پيام حضرت امام ره به مناسبت شهادت آيت الله مطهرى (119)
بسم الله الرحمن الرحيم
انا لله و انا اليه راجعون
اين جانب به اسلام و اولياى عظيم الشاءن و به ملت اسلام و خصوص ملت مبارز ايران ،
ضايعه اسف انگيز شهيد بزرگوار و متفكر و فيلسوف و فقيه عالى مقام مرحوم آقاى حاج
شيخ مرتضى مطهرى قدس ره را تسليت و تبريك عرض مى كنم .
تسليت در شهادت شخصيتى كه عمر شريف و ارزنده خود را در راه اهداف مقدس اسلام
صرف كرد و با كجرويها و انحرافات مبارزه سرسختانه كرد؛ تسليت در شهادت مردى
كه در اسلام شناسى و فنون مختلفه اسلام و قرآن كريم كم نظير بود، من فرزند
بسيار عزيزى را از دست داده ام و در سوگ او نشستم كه از شخصيتهايى بود كه
حاصل عمرم محسوب مى شد.
در اسلام عزيز به شهادت اين فرزند برومند و عالم جاودان ، ثلمه اى وارد شد كه هيچ
چيز جايگزين آن نيست .
...من اگرچه ، فرزند عزيزى كه پاره تنم بود، از دست دادم ، لكن مفتخرم كه چنين
فرزندان فداكارى در اسلام وجود داشت و دارد.
...ترورها نمى تواند شخصيت اسلامى مردان اسلام را ترور كند.
...برنامه اسلام از عصر وحى تاكنون بر شهادت تواءم با شهامت بوده است .
قتال در راه خدا و در راه مستضعفين در راءس برنامه هاى اسلام است .
و ما لكم لاتقاتلون فى سبيل الله و المستضعفين من
الرجال و النساء و الولدان (120)
اينان كه شكست و مرگ خود را لمس نموده و با اين رفتار غيرانسانى مى خواهند انتقام
بگيرند يا به خال خام خود مجاهدين در راه اسلام را بترسانند، بدگمان كرده اند. از هر
موى شهيدى از ما و از هر قطره خونى كه به زمين مى ريزد، انسان هاى مصمم و مبارزى به
وجود مى آيد....
روح الله الموسوى الخمينى
شهيد مطهرى از ديدگاه رهبر معظم انقلاب اسلامى
رهبر معظم انقلاب اسلامى حضرت آيت الله العظمى خامنه اى مدظله العالى در
بيانات مختلف ، شخصيت والاى شهيد مطهرى را بازگو نموده اند:
حقيقتا محصول بسيار عظيم و با ارزشى از شهيد مطهرى در اختيار ماست و بايد آثار اين
استاد گرانقدر را كه با فكر والاى خود به جامعه فكرى ما اهدا كرده است به درستى
دريافت كرد و آن را آموخت .
سخنان اين شهيد حاوى معارف و مسائل بسيار ارزنده اى است كه مى تواند نقطه شروع
خوبى در مسير تفكر و انديشه باشد.
آثار شهيد مطهرى بايد مورد توجه و نقد علمى قرار گيرد و مباحث آن به طور گسترده
مطرح تا بنيادهاى فكرى جديدى بنا شود و اين كارى است ممكن و لازم .
فهم و شناخت اسلام ناب و مستند، هوشمندى و بصيرت وافر در شناسايى جريانهاى
منحرف و آلوده ، شجاعت و بى پروايى در برخورد با اين جريانها خصوصيتى بودند
كه به شخصيت چند بعدى و كم نظير استاد فرزانه شهيد ما جنبه اى استثنايى مى
بخشيدند.
اينك اين شخصيت والا و ارجمند در ميان ما نيست ، اما گنجينه گرانبهايى از عصاره افكار
و انديشه هاى او و نيز خط روشنى از جهاد بلند مدت و پرحوصله او پيش روى ماست .
خطى كه مى تواند انقلاب را از نظر فكرى حفظ كند همان خط مطهرى است
مطهرى يكى از معماران نظام جمهورى اسلامى بود كه طرح اصلى نظام اسلامى با مغز
قوى ، دل آگاه و هوشمندى علمى او شكل گرفت
استاد شهيد مطهرى تعليم و تربيت را مهمترين رسالت خود مى دانست . او فقط در
كلاس درس ، معلم نبود بلكه در خانه ، در ميان دوستان و در اجتماع نيز معلمى توانا به
حساب مى آمد.
مطهرى در وجود تك تك افرادى است كه براى اين انقلاب و نظام مقدس خدمت مى كنند و
آينده اين انقلاب تجلى گاه مطهرى هاست
خط مطهرى خط سياست در مقابل حركات نفوذى در
داخل انديشه هاى اصيل اسلامى است .
مطهرى پرچمدار نهضت بازگرداندن شخصيت انسانى زن مسلمان به او بوده .
ويژگيهاى شهيد مطهرى :
استاد شهيد داراى ويژگيهاى منحصر به فردى بود، كه هر چه از تاريخ انقلاب اسلامى
مى گذرد خلاء وجودى اين مغز متفكر و انديشمند بيش از پيش احساس مى شود، البته اين
سخن ، بدين معنا نيست كه جامعه اسلامى از داشتن چهره هاى برجسته علمى ديگر محروم است
؛ اما بدون اغراق هيچ كس نمى تواند جايگاه مطهرى را، همچون او، در تمام ابعاد و زمينه ها
داشته باشد.
1 - جامعيت :
مطهرى برخلاف بسيارى از چهره هايى كه شخصيتى تك بعدى دارند، انسان چند بعدى
بود. و به همين دليل است كه او هم سونگر بود و در تمام زمينه هاى فلسفى ، كلامى ،
تفسيرى ، اخلاقى ، تاريخى ، اجتماعى و... صاحب نظر بود.
دلايل بارزى كه اين دعا را ثابت مى كند، آثار گرانبهايى است كه از او به يادگار
مانده است . مطهرى در حقيقت اسوه و نمونه بارزى از تربيت يافتگان اسلام و قرآن و مكتب
انسان ساز ائمه اطهار عليهم السلام بود كه در تاريخ فرهنگ اسلامى از درخشش خاصى
برخوردار است .
