next page

fehrest page

back page

صدور فرمان بمباران هلى كوپترهاى به جا مانده توسط بنى صدر 
پس از فرار امريكاييها از ايران ، كاخ سفيد اعلام كرد كه امريكا در عملياتى در صحراى طبس جهت آزادى جان گروگانهاى اسير در ايران ، با شكست روبرو شده است . اعلاميه كاخ سفيد حاكى از آن بود كه اسناد سرى و مهمى در درون هلى كوپترها به جاى مانده است . پس از گذشت مدت زمانى كوتاه از پخش اين اعلاميه از جانب كاخ سفيد، به دستور مستقيم بنى صدر كه در آن زمان سمت فرماندهى كل قوا را داشت ، هلى كوپترهاى به جا مانده بمباران شدند و اسناد سرى و مهم باقى مانده در آتش سوختند و محمد منتظر قائم فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامى يزد نيز كه در منطقه از هلى كوپترها حفاظت مى كرد، به شهادت رسيد.
بهانه بنى صدر براى انهدام هلى كوپترها اين بود كه ديگر امريكايهيا فرصت مجدد جهت استفاده از آنها را به دست نياورند! در حالى كه حتى اگر چنين احتمالى مى رفت ، باز كردن وسايل و قطعات حساس پروازى كافى بود كه آنها را از پرواز باز دارد.
از بين بردن اسناد و مدارك به جا مانده كه به طور قطع شامل اسناد و مدارك مربوط به ادامه طرح و برنامه هاى امريكاييها پس از انجام مرحله اول عمليات بود و همچنين اسامى عوامل مزدور داخلى و جاسوسانى كه مى بايست طى اين عمليات با امريكاييها همكارى كنند، خود واقعه مهمى است .
نكات برجسته ديگر درباره حمله نظامى امريكا 
نكات مهم ديگرى كه از مطالعه اسناد و مدارك به دست آمده و گزارشها و مقالات نوشته شده حاصل شده است به شرح زير مى باشد:
1 - امريكا در واقعه طبس از آخرين امكانات نظامى و تكنيكهاى جنگى استفاده كرد به طورى كه براى يك چنين عملياتى از طرف كنگره امريكا بودجه هنگفتى در نظر گرفته شده بود.
2 - هلى كوپترهايى كه براى آزادى جاسوسان امريكايى در نظر گرفته شده بودند، طبق ارزيابى متخصصان امريكايى از بهترين نوع هلى كوپترها و از آخرين مدل آنها بود. بنابراين مساءله از كار افتادن آنها در جريان عمليات كاملا غيرمترقبه بوده است .
3 - شبى كه عمليات نجات در آن به وقوع پيوست مهتابى بود و معمولا در اين شبها از توفان و بادهاى تند خبرى نيست و علاوه بر اين ، بر اساس ‍ پيش بينى هاى علمى اداره هواشناسى امريكا، در شب عمليات ، هواى كوير بالا پيش بينى شده بود.
5 - تهيه كننده وسايل نقليه اى كه مى بايست امريكاييها را از اطراف تهران به لانه جاسوسى جابجا كند، يك مزدور خود فروخته به نام على اسلامى وابسته به حزب منحله مسلمان بوده است .
6 - كشورهاى مصر، عربستان سعودى تركيه ، عمان و پاكستان در طى اين عمليات امكانات خود را در اختيار امريكا قرار داده بودند.
7 - با توجه به حساسيت شوروى (سابق ) درباره تحركات امريكاييها و زير نظر داشتن دائم آنها، بدون شك اين عمليات با توافق و هماهنگى شوروى (سابق ) انجام شده بود.
8 - جهت فرود اضطرارى هلى كوپترها و هواپيماهاى 130 C، 14 منطقه در تهران و حوالى آن در نظر گرفته شده بود.
9- در شب حادثه طبس ، چراغهاى ورزشگاه شهيد شيرودى روشن بوده است .
10 - على اسلامى تهيه كننده اصلى كاميونها جهت حمل امريكاييها به تهران ، قبل از اشغال لانه جاسوسى در رابطه با به راه اندازى تظاهرات عليه امام ره و انقلاب اسلامى با سفارت امريكا همكارى نزديك داشته است .
11 - مزدوران رژيم صهيونيستى در جريان طراحى حمله به طبس نقش ‍ بسيار فعالى داشته اند. به طورى كه از تجربيات طراحان نقشه حمله به فرودگاه انتبه در اوگاندا از جمله شيمون پرز، استفاده فراوانى شده بود.
به هر حال آنچه در طبس واقع شد، بدون شك مصداقى ديگر بر سوره فيل بود و 5 ارديبهشت 1359 عام الفيل ديگر و كارتر مظهر استكبار جهانى ابرهه اى ديگر، و عنايت و لطف و مرحمت خداوندى بر مؤ منان گسترده . آنچه گذشت نه تنها يك واقعه ساده و زودگذر و فراموش شدنى نبود، بلكه تمثيلى و ذكرى است هميشگى و ماندنى براى كسانى كه با چشم دل خويش جز آنچه هست مى بينند و تذكار ديگرى است بر اثبات قدرت فائقه و تامه الهى و بر وهن و سستى كيد و مكر دشمنان خدا.
پيروزى مردم ويتنام بر متجاوزان آمريكايى 
10 ارديبهشت 1354 / 30 آوريل 1975 
مردم كشورهاى جنوب شرقى آسيا تاريخ طولانى و پرحادثه اى را پشت سر گذاشته اند. در اين سرزمين قرنهاى متمادى دولتهاى قدرتمندى حكومت كرده و داراى تمدن پيشرفته و فرهنگى اصيل بوده اند. اين مردم هنوز هم تصاوير مهيب و خاطرات دهشتناك استعمار را به خوبى به ياد دارند.
استعمارگران اروپايى كه تسلط خود را بر مردم ويتنام در سايه خونريزى و به زور شمشير به دست آورده بودند، حدود چهار قرن به چپاول و غارت مردم آن ديار پرداختند و ملت اين سرزمين پر بركت را استثمار كردند.
نخستين مهاجمان كه به اين منطقه روى آوردند پرتغاليها بودند، كه در سال 1511 م . بندر بزرگ مالاكارا تصرف كردند و سلطان نشين آن را كه يكى از بزرگترين حكومتهاى وقت در جنوب شرقى آسيا محسوب مى شد نابود كردند.
سپس هلنديها، بريتانيها، اسپانياييها، فرانسويها و سرانجام نيز آمريكاييها هر كدام به نوبه خود قسمتى از اين سرزمين ، يعنى كشورهاى جنوب شرقى آسيا را تحت استعمار خود در آوردند.
در خلال جنگ دوم جهانى ، بتقريب تمامى كشورهاى جنوب شرقى آسيا به تصرف ژاپن درآمد و جزء متصرفات استعمارى امپراتورى ژاپن شد. ژاپنيها با استفاده از شعار آسيا براى آسياييها، چنين تظاهر مى كردند كه مى خواهند كشورهاى جنوب شرقى آسيا را از يوغ استعمار غرب آزاد سازند.
نيروهاى غرب بدون جنگ و خونريزى مستعمرات خودشان را در جنوب شرقى آسيا به ژاپن واگذار كردند، و اهالى اين منطقه به رهبرى نيروهاى انقلابى مبارزه جديدى را عليه اين قدرت استعمارگر آغاز كردند.
فعاليت نيروهاى مقاومت به ايجاد جبهه هاى ملى و ارتشهاى آزاديبخش در برابر ژاپن منجر شد. جبهه متحد ملى ويتنام ويت مينه در سال 1941 تشكيل شد و جنبشهاى آزاديبخش در ديگر كشورها آزاديبخش در ديگر كشورها از جمله فيليپين ، مالايا، تايلند و برمه به وجود آمدند.
با آغاز مبارزات ضد فاشيستى ، ميليونها نفر به فعاليتهاى شديد سياسى وادار شدند كه سرانجام به افسانه شكست ناپذيرى استعمارگران پايان دادند.
يكى از نتايج مهم سياسى جنبشهاى آزاديبخش ملى جنوب شرقى آسيا در خلال جنگ دوم جهانى ، گسترش مبارزه عليه نظام جديد ژاپنيها و پيكار در مقابل كليه استعمارگران بود.
سازمانهاى وطن خواه و نيروهاى مسلح ملى پس از خروج ژاپن و بازگشت استعمارگران قديم به جنوب شرقى آسيا، مبارزه عليه آنها را ادامه دادند و انقلابهاى آزادى ملى را پايه گذارى كردند.
ظهور دولتهاى مقتدر در جنوب شرقى آسيا و گسترش نهضتهاى آزاديخواهى ملى مايه وحشت امپراياليستها شد، بنابراين در صدد برآمدند دولتهاى نوپا را نابود يا استقلال آنها را در عمل خنثى كنند.
كوشش امپرياليستها براى نيل به تسلط مجدد در كشورهاى شبه جزيره هندوچين با شكست مواجه شد. دخالت فرانسه در جمهورى دموكراتيك ويتنام ، به يك سلسله جنگهاى پارتيزانى در سطح آن كشور منجر شد، كه نه تنها مردم ويتنام بلكه اهالى لائوس و كامبوج نيز سلاح به دست گرفتند و عليه استعمارگران فرانسوى به پيكار برخاستند.
نبردهاى تاريخى دين بين فو سرانجام در 22 مارس 1945 نظاميان فرانسه را ناچار كرد تا در دو جبهه عليه وطن خواهان ويتنام و لائوس پيكار كنند و در نتيجه دولت فرانسه پس از تحمل شكست شديدى مجبور شد براى رفع مشكل هندوچين يك راه حل صلح جستجو كند.
در آوريل 1945 به ابتكار اتحاد شوروى (سابق ) كنفرانس ژنو متشكل از وزراى امور خارجه پنج قدرت بزرگ جهان يعنى بريتانيا، چين ، شوروى سابق ، فرانسه و ايالات متحده آمريكا و نيز جمهورى دموكراتيك ويتنام ، لائوس ، كامبوج و نمايندگان سايگون به وجود آورد كه نتيجه آن اعلام پايان جنگ در هندوچين و استقلال ويتنام ، لائوس و كامبوج بود.
بدين ترتيب در اواسط دهه 1950 در جنوب شرقى آسيا وضع جديدى پيش آمد. شكست سيستم استعمارى از رؤ يا به حقيقت پيوست و پيروزى مردم هندوچين پيدايش دولتهاى مستقل جمهورى دموكراتيك ويتنام ، لائوس و كامبوج را به دنبال داشت .
در دهه 1950 و اوايل دهه 1960 ايالات متحده امريكا دشمن اصلى مردم جنوب آسيا، تصميم گرفت با استفاده از نيروهاى نظامى انقلابهاى آزاديخواهى ملى را در اين سرزمين سركوب سازد و علاوه بر آن كشورهاى منطقه را نيز به جان هم اندازد.
نقشه نيكسون رييس جمهور وقت آمريكا براى استفاده از نيروهاى دست نشانده به جاى سربازان ايالات متحده با شكست مواجه شد و در نتيجه ايالات متحده آمريكا بيش از پيش در جنگهاى هندوچين گرفتار شد. امريكا بدون آنكه موافقت نامه ژنو را محترم بشمارد، ويتنام جنوبى را به صورت پايگاه نظامى و مركز تهاجمات خويش در جنوب شرقى آسيا درآورد، و چون با وحدت ، آزادى و استقلال مردم ويتنام مخالف بود به نخستين جنگ تهاجمى در هندوچين مبادرت كرد و عليه جمهورى دموكراتيك ويتنام نبردى طولانى را آغاز كرد.
طى قرار داد ژنو، پس از قرارى آتش بس و خروج فرانسويان شكست خورده از ويتنام ، آن كشور به دو بخش تحت كنترل ويت منه و جنوبى تحت تسلط بائودائى تقسيم و مقرر شد تا دو سال بعد، طى برگزارى انتخابات عمومى ، وحدت ملى تحقق پذيرد، ليكن آمريكا كه به ويتنام جنوبى تسلط داشت و به آن كمكهاى مالى و نظامى مى كرد نگو دين ديم را به عنوان نخست وزير اين كشور برگزيد و تلاش خود را براى سلطه بيشتر بر اين سرزمين علنى و از اتحاد دو بخش ويتنام جلوگيرى كرد.
تحولات سياسى ، اقتصادى و اجتماعى در ويتنام شمالى و جنوبى در جهت مقابل هم صورت مى گرفت . در ويتنام شمالى تجديد بناى اجتماعى و اقتصادى به طور جدى و فعالانه تحقق يافت ؛ در حالى كه در ويتنام جنوبى حكومت نگودين ديم كه تحت نفوذ شديد آمريكا قرار داشت ، ضمن سركوب مبارزان ، و مخالفان آمريكا، آن سرزمين را به سوى استعمار امريكا سوق مى داد. بدين صورت درست زمانى كه قرار بود با برگزارى انتخابات عمومى اتحاد ملى و وحدت دو ويتنام تحقق يابد، آمريكا به بهانه جلوگيرى از آشفتگى بيشتر كشور از انجام آن جلوگيرى كرد و با فشار نيروهاى نظامى و زور اسلحه و خرج پولهاى گزاف ، ناقص موافقنامه صلح ژنو شد و آشكارا در امور هر دو كشور دخالت ورزيد.
اين عمل آمريكا موجب شد كه مبارزان ويتنام جنوبى به تلاش خود عليه حكومت دست نشانده شدت بخشد و سرانجام نيز در اول نوامبر 1963 نگودين ديم و دو برادرش را به قتل رساندند.
رژيم نظامى جانشين در ويتنام جنوبى برخورد خشن ترى را با مبارزان اين كشور آغاز كرد، و آمريكا كه به سبب هزينه هاى سرسام آور و برخوردهاى شديد چريكى در ويتنام جنوبى به نوعى شكست سياسى و مبارزاتى رسيده بود، نيروهاى خود را آشكارا به خدمت گرفت و وارد كارزار كرد.
آمريكا مبارزان ويتنامى را چه آنهايى كه در ويتنام جنوبى با حكومت دست نشانده آمريكا مخالفت مى كردند و چه افراد وطن خواه كه در ويتنام شمالى پرچم مبارزه را بر افراشته بودند و ويت كنگ مى ناميد و آنها را كمونيستهاى ويتنامى مخالف صلح و آزادى قلمداد كرد و به اين طريق به تجاوزات خود در هر دو ويتنام ، اصطلاحا مشروعيت بخشيد.
با سقوط رژيم نگودين ديم ، آنچه ظاهرا به نام دولت يا حكومت ويتنام جنوبى خوانده مى شد نيز از بين رفت و نيروهاى مسلح ايالات متحده عملا قدرت را در ويتنام به دست گرفتند. سرانجام معاون نيروى هوايى ويتنام جنوبى به نام نگوين كائوكى به عنوان نشانده جديد امريكا به حكومت منصوب شد.
آمريكاييها براى نجات از دست نشانده جديد خود، شايعه هجوم شماليها به رهبرى هوشى مين را رواج دادند و تعداد سربازان خود را دو برابر كردند و 125 كشتى از ناوگان هفتم آمريكا را در سواحل اين شبه جزيره مستقر ساختند. رفته رفته ايالات متحده گروهى از كشورهاى هم پيمان خود را نيز در مبارزه عليه آزاديخواهان ويتنام وارد جنگ كرد.
در اوت 1964 حملات هوايى و دريايى امريكا به جمهورى دموكراتيك ويتنام آغاز شد. هواپيماهاى امريكايى دستور داشتند شهرها و روستاهاى ويتنام شمالى را بمباران كنند. در مارس 1965 نخستين ارتش منظم ايالات متحده در دانانگ كه يكى از پايگاههاى نيروى دريايى اين كشور در ويتنام جنوبى بود پياده شد. در اين حال تعداد 000،184 نفر از نيروهاى مسلح آمريكا نيز در برنجزارها و جنگلهاى ويتنام شمالى را زير آتش ‍ گرفتند.
اين اقدامات مخالفت جهانيان را برانگيخت و كشورهاى زيادى آمادگى خود را مبنى بر كمك به ملت قهرمان ويتنام اعلام داشتند.
على رغم كوششهاى فرماندهى ايالات متحده كه در پايان سال 1968 تعداد 000، 542 نفر آمريكايى و 000، 800 ويتنامى در اختيار داشت ، نيروهاى ميهن دوست و وطن خواه ويتنامى ، در شهرها و مواضع سوق الجيشى به تحكيم موقعيت خويش مبادرت ورزيدند و تعداد 21 ميليون پناهگاه فردى و گروهى براى مواقع بمباران ساختند و گروههاى بى شمار كارگران و كشاورزان در صنايع ، حمل و نقل و كشاورزى با نهايت جديت مشغول به كار شدند.
ارتش خلق ويتنام شمالى ، هم در نبرد و هم در ارائه اصول اخلاقى شايستگى خود را نشان داد. نيروهاى امريكايى به منظور سركوب مردم و نابود كردن سرزمين جمهورى دموكراتيك ويتنام ، بيش از دو ميليون تن بمب ، گلوله و راكت يعنى ده برابر آنچه كه در جنگ دوم جهانى روى ژاپن ريخته شده بود در سرزمين ويتنام شمالى ريختند. هر يك از شش شهر مهم ويتنام شمالى حداقل صدبار بمباران شد.همچنين 80./. شهرهاى كوچك ويتنام شمالى را بمباران كردند و سه هزار بار به سدها و نيروگاههاى توليد برق و طرحهاى آبيارى حمله كرده و آنها را زير آتش گرفتند و 181 بيمارستان ، 668 مدرسه ، 334 كليسا و 151 زيارتگاه را ويران ساختند.
با همه اينها امريكاييهاى متجاوز نتوانستند روحيه مردم پيكار جوى ويتنام را تضعيف كنند و آنها را از نبرد منصرف سازند.
در 18 دسامبر 1969 مطبوعات و رسانه هاى گروهى جهان اعلام داشتند كه در مدت 4 سال مخامصه و جنگ حدود 650 هزار نفر آمريكايى و 500 هزار نفر از نيروهاى دولت دست نشانده آن كشته و زخمى شدند و بيش از 000، 2 هواپيماهاى جنگى و هيلكوپتر (باستثناى آنچه در ويتنام شمالى نابود شده بود)، حدود 000، 40 وسيله نقليه نظامى ، بيش از دو هزار كشتى و كرجى نابود شدند و طبق اطلاعاتى كه در واشنگتن انتشار يافت جنگ ويتنام به عنوان سومين جنگ بزرگ تاريخ ايالات متحده لقب گرفت . در همين مدت وطن خواهان ويتنامى توانستند بيش از 75 0/0 سرزمين ويتنام را با بيش از 10 ميليون سكنه آن تحت كنترل خود در آوردند.
سرانجام رييس جمهور وقت آمريكا كه ديگر كارى از دستش ساخته نبود در 31 مارس 1968، اعلام داشت كه از شدت بمباران ويتنام شمالى كاسته خواهد شد.
عاقبت در 10 مه 1968 مذاكرات مقدماتى آتش بس بين نمايندگان جمهورى دموكراتيك ويتنام و نمايندگان ايالات متحده آمريكا در پاريس ‍ آغاز شد، و در پى اجلاس مكرر و متعدد كه به برقرارى آتش بس منجر شد آمريكا متعهد گرديد كه از ويتنام خارج شود و سرانجام نيز در سال 1973 مفتضحانه شروع به خارج كردن نيروهاى خود از ويتنام كرد و در 30 آوريل مفتضحانه شروع به دست نشانده امريكا و در پى آن شهر سايگون پايتخت ويتنام جنوبى سقوط كرد.(94)
پس از خروج آمريكاييهاى طى كنفرانس ماه نوامبر سال 1975 در شهر هوشى مين ، ويتناميها تصميم گرفتند تا دو بخش در هم ادغام شوند و در ژوئن 1976، استقرار جمهورى سوسياليستى ويتنام تحقق يافت و پايتخت آن هانوى اعلام شد.
مشخصات جمهورى يكپارچه ويتنام 
جمهورى سوسياليستى ويتنام در منطقه استوايى جنوب شرقى آسيا، در مشرق شبه جزيره هندوچين واقع شده است . و از شمال به جمهورى خلق چين با 1000 كيلومتر مرز مشترك و از مغرب و جنوب غربى با لائوس و كامبوج و از مشرق و جنوب به خليج تونكن و درياى چين جنوبى محدود است . اين كشور داراى 556، 329 كيلومتر مربع وسعت (بتقريب يك پنجم ايران ) و حدود 70 ميليون نفر جمعيت مى باشد. مردم آن از نژاد زرد و زبان رسيمن آن آنامى است و اكثر مردم پيرو دين بودا مى باشند.
روز جهانى كار و كارگر 
11 ارديبهشت 1265 / اول مه 1886 
در اول ماه مه 1886، پليس شيكاگون با حمله به تظاهرات گسترده كارگران ، كه براى هشت ساعت كار در روز، و حق تشكيل اتحاديه هاى كارگرى برپا شده بود، آنان را به خاك و خون كشيد. چند روز بعد، دادگاه چند تن از رهبران كارگران را محاكمه و به مرگ محكوم كرد. يكى از رهبران كارگران اعتصابى ، پس از اعلام راءى ، در برابر دادگاه چنين گفت :
كارگران اينك دريافته اند كه مى توانند با اتحاد و همبستگى ، و مبارزه جمعى بر مشكلات خود فائق آيند. كارگران دريافته اند كه چه قدرت عظيمى در اتحاد آنان نهفته است ، و به همين دليل است كه كارفرماها با تمام توان مى كوشند تا اتحاد كارگران را بشكنند، و ميتيگ كارگران را به خون بكشند. ما كارگران گرد هم آمديم تا اندكى از حقوق خود را بازپس بگيريم ؛ اما اكنون از دادگاه و زندان سر در آورده ايم . آيا اين است معناى برابرى و عدالت در جامعه ما؟ امروز اگر صداى حق طلبانه ما را با گلوله خفه مى كنيد، مطمئن باشيد كه اين صداها ديگر خاموش شدنى نيست ، و هر روز طنين آن رساتر خواهد شد.
رهبران كارگران شيكاگو به دست مستكبران جان باختند؛ اما حقانيت گفته هايشان بتدريج بر همگان مسلم شد.
در سال 1889، كنگره بين المللى كارگران در پاريس ، به پيشنهاد نماينده كارگران آمريكا، روز اول ماه مه به عنوان روز جهانى كارگر برگزيد، و در پى آن در بسيارى از كشورهاى دنيا كارگران ، با برپايى اعتصاب و تظاهرات گسترده ، اين روز را گرامى داشتند و ياد و خاطره كارگران به خاك و خون كشيده شده ، آن روز را زنده نگه داشتند.
سازمان بين المللى كار 
اين سازمان به عنوان يكه نهاد خودمختار، و وابسته به مجمع عمومى سازمان ملل متحد در سال 1919 بر اساس معاهده ورساى برپا شد. موافقنامه مربوط به برقرارى رابطه بين اين سازمان و سازمان ملل متحد در سال 1946 به تصويب رسيد و آن را به صورت نخستين كارگزارى تخصصى وابسته به سازمان ملل متحد در آورد.
الف ) هدفها و فعاليتها
سازمان بين المللى كار در جهت پيشبرد عدالت براى افراد شاغل به كار، در تمام نقاط جهان فعاليت مى كند و عمده فعاليتهاى آن عبارتند از:
1) - تنظيم سياستها و بين المللى كردن برنامه ها به منظور بهكرد شرايط كار و زندگى .
2) - برقرارى معيارهاى كار به عنوان رهنمودهايى براى مسؤ ولان ملى در به اجرا درآوردن اين سياستها.
3) - اجراى يك برنامه وسيع همكارييهاى ، فنى ، براى كمك به دولتها در عملى كردن اين سياستها به شيوه اى كارساز، و اقدام به كارآموزى .
4) - آموزش و پژوهش به منظور كمك به پيشبرد اين تلاشها.
سازمان بين المللى كار از آن جهت ، در ميان سازمانهاى جهانى منحصر به فرد است ، كه در امر تنظيم سياستهاى آن نمايندگان كارگران و كارفرمايان از حق اظهار نظر برابر با نمايندگان دولتها برخوردارند. كنفرانس بين المللى كار از هر كشور عضو شامل دو نماينده از سوى دولت ، يك نماينده از طرف كارگران و نماينده اى از سوى كارفرمايان ، تشكيل شده است . يكى از مهمترين اهداف سازمان عبارت است از تصويب كنوانسيونها و توصيه هايى كه متضمن برقرارى معيارهايى در ارتباط با مسائل كارگرى در زمينه هايى مانند آزادى عضويت در تشكلها، دستمزدها، ساعات و شرايط كار، جبران خسارتهاى وارد به كارگران ، بيمه هاى اجتماعى ، مرخصى با استفاده از حقوق ، ايمنى صنعتى ، خدمات اشتغال و بازرسى مسائل مرتبط مى باشند.
اجراى مقررات كنوانسيونهاى سازمان بين المللى كار براى كشورهايى كه آنها را امضا كرده اند الزامى است ؛، در حالى كه توصيه هايى سازمان مذكور تنها در حكم رهنمودهايى براى سياستگذارى ، قانون گذارى و شيوه عملهاى ملى است .
از زمان تاءسيس اين سازمان تاكنون ، بيش از 350 كنوانسيون و توصيه نامه به تصويب رسيده است .
سازمان براى اجراى مفاد عهدنامه ها توسط كشورهايى كه آنها را مورد تصويب قرار داده اند نظارت به عمل مى آورد و براى تحقيق در خصوص ‍ شكايتهاى مربوط به نقض حقوق اتحاديه كارگرى نيز رويه به عمل ويژه اى دارد.
