next page

fehrest page

back page

32- محمد صادق فروشانى .
33- غفار درويشى .
34- مجيد يوسفيان .
35- محمد دلجو.
36- حسين زارعى .
37- محمد ابراهيم سمندالدوله .
38- امير رفيعى .
39- عبد المحمد چهارمحالى .
40- حسين خميسى .
41- محمد حسن رضازاده .
42- حسن فلاح زاده .
43- محمد على عسكرى .
44- محمد رضا شيخ الاسلام .
45- حسن امينى .
46- رمضانعلى آقايى .
47- عباسعلى حبيبى .
48- مصطفى مختارى .
49- محمد فاضل .
50- مجيد كريمى ثانى .
51- مجيد مهدوى .
52- حسن فتاحى .
53- حسين خوشنويسان .
54- محمود فروزش .
55- شيال بوغنيمه .
56- على اصغر فرهمندفر.
57- محمد حسين رحيمى .
58- حميد شاهد.
59- محمد اسماعيل اعتضادى .
60- محمد جواد زاهديان .
61- امير احتشام زاده .
62- اصغر پهلوان نژاد.
63- على حاتمى .
64- محمد على رجبى .
پديده كشف حجاب : 17 دى 1314
زن در دو مـرحله مظلوم بوده است ، يك در جاهليت زن مظلوم بود اسلام منت گذاشت بر انسان ، و زن را از آن مظلوميتى كه داشت بيرون كشيد، يك موقع در ايران ما زن مظلوم شد و آن دوره شاه سابق و شاه لاحق بود.
با اسم اينكه زن را مى خواهند آزاد كنند، ظلمها كردند به زن ، زن را از آن مقام شرافت و عزت كه داشت پايين كشيدند، زن را از آن مقام معنويت كه داشت شى ء كردند و به اسم آزادى ، "آزاد زنان " و "آزاد مردان " آزادى را از زن و مرد سلب كردند و زنها را و جوانان ما را فاسد الاخلاق كردند...(161)
امام خمينى (ره )
بـى تـرديـد از پـليـدتـريـن تـرفـنـدهـاى دشـمـنـان اسـلام ، تـوطـئه كـشـف حـجـاب ژ بـود كـه در تـاريـخ مـعـاصـر مـيـهـن مـا بـه شكل رسمى و قانونى اتفاق افتاد.
انگلستان پدر پير استعمار كه در آن دوران از بزرگترين ابرقدرتها و از دشمنان سرسخت اسلام به شمار مى رفت ، با طرح كودتاى سوم اسفند 1299، و روى كار آوردن ((رضاخان ميرپنج )) در صدد به اجرا در آوردن ((تز اسلامزدايى )) و جايگزينى ارزشهاى غربى در جامعه بود.
متحد الشكل كردن لباسها، مقدمه كشف حجاب
جـهـت آمـاده سـاخـتـن زمـيـنـه كـشـف حـجـاب ، در تـاريـخ شـشـم دى 1307، مـجـلس آن روز، ((قـانـون مـتـحـد الشـكـل نـمـودن البـسـه )) را در 14 مـاده به تصويب رساند. بر اساس اين قانون ، پوشيدن كت و شلوار و كراوات و كلاه فرنگى براى مردان الزامى شد.
تلاشهاى رضاخان باعث شد تا عده اى از زنان غرب زده ، بويژه زنان دربارى ، دولتمردان بى اعتنا به مقدسات اسلامى ، به صورت بى حجاب و يا بد حجاب در مجامع و معابر عمومى ظاهر شوند و مردم نيز تحت تاءثير اختناق و ظلمت رضاخانى ، حساسيت لازم را از خود نشان ندادند.
