شايستگيهاى اين امت را به ياد آورد و بار ديگر او به به خودش مؤ من سازد. اينكه اقبال ، قهرمانان اسلامى را از لابلاى تاريخ بيرون مى كشد و جلو چشم مسلمانان قرار مى دهند به همين منظور است از اين رو، اقبال حق عظمين بر جامعه اسلامى دارد.
اقبال اندكى مانند سيد جمال ، و نه در حد او، شعاع انديشه و فعاليتهاى اصلاحيش از مرزهاى كشور خودش گذشته و كم و بيش در همه جهان اسلام اثر گذاشته است .
نقصى كه در كار اقبال است ، عمده در دو چيز است : يكى اينكه با فرهنگ اسلامى عميقا آشنا نيست . با اينكه به مفهوم غربى واقعا يك فيلسوف است ، از فلسفه اسلامى چيز درستى نمى داند، اظهار نظرهاى اقبال كه از مسائل مهم الهيات است و همچنين فلسفه او درباره ختم نبوت كه به جاى آنكه ختم نبوت را اثبات كند و به ختم ديانت منتهى مى شود كه خلاف منظور و مدعاى خود اقبال است ؛ دليل ، ناآگاهى اقبال از فلسفه اسلامى است ، همچنان كه در زمينه ساير علوم و معارف اسلامى نيز مطالعاتش ‍ سطحى است .
اقبال با آنكه سخت شيفته عرفان است و روحش روح هندى و اشراقى است و بعلاوه سخت مريد مولانا است ، عرفان اسلامى را در سطح بالا نمى شناسد و با انديشه هاى غامض عرفان بيگانه است .
نقص ديگر كار اقبال ، اين است كه بر خلاف سيد جمال ، به كشورهاى مسافرت نكرده و از نزديك شاهد اوضاع جريانها و حركتها و نهضتها نبوده است و از اين رو در ارزيابيهاى خود درباره برخى شخصيتهاى جهان اسلام و برخى حركتهاى استعمارى در جهان اسلام دچار شخصيتهاى جهان اسلام و برخى حركتهاى استعمارى در جهان اسلام دچار اشتباهات فاحش ‍ شده است .
اقبال در كتاب احياى فكر دينى در اسلام نهضت وهابيگرى را در حجاز، و جنبش بهائيت را در ايران (85) و قيام آتاتورك را در تركيه ، اصلاحى و اسلامى پنداشته ، همچنان كه در اشعار خود برخى ديكتاتورهاى چكمه پوش ‍ كشورهاى اسلامى را ستوده است . اين خطاها بر اقبال مسلمان مصلح مخلص نابخشودنى است .
فعاليتهاى سياسى اقبال 
نبوغ جامع الاطراف اقبال حكم مى كرد كه توجهش را به سياست نيز معطوف دارد؛ به همين مناسبت در سال 1927 دوستان وى وادارش كردند تا عضويت مجلس قانونگذارى پنجاب را بپذيرد، بدين مناسبت به عضويت مجلس شوراى ايالتى انتخاب شد. در همان سال در كميسيون سيمون كه به منظور طرح نقشه اصلاحات سياسى براى شبه قاره هند و پاكستان تشكيل شده بود، سوگند وفادارى ياد كرد. در سال 1930 به رياست جلسه ساليانه حزب مسلم ليگ انتخاب شد. در سالهاى 1931 و 1932 در كنفرانسهاى ميزگرد كه به منظور طرح نقشه هاى سياسى براى شبه قاره هندوستان تشكيل مى شد شركت كرد. در سال 1932 نيز به رياست جلسه ساليانه حزب ليگ انتخاب شد و خطابه پر معنى و تكان دهنده اى ايراد كرد.
تنها عاملى كه اقبال را به شركت در سياست وارد كرده بود، همانا عشق او به آزادى بو، وى عقيده داشت كه شخصيت بشر فقط در محيط آزاد مى تواند رشد كند و بدين جهت مى كوشيد تا حقوق اوليه بشرى براى همه ملتها و همه مردم جهان ، بدون توجه به نژاد يا مذهب يا طبقه خاص تاءمين شود.
آثار و كتابهاى اقبال لاهورى 
1 - كتاب اسرار و رموز:
الف : اسرار خودى
رمز اقبال در اينجاست . اسرار خودى پايه و اساس پيام اقبال است . اين پيام بعد از چهل سالگى در جان اقبال شگفت .
اقبال در وهله اول مى خواهد افراد انسان را بيدار كرده متوجه (خود) سازد. از همين جا نظريه خود اقبال آغاز مى شود. او نه صوفى بوده و نه فيلسوف نظريه اش كه اساس مكتب تربيتى او را تشكيل مى دهد در حقيقت ناشى از روح ديانت ، خاصه قرآن كريم است .
اقبال مى خواهد شمشير لااله الاالله را در درون مسلمان بكارد و خودى آنها را بيدار كند.
البته نظريه خودى مولانا نه تنها در كتاب اسرار خودى بلكه در سراسر آثار او مطرح مى شود.
ب - رمز بيخودى :
قسمت دوم كتاب اسرار و رموز به رموز بيخودى اختصاص دارد.
در اينجا مولانا بعد از آنكه خود را جلا مى دهد و درخشان مى سازد رموز بيخودى را به سالك مى آموزد.
به طور كلى مولاناى لاهور، در اسرار خودى افراد، با جهان بينى صحيح دينى بار مى آورد. در رموز بيخودى جامعه ايده آل خود را بر اساس (نبوت و تعاليم اسلامى ) بنا مى سازد و در پايان اسرار و رموز، خلاصه مطالب مثنوى را در تفسير بديع سوره اخلاص بيان مى كند.
2 - زبور عجم :
در دو بخش و حاوى انواع مختلف شعر است . زبور عجم در سال 1932 چاپ شده است .
الف - گلشن راز جديد
مولانا لاهورى در اين كتاب ، كه قسمتى از زبور عجم است ، 9سؤ ال مطرح كرده و بدانها پاسخ فرموده است و در همين كتاب مولانا رمز انا الحق را گشوده و از هند و ايران رازها گفته است .
ب - بندگى نامه : آخرين قسمت مزبور عجم ، بندگى نامه نام دارد.
