next page

fehrest page

back page

يكى از اين جنايات و همكاريهاى نزديك بين منافقين و رژيم بعث ، انفجار بمب در نماز جمعه تهران بود. در زمانى كه رژيم بعث ، مردم را از رفتن به نـمـاز جـمـعـه بـر حـذر مـى داشـت و تـهـديـد بـه بـمـبـاران و مـوشـك بـاران نـمـاز جـمـعـه مـى كـرد، مـنـافـقـان نـيـز بـيـكار ننشسته و با يك طرح از قبل تعيين شده ، نماز جمعه تهران را در 24 اسفند 1363، به خاك و خون كشيدند و عده اى از نمازگزاران مؤ من را مظلومانه شهيد كردند.
نـمـاز پـرشـكـوه آن هـفـتـه تـهـران در ايـام ولادت حـضـرت فاطمه الزهرا (عليها السلام ) و با حضور برادران و خواهران مسلمان در دانشگاه تهران و خيابانهاى اطراف آن به امام رياست جمهورى وقت آيه الله خامنه اى ، برگزار شد.
خـطـيـب جـمـعـه مـشـغـول ايـراد خـطـبـه دوم بـود كـه نـاگـهـان صـداى انفجار عظيم توجه همگان را به خود جلب كرد. پس از انفجار اين بمب دست ساز، نـمـازگـزاران فـريـاد "مـرگ بـر آمـريـكـا"، "جـنـگ جـنـگ تـا پـيـروزى "، "مـنـافـق مـسـلح اعـدام بـايـد گـردد"، سـردادنـد و بـيـشـتـر از يـك دقـيـقـه طول نكشيد كه امام جمعه تهران به ادامه خطبه پرداختند و فرمودند:(274)
چـقـدر خـبـاثـت مـى خـواهد و چقدر نامردى مى خواهد كه يك عده انسان نمازگزار را، بدون هيچ گونه خصومت شخصى اينگونه انسان در معرض ‍ تهديد قـرار دهـد، البـتـه ايـن طـورى كـه بـرادران ايـنـجـا به من گفتند ظاهرا خسارات و تلفات زياد وجود نداشته و ان شاء الله كه اين جور باشد و يقين بـدانـند كه هر چه خسارت هم به وجود بيايد، مردم در مقابله با استكبار جهانى ، با صدام ، با منافقين ، با ايادى مزدور استكبار داخلى ، دشمن تر و دشـمـنـى آنـهـا آشـتـى نـاپذيرتر مى شود. اين را همه ملت ايران با همه وجودشان و از اعماق قلبشان باور مى كنند و پيداست كه امت حزب الله و آن كسانى كه اين همه در خدمت انقلاب و در مواقع حساس انقلاب حضور داشتند، از اين چيزها هم هيچگونه واهمه اى ندارند... همان طور كه از شعارهاى شما بـرادران عـزيـز - فـهـمـيـده مـى شـود، اين صداى انفجارى كه رخ داد، مربوط به يك حركت منافقانه رذالت آميزى بود كه در بحبوحه جنگ اين مردم ، عوامل و مزدوران خائن استكبار جهانى ، در نماز جمعه اين بمب دستى را كار گذارده بودند.
هـمـان طـور كـه عـرض كـردم ايـن هـفـتـه بـراى مـا هـفـتـه مـقـابـله بـه مـثـل بـود، مـا مـقـابـله بـه مـثـل را بـه فـضـل الهـى بـا قـدرت و هـمـه جـانـبـه انـجـام داديـم ، فـقـط در يـك جـبـهـه مـقـابـله بـه مـثـل نـكـرديـم . در بـغـداد، كـركـوك در شـهـرهـاى مـتـعـدد، مـراكـز صـنـعـتـى و مـراكـز تـجـمـع نـظـامـى و حـتـى در جـبـهـه جـنـگ هـم مـا مـقـابـله بـه مثل را انجام داديم .
تشريح جزئيات انفجار
حـجـه الاسـلام و المـسـلمـين ناطق نورى وزير كشور وقت در 25 اسفند 1363 ، در مصاحبه مطبوعاتى اعلام كردند(275): بر اثر انفجار يك بمب 15 پوندى (در حدود 7 كيلوگرم ) در صفوف نمازگزاران جمعه تهران تعداد 14 تن به شهادت رسيده و هشتاد و هشت نفر مجروح شده اند.