كشف حجاب ، ارمغان سفر به تركيه
در 12 خـرداد 1313، رضـاخان عازم تركيه شد. در آن زمان مصطفى كمال آتاتورك ، بنيانگذار رژيم لائيك ، بر آن كشور حكومت مى كرد. تركيه در آن زمان از نظر معيارهاى غربى پيشرفتهاى چشمگيرى كرده بود. رضاخان پس ‍ از بازگشت ، بى درنگ به تغيير اوضاع ايران در همه امور، بويژه در زمـيـنـه فـرهـنـگى پرداخت و شديدتر از گذشته به تلاشهايش در راستاى ((اسلام زدايى )) بويژه ((حجاب زدايى زنان مسلمان )) گام بـرداشـت . مـحـمـود جـم كه سالها نخست وزير و وزير آن روزگار بوده ، مى نويسد:(162) ((در يكى از روزهاى تير ماه 1313، كه هيئت دولت در قـصـر سـعـد آبـاد در حـضـور شـاهـنـشـاه جـلسـه داشـت ، (رضـا شـاه ) فـرمـود: سـابـقـا بـارهـا بـه كـفـيـل وزارت مـعـارف دسـتـور داده ام تـا در بـاب بـرانـداخـتـن رسـم حـجـاب مـا بـيـن زنـان ايـران اقـدام نـمـايـد. امـا او اقـدامـى نكرده و يا نتوانسته ، حال مى خواهم كه در اين راه با كمال است از ميان برداشت شود.))
در بـهـمـن 1313، كـه دانـشـگـاه تـهـران افـتـتـاح گـرديـد، بـه دخـتـران دسـتـور دادنـد بـا پـوشـش غـيـر اسـلامـى (بـدون حـجـاب )، بـه تـحـصـيـل مـشـغـول شـونـد تـا در آيـنـده اى نـه چـنـدان دور پـيـشـاز نـهـضـت كـشـف حجاب گردند. البته تاءسيس ‍ دانشسراهاى عالى و مقدماتى كه از سال 1312، آغاز شده و رضاخان در 17 دى 1314، طى جشن فارغ التحصيلى دختران بى حجاب دانشسراى مقدماتى ، كشف حجاب را رسما اعلام كرد. ايـن اقـدامـات بـا بـرگـزارى مراسم و آيين هاى عمومى مختلط ادامه يافت و در خرداد 1314، مؤ سسه پيشاهنگى دختران تاءسيس گرديد كه با اجراى صدها برنامه ضد اخلاقى و انحرافى ، گام مهم و مؤ ثرى در شكست شاءن و منزلت زنان و دختران برداشته شد.
رضـاخـان با اينكه مى دانست مردم مسلمان شديدا مخالف اقدامات او هستند، به مخالفت خود با اسلام همچنان ادامه داد و در جمع نمايندگان مجلس پس از بـازگـشـت از تـركـيـه مـى گـويـد: ((كـوشـش مـن ايـن اسـت كـه ايـرانـيـان را در طـريـق تـرقـى و قبول تمدن جديد (غربزدگى ) وارد كنم . اما مردم متاءسفانه حاضر نيستند خود را براى زندگى عصر جديد حاضر نمايند.))
اعلام رسمى كشف حجاب
حجاب نمادى ترين مصداق اسلاميت و عقيده مندى مردم مسلمان و متعهد به آيين جاودان الهى حضرت محمد (صلى الله عليه و آله و سلم ) است .
اقـدامـات رضـاخـان در غـربـى كـردن كـشـور و تـاءسـيـس مـراكـز رسـمـى و نـيـمـه رسـمـى در جـهـت رواج فـرهـنـگ غـرب و كـشـف حـجـاب ، مـدتـهـا قـبـل از اعـلام رسـمـى آغـاز شـده بـود و مـخـالفـتـهـاى زيـادى را از سـوى مـردم به رهبرى روحانيت آگاه در پى داشت كه از آن جمله قيام مردم در مسجد گوهرشاد(163) مى توان اشاره كرد.
حـدود شـش ماه پس از واقعه مسجد گوهرشاد، رضاخان با بى اعتنائى به مخالفت علما و مردم مسلمان ، در روز 17 دى 1314، قانون كشف حجاب زنان را بـطـور آشكار و رسمى اعلام كرد و خود به اتفاق همسر و دخترانش ‍ (اشرف و شمس ) كه بدون حجاب بودند، در جشن فارغ التحصيلى دانشسراى مـقـدماتى كه به ابتكار على اصغر حكمت ، وزير معارف و فراماسونر تشكيل گرديد(164)، شركت و سخنانى ايراد كرد كه آغازگر يك دوره سياه براى زنان ايران بود، دوره اى كه قريب به نيم قرن به طول انجاميد و در طى آن سخت ترين ضربه ها را بر جسم و روح زن مسلمان وارد كردند و شخصيت آسمانى و فرشته گونه او را در هم شكستند.