3 - پيام مشرق :
اين كتاب را اقبال در جواب ديوان غربى گوته شاعر و متفكر آلمانى سروده است .
افكار و مى باقى :
قسمت دوم كتاب پيام مشرق ، حاوى انواع شعر از قطعه و غزل و مثنوى و غيره است . قسمت بعدى كتاب چند غزل ناب تحت عنوان مى باقى آمده است .
نقش فرنگ :
آخرين قسمت كتاب پيام مشرق نقش فرنگ نام دارد كه پس از ذكر حقايقى چند كتاب را با اين دو بيتى به پايان برده است :
چه خوش بودى اگر مرد نكويى زبند باستان آزاد رفتى
اگر تقليد بودى شيوه خوب پيمبر هم ره اجداد رفتى
4 - جاويد نامه :
چهارمين كتاب اقبال مى باشد كه به سال 1932 منتشر شده است . اين كتاب ، به زبان ايتاليايى ترجمه شده است .
جاويد نامه حاوى دقيق ترين و لطيف ترين افكار عرفانى و نظرات سياسى و اجتماعى اقبال و بهترين معرفت وسعت نظر، ظرافت انديشه و طبع لطيف و شعر بديع اقبال مى باشد.
5 - پس چه بايد كرد؟
پنجمين كتاب اقبال ، پس چه بايد كرد اى اقوام شرق ؟ به ضميمه ، كتاب مسافر است كه در سال 1934 منتشر شده است . اين مثنوى ارائه طريقى است به اقوام شرق .
6 - مسافر:
كتاب مسافر يادگار سفر مولاناى لاهور در افغانستان است . اين كتاب بهترين معرفت تاءثرات او از اين سفر است و بلند نظرى و عشق و علاقه قلبى او را به ملل مسلمان خاصه (ايران و افغانستان ) به خوبى نشان مى دهد.
7 - ارمغان حجاز:
آخرين كتاب اقبال ارمغان حجاز مى باشد كه پس از رحلت مولانا منتشر شده است . ارمغان حجاز حاوى دوبيتى هايى است كه گوياى نظرات سياسى ، اجتماعى ، تربيتى ، دينى و روحانى مولاناست .
علاوه بر كتابهاى فوق ، مولاناى لاهور سه كتاب شعر نيز به زبان اردو دارد.
تشكيل سپاه پاسداران انقلاب اسلامى 
و اعدوا لهم مااستطعتم من قوة (86)
سپاه پاسداران كه ركنى بزرگ در پيروزى انقلاب اسلامى است ، با اقتدا به مولاى خود سيد مظلومان عليه الصلوة و السلام ، نجاتبخش ملت ايران و اسلام عزيز از شبهاى تاريك و ظلمانى ستمشاهى بوده و در پاسدارى از انقلاب و هدفهاى آن عاملى مؤ ثر و ركنى ركين بوده و هست
نهاد مقدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامى ، به حق از بزرگترين سنگرهاى دفاع از ارزشهاى الهى نظام ما بوده و خواهد بود.
من سپاه پاسداران را بسيار عزيز و گرامى مى دارم چشم من به شماست ، شما هيچ سابقه اى جز سابقه اسلامى نداريد.
من به طور جد و اكيد مى گويم كه انقلاب و جمهورى اسلامى و نهاد مقدس سپاه پاسداران اسلامى كه به حق از بزرگترين سنگرهاى دفاع از ارزشهاى الهى نظام ما بوده و خواهد بود، به وجود يكايك شما (پاسداران ) نيازمند است .
حضرت امام خمينى ره
سپاه پاسداران در سايه روحيه انقلابى و معنويتى كه از سرچشمه جوشان دل منور و روح مصفاى آن امام عارفان و قدوه صالحان پيوسته مى جوشيد و بيش از همه ، جوانان رزمنده و خالص سپاه و بسيج را سيراب مى كرد، توانست نقش تعيين كننده اى را در دفع حمله ايادى استكبار به جمهورى اسلامى ايفا كند و در كنار ارتش و با به كارگيرى بسيج مردمى ، درس تلخى به دشمنان اسلام بدهد و حفظ و استمرار نظام جمهورى اسلامى را تضمين كند.
...سپاه پاسداران انقلاب اسلامى كه مولود مبارك انقلاب اسلامى است ، در همه جهان پس از صدور اسلام پديده بى سابقه اى است . اين پديده در حقيقت ، مظهر عينى و مجسمى است براى شعارهاى انقلاب اسلامى ، شعار ايستادگى در مقابل همه قدرتهاى بزرگ با سلاح اتكال به خدا، شعار غلبه خون بر شمشير و شعار حركت براى نجات مستضعفان و از همين رو است كه سلطه هاى بزرگ در سراسر جهان با چشم انزجار و نفرت ، بدين پديده الهى مى نگرد چنانكه به انقلاب اسلامى .
سپاه پاسداران نور چشم و عضو اصلى انقلاب است چرا كه از بطن انقلاب روييده ، رشد كرده و رو به كمال است .
برجستگى سپاه ، در همراهى سلحشورى نظامى با خلوص معنوى بوده و همه موفقيتها از هماهنگى اين دو ناشى شده است ؛ و اين عنصر اصلى كه صفت مجاهدان جليل القدر صدر اسلام و پايه گذاران افتخارات تاريخى اسلام ، همواره بايد در سپاه پاسداران حفظ شود
مقام معظم رهبرى و فرماندهى كل قوا
حضرت آيت الله العظمى خامنه اى مدظله العالى
اصل 150 قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران :
سپاه پاسداران انقلاب اسلامى ايران كه در نخستين روزهاى پيروزى اين انقلاب تشكيل شد، براى ادامه نقش خود در نگهبانى از انقلاب اسلامى و دستاوردهاى آن پابرجا مى ماند. حدود وظايف و قلمرو مسؤ وليت اين سپاه در رابطه با وظايف و قلمرو مسؤ وليت نيروهاى مسلح ديگر با تاءكيد بر همكارى و هماهنگى برادرانه ميان آنها به وسيله قانون تعيين مى شود.
