next page

fehrest page

back page

امام و انقلاب فرهنگى 
بايد انقلابى اساسى در تمام دانشگاههاى سراسر ايران به وجود آيد تا اساتيدى كه در ارتباط با شرق و غربند تصفيه گردند و دانشگاه محيط سالمى شود براى تدريس علوم عالى اسلامى . بايد از بد آموزى رژيم سابق در دانشگاههاى سراسر ايران شديدا جلوگيرى كرد؛ زيرا تمام بدبختيهاى جامعه ايران در طول سلطنت اين پدر و پسر از اين بد آموزيها به وجود آمده است . اگر ما تربيتى اصولى در دانشگاهها داشتيم هرگز طبقه روشنفكر دانشگاهى نداشتيم كه در بحرانى ترين اوضاع ايران در نزاع و چند دستگى با خودشان باشند و از مردم بريده باشند و از آنچه كه بر مردم مى گذرد چنان آسان گذرند كه گويى در ايران نيستند. تمام عقب ماندگيهاى ما به خاطر عدم شناخت صحيح اكثر روشنفكران دانشگاهى از جامعه اسلامى ايران بود؛ و متاسفانه هم اكنون هم هست . اكثر ضربات مهلكى كه به اين اجتماع خورده است از دست اكثر همين روشنفكران دانشگاه رفته است كه هميشه خود را بزرگ مى ديدند و مى بينند و تنها حرفهايى مى زدند و مى زنند كه دوست باصطلاح روشنفكر ديگرشان بفهمد و اگر مردم هيچ نفهمند، نفهمد. زيرا ديگر چيزى كه مطرح نيست مردم اند و تمام چيزى كه مطرح است خود اوست براى اينكه بدآموزيهاى دانشگاهى زمان شاه روشنفكر، دانشگاهى را طورى بار مى آورد كه اصولا ارزشى براى خلق مستضعف قابل نبود و متاسفانه هم اكنون هم نيست .
روشنفكران متعهد و مسؤ ول بياييد و تفرقه و تشتت را كنار گذاريد و به مردم فكر كنيد و براى نجات اين قهرمانان شهيد داده خود را از شر ايسم و ايست شرق و غرب نجات دهيد. روى پاى خود بايستيد و از تكيه به اجانب بپرهيزيد(90)
شهادت سپهبد قرنى اولين رييس ستاد مشترك ارتش جمهورى اسلامى ايران 
3 ارديبهشت 1358 
ساعت 30 و 11 صبح روز سوم ارديبهشت 1358 پس از گذشت 72 روز از پيروزى انقلاب اسلامى ايران توسط چند تروريست از گروهك ضاله فرقان به شهادت رسيد.
سپهبد قرنى كسى بود كه امام خمينى ره درباره اش فرمودند:
مرحوم آقاى قرنى از دوستان مابود
وى به سال 1292 ش . متولد، و از ابتداى كار در ارتش ، فعاليت عليه رژيم طاغوت آغاز كرد. در سال 1337 با عده اى از همكاران خود طرح يك كودتا را عليه رژيم ريخت كه بنا به دلايلى كشف و به سه سال زندان محكوم شد. شهيد قرنى پس از آزادى از زندان نيز به فعاليتهاى خود ادامه داد، و در جريان قيام 15 خرداد 1342، پس از ديدار با آيت الله ميلانى ره مجددا دستگير و به سه سال زندان محكوم شد.
به دنبال پيروزى شكوهمند انقلاب اسلامى ، سپهبد قرنى به سمت اولين رييس ستاد مشترك ارتش منصوب شد؛ ارتش قبل از انقلاب اسلامى علاوه بر حفاظت از شخص شاه و نظام شاهنشاهى از سوى آمريكا براى آرامسازى منطقه ماءموريت داشت ؛ آنچنان كه يك كلانترى براى حفظ آرامش منطقه از جانب شهربانى كل ماءموريت دارد. اين ارتش ماءمور مى شد كه يك روز در ظفار به نيابت تفنگداران آمريكايى ، از سلطان عمان حمايت كند و روز ديگر به دستور آمريكا، از كردهاى عراقى پشتيبانى نمايد.
شاه به كمك آمريكا به تجهيز آموزش و توسعه ارتش ايران همت گماشت و آمريكا براى تحقق اهداف و مقاصد نامشروع خود از حيله ها و تزويرهاى گوناگون استفاده كرد تا بتواند حاكميت كامل ارتش ايران داشته باشد و سعى كرد كه پرسنل ارتش را مسائل سياسى و حياتى كشور بى اطلاع بماند، تا در هر زمان ممكن از آنها در هر راهى كه بخواهد استفاده كند. چنين تصور مى كرد كه اگر روزى حركتى در جهت هرگونه تحول و يا انقلابى در ايران رخ دهد به وسيله ارتش مى تواند سركوب كند؛ اما با اوج گرفتن انقلاب اسلامى و مبارزات مردمى على رغم همه محدوديتها و سلطه سازمانهاى مخوف اطلاعاتى ، اكثريت عظيم ارتش يا ننگ آلت دست بودن را تحمل نكردند، و دسته دسته به صفوف مرم ملحق شدند و حمايت خود را از رژيم طاغوت برگرفتند. اما برخى از گروهكهاى سياسى معلوم الحال و همگام با امپرياليسم به بهانه وضعيت گذشته ، و اينكه اين ارتش شاهنشاهى و طاغوتى است خواستار انحلال ارتش بودند؛ و شعارشان اين بود كه بدون انحلال ارتش از انقلاب حرف نزنيد.
تحت چنين شرايطى كه ارتش در آستانه انحلال بود و عملا مدت بسيار كوتاهى نيز از كارايى افتاده بود، شهيد قرنى تحت فرماندهى امام راحل ره انجام امور ارتش را به عهده گرفت . وى روز 24 بهمن 57 به حضور در دفتر رياست ستاد ارتش ، تمثال حضرت امام خمينى رهبر انقلاب و بنيانگذار جمهورى اسلامى را به مصداق ديو چو بيرون رود فرشته درآيد. نصب كرد.
آن گاه خطاب به حاضران گفت :
ارتش شاهنشاهى كه مى گفتند از مجهزترين ارتشهاى دنياست و شايد هم از لحاظ وسايل و تجهيزات چنين بود، از آنجا كه ايمان و اعتقاد نداشت ، ظرف چند ساعت متلاشى شد. افراد يك ارتش اولا بايد مؤ من باشند، ثانيا آرمان آنان حفظ استقلال ميهن بشاد نه حمايت يك فرد. ارتش ايران قبل از اين تبديل به يك ارتش شخصى شده بود و ديديم كه چه زود متلاشى شد. تاريخ معاصر نشان داده كه هر وقت متجاوزان حمله مى كردند، اين ارتش ‍ مضمحل مى شد. به عنوان مثال شهريور 1320 چنين شد. در اين زمان نيز يك عده مردم در پناه ايمان به خدا، بدون سلاح پيروز شد. امروز به اينجا آمده ايم دوستان مى بينيد كه هيچ چيز وجود ندارد. بايد به اين ارتش شكل داد و بعد هم تصفيه صورت گيرد و ايمان و ايدئولوژى بايد حاكم گردد.
اولين رياست ستاد ارتش جمهورى اسلامى ايران ، پس از انتصاب ، فعاليت خود را براى تصفيه و بازسازى و توان مكتبى بخشيدن به ارتش آغاز كرد. در اين راه تلاشهاى فراوانى نمود تا جايى كه خشم گروه هاى چپى و منافقين را برانگيخت . كمونيستهاى واخورده سعى كردند با دامن زدن به تضادها و نارساييهاى رفتارى به ارث رسيده از طاغوت ، انسجام ارتش را به هم بريزنند، ارتشى كه دشمنان دوست نما نيز به ويرانى آن كمر همت بسته بودند و با پخش شايعه ها و يا باصطلاح دلسوزى هاى بى منطق بر اين بودند كه نگذارند در ارتش انضباط واقعى جريان يابد تا قادر نباشد به وظايف ميهنى خود عمل كند.
از جمله جرياناتى كه در زمان رياست سپهبد قرنى اتفاق افتاد، توطئه تصرف پادگان سنندج بود. خلقى ها! با فريب جمعى از جوانان كرد زمينه را براى حمله به پادگان شهر آغاز كردند، تا ضمن تصرف آن ، سلاحها و مهمات پادگان را به غنيمت بگيرند و آنها را براى برنامه هاى شوم آينده خود نگهدارند.
اين عمل با مقاومت شديد شهيد قرنى مواجه شد و دستور مقابله ، جدى با مهاجمان راصادر كرد.
پس از اين جريان در پى اقدامات مؤ ثر شهيد قرنى ، جهت بخشيدن بعد عقيدتى به ارتش ، تنشها و مخالفتهايى ايجاد شد و گروهكها كه دولت موقت را در اين جهت مورد يورش قرار داده بودند با تبليغات منفى سعى كردند زمينه بركنارى رييس ستاد ارتش را فراهم آورند. به طور مثال سازمان چريكهيا فدايى خلق ! كه خود در توطئه حمله به پادگان سنندج شركت داشت با انتشار اطلاعيه اى جلوگيرى از تخليه سلاحهاى پادگان را سركوبى مردم سنندج اعلام داشت . همچنين نمايندگان تحميلى مردم سنندج در ديدار با هيئت اعزامى از تهران مساءله حمله به پادگان را مطرح ساخته و روى آن پافشارى مى كردند.
سرانجام شهيد قرنى در 6 فروردين 1358 از سوى مهندس مهدى بازرگان نخست وزير موقت بركنار، و خانه نشين گرديد و يك ماه نگذشته بود كه نخستين رييس ستاد مشترك ارتش جمهورى اسلامى ايران در منزل خود به شهادت رسيد.
اين توطئه و ديگر توطئه هاى مشابه نتوانستند جلوى پيشرفت انقلاب اسلامى و انسجام ارتش را بگيرد و با تدبيرى امام خمينى ره بنيانگذار جمهورى اسلامى همه نقشه هاى شيطانى دشمنان ايران و اسلام ، نقش بر آب شد و روز به روز بر اقتدار و محبوبيت ارتش جمهورى اسلامى ايران افزود.
سرانجام خون شهيد قرنى به همراه خون ديگر شهيدان ميهن اسلامى سيل خروشانى گرديد كه بساط تمامى آنها را كه در اين مملكت اسلام را نمى خواستند، برچيد و به زباله دان تاريخ انداخت .
بررسى مجدد قانون اساسى 
4 ارديبهشت 1368 
تدوين قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران درسال 1358
با پيروزى انقلاب اسلامى ايران تدوين قوانين و مقررات اسلامى در سرلوحه امور قرار گرفت . براى دستيابى به چنين هدفى ، كارهاى بسيارى انجام شد كه مهمترين آن انتخاب جمهورى اسلامى به عنوان نوع حكومت ايران بود. به عنوان قدم نخست ، خبرگان منتخب مردم مؤ ظف شدند كه قانون اساسى اين جمهورى را منطبق بر قوانين اسلامى تهيه و تنظيم كنند. پس از روزهاى پرتلاش ، بحث و بررسى بسيار و همه جانبه ، قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران كه منطبق بر آرمانهاى سياسى ، اقتصادى ، نظامى و فرهنگى جامعه ايران و بر مبناى ظوابط اسلامى بود در 24 آبان 1358 ش . به تصويب رسيد.
اين قانون در دوازده فصل ، مشتمل بر 175 اصل تنظيم شد.
فصول دوازده گانه عبارت بودند از:
1 - اصول كلى
2 - زبان ، خط، تاريخ و پرچم رسمى كشور
3 - حقوق ملت
4 - اقتصاد و امور مالى
5 - حق حاكميت ملت و قواى ناشى از آن
6 - قوه مقننه
7 - شوراها
8 - رهبر يا شوراى رهبرى
9- قوه مجريه
10 - سياست خارجى
11 - قوه قضاييه
12 - رسانه هاى گروهى
متن قانون اساسى در همان روز به محضر امام خمينى ره فرستاده شد و پس از تاءييد معظم له به همه پرسى عمومى گذاشته شد و با اكثريت راءى مثبت ملت ايران به تصويب رسيد.
اين قانون اساسى در مدت حدود 10 سال از زمان تصويب آن در آذر 1358 تا تابستان 1368 كه مورد بازنگرى قرار گرفت ، حاكم بر جامعه ايران بود.
باگذشت يك دهه از اجراى آن ، على رغم استحكام و نقاط قوت قانون اساسى ، مواردى در برخى از مواد آن وجود داشت كه عدم اصلاح آنها، اداره امور كشور را با مشكلات جدى روبرو مى ساخت . بنابراين تعداد 66 تن از نمايندگان مجلس شوراى اسلامى در 27 فروردين 1368 و شوراى عالى قضايى در 28 فروردين ماه همان سال ، طى ارسال نامه هاى جداگانه اى به محضر حضرت امام ره خواستار تعيين هياءت بررسى متمم قانون اساسى شدند.
حضرت امام ره نيز طى نامه اى خطاب به رييس جمهور وقت حضرت آيت الله خامنه اى مدظله العالى كه در تاريخ 4 ارديبهشت 1368 ارسال شد فرمودند: ...از آنجا كه پس از كسب 10 سال تجربه عينى و عملى از اراده كشور، اكثر مسؤ ولان و دست اندركاران و كارشناسان نظام مقدس ‍ جمهورى اسلامى ايران بر اين عقيده اند كه قانون اساسى با اينكه داراى نقاط قوت بسيار خوب و جاودانه است ، داراى نقايص و اشكالاتى نيز هست كه در تدوين و تصويب آن به علت جو ملتهب ابتداى پيروزى انقلاب و عدم شناخت دقيق معظلات اجرايى جامعه كمتر به آن توجه شده است . ولى خوشبختانه مساءله تتميم قانون اساسى پس از يكى دو سال مورد بحث محافل گوناگون بوده است و رفع نقايص آن يك ضرورت اجتناب پذير جامعه اسلامى و انقلابى ماست و چه بسا تاءخير در آن موجب بروز آفات و عواقب تلخى براى كشور و انقلاب گردد.
معظم له در بخش ديگرى از نامه خود ضمن معرفى هياءتى ، شامل 20 نفر نماينده به همراه 5 نفر از نمايندگان مجلس شوراى اسلامى به انتخاب خود نمايندگان آنان را مسؤ ول بررسى قانون اساسى و تغيير تعدادى از مواد و اصول آن كردند.
افرادى كه حضرت امام ره معرفى كرده بودند عبارت بودند از:
حضرات آيات عظام و آقايان مشكينى ، طاهرى خرم آبادى ، مؤ من ، هاشمى رفسنجانى ، امينى ، خامنه اى ، موسوى (نخست وزير وقت )، حسين حبيبى ، موسوى اردبيلى ، موسوى خوئينى ، محمدى گيلانى ، خزعلى ، يزدى ، امامى كاشانى ، جنتى ، مهدوى كنى ، آذرى قمى ، توسلى ، كروبى ، عبدالله نورى .
موارد و اصولى كه حضرت امام ره در آن نامه اشاره فرموده بودند تا مورد بررسى قرار گيرد، به شرح زير بود:
1 - رهبرى .
2 - تمركز در مديريت قوه مجريه .
3 - تمركز در مديريت قوه قضائيه .
4 - تمركز در مديريت صدا و سيما به صورتى كه قواى سه گانه در آن نظارت داشته باشند.
5 - تعداد نمايندگان مجلس شوراى اسلامى
6 - تشكيل مجمع تشخيص مصلحت نظام براى حل معضلات نظام و مشورت رهبرى به صورتى كه قدرتى در عرض قواى ديگر نباشد.
7 - تغيير نام مجلس شوراى ملى به مجلس شوراى اسلامى
حضرت امام انجام اين امور را به مدت زمانى 2 ماه محدود فرمودند.
با انتخاب 5 نفر از نمايندگان مجلس به اسامى آقايان حسين هاشميان ، عباسعلى عميد زنجانى ، اسدالله بيات ، نجفقلى حبيبى و سيد هادى خامنه اى ، هياءت دولت تكميل شد.
در سال 1358، خبرگان قانون اساسى معتقد بودند كه بايد از تمركز قدرت پرهيز شود؛ يعنى كه قدرت در دست يكى نباشد؛ بخصوص در مورد رييس ‍ جمهور كه مبادا به ديكتاتورى بيانجامد. همچنين در زمينه قوه قضائيه هم تصميم گيريها از عهده يك نفر خارج بود و در عهده مقامات مسؤ ول متعهد قرار داشت تا حقوق مردم بدين وسيله حفظ شود و استبدادى كه از شاخصهاى نظام گذشته بود، تجديد نشوند. ليكن در عمل ، مديريتها با مشكلات عديده اى مواجه شدند، بنابراين مسؤ ولان بر آن شدند كه در اين موارد تجديد نظر كنند.
و حضرت امام ره با توجه به اين كه در قانون اساسى پيش بينى بازنگرى نشده بود ابتكار چنين عملى را به عهده گرفتند و دستور بازنگرى در قانون اساسى را در محدوده موارد ياد شده صادر فرمودند. بدين ترتيب اولين جلسه شوراى تدوين متمم قانون اساسى در روز چهارشنبه 6 ارديبهشت 1368 تشكيل شد.
در جلسه ياد شده آيت الله مشكينى به عنوان رييس و حضرت آية الله خامنه اى مدظله العالى و آية الله هاشمى رفسنجانى به عنوان نواب رييس انتخاب شدند و چهار كميسيون به ترتيب جهت مسائل رهبرى و تشخيص مصلحت ، تمركز در مديريت قوه مجريه ، تمركز در قوه قضائيه و تمركز در مديريت صدا و سيما تشكيل و كار خود را آغاز كرد.
در 9ارديبهشت همان سال حضرت امام ره طى نامه اى به آقاى مشكينى رئيس هياءت به استفسارى كه از ايشان شده بود پاسخ گفتند. حضرت امام ره در اين نامه با اشاره به اين كه در اين موارد فوق دخالتى نخواهند داشت ، تصميم گيرى را به اعضاى هياءت واگذار نمودند و فقط در مورد مساءله رهبرى فرمودند:
... مجتهد عادل مورد تاءييد خبرگان محترم سراسر كشور كفايت مى كند. اگر مرم به خبرگان راءى دادند تا مجتهد عادلى را براى رهبرى حكومتشان تعيين كنند وقتى آنها هم فردى را تعيين كردند تا رهبرى را به عهده بگيرد. قهرا او مورد قبول مردم است . در اين صورت او ولى منتخب مردم مى شود و حكمش نافذ است . در اصل قانون اساسى من اين را مى گفتم ولى دوستان در شرط مرجعيت پافشارى كردند من هم قبول كردم . من در آن هنگام مى دانستم كه اين در آينده نه چندان دور قابل پياده شدن نيست ...
شوراى بازنگرى با تشكيل 41 جلسه و با اضافه يا اصلاح نمودن 48 اصل مدون تا حد امكان ، در صدد رفع اشكالات موجود در قانون برآمد و با توجه به اين كه اواسط كار شورا مصادف با رحلت امام خمينى ره ، شورا كار خود را دنبال كرد و در تاريخ 20 تير ماه 1368 با انجام جلسه ، ختم رسيدگى به تدوين قانون اساسى را اعلام كرد و آن را جهت تاءييد و صدور فرمان همه پرسى در 28/4/68 به محضر رهبر معظم انقلاب ، حضرت آيت الله خامنه اى مدظله العالى ارسال كرد و ايشان با تاءييد آن و تشكر از هياءت بازنگرى قانون اساسى از دولت خواستار همه پرسى از ملت شدند. و سرانجام در تاريخ 6 مرداد 1368 ش . ملت ايران با 38 / 97 درصد آراى خود، قانون اساسى بازنگرى شده را مورد تصويب قرار داد.
با نگاهى گذرا به موارد اصلاح شده از قانون اساسى در مى يابيم كه :
در مورد مساءله رهبرى ، ضمن تاءكيد بر حفظ شرايط ولى فقيه ، تمام اختيارات رهبرى محفوظ مانده است . و از آنجايى كه رهبر بايد شرايط ثابت و روشنى داشته باشد، لذا اعضاى هياءت با حذف شرط مرجعيت ، جمله فقيهى كه منتخب خبرگان مردم باشد را جايگزين آن كردند. در اين رابطه در بخشى از اصل 107 آمده است : ... خبرگان رهبرى ، درباره همه فقهاى واجد شرايط مذكور در اصول 5 و 109 بررسى و مشورت مى كنند؛ هرگاه يكى از آنان را اعلم به احكام و موضوعات فقهى يا مسائل سياسى و اجتماعى يا داراى مقبوليت عامه يا واجد برجستگى خاص در يكى از صفات مذكور در اصل 109 تشخيص دهند او را به رهبرى انتخاب مى كنند. در غير اينصورت يكى از آنان را به عنوان رهبر انتخاب و معرفى مى نمايند. رهبر منتخب خبرگان ، ولايت امر و همه مسؤ وليتهاى ناشى از آن را بر عهده خواهد داشت ...
بدين ترتيب عنوان مرجعيت كه از شرايط رهبر بود در صورت يكسان بودن شرايط چند مرجع ، انتخاب سه يا پنج مرجع به عنوان شوراى رهبرى كه در قانون اساسى سابق آمده بود حذف و عنوان فقيهى كه صلاحيت مرجعيت را دارد چه مرجع باشد و چه نباشد آمده است .
در اصل 110 قانون جديد و در شرح وظايف و اختيارات رهبرى مواردى به موارد قبلى افزوده شده است كه شامل سياستهاى كلى نظام جمهورى اسلامى ايران پس از مشورت با مجمع تشخيص مصلحت نظام ، نظارت بر حسن اجراى سياستهاى كلى نظام ، فرمان همه پرسى ، فرماندهى كل نيروهاى مسلح ، نصب و عزل و قبول استعفاى فقهاى شوراى نگهبان ، عاليترين مقام قوه قضائيه ، رييس سازمان صدا و سيماى جمهورى اسلامى ايران ، رييس ستاد مشترك ، فرمانده كل سپاه پاسداران و فرماندهان عالى نيروى انتظامى و حل اختلاف و تنظيم روابط قواى سه گانه ، حل معضلات نظام كه از طرق عادى قابل حل نيست ، از طريق مجمع تشخيص مصلحت نظام مى باشد.
در بند 11 اين اصل آمده است ...رهبر مى تواند بعضى از وظايف و اختيارات خود را به شخص ديگرى تفويض كند
با افزوده شدن اين مورد، مساءله قائم مقام رهبرى بدين شكل تصحيح گرديد.
در ضمن ، مواردى كه در اين اصل در مورد اختيارات رهبرى در قانون قبلى ، پيشنهاد شوراى عالى دفاع در پى داشت و همچنين تشكيل شوراى عالى دفاع و نفرات تعيين شده در آن نيز، در قانون جديد حذف شد.
در اصل 111 در مورد فوت ، كناره گيرى و عزل رهبرى به سبب ناتوانى يا عدم احراز شرايط مندرج در قانون توسط وى در متمم آمده است كه ...در صورت فوت يا كناره گيرى يا عزل رهبر، خبرگان موظفند در اسرع وقت نسبت به تعيين و معرفى رهبر جديد اقدام نمايند.تا هنگام معرفى رهبر، شورايى مركب از رييس جمهور، رييس قوه قضائيه و يكى از فقهاى شوراى نگهبان به انتخاب مجمع تشخيص مصلحت نظام ، همه وظايف رهبرى را به طور موقت به عهده مى گيرد و چنانچه در اين مدت يكى از آنان به هر دليل نتواند انجام وظيفه نمايد، فرد ديگرى به انتخاب مجمع ، با حفظ اكثريت فقها در شورا، به جاى وى منصوب مى گردد...
اصل 112 به طور كلى در مورد مجمع تشخيص مصلحت نظام مى باشد كه به قانون افزوده شده است . از آنجايى كه امام راحل تاءكيد داشتند كه هر مساله اى كه در كشور جنبه مثبت دارد، بايد قانونى شود؛ لذا اين اصل بدين منظور ايجاد شد.
متن آن به شرح زير است :
مجمع تشخيص مصلحت نظام براى تشخيص مصلحت در مواردى كه مصوبه مجلس شوراى اسلامى را شوراى نگهبان خلاف موازين شرع و يا قانون اساسى بداند و مجلس با در نظر گرفتن مصلحت نظام نظر شوراى نگهبان را تامين كند و مشاوره در امورى كه رهبرى به آنان ارجاع مى دهد و ساير وظايفى كه در اين قانون ذكر شده است به دستور رهبرى تشكيل مى شود.
اعضاى ثابت و متغير اين مجمع را مقام رهبرى تعيين مى نمايد.
مقررات مربوط به مجمع توسط خود اعضا تهيه و تصويب و به تاءكيد مقام رهبرى خواهد رسيد

در فصل 6 كه مربوط به قوه مقننه است در مبحث اول مربوط به مجلس ‍ شوراى اسلامى و در اصل 64 نيز در رابطه با افزايش تعداد نمايندگان مقرر شده كه پس از هر 10 سال با در نظر گرفتن عوامل انسانى ، سياسى و جغرافيايى و نظاير آنها حداكثر 20 نماينده اضافه شود و جمله به ازاى هر 000، 150 نفر در ده سال يك نماينده در هر حوزه انتخابى ، از قانون قبلى حذف گردد.
از موارد ديگرى كه به اختيارات مجلس افزوده است اصل 89 است كه مى گويد:
در صورتى كه حداقل يك سوم از نمايندگان مجلس شوراى اسلامى رييس ‍ جمهور را در مقام اجراى وظايف مديريت قوه مجريه و اداره امور اجرايى كشور مورد استيضاح قرار دهند، رييس جمهور بايد ظرف مدت يك ماه پس از طرح آن ، در مجلس حاضر شود و در خصوص مسايل مطرح شده توضيحات كافى بدهد. در صورتى كه پس از بيانات نمايندگان مخالف و موافق و پاسخ رييس جمهور، اكثريت دو سوم نمايندگان به عدم كفايت رييس جمهور راى دادند، مراتب جهت اجراى بند 10 اصل 110 به اطلاع مقام رهبرى مى رسد.
در فصل 9كه مربوط به قوه مجريه است در اصول متعددى تجديد نظر شد و اختيارات رييس جمهور تا حد زيادى افزايش يافت كه با حذف جايگاه نخست وزيرى از قانون ، اختيار معاونان از جمله معاون اول كه اداره هياءت وزيران هماهنگى ساير معاونتها را به عهده مى گيرد به رييس جمهور داده شده است .
همچنين مسؤ وليت امور برنامه و بودجه و امور ادارى و استخدامى كشور به عهده رييس جمهور است كه مى تواند به كس ديگرى واگذار كند.
از جمله اختيارات ديگر رييس جمهور داشتن نماينده يا نمايندگان ويژه است كه تصميمات آنان در حكم تصميم رييس جمهور و هياءت وزيران است و در مواردى كه وزارتخانه اى بدون وزير باشد رييس جمهور مى تواند فردى را عنوان سرپرست حداكثر تا سه ماه بر آن وزارتخانه بگمارد.
اصل 131 بدين صورت اصلاح شده است :
در صورت فوت ، عزل و استعفا، غيبت يا بيمارى بيش از دو ماه رييس ‍ جمهور و يا در موردى كه مدت رياست جمهورى پايان يافته و رييس ‍ جمهور جديد بر اثر مواضعى هنوز انتخاب نشده و يا امور ديگرى از اين قبيل ، معاون اول رييس جمهور با موافقت رهبرى اختيارات و مسؤ وليتهاى وى را بر عهده مى گيرد و شورايى متشكل از رييس مجلس ظرف مدت پنجاه روز رييس جمهور جديد انتخاب شود، در صورت فوت معاون اول و يا امور ديگرى كه مانع انجام وظايف وى گردد و نيز در صورتى كه رييس ‍ جمهور معاون اول نداشته باشد مقام رهبرى فرد ديگرى را به جاى او منصوب مى كند
بدين ترتيب در هر جاى قانون قبلى كه عنوان نخست وزير آمده است به رييس جمهور تغيير نام يافته است .
فصل 11 مربوط به قوه قضائيه نيز از فصول اصلاح شده مى باشد.
در اين فصل و در اصل 157 كه شوراى عالى قضايى در راس قوه قضائيه قرار مى گرفت با تغييرات انجام شده بدينصورت اصلاح شد كه يك نفر مجتهد عادل و آگاه به امور قضايى و مدير و مدبر با قيد زمانى پنج سال به عنوان رييس قوه قضاييه منصوب مى گردد. در مواردى كه عنوان شوراى عالى قضايى بوده به رييس قوه قضاييه تبديل شده است . در اصل 162 مسؤ وليت انتخاب رييس ديوان عالى كشور و دادستان كل كشور به رييس ‍ قوه قضائيه محول شده است .
فصل 12 كه قبلا تحت عنوان رسانه هاى گروهى بود به صدا و سيما تغيير عنوان يافته و تنها اصل آن يعنى اصل 175 كه تغييرات در آن جهت تمركز مديريت در صدا و سيما منظور شده است به اين ترتيب اصلاح گرديد.
در صدا و سيماى جمهورى اسلامى ايران ، آزادى بيان و نشر افكار با رعايت موازين اسلامى و مصالح كشور بايد تامين گردد.