مـحـمـد رضا پهلوى در كتاب ((ماءموريت براى وطنم )) مى نويسد:(165) ((تا آنجايى كه اطلاع دارم اين اولين بار بود كه در تاريخ ايران بـانـوان بـدون حـجـاب در مراسم رسمى عمومى شركت مى جستند و پر واضح است كه موفقيت در اين آزمايش بزرگ ، مرهون نيروى ابتكار پدرم و تا درجه اى مديون شجاعت مادر و خواهرانم بود كه در برابر رسوم كهنه (حجاب زنان مسلمان ) كه مورد حمايت اكثريت مردم از جلمه بسيارى از روحانيون بزرگ و رجال كشور بود، قيام كنند... اقدام رضاشاه موفقيت كامل يافت .)).
ماءموران رضاخان در اجراى اين قانون ، با تمام قوت و قدرت ، شب و روز در كوچه ها و خيابانها گشت مى زدند و هر جا زن با حجابى را مى يافتند با خشونت با او برخورد و چادر و روسريش را بر مى داشتند و مردان را مجبور مى كردند تا زنهايشان را سربرهنه به خيابانها و مجالس ببرند.
مخالفت امام خمينى (ره ) با كشف حجاب
ايـن وضـعـيـت اخـتناق كه در ايران پديد آمده بود، امام خمينى (ره ) (كه در آن زمان در سنين جوانى بود) و ساير علماى حوزه علميه را به خروش آورد و باعث شد تا برغم خطر انحلال حوزه نوپاى قم از سوى رضاخان ، مخالفت خود را با كشف حجاب اعلام كنند. از اين رو فضلاى حوزه و در راءس آنها امـام (ره ) كـه آن زمـان بـه حـاج آقـا روح الله خـمينى معروف بود به رئيس حوزه علميه ، مرحوم آيه الله العظمى حاج شيخ عبد الكريم يزدى گفتند: ((در هـر صـورت چاره اى جز اين نيست كه طى يك تلگراف رسمى به اين قضيه (كشف حجاب ) اعتراض شود، براى آينكه حجاب از ضروريات دين اسـلام اسـت و مـا بـايـد از آن دفـاع كـنـيـم . اگـر هـم ايـن طـاغـوت قـبـول نـكـرد كـه لغـو كـنـد، لااقـل رفـع تكليف از حوزه و مرجعيت شيعه مى شود و اين اعتراض در تاريخ مى ماند. آيه الله حائرى يزدى تلگراف مختصرى با اين مضمون خطاب بـه رضـا شـاه نـوشتند كه : ((حجاب از مسلمات دين اسلام است و كشف آن براى زنان نبايد اجبارى و الزامى باشد و ...)) كه با پاسخ اهانت آميز محمدعلى فروغى نخست وزير وقت و واكنش تند رضاخان روبرو گرديد.(166)
امـام (ره ) كـه يـكـى از مـخـالفـان سـر سـخـت رضـاخـان بود و بسيارى از جنايات آن دوران را عينا مشاهده كرده بودند در يكى از سخنرانيهايشان چنين فرموده اند:(167)
مـن يـادم اسـت كـه اينها در زمان رضاخان به اسم اتحاد شكل ، به اسم كشف حجاب چه كارها كردند، چه پرده ها دريدند از اين مملكت ، چه زورگوييها كردند و بچه ها ساقط شدند در اثر حمله هايى كه اينها مى كردند به زنها كه چادر را از سرشان بكشند.