ايشان در تشريح اين حادثه گفتند: ((از قبل صدام تهديد كرده بود كه نماز جمعه شهرهاى تهران ، تبريز و اصفهان را مورد حمله قرار خواهد داد و نـمـازگـزاران بـا علم و آگاهى از چنين تهديدى روز جمعه پرشورتر از هميشه در صفوف نماز جمعه حاضر بودند و از سوى ديگر امام جمعه محترم تـهـران آقـاى خـامـنـه اى رئيـس جـمـهـورى بـا احـتـمـال خطر شركت كردند، چرا كه ايشان معمولا دو هفته پى در پى تشريف نمى آوردند. ولى عليرغم تـهـديـدات صـدام ، ايـشـان تشريف آوردند و اين پيوند و هماهنگى مردم با مسئولان را مى رساند كه در همه صحنه ها مانند جنگ در كنار هم هستند. ما مى بـيـنـيـم از اطـرافـى شـهـيـد مـظلوم بهشتى و يا رئيس جمهور ما رجايى در كنار مردم كوچه و بازار به شهادت مى رسند و نكته دوم اين است كه انسان هـمـاهنگى بين ضد انقلاب و حكومت عفلقى عراق را در گذشته لمس و احساس مى كرد. اما نه به اين حد كه روز جمعه احساس شد و اين ارتباط تنگاتنگ بـود كـه حـكـومـت بـغـداد احـتـمـال مـى داد كـه نـمـى تـوانـد نـمـاز جـمـعـه را بـه وسـيـله مـوشـك و يـا بـمـباران بزند، چرا كه هم پدافند هوشيارانه عـمـل مـى كـنـد و هـم نـيـروى هـوايـى حـضـور فـعـال دارد و بـه ايـن تـرتـيـب احـتـمـال مـوفـقـيـت نـمـى داد و روى ايـن اصـل بـا مـزدوران داخـل و ضـد انـقلاب عمل رذيلانه انفجار روز جمعه را هماهنگ كرد و ضد انقلاب ، روز جمعه بمبى را در ميان نمازگزاران عاشق ، كه احـتـمـال خـطـر را مـى دادنـد، مـنـفـجـر كـردنـد كـه 14 نـفر را به شهادت رساندند و 88 نفر را مجروح كردند. از اين 88 نفر در حدود 40 نفر مجروح سـرپـايـى بـودنـد و بـقـيـه بـسـتـرى شـدنـد. جـالب ايـنـكـه بـا ايـن هـمـاهـنـگـى ضـد انـقـلاب داخـل و بـغـداد اين حادثه رخ داد، ديديم مردم نه تنها صحنه را ترك نكردند بلكه با شور و هيجان فوق العاده و با شعارى كه مى دادند، ((ما به ايـنـجـا آمـديم ، بهر شهادت )) ما را منقلب كردند و شايد در طول تاريخ سابقه نداشته باشد در اجتماعى هزاران نفر جمع شده باشند و انفجارى به اين عظمت رخ دهد، اين تعداد انسان را شهيد و مجروح كند، اما مردم بمانند و خطيب خطبه را ادامه دهد و سخنرانى ادامه يابد. قراين در دست داريم كه نـشـان مـى دهـد كار، كار منافقين است و بغير از آنها هم گروهك ديگرى نمى تواند انجام دهد. البته ما پيش بينى مى كنيم در اعلاميه هايشان اين امر را انكار كنند و اين جنايات را تكذيب كنند. اما به قراينى كه در دست داريم ، اين جنايات كار منافقين است .))
اسامى شهداى نماز جمعه (276)
اسامى 13 تن از شهداى نماز جمعه بدين ترتيب مى باشد:
1- سيد مهدى رضوى .
2- رجبعلى تايكانى .
3- محسن حاجى هاشم .
4- پرويز شعبانى .
5- عباسعلى رايگان .
6- زكريا قورچى بيگى .
7- مهدى ابراهيمى .
8- محمد غفارى .
9- مجتبى توانگر دهقان .
10- على احمد پور فيروز آبادى .
11- محسن رهبرى .
12- محسن ظهيرى .
13- محمد برجسته .