نصب و عزل رييس سازمان صدا و سيماى جمهورى اسلامى ايران با مقام رهبرى است و شورايى مركب از نمايندگان رييس جمهور و رئيس جمهور و رئيس جمهور و رئيس قوه قضاييه و مجلس شوراى اسلامى (هر كدام دو نفر) نظارت بر اين سازمان را بر عهده خواهند داشت .
خط مشى و ترتيب اداره سازمان و نظارت بر آن را قانون معين مى كند
.
بدين ترتيب نصب و عزل رييس سازمان صدا و سيما كه قبلا در قانون ذكر نگرديده بود رسما به عهده مقام رهبرى قرار گرفت و يك شوراى هفت نفره از طرف رهبر و نمايندگان سه قوه ناظر بر حسن اجراى وظايف مدير عامل صدا و سيما شد.
سرانجام با افزوده شدن يك فصل تحت نام بازنگرى در قانون اساسى تجديدنظر و اصلاحات در قانون اساسى سابق پايان يافت .
در اصل 177 اين فصل آمده است :
بازنگرى در قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران در موارد ضرورى به ترتيب زير انجام مى گيرد:
مقام رهبرى پس از مشورت با مجمع تشخيص مصلحت نظام طى حكمى خطاب به رييس جمهور موارد اصلاح شده يا تتميم قانون اساسى را به شوراى بازنگرى قانون اساسى با تركيب زير پيشنهاد مى نمايند:
1 - اعضاى شوراى نگهبان
2 - روساى قواى سه گانه
3 - اعضاى ثابت مجمع تشخيص مصلحت نظام
4 -پنج نفر از اعضاى مجلس خبرگان رهبرى
5 - ده نفر به انتخاب مقام رهبرى
6 - سه نفر از هياءت وزيران .
7 - سه نفر از قوه قضائيه .
8 - ده نفر از نمايندگان مجلس شوراى انقلاب اسلامى .
9- ده نفر از دانشگاهيان .
شيوه كار و كيفيت انتخاب و شرايط آن را قانون معين مى كند.
مصوبات شورا پس از تاءييد و امضاى مقام رهبرى بايد از طريق مراجعه به آراى عمومى به تصويب اكثريت مطلق شركت كنندگان در همه پرسى بازنگرى در قانون اساسى لازم نيست . محتواى اصل مربوط به اسلامى بودن نظام و مبتنى بودن كليه قوانين و مقررات بر اساس موازين اسلامى و پايه هاى ايمانى و اهداف جمهورى اسلامى ايران و جمهورى بودن حكومت و ولايت امر و امامت امت و نيز اداره امور كشور با اتكا به آراى عمومى و دين و مذهب رسمى ايران تغييرناپذير است .
شكست تجاوز نظامى به امريكا در صحراى طبس 
5 ارديبهشت 1359 
الم تر كيف فعل ربك باصحاب بالفيل ، الم يجعل كيدهم فى تضليل و اءرسل عليهم طيرا ابابيل ، ترميهم بحجارة من سجيل فجعلهم كعصفف ماءكول .(91)
آيا نديدى كه پروردگارت با صاحبان فيل چه كرد؟ آيا كيد و تدبيرى كه براى خرابى كعبه انديشيدند خراب نكرد؟- و بر هلاك آنها مرغان ابابيل را فرستاد تا آن سپاه را به سنگهاى سجيل (دوزخى ) سنگباران كردند و تنشان را چون برگهاى خرد شده گردانيد.
براستى كه انقلاب اسلامى گسترده شگرفى از تاريخ است كه در بستر آن سنتهاى الهى تاريخ با اعجازى خاص تجلى مى يابند و قانونهاى تاريخى در آن عرصه ، نمود و نمايش مى يابند. تا همگان به چشم دل دريابند كه هرگز براى سنت خداوندى تبديل و تغييرى نيست .
براستى عبرت گرفتن از تاريخ كه در قرآن به آن توصيه و تاءكيد شده است يك ضرورت است ؛ اما اين امر در ذهن تحليلگران غرب كه قدرت راه ، محور حركات سياسى خويش قرار داده اند و در محاسبات خويش توازن اسباب مادى را در پديده هاى هستى اصل مى دانند نمى گنجد. تاريخ عرصه پيروزى حق بر باطل است . به مصداق آيه مكروا و مكرا و مكرنا مكرا و هم لا يشعرون (92)تمامى كيد و فريبها به سوى خود آنان برمى گردد. چرا كه همه جريانات به طرفى واحد حركت مى كند، و اين جهت واحد جهت حق است . عدم درك حقانيت حق مثل سرنوشت ياران فيل است كه به سنگهاى سجيل گرفتار آمدند و چوبان برگهاى خرد شده بر زمين افتادند.
قرآن هدف از بيان سرگذشت پيشينيان را اين مى داند كه نتايج آنها مورد تفكر و جمعبندى قرار گيرد (فاقصص القصص لعلهم يتفكرون )(93). لذا واقعه طبس مى تواند عظمت الهى و امدادهاى غيبى را براى مردم آشكار كند و درس عبرتى براى آيندگان تاريخ شود. ماجراى طبس يكى از رسواترين و مفتضحانه ترين توطئه هاى شكست امپرياليسم آمريكا عليه انقلاب اسلامى ايران است . بدون شك ماجرايى كه در طبس به وقوع پيوست و با شكست مزدوران آمريكايى مواجه شد، يكى از معجزات بزرگ قرن به حساب مى آيد. زيرا شيطان بزرگ آمريكا با تمامى توان و با سود بردن از دقيق ترين و پيچيده ترين امكانات نظامى و با تدارك همه جانبه و هماهنگى كليه عوامل داخلى و خارجى به بهانه آزادى جاسوسان خود در ايران ، اما در حقيقت به قصد درهم شكستن انقلاب و نابود ساختن نظام جمهورى اسلامى ايران ، تهاجم خود را آغاز كرد.