تشكيل سپاه پاسداران انقلاب اسلامى : 
در نخستين روزهاى پيروزى انقلاب اسلامى در سال 1357 بنا به فرمان بنيانگذار جمهورى اسلامى ايران حضرت امام خمينى ره به جوانان غيور و انقلابى ايران اسلامى ، عده اى از دلسوختگان راستين و پيروان صديق ولايت فقيه گرد هم جمع شدند و نهاد مقدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامى را پى ريزى كردند.
شايد در آن روزهاى نخست كه هدف سپاه پاسدارى از انقلاب اسلامى و دستاوردهاى آن طرح مى كردند، تصور نمى رفت كه چه مسؤ وليت سنگين و رسالت خطيرى به عهده اين تشكيلات تازه تاءسيس خواهد بود؛ اما از آنجا كه محرك حضور در اين نهاد خدمت بى شائبه به انقلاب اسلامى و اطاعت محض و عاشقانه از مقام والاى ولايت فقيه بود جملگى به عنوان بازوى توانمند ولايت فقيه ، خويشتن را براى هر نوع ماءموريت محوله آماده كرده بودند.
حضرت امام خمينى ره در دوم ارديبهشت سال 1358 طى فرمانى به شوراى انقلاب اسلامى رسما تاءسيس اين نهاد مقدس را اعلام كردند و شوراى انقلاب با تاءسيس شوراى فرماندهى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى گام اساسى را در جهت سازماندهى اين نهاد برداشت .
سپاه در دوران تشكيل ، صرفا نيروى شهرى به حساب مى آمد كه با توجه به شرايط خاص در جامعه و پراكندگى قواى انتظامى ، ماءموريت حفظ نظم و امنيت عمومى را عهده دار شده بود. در آن روزها، عده پيوستگان به سپاه اندك بود و اكثر علاقمندان به انقلاب جذب تشكيلات و نهادهاى ديگر شده بودند و عمدة در كميته هاى انقلاب اسلامى به پاسدارى از انقلاب برخاسته و سعى در صيانت آن داشتند.
كمى اين عده سپاهيان پرانگيزه نقطه ضعف محسوب نمى شد و عموم برادران سپاهى گوش به فرمان حضرت امام ره آماده اجارى فرامين ولى فقيه خويش بودند.
اگرچه سپاه هويتى نظامى دارد اما نظاميگرى در واقع يك بعد از ابعاد هويت مقدس ، اين نهاد مكتبى و مردمى است .
سپاه نهادى نظامى در جهت اهداف و آرمانهاى والاى انقلاب اسلامى است و نامگذارى سالروز ولادت سالار شهيدان به نام روز پاسدار از اين جهت است كه سپاه آرمانى بزرگ و مقدس دارد كه حفاظت و نگهبانى از نظام و حكومتى است كه بر اساس اسلام ناب محمدى صلى الله عليه وآله برپا شده است و داعيه تحقق نسبى آن را در جهان امروزى دارد و دامنه اين آرمان تا زمان حكومت عدل جهانى امام مهدى عج نيز گسترده است و بدين لحاظ سپاه در افقى فرازمند، داراى آرمانهاى مكتبى ، انسانى و جهانشمول است كه بايد هميشه حركت خود را بدان سوى جهت دهد.
از طرف ديگر ايثار و فداكارى براى حفظ نظام مقدس جمهورى اسلامى و دستاوردها و اصول آن ، آرمانى است كه سپاه با درس آموزى از حماسه حسينى ، آن را خط مشى اصلى قرار داده است .
از اين نگاه ، سپاه حسينى و عاشورايى است و همواره آماده است براى حفظ نظامى مقدس رسول الله ناب محمدى صلى الله عليه وآله فداكارى كند با جان و هستى خود و نگاهبانى از آن ، بكوشد.
سپاه همچون حضرت اباالفضل العباس عليه السلام كه مطيع محض رهبر و امام خويش بود و به منزله بازوى امام حسسين عليه السلام مى شد، بازوى مقام عظماى ولايت و رهبر بزرگوار خويش مى باشد. تحقق اين هويت مكتبى و آرمان الهى ، بدون ارتباط با مقام ولايت ، امرى ناشدنى است .
سپاه پاسداران انقلاب اسلامى با اين پشتوانه عظيم الهى و مكتبى ، باضافه نيروى انسانى مخلص ، فداكار، آگاه ، معتقد و متعهد به مبانى اسلام ، مكتب به ولايت با بهره گيرى از سالها تجربه ، تخصص و بينش فنى ، امروز به صورت مجموعه اى است چون بنيان مرصوص كه انقلاب و نظام اسلامى را مانند دژى نفوذناپذير در برگرفته است و از هر خطر و توطئه اى مصونيت مى بخشد.
اكنون سپاه پاسداران انقلاب اسلامى با سه بعد بسيار قوى يعنى ابعاد معنوى ، نظامى و علمى ، تحقق بخش امر خداى تعالى در قرآن است كه فرمودند:
و اعدوا لهم مااستطعتم من قوة و من رباط الخيل ترهبون به عدوالله و عدوكم ... (87)
هر چه مى توانيد براى مقابله با دشمن آماده كنيد و تجهيز شويد تا بدين وسيله دشمنان خدا و دشمنان خود را بترسانيد و...
سپاه با چنين بنيه معنوى و مادى چشم اندازى بس روشن پيش رو دارد كه عبارت از حفظ نظام مقدس جمهورى اسلامى و كشور، و نيز تلاش و زمينه سازى براى حكومت بزرگ منجى بشريت حضرت بقية الله اروحنا فدا مى باشد.
وظايف سپاه در بدو تشكيل : 
شوراى فرماندهى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى در اولين اطلاعيه خود در 16 ارديبهشت 1358 وظايف كلى سپاه را به شرح زير اعلام كرد:
1 - كمك به اجراى امور انتظامى ، امنيتى و كنترل تعقيب و دستگيرى عناصر ضد انقلاب .
2 - مبارزه مسلحانه عليه جريانهاى مسلحانه ضد انقلاب .
3 - دفاع در برابر حملات و اشغالگرى هاى عوامل يا قواى بيگانه در داخل كشور.
4 - همكارى و هماهنگى مؤ ثر با نيروهاى مسلح جمهورى اسلامى ايران مطابق آيين نامه هاى مربوطه .
5 - تربيت و آموزش اخلاقى ، ايدئولوژيكى - سياسى و نظامى كادرهاى سپاه .