و در سخنرانى ديگرى فرمودند:(168)
قضيه كشف حجاب يك مطلبى نبود كه اينها مى خواستند زنها را مثلا ده ميليون زن را بياورند در جامعه وارد كنند، اينها يك دستوراتى بود كه اينها مى گـرفتند از خارج ، براى اسارت ما اجرا مى كردند... اين كشف حجابى كه اينها كردند و اسمشان را بعدا ((آزاد زنان ))، ((آزاد مردان )) پسر رضـاخـان گـذاشـت ، من تلخى اش باز در ذائقه ام هست و شما نمى دانيد چه كردند با اين زنهاى محترمه و چه كردن با همه قشرها، الزام مى كردند هم تـجار را، هم كسبه جزء را، هم روحانيت را، هر جا زورشان مى رسيد، به اينكه مجلس ‍ بگيرند و زنهايتان (بى حجاب ) را بياوريد در مجلس بياوريد در مجلس ‍ عمومى . آن وقت اگر اينها تخلف مى كردند كتك دنبالش بود، حرف دنبالش ‍ بود، همه چيزها و حرفها بود و اينها مى خواستند زن را وسيله قرار بدهند از براى اينكه سرگرمى حاصل شود براى جوانها، و در كارهاى اساسى اصلا وارد نشوند.
مقاومت زنان مسلمان
رضـاخـان در طول سالهاى حكومتش با مخالفتها و مقاومتهاى منفى و خيزش مردمى زيادى به هدايت و رهبرى و راهنمايى روحانيت آگاه و انقلابى روبرو گـرديـد. حتى عده زيادى از زنان مسلمان با به جان خريدن همه خطرات و تحقيرها تا پايان حكومت رضاخان و حتى پس از آن حاضر به ترك حجاب اسلاميشان نشدند، بلكه مقاومت كردند و افتخار نسلهاى آينده شدند.
بـا ابـلاغ قـانون كشف حجاب ، برخى از زنان كه چادرهايشان را اجبارا برداشته و روسرى به سر كردند، روپوشهاى بلند پوشيدند تا ايمان و پـاكـدامـنى و منزلت الهى شان محفوظ بماند. اما رضاخان دستور داد تا با شدت هر چه تمام تر به اينگونه زنان هجوم برند و روسريهايشان را پاره نمايند.
بـايـد گـفت حماسه ها و مخالفتهاى دليرانه زنان و مردان مسلمان در مقابله با موج اسلام ستيزى رضاخان جزء درخشنده ترين صفحات تاريخ كشور اسلامى ايران است كه براى هميشه در تاريخ خواهد ماند.
قتل ميرزا تقى خان امير كبير به دستور ناصر الدين شاه : 18 دى 1230
موقعيت ژئوپلتيك ايران به خاطر همسايگى با روسيه و تركيه و راه دستيابى به هند و آسياى ميانه ، در دوران قاجار كشور ما را به قلمرو نفوذ و اسـتـيـلاى بـيـگـانـگـان تـبـديـل كـرده بـود و در آن دوران پـر هـيـاهـو، حـكـومـت ايـران كـه فـاقـد ابـتـدايـى تـريـن اصـول فـرمانروايى بود. دربار قاجار، نه تنها از مردان بزرگ و سياستمداران كار كشته نمى توانست استفاده كند، بلكه اگر كسى هم به كارى يا حركتى بر مى خاست ، بزودى زير چرخهاى ماشين خودكامگى شاه له و نابود مى شد.
مـيـرزا ابـوالقاسم قائم مقام از رجال بزرگ ادب و سياست ، فرزند ميرزا عيسى قائم مقام فراهانى از آن گروه انگشت شمار عهد قاجارى است كه به تدبير، دانش ، لياقت و قابليت سياسى و ميهن دوستى نامدار است .
قائم مقام ، صدراعظم محمد شاه بود و قلمروى كه براى اختيارات خود و شاه تعيين كرده بود، نشان مى دهد كه وى با آگاهى و اشرافى كه نسبت به اوضـاع دربـار و سـازمـان حـكـومـتـى داشت ، مى خواست كه شاه فقط آقايى و احترام و تاج و تخت و ضرب سكه را در انحصار داشته باشد و نصب و عـزل و رتـق و فتق امور دولت و دادن و گرفتن مواجب و منصب را در مجلس ‍ وزارت صورت دهد. بى ترديد شيوه اصلى و اصولى كار چنان ايجاب مى كرده كه قائم مقام مى انديشيده و به كار مى برده است . اما كاربرد آن در دربار شاهان قاجار فاقد كارآيى لازم بود.