تغيير تاريخ هجرى به شاهنشاهى : 25 اسفند 1354
سـالهـاى 1350 تا 1354، سخت ترين دوران براى نهضت اسلامى و نيروهاى مبارز محسوب مى شود، زيرا با اوجگيرى نهضت ، رژيم پهلوى خشونت بـيـشـتـرى از خـود نـشـان مـى داد و بـا اعـمال تبعيدها، زندانهاى بلند مدت ، اعدامها و كشتارهاى دسته جمعى ، به جو وحشت و اختناق دامن مى زد و براى خـامـوش كـردن شـعـله هـاى انـقـلاب و جلوگيرى از نفوذ معنوى امام (ره )، نه تنها رساله عمليه و پيامها و هرگونه نوشتارى را كه ارتباط با ايشان داشـت ، ممنوع كرد، بلكه بردن نام امام (ره ) را جرمى نابخشودنى مى شمرد. از سوى ديگر رژيم با انجام تبليغات وسيع وانمود مى كرد كه ايران با رهبرى شاه در آستانه تمدن بزرگ قرار گرفته است . در اين راستا حزب رستاخيز تاءسيس شد و رژيم كه سالها سيستم دو حزبى را نردبان ترقى معرفى كرده بود، اينك در فضيلت تك حزبى ، تبليغات وسيع و دامنه دارى مى كرد. رهبر نهضت اسلامى به مناسبت سالگرد قيام 15 خرداد بـيـانـيـه اى صـادر و ضـمـن تحريم عضويت در حزب رستاخيز، پرده از روى اين بازى سياسى و فريبكارى ها برداشتند و از حوزه قم خواستند كه خاطره قيام 15 خرداد را باشكوه برگزار نمايد.(277)
نـظـر بـه مـخـالفـت ايـن حـزب بـا اسـلام و مـصـالح مـلت مـسـلمـان ايـران ، شـركـت در آن بـراى عـمـوم مـلت حـرام و كـمـك بـه ظـلم و استيصال مسلمين است ، و مخالفت با آن از روشن ترين موارد نهى از منكر است ...
نتايج حزب رستاخيز
نـخـسـتـيـن ثـمـره فـعاليت حزب رستاخيز، مجلس دوره بيست و چهارم بود كه توسط اين حزب در شهريور 1354، افتتاح گرديد. شاه در افتتاح اين مجلس ‍ تلويحا كليه ضعفها و عقب ماندگيها و فساد و زبونيهاى گذشته را به آثار و مظاهر بازمانده از غلبه فرهنگى و معنوى مهاجمين و بيگانگان اشغالگر نسبت داد. او اسلام را هدف قرار داده و مى خواست اسلام زدايى را تنها راه رسيدن به ترقى و تمدن قلمداد نمايد و مظاهر فرهنگ اسلامى را ناسازگار با فرهنگ شاهنشاهى معرفى كند.
در پـايـان سـال 1354، مـجـلسين شوراى شوراى ملى و سنا در يك اجلاس ‍ مشترك تصويب كردند كه مبداء تاريخ با شاهنشاهى تغيير يابد و مردم و سـازمـانـهـاى مـلى و دولتى موظف شدند تاريخ جديد را به كار برند و تاريخ هجرى كه تاريخى اسلامى و منشاء هجرت پيامبر اسلام (صلى الله عـليـه و آله و سـلم ) بـه مـديـنـه اسـت از بـيـن بـرود. در تـوجـيـه ايـن عـمـل در كـتـاب تـاريـخ سـال چـهـارم آمـوزش متوسطه عمومى نوشتند: ((در تاريخ بيست و پنجم اسفند 1354، خورشيد با تصويب مجلسين شوراى ملى و سنا در يك اجلاس ‍ مشترك ، مقرر شد تاجگذارى كوروش كبير در سال 559 پيش از ميلاد مبداء سال خورشيدى و سرآغاز تاريخ سياسى و اجتماعى ايران قرار گيرد. به همين مناسبت اول سال 1355 هجرى خورشيدى آغاز سال 2535 شاهنشاهى ، سال رسمى كشور شاهنشاهى ايران اعلام شد.))!
از آنـجـا كـه صـحـنـه گـردانـان مى خواستند در تاريخ جديد شاهنشاهى ترتيبى اتخاذ شود كه دو رقم آخر آن نشان دهنده تعداد سالهاى سلطنت شاه بـاشـد ، نـاگـزيـر سـال 1355 شـمـسـى را سـال 2535 شـاهـنـشـاهـى كـردنـد. ولى نـاگـهـان مـتـوجـه شـدنـد كـه در سـال 1350، بـه عـنـوان دوهـزار و پـانـصـدمـيـن سـال بـنـيـانـگـذارى شـاهـنـشـاهـى جـشـن گـرفـتـه و آن را تـثـبـيـت كـرده انـد و بـه ايـن تـرتـيـب سال 1355، مى بايست سال 2505 شاهنشاهى اعلام مى شد.
آيه الله العظمى گلپايگانى (ره ) در اعتراض به اين عمل ، تلگرافى به رؤ ساى مجلس شوراى ملى و سنا فرستاد كه در بخشى از آن آمده بود:
((... اقـدام نـاگـهـانى مجلسين در تصويب اين قطعنامه توهين به اسلام و صاحب شريعت مقدسه و خلاف انتظار جامعه مسلمان ايران است و تغيير مبداء تـاريـخ ، بـه تـاريـخـى كه در قطعنامه پيشنهاد شده ، براى ملتى كه اكثريت قريب به اتفاق آن مسلمان و معتقد به اسلام و تعظيم شعائر اسلامى اسـت و بـه ايـنـكـه مـبـداء تـاريـخـش سـال هـجـرت پـيـغـمـبـر عـظـيـم الشـاءن اسـلام مـى بـاشـد، افـتـخـار دارد، مـفـهـوم صـحـيـحـى نـدارد و قابل تحمل نيست ...))(278)
امام خمينى (ره ) در پيام عيد فطر سال 1355، به كارگيرى اين تاريخ را حرام اعلام نمودند:(279)
... كارشناسان كه مى خواهند مخازن ما را بى مانع به غارت ببرند، براى تضعيف اسلام و محو اسم آن نغمه شوم تغيير مبداء تاريخ را ساز كردند. ايـن تـغـيـيـر از جـنـايـات بـزرگـى اسـت كـه در ايـن عـصـر بـه دسـت ايـن دودمـان كـثـيـف واقـع شـد. بـر عـمـوم مـلت اسـت كـه بـا اسـتـعـمـال ايـن تـاريـخ جـنـايـتـكـار مـخـالفـت كـنـنـد و چـون ايـن تـغـيـيـر هـتـك اسـلام و مـقـدمـه مـحـو اسـم آن اسـت خـداى نـخـواسـتـه استعمال آن بر عموم حرام و پشتيبانى از ستمكار و ظالم و مخالفت با اسلام عدالتخواه است ...
بـعـد از قـيـام مـلت قـهـرمـان ايـران ، رژيـم شـاهـنـشـاهـى در يـك عـقـب نـشـيـنـى آشـكـار جـهـت نـجـات تـاج و تـخـت خـويـش در سال 1357، تاريخ شاهنشاهى را ملغى كرد و تاريخ هجرى شمسى را به عنوان تاريخ رسمى كشور باز گرداند.
عمليات والفجر 10: 25 اسفند 1366
جـمـهـورى اسـلامـى ايـران بـراى پـاسـخـگـويى به بمباران و موشك باران مناطق مسكونى شهرها و احقاق خود در مجامع بين المللى ، با تغيير منطقه عملياتى از جنوب به غرب ، در صدد برآمد تا قدرت رزمندگان اسلام را بار ديگر به جهانيان نشان دهد.
بـديـن مـنـظـور عـمـليـات گـسـتـرده اى در غـرب كـشـور در دشـتـهـاى سـليـمـانـيـه عـراق هـمـزمـان بـا مـبـعـث رسـول اكـرم (صـلى الله عـليـه و آله و سـلم ) به نام والفجر 10، آغاز شد. اين عمليات در روز سه شنبه 25/12/1366، شروع و در 5 مرحله به اجرا در آمد.
مرحله اول عمليات
مـرحـله اول عـمـليـات در سـاعـت 20:23 روز 25 اسـفـنـد 1366، بـا رمـز ((يـا رسـول الله ، يـا رسـول الله )) در 30 كـيـلومـتـرى عـمـق خـاك عراق در منطقه عمومى خرمال ، آغاز و رزمندگان اسلام پس از عبور از موانع سخت و ايذايى دشمن موفق شدند حدود 20 روستا واقع در شمال و جنوب و غرب شهر خرمال را آزاد نمايند.