6 - كمك در اجراى دستورات انقلاب اسلامى و دادگسترى دولت جمهورى اسلامى .
7 - حمايت از نهضتهاى رهايى بخش و حق طلبانه مستضعفين جهانى تحت نظارت رهبرى انقلاب .
8 - مشورت و استفاده از نيروهاى انسانى و تخصص سپاه به هنگام بروز بلايا و حوادث غير مترقبه و كمك به پيشبرد طرحهاى عمرانى دولت جمهورى اسلامى ايران ، به منظور استفاده هر چه بيشتر از نيروى پاسداران .
اولين پيام حضرت امام خمينى ره به مناسبت روز پاسدار. 
حضرت امام خمينى ره در سوم شعبان سال 1399 برابر با هفتم تير ماه 1358 پيامى به مناسبت ولادت امام حسين ع فرستادند و در اين پيام سوم شعبان را روز پاسدار ناميدند.(88)
بسم الله الرحمن الرحيم
روز مبارك سوم شعبان المعظم را كه روز طليعه پاسدار و پاسدارى از مكتب مترقى اسلام است به عموم هم ميهنان و بخصوص پاسداران انقلاب اسلامى تبريك عرض و بحق بايد اين روز معظم را روز پاسدار بناميم روز ولادت با سعادت بزرگ پاسدار قرآن كريم و اسلام عزيز است ، پاسدارى كه هرچه داشت ، در راه هدف اهدا كرد و اسلام عزيز را از پرتگاه انحراف رژيم طاغوت بنى اميه نجات داد... اگر فداكارى پاسداران عظيم الشاءن اسلام و شهادت جوانمردانه پاسداران و اصحاب فداكار او نبود، اسلام در خفقان رژيم بنى اميه و رژيم ظالمانه آن وارونه معرفى مى شد و زحمات نبى اكرم ص و اصحاب فداكارش به هدر مى رفت .
هان اى پاسداران عصر حاضر و انقلاب اسلامى ! به امام امت و پاسداران قرآن كريم و اسلام عزيز اقتدا نموده ، حق پاسدارى از انقلاب اسلامى را به خوبى ادا كنيد و از اين منصب بزرگ كه منصب انبياى عظام و اولياى خداوند تعالى است به خوبى حفاظت كنيد...

فعاليتهاى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى 
سپاه از بدو تشكيل با وجود مشكلات فراوان ، در فعاليتهاى بزرگ و مهمى شركت داشته است كه اهم اين فعاليتها عبارتند از:
1 - سپاه در كردستان
بعد از پيروزى انقلاب اسلامى و اوج گيرى دسيسه هاى دشمنان و گروهكهاى محارب و ضد انقلاب در نقاطى چون خوزستان ، گنبد و كردستان ، سپاه پاسداران انقلاب اسلامى ، ضرورت حضور خود را در اين نقاط به خوبى تشخيص داد و در جهت فتنه بسيج شد و هنگامى كه شورشهاى مسلحانه در نقاط كوهستانى و صعب العبور نواحى كردنشين متمركز شد، سپاهيان پاسدار نيز براى حضور دراز مدت در آن نقاط آماده شدند و به صورت جدى مقابل اشرار و ضد انقلاب و ايادى بيگانگان صف آرايى كردند و امروز جاى جاى آن خطه از ميهن اسلامى كردنشين نشان از رشادتها و جانبازيهاى مظلومانه و غريبانه عزيزانى دارد كه براى پاسدارى از كيان اسلام و جمهورى اسلامى و حفظ تماميت ارضى كشور از خون خود مايه گذاشتند تا دين و حكومت خدا سرافراز و پرشكوه بماند.
2 - سپاه و جنگ تحميلى :
هجوم ناجوانمردانه ارتش عراق و تحميل جنگ از سوى رژيم بعثى عراق به جمهورى اسلامى ، صحنه جديدى از امتحان الهى را براى سپاهيان پاسدار ايجاد كرد و مسؤ وليت خطير و سنگين آنها را مضاعف ساخت و برادران غيور سپاهى در ابتدا، بى آنكه از رزم كلاسيك بهره اى داشته باشند، بى اطلاع از نحوه به كارگيرى سلاحهاى سنگين و تجهيزات و ادوات نظامى متداول در جنگهاى سنتى ، با اتكال به خداوند و با سرهاى پرشور و دلهاى پرسوز، به آوردگاه شتافتند و در برابر متجاوزان بعثى به دفاع پرداختند. جايگاه ارزشمند سپاه در طول 8 سال دفاع مقدس ، بى نياز از توصيف است ؛ اگر بخواهيم حق كلام را در اين زمينه ادا كنيم ، بايد همان جمله امام راحل ره را ياد آور شد كه فرمود:
اگر سپاه نبود كشور هم نبود.
3 - سپاه و حفاظت
ترور شخصيتهاى مؤ ثر نظام ، از جمله اقداماتى بود كه از سوى دشمنان شيطان صفت بويژه استكبار جهانى در دستور كار قرار گرفته بو و ايادى مزدور آنها عامل اجراى آن بودند. شهادت فرهيختگانى چون شهيد مطهرى ، شهيد مفتح ، شهيد بهشتى ، شهيد باهنر، سپاه پاسداران را بر آن داشت تا در جهت توقف اين ترورهاى وحشيانه و ناجوانمردانه ، به مقابله برخيزد و توطئه شوم ضد انقلاب را از بين ببرد.
4 - سپاه و امنيت پرواز:
استكبار جهانى با خصوصيت ويژه خود كه همواره ستيز پايان ناپذير با انقلاب اسلامى داشته است ، از راهزنى هوايى نيز غفلت نورزيد و با هدايت عمال داخلى خود، جبهه اى ديگر از توطئه ها ضد بشرى را در پيش روى انقلاب و نظام و مردم انقلابى كشور باز كرد.
انجام چند فقره هواپيماربايى كه با نيت ضربه زدن به حيثيت نظام و زير سؤ ال بردن اهميت در جمهورى اسلامى ايران ، در انظار جهانيان صورت پذيرفت ، به مسؤ وليتهاى سپاه باز هم افزود. امام امت با بصيرت و دور انديشى خاص خود و با اعتماد و اطمينان كه نسبت به سپاه داشت اين نهاد را مسؤ ول تاءمين امنيت پرواز معرفى كرد.