كارشناسان سازمان بين المللى كار از طريق برنامه كمكهاى فنى سازمان در زمينه هايى از قبيل كارآموزى حرفه اى ، فنون مديريت ، برنامه ريزى نيروى انسانى ، ايمنى و بهداشت محيط كار، سياستهاى اشتغال ، نظامهاى امنيت اجتماعى ، تعاونيها و صنايع دستى كوچك مقياس به كشورهاى عضو، يارى مى رسانند.
سازمان بين المللى كار از طريق مؤ سسه بين المللى مطالعات كار در ژنو و مركز بين المللى كار آموزى فنى و حرفه اى پيشرفته در تورن ايتاليا، فرصتهايى براى آموزش در اختيار مى گذارد.
ب ) مديريت
فعاليتهاى سازمان بين المللى كار كه در كليه اعضا در آن نمايندگى دارند و فواصل بين اجلاس سالانه ، از طريق يك هياءت حكام مركب از نمايندگان 28 كشور عضو، 14 عضو كارگر و مابقى كارفرما، هدايت مى شود.
اسلام و حقوق كارگر و كارفرما 
امامان و پيشوايان دين عليهم السلام ، در سخن ، به كار و اشتغال تاءكيد داشته و از بيكارى به شدت دورى كرده اند. در روايات آمده است كسى كه به كار و تلاش مشغول است ، از كسى كه كار را رها كرده و به عبادت خدا مشغول است اجر و پاداشى فزونتر دارد و نيز در روايات است كه دعاى بيكار (95) هر چند عابد باشد مستجاب نمى شود.(96) همچنين در روايات است كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله كارهاى خانه را انجام مى داد (97) و نيز در خبر است كه امام صادق عليه السلام فرمود:
هر آنكس كه جامه خود را بدوزد و نعلينش را وصله زند و كالاى مورد نياز خانه را خود حمل كند، از تكبر ايمن باشد.(98)
از حضرت على عليه السلام نقل شده است كه فرمود:
روزى در مدينه سخت گرسنه بودم ، از شهر بيرون شدم تا كارى پيدا كنم و مزدى به دست آورم . مقدارى از شهر دور شدم به كنار خانه زنى رسيدم و ديدم مقدارى گل خشك انباشته است دانستم وى مى خواهد آن گلها را جهت ساختمان ، تركند، به نزد او رفتم و با وى قرار بستم درازاى هر دلو بزرگ آب كه بر آن گلها بريزم يك دانه خرما بستانم . شانزده دلو كشيدم و از سنگينى دلوها دستم تاول زد. وى شانزده دانه خرما به من داد و من خرماها را به نزد پيامبر صلى الله عليه و آله بردم و و دو نفرى آنها را خورديم .(99)
در روايات اسلامى از اميرالمؤ منين عليه السلام ، درباره احياى زمين ، ايجاد باغها، حفر قنوات ، كارگرى براى ديگران و... بسيار سخن به ميان آمده است (100)
امام صادق عليه السلام فرمود:
امير المؤ منين عليه السلام بيل مى زد و زمين را احياء مى كرد و از درآمد و دسترنج خويش هزار بنده آزاد كرد(101) تمام اينها حاكى از ارزشمندى كار و كارگرى و مذموم بودن تنبلى و كسالت و بيكارى است .
در احاديث و روايات اسلامى از كار كردن به عنوان عملى دنيوى و اخروى كه داراى اجر و ثواب بسيار است ياد و نسبت به آن توصيه هاى بسيار شده است به طورى كه عنوان جهاد كننده در راه خدا و كارگرى كه براى اداره زندگى خانواده اش سعى و تلاش مى كند اطلاق شده است . (102) حضرت على عليه السلام فرموده است :
خداوند به حضرت داود عليه السلام وحى فرستاد كه تو بنده بسيار خوبى هستى و تنها نقطه ضعفى كه در تو وجود دارد اين است كه كار نمى كنى و از دسترنج خو امرار معاش نمى كنى بلكه از بيت المال حقوق مى گيرى . داود چهل روز گريست و سپس به شغل آهنگرى روى آورد و از آن طريق مخارج خود را تاءمين نمود(103)
امام صادق عليه السلام فرمود:
برو كار كن ، بار بر سر بگذار و آن را حمل نما و مزد بگير تا از دست دراز كردن به سوى مردم بى نياز باشى شخصى گفت :
ديدم امام صادق عليه السلام در زمينى كار مى كند و از شدت گرما پيوسته عرق مى ريزد. عرض كردم فدايت شوم بيل را به من بدهيد تا اين كار را انجام دهم .
فرمود دوست دارم در طلب رزق و روزى گرماى خورشيد مرا آزار دهد و من اجر و پاداش ببرم ) (104) در روايات است كه حضرت على عليه السلام هيزم جمع مى كرد، چشمه و قنات حفر مى نمود، باغ و مزرعه آبيارى مى كرد و حضرت زهرا عليها السلام گندم آرد مى كرد و خمير و نان درست مى كرد (105) حضرت صادق عليه السلام فرمود:
خداوند انسانى را كه خوابيدن و بيكارى او زياد باشد مبغوض ‍ مى دارد(106)
يكى از صوفيها به نام محمد بن منكدر گفت :
در يك روز گرم تابستان ديدم امام باقر عليه السلام مشغول زراعت است و عرق از سراپاى او جارى است به او گفتم : اگر شما در اين حال بميريد در چه حالى از دنيا رفته ايد؟ آيا در حال حرص زدن براى دنيا نمرده ايد؟ حضرت فرمود: اگر در اين حال بميرم در حال عبادت و اطاعت خدا مرده ام چون من عرق مى ريزم و كار مى كنم تا محتاج تو و امثال تو نباشم .(107)
كارگرى نزد امام صادق عليه السلام آمد و گفت من كارگرى هستم كه ديگر توان كار ندارم و دستم قدرت ندارد حضرت فرمود:
برو كار كن اگر با دست نمى توانى كار كنى بار بر روى سرت بگذار و ببر و با اين كار عزت خود را حفظ كن و زن و بچه ات را در آسايش و را رفاه قرار بده (108)
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود:
بعضى از گناهان فقط با سعى در طلب رزق و روزى و درآمد آبرومند پاك مى شود و فرمود:
بعضى از گناهان فقط با سعى در طلب رزق و روزى و درآمد آبرومند پاك مى شود و فرمود:
كسى كه از راه حلال در طلب دنيا باشد و قصد او (از كار كردن ) توسعه دادن زندگى زن و بچه ، و بى نيازى از تقاضا كردن از ديگران ، و نيز رسيدگى به همسايگان و مستمندان باشد در حالى كه صورتش چون ماه شب چهاردهم درخشندگى دارد به ديدار خداوند مى شتابد
و نيز فرمود:
خداوند بنده اى را كه سختى بكشد تا درآمدى كسب كند و بى نياز از ديگران شود دوست دارد.