2 - دفاع از مرزهاى ايدئولوژيك :
در بين شخصيتهاى متفكر و انديشمند اسلامى ، كمتر چهره اى به چشم مى خورد كه به
اندازه استاد مطهرى در پاسدارى از مرزهاى ايدئولوژيك حساسيت داشته و قلبش بطپد. او
همواره نگران انحرافها و كژيهايى بود كه در اين روند در
حال شكل گيرى بود. او با تمام وجود اين فاجعه تلخ را لمس كرده بود كه انحرافهاى
فكرى و عقيدتى مى تواند، كيان اسلام و جامعه اسلامى را بشدت تهديد كند، و راه درست
برخورد با اين انحرافها را نيز بيان مى كرد.
...راه مبارزه با اين خطر، تحريم و منع نيست . مگر مى شود تشنگانى را كه براى
جرعه اى آب له له مى زنند، از نوشيدن آب موجود، به عذر آلوده بودن منع كرد. اين ما
هستيم كه مسؤ وليم ، با بقدر كافى در زمينه هاى مختلف اسلامى كتاب به زبان روز
عرضه نكرده ايم ، اگر ما به قدر كافى آب
زلال و گوارا عرضه كرده بوديم ، به سراغ آبهاى آلوده نمى رفتند
گرنه تهى باشد اكثر اين جويها
|
خواجه چرا مى دود تشنه در اين كويها
|
3 - دفاع از روحانيت اصيل :
تاريخ فرهنگ انسان ساز اصيل اسلامى ، روشنگر اين حقيقت انكارناپذير است كه پاسدار
راستين مرزهاى فرهنگى و ايدئولوژيك اسلامى ناب محمدى صلى الله عليه و آله روحانيت
اصيل بوده است .
...اگر اين پرچمدارى از دست روحانيت گرفته شود و به دست باصطلاح روشنفكران
بيافتد، يك قرن كه هيچ ، يك نسل بگذرد، اسلام بكلى مسخ مى شود؛ زيرا
حامل فرهنگ اصيل اسلامى ، در نهايت باز همين گروه روحانيت متعهد هستند...
شهيد مطهرى اعتقاد داشت كه اصلاح نقايص روحانيت ، يك حركت اساسى و حياتى است و
بايد با آفتهايى كه به جان روحانيت افتاده است مبارزه كرد.
4 - شناخت نيازها:
يكى از عوامل مهمى كه مى تواند در نفوذ و گسترش فرهنگ
اصيل اسلامى نقش تعيين كننده داشته باشد، پاسخگويى به نيازهاى اساسى و حياتى
مردم در هر عصرى است ، كه لازمه آن شناخت دقيق نيازهاست . شهيد مطهرى برخلاف افرادى
كه بدون توجه به نيازهاى اساسى جامعه سخن مى گويند، سخن و قلمش در مسير
پاسخگويى به نيازهاى اساسى جامعه بود و به همين جهت سعى مى كرد ابتدا نيازها را
بشناسد و آن گاه سخن بگويد يا بنويسد.
5 - مردم گرايى :
استاد شهيد برخلاف بسيارى از انديشمندان و متفكران كه براى خود مخاطبان خاصى بر
مى گزينند، هرگز خود را محدود به مرز و قشر خاصى نمى كرد. بلكه ضمن برقرارى
رابطه فكرى و فرهنگى با كسانى كه در سطح بالايى قرار داشتند، پاسخگوى
نيازهاى افكار عمومى جامعه نيز بود.
نمونه بارز اين مطلب نگارش كتاب داستان راستان مى باشد كه در هنگام نگارش و
تدوين ، بسيارى از متفكران ، استاد را از نوشتن چنين كتابى منع مى كردند، و معتقد بودند
كه انجام اين كار شايسته شخصيت علمى ايشان نيست .
6 - ساده نويسى :
يكى از بزرگترين هنرهاى استاد، ساده نويسى و ساده گويى ايشان بود. استاد ضمن
تسلط و اشراف بر فرهنگ اسلامى ، مشكلترين مباحث را به ساده ترين
شكل ، مطرح مى كردند. ايشان روايتى را از حضرت
رسول صلى الله عليه و آله نقل مى كردند كه :
ما انا من المتكلفين من از متكلفين نيستم . يعنى از كسانى نيستم كه با به
كارگيرى كلمات سخت و پيچيده و واژه هاى سنگين ، خود را را رنج و مشقت بيندازم .
7 - از همان آغازى كه اسلام حيات خود را شروع كرد، دشمنان آگاه و دوستان ناگاه نقش مؤ
ثرى در خدشه دار ساختن چهره روشن و پرفروغ و جذاب اسلام داشتند و از اين رو، يكى
از مهمترين رسالتهايى كه شخصيتهاى برجسته اسلامى در جهت دفاع از اسلام احساس مى
كردند پاك ساختن سيماى اسلام از زنگارها، پيريه ها، تحريفها و...معرفى اسلام ناب
بود.
8 - نقد انديشه ها:
يكى از ويژگيهاى برجسته استاد مطهرى نداشتن اعتقاد برخوردهاى شعارى بود و
انديشه ها را با دقت و حساسيت خاصى در همه زمينه ها نقد مى كرد كه با آغازين اين روش
اصولى ، هم بى محتوا بودن انديشه هاى انحرافى آشكار و هم راه پذيرش منطقى حق
هموار مى شد.
9- شرح صدر:
يكى از نعمتهاى بزرگ الهى شرح صدر است كه قدرت
تحمل انسان را افزونى مى بخشد. انسانهايى كه از اين موهبت الهى برخوردارند در تمام
صحنه ها، بويژه در عرصه طرح انديشه ها، سعه صدر فراوانى از خود نشان مى دهند و
با كمال آرامش و قاطعيت به نقد انديشه ها مى پردازند. شهيد مطهرى نيز از چنين ويژگى
برخوردار بود.
10 - حق گويى :
بسيارى از انسانها حتى شخصيتها، هنگامى كه بر سر دوراهى حق گويى و مصلحت سنجى
هاى فرصت طلبانه قرار مى گيرند، حق را فداى مصلحت سنجى مى كنند، اما شهيد مطهرى
به دليل آنكه شخصيتى اصول گرا بود و بيش از هر به چيز حفظ
اصول مكتب مى انديشيد، در هيچ شرايطى حق و
اصول را فداى مصلحت سنجى هاى فرصت طلبانه نمى كرد.
11 - مرد دين و ساست :
استاد به حق كى از چهره هاى پرفروغى بود كه در ميدان دين و سياست مى درخشيد. او
پيوسته با دو تفكر، مبارزه مى كرد:
يكى تفكر كسانى كه در صحنه دين و ديندارى از حضور در صحنه هاى اجتماعى و
سياسى ، به نام زهد و تقوا مى گريزند و زمينه را براى تاخت و تاز دشمنان دين باز
مى گذارند و يكى هم انديشه افرادى كه به اسم فعاليتهاى سياسى به ارزشهاى
اخلاقى ، عبادى انسانى ، و...پشت پا مى زنند و تمام تلاش و كوشش خود را در دنياى
سياست متمركز مى سازند.
او نشان داد كه در هر دو صحنه دين و سياست مى توان حضور
فعال داشت بدون آنكه نياز به قربانى كردن يكى از اين دو باشد.
12 - احساس رسالت در برابر نسل جوان :
مطهرى از كسانى بو كه بشدت در برابر نسل جوان احساس تعهد و رسالت مى كرد. او
معتقد بود كه براى رهبرى و هدايت نسل جوان بايد نيازها و حساسيتهاى فكرى و روحى او
را شناخت و به زبان خودش با او سخن گفت ؛ اگر
نسل جوان به طور صحيح و منطقى تربيت نيافته باشد نقش تعيين كننده اى بر روى
سرنوشت جامعه خواهد گذارد. و حتى ممكن است فاجعه هايى به بار آورد.
13 - عشق به رهبرى :
بدون شك يكى از بزرگترين شخصيتهايى كه در پرورش فكرى و روحى شهيد مطهرى
نقش تعيين كننده داشتند، حضرت امام خمينى ره بود، امام ره پس از شهادت
وى فرمودند:
من فرزند بسيار عزيزى را از دست دادم و در سوگ او نشستم كه از شخصيتهايى بود
كه حاصل عمرم محسوب مى شد
و در فراز ديگرى از همين پيام اظهار داشتند:
من اگر چه فرزند عزيزى كه پاره تنم بود، از دست دادم ، لكن مفتخرم كه چنين
فرزندان فداكارى در اسلام وجود داشت و دارد.
استاد مطهرى ، كه با تمام وجود به امام عشق مى ورزيد، در ترسيم شخصيت امام و ميزان
تاثير گذارى ايشان بر روى ابعاد فكرى و روحى خود چنين مى گويد:
امام آن سفر كرده كه صدها قافله دل همراه اوست ، نام او، شنيدن سخنان ، روح گرم و
پرخروش او، اراده و عزم آهنين او، استقامت او، شجاعت او، روشن بينى او، ايمان جوشان او
كه زبانزد خاص و عام است ، يعنى جان جانان ، قهرمان قهرمانان ، نور چشم و روح ملت
ايران هستند، استاد عاليقدر و بزرگوار ما، بزرگوار ما، حضرت آيت الله العظمى خمينى
ادام الله ظله ، حسنه اى است كه خداوند به قرن ما و روزگار ما عنايت فرمود، و مصداق
بارز و روشن ان الله فى كل خلف عدولا، ينفون عنه تحريف المبطلين است .
قلى بى تابى مى كند كه به پاس دوازده سال
فيض گيرى از محضر آن استاد بزرگوار و به شكرانه بهره هاى روحى و معنوى كه از
بركت نزديك بودن به آن منبع فضيلت و مكرمت كسب كرده ام اندكى از بسيار را بازگو
كنم .....(121)
ياد و خاطره اش گرامى باد
روز معلم
12 ارديبهشت
وظيفه معلم هدايت جامعه است به سوى الله
امام خمينى ره
استاد مرتضى مطهرى در شامگاه 11 ارديبهشت ماه
سال 1358 توسط كوردلان گروه فرقان به شهادت
نايل آمد و بعد از عمرى مجاهدت در راه خدا و تلاش خستگى ناپذير در زمينه هاى فرهنگى
و سياسى مذهبى به دست جاهلترين و جنايتكارترين دشمنان اسلام به ملكوت اعلى پيوست
. استاد شهيد در طول عمر خود رنجهاى فراوانى
تحمل كرد و در زمينه تعليم و تربيت كوشش فراوانى انجام داد و آثار بسيارى نيز در
زمينه هاى مختلف علمى ، فلسفى و اجتماعى و... از خود به جاى گذاشت او كه معلم اخلاق ،
فلسفه ، عرفان و مسائل اقتصادى بود در تمامى اين زمينه ها كارهاى تحقيقاتى و بنيادى
شايسته اى انجام داده است به همين سالروز شهادت اين معلم نمونه و اسوه تقوى به
عنوان روز معلم نامگذارى شده است تا همواره و همه ساله ضمن بزرگداشت خاطره آن رامرد
بزرگ و مجتهد و فيلسوف بلندآوازه از زحمات بى شائبه و ايثارگران طبقه عظيم
معلمان كه وظيفه سنگين آموزش و پرورش كودكان ، نوجوانان و جوانان اين مرز و بوم را
بر عهده دارند قدردانى گردد.
جايگاه معلم در نظام اسلامى
تعليم و تربيت و نقش والاى معلم در نظام ارزشى اسلام ، پايگاه رفيع و جايگاه منبع را
به خود اختصاص داده است و با نگاهى ژرف ، بلنداى منزلت معلم را در پيوند با هدف
آفرينش انسان و علت نهايى خلفت او بايد جستجو كرد.