سران كاخ سفيد و مقامات پنتاگون از موفقيت اين عمليات كمال اطمينان را داشتند، چرا كه به زعم باطل خود هيچ عامل و نيرويى را در شكست عمليات خود دخيل نمى دانستند؛اما از آنجايى كه خداوند همواره حافظ اين ملت و انقلاب بوده است ، در طبس نيز امدادهاى غيبى او عينيت يافت تا بار ديگر بر طاغوتيان زمان ثابت شود كه اراده الهى بر هر چيزى تعلق بگيرد، شدنى است .
انگيزه و زمينه هاى تجاوز آمريكا: 
1 - پس از انقلاب دوم (فتح لانه جاسوسى ) و شكست توطئه هاى مزورانه آمريكا در نفوذ و رسوخ و نهايتا مسخ انقلاب اسلامى از درون و افشاء دستهاى خيانتبار همساز با شيطان بزرگ و به اسارت گرفتن آنها، تهديدات نظامى و تحريم اقتصادى از ابتدايى ترين اقدامات جهت غلبه بر اين پيروزى بزرگ و شكست دادن اين نصر الهى بود. تمام همپايگى هاى شيطان بزرگ در اين توطئه ها با آمريكا همدلى و همكارى داشتند.
تبليغات در جهت اين دو توطئه ابتدا بر روى مداخله نظامى تمركز يافت و به اوج خود رسيد و چون دشمن از اين توطئه نتيجه اى نگرفت ، به تشديد تبليغات بر مساءله تحريم اقتصادى و بسط آن در تمامى كشورهاى هم پيمانش پرداخت و اين ، دو به علت بود: اول آنكه آخرين حيلت دشمن بود، دوم انحراف اذهان و افكار عمومى از احتمال حمله نظامى . تا اينكه زمينه ذهنى مردم از مساءله منحرف و دشمن خارجى فراموش گردد به مشكلات داخلى و مسائل اقتصادى معطوف شود.
2 - از اهم زمينه هايى كه موجبات اين تهاجم را فراهم ساخت مى توان شكست كوششهاى ديپلماتيك و طرحهاى آمريكا جهت آزاد سازى جاسوسان خود را نام برد(ماءموريت افرادى چون رمز كلارك ، هانس ، حبيب شطى ، بنى صدر و قطب زاده ).
3 - در خلال تلاشهاى دشمن و عوامل و ايادى آمريكا، يعنى گروهكهاى چپ و راست و منافق ، اين بار نيز به خاطر حفظ سنگر دانشگاه و مخالفت با تعطيل شدن آن و تقابل با انقلاب فرهنگى ، با راه انداختن هياهوى بسيار به جنگ و جدال و خونريزى و سنگربندى مشغول شدند و آن چنان ماهرانه جو را آماده ساختند كه گويى اين بخش نيز جزيى از طرح كلى تجاوز نظامى بوده است .
4 - آتش افروزهاى رژيم بعث عراق در مرزهاى خود با ايران و غائله كردستان .
شگفتى ماجراى تجاوز وقتى روشن مى شود كه بدانيم دولت تجاوزگر آمريكا در رابطه با چنين ماءموريتى متجاوز از 5 ماه تمام در صحراهاى آريزونا (جايى كه تقريبا كوير ايران را داراست ) تعليمات پيچيده و فشرده اى را به كماندوهاى خود داده بود و از پيچيده ترين تكنيكهاى نظامى اعم از تسليحات نظامى و دفاعى تا صنايع مدرن هواپيمايى استفاده كرده و بودجه نامحدودى را براى اين عمليات اختصاص داده بود. سازمان هواشناسى آمريكا وضع جوى ايران بخصوص منطقه فرود در صحراى طبس ، را كاملا مورد پيش بينى علمى قرار داده بود و به علت اين كه هواى آن شب مهتابى بود، ورد هر نوع هواى غيرمطلوب و وقوع طوفان بعيد به نظر مى رسيده است .
شرح ماجرا 
تسخير لانه جاسوسى امريكا توسط دانشجويان مسلمان پيرو خط امام و به اسارت گرفتن 53 نفر آمريكايى در 13 آبان كه به تعبير حضرت امام رضوان الله تعالى عليه ، انقلاب دوم ، يكى از بزرگترين اقداماتى بود كه پس از پيروزى انقلاب اسلامى عليه شيطان بزرگ انجام پذيرفت .
مهمترين نتيجه اين اقدام انقلابى و شجاعانه اين بود كه تمام محرومان و مستضعفان سراسر جهان كه جراءت نفس كشيدن نداشتند و خيال نمى كردند و مى شود با امريكا درافتاد، جراءت پيدا كردند عليه منافع استكبارى و ضد انسانى شيطان بزرگ بپاخيزند. گوياترين تعبير در اين باره فرمايش حضرت امام ره است كه فرمودند:
عمده اين است كه اين خوفهايى كه اينجا ايجاد كردند در دل ملتها، اين شكسته شود...ارزش اين عمل اين است كه شكسته شد آن بت بزرگى كه براى ملتها تراشيده بودند.
از آنجايى كه اين عمل شجاعانه و بزرگ حيثيت ابرقدرتى امريكا را زير سؤ ال برد، و ابهت اين بت بزرگ شكسته شد، سردمداران كاخ سفيد بلافاصله پس از اطلاع از تسخير لانه جاسوسى ، به موازات كوششهاى ديپلماتيك ، مساءله تجاوز نظامى به جمهورى اسلامى ايران را در دستور كار خود قرار دادند.
برژيسكى كه در آن زمان مشاور امنيت ملى جيمى كارتر رييس جمهور وقت آمريكا بود، در اين باره گفته است :
اگر چه از ابتداى گروگانگيرى افرادمان ، تا اتخاذ تصميم نهايى براى نجات آنها، حدود پنج ماه به طول انجاميد، اما برنامه ريزى جهت انجام يك عمليات نجات ، بزودى پس از ماجرا آغاز شد. درست 2 روز بعد از واقعه ، مرحله اول ، عمليات با تلفنى كه من به هارولد براون وزير دفاع كردم ، شروع گرديد، من از او خواستم كه به رييس ستاد مشترك ارتش دستور دهد، تا يك برنامه جهت عمليات نجات طرحريزى كند.
در راستاى پياده شدن دستور ياد شده ، يك ماه پس از فتح جاسوسى ، نود نفر از كماندوهاى امريكايى به ايالت آريزوناى آمريكا اعزام شدند تا آخرين مرحله تمرين و آموزش خود را تحت شرايط موقعيت مشابه ايران بگذرانند.
از سوى ديگر گروههاى ويژه سرى كه براى پشتيبانى و تدارك وسايل تكميلى طرح ، در نظر گرفته شده بودند، مخفيانه وارد ايران شدند و با گروهكهاى ضد انقلاب اسلامى تماس گرفتند.
نظاميان آموزش ديده آمريكايى ، در اواخر آذر ماه 1358 عازم كشور مصر شدند و در پايگاهى در نزديكى قاهره استقرار يافتند.
برژيسكى مى گويد:
روز 11 آوريل (22 فروردين ) ماه بوده جيمى كارتر به من گفت كه وى خواستار تشكيل يك جلسه اضطرارى شوراى امنيت ملى است . او در پاسخ سئوال من كه دليل تشكيل آن جلسه را پرسيدم ، گفت كه به نظر وى زمان اقدام فرا رسيده است .
كارتر جلسه ياد شده را با اين سخنان آغاز كرد؛ كه به نظرم امكان خلاصى گروگانها بسيار بعيد به نظر مى رسد و ما بايستى حاكميت خود را اعمال كنيم و حالا وقت آن است كه عمل مناسب انجام پذيرد و جدول زمانى آن هم تهيه شود.
رييس جمهور در دنباله سخنانش ادامه داد ما مى بايستى براى آزادى گروگانها وارد عمل شويم و عمليات مى بايستى در اولين فرصت ممكن آغاز شود.
رييس ستاد مشترك ارتش ژنرال جونز، تاريخ 4 ارديبهشت را مناسبترين زمان شروع عمليات اعلام كرد.
بدين ترتيب غروب روز سه شنبه 4 ارديبهشت 1359 تعداد شش فروند هواپيماى 130 - C امريكايى ، نود نفر كماندوى اين عمليات را كه امريكاييها نام آن را نور سبز يا دلتا انتخاب كرده بودند، از قاهره به نام هواپيمابر نيميتز NIMITZ در درياى عمان و نزديك آبهاى ايران منتقل كردند.
نيمه شب پنجشنبه 4 ارديبهشت ماه مطابق با ساعت 13 به وقت واشنگتن هواپيماهاى مذكور و هشت فروند هلى كوپتر نفربر از عرشه ناو هواپيمابر نيميتز برخاستند و با پرواز در ارتفاع كم راهى ايران شدند.
طبق نقشه مى بايست هواپيماها و هلى كوپترها در فرودگاه شماره 1 واقع در صحراى طبس فرود آيند، سپس هلى كوپترها، كوماندوها را به اطراف تهران منتقل كنند تا از آنجا با كاميونها و خودروهايى كه از قبل توسط عمال داخلى و نفوذى امريكا آماده شده بودند، به اطراف جاسوسخانه انتقال يابند.
پس از ورود به حريم ايران اسلامى ، يكى از هلى كوپترها در 120 كيلومترى شهر راور كرمان دچار نقص شد و ناگزير فرود آمد. سرنشينان اين هلى كوپتر ديگرى منتقل شدند كه پس از طى مسافتى دستگاه هيدروليك اين هلى كوپتر نيز از كار افتاد، اما توانست خود را به نام هواپيمابر نيميتز برساند.
در هر صورت ، شش فروند هواپيماى 130 - C و شش فروند هلى كوپتر در محل مورد نظر واقع در صحراى طبس در تاريكى شب فرود آمدند. در حال سوختگيرى هلى كوپترها براى اجراى مرحله بعدى عمليات ، يكى ديگر از آنها دچار نقص فنى شد. با از كار افتادن اين هلى كوپتر، تمام برنامه هاى امريكاييها به هم خورد زيرا آنها با محاسباتى كه انجام داده بودند، براى انجام مرحله بعدى عمليات حداقل به شش فروند هلى كوپتر نياز داشتند. موقعيت به ناو نيميتز و از آنجا به كاخ سفيد گزارش شد و از رييس جمهور كسب تكليف شد كارتر دستور توقف عمليات و عقب نشينى را صادر كرد؛ اما سپاه شيطان در چنگال عذاب الهى گرفتار شد. آن هنگام كه آمريكاييها قصد بازگشت كردند توفانى از شن برخاست ، هواپيماها و هلى كوپترهاى آمريكايى ، در حال برخاستن از زمين دچار مشكل شدند، يك هواپيما و يك فروند هلى كوپتر با هم برخورد كردند و هر دو آتش گرفتند. در اثر حادثه ، هشت تن از امريكاييها در آتش عذاب الهى سوختند و بقيه پنج فروند هواپيماى 130 - C نيز از خاك ايران اسلامى فرار كردند.
برژيسكى حالت كارتر را پس از صدور دستور توقف عمليات و عقب نشينى و آتش گرفتن هواپيما و هلى كوپتر امريكايى چنين توصيف كرده است :
وى بعدا سرش را ميان دو دستش گرفت و به مدت چند ثانيه روى ميز گذاشت . من فوق العاده اى دلم براى وى سوخت ! همين طور براى كشورم ! ساعت 15، 5 (پنج و پانزده دقيقه ) بود كه كارتر خبر ديگرى مبنى بر خورد يك هلى كوپتر با يك هواپيماى 130 - C و آتش گرفتن آنها از ژنرال جونز دريافت كرد. اين برخورد همراه با تلفات جانى بوده است . كارتر با شنيدن اين خبر به مانند مار زخمى به خود پيچيد و آثار درد و نگرانى بر تمامى صورت او آشكار شد.

next page

fehrest page

back page