محيط تربيت امير كبير
مـيـرزا تـقـى خـان ، پـسـر كـربـلايـى مـحـمـد قـربـان فـراهـانـى ، مـلقـب بـه اتـابـك اعـظـم و امـيـر نـظـام و امـيـر كـبـيـر، از بـزرگـتـريـن رجـال سـيـاسـى دو قـرن اخـيـر ايـران و از بـزرگـتـريـن وزراى ايـران در دوره اسـلامـى بـود كـه در حـدود سـال 1223 ه‍ ق در خـانـواده اى از طـبـقـات پـايـيـن بـه دنـيـا آمـد و در دامـان يـكـى از بـهـتـريـن و اصـيـل تـريـن خاندان آن روز ايران ، تربيت يافت و رشد كرد. پدرش از اهالى قريه هزاوه شهرستان اراك بود و به مناسبت اينكه هزاوه در مجاورت فـراهـان ، زادگـاه خـانـواده بـزرگ قائم مقام قرار داشت ، پدرش در سلك نوكران ميرزا عيسى قائم مقام در آمد و به مقام آشپزى رسيد و در زمان ميرزا ابوالقاسم صدراعظم محمد شاه ، مقام نظارت بر آشپزخانه را احراز كرد و در اواخر عمر قاپوچى (169) قائم مقام شد. تمام اين سمت ها ايجاب مى كـرد كـه كـربـلايـى مـحـمـد قـربـان بـا خـانـدان قـائم مـقـام حـشـر و نـشـر داشـتـه بـاشـد و طـبـعـا پـسـر او هـم بـا اطـفـال خـانـواده قـائم مـقـام در تـماس نزديك باشد. اين وضع خاص كه براى ميرزا تقى خان از دوران كودكى پيش آمد، براى تربيت يك فرد لايق و صـاحـب جـنـبـه هـاى مـختلف بسيار مؤ ثر بود. زيرا چنين فردى ، چون از طبقات پايين و محروم اجتماع است ، به خواسته ها و افكار طبقات پايين مملكت آشـنـاسـت و از سـوى ديـگـر، بـا خـانـدانـى كـه سـررشـتـه امـور مـلت و مـملكت و سياست كشور در آنجا متمركز است حشر و نشر دارد و قهرا با ريشه مسائل جارى مملكت آشنا مى شود.
چـنـيـن فـردى ، حـتـى اگـر از اسـتـعـداد و شـعـور عـادى هـم بـرخـوردار بـاشـد، يـك مـعـجـون جـالب تـوجـه و مـنـشـاء آثـار مـخـتـلف و در عـيـن حال گرانبها از آب در مى آيد، تا چه رسد به شخص امير كبير كه به اعتراف دوست و دشمن از نظر استعداد و شعور، از نوابغ جهان بوده است .
((گويند امير در كودكى كه ناهار فرزندان قائم مقام را مى آورد، براى بازبردن ظروف در حجره ايستاده ، آنچه معلم به ايشان مى آموخت ، فرا مى گـرفـت . تـا روزى قائم مقام به آزمايش پسرانش آمده هر چه از آنان پرسيد، ندانستند اما امير جواب داد. قائم مقام پرسيد: تقى تو كجا درس خوانده اى ؟ عرض كرد: روزها كه غذاى آقازاده ها را آورده ، ايستاده مى شنودم . قائم مقام انعامى به او داد، نگرفت و گريه كرد. بدو فرمود چه مى خواهى ؟ عـرض كـرد: بـه مـعـلم امـر فـرمـايـيـد درسـى را كـه بـه آقـازاده هـا مـى دهـد بـه مـن هـم بـيـامـوزد. قـائم را دل سوخت . معلم را فرمود تا به او نيز بياموزد.))(170)
بـدين ترتيب ميرزا تقى خان زير مراقبت مستقيم معنوى و فرهنگى ميرزا ابوالقاسم قائم مقام قرار گرفت و ميرزا رگه هاى بس نيرومندى از استعداد و هـوش و قـابـليـت را در وجـود ايـن آشـپـززاده كـشـف كـرده بـود و از ايـن رو در بـارورى و تـربـيـت او مـراقبتى در حد فرزندان و برادر زادگان خود مبذول داشت .
دوران كـودكـى و جـوانـى ميرزا تقى خان زير نظر و تربيت قائم مقام سپرى شد. او شيوههاى منشى گرى و نامه نگارى و صدور احكام ديوانى را از نـمـونـه هـاى قـائم مـقـام مـى آمـوخـت . قـائم مـقـام تـحـريـر و نـگـارش پـاره اى از احـكـام و نـوشـتـه هـا را بـه مـيـرزا تـقـى خـان محول مى كرد. بتدريج كار او در محدوده شغل دبيرى قرار گرفت و از رموز و ضوابط امور ادارى و ديوانى بخوبى آگاهى يافت .
شغل استيفا و منشى
در حـوالى سـالهـاى 1243 ه‍ ق امـيـر داخـل خدمت دبيرى و پس از آن وارد در خدمت استيفا(171) شده است و سپس در سلك منشيان رسمى قائم مقام در آمده است ، قائم مقام در اين دوران در دستگاه عباس ميرزا، پسر و وليعهد فتحعليشاه سمت وزارت نظام داشته است .
انتخاب ميرزا تقى خان به عنوا امير نظام
مسئوليت بعدى ميرزاتقى خان ، وزير نظامى است كه در معاونت ميرزا محمد خان زنگنه كه امير نظام بوده است ، قرار مى گيرد.
امـيـركـبـير در اثر حسن سلوك و آشنايى كامل به آداب معاشرت با ماءموران خارجى ، توجه عباس ميرزاى وليعهد را جلب كرد و هنگامى كه خسروميرزا فـرزنـد فـتـحـعـلى شـاه را در شـوال 1242 ه‍ ق بـراى پـوزش خـواهـى از قـتـل گـريـبـايـدوف بـه پـايـتـخـت روسـيـه نـزد امـپـراتـور نـيـكـلاى اول مـاءمـور كردند، ميرزاتقى خان نيز به همراهى وى اعزام شد. ميرزاتقى خان پس از بازگشت از ماءموريت در اثر لياقتى كه از خود نشان داده بود به مقام وزارت نظام آذربايجان رسيد و ملقب به وزير نظام شد.
در سال 1245 ه‍ ق كه نيكلاى اول ، از شهرهاى گرجستان و قفقاز ديدن مى كرد، به وسيله نامه از محمد شاه قاجار دعوت كرد كه به ايروان برود و يـكديگر را ملاقات كنند. اما محمد شاه چون قصد لشكر كشى به افغانستان و تسخير هرات را داشت به جاى خود وليعهد، ناصرالدين ميرزا را كه در آن مـوقـع بيش از 7 سال نداشت و در آذربايجان بسر مى برد، به همراهى چندتن از مردان كارديده روانه ايروان كرد. ميرزاتقى خان در اين سفر به همراهى محمد خان زنگنه (امير نظام ) و چندتن ديگر به ايروان رفت و مورد توجه امپراتور روسيه قرار گرفت .
هـمـچـنـيـن در اخـتـلافـات بـيـن ايـران و عـثـمـانـى مـيـرزاتـقـى خـان بـه نـمـايـنـدگـى ايـران بـا ديـوسـت تـن از افـسـران كـارديـده و رجـال آزمـوده به ارزروم رفت و مدت چهار سال در اين شهر با نماينده دولت عثمانى در حضور نمايندگان دو دولت روس و انگليس رد مذاكره بود تا اينكه توانست در روز شانزدهم جمادى الثانى سال 1262 (ه‍ ق ) موضوع اختلافات را در طى عهدنامه اى خامه دهد و حقوق دولت ايران را در اراضى جانب شرقى ولايت زهاب پايدار سازد.
مـيـرزا تـقـى پـس از مـراجـعـت بـه ايـران دوبـاره بـه پـيـشـكـارى وليـعـهـد مـنـصـوب گـرديـد و پـس از آنـكـه مـحـمـد شـاه در شـشـم شـوال 1264 ه‍ ق در تـهـران وفـات يـافـت ، بـه سـلطنت رسيدن وليعهد (ناصرالدين ميرزا كه در تبريز بود) با وجود مدعيان تاج و تقى خان با تـدبير و تمهيد خاص ، نخست ، ناصرالدين ميرزا را با تشريفات ويژه اى در حضور كنسولهاى خارجى مقيم تبريز به تخت نشانيد و سپس در تهيه مقدمات سفر شاه به تهران بر آمد و شخصا به ترتيب امور قشون پرداخت بطورى كه در ظرف مدت چند روز دوازده ارابه توپ و هشت هنگ سرباز و مقدارى تجهيزات آماده كرد و شاه را از تبريز به سوى تهران حركت داد. ناصرالدين شاه در باسمنج تبريز مقام امارت نظامى را كه به ميرزا تقى خـان وزير نظام تفويض و او را به لقب امير نظام ملقب ساخت و در چمن توپچى به لقب اميركبير اتابك اعظم سرافرازش كرد. ناصر الدين شاه در هـيـجـده ذيـقـعده سال 1264 ه‍ ق به تهران رسيد و در شب 22 ذيقعده مقام صدارت عظمى را به اختيارات تمام و با يك توپ جامه فاخر و آراسته به مرواريد به ميرزا تقى خان داد. در اين دوران سازمان كشور از هم گسيخته و خزانه دولت در اثر بى كفايتى حاج ميرزا آقاسى و عدم توازن هزينه و در آمـد، خـالى شـده بـود، زيـرا بـه واسـطـه اغـتـشـاشـات ، بـيـشـتـر مـاليـات نـقـاط مـخـتـلف كـشـور وصـول نـمى شد و مقدارى هم كه عايد مى گرديد به جيب حكام شهرستانها مى رفت و مبلغ كمى از آنها به مركز مى رسيد و آن مقدار را هم حاجى ميرزا آقاسى صرف حفر قناتها و ساختن توپهاى بى مصرف و حقوق گزاف شاهزادگان و درباريان مى كرد. فرمانداران در شهرستانها در نتيجه ضعف حـكـومـت مـركزى خود را شاهكى مى دانستن و برخى از ايلات و عشاير خود سرى ، و از اطاعت حكومت مركزى سرپيچى مى كردند. نا امنى راهها به حدى رسيده بود كه هيچكس نمى توانست با خيال آسوده از شهرى به شهرى برود و حتى عبور و مرور در كوچه هاى تنگ و تاريك پايتخت هم در شب خالى از مخاطره نبود. ارتشاء در كليه امور به حد اعلى رواج يافته بود.
امـيـر كـه وضـع خـراب و از هـم پـاشـيـده داخـل كـشـور را مـى دانـسـت در مـرحـله اول شـروع بـه تـصـفـيـه دسـتـگـاه دولتـى و عزل و نصب ماءموران كشورى و لشكرى كرد و براى تصدى هر شغلى شايسته ترين و صديق ترين افراد را انتخاب كرد. بعد از تقسيم كارها به اصـلاح مـاليـه كـشـور پـرداخـت و وقـتـى كـه دفـتـر خـرج و دخـل مـملكتى را بررسى كرد، جمع مخارج را دوكرور (يك ميليون ) تومان بيشتر از درآمد كل كشور يافت . امير براى توازن دخل و خرج به اصلاحات زير دست زد:
1- وصل در آمد را از روى مميزى بطور عادلانه مقرر داشت . برخى از مالياتهاى بى موضوع را ملغى و در بعضى موارد ماليات جديدى وضع كرد.
2- از هـزيـنـه هـاى بـى مـورد و حـقـوق گـزاف دربـاريان ، شعرا و شاهزادگان و حتى شاه ، تا حدى كه ممكن بود كاست . كه اين امر، موجب خشم غضب درونى آنان گرديد و دلها از كينه امير كبير پر كرد.