در حقيقت اولين و والاترين معلم ، خود ذات اقدس حق است ، زيرا آن گاه كه آدمى را آفريد،
نخستين حليه اى كه به قامت جان او آراست ، علم و تعليم است . قرآن در بيان اين حقيقت مى
فرمايد:
خلق الانسان علمه البيان (122)، - خداوند رحمان انسان را آفريده و بيان
را به وى تعليم داد. و نيز در تبيين منزلت نخستين پيامبر و آدم
اول ، نخستين ارزش وجودى و فضيلت او را علم معرفى مى فرمايد. به عبارتى
رساتر، اولين تحفه اى كه بعد از آفرينش او به وى ارزانى مى دارد تعليم به اوست .
در اين زمينه حتى بدون آنكه ذكرى از خلقت او، جز به اشاره به ميان آورد. مى فرمايد: و
علم آدم الاسماء كلها(123) - و به آدم تمام اسماء را تعليم كرد.
و اين ، بدان جهت است كه اساسا هدف آفرينش انسان با علم و معرفت پيوندى ناگسستى
دارد. قرآن كريم مى فرمايد:
و ما خلقت الجن و الانس الا ليعدون (124) - من جن و انس را نيافريدم ، مگر براى آن كه
مرا پرستند و عبادت كنند.
اما اصل دين و اساس عبادت و اول عبوديت ، همانا معرفت است . چنانكه امير دين و بيان ،
مولاى متقيان فرموده است :
اول الدين معرفته ، اصل و ريشه دين ، معرفت حضرت حق است . و در بيانى رسا و جامع
سيد شهيدان ، امام حسين عليه السلام فرموده است :
ما خلق العباد الا ليعرفوه ، فاذا عرفوه عبدوه ...بندگان را نيافريد؛ مگر براى آن كه
او را بشناسند. پس چون او را شناختند عبادتش خواهند كرد.
چون هدف آفرينش برترين موجود، آشكار شد، روشن است كه ديگر مظاهر نظام وجود
بايد با آن هماهنگ و همسو باشد. بدين روى ، حضرت حق چون پيامبران و رسولان خود را
بر مى انگيزاند، برترين هدف رسالت آنان را همين تعليم و تربيت قرار مى
دهد:
يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمة ...(125)
حضرت امام خمينى ره مى فرمايد كه بالاترين اهداف انبيا اين بوده است كه به
بشر معرفت الله بياموزند، و ديگر اهداف آنان ، مقاصدى متوسط و در جهت آن هدف
نيل غايى و مقصد اصلى قرار داشته است .
ارزش علم و معرفت
اصالت و فضيلتى كه ملاك و محور هم تعريفها و ستايشها درباره علم است به علم و
معرفتى باز مى گردد كه انسان را به غايت خلقت و هدف آفرينش او نزديك گرداند.
گرچه علم به طور مطلق از جهل و ناآگاهى برتر است ، و دانايان هرگز با نادانان
مساوى نيستند، اما اساسا ارزش و اهميت علم و معرفت ، در اسلام ، با ارزش و اصالت
موضوع و هدف آن ارتباط دارد و چون اصيلترين موضوع علم و معرفت ، وجود اقدس
حضرت حق و والاترين هدف آن ، رساندن انسان و ارزشمند معرفت الله است و علوم ديگر
نيز اگر همسو و هم جهت با اين علم بودند، به مقدار همسويى خود، داراى ارزش و اصالت
خواهند بود.
مقام و منزلت معلم
شرافت و مرتبت معلم و شغل معلمى نيز از آنچه گذشت ، تبيين گرديد. آن گاه كه علم و
معرفت از جايگاهى والا برخوردار شد و به هدف متعالى خلقت پيوند يافت ، روشن است
كه معلم نيز به حكم سنخيت و هماهنگى ، منزلتى بس خطير خواهد يافت ، و
شغل او نشاءت گرفته از شاءن حضرت حق و
شغل پيامبران و رهبران الهى خواهد بود و از اينجاست كه مقام و منزلت امامان و رهبران مكتب
و نيز علمايى همچون مطهرى روشن مى شود كه با قلم و خون خود، هر دو
نهال دين و انسانيت را آبيارى كردند. امام جعفر صادق عليه السلام فرمودند:
از آنجا كه متاع پيامبران ، فضيلت ، انسانيت و ارائه راه خدا به انسانهاست ، بنابراين ،
همين نيز از آنان برجاى مى ماند. و آنان كه بعد از ايشان رهنمايان اين راهند ميراث بران
انبيا خواهند بود. به تعبير ديگر، ارزش عالم و معلم در اين حديث ، به ارزش پيامبران
پيوند خورده است ؛ زيرا ميان مورث و وارث ، سنخيت ، به ارزش پيامبران پيوند خورده
است ؛ زيرا ميان مورث و وارث ، سنخيت و رابطه لازم ببرند، و در حقيقت ، عالمان بايد
فرزندان حقيقى پيامبران آشنا مى شوند و به حريم بازار و متاع و جنس آنان راه پيدا مى
كنند. اگر در روايات ، دنيا به عنوان بازارى معرفى شده كه انسانها سرمايه زندگى
ابدى خود را از اين بازار تهيه مى كنند، ارائه دهندگان متاع پيامبران ، در آن ، علما و
معلمانند و جالب آن كه آنان در اين بازار، مظهر حضرت حقند زيرا حضرت ربوبى خود
خريدار است ! يعنى خود انسانها را مى خرد و در عوض ، سعادت و رستگارى ابدى به
آنان مى دهد. و كار معلمان را مى خرد و در عوض ، سعادت و رستگارى ابدى به آنان مى
دهد. و كار معلمان حقيقى در اين بازار، اين است كه با ارائه متاع انبيا و پيامبران به
انسانها، آنان را ساخته و به سوى دكان اصلى صاحب بازار، يعنى حضرت حق روانه
سازند.
عالمان برتر از شهيدانند
حضرت امام جعفر صادق عليه السلام فرمودند:
هنگامى كه روز قيامت شود حضرت حق تمام انسانها را در يك جايگاه جمع مى كنند و چون
ترازوى اعمال نهاده شد، و خون شهيدان را با مركب قلم عالمان بسنجند، ارزش مركب قلم
آنان بر خون شهيدان فزونى خواهد داشت .