5 - سپاه و گروهكها:
على رغم مسؤ وليتهاى سنگينى كه سپاهيان پاسدار بر عهده گرفته بودند همزمان با توطئه هاى خائنانه گروهكها و اعلام جنگ مسلحانه عليه نظام مقدس جمهورى اسلامى ، سپاه به مقابله با اين توطئه پرداخت و با كشف و خنثى كردن خانه هاى تيمى منافقين توطئه شوم دشمنان را نقش بر آب نمود.
يكى از مؤ ثرترين اقدامات سپاه كشف توطئه ها خائنانه حزب سر سپرده توده بود كه منجر به تلاشى قطعى اين حزب منفور و اقرار سران آن به جنايت و توطئه بود. تجليل شگفت انگيز امام ره از اين اقدام بزرگ ، گوشه اى از عظمت و اهميت آن را بخصوص در آن زمان براى همه آشكار ساخت و مراتبى از توان الهى و استعداد عظيم را به نمايش گذارد.
6 - سپاه و سازندگى
فعاليتهاى و ماءموريتهاى رزمى و دفاعى و آموزشى ، سپاه را از حضور فعال در عرصه سازندگى كشور دور نداشته است و از آنجا كه سپاهيان خويشتن را پاسدار انقلاب اسلامى مى دانند، در اين زمان كه جبهه مقابله با استكبار در سنگرهاى اقتصادى و توسعه گشوده شده است ، آنها نيز در اين ميدان مقدس حضور فعال و بسيار چشمگيرى دارند.
امروز گستره وسيعى از فعاليتهاى سازندگى از قبيل سد سازى ، ساخت اتوبان و فرودگاه ، بازسازى تاءسيسات و اسكله هاى بنادر كشور، راهسازى ، سازمان دريايى ، پروژه هاى كشاورزى و دامدارى ، طرحهاى آبرسانى و گازرسانى ، احداث واحدهاى مسكونى ، خودروسازى ، توليد قطعات صنعتى ، درختكارى و احياء جنگلها و بازسازى مناطق جنگزده را در بر مى گيرد.
به منظور هماهنگى و نظارت بر اين حجم وسيع از فعاليتهاى اقتصادى قرارگاه فرماندهى بازسازى خاتم الانبياء ص تشكيل شده است .
فرمان حضرت امام ره مبنى بر تشكيل نيروهاى سه گانه در سپاه :
حضرت امام خمينى ره در 26 شهريور 1364 طى فرمانى تشكيل نيروهاى سه گانه سپاه پاسداران انقلاب اسلامى شامل زمينى ، هوايى و دريايى را به فرماندهى كل سپاه ابلاغ فرمودند و مسؤ ولان سپاه پاسداران انقلاب اسلامى در جهت اجراى فرمان امام ره به سرعت دست به كار شدند و نيروى زمينى سپاه را در قالب گروهان ، گردان ، تيپ و لشكر آرايش ‍ تشكيلاتى دادند و در جبهه هاى تحميلى با سازمان و آرايش جديد خود اجراى ماءموريتهاى محوله را استحكام و توان بيشترى دادند. نيروهاى هوايى و دريايى نيز با همين سرعت بر اساس تشكيلات جديدى پايه ريزى و در جهت انجام ماءموريتهاى محوله آماده شدند.
در حال حاضر تشكيلاتى منسجم و مقتدر از برادران سپاهى در زمين و هوا و دريا در كران تا كران ميهن اسلامى حضورى فعال و پر ثمر دارند و در نهايت اقتدار و توان رزمى بسيار بالا، با تجاربى ذى قيمت و ارزشمند كه حاصل سالهاى پربركت دفاع مقدس است ، تحت امر فرماندهى كل قوا و مقام عظماى ولايت آماده اند تا در صورت بروز هر گونه خطر و تجاوز احتمالى ، واكنش مناسب و مؤ ثرى را خود نشان دهند. از سوى ديگر مراكز علمى سپاه به منظور ارتقاء سطح عليم پرسنل خويش مى كوشند تا بر برگزارى كلاسهاى آموزشى ضرور، عناصر سپاهى را از جهات مختلف ، انسانهايى كارآمد و پرتوان سازند.
دانشگاه امام حسين عليه السلام ، دانشكده فرماندهى و ستاد، دانشگاه علوم پزشكى بقية الله (عج ) تعليم و تربيت و افزايش سطح آگاهى و دانش ‍ سپاهيان را به عهده دارند و از مراكز آموزش عالى فعال در سطح كشور محسوب مى شوند.
نقش زنان در سپاه :
در جامعه اسلامى ، زنان نقش عظيمى را بر عهده دارند و در نهضت اسلامى نيز بنا به فرمايش امام راحل نه تنها عقب تر از مردان نبوده اند، بلكه در كنار آنها و در بسيارى از جبهه ها، شايد پيشتاز، در عرصه هاى مختلف سياسى اجتماعى هم بوده اند و با حضورى جدى به تكليف الهى خويش عمل كرده اند. سپاه پاسداران انقلاب اسلامى از همان لحظه هاى آغازين تكوين و تكامل خويش ، حضور خواهران و برادران را تواءم با حفظ ارزشهاى انقلابى و اسلامى شاهد بوده است . حضور خواهران در سپاه از دو بعد قابل بررسى و تاءمل است . بعد نظامى و بعد غير نظامى . در بعد نظامى خواهران با حضور خود در مناطق نظامى در دوران دفاع مقدس و امداد رسانى به جبهه ها و پشتيبانى رزمندگان اسلام نقش عظيمى را بر عهده داشتند و در بعد غير نظامى نيز با حضور در پايگاههاى بسيج و جمع آورى كمكهاى مردمى و ارسال آنها به جبهه ها بار سنگين مسؤ وليت تدارك جبهه ها را بر دوش كشيدند. از سوى ديگر خواهران بار سنگين مسؤ وليت تدار جبهه را بر دوش كشيدند. از سوى ديگر خواهران براى حفظ امنيت كشور، در مكانهاى حساس ، حضورى هوشيارانه و فعال دارند. علاوه بر موارد ياد شده از ديگر مسؤ وليتهاى كه بر عهده آنان گذاشته شده است ، حرفه مقدس ‍ پزشكى و پيراپزشكى است . ضمنا نمى توان سهم خواهران سپاهى را در ساير فعاليتهاى ارزنده و پرتلاش ناديده گرفت .
انقلاب فرهنگى 
2 ارديبشهت 1359 
مقدمه 
انقلاب اسلامى ايران بيش از هر چيز مرهون فرهنگ اسلامى و تعاليم حيات بخش اسلام است و تداوم و گسترش چنين انقلابى در گرو بقا و رشد فرهنگ اسلامى در نسلهاى موجود و آينده است . اين وظيفه بيش از همه بر عهده نهادهاى آموزشى و پرورشى ، بخصوص دانشگاههاست ؛ اما بافت دانشگاهى ايران در سالهاى پيش از انقلاب اسلامى و همچنين نظام آموزشى و محتواى دروس و كتابها بويژه در در علوم انسانى آن دوره ، متناسب با اين وظيفه نبود و اساسا دانشگاههاى ما به وسيله خارجيان هدايت مى شد و شكل و محتواى آنها تابع اراده بيگانگان و خط مشى خارجيان هدايت مى شد و شكل و محتواى آنها تابع اراده بيگانگان و خط مشى آنها در جهت حفظ و تقويت سلطه سياسى اقتصادى آمريكا و ساير دول استعمارگر بوده است ؛ به همين دليل پس از پيروزى انقلاب ، دانشجويان و اساتيد متعهد دانشگاهها تصميم گرفتند انقلاب فرهنگى را به وجود بياورند تا در سايه آن بتوانند ضمانتى براى بقا و تداوم انقلاب اسلامى و همچنين عامل نيرومندى براى صدور و گسترش فرهنگ انقلاب ايجاد كنند. اين كار مستلزم امورى بود كه كم و بيش اجرا شد و يا در دست اجراست .
1 - تصفيه دانشگاهها از عناصر وابسته به استعمارگران و ابرقدرتها و به طور كلى از عناصر ضد انقلاب .
2 - تجديد نظر در نظام آموزشى و ساختارى دانشگاهها و متحول ساختن آنها به گونه اى كه متناسب با نيازهاى كشور و تاءمين استقلال سياسى - اقتصادى جمهورى اسلامى ايران باشد و كشور را از وابستگى فرهنگى و ديگر وابستگيها نجات دهد.
3 - گنجاندن دروس خاصى در برنامه هاى دانشكده ها كه آشنايى لازم دانشجويان را با اهداف انقلاب و معارف و ديدگاههاى اسلام تاءمين كند.
اينها كارهايى است كه مى بايست در همه دانشكده ها انجام شود ستاد انقلاب فرهنگى مسؤ ول انجام آنها مى باشد.
ضرورت انقلاب فرهنگى 
هدف پيامبران الهى دگرگون ساختن فرهنگ جامعه به سوى يك فرهنگ توحيدى و خداپسندانه است . يعنى پيامبران در حقيقت بنيانگزاران راستين فرهنگ اصيل الهى و انسانى بوده اند. به طور مثال پيامبر بزرگوار اسلام حضرت محمد صلى الله عليه وآله با آغاز رسالت خويش بعثت فرهنگى جديدى را ايجاد كرد؛ به طورى كه از يك ملت نيمه وحشى و از عرب متعصب جاهلى جامعه نوينى با تمدن شكوفا و فرهنگى غنى و پربار، آفريد. اين چنين تحولى جز با تغيير زير ساخت فرهنگى جامعه امكان پذير نيست و جامعه ايران اسلامى نيز بايد از انقلاب فرهنگى پيامبر گرانقدر خود الهام مى گرفت ، زيرا تا فرهنگ جامعه اى دگرگون نشود دگرگونى در بقيه جهات ميسر نيست و تنها مرز تداوم و موفقيت يك انقلاب آن است كه فرهنگ آن انقلاب جايگزين و استوار، گردد و گرنه بناى نهادهاى ديگر انقلاب بر فرهنگ پوسيده و ارتجاعى و ظالمانه پيشين ، متزلزل و بى ثبات خواهد بود و هر آن انتظار فرو ريختن تمامى آنها خواهد يافت . تا انقلابى در روحها و انديشه ها رخ ندهد، در ابعاد ديگر زندگى انسان انقلابى رخ نخواهد داد. اگر چه انقلابى با ترقى فكرى و روحى مردم آن جامعه البته به طور نسبى آغاز خواهد شد اما آن جرقه ها و حركتها به تنهايى كافى نيست .
پس از پيروز شدن و به ثمر رسيدن انقلاب ، جامعه ايران نيز نياز به يك تحول بنيادين داشته و دارد؛ تحولى كه انسان ساز باشد، هدايتگر باشد، دگرگون كننده باشد؛ و خلاصه جهت دهنده و راهبر باشد.
در انقلاب اسلامى ايران نيز انقلاب با درخواست مردم براى تغيير سرنوشتشان آغاز شد و اين مساءله سرآغاز يك انقلاب فرهنگى عظيم بود، اما پس از پيروزى انقلاب نمى بايست به همان ميزان رشد و آگاهى مردم اكتفا كرد زيرا تغييرات و تحولات مقطعى و زودگذر نمى توانست استمرار دايمى داشته باشد؛ بلكه بايد از ريشه و بنيان ، نظام فرهنگى شاهنشاهى و زورمدارى در هم مى ريخت و به جاى آن فرهنگ اصيل اسلامى جايگزين مى شد.
حضرت امام خمينى ره خيلى زود بر اين مساءله انگشت نهادند و ضرورت انقلاب در افكار و انديشه هاى مردم بويژه نسل جوان را در مراكز علمى و فكرى همچون دانشگاهها و مؤ سسات آموزش عالى و مدارس ‍ تاءكيد و تصريح نمودند.
گرچه انقلاب فرهنگى در يك جامعه منحصر به قشر دانش آموزان و دانشجويان نيست و اصولا فرهنگ يك كشور تنها در نظام آموزشى آن خلاصه نمى شود و شامل چيزهايى از قبيل : آداب و رسوم ، دين و اخلاقيات ، سنن اجتماعى ، دانستنيها و علوم ، ...مى باشد، اما ضرورت انقلاب فرهنگى در مدارس و دانشگاهها از مهمترين امور محسوب مى شود.
روز شمار انقلاب فرهنگى 
در تاريخ 2 / 1 / 59 حضرت امام ره در طى پيامى به مردم فرمودند:
ما مى خواهيم كه اگر ملت در مقابل غرب ايستاد دانشگاهيهاى ما نيز در مقابل غرب باشند. ما مى خواهيم كه اگر ملت ما در مقابل كمونيست ايستاد دانشگاهيهاى ما در مقابل كمونيسم بايستند
بعد از اين پيام خشونتهاى گروهها در سراسر دانشگاههاى كشور بعد تازه اى يافت ، لذا شهيد دكتر باهنر در تاريخ 27 فروردين 1359 در سخنانى اعلام كرد:
بايستى يك دگرگونى اساسى در كل دانشگاهها به وجود آيد
آغاز از تبريز
در 28 فروردين 59 دانشجويان ، كنترل دانشگاه تبريز را بر عهده گرفتند و مردم و روحانيت به حمايت از دانشجويان راهپيمايى كردند و نماز وحدت را به امامت شهيد آيت الله مدنى برگزار كردند.
در 29 فروردين همان سال منافقين و گروهكها با حمله به دانشگاه تربيت معلم و ضرب و شتم دانشجويان مسلمان كنترل دانشگاه را بر عهده گرفتند.
بنابراين شوراى انقلاب 3 روز به آنها فرصت داد تا اتاقها و ستادهاى عملياتى خود را از دانشگاهها خارج سازند. در چنين شرايطى ، ابتدا، بنى صدر بشدت با اين قضيه مخالفت ورزيد، اما بعدها با تغيير روش ، خود را مسؤ ول فتح دانشگاهها عنوان كرد، تا در موقع مناسب آن را منحرف سازد؛ لذا بعد از اعلام اولتيماتوم در 30 فروردين ، روز بعد يعنى 31 فروردين مردم به منظور مقابله با گروهكها راهپيمايى كردند و دو روز بعد يعنى 2 / 2 / 1361 ادامه داشت و در اين روز كه روز حوزه و دانشگاه نام دارد، دانشگاهها رسما باز شدند.
روند انقلاب فرهنگى : 
الف - تحولات آموزشى و فرهنگى در سطح مدارس .
1 - آشنا ساختن دانش آموزان با فرهنگ و معارف اسلامى .
هدف نظام آموزشى گذشته بيگانگى هر چه بيشتر دانش آموزان با اسلام و شناخت حقايق و معارف آن بود. رژيم سابق سعى مى كرد افكار و عقايد غربى را بر اذهان و مغزها تحميل كند؛ اما نظام آموزشى جديد هر چه بيشتر سعى مى كند تا دانش آموزان را با مكتب حياتبخشى اسلام و تعاليم و احكام نجات بخش آن چه از طريق كتابهاى درسى جديد و چه از طريق برنامه ها و روشهاى كه به شرح زير اشاره شده است ، آشنا سازد.
2 - تاءسيس نهاد امور تربيتى
اين كار به حق از يكى از اساسى ترين اقدامهاى نظام فرهنگى جديد است . در گذشته مى خواستند دانش آموزان و دانشجويان فقط درس بخوانند و مدرك بگيرند و به تربيت و پرورش آنان كمتر اهميت داده مى شد.
با تاءسيس امور تربيتى در دفع اين نقيصه اقدام شد و رسالت مهمى به عهده امور تربيتى نهاده شد و در واقع رسالت امور تربيتى در مدارس اين است كه علم دانش آموز را همگام با اخلاق و تربيت اسلامى همراه كند از اين رو مسئوليت مربيان امور تربيتى مسئووليتى بس خطير و مهم است و به قول شهيد رجايى دوستان امور تربيتى سربازان انقلاب در سنگر مدارس ‍ هستند.
3 - رشد شعور و انقلاب و اجتماعى دانش آموزان .
در گذشته ، دانش آموزان جز رفتن به مدرسه و درس خواندن وظيفه ديگرى را احساس نمى كردند. به عنوان مثال يك دانش آموز به هيچ وجه حق نداشت در مقابل جريانات سياسى - اجتماعى روز واكنش نشان دهد و اظهار نظر كند، اما بعد از انقلاب يكى از فعالترين اقشار ملت در صحنه سياسى و اجتماعى كشور قشر دانش آموزان مى باشند.
4 - تصفيه معلمان و دبيران منحرف و غير متعهد.
در اين رابطه تلاش بسيارى انجام شده است ؛ اما كافى نيست وزارت آموزش و پرورش بايد اين امر را در راءس همه امور قرار دهد؛ زيرا تا معلمان ساخته نشوند؛ نسل فرداى كشور ساخته نخواهد شد.
5 - تغيير كتابهاى درسى .
محتواى اغلب كتابهاى درسى در رژيم گذشته جز اتلاف وقت و پرداختن به مسائل غير ضرور و آموختن چيزهايى كه دردى از جامعه را درمان نمى كرد و حتى ممكن بود درد آفرين هم باشد، چيزى نبود و اينك بحمدالله تغييرات اساسى در كتابهاى درسى به وجود آمده است كه البته كافى نيست و بايد در جهت تغيير اساسى كتابهاى درسى و برنامه درسى دانش آموزان گامهاى مؤ ثرترى برداشته شود.
ب ) انقلاب فرهنگى در سطح دانشگاهها
انقلاب فرهنگى در سطح دانشگاهها يكى از ضرورى ترين اقدامات جمهورى اسلامى ايران پس از پيروزى انقلاب بود؛ زيرا به طور طبيعى اين فارغ التحصيل دانشگاهها و مراكز آموزش عالى بودند كه بعد از قطع دست اجانب از كشور مى بايست خلاء نيروى متخصص و كارآمد اجتماع را تامين نمايند. دانشگاه با آن وضعيت وسيله اى جز تثبيت بيشتر فرهنگ شاهنشاهى و وارداتى غرب و محلى براى ضربه زدن به جمهورى اسلامى به شمار نمى رفت .
اينجا بود كه فريادگر بزرگ تاريخ امام خمينى ره فرمان ديگرى صادر فرمودند:
بايد انقلابى اساسى در تمام دانشگاههاى ايران به وجود آيد تا اساتيدى كه در ارتباط با شرق و غربند تصفيه گردند و دانشگاه محيط سالمى شود براى تدريس علوم عالى اسلامى .
بايد از بدآموزيهاى رژيم سابق در دانشگاههاى سراسر ايران جلوگيرى كرد زيرا تمام بدبختيهاى جامعه ايران در طول سلطنت اين پدر و پسر از اين بدآموزيها به وجود آمده است .

دانشگاه محل فراگيرى علم و دانش و تخصص در جهت خدمت به اسلام و مسلمين است . اما دانشگاههاى ايران مركزى براى خدمت به بيگانگان شده بود. مگر نه اين است كه تخصص بايد همراه با تعهد باشد وگرنه ثمربخش ‍ نخواهد بود.اما دانشگاههاى ما تخصص زا بود نه تعهد زا. تازه آن هم نه تخصص استقلالى و خودكفا بلكه تخصص استعمارى و وابسته .
باز امام بزرگوار ره در اين باره فرمودند:
ما با تخصص مخالف نيستيم ؛ با نوكرى اجانب مخالفيم . اسلام با تخصص ‍ و علم كمال موافقت را دارد؛ لكن تخصص و علمى كه به خدمت و صلاح مسلمين باشد.
بنابراين ضرورت ايجاب مى كرد تا دانشگاهها براى مدتى تعطيل باشد تا تغيير و تحولى اساسى در تمام نظام آموزشى كشور انجام شود؛ زيرا اصلاح نظام آموزشى حاكم بر دانشگاهها صرفا با تغيير محتواى چند درس و حذف چند استاد، كارمند و دانشجوى وابسته به رژيم سابق كوچكترين تاثيرى بر نظام آموزشى پوسيده رژيم سابق نداشت ؛ از اين رو دانشگاهها تعطيل شد؛ تا با مطالعه و دقت و فرصت كافى تحولى بنيادين و اساسى در نظام دانشگاهى كشور پديد آيد. اين وظيفه به عهده ستاد انقلاب فرهنگى محول شد.
در نظام حاكم بر دانشگاهها نواقص فراوانى مشاهده مى شد كه مهمترين آنها به شرح زير بود:
1 - عدم حاكميت ارزشهاى اصيل اسلامى (علم ، ايمان ، تعهد، و تقوى )
2 - دانشگاهها جايگاهى شده بودند براى پرورش شرق گرايان و غرب گرايان ، نه انسانهاى مستقل و آزاد.
3 - آموزش در دانشگاه ، بر اساس علم براى قدرت طلبى و ثروت اندوزى هر چه بيشتر شده بود، نه علم براى شناخت و آگاهى هرچه افزونتر.
4 - بيگانگى و جدايى از مردم .
5 - عدم استقلال و خود كفايى .
6 - سركوب ابتكارات و خلاقيتهاى علمى و صنعتى به جاى روش تحقيق و تفكر و كاوش و رواج تقليد كوركورانه و غير منطقى از غرب .
7 - پياده كردن سيستم آموزشى غربى كه مطابق با نيازها و احتياجات كشور نبوده است .
8 - در دانشگاههاى ايران اغلب استادان وابسته به غرب و شرق كه در كشورهاى غربى و شرقى درس خوانده بودند و درد جامعه را احساس ‍ نمى نمودند تدريس مى كردند.
9- ضعف پايه هاى آموزشى دبستان و دبيرستان كه طبيعتا پايه علمى دانشگاه را نيز ضعيف مى ساخت .
در چنين شرايطى ، ستاد انقلاب فرهنگى شروع به كار كرد. ابتدا ستاد براى برنامه ريزى در رشته هاى مختلف دست به تشكيل كميته هاى برنامه ريزى زد كه هر كدام در رشته هاى مربوطه به فعاليت پرداختند. در كنار اين كميته ها، كميته اى جهت پيگيرى به وجود آمد كه وظيفه آن اطلاع از وضع كميته هاى برنامه ريزى و چگونگى فعاليتهاى آنها بود.
ستاد در طول فعاليت خود با مشكلات از قبيل عدم همكارى عده اى از اساتيد دانشگاهها و عدم شركت عده اى از اعضاى ستاد در جلسات و فعاليتها روبرو شد؛ اما على رغم تمام مشكلات راه خود را ادامه داد.
ج ) وحدت بين حوزه و دانشگاه .
وحدت بين دانشجو و روحانى ، حوزه و دانشگاه از مبرم ترين نيازهاى انقلاب فرهنگى است و همبستگى اين دو مركز عظيم علمى گامى است به سوى سعادت آينده جامعه ايران اسلامى ؛ و اين دگرگونى بايد انجام مى پذيرفت . زيرا استعمار فرهنگى از راه دانشگاه مى تواند نفوذ كند، چنانچه در سابق از همين راه نفوذ كرده بود و عملا بسيارى از روشنفكران و فارغ التحصيلان دانشگاهها به صورت خدمتگزاران شايسته اى براى استعمارگران شرق و غرب درآمده بودند. بديهى است كه ايجاد دگرگونى مطلوب و ايده آل با توجه به وسعت و گوناگونى آنها كارى نبود كه در ظرف مدت كوتاهى آن هم توسط پرورش يافتگان غربى و شرقى انجام شود. بلكه ضرورت داشت و دارد كه كارشناسان مسائل اسلامى نقش مؤ ثرى را در اين زمينه ايفا كنند اين بود كه حضرت امام ره فرمودند:
ستاد انقلاب فرهنگى در اين زمينه از حوزه علميه كمك بگيرد
به دنبال صدور فرمان امام مبنى بر همكارى حوزه و دانشگاه ، طرحى از طرف حوزه براى اين كار تهيه شد. اين طرح به تصويب جامعه مدرسين حوزه علميه قم و ستاد فرهنگى رسيد و مورد تاءييد امام نيز قرار گرفت و براى اجراى آن دفترى به نام دفتر همكارى حوزه و دانشگاه تاءسيس ‍ شد.(89)

next page

fehrest page

back page