3- از بـخـشـشـهـاى بـى مـورد جـلوگـيـرى و اجـازه نـمـى داد كـه اطـرافـيـان مـتـمـلق شـاه بـه حـيـف و ميل بودجه مملكت بپردازند.
4- از دست اندازى شاه به خزانه و جواهرات سلطنتى ممانعت به عمل آورد.
5- هزينه و در آمد كل كشور را بگونه اى تنظيم كرد كه در آمد دو كرور تومان بيش از مخارج كشور و اين دو كرور تومان براى احتياط ذخيره شود تا اگر موقعى دولت بخواهد لشكركشى و يا هزينه هاى اساسى نمايد، سيم و زر در خزانه دولت به حد كافى موجود باشد.
بـزودى در سـراسـر ايران امنيتى كه نظير آن كمتر ديده شده بود، برقرار ساخت و دزدى و راهزنى بكلى منسوخ شد. امير كبير پس از اصلاح ماليه به اصلاح قشون پرداخت . خودش صبح زود به سربازخانه ها مى رفت و اسلحه و مهمات را بازديد مى كرد.
بـه مـسـاءله صـادرات و واردات توجه كامل كرد و از واردات حتى المقدور كاست و از ورود بيش از حد كالاهاى خارجى جلوگيرى كرد و چون در آن موقع احـتـيـاج بـه مـصـنـوعـات خـارجـى مـثـل امروز نبود، به تاءسيس كارخانه هاى دستى براى رفع احتياجات كشور همت گماشت . زراعت نيشكر مازندران و خوزستان را توسعه داد و كشاورزان را از پرداخت ماليات معاف داشت .
از اقـدامـات مـهـم ديـگـر تـاءسـيس دارالفنون تهران بود.(172) ديگر از اقدامات امير تاءسيس روزنامه وقايع اتفاقيه است كه به عقيده برخى ، نخستين روزنامه ايست كه در ايران انتشار يافته است . اولين شماره اين روزنامه در پنجم ربيع الثانى 1268 ه‍ ق هفتم فوريه 1851 ميلادى انتشار يافت . اين روزنامه تا 10 سال به همين نام منتشر مى شد.
امير كبير در امور سياسى و روابط خارجى اقدامات اساسى را شروع كرد، به وضع سفارتخانه هاى ايران سر و سامان داد و افراد متين و كاردان را بـراى سـفـارت انـتـخـاب كـرد. رفـتـارش بـا سـفـارتـخـانـه هـاى دولتـهـاى بـزرگ در تـهـران طـورى بـود كـه از صـدر اعـظـم و يـك دولت مـستقل و متكى به خود انتظار مى رفت . ورود كشتيهاى جنگى و تجارى روسيه را به مرداب انزلى (بندر انزلى ) ممنوع كرد. سفارتخانه هاى خارجى را از پـنـاه دادن بـه افراد ماجراجو و خطا كار، بر حذر داشت و در مورد هرات و خليج فارس و مرزهاى غربى ايران اقداماتى شروع كرد و تدابيرى اتـخـاذ نـمـود كـه مـسـلمـا اگـر دسـتـگـاه سـلطـنـتـى ، تـبـاه و فـاسـد نـبـود و بـجـاى عـزل و قتل ، او را تاءييد مى كرد، اوضاع مملكت ما امروزه غير از اين بود. بايد گفت كه محيط اجتماعى ايران در آن عصر به واسطه ارتباطى كه بين ايران ، روسـيـه ، فـرانـسـه و انـگـليـس در دوره پادشاهى فتحعلى شاه و محمد شاه حاصل شده بود، تاحدى براى اصلاحات مساعده بود و كشور آمادگى يك تـحـول بـزرگ سـيـاسـى ، اجـتماعى و فرهنگى را داشت . اما اطرافيان پادشاه و درباريان كه شرايط حاكم را به نفع خود نمى ديدند، ذهن پادشاه جوان را نسبت به اقدامات امير كبير مشوب (173) مى كردند و امير با اراده ثابت و محكم و بدون ترديد و تزلز به اصلاحات اقدامات خود ادامه مى داد.

next page

fehrest page

back page