اين ارزش بدان جهت است كه شهيدان در سايه عالمان و تعليم معلمان به راه خدا راه
يافته و شايسته شهادت شده اند.
هر اعلاميه اى از اعلاميه هاى امام راحل ره را كه در نظر بگيريم مى بينيم كه
چگونه موجب ساخته شدن انسانها شد و آنان را روانه ميدان جهاد و شهادت و احياى دين خدا
كرد و آن گاه در مى يابيم كه چگونه مركب قلم عالم برتر از خون شهيد خواهد بود!
و يا چند سطر فتواى تاريخى و همواره جديد آن بزرگمرد الهى در زمينه
قتل سلمان رشدى را بنگريم كه چه سان جبهه اى دائمى در برابر دنياى استكبار گشود،
چه بابى از بيدارى و جهاد و مبارزه مسلمانان عليه كفر در سراسر گيتى باز كرد. اين
جاست كه هر انسان آزاده اى تصديق مى كند كه مركب قلم عالمان براستى از خون شهيدان
برتر است .
عالمان مرزداران اقليم و سنگربانان نبرد با شيطان
از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام نقل شده است كه :
آگاه باشيد هر كه از شيعيان با عهده دار چنين مسؤ وليتى شود، هزار هزار بار از
ديگر رزمندگان (كه صحنه مبارزه با دشمن مى جنگند) برتر است ؛ زيرا چنين انسانى از
دين و ايمان و عقيده رهروان و دوستان ما دفاع مى كند و آنان ، از بدن و تن آنان
در اين بيان معلم ، سنگربان اقليم بيان و عقيده ، و مرزدار سرزمين دين و معنويت معرفى
شده است در واقع ، تمامى اعمال و كردار آدمى و سرنوشت وى را، انديشه و بينش او رقم
مى زند.
بينش و تفكر انسان سان ريشه درختى است كه ثمره آن ، همان و كردار اوست .
حال اگر رزمنده اى در ميدان مبارزه با دشمن به نبرد مى پردازد وقتى از جان خويش هم مى
گذرد، اين ثمره طيبه درخت انديشه و شناخت اوست . كه ريشه اين شجره ، از علم عالمان و
تعلم معلمان مى باشد.
امام خمينى ره درباره نقش اساتيد و معلمان در تربيت و تهذيب اخلاقى جوانان
كشور فرموده اند:
بايد دستگاههاى آموزشى متعهد و دلسوز براى نجات كشور، اهميت ويژه اى در حفظ و
نوباوگان و جوانان عزيزى كه استقلال و آزادى كشور در آينده منوط به تربيت آنان
است قائل باشند و نيز از اين رو است كه نقش معلمان و اساتيد در تربيت و تهذيب دانش
آموزان و دانشجويان ، به عنوان اساسى ترين و مؤ ثرترين نقش ، مطرح مى گردد؛و همه
ديدند كه گرايش آنان به شرق و غرب براى كشورمان چه فاجعه آفريد و دانشگاهها را
به صورت دژ محكمى براى خدمت به شرق و غرب درآورد و اكثريت قاطع غرب و شرق
زدگان اين ممكلت را به عنوان فارغ التحصيل
تحويل جامعه داد. (31 / 6 / 60)
ثواب عالم و متعلم
حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند: هر كه راهى رود كه در آن دانشى
جويد، خدا او را به بهشت برد و براستى فرشته ها براى طالب علم پرهاى خود را
فرونهند به نشانه رضايت از او، و اين محقق است كه براى طالب علم هر كه در آسمان و
در زمين است آمرزش خواهد تا برسد به ماهيان دريا، فضيلت عالم بر عابد چون فضيلت
ماه است بر ستارگان در شب چهارده . و براستى علما وارثان پيغمبرانند.
صفت علما
امير المؤ منان على ابن ابيطالب عليه السلام خطاب به طالب علم مى فرمايند:
اى طالب علم ، براستى عالم سه نشانه دارد: علم و حلم و خموشى . و عالم نما هم سه
علامت دارد: نسبت به بالادست نافرمان است ؛ و به زير دست ستم كند به وسيله غلبه بر
او؛ و پشتيبانى از ستمكاران نمايد.
معاوية بن وهب گويد:
از امام صادق عليه السلام شنيدم كه مى فرمود: طلب علم كنيد و با حلم و قار، خود را
بياراييد و نسبت به شاگردان خود تواضع كنيد و نسبت به استاد خود هم تواضع كنيد،
دانشمندان جبار و قلدر نباشد جبار و قلدر نباشيد تا شيوه
باطل شما حق علم را از ميان ببرد.
امام خمينى ره درباره وظايف مسؤ وليتهاى معلمان نسبت به متعلمان مى
فرمايند:(126)
شما آقايان معلمين و همه معلمانى كه در سراسر كشور هستند و همه اساتيدى كه در
دانشگاهها هستند، مسؤ ولند نسبت به امانتى كه خداى تبارك و تعالى و اولياى
اطفال به شما سپرده اند ممكن است در ضمن همين پنجاه نفر كه شما تعليم مى دهيد،
شخصى پيدا شود كه بعدها يك مقام عالى داشته باشد، مراتب عاليه كشور دست او
بيايد، اگر چنانچه همين يك نفرى كه پيش شما بوده و بعد هم رفته پيش كشان ديگر تا
رسيده به آن آخر، يك تربيت فاسدى بشود؛يعنى يا تعليمى باشد كه هيچ كارى به
اين نداشته باشد كه بايد تربيت انسانى هم بشود يا خداى نخواسته معلم منحرفى
باشد و اين كودك از اول و بعد هم در مراتب ديگر تحت يك ترتبت انحرافى واقع شود،
ممكن است يك نفر، يك كشور را به باد فنا بدهد.......(127)
...معلم امانتدارى است كه غير از همه امانتها است ، انسان امانت اوست ، امانتهاى ديگر را
اگر كسى خيانت به آن بكند خلاف كرده است ، اما امانت اگر انسان شد، اگر خداى
نخواسته به اين امانت خيانت شد، يك وقت مى بينيد خيانت به يك ملت است ، خيانت به يك
جامعه است ، خيانت به اسلام است ؛ بنابراين ،
شغل معلمى ، در عين حالى كه بسيار شريف و ارزنده است ، از باب اين كه
شغل انبياست كه براى انسان سازى آمده بودند، لكن مسؤ وليت بسيار بزرگ است چنانكه
مسؤ وليت انبيا هم بسيار بزرگ بود.
شما مردمى عادى نيستيد، شماها معلم نسلى هستيد كه در آتيه ، هم مقدرات كشور به آن
نسل سپرده مى شود، شما امانتدار چنين نسلى هستيد و تربيت شما بايد همراه با تعليم
باشد.(128)
مقام معلم در اسلام
حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله كه خود بزرگترين معلم تاريخ بشريت و
جهان هستى است كه جهت تعليم آداب و اصول زندگانى صحيح به بشريت مبعوث شده
است ؛ در باب علم و عالم سخنانى فراوانى را ايراد فرموده اند كه جايگاه علم و عالم را
در اسلام معين نموده اند. در حديثى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله دانشمندان و علما را
وارثان پيامبران معرفى كرده اند كه دانش را از ايشان به ارث برده اند و هر كس كه
دانش بيشترى فرا گيرد سهم فراوانى از ميراث پيامبران به ارث برد است .
ان العلماء هم ورثه الانبياء ورثو العلم فمن اخذه اخذ بحظ وافر (129)
در احاديث ديگرى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله علما را امينان خدا بر خلق او،
دانشوران چراغهاى زمين و جانشين پيغمبران و پرهيزكاران معرفى مى كنند و مصاحبتشان را
مايه فزونى مى دانند
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله دانشمندان به سه گروه تقسيم فرموده اند:
(اول ) عالمى كه از علم او مردم سود مى برند و خود او نيز سود مى برد
(دوم ) عالمى كه مردم از او سود برند ولى خود او سود نبرد و هلاك گردد.
(سوم ) عالمى كه از علم خود سود ببرد ولى مردم از او سود نبرند.
ارزش علم در اسلام
در باب علم و ارزش آن ، احاديث زيادى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و
اهل بيت عليه السلام وارد شده است . پيامبر صلى الله عليه و آله در بيش از يكصد حديث ،
ارزش علم و اهميت يادگيرى آن را بيان فرموده اند؛ و طلب علم را بر تمام مسلمانان واجب
دانسته اند، حتى در سرزمينهاى دوردست .
اطلبو العلم و لو بالصين فان طلب العلم فريضة على
كل مسلم ان الملائكة تضع اجنحتها لطالب العلم رضا بما يطلب . دانش بجوييد
اگرچه در چين باشد، زيرا طلب دانش بر هر مسلمانى واجب است ؛ و فرشتگان
بال خويش را براى طالب علم پهن مى كنند. زيرا از آنچه وى در طلب آن باشد خشنودند.
و روايت ديگر:
اطلبو العلم من المهد الى الحد. از گهواره تا گور دانش بجو ييد.
اذا جاء الموت بطالب العلم ، مات و هو شهيد. وقتى مرگ طالب علم فرا رسد شهيد مى
ميرد.
آفة العلم النسيان و اضاعته ان تحدث به غير اهله . آفت دانش فراموشى است و دانشى كه
به نااهل سپارى تلف مى شود.
العلم افضل من العبادة و ملاك الدين الورع . علم از عبادت بهتر است و اساس دين ترس از
خدااست .
روز جهانى مطبوعات
13 ارديبهشت / 3 مه
مطالب و نوشته هايى از چاپ و انتشار مى يابد و براى مطالعه در دسترس عموم قرار
مى گيرد اعم از كتاب ، مجله ، ماهنامه ، روزنامه و...را مطبوعات مى نامند. اما در عرف عام ،
مطبوعات بيشتر به روزنامه و مجله هايى اطلاق مى شود كه اخبار روز و جديد در آن به
چاپ رسيده باشد.
از سنگ نبشته ها و جنگ نامه هاى سلاطين هخامنشى ، ساسانى و سلسله هاى پادشان قديم
كه پيروزيها و وقايع مهم را بر آن حك مى كردند كه بگذريم ، شايد بتوان گفت كه
آغاز سده پنجم هجرى و به روزگار سلطان محمود غزنوى در غزنين روزنامه اى به نام
ايام و يا برخى از جرايد به همين نام در عراق و شام و به روزگار نظامى و
پيش از او در شهر گنجه و جاهاى ديگر جريده ادبى وجود داشته است . همچنين در زمان
سزار، روزنامه اى به نام اكتاديورناى به طور خطى دست نوشته و در
فرانسه اخبار ادبى نوول ليترر شامل افسانه ها و قطعه هاى نظم و نثر و
قصائد ستايشگران هياءت حاكمه روز در دسترس عموم نهاده مى شد. اين روزنامه ها در
واقع كارنامه شهريار عصر را در برداشت تا مردم آنها را بخوانند و كارهاى انجام
يافته را بدانند.
مطبوعات مشتمل بر روزنامه ، جريده ، مجله ، صحيفه ، ماهنامه و هفت نامه مانند ساير پديده
ها همچون هواپيما، راه آهن ، اتومبيل ، راديو و تلويزيون و چاپ راه آورد تمدن و فرهنگ
اروپا مى باشد. كلمه روزنامه كه معرب آن روزنامج است ، بعدها
مطالب و نوشته هاى تازه را در بر مى گرفت ؛ كه به طور ماهيانه يا هفتگى و اخيرا
روزانه چاپ مى شود.
تركان عثمانى كلمه وقايع را كه جمع واقعه به معنى رويداد مى باشد
به جاى روزنامه به كار بردند، چنانچه قديمى ترين روزنامه اى كه در
سال 1803 در اسلامبول تاءسيس شد، تقويم وقايع نام داشت . در هندوستان
كاغذ اخبار مانند: مرآت الاخبار، شمس الاخبار، سيد الاخبار و نظاير آنها را
به كار بردند.