كارگر و حقوق او 
كارگر از نظر قانون كار، كسى است كه به هر عنوان در مقابل دريافت حق السعى ، اعم از مزد، حقوق ، سهم و سود و ساير مزايا به درخواست كارفرما كار مى كند.(109)
كارگر در ديدگاه اسلام بسيار محترم و ارزشمند است ، به طورى كه رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله و اميرالمؤ منين عليه السلام و ساير امامان معصوم عليهم السلام از كار و كارگر تجليل كرده و خود نيز كار مى كردند و خود را كارگر مى دانستند، و در تاريخ منقول است كه حضرت على عليه السلام باغهاى ديگران را آبيارى مى كرد و آنها دستمزد مى گرفت .(110)
و چون چنين است در معارف و احكام اسلامى ، حقوقى براى كارگران معين شده و نسبت به اجراى دقيق آنها تاءكيد شده است ، تا جايى كه امام سجاد عليه السلام در رساله حقوق خود مى فرمايد:
حق زيردستان بر تو آن است كه بدانى ضعف آنها و قدرت تو (از نظر مالى ، بدنى و فكرى ) دليل تسلط تو بر آنها شده است . پس بايد با آنها به عدالت رفتار كنى و مانند پدرى مهربان براى آنها باشى ، از نادانى و جهل و اشتباه آنها درگذرى و در عقوبت آنها تعجيل نكنى و بر اين كارفرمايى كه خدا به تو داده است سپاسگذار باشى (111)
و در سخنى ديگر از اذيت و آزار كردن نسبت به كارگران نهى فرموده است و صريحا دستور مراعات حق آنها صادر كره مى فرمايد:
حق كسى كه كارهاى (خانه ، مغازه ، كارگاه ، كارخانه ) تو را انجام مى دهد، آن است كه بدانى او را خدا خلق كرده و در حقيقت از پدر و مادر تو است (آدم و حوا) تو مالك و خالق او نيستى و رزق او نيز در دست تو نيست . پس ‍ به او نيكى كن و آزارش مده (112)
به عبارت ديگر مى توان كه در روايات اسلامى ، حقوقى براى زيردستان (با تعبير: مملوك ، بنده ، غلام كنيز) ذكر شده است ؛ كه چون در اين زمان آن تعبيرها تا حدى بر كارگر و خدمتگزار تطبيق مى شود، مناسب است در اينجا نمونه هايى را تحت عنوان حقوق كارگران يادآور شويم .
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود:
حق كارگر بر كارفرما آن است كه لباس و غذاى خوب به او بدهد، بيش از حد طاقت ، او را به كار واندارد
شخصى نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله آمد و گفت : تا چه مقدار اشتباهات و نافرمانى هاى كارگر را مورد عفو قرار دهيم ؟ حضرت پس از مدتى سكوت فرمودند: روزى هفتاد مرتبه از او درگذر و نيز فرمود:
همه شما نسبت به زير دستان و كارگزاران خود مسؤ ول هستيد.
در روايت است كه يكى از خدمتكاران و كارگران زن كه در منزل امام سجاد عليه السلام كار مى كرد، روزى براى وضوى حضرت آب از چاه آورده بود، اما ناگهان ظرف آب از دستش افتاد؛ آبها بر آن حضرت ريخت . حضرت نگاهى به او كرد؛ اما قبل از آنكه صحبتى بفرمايد، آن زن تقاضاى عفو و بخشش نمود و آياتى از قرآن را خواند(113) و امام سجاد فورا از تقصير او در گذشت ...
حنان بن شبيب گويد:
چند نفر كارگر جهت كار در يكى از باغهاى امام صادق عليه السلام اجير كرده بوديم كه تا عصر كار كنند؛ چون كارشان به اتمام رسيد، حضرت به نماينده خود فرمود: پيش از آنكه عرقشان بخشكد مزدشان را بپرداز(114)
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود:
خداوند تبارك و تعالى از هر گناهى مى گذرد (با توبه ) جز اينكه كسى مهريه زنى را منكر شود و يا حقوق كارگرى را غصب كند و ادا ننمايد(115)
به هر حال حقوق كارگر بر كارفرما به طور خلاصه به اين شرح است :
1 - خوراك و لباس او را به نحو مطلوب تاءمين كند.
2 - بيش از اندازه طاقت از او كار نكشد.
3 - متكبرانه با او رفتار ننمايد.
4 - از خطاها و نافرمانى هاى او درگذرد.
5 - دستمزد و حقوق او را كاملا بپردازد.(116)
كارفرما و حقوق او 
كارفرما شخصى است حقيقى يا حقوقى كه كارگر به درخواست و به حساب او در مقابل دريافت حق السعى كار مى كند.
مديران و مسؤ ولان به طور عموم تمام كسانى كه عهده دار اداره كارگاه هستند نماينده كارفرما محسوب مى شوند، و كارفرما مسؤ ول كليه تعهداتى است كه نمايندگان مذكور در قبال كارگر به عهده مى گيرند.
نقل شده است كه امام صادق عليه السلام خدمتكارش را براى انجام كارى فرستاد، مدتى گذشت اما آن كارگر بازنگشت حضرت به سراغ او رفت و ديد در گوشه اى خوابيده است ، بالاى سرش نشست و او را باد مى زد تا اينكه از خواب بيدار شد.
وقتى از خواب برخاست امام بدون آنكه عصبانى بشود فرمود:
فلانى ، اين درست نيست كه تو هم شبها استراحت كنى و هم روزها، شبها خوب بخواب و كارهاى روزانه را هم خوب انجام بده
يعنى از ساعاتى كه طبق قرار داد بايد كار كنى مگذار و كاملا در اوقات كارى به انجام وظيفه ات مشغول باش .
در منطق اسلام كار كردن عبادت است و اگر با انگيزه كسب درآمد حلال به جهت اداره آبرومندانه زندگى همراه باشد اجر و ثواب جهاد در راه خدا را در پى دارد و لذا نقل شده است كه پيامبر دست كارگر را مى بوسيد؛ چون دست مجاهد فى سبيل الله بود.
و اگر چنين است و هدف و انگيزه كاركردن ، الهى و خدايى باشد پس كم كارى و تلف كردن وقت ، هدر دادن ساعت كار، و انجام كارهاى ناقص ، خلاف قرار داد كارى مى باشد و در نتيجه حرام است و اگر كسى مرتكب اين حرام شود، حقوقى كه در مقابل آن دريافت مى كند، نيز حرام خواهد بود و تفاوتى با مال دزدى ندارد.