و روز بـعـد مـوفـق شـدنـد مـقـاومـت نـيـروهـاى دشـمـن را بـسـخـتـى در هـم شـكـسـتـه و پـيـروزمـنـدانـه وارد شـهـر خـرمـال عـراق شـونـد و شـهـر را كـامـلا پـاكـسـازى نـمـايـنـد. در مـبـداء ورودى شـهـر گـروهـى از مـردم بـه استقبال رزمندگان اسلام آمدند.
قـابـل ذكـر اسـت كـه نـيـروهـاى جـهادگر با احداث جاده هاى مناسب در ارتفاعات سر به فلك كشيده و زدن پلهاى حياتى ، نقش مهمى در تسريع حركت نـيـروهـاى عـمـل كـنـنـده ايـفـا كـردنـد، تـا جـايـى كـه اسـراى عـراقـى عـمـليـات والفـجـر 10 از سـرعـت عـمـل نـيروهاى عمل كننده در اين منطقه صعب العبور ابراز شگفتى مى كردند. سرهنگ پياده ((كوكب محمد امين )) از تيپ كامندويى لشكر 34 عراق مى گـويد: ((با وجود موانع سخت و طبيعى و ايذايى ، در ذهن ما خطور نمى كرد كه رزمندگان اسلام بتوانند به ما نزديك شوند، از اين رو ما زمانى از آغاز عمليات با خبر شديم كه در محاصره كامل قرار داشتيم .))
بـا گـذشـت سـاعـتـها از آغاز عمليات و تصرف شهر خرمال و دهها روستا در استان سليمانيه ، طارق عزيز وزير امور خارجه عراق طى مصاحبه اى در لندن اعلام كرد: ((اخبار مربوط به عمليات ايران در جبهه ها تنها يك شايعه است .))
مرحله دوم عمليات
بـعـدازظـهـر چـهـارشـنـبـه 26/12/1366، دليـر مـردان سـپـاه در ايـن مـرحـله بـا پـيـشـروى در غـرب شـهـر خـرمـال ، روسـتـاهـاى تـپـه كـلارى ، حـاجـى رقـه ، تـپـه تـوكـه ، كـپـه كـول و... را تـوانـسـتـنـد، آزاد كـنـنـد. بـا آزادسـازى ايـن روسـتـاهـا ارتـباط شمال و جنوب استان سليمانيه قطع شد و شهر مهم دو جيله و بيش از 20 روستاى اطراف آن آزاد شد.
مرحله سوم عمليات
در بامداد پنج شنبه 27/12/1366، آغاز و مدافعان مهين اسلامى پس از عبور رودخانه هاى خروشان سيروان ، زيمكان و آب ليله ، مواضع ، پايگاهها و اسـتـحـكامات دشمن را در سلسله ارتفاعات بالمبو و گزيل و بيش از 24 ارتفاع ديگر در جنوب استان سليمانيه عراق در هم كوبيدند و بر بيش از 90 روستاى منطقه عمومى حلبچه تسلط پيدا كردند و روستاهاى حد فاصل شهر دو جيله و درياچه دربنديخان عراق آزاد شد و نيروى دريايى سپاه با اسـتـقـرار در شـرق دريـاچـه ، تـحركات دشمن در آن سوى درياچه را زير نظر گرفت و پيشروى به سوى شهر حلبچه از چندين جناح ادامه ، و اين شهر به محاصره درآمد و سرانجام رزم آوران اسلام موفق شدند، در زير بمبارانهاى شديد هوايى و شيميايى دشمن ، شهر 70 هزار نفرى حلبچه را آزاد نمايند.
مرحله چهارم عمليات
اين مرحله از نيمه شب پنج شنبه 27/12/1366، آغاز و رزمندگان اسلام ، پس از تثبيت مناطق آزاد شده ، موفق شدند شهر مرزى و كردنشين نو سود را كـه بـيـش از 7 سـال زيـر سـلطـه دشـمـن قـرار داشـت و بـغـداد آن را بـه عـنـوان پـايـگـاهـى بـراى ضـد انـقـلابـيـون و مـنـافـقـيـن وابـسـتـه تبديل كرده بود، از تير رس ‍ دشمن خارج سازند.
بـا اسـتـقـرار كـامل نيروها در شهر نوسود موفق شدند دو شهر نظامى "طويله و بياره " و بيش از 8 روستاى اطراف آن در نزديكى نوار مرزى را آزاد كنند.
دشمن در روز جمعه 28/12/1366، در محورهاى شمالى عمليات والفجر 10 اقدام با پاتك كرد كه با هوشيارى و آمادگى رزمندگان اسلام دفع شد و دشمن پس از بجاى گذاشتن دهها كشته ، زخمى و اسير، ناگزير به عقب نشينى شد و حتى مواضع قبلى خود را نيز از دست داد.
مرحله پنجم عمليات
مرحله پنجم در شب چهارشنبه 3/1/1367 و در خجسته سالگرد ولادت امام چهارم (عليه السلام ) آغاز شد.
در اين مرحله حماسه آفرينان بسيجى و پاسدار، به دشمن حمله كردند تا به جنايت بعثيها در بمباران شيميايى شهر حلبچه پاسخ گويند. در اين عـمـليات كه در محور خرمال به سيد صادق در استان سليمانيه انجام شد، 19 ارتفاع حساس منطقه ، از جمله ارتفاع 1058 (وريشن ) مشرف بر شهر سيد صادق و چندين روستاى ديگر استان سليمانيه آزاد شد. در جريان اين نبرد پيروز، تيپ 95 پياده ، تيپ كماندويى سپاه پنجم ، 2 گردان از تيپ 80 زرهى لشكر 17 و 2 گردان از تيپ 46 زرهى لشكر 12 ارتش عراق به ميزان 100 متلاشى گرديدند و به تيپ 25 مكانيزه دشمن نيز به ميزان 30 تلفات و ضايعاتى وارد شد.
هـمـچـنـيـن بـيـش از 30 دسـتـگـاه تـانـك و دهـهـا دسـتـگـاه نـفـربـر زرهـى و انـواع خـودروى دشـمـن مـنـهـدم گـرديـد و مـقـاديـر قابل توجهى ادوات زرهى و تجهيزات مكانيزه دشمن سالم به غنيمت رزمندگان اسلام در آمد.
بـا پـايـان يافتن مرحله پنجم عمليات والفجر 10، شمار كشته و زخميهاى دشمن از آغاز اين عمليات به بيش از 11000 تن و تعداد اسراى آنها به بيش از 4400 تن رسيد.
هـمـچـنـيـن در اين مرحله يك فروند هواپيما و يك فروند بال گردان ارتش ‍ عراق سرنگون شد. در طى اين عمليات ، 5 شهر عراق و 120 روستاى اين كشور به تصرف رزمندگان اسلام در آمد و شهر نوسود نيز از لوث وجود دشمن بعثى پاكسازى شد.
پيام امام خمينى (ره ) به مناسبت عمليات والفجر10
امام (ره ) در پاسخ به نامه فرمانده كل سپاه پاسداران چنين اظهار فرمودند:(280)
... اخـبـار پـيـروزيـهـا و حـمـاسـه هاى دلاوران اسلام نه تنها دل ملت ما، كه قلب همه مستضعفان و محرومان را شادمان نمود و صدام و عفلقيان و حاميان و اربابان او خصوصا آمريكا و اسرائيل را عزادار كرد. سلام خالصانه مرا به همه فرماندهان عزيز و شجاع و رزمندگان ظفرمند پيروز سپاه و بسيج و ارتـش و هـوانـيـروز و نيروى هوايى و جهادگران دلاور و گمنام و امدادگران و كليه نيروهاى مردمى و كرد ابلاغ كنيد و سلام و تشكر ملت ايران را بـه مردم شهرهاى آزاد شده عراقى كه بدون اينكه حتى يك گلوله هم به طرف آنان و شهرهاى آنان شليك شود، با آغوش باز و فرياد الله اكبر از رزمندگان ما استقبال نمودند، برسانيد و به آنها بگوييد كه مى بينيد صدام چگونه ديوانه وار شما و شهرهايتان را بمباران خوشه اى و شيميايى مى كند، خواهيم ديد كه جهانخواران چگونه در تبليغات مسموم خود از كنار اين پيروزيهاى بزرگ و جنايات صدام خواهند گذشت ...
ارتحال حجه الاسلام و المسلمين سيد احمد خمينى : 25 اسفند 1373
بسم الله الرحمن الرحيم
فرزندم عزيزم احمد حفظه الله تعالى و ايده
از آنـجـا كـه شما را بحمد الله در مسائل سياسى و اجتماعى صاحب نظر مى دانم و در تماس فراز و نشيب ها در كنار من بوده اى و هستى و با صداقت و كـيـاسـت ، امـور سـيـاسـى و اجـتـمـاعـى ايـنـجـانـب را مـتـصـدى هـسـتـى . لهـذا شـمـا را بـراى تـنـظـيـم و تـدويـن كـليـه مـسـايـل مـربـوط بـه خـود - كـه بـسـا در رسـانـه هـاى گـروهـى اخـتـلاف و اشـتـبـاهـاتـى رخ داده اسـت - انـتـخـاب مـى نـمـايـم و از خـداونـد متعال كه حاضر و ناظر است ، توفيقات شما را خواستارم اميد است با صرف وقت و دقت نظر اين امر را به پايان برسانى .(281)
و السلام عليكم .
روح الله الموسوى الخمينى
سيد احمد در 24 اسفند 1324 شمسى در بيت علم و عرفان و فضيلت و جهاد، در قم ، پا به عرصه وجود نهاد.(282) پدرش مجتهد برجسته اى بود كه مجلس درس فقه و اصول و فلسفه و عرفان او محفل انس فرهيختگانى چون شهيد مطهرى بود.
سيد احمد در دامان مادرى پرورش مى يابد كه به حق او را بايد ((بانوى بزرگ انقلاب اسلامى )) و اسوه صبر و استقامت لب داد.
دوره هـاى تـحـصـيـلى ابـتـدايـى و متوسطه را در زادگاه خود به پايان رساند. سالهاى پايانى دوران دبيرستان وى مصادف با قيام خونين پانزده خرداد 1342، به رهبرى پدر بزرگوارش شد.
دوران حيات پربار وى را يم توان به دو بخش علمى و سياسى تقسيم كرد:
فعاليتهاى علمى
پـس از طـى دوره دبـيـرسـتان ، به تحصيل علوم اسلامى پرداخت . در سال 1345، مخفيانه براى ديدار پدر، عازم نجف شد و در همان جا به دست پدر بـه سـلك روحـانـيـت در آمـد. چندى بعد به وطن بازگشت و با ايجاد ارتباطهاى مطمئن در ميان عناصر انقلاب و رهبر عاليقدر، به سازماندهى نيروهاى فعال مذهبى پرداخت و ضمن انجام اين فعاليتهاى با جديت تمام به كسب علوم و معارف دينى و حوزوى روى آورد.
آن مرحوم درباره خود چنين مى گويد:(283)
((پـس از ديـپـلم دو سـفـر بدون گـذرنـامـه بـه عـراق رفـتـم و در يـكـى از سـفـرهـا نـزد شـهـيـد عـزيـز دكـتـر چـمـران مـقـدارى مـسـائل نـظامى را آموختم . دو سفر هم با گذرنامه به عراق و سوريه و لبنان رفتم . در مراجعت از يكى از سفرهايم از عراق ، دستگير شدم و نزديك به سه ماه ، در [زندان بودم ].))
پـس از طـى دوره مـقدماتى و متوسط حوزه ، سطوح عالى را نزد اساتيد نامدار ، از جمله آيه الله سلطانى (پدر همسر مكرمشان ) فراگرفت و از حدود سال 1351 براى فراگيرى درس خارج ، از محضر آيات حاج مرتضى حائرى (ره ) و حاج آقا موسى شبيرى زنجانى بهره گرفت .
در سال 1356، برخى از همرزمان او توسط سواك دستگير و ارتباط آنان با وى آشكار، از اين رو مخفيانه ايران را ترك و در نجف اشرف به ديدار پـدر نـايـل مـى شود. در همين سفر بود كه فاجعه رحلت آيه الله حاج آقا مصطفى به وقوع پيوست كه حضور ايشان توانست خلاء وجود بابركت آن بزرگوار را در كنار امام و بيت و دفتر ايشان پر كند.
فعاليت سياسى
پـانـزده خرداد سال 1342، سرآغاز تحولى بزرگ در حيات سياسى سيد احمد بود. بعد از تبعيد امام (ره )، مهمترين نقش حاج احمد ايجاد رابطه ميان امام (ره ) و پيروان انقلابى او در ايران و ساير نقاط جهان براى برافراشته نگاه داشتن پرچم جهاد بود. وى علاوه بر ارتباط مستمر و مخفى با مؤ ثـرتـريـن و بـالاتـريـن چـهـره هـاى مـبـارز در ايـران و هـمـفـكـرى و هـمـكـارى بـا آنـان از سـال 1350 بـه بـعـد، مـحـور و مـدار تـشكيلات مخفى مؤ ثرى در حوزه قم بود كه با همكارى عده اى از فاضلان و دانشجويان كار تكثير و توزيع خـبـرنـامـه هـا و اطلاعيه ها و نوارها را به مناسبتهاى مختلف بر عهده داشتند. تقريبا بايد گفت تمام اعلاميه ها و اطلاعيه هايى كه در آن دوران به نام ((روحـانـيـون مـبـارز)) داخل كشور و فضلا و طلاب حوزه قم در ايران منتشر مى شود، از همين مركز بود. ايجاد ارتباط ميان فعاليتهاى مبارزاتى ، انـقـلابـى و فـكـرى گـروهـهـاى مـبـارز ديـنـى خـارج از كـشور و جريان مبارز داخل كشور، نياز به تيز هوشى و ابتكار و توانمندى داشت كه بتواند تـشـكـيـلات مـوجـود و جـريـان مبارز مرتبط با آن ، با كمترين آسيب در بحرانى ترين شرايط وظايف خود را به انجام برساند، كه اين ويژگيها در مرحوم سيد احمد همگى جمع بود.
پـس از پـيـروزى انـقـلاب ، نـقـش انـقـلابـى و اجـتـمـاعى و اهميت حضور وى در صحنه هاى انقلاب و نظام اط حساسيت بيشترى برخوردار گرديد، زيرا دشواريهاى تاءسيس نظام و اوج گيرى توطئه هاى داخلى و خارجى براى براندازى نظام اسلامى ، دوران پربحرانى را پديد آورده بود كه جز در سايه نبوغ و فوق العادگى شخصيتى چون او فايق آمدن بر اين مشكلات غير ممكن به نظر مى رسيد و در اين شرايط حضور ممتاز در صحنه ، و نقش ‍ مـهـمـى كـه در كـنـار پدر داشت ، مهمترين و پرافتخارترين دوران عمر با بركت او را رقم مى زند. تدبير او در به سامان رسيدن سفر امام (ره ) از بـغداد به پاريس و هدايت بيت و دفتر امام (ره ) در آن كشور، كار دشوارى بود كه بخوبى از عهده آن بر آمد و اين نقش تا بدان حد مؤ ثر بوده است كه امام (ره ) در وصيتنامه خودشان از آن ياد كرده و مى فرمايد:
((با مشورت احمد پاريس را انتخاب نمودم .))(284)
در پاريس مطمئن ترين فرد براى ارتباط نهضت و روحانيت در صحنه مبارزات با امام (ره ) بود و بيشترين بار سامان دادن به امور كانون انقلاب در دهـكـده نـوفـل لوشـاتـو بـر عـهـده ايـشـان بـود. سـپـس هـمـراه پـدر بـه ايـران آمـد و از فـرودگـاه تـا بـهـشـت زهـرا در دل امواج خروشان ميليونها انسان عاشق امام (ره ) و در قلب هزاران خطر كه هر لحظه از جانب پس مانده هاى رژيم شاه ، پدر را تهديد مى كرد، همه جا همچون سايه ، وى را رها نكرد و در بستان علوى و در شبهاى آتش و خون لحظه اى از او جدانشد.
در طول ده سال پس از پيروزى انقلاب و در دوران دفاع مقدس نيز به بهترين وجه ممكن براى خدمت به رهبر بزرگ انقلاب كمر همت بست و بيت ايشان را سامان بخشيد و در تمام شبانه روز به همه امور بيت رسيدگى كرد.
در جـلسـات مـسـئولان طـراز اول نـظام در محضر امام (ره ) شركت و رهنمودها و فرمانهاى آن حضرت را براى به انجام رسيدن پى گيرى مى كرد و در نهايت امانتدارى پيامهاى رهبرى را ابلاغ مى نمود.
پـس از رحـلت امـام (ره )، ضـمن پيروزى از مقام منيع ولايت و محور اصلى نظام اسلامى ، تمام همت خويش را مصروف و معطوف به آن داشت تا وصاياى پـدر را كـه مشعل فروزان گذشته ، حال و آينده انقلاب اسلامى است ، روشن نگاه دارد و در تثبيت خط و راه امام و دفاع از ولايت فقيه كه ميراث سالها مجاهده و راهبرى امام خمينى (ره ) و خونبهاى صدها هزار شهيد است ، حركت نمايد.

next page

fehrest page

back page