عربها آن را ورقه خبريه ، اوراق حوادث و رساله خبريه ناميدند. در مصر و لبنان كلمه
جريده ، مجله و صحيفه را مانند الصحافه به كار گرفتند.
در ايران كه چند سالى بعد از هند و عثمانى و مصر به تاءسيس روزنامه اقدام شد، در
آغاز كلمه اخبار و كاغذاخبار به كار رفت و اولين تصوير در نشريه
ميرزا صالح كه نخستين نمونه محسوب مى شد به تقليد از هندويان به كار رفت ، اما در
موقع تاءسيس روزنامه رسمى دولتى ، در زمان وزارت ميرزا تقى خان امير كبير
كلمه وقايع را مانند نام دارالفنون از عثمانيها گرفتند و به صفت
اتفاقيه اضافه كردند و آن را دومين تصوير وقايع اتفاقيه ناميدند.
بتدريج كلمه روزنامه كه در معانى مشابه ديگرى
معمول بود در برابر ژورنال فرانسه متداول شد و داراى مفهوم تازه اى گرديد كه رفته
رفته مفاهيم ديگر كلمه را از ياد برد.
تاريخچه روزنامه نگارى در ايران (130)
روزنامه هاى پيش از مشروطيت - تاريخ روزنامه نگارى در ايران به صورت امروزى ، از
زمان ناصرالدين شاه آغاز مى شود و روزنامه هفتگى وقايع اتفاقيه كه در
سال سوم سلطنت ناصر الدين شاه يعنى به
سال 1190 هق زير نظر ميرزا تقى خان امير نظام منتشر شد نخستين روزنامه ايران بود.
در سال 1277 هجرى قمرى ، روزنامه دولت عليه ايران كه نشريه اى مصور بود زير
نظر ميرزاابولحسن خان نقاش باشى غفارى ملقب به صنيع الدوله انتشار يافت . بعدها
اين روزنامه ها به نام روزنامه دولتى خوانده شد.
انتشار اين روزنامه تا سال 1324 هق تحت عنوان ايران ادامه داشت و بعد از
مدتى وقفه ، دگربار به سال 1329 ه ق به نام روزنامه رسمى دولت ايران
انتشار يافت . در سال 1283 هق روزنامه ديگرى به نام روزنامه ملتى در
تهران پخش شد و مقصود از به كاربردن كلمه ملتى اين بود كه روزنامه مزبور از
روزنامه دولتى كاملا متمايز باشد.
نخستين شماره آن در يازدهم محرم 1283 و آخرين شماره آن روز جمعه بيستم جمادى الاخر
1287 انتشار يافته است .
در زمان مظفر الدين شاه ، روزنامه اى به نام معارف كه وابسته به انجمنى به نام
انجمن معارف بود انتشار يافت و رياست عاليه اين انجمن را شخص شاه به عهده داشت .
روزنامه معارف هر ماه دو شماره منتشر مى شد و مجموعا 72 شماره انتشار يافت .
از ديگر روزنامه هاى نخستين كه به زبان فارسى پخش مى شد روزنامه هاى زير را مى
توان نام برد:
روزنامه سد الاخبار - اين روزنامه در هندوستان انتشار مى يافت و صاحب و مدير آن آقا سيد
آقاى شيرازى نام داشت . شماره نخست آن در ربيع الاخر
سال 1306 ه ق پخش شده و در آن مطلبى عليه روسيه تزارى نوشته مى شده است .
سيد الاخبار در هفته يك بار و در 8 صفحه و روزهاى شنبه انتشار مى يافت .
روزنامه دانش - اين روزنامه در زمان وزارت علوم و معارف عليقليخان مخبرالدوله منتشر مى
شد. شماره نخست آن در 23 رجب 1299 هق و آخرين شماره اش در 16 صفر 1300 انتشار
يافته است . اين روزنامه 14 شماره پخش شد و تمام اخبار و مقاله هاى آن درباره
موضوعهاى علمى بود و به طور مجانى و به منظور نشر دانشهاى نو بين مردم انتشار مى
يافت .
روزنامه مظفرى - اين روزنامه در بندر بوشهر به مديريت عبدالحميد خان متين السلطنه
منتشر مى شد و نخستين شماره آن در 7 شوال 1319 هق انتشار يافته است . شماره هاى آن
بيشتر در 16 صفحه و مطالب آن شامل اخبار ايران و جهان و مطالب علمى و ادبى بوده
است .
روزنامه علمى - روزنامه علمى را محمد حسن خان اعتماد السلطنه تاءسيس كرد و شماره
اول آن روز سه شنبه 22 ذيحجه 1293 منتشر شد و جمعا 64 شماره انتشار يافت . اين
روزنامه فقط به درج مطالب علمى مى پرداخت .
روزنامه وطن - در سال 1292 هق ، مرحوم ميرزا حسينخان سپهسالار به يارى يك مهندس
بلژيكى به نام بارون دو نرمان Narmon de Baron يك روزنامه به دو زبان مهندس
بلژيكى به نام وطن Patrie La انتشار داد كه شاه از سر مقاله آن وحشت كرد و اجازه
انتشار شماره بعدى را نداد.
روزنامه نظامى علميه و ادبيه - اين روزنامه فقط به درج
مسائل نظامى مى پرداخت عامل انتشار اين روزنامه ميرزاحسينخان سپهسالار بود. شماره نخست
آن در 29 ذى القعده 1293 انتشار يافت . تا
سال 1296 اين روزنامه منتشر مى شد. در اين
سال روزنامه منتشر مى شد. در اين سال روزنامه مريخ جانشين آن شد.
روزنامه مريخ - اين روزنامه يك روزنامه نظامى بود كه شماره نخست آن روز دوشنبه 5
محرم 1296 انتشار يافت و بيشتر مطالب آن اخبار رسمى نظامى بود.
روزنامه شرف - زيباترين روزنامه عهد ناصرى روزنامه شرف بود و از نظر نفاست و
زيبايى پربهاترين آنهاست كه به خط نستعليق بسيار خوب و كاغذ بسيار ارزنده در
چهار صفحه منتشر مى شد و نخستين شماره آن در
اول محرم 1300 انتشار يافته است . از اين روزنامه 87 شماره منتشر شد و انتشار آن تا
سال 1309 ادامه يافت .
شماره هاى اين روزنامه مفيدترين اسناد براى آگاهى به شرح
حال رجال عهد ناصرى است .
روزنامه فرهنگ - اين روزنامه نيز به فرمان
ظل السلطان و به مديرى ميرزا تقى خان حكيم باشى منتشر مى شد و نخستين شماره آن در
دوم جمادى الاول سال 1296 انتشار يافت و مدت
دهسال منتشر شده است .
روزنامه اطلاع - اين روزنامه از روزنامه هاى وزين و گرانبهاى عهد قاجار است و حاوى
مطالب علمى و ادبى و سياسى و مشاجره هاى قلمى است .
روزنامه مرآت السفر و مشكوة الحضر از اين روزنامه فقط 13 شماره منتشر شد و مطالب
آن شامل اخبار سفرهاى ناصر الدين شاه و داستان شكارهاى اوست .
شماره نخست آن در ربيع الاول 1288 انتشار يافته است .
روزنامه اردوى همايون - روزنامه مرآت السفر از
سال 1300 به نام اردوى همايون تغيير اسم داد. اين روزنامه نيز به مديرى محمد حسن
خان اعتمادالسلطنه منتشر مى شد و شماره نخست آن در 11 شعبان و شماره آخرش در 12
ذيحجه 1300 و مجموعا در 12 شماره انتشار يافت .
خلاصة الحوادث - نخستين روزنامه روزانه ايران به نام خلاصة الحوادث در
سال 1316 هق در تهران منتشر شد. اين روزنامه چهار صفحه اى بود و اخبار خبرگزارى
رويتر را كه به مقصد هندوستان مخابره مى شد مى گرفت و منعكس مى كرد.
بعد از استقرار مشروطيت چهار روزنامه روزانه به نامهاى مجلس ، نداى وطن ،
حبل المتين و صبح صادق منتشر شد.
روزنامه مجلس - اين روزنامه زير نظر ميرزا محمد صادق طباطبايى اداره مى شد و اخبار
مذاكره هاى مجلس شوراى ملى را منتشر مى كرد.
بعد از خلع محمد على ميرزا از سلطنت روزنامه هاى گوناگون ديگرى به طور روزانه در
ايران منتشر شد.
نخستين نشريه علمى كه در ايران منتشر شد عنوان روزنامه علميه دولت عليه ايران را
داشت . بعد از اين روزنامه ، نشريه هاى ديگرى مانند: گنجينه فنون ، فلاحت مظفرى
(علمى )، مجمع الاخلاق (اخلاقى )، دعوت الحق (علمى )، مجمع بهار (ادبى ) و آفتاب (ادبى
و علمى ) منتشر شد. نخستين روزنامه فكاهى كه در ايران منتشر شد نامه طلوع نام داشت كه
در سال 1318 قمرى نخستين شماره آن پخش شد. مدير اين نشريه عبدالحميد خان متين
السلطنه بود كه بعدها نماينده مجلس شوراى ملى شد.
روزنامه و مجله هايى كه در دوران مشروطيت به سبك فكاهى منتشر شدند نقش مهمى را در
توسعه مطبوعات ايران ايفا كردند. مهمترين اين نشريه ها بدين قرارند:
كشكول ، تنبيه ، حشرات الارض ، بهلول ، شيدا، شيخ چغندر و غيره .
نشريه صوراسرافيل كه مقارن همين احوال منتشر مى شد از نظر مطالب فكاهى مقام
اول را داشت . نويسنده متون چرند و پرند صور
اسرافيل علامه ميزا على اكبر خان قزوينى معروف به دخو دهخدا بود.
از روزنامه هايى كه در خارج ايران منتشر مى شد و بسيارى از اوقات به علت آزادى
خواهى مديرانشان ، ورود آنها به داخل كشور ممنوع مى شد اختر به مديرى آقا
محمد طاهر تبريزى ، قانون به مديرى پرنس ميرزا ملكم خان ناظم الدوله و
حبل المتين به مديرى شيخ احمد روحى را مى توان نام برد.
در دوره مشروطيت بيدارى افكار عمومى بسرعت و شدت اوج گرفت و روزنامه ها نفوذ
عظيمى در تجديد حيات انديشه هاى مردم داشتند. روزنامه هاى مجلس ،
صوراسرافيل و ايران نو در توسعه و تكامل افكار عمومى خدمتهاى ارزنده يى انجام
دادند. شرافت و ديگر جرايد نيز در بيدارى مردم اثر داشتند.
روزنامه هاى ثريا و پرورش كه به قلم ميرزا على محمد خان شيبانى كاشانى نگاشته
مى شد نفوذ زيادى در افكار عمومى داشتند.
از روزنامه هاى ادبى : تربيت ، ادب و بهار از نشريه هاى طراز
اول محسوب مى شدند. در ميان روزنامه فقط سه نشريه اقيانوس ، آى ملاعمو و فكر
مدافع علنى و روشن استبداد بودند.
پرفروشترين روزنامه هاى ايران در دوران مشروطيت روزنامه مجلس بود كه مذاكره هاى
مجلس شوراى ملى را منتشر مى ساخت و ده هزار نسخه چاپ مى شد.
در دوره دوم مشروطيت قطع روزنامه هاى روزانه بزرگتر شد، اما تيراژ آنها كاهش يافت .
تعداد روزنامه هاى ايران در سال 1325 هق 84 بود و در
سال 1328 هق اين رقم به 36 و در سال بعد به 33 مورد
تقليل كرد.
روزنامه هاى مهم دوره احمد شاه عبارت بودند از: ايران نو، شرق ، برق ، رعد،
استقلال ايران ، مجلس ، كوكب ايران ، ستاره ايران ، نوبهار ايران ، كاوه ، شفق تجدد،
آزادستان ، روزنامه هايى كه توسط زنان منتشر مى شد، عبارت بودند از: دانش و
شكوفه ، زبان زنان و نامه بانوان .
|