رسول خدا صلى الله عليه و آله مى فرمايد:
خداوند آن كارگرى را دوست دارد كه چون كارى به وى محول شود آن را نيكو انجام دهد(117)
كلام امام خمينى ره راجع به كارگر: 
كارگران از ارزشمندترين طبقه و سودمندترين گروه در جامعه هستند، چرخ عظيم جوامع بشرى با دست تواناى كارگران در حركت و چرخش ‍ است حيات يك ملت مرهون كار و كارگر است .
سالروز شهادت استاد مرتضى مطهرى 
12 ارديبشهت 1358 
...او در عمر كوتاه خود اثرات جاويدى به يادگار گذاشت كه پرتوى از وجدان بيدار و روح سرشار از عشق به مكتب بود.او با قلمى روان و فكرى توانا در تحليل مسائل اسلامى و توضيح حقايق فلسفى با زبان مردم بى قلق (118) و اضطراب به تعليم و تربيت جامعه پرداخت . آثار قلم و زبان او بى استثناء آموزنده و روان بخش است و مواعظ و نصايح او كه از قلبى سرشار از ايمان و عقيدت نشاءت مى گرفت براى عارف و عامى سودمند و فرح زاست . امام خمينى ره
سخن گفتن از استاد مطهرى بسيار مشكل است زيرا شخصيت والاى ايشان داراى جنبه هاى روحى و معنوى بسيارى است كه در اين نوشتار چند صفحه اى نمى شود به آنها پرداخت .
او معلم اخلاق ، معلم فلسفه ، معلم تفسير، معلم عرفان و معلم مسائل اقتصادى بود.
براى اينكه بتوانيم از زندگى و حيات علمى و عملى ايشان مطلع شويم لازم است از دوران كودكى ايشان به قلم خود استاد يار كنيم .
من كه بچه بودم در حدود سال هاى 1314 و 1315 در خراسان زندگى مى كردم ... در مدرسه ها همه بسته شده بود و تقريبا در مسجدها به يك معنى بسته بود... در آن هنگام كه 15 و 16 ساله بودم درباره هر چيزى فكر مى كردم و راضى نمى شدم الا تحصيل علوم دين
اين چنين بود كه استاد تمايلى به طلبگى در خود يافت و براى تحصيل علوم اسلامى به قم رفت .
...اما من پا را در يك كفش كرده بودم كه بايد به قم بروم .
استاد در سال 1315 پس از اينكه مقدمات را در حوزه علميه مشهد گذراند به قم رفت . از اينجا دوران تازه اى در زندگى استاد آغاز مى شد.هر چند كه تحولات روحى استاد از خيلى پيشترها آغاز شده بود اما دوران تنهايى در من پديد آمده بود. وجود همحجره را تحمل نمى كردم ...

استاد مطهرى ، خود از جمله شخصيتهاى موفقى بود كه در زندگى از ارشاد عالمان ربانى و مربيان الهى برخوردار بوده است . اگر به حيات پربركت او كه همواره با ذكر خداوندى همراه بوده است نگاهى بيندازيم ، همچنين شهادت و ديدار محبوب كه آخرين حد حيات انسانى است ، متوجه اين امر مى شويم كه استاد مسير تكاملى خويش را با تزكيه ، تهذيب نفس و نزد اساتيد ربانى طى كرده اند و رد اين راه از هر تلاشى دريغ نورزيده و دست آخر نيز پيروز از اين ميدان بيرون رفته است .
از نوشته هاى استاد بر مى آيد كه بناى شخصيت والاى ايشان را از همان كودكى پدر پى ريزى كرده و سپس از محضر علماى ديگر بهره هاى فراوانى برده اند.
از ميان اساتيد ياد شده آيت الله العظمى حاج آقا حسين بروجردى ، آية الله ميرزا على آقا شيرازى عالم زاهد و عارف مشهور مقيم اصفهان ، علامه سيد محمد حسين طباطبايى و آيت الله العظمى امام خمينى ره در شكل دادن شخصيت ايشان نقش مؤ ثرترى داشته اند. استاد شهيد همواره به پدر و مادر و اساتيد خود احترام مى گذاشتند و همين حق شناسى و سپاسى كه از اساتيد خود داشتند، نمايانگر دقت و درك بى حد استاد مطهرى است .
استاد شهيد درباره ، پير و مراد خويش امام خمينى ره گفته اند:
...پس از مهاجرت به قم گمشده خود را در شخصيتى ديگر يافتم . فكر كردم كه روح تشنه ام از اين شخصيت سيراب خواهد شد. من كه دوازده سال در خدمت اين مرد بزرگ تحصيل كرده ام باز وقتى كه در سفر اخير به پاريس به ملاقات و زيارت ايشان رفتم ، چيزهايى از روحيه او درك كردم كه نه فقط بر حيرت من ، بلكه بر ايمانم نيز اضافه كرد وقتى برگشتم ، دوستانم گفتند: چه ديدى ؟ گفتم : آمن بهدفه ، آمن بسبيله ، آمن بقوله و آمن بربه . امام به مردم ما شخصيت داد. خود واقعى و هويت اسلامى را به آنان بازگرداند. او توانست ايمان از دست رفته مردم را به آنها باز گرداند و آنها را به خودشان مؤ من كند.

استاد مطهرى بعد از قيام خونين پانزده خردادسال 1342
با شروع نهضت اسلامى ايران از سالهاى 1341 و 1342 تحت زعامت و رهبرى حضرت امام خمينى ره شهيد مطهرى نيز به عنوان يكى از شاگردان صديق و ياران مورد اعتماد رهبرى ، فعالانه وارد صفوف نهضت شد. آغاز اين فعاليتها در انجمنهاى اسلامى و مساجد و محافل مردمى بود و اوج آن در قيام 15 خرداد است . در پى سخنرانيهاى روشنگرانه شهيد مطهرى ايشان به همراه حدود 50 تن از وعاظ و روحانيون سرشناس و مبارز تهران توسط ساواك دستگير و زندانى شدند.
ماموران ساواك در ساعت يك بامداد 15 خرداد - كمى قبل از دستگيرى امام امت ره در قم منزل استاد هجوم بردند و ايشان را به كميته شهربانى و از آنجا به زندان قزل قلعه منتقل كردند. استاد شهيد در زندان قزل قلعه محبوس شد و در همان دوران بود، كه اشعارى در مدح امام و مراد خويش سرود. در يكى از اشعار زيباى ايشان اشاره اى لطيف به امام امت ره نموده است :
صبا از ما ببر يك لحظه پيغامى به روح الله كه اى ياد تو مونس روز و شب در اين قفس ما را
پس از سركوب ظاهرى نهضت اسلامى 15 خرداد توسط شاه و اياديش و تبعيد امام به تركيه و عراق ، استاد شهيد مرتضى مطهرى به همراه آيت الله دكتر بهشتى و حجج اسلام انوارى و مولايى از سوى رهبر انقلاب در شوراى فقاهت سازمان مؤ تلفه اسلامى انتخاب شدند. اين جمعيت كه در واقع همان هيئتهاى مبارز و مذهبى توده هاى مردمى بالاخص بازاريان متدين بودند در سالهاى 42 - 1341 به امر ائتلاف كردند و تظاهرات تاسوعا و عاشوراى سال 1342 و همچنين پاره اى از مبارزات بعد از آن را سازماندهى و رهبرى كردند.
استاد شهيد در مؤ تلفه اسلامى تمام هم خود را مصروف تشكيل نيروهاى مسلمان و مبارز كرد تا حافظ خط اصيل انقلاب و رهبرى آن باشند. از اين رو مؤ تلفه اسلامى توانست تحت هدايت شوراى فقاهت گامهاى مؤ ثرى در پيشبرد انقلاب اسلامى بردارد كه از آن جمله ، اعدام انقلابى حسين على منصور نخست وزير وقت بود كه تفكر اين عمل را استاد شهيد مرتضى مطهرى به وجود آورد و سرانجام با دستور ايشان و حكم شرعى آيت الله ميلانى ، حسنعلى منصور - آن عنصر فاسد و وابسته دربار معدوم شد.
از سالهاى 42 به بعد استاد با تلاش وسيعى به تبيين فرهنگ اسلامى در جامعه پرداخت ، و رسالت عظيم تدوين فرهنگ انقلاب و آگاهى به نسل جوان را به همراه ديگر روحانيون مبارز و در خط امام به عهد گرفت .
فعاليتهاى استاد مطهرى در حسينه ارشاد و مسجد جاويد و مسجد الجواد نقطه اوج تلاشهاى فرهنگى ايشان در سالهاى 1342 تا 1350 مى باشد.
در سال 1348 همزمان با حملات وحشيانه ارتش رژيم صهيونيستى اسرائيل به كشورهاى عربى و وقوع جنگ شش روزه اعراب و اسرائيل ، استاد شهيد به همراه مرحوم علامه طباطبايى و آيت الله حاج ابوالفضل موسوى اردبيلى با انتشار يك بيانه از مردم تهران دعوت كردند تا براى يارى مردم مسلمان فلسطين كمكهاى لازم را جمع آورى كنند.
اين اقدام سياسى استاد مطهرى در آن مقطع نشان از قاطعيت ايشان در امر مبارزه عليه رژيم اشغالگر قدس و حاميانش كه همانا رژيم شاه و حكومت امريكا بود داشت . بدين جهت ساواك حركتهاى استاد شهيد را به طور منظم زير نظر گرفت ، تا در يك فرصت مناسب ايشان را دستگير كند.
سرانجام ساواك در سال 1351 با بسته شدن سه كانون مقاومت دينى ، استاد مطهرى را دستگير و ايشان را ممنوع المنبر كرد. در سال 1350 تشكيلات مخفى مجاهدين اسلام به عنوان يك تشكل سياسى - نظامى پى ريخته شد و بسيارى از نيروهاى مبارز به آن پيوستند. متاسفانه انحرافات و التقاطهاى موجود در سازمان و گسترش آن ، بتدريج علما و دينداران را به آينده سازمان بدبين ساخت ؛تا اينكه در سال 1354 به انشعاب كامل سازمان منجر شد و سازمان به صورت منافقين درآمد و شهيد مطهرى از اولين كسانى بود كه به ماهيت التقاطى - انحرافى آن پى برد و بطور جدى مبارزه با آن شروع كرد.
در بين سالهاى 1350 تا 1355 كه اختناق شديد توسط رژيم حاكى برقرار و كانونهاى مبارزه يكى پس از ديگرى تعطيل گرديد، استاد شهيد به تشكيل جلسات مخفى و نيمه علنى در تهران و قم براى دانشجويان و طلاب پرداخت و با همكارى ديگر روحانيون مبارز در خصوص تداوم مبارزه ، كمك به خانواده زندانيان سياسى مسلمان ، و تدوين كتابهاى اساسى براى اهميت نسل جوان ، همت گماشت .
استاد نقش عظيمى را در وحدت نظرى و عملى دو قشر روحانى و دانشجو ايفا كرد، به طورى كه رژيم از سخنرانيها و جلسات تدريس استاد سخت به وحشت افتاد.
با اين همه ، استاد فعاليتهاى خود را ادامه داد، و با گروههاى مسلح و و غير مسلح در تماس ، و رابط اصلى امام امت ره در كشور و هدايت كننده خط فكرى نهضت به شمار مى رفت .
در اواخر سال 1355 مسافرت استاد به عراق و ملاقات با حضرت امام ره و سپس تشكيل جامعه روحانيت مبارز تهران در سال 1365 و نيز حضور مستمر و فعال ايشان در اوجگيرى انقلاب اسلامى در سالهاى 56 و 57 و سفر ايشان به پاريس ، و ملاقات با رهبر انقلاب ، و تشكيل شوراى انقلاب در آبان ما سال 1357 و عضويت استاد در شورا به امر امام ره ، فعاليتهاى سياسى آن شهيد را در مرحله نوينى قرار داد كه با عنايت پروردگار بقية الله (عج ) و رهبرى داهيانه امام ره و ايمان و اتحاد مردم منجر به پيروزى انقلاب اسلامى ايران در 22 بهمن سال 1357 گرديد.
قبل از پيروزى انقلاب اسلامى ، خصوصا شش ماه دوم سال 1357 كه مسئووليتهاى سياسى و اجرايى ايشان بسيار زياد بود، باز هم از تدوين و ترويج فرهنگ اسلامى انقلاب غفلت نكرد و سرانجام اين استوانه مبارزه ، و دانشمند و فقيه عالى مقام و مبارزه خستگى ناپذير، به دست جاهلترين و جنايتكارترين دشمنان اسلام و انقلاب يعنى گروهك فرقان در ساعت 30، 22 شب يازدهم ارديبهشت 1358 به شهادت رسيد و زبان حالش ، زبان مراد و امامش على عليه السلام گرديد كه فرمود فزت و رب العكبه .

next page

fehrest page

back page