next page

fehrest page

back page

نظام‏الدين اوليا

محمدبن احمد نظام‏الدين اولياء در هند متولد شده ، پدر وی از بخارا موطن‏ اصلی خود به هند مهاجرت كرد و در لاهور اقامت گزيد و پس از چندی از لاهور به بدايون رفت و در آنجا ساكن شد . نظام‏الدين در اينجا چشم به جهان‏ گشود . نظام‏الدين در سن پنج سالگی پدر را از دست داد و مادرش تربيت او را به عهده گرفت . مادر وی زنی پارسا و زاهد بود و در تربيت فرزندش‏ بسيار كوشش كرد . نظام‏الدين ا ولياء در بدايون به تحصيل پرداخت و مقدمات علوم را در آنجا فرا گرفت و پس از چندی همراه مادر به دهلی‏ رفت و در آن شهر در نزد شمس‏الدين دامغانی و علاءالدين اصولی و فريدالدين مسعود به تكميل معلومات مشغول شد و از فريدالدين گنج شكر اجازه ارشاد يافت
نظام‏الدين اولياء در بدايت حال بسيار تنگدست و پريشان حال بود و از كسی چيزی قبول نمی‏كرد . پس از چندی كه شهرت وی در هند پيچيد ، بزرگان و امرای مسلمان از هر سو به طرف او روی آوردند ، و پادشاهان اسلامی از جمله‏ سلطان جلال‏الدين خلجی از او تقاضای ملاقات می‏كردند . امير خسرو دهلوی‏ سمرقندی كه يكی از شعرای معروف آن ايام بود در زمره مريدان او درآمد و اشعاری در مدح وی سرود
نظام‏الدين در بسط و نشر معارف اسلامی مجاهدتهای زيادی كرد و شاگردان او هر كدام در منطقه‏ای از هندوستان به فعاليت پرداختند يكی از شاگردان وی‏ به نام خواجه نصيرالدين دراودو گجرات و پنجاب اثرات مذهبی و روحانی از خود به يادگار گذارد . شاگرد ديگرش سراج‏الدين در بنگاله و بهار و آسام‏ تعليمات اسلامی را منتشر ساخت و ديگری به نام برهان‏الدين در منطقه دكن و نواحی مركزی هندوستان مردم را ارشاد می‏كرد . به طور كلی نشر معارف اسلامی‏ در مناطق مختلف هند از حسن عنايت و توجه نظام‏الدين اولياء و شاگردان و خلفای وی می‏باشد
نظام‏الدين اولياء در 527 در دهلی ديده از جهان فروبست و در همانجا دفن‏ شد . قبر او اكنون در دهلی مزار مسلمانان است و هر سال يكروز برای وی‏ مجلس يادبود تشكيل می‏شود و هزاران مسلمان در آنجا اجتماع می‏كنند و از طرف خطباء خطبه‏ها خوانده می‏شود
برای تحقيق در حالات خواجه معين‏الدين چشتی و نظام‏الدين اولياء به تاريخ فرشته تأليف هندوشاه استرآبادی مراجعه شود " ( 1 )
در اينكه ايران اسلامی تاثير عظيمی در مسلمان شدن قاره هند داشته است‏ جای سخن نيست . اين جريان درست عكس جريانی است كه قبل از اسلام‏ وجودداشت . در بخش دوم خوانديم كه قبل از اسلام دين قاره هند يعنی‏ بودايی به طرف شرق در حال گسترش بود و قسمتی از ايران تحت تاثير دين‏ هند قرار گرفت ، دين بودا از هند به ايران آمد و در قسمتی از ايران‏ پذيرش يافت و قطعا اگر اسلام ظهور نكرده بود پذيرش بيشتری می‏يافت
اما پس از اسلام كه خون تازه‏ای در رگهای حيات معنوی اين مردم جريان‏ يافت كار برعكس شد ، ايران هند را تحت تأثير دين خويش قرار داد و دين‏ بودايی را حتی از خود هند عقب راند
زبان فارسی را اسلام به هند برد ، اين زبان رواج خود را در هند مديون‏ اسلام است ، در قسمتی از تاريخ هند اين زبان زبان رسمی هند بوده است ، به موازات رواج و رسميت اسلام در هند اين زبان رسميت داشته است
در عصر اخير شعرايی از قبيل علامه محمداقبال پاكستانی تحت تاثير احساسات اسلامی ، زبان فارسی را در قاره هند تقويت كردند . در حال حاضر كسانی از ايرانيان كه به راست يا دروغ مدعی وطن پرستی هستند خواهان يك‏ امر غير ممكن شده‏اند و آن اينكه زبان فارسی را منهای اسلام در كشورهای‏ مجاور ايران اشاعه دهند و به همين دليل موفق نشده‏اند و نخواهند شد

نفوذ و توسعه اسلام در چين

آمارها نشان می‏دهد كه در حال حاضر در حدود پنجاه ميليون مسلمان در چين‏ وجود دارد نفوذ اسلام در چين از راه دعوت و تبليغ به وسيله مسلمانانی كه‏ به چين رفته و احيانا سكونت گزيده‏اند صورت گرفته است .

پاورقی : ( 1 ) پايان نوشته آقای عطاردی

سهم ايرانيان‏ در نفوذ اسلام در چين نيز سهم عظيمی بوده است
در كتاب " اسلام ، صراط مستقيم " ، مقاله فرهنگ اسلامی در چين " ( 1 ) از آغاز نفوذ اسلام در چين و توسعه آن و دوره ضعف آن بحث می‏كند . نقش‏ ايرانيان در تبليغ و ترويج اسلام در چين از محتوای اين مقاله كاملا مشهود می‏گردد
راجع به آغاز ورود اسلام در چين تاريخچه‏ای از منابع چينی نقل می‏كند كه‏ منحصر به منابع چينی است و در منابع اسلامی از آن ياد نشده است . می‏گويد : تاريخ كهن دودمان " تانگ " اشاره می‏كند كه به سال دوم سلطنت " يونگ وی " در حدود سال 31 هجری فرستاده‏ای از عربستان به دربار خاقان‏ آمد و هدايايی با خود آورد اين فرستاده گفت كه دولت ايشان سی و يك سال‏ قبل تاسيس يافته است . . . خاقان پس از كسب اطلاعاتی چند از دين مقدس‏ اسلام ، آن را با تعاليم كنفوسيون موافق می‏بيند و اسلام را تأييد و تصديق‏ می‏كند ولی مقرراتی مانند پنج مرتبه نماز يوميه و يك ماه روزه به طبع وی‏ گران می‏آيد و بدان نمی‏گرود ولی به سعد ( 1 ) و همراهان وی اجازه تبليغ‏ دين اسلام را در چين می‏دهد و موافقت خود را با تأسيس اولين مسجد در شهر چانگان اعلام می‏دارد و بدين وسيله علاقه خود را بدين مقدس اسلام ابراز می‏نمايد .

پاورقی : ( 1 ) اين مقاله به قلم آقای داود سی‏تينگ نگارش يافته است . آقای‏ داود سی‏تينگ آن چنانكه در مقدمه كتاب اسلام ، صراط مستقيم ، معرفی شده‏ است : " عضو كنسولگری جمهوری چين در بيروت " می‏باشد . قبل از عزيمت‏ به تيوان پيشوای جامعه مسلمين چين بود . تحصيلات خود را در دانشگاه الازهر به پايان رسانيد و عهده‏دار پستهای سياسی مهمی از جانب دولت چين بود و از سخنوران نامی مسلمانان چين محسوب می‏شود "
( 2 ) در اين تاريخچه تصريح شده كه اين سعد ، سعد وقاص صحابی و سردار معروف است ، ولی اين نقل با تواريح موجود اسلامی كه وفات و قبر سعد وقاص را در مدينه نشان می‏دهد منطبق نمی‏گردد . ممكن است اگر تاريخچه‏ بالاصحيح و معتبر باشد اين شخص شخص ديگری به نام سعد بوده است

بنای اين مسجد واقعه مهمی در تاريخ اسلام به شمار می‏رود كه هنوز هم پس از قرنها تعمير و تجديد بنا ، به صورت آبرومندی در " سيان جديد " باقی می‏ماند " ( 1 )
اگر اين جريان واقعيت داشته باشد آغاز نفوذ اسلام در چين به وسيله خود اعراب مسلمان بوده است
از اين جريان كه بگذريم ، اسلام به وسيله سوداگران مسلمان كه بسياری از آنها ايرانی بوده‏اند ، در چين نفوذ يافت . در كتاب نامبرده می‏نويسد : در عصر خلافت بنی‏اميه و بنی‏عباس مسافرت سوداگران و مبلغين مسلمان به‏ چين افزايش يافت و عربهايی كه در خلافت بنی‏اميه به چين وارد شده بودند به " تازيان سفيدپوش " معروف بودند . در دوره خلافت عباسيان كه روابط دوستانه بين امپراطورهای اسلام و چين توسعه بيشتری يافت ، دسته‏های‏ فراوانی از تازيان بدان ديار رفته و اين عربها را " تازيان سياه پوش " می‏گفتند
. . . در يك قرن و نيم ، يعنی در فاصله سال 31 تا 184 هجری ، عده قابل‏ توجهی از بازرگانان عرب و ايرانی از راه دريا به چين وارد می‏شوند و در بندر " كوانگ چو " اقامت می‏گزينند و از آن تاريخ به بعد . رفته رفته‏ در راسته ساحل به پيشروی خود ادامه می‏دهند و به شهرهای مهم آنجا نفوذ می‏كنند و بالاخره به اقصی نقاط شمالی چين و تا شهر " هانگ چو " نيز می‏رسند . . . در اين عصر تعداد سوداگران عرب و ايرانی در نواحی جنوبی رو به افزايش می‏گذاشت و رفته رفته با زنان چينی وصلت اختيار كرده و در آنجا ساكن می‏شدند . اين مسلمين دارای جوامع مخصوصی بودند و از ساير مردم چين جداگانه زندگی می‏كردند تا بتوانند در مراسم‏ عروسی و اعمال روزانه خود احكام مقدس اسلام را رعايت كنند .

پاورقی : ( 1 ) اسلام صراط مستقيم ، صفحه 423 - . 420

حتی آنها محاكم شرعی مخصوصی داشتند كه در مسائل مربوط به ازدواج و طلاق و ارث و غيره مطابق فقه اسلامی رفتار می‏كردند . اين استقلال جامعه مسلمين در آن عصر دليل ديگری بر نفوذ و قدرت اسلامی در چين آن روزی می‏باشد ( 1 )
ايضا می‏نويسد : تجار ايرانی و عرب ، ابريشم و كالاهای صنعتی و ظروف چينی و ساير امتعه‏ تجارتی از چين به شرق ميانه و اروپا می‏بردند . و در بازگشت از نباتات‏ طبی و ادويه و مرواريد و ساير فرآورده‏های آن نواحی به چين می‏آوردند . اين‏ تجار در حقيقت واسطه‏ای بودند كه بوسيله تجارت پرسود خود ساير مسلمين را برای تجارت و تبليغ دين به طرف چين جلب می‏كردند و وقتی دسته‏های تازه‏ای‏ از مسلمين به چين وارد می‏شدند باعث افزايش جوامع مسلمان در شمال غربی و جنوب شرقی كشور می‏شدند ( 2 ) و نيز می‏گويد : در قسمتهای شمال ، اغلب انحصار حمل و نقل به وسيله كاروانهای الاغ و اسب و شتر در اختيار آنان بود و در امتداد رودخانه " يانگ تسه " و " هوايهو " و برنجزارهای اطراف نهرهای منشعب از رودخانه نيز داد و ستد غله و حمل و نقل به وسيله مسلمانان انجام می‏گرفت و همين امروز استعمال‏ اصطلاحات و ارقام فارسی در داد و ستد غلات دليل بارزی بر تفوق گذشته‏ مسلمين در اين نواحی است ( 3 )

پاورقی : ( 1 - 2 - 3 ) همان مدرك ، صفحه 422 - 423 - 424 - . 432

و باز می‏گويد : مسلمانان چين به دو قسمت می‏شوند : مسلمانان سيكانيگ كه به اصطلاح‏ مسلمانان " عمامه‏دار " ناميده می‏شوند ، مسلمانان چين خاص كه به‏ مسلمانان " هان " موسومند . . . مسلمانان " هان " در امور دينی معمولا عبارات عربی و فارسی ، مخصوصا فارسی را در يك تركيب خاص به كار می‏برند ( 1 )
و می‏گويد : رئيس روحانيان مسجد آخوند يا آخونك ناميده می‏شود كه به معنی عالم يا تعليم دهنده احكام دينی است . امام جماعت به منزله كمك و دستيار آخوند است ( 2 ) . . . شيوه تعليم و تربيت سابق چين به تبعيت از درسهای‏ معمول ايران و عرب بود ( 3 )
در كتاب هزاره شيخ طوسی ، جلد اول در مقاله آقای دكتر سيد جعفر شهيدی‏ استاد دانشگاه تهران ، تحت عنوان " تأثير عنصر ايرانی در نشر اسلام در جهان " كه متن مقاله معظم له در كنگره هزاره شيخ در سال گذشته است ، راجع به نفوذ اسلام در چين از كتاب جهانگشای عطاملك جوينی چنين نقل شده‏ است : اما آنچه از راه عقل بدان می‏توان رسيد ( 4 ) و از وهم و فهم نه دور است در دو قسم محصور است : اول ظهور نبوت است ، دوم كلام . و معجزه از اين قويتر تواند بود كه بعد از ششصدواند سال تحقيق حديث : " « زويت لی‏ الارض فاريت مشارقها و مغاربها و سيبلغ ملك امتی ما زوی لی منها » " در ضمن خروج لشكر بيگانه ميسر می‏شود . . . تا بدان سبب لوای اسلام‏ افراخته‏تر شود و شمع دين افروخته‏تر .

پاورقی : ( 1 ) همان مدرك صفحه . 437 ( 2 - 3 ) همان مدرك ، صفحه 442 - . 456 ( 4 ) درباب اثبات نبوت

و آفتاب دين محمدی سايه بر دياری افكند كه بوی اسلام مشام ايشان را معطر نگردانيده بود و آواز تكبير اذان سمع ايشان را ذوق نداده و جز پای ناپاك " عبده اللات‏ والعزی " خاك ايشان را نسوده و اكنون چندان مؤمن موحد روی بدان جانب‏ نهاده است و تا اقصای ديار مشرق رسيده و ساكن و متوطن گشته كه از حد و حصر و احصاء متجاوز نموده است
بعضی آن است كه به وقت استخلاص ماوراءالنهر و خراسان به اسم پيشه‏وری‏ و جانور داری جماعتی به " حشر " ( 1 ) را بدان حدود رانده و طايفه‏ بسيار آنند كه از منتهای مغرب و عراقين و شام و غير آن از بلاد اسلام بر سبيل تجارت و سياحت طوفی كرده‏اند و به هر طرف و شهری رسيده و شهرتی‏ يافته و در مقابل بيوت اصنام ، صوامع اسلام ساخته و مدارس افراخته و علما به علم و افادت و مكتسبان علوم به استفادت اشتغال نموده گويی‏ اشارت از حديث : " « اطلبوا العلم و لو بالصين » " به ابنای اين زمان‏ است ( 2 )
عطاملك جوينی ، اينكه پس از ششصد سال از هجرت نبوی ، مبلغان مسلمان‏ ايرانی و غيرايرانی به چين می‏روند و مردم آن سامان را بدين اسلام می‏خوانند ، يكی از معجزات خاتم الانبياء صلی الله عليه وآله می‏داند

سربازی و فداكاری

سربازی ايرانيان در راه اسلام ، اعم از آنچه به نتيجه مثبتی رسيده است‏ ، يا علی‏رغم تلاشها و مجاهدات خالصانه اين قوم ، نتيجه درخشانی از آن به‏ بار نيامده است يكی از صفحات درخشان روابط اسلام و ايران است
فعاليتهای فداكارانه ايرانيان مسلمان مقيم يمن را قبلا خوانديد .

پاورقی : ( 1 ) ناشر محترم كتاب درباره اين كلمه در پاورقی توضيح می‏دهند : " حشر ، به زبان مغولی به معنی افرادی بود كه در جنگها از ميان صنعتگران يا كارگران ملل مغلوبه انتخاب نموده و در بلاد مفتوحه به كار وامی داشتند "
( 2 ) هزاره شيخ طوسی ، جلد 1 ، صفحه . 179

نهضت‏ ايرانيان عليه حكومت اموی كه منتهی به روی كار آمدن عباسيان گشت نيز از اين نوع خدمات است . اين قيام نظامی چنانكه در پيش بدان اشارت رفت‏ صرفا برای اقامه شعائر اسلامی و بازگرداندن عرب به شاهراه اسلام بود ، گواينكه در عين موفقيت نظامی ، در اثر اينكه دودمانی كه روی كار آمدند بهتر از امويان نبودند ، نتيجه درخشانی از آن به دست نيامد
در خود ايران در قرن دوم و سوم برخی نهضتها صورت گرفت كه جنبه‏ ضداسلامی داشت و سركوب شد . دقت در تاريخ نشان می‏دهد كه اين ايرانيان‏ مسلمان بودند كه آن قيامها را سركوب كردند نه مردم عرب
اگر سرداران و سربازان مسلمان ايرانی نبودند محال بود كه قوم عرب‏ بتواند قيامی كه در آذربايجان در قرن سوم به وسيله بابك خرم دين رهبری‏ می‏شد باتلفاتی در حدود دويست و پنجاه هزار نفر سركوب كند . همچنين است‏ ساير قيامهايی كه به وسيله المقنع يا سنباد يا استادسيس رهبری می‏شد
سلطان محمود غزنوی به جنگهای خود در هند رنگ اسلامی داده بود . سربازان‏ ايرانی فتوحات هند را با شور يك جهاد اسلامی انجام می‏دادند . و همچنين‏ در جنگهای صليبی سلاطين ايران به نام اسلام و تحت تأثير احساسات اسلامی‏ جلو هجوم صليبی‏های غربی را گرفتند
سربازان ايرانی ، اسلام را به آسيای صغير بردند نه عرب يا قوم ديگر
در اينجا نيز از مقاله آقای دكتر سيد جعفر شهيدی در كتاب " هزاره شيخ‏ طوسی " استفاده می‏كنيم
معظم‏له می‏نويسد : در عرف مسلمانان ، بلاد روم ، عبارت از ممالك روم شرقی است ، چنانكه‏ دريای مديترانه را " بحرالروم " می‏نامند . بر همين اساس سرزمين آسيای‏ صغير را روم گفته‏اند . . . هنگامی كه مسلمانان سراسر شام را گشودند ، حمله به آسيای صغير امری ضروری می‏نمود . معاويه در خلافت عمر می‏خواست‏ بدانجا بتازد ولی بامخالفت خليفه مواجه شد . اما در خلافت عثمان اين‏ آرزو برای وی تحقق يافت و توانست تا عموريه پيش برود از آن تاريخ به‏ بعد در طول سالها خلافت اموی و عباسی ، اين سرزمين مورد تاخت و تاز مسلمانان و روميان بود و دژها و شهرهای آن منطقه دست به دست می‏گشت
لكن به شهادت تاريخ هيچگاه برای خلفای اموی و عباسی ممكن نشد كه نفوذ اسلام را در سراسر اين منطقه مستقر سازند ، . . . تنها در حكومت سلاجقه‏ است كه می‏بينيم اوضاع اين منطقه دگرگون می‏شود ، سراسر آسيای صغير تحت‏ تصرف اين خاندان در آمد و رسالت تبليغ اسلامی و نشر معارف دين در اين‏ منطقه بازبان و ادبيات فارسی به نظم و نثر آغاز شد ، و بدانجا رسيد كه‏ در آسمان عرفان اسلامی آفتاب درخشانی چون مولانا جلال‏الدين طلوع كرد و نخست روشنی بخش آن منطقه شد و سپس در تمام قلمرو فارسی زبان اسلام نور افشانی كرد . اين عبارت را از " مسامره‏الاخبار " تأليف آقسرائی كه از جمله كتابهای مفيد در تاريخ آسيای صغير است نقل می‏كنيم ، زيرا نماينده‏ طرز تفكر زمامداران مسلمان و مردم ايران نسبت به سرزمينهای گشوده است
اگر در اشغال عراق يا سرزمينهای غربی قصد خلفای اسلام تحصيل جزيه و ازدياد درآمد و عمران بيت‏المال بوده است ، فاتحان شرقی جز ترويج دين و گسترش‏ اسلام نظری نداشتند . آقسرائی چنين می‏نويسد : ارميانوس ملك الروم با صدوبيست هزار مرد قصد بلاد اسلام كرد و اول روی به " دانشمند " كه ملك‏ نكيسا روسيواس و توقات وابلستان و غيره داشت نهاد . ملك دانشمند نزد ملوك اسلام كس فرستاد و آنان را به‏ مقابله بالشكر كفر تشويق كرد و " قلج ارسلان " را وعده داد كه اگر پيروزی دست داد صد هزار دينار به او رساند و " ابلستان " بدووا گذارد . قلج ارسلان با ديگر ملوك آن جوانب جهت اهميت دين و حمايت اسلام به‏ اتفاق جمعيت كرده و عزم غزای كفار نمودند . باری تعالی نصرت ارزانی‏ داشت و " ارميانوس " بعد از محاربت و مقاتلت بسيار منهزم شد و از كفار اندك قومی خلاص يافتند ملك دانشمند صدهزار درم به قلج ارسلان‏ فرستاد و در تسليم " ابلستان " متوقف شد و چون قلج ارسلان اين نوع سخن‏ استماع كرد صدهزار درم را باز پس فرستاد و گفت : من برای حمايت اسلام آمدم با حرب ، مرا به درم و دينار او احتياجی‏ نيست ( 1 )
در همان كتاب راجع به فعاليتهای نظامی مسلمين در هند می‏نويسد : در سال 43 هجری برای اولين بار عبدالله‏بن سوار عبدی كه از جانب‏ عبدالله بن عامربن كريز مامور مرز " سند " بود به سرزمينهای آن ناحيه‏ حمله برد . در سال 44 مهلب بن ابی‏صفره بدانجا حمله برد و در سال 89 هجری‏ محمدبن قاسم در جنگی پادشاه سند را بكشت و با كشته شدن او سرزمين هند به‏ تصرف مسلمانان درآمد . اما انتشار اسلام در معظم شبه قاره هند نيز به‏ وسيله ايرانيان بود
در اينجا باز به سندی تاريخی مراجعه می‏كنيم . جرفادقانی در آغاز كار ناصرالدين سبكتكين نويسد : " پس روی به جهاد كفار و قمع اعدای دين آورد و ناحيت هندوستان كه‏ مسكن دشمنان اسلام و معبد اوثان و اصنام بود دارالغز و ساخت "

پاورقی : ( 1 ) هزاره شيخ طوسی ، صفحه 176 - . 178

و در شرح حال محمود غزنوی می‏نويسد : سلطان يمين الدولة و امين الملة چون نواحی هند بگرفت ، در اقاصی آن‏ ولايت به جايی رسيد كه هرگز رايت اسلام بر آن حدود طلوع نكرده بود و از دعوت محمدی به هيچ عهد بدان طرف معجزه و آيتی نرسيده بود و عرصه آن‏ بقاع از ظلمت كفر و شرك پاك كرد و مشاعل شريعت در آن ديار و امصار بر افروخت و مساجد بنياد نهاد و تلاوت كتاب عزيز و دراست قرآن مجيد و دعوت اذان و شعار ايمان ظاهر گردانيد . .
رفتار محمود غزنوی در جانب مشرق بی‏شباهت به عبدالرحمن اول حكمران‏ اسپانيا فاتح اسلامی در مغرب نيست . ولی ناگفته نماند كه بين فتوحات‏ اسلامی در شرق و غرب تفاوتی بزرگ به چشم می‏خورد مسلمانان عرب در جانب‏ غربی توانستند دامنه فتوحات خود را تا قلب اروپا پيش ببرند ، اما در طول تاريخ بسياری از آن مناطق از حوزه متصرفات اسلامی خارج شد ، و مردم‏ آن سرزمين مسلمانی را رها كردند ، ولی تمدن اسلامی كه به وسيله عنصر ايرانی در نواحی شرقی پايه‏گذاری شد ، آنچنان ثابت و استوار ماند كه پس‏ از گذشت قرنها هنوز آن مردم به قبله مسلمانان نماز می‏خوانند و كتاب‏ كريم را تلاوت می‏كنند . و شگفت اينكه در همان سال كه قسمتی از خاك‏ مسلمانان در ناحيه شمالی شبه جزيره عربستان مورد تجاوز واقع و اشغال‏ گرديد ، در جانب شرق ايران دولتی با 90 ميليون تن به نام پاكستان بوجود آمد و الحاق خود را به ممالك اسلامی اعلان نمود ( 1 )
هر چند در اين فتوحات نام قلج ارسلان ، سبكتكين ، محمود غزنوی و امثال‏ آنها برده می‏شود كه ترك نژادند ، اما همان‏طور كه آقای دكتر شهيدی تذكر داده‏اند آن ترك نژادان در آن وقت نماينده و مظهر قدرت مردم سرزمين‏ ايران بوده‏اند و به نام پادشاهانی مسلمان بر اين ملت ، حكمرانی داشته‏اند و اين ملت ايران بود كه جهاد می‏كرد نه مردم ديگر .

پاورقی : ( 1 ) همان كتاب صفحات 180 - . 182

علم و فرهنگ

صحنه علم و فرهنگ ، وسيعترين و پورشورترين ميدانهای خدمات ايرانيان‏ به اسلام است
سرعت پيشرفت و توسعه ، كليت و شمول و همه جانبگی ، شركت طبقات‏ مختلف اجتماع ، اشتراك مساعی ملل گوناگون ، چيزهايی است كه اعجابها را در مورد تمدن اسلامی سخت برانگيخته است . جرجی زيدان می‏گويد : عربها ( مسلمانان ) در مدت يك قرن‏واندی مطالب و علومی به زبان خود ( عربی ) ترجمه كردند كه روميان در مدت چندين قرن از انجام آن عاجز بودند ، آری مسلمانان در ايجاد تمدن شگفت‏آور خود در غالب موارد به همين سرعت‏ پيش رفته‏اند ( 1 )
مسلمين علومی را كه در فهم و درك قرآن و سنت بدانها نياز داشتند از قبيل علم قرائت ، تفسير ، كلام ، فقه ، حديث ، نحو ، صرف ، معانی ، بيان ، بديع ، سيره نبوی و غير اينها ابداع و اختراع كردند و اگر اقتباس‏ كردند اقتباسشان ناچيز بوده است .

پاورقی : ( 1 ) تاريخ و تمدن اسلام ، ترجمه فارسی ، صفحه . 247

و علومی را كه محصول تمدن آنروز و نتيجه مساعی و زحمات ملل ديگر بود از طبيعی و رياضی و نجوم و طب و فلسفه و غيره برای خود ترجمه و نقل كردند و بر آنها افزودند
جرجی زيدان می‏گويد : يكی از مزايای تمدن اسلامی اين است كه علوم پراكنده يونان و ايران و هندو كلده را به عربی نقل كرد و چيزهايی بر آن افزود و آن را ترقی داده كامل كرد ( 1 )
و هم او می‏گويد : مسلمانان قسمت عمده علوم فلسفی و رياضی و هيئت و طب و ادبيات ملل‏ متمدن را به زبان عربی ترجمه و نقل كردند و از تمام زبانهای مشهور آن روز و بيشتر از يونانی و هندی و فارسی كتابهايی ترجمه كردند و در واقع بهترين‏ معلومات هر ملتی را از آن ملت گرفتند مثلا در قسمت فلسفه و طب و هندسه‏ و منطق و هيئت از يونان استفاده نمودند ، و از ايرانيان تاريخ و موسيقی‏ و ستاره‏شناسی و ادبيات و پند و اندرز و شرح حال بزرگان را اقتباس كردند ، و از هنديان طب ( هندی ) حساب و نجوم و موسيقی و داستان و گياهشناسی‏ آموختند ، از كلدانيان و نبطيها كشاورزی و باغبانی و سحر و ستاره‏شناسی و طلسم فرا گرفتند و شيمی و تشريح از مصريان به آنان رسيد . و در واقع‏ عربها ( مسلمين ) علوم آشوريان و بابليان و مصريان و ايرانيان و هنديان و يونانيان را گرفته و از خود چيزهايی بر آن افزودند و از مجموع آن علوم و صنايع و آداب ، تمدن اسلام را پديد آوردند ( 2 )

نخستين حوزه علمی

علوم و فرهنگ اسلامی ، و بطور كلی تمدن اسلامی ، تدريجا رشد كرد و باليد و بارور شد . مانند هر موجود زنده كه اول به صورت يك سلول پديد می‏آيد و تدريجا در اثر استعداد و مايه حياتی كه در آن سلول نهفته است رشد می‏كند و همراه با رشد خود قسمت قسمت و شاخه شاخه می‏شود و شكل می‏گيرد و بالاخره‏ به صورت يك دستگاه متشكل درمی‏آيد
جوشش و جنبش علمی مسلمين در نقطه معين و از موضوع معين و به وسيله‏ شخص معين آغاز شد .

پاورقی : ( 1 ) تاريخ تمدن اسلام ، ترجمه فارسی ، صفحه . 178 ( 2 ) همان مدرك ، صفحه 246 - . 247

اكنون ببينيم در چه نقطه و مكانی اين كار آغاز گشت‏ ؟ و نخستين حوزه علمی مسلمين در كجا تشكيل شد ؟ جوشش و جنبش علمی مسلمين از مدينه آغاز شد . اولين كتابی كه انديشه‏ مسلمين را به خود جلب كرد و مسلمين در پی درس و تحصيل آن بودند قرآن و پس از قرآن احاديث بود . اين بود كه اولين حوزه علمی در مدينه تأسيس‏ شد . برای اولين بار عرب حجاز در مدينه با مسئله استادی و شاگردی و نشستن در حلقه درس و حفظ و ضبط آنچه از استاد می‏شنود آشنا شد . مسلمين‏ با حرص و ولع فراوانی آيات قرآن را كه تدريجا نازل می‏گشت فرا می‏گرفتند و به حافظه می‏سپردند و آنچه را كه نمی‏دانستند از افرادی كه رسول خدا آنها را مامور كتابت آيات قرآن كرده بود و به كتاب وحی معروف بودند می‏پرسيدند . بعلاوه بنا به توصيه‏های مكرر رسول خدا سخنان آنحضرت را كه به‏ سنت رسول معروف بود از يكديگر فرا می‏گرفتند در مسجد پيغمبر رسما حلقه‏های درس تشكيل می‏شد و در آن حلقه به بحث و گفتگو درباره مسائل‏ اسلامی و تعليم و تعلم پرداخته می‏شد . روزی رسول خدا وارد مسجد شد و ديد دو حلقه در مسجد تشكيل شده است ، در يكی از آنها افراد به ذكر و عبادت‏ مشغولند و در يكی ديگر به تعليم و تعلم . پس از آنكه هر دو را از نظر گذراند فرمود " « كلاهما علی خير و لكن بالتعليم ارسلت » " يعنی هر دو جمعيت كار نيك می‏كنند اما من برای تعليم فرستاده شده‏ام
رسول خدا آنگاه رفت و در حلقه‏ای كه آنجا تعليم و تعليم بود نشست ( 1 ) . بعد از مدينه ، عراق محيط جنب و جوش علمی گشت . در عراق ابتدا دو شهر بصره و كوفه مركز علم بودند .

پاورقی : ( 1 ) منية المريد شهيد ثانی ، صفحه . 5

اما پس از بنای بغداد ، آن شهر مركز علمی شد و در آن شهر بود كه علوم ملتهای ديگر به جهان اسلام منتقل گشت‏ بعدها ری و خراسان و ماوراءالنهر و مصر و شام و اندلس و غيره هر كدام به صورت‏ يك مهد علمی درآمدند . جرجی زيدان پس از آنكه همت و تشويق امرا و حكام‏ مسلمان را به عنوان يك عامل بسيار مؤثر ياد می‏كند ، می‏گويد : دانش پروری و علم دوستی بزرگان اسلام سبب شد كه روز به روز مؤلف و كتاب در قلمرو اسلام فزونی يابد و دائره تحقيق وسعت پيدا كند ، پادشاه و وزير و امير و دارا و نادار و عرب و ايرانی و رومی و هندی و ترك و يهود و مصری و مسيحی و ديلمی و سريانی ، در شام و مصر و عراق و فارس و خراسان‏ و ماوراءالنهر و سند و افريقا و اندلس و غيره در تمام شبانه روز به‏ تأليف مشغول شدند و خلاصه آنكه هر جا اسلام حكومت می‏كرد علم و ادب به‏ سرعت پيشرفت می‏نمود در اين تأليفات گرانبها خلاصه‏ای از تحقيقات بنی‏نوع‏ انسان از روزگار پيشين تا آن زمان ديده می‏شد و مباحث مهمی از علوم طبيعی‏ ، الهی ، نقلی ، رياضی ، ادبی و عقلی در كتب جمع شده بود و در نتيجه‏ تحقيقات علمای اسلام ، علوم مزبور دارای شعب متعدد گشت ( 1 )
اوائل كار كه علوم بيگانه ترجمه و نقل می‏شد ، اكثريت دانشمندان را علمای مسيحی ، بالاخص مسيحيان سريانی تشكيل می‏دادند ، ولی تدريجا مسلمين‏ جای آنها را گرفتند . جرجی زيدان می‏گويد : خلفای عباسی در دوره نهضت ، تخم علم و ادب را در بغداد افشاندند و ميوه و محصول آن به تدريج در خراسان و ری و آذربايجان و ماوراءالنهر و مصر و شام و اندلس و غيره به دست آمد و در عين حال بغداد كه مركز خلافت‏ و ثروت اسلامی بود تا مدتی مثل سابق مركز دانشمندان ماند و گذشته از پزشكان مسيحی كه در خدمت خلفا به ترجمه و طبابت مشغول بودند ، عده‏ای از دانشمندان مسلمان نيز از بغداد برخاستند ، ولی به طور كلی دانشمندان عاليقدر مقيم بغداد بيشتر مسيحيان بودند كه از عراق و ساير نقاط برای استخدام در دستگاه خلفا به بغداد می‏آمدند .

پاورقی : ( 1 ) همان مدرك صفحه . 264

دانشمندان‏ مسلمان غالبا در خارج از بغداد ظهور كردند . به خصوص موقعی كه مملكتهای‏ كوچك اسلامی پديد آمد و فرمانروايان آن ممالك به تقليد خلفا در ترويج‏ علم و ادب كوشش نمودند و دانشمندان را به مراكز فرماندهی خود : قاهره ، غزنين ، دمشق ، نيشابور ، استخر و غيره دعوت كردند نتيجه اين شد كه رازی‏ ازری ، ابن سينا از بخارا ( تركستان ) بيرونی از بيرون ( سند ) ابن جليل‏ گياهشناس ، ابن باجه فيلسوف ، ابن زهره پزشك و خاندان وی و ابن رشد فيلسوف و ابن روميه گياهشناس از اندلس برخاستند ( 1 )
پس سلول اول علوم و فرهنگ اسلامی در مدينه به وجود آمد و نخستين‏ نقطه‏ای كه اين بذر در آنجا پاشيده شد شهر مدينه بود

نخستين موضوع

اما اينكه نخستين موضوعی كه توجه مسلمين را جلب كرد و حركت علمی‏ مسلمين از آن شروع شد چه بود ؟ نقطه آغاز قرآن است مسلمانان علوم خويش را از تحقيق و جستجو در معانی‏ و مفاهيم آيات قرآن و سپس حديث آغاز كردند و لهذا نخستين شهری كه جنب‏ وجوش علمی در آن پيدا شد مدينه بود ، و نخستين مراكز علمی مسلمين مساجد بود و نخستين موضوعات علمی آنان مسائل مربوط به قرآن و سنت ، و نخستين‏ معلم شخص رسول اكرم است علم قرائت ، تفسير ، كلام ، حديث ، رجال ، لغت ، نحو ، صرف ، بلاغت و تاريخ و سيره كه جزء نخستين علوم اسلامی است‏ به خاطر قرآن و سنت به وجود آمد ادوارد براون می‏گويد : پروفسور دخويه ، عربی‏دان بزرگ ، در مقاله‏ای كه در موضوع طبری و مورخين‏ قديم عرب برای جلد 23 دائره‏المعارف بريتانيكا نوشت به طرز قابل ستايش‏ نشان داد چگونه مسير علوم مختلفه مخصوصا تاريخ در جامعه اسلامی به مناسبت‏ قرآن شريف پيشرفت كرد ؟ و چگونه اين علوم در اطراف هسته مركزی حكمت‏ الهی تمركز يافت .

پاورقی : ( 1 ) همان مدرك ، صفحه . 257

علوم مربوط به زبان شناسی و لغت طبعا در درجه اول‏ قرار داشت . همين كه خارجيان برای قبول اسلام هجوم آوردند احتياج فوری به‏ صرف و نحو و لغت عرب احساس شد . زيرا كلام‏الله مجيد به زبان عربی نازل‏ شده بود . برای شرح معانی كلمات نادر و غريب كه در قرآن آمده بود لازم‏ شد اشعار قديم ( عرب ) را به قدر امكان گرد آورند . . . برای درك معانی‏ اين اشعار ضرورت علم الانساب و اطلاع از ايام و اخبار عرب عموما محسوس‏ گرديد . در تكميل احكام كه قرآن برای امور زندگانی نازل شده بود لازم شد از اصحاب و تابعين راجع به اقوال و افعال نبی در اوضاع و احوال مختلف‏ سؤالاتی بشود و در نتيجه علم الحديث پديد آمد . برای تشخيص اعتبار احاديث‏لازم بود به متن و اسناد حديث وقوف حاصل شود . . . برای تحقيق‏ حقيقت اسناد ، علم به تواريخ و سير و اوصاف و احوال اين اشخاص ضرورت‏ داشت و اين امر باز به طريق ديگری منجر به مطالعه شرح زندگانی مشاهير رجال و تقاويم و ترتيب وقايع و علم ازمنه و اعصار گرديد . تاريخ عرب هم‏ كافی نبود ، تواريخ همسايگان عرب علی الخصوص ايرانيان و يونانيان و حميريان وحبشيان و غيره تا حدی برای فهم معانی بسياری از اشارات مندرجه‏ در قرآن و اشعار قديم مورد لزوم بود . علم جغرافی نيز به همان منظور و به‏ جهات علمی ديگری كه با توسعه سريع امپراطوری اسلام ارتباط داشت واجب‏ شمرده می‏شد ( 1 )
جرجی زيدان نيز بر همين اساس نظر می‏دهد او نيز می‏گويد توجه مسلمين به‏ علوم از قرآن آغاز گشت ، مسلمين به قرآن اعجاب داشتند .

پاورقی : ( 1 ) همان مدرك ، صفحه 391 - . 392

به تلاوت صحيح‏ آن اهميت می‏دادند ، قرآن دين و دنيای آنان را تأمين می‏كرد . تمام سعی‏ خود را در فهميدن احكام قرآن مصروف می‏داشتند احساس نياز مسلمين به درك‏ و فهم الفاظ و معانی قرآن علوم مختلف اسلامی را به وجود آورد خلاصه آن‏ سلول حياتی زنده‏ای كه در جامعه اسلامی پديد آمد و رشد كرد و تكامل يافت‏ تا منجر به تمدن عظيم اسلامی شد ، اعجاب و عشق و علاقه بی حد مسلمين به‏ قرآن بود . جرجی زيدان درباره اعجاب عظيم مسلمين به قرآن كه منشأ تهاجم‏ مسلمين به فتح دروازه‏های علوم گشت می‏گويد : مسلمانان در نوشتن و نگاهداری قرآن دقت و اهتمامی كردند كه نظير آن‏ سابقه ندارد . به اين قسم كه قرآن را روی صفحه‏های طلا و نقره و عاج‏ نگاشتند و يا پارچه‏ها ی حرير و ابريشم بسيار عالی انتخاب كرده آيات‏ قرآن را با آب طلا و نقره بر آن نوشتند و منزل و محفل خود را با آن‏ آراستند و ديوار مسجدها و كتابخانه‏ها و مجلسهای عمومی را با آيات قرآن‏ نزيين نمودند و خطوط بسيار زيبا در نوشتن آن به كار بردند . انواع پوستها ، چرمها ، كاغذها در تحرير قرآن استعمال می‏شد و آن را به طور لوله و دفتر و جزوه و رقعه و غيره با مركبهای رنگارنگ نوشته ميان خطها را تذهيب‏ می‏كردند . .
مسلمانان شماره سوره‏های قرآن ، آيات قرآن ، كلمات قرآن را يكايك ضبط كرده‏اند و حتی شماره حروف را جدا جدا ضبط كرده‏اند كه در قرآن چند " الف " ، چند " ب " ، چند " ت " و غيره يافت می‏شود ( 1 )

پاورقی : ( 1 ) تاريخ تمدن اسلام جلد 3 ترجمه فارسی ، صفحه 94 - . 95

می‏گويد : . . . اسلوب قرآن را در خطبه‏ها و كتابهای خويش سرمشق قرار دادند ، و به آيات قرآن در تأليفات خويش تمثل جستند و آداب و تعليم قرآن در اخلاق و اطوار و زندگانی روزانه مسلمانان پديد آمد . در صورتی كه بسياری‏ از ملل اسلامی زبانی جز زبان قرآن داشتند و در كشورهايی می‏زيستند كه از قرآن دور بود مسلمانان گذشته از علوم شرعی ، در علوم لسانی ( صرف و نحو ) به آيات و معانی قرآن استشهاد و استدلال می‏كردند . مثلا تنها در كتاب‏ سيبويه سيصد آيه از قرآن ذكر شده است . اديبان و نويسندگان كه درصدد تزيين گفته‏ها و نوشته‏های خود بودند حتما از آيات قرآن استمداد می‏جستند ( 1 )
جرجی زيدان می‏گويد : موقع استيلای صلاح‏الدين ايوبی برمصر در كتاب خانه‏ای‏ كه العزيز بالله دومين خليفه فاطمی تأسيس كرد و وزير او يعقوب بن كلس‏ او را به اين كار تشويق می‏كرد ، سه هزار و چهار صد قرآن موجود بود كه همه‏ را با آب طلا ، به خط زيبا ، نگاشته بودند ( 2 ) گنجينه قرآن كه هم اكنون در موزه آستان قدس رضوی هست با آن خطوط عالی‏ و تذهيبها و نقاشيهای حيرت‏انگيز نشانه‏ای از علاقه مردم اين مرز و بوم به‏ اين كتاب مقدس است
حركت علمی و فرهنگی اسلامی به همين ترتيبی كه گفتيم آغاز شد . اكنون‏ درباره مردمی كه در آن حركت شركت داشتند بحث كنيم
هر چند اكثر آثار علمی كه از خارج دنيای اسلام نقل و ترجمه شد از غير ايران بود ، ولی اكثريت آثار اسلامی ، چه در رشته علوم دينی و چه در رشته‏های ديگر به وسيله دانشمندان مسلمان ايرانی به وجود آمد .

پاورقی : ( 1 - 2 ) همان مدرك ، صفحه 93 - . 314

افتخار و امتياز ايرانيان در دوره اسلام در همين است ، ادوارد براون می‏گويد : اگر از علومی كه عموما به اسم عرب معروف است اعم از تفسير و حديث و الهيات و فلسفه و طب و لغت و تراجم احوال و حتی صرف و نحو زبان عربی‏ آنچه را كه ايرانيان در اين مباحث نوشته‏اند مجزی كنيد بهترين قسمت آن‏ علوم از ميان می‏رود ( 1 )
نمی‏خواهيم مبالغه كنيم و حقوق مسلمانان غير ايرانی را ناديده بگيريم
تمدن اسلامی و فرهنگ اسلامی از هيچ قوم خاص نيست ، از اسلام و مسلمين به‏ طور عموم است . هيچ ملتی اعم از عرب و ايرانی و غيره حق ندارد آن را به‏ نام خود قلمداد كند . ولی همچنانكه قبلا گفتيم هر ملتی حق دارد سهم خود را مشخص كند و توضيح دهد
و علوم قرآن پرداختند و به استدلال و اجتهاد و استنباط تمسك جستند . .
و از آنرو نه تنها كتابت را مكروه نشمردند ، بلكه آن را مستحب دانستند و به احاديث زيرا كه انس بن مالك از پيغمبر روايت كرد رجوع نمودند ( 1 )
آنچه جرجی زيدان به خلفای راشدين نسبت می‏دهد دروغ محض است ، نه‏ مسأله شهری شدن مطرح بوده است و نه مسأله منع از تدوين و تأليف كه جرجی‏ زيدان فرع بر آن دانسته است . مسأله‏ای كه بوده است و جرجی زيدان و ديگران به آن شاخ و برگ داده‏اند . يكی ممنوعيت صحابه پيغمبر از خروج از مدينه و توطن در نقطه ديگر است و ديگر منع از كتابت احاديث نبوی است‏ ، و اين هر دو مربوط است به خليفه دوم نه به همه خلفای باصطلاح راشدين
چنانكه می‏دانيم در قديمترين كتب تاريخ اسلامی اختلاف نظر علی عليه‏السلام و بعضی ديگر از صحابه از يك طرف و عمر و بعضی صحابه ديگر از طرف ديگر در مسأله كتابت حديث ذكر شده است و ما بعدا درباره اين موضوع سخن خواهيم‏ گفت . خود مسأله خروج از مدينه و توطن در نقطه ديگر چنانكه می‏دانيم‏ وسيله علی عليه‏السلام كه كوفه را دارالخلافه قرار داد و برخی صحابه ديگر نقض شد . عليهذا سخن جرجی زيدان " اصلا " و " فرعا " بی‏اساس است
ادوارد براون نيز مدعی است كه در قرن اول هجری با اينكه شور علمی‏ مسلمانان فوق‏العاده زياد بود ، كتابی تدوين نشد ، كليه معلومات سينه به‏ سينه و نسل به نسل شفاها منتقل می‏گشت و قرآن تقريبا تنها اثری بود كه به‏ نثر عربی باقی بود .

پاورقی : ( 1 ) تاريخ تمدن اسلام ، جلد 3 ، ترجمه فارسی ، صفحه . 75

می‏گويد : كسب علم ( در قرن اول هجری ) فقط به وسيله مسافرت ميسر می‏شد و سفرهايی كه در طلب علم می‏كردند و در وهله اول نخست به مقتضای اوضاع و احوال هر سفر جهات موجبه‏ای داشت لكن به تدريج سفر رسم شد و سرانجام تقريبا به يك نوع جنون مبدل گرديد و احاديثی از قبيل حديث‏ ذيل مؤيد سفرهای علمی شد : پيغمبر فرمود هر كه راهی را در طلب علم طی‏ كند خدا او را به راهی كه به بهشت منتهی می‏گردد می‏برد . . . مكحول اصلا بنده‏ای بود در مصر كه چون آزاد گشت حاضر نشد از آن مملكت خارج شود مگر وقتی كه جميع علوم متداول در مصر را كسب نمود و پس از آنكه به اين كار توفيق يافت به حجاز و عراق و شام رفت تا حديث معتبری درباره تقسيم‏ غنائم به دست آورد ( 1 ) . .
ولی اين نظر بی‏اساس است . از مطالعه دقيقتر در آثار صدر اسلام معلوم‏ می‏گردد كه كتابت و يادداشت از زمان پيغمبر اكرم معمول شد و ادامه يافت‏ ، مدارك فراوان برای اثبات اين مدعا وجود دارد . در پاورقی ترجمه فارسی‏ جلد اول تاريخ ادبيات براون . قسمتی از كتاب " مصنفات الشيعة الامامية فی‏العلوم الاسلاميه " تأليف علامه فقيد شيخ الاسلام زنجانی بر رد نظريه‏ امثال براون نقل كرده و خلاف آن را اثبات كرده است ( 2 ) . همچنين علامه‏ جليل ، مرحوم آيةالله سيد حسن صدر علی الله مقامه در كتاب بسيار نفيس‏ " تأسيس الشيعة لعلوم الاسلام " كذب و بطلان اين نظريه را اثبات‏ كرده‏اند و ما ضمن مباحث آتيه قسمتی از آنها را نقل خواهيم كرد . فعلا ما برای پرهيز از اطاله سخن از نقل آنها خودداری می‏كنيم ( 3 )

علل و عوامل سرعت

يكی از علل سرعت پيشرفت مسلمين در علوم اين بوده است كه در اخذ علوم‏ و فنون و صنايع و هنرها تعصب نمی‏ورزيدند و علم را در هر نقطه و در دست‏ هر كس آنها حكمفرما بوده است
چنانكه می‏دانيم در احاديث نبوی به اين نكته توجه داده شده است كه علم‏ و حكمت را هر كجا و در دست هر كس پيدا كرديد آن را فرا گيريد .

پاورقی : ( 1 ) تاريخ ادبيات ، جلد اول ، ترجمه فارسی ، صفحه 396 - 397
( 2 ) رجوع شود به جلد اول تاريخ و ادبيات ايران تأليف ادوارد براون‏ ، ( پاورقی ) صفحات 392 - . 396 ( 3 ) ايضا رجوع شود به رساله " پيامبر امی " اثر ديگر نگارنده

رسول‏ اكرم فرمود : " « كلمة الحكمة ضالة المؤمن فحيث وجدها فهو احق بها » " ( 1 ) . همانا دانش راستين گمشده مؤمن است هر جا آن را بيابد خودش به‏ آن سزاوارتر است
در نهج‏البلاغه است : " « الحكمة ضالة المؤمن ، فخذ الحكمة و لو من اهل النفاق » " ( 2 )
دانش راستين گمشده مؤمن است پس آنرا فراگير و بياموز ولو از مردم‏ منافق . و هم از كلمات آن حضرت است : " « خذوا الحكمة و لو من‏ المشركين » " ( 3 ) حكمت را بياموزيد ولو از مشركان . در روايات اسلامی‏ ، ائمه اطهار از حضرت مسيح نقل كرده‏اند كه : " « خذوا الحق من اهل الباطل و لا تأخذوا الباطل من اهل الحق و كونوا نقاد الكلام » " ( 4 )
يعنی حق را ( هر چند ) از اهل باطل فرا گيريد و اما باطل را ( هرچند ) از اهل حق فرا نگيريد ، سخن سنج و حقيقت شناس باشيد
اين روايتها زمينه وسعت ديد و بلند نظری و تعصب نداشتن مسلمين را در فرا گرفتن علوم و معارف از غير مسلمانان فراهم كرد و به اصطلاح در مسلمين‏ " روح تساهل " و " تسامح " و عدم تعصب در مقام فراگيری و علم آموزی‏ به وجود آورد
و از اينرو مسلمين اهميت نمی‏دادند كه علوم را از دست چه كسی می‏گيرند و به وسيله چه اشخاصی ترجمه و نقل می‏شود و به دست آنها می‏رسد .

پاورقی : ( 1 ) بحارالانوار ، چاپ آخوندی ، جلد دوم ، صفحه . 99 ( 2 ) نهج‏البلاغه حكمت . 80 ( 3 ) بحارج 2 صفحه . 97 ( 4 ) ايضا بحارج 4 صفحه . 96

بلكه‏ براساس آنچه از پيشوای عظيم‏الشأن خود آموخته بودند ، خود را به دليل‏ اينكه اهل ايمانند صاحب و وارث اصلی حكمتهای جهان می‏دانستند ، حكمت را نزد ديگران امری " عاريت " تصور می‏كردند ، به قول مولوی :
ای برادر بر تو حكمت عاريه است
همچو در نزد نخاسی جاريه است
معتقد شده بودند كه علم و ايمان نبايد از يكديگر جدا زيست كنند
معتقد بودند كه حكمت در محيط بی‏ايمانی غريب و بيگانه است ، وطن حكمت‏ قلب اهل ايمان است بديهی است كه جمله : " « كلمة الحكمة ضالة المؤمن فحيث وجدها فهو احق بها » " همه اين‏ معانی و مفاهيم را دربردارد . اين بود كه مسلمين تمام همت و سعيشان اين‏ بود كه بر علوم و معارف جهان دست يابند
جرجی زيدان درباره علل و عوامل سرعت پيشرفت تمدن اسلامی می‏گويد : يكی‏ از عوامل مؤثر در سرعت پيشرفت تمدن اسلام و ترقی و تعالی علوم و ادبيات‏ در نهضت عباسيان اين بود كه خلفا در راه ترجمه و نقل علوم از بذل هر چيز گران و ارزان دريغ نداشتند ، و بدون توجه به مليت و مذهب و نژاد ، دانشمندان و مترجمين را احترام می‏گزاردند و همه نوع با آنان مساعدت‏ می‏كردند و از آنرو دانشمندان مسيحی ، يهودی ، زردشتی ، صابی ، سامری‏ دربارگاه خلفا گرد می‏آمدند و خلفا طوری با آنان به مهربانی رفتار می‏كردند كه بايد طرز رفتار آنان برای فرمانروايان هر ملت و مذهبی سرمشق‏ آزاديخواهی و عدالت گستری باشد ( 1 )

پاورقی : ( 1 ) همان مدرك ، صفحه . 247

جرجی زيدان داستان معروف مرثيه گويی سيد شريف رضی را برای ابواسحاق‏ صابی ذكر می‏كند كه يك مرد روحانی در مرثيه يك دانشمند كافر شعر می‏گويد سپس می‏گويد : آزادی فكر و عقيده و مماشاه با دانشمندان چنان بود كه آن‏ مرد بزرگ روحانی با كمال آزادگی آن دانشمند صابی را مرثيه گفت
جرجی زيدان چنين نتيجه می‏گيرد كه مردم در تعصب و عدم تعصب از بزرگان‏ ( خلفا ، سلاطين ) خويش پيروی می‏كنند و اگر بزرگان و فرمانروايان‏ آزادمنش باشند ، سايرين نيز از آنان تبعيت دارند و عكسش هم عكس است‏ . ولی اين نتيجه‏گيری صحيح نيست . امثال سيد شريف رضی دنباله رو خلفا نبودند ، سعه صدر و بلند نظری را از خلفا نياموخته بودند ، از شارع مقدس‏ اسلام آموخته بودند كه علم را به هر حال محترم می‏شمارد ، و لهذا وقتی كه‏ به سيد اعتراض شد ، پاسخ داد كه من در حقيقت علم را مرثيه گفتم نه شخص‏ را . آقای دكتر زرين كوب نيز در كتاب " كارنامه اسلام " روح تسامح و بی‏تعصبی مسلمين را عامل مهمی در سرعت پيشرفت مسلمين می‏شمارند ( 1 )
جرجی زيدان با اينكه تعصب مسيحی دارد و در بعضی مسائل اين تعصب كاملا نمودار است و گاهی می‏خواهد اصرار بورزد كه مسلمين اوليه با هر كتابی جز قرآن مخالف بودند ، مع ذلك اعتراف می‏كند كه تشويق اسلام به علم عامل‏ مؤثری بوده است . می‏گويد : همين كه مملكت اسلام توسعه يافت و مسلمانان از انشای علوم اسلامی فارغ‏ شدند . كم كم به فكر علوم و صنايع افتادند و برای خود همه نوع وسايل تمدن‏ فراهم ساختند و طبعا در صدد تحصيل علم و صنعت برآمدند و چون از كشيشان‏ مسيحی مطالبی از فلسفه شنيده بودند ، بيش از ساير علوم به فلسفه علاقه‏مند گشتند به خصوص كه احاديث وارده از ( حضرت ) رسول اكرم صلی الله عليه وآله وسلم آنان را به تحصيل علم و به خصوص‏ فلسفه تشويق می‏نمود كه از آن جمله فرموده است : " علم بياموزيد اگر چه‏ در چين باشد " .

پاورقی : ( 1 ) كارنامه اسلام ، صفحات 13 - . 16

" حكمت گمشده مؤمن است از هر كه بشنود فرا می‏گيرد و اهميت نمی‏دهد كه كی آن را گفته است " . " آموختن علم بر هر زن و مرد مسلمان واجب است "
" از گهواره تا گور دانش بياموزيد ( 1 "
آقای دكتر زرين كوب می‏نويسد : توصيه و تشويق مؤكدی كه اسلام در توجه به علم و علما می‏كرد از اسباب‏ عمده بود در آشنايی مسلمين با فرهنگ و دانش انسانی ، قرآن مكرر مردم را به تفكر و تدبر در احوال كائنات و به تامل در اسرار آيات دعوت كرده‏ بود ، مكرر به برتری اهل علم و درجات آنها اشاره نموده بود ، و يكجا شهادت " صاحبان علم " را تالی شهادت خدا و ملائكه خوانده بود كه اين‏ خود به قول امام غزالی در فضيلت و نبالت علم كفايت داشت . بعلاوه بعضی‏ احاديث رسول كه به اسناد مختلف نقل می‏شد ، حاكی از بزرگداشت علم و علماء بود . و اين همه با وجود بحث و اختلافی كه درباب اصل احاديث و ماهيت علم مورد توصيه در ميان می‏آمد ، از اموری بود كه موجب مزيد رغبت‏ مسلمين به علم و فرهنگ می‏شد و آنها را به تأمل و تدبر در احوال و تفحص‏ و تفكر در اسرار كائنات برمی‏انگيخت . از اينها گذشته پيغمبر خود نيز در عمل ، مسلمين را به آموختن تشويق بسيار می‏كرد . چنانكه بعد از جنگ بدر هر كس از اسيران كه فديه نمی‏توانست بپردازد ، در صورتی كه به ده تن از اطفال مدينه خط و سواد می‏آموخت آزادی می‏يافت .

پاورقی : ( 1 ) ترجمه تاريخ تمدن ، صفحه . 207

همچنين به تشويق وی بود كه زيدبن ثابت زبان عبری يا سريانی يا هر دو زبان را فرا گرفت و اين تشويق و ترغيب‏ سبب می‏شد كه صحابه به جستجوی علم رو آورند ، چنانكه عبدالله بن عباس‏ بنابر مشهور به كتب تورات و انجيل آشنايی پيدا كرد و عبدالله بن عمرو بن عاص نيز به تورات و به قولی نيز به زبان سريانی و قوت پيدا كرده‏ بود . اين تاكيد و تشويق پيغمبر هم علاقه مسلمين را به علم افزود و هم‏ علما و اهل علم را در نظر آنان بزرگ كرد ( 1 )
اكنون وارد بحث در نقش مهم و مؤثر ايرانيان در علوم و فرهنگ اسلامی‏ بشويم
هدف ما در اين كتاب توضيح نقش مؤثر ايرانيان در تدوين و تكوين علوم‏ و فرهنگ اسلامی است آنچه گفتيم از باب مقدمه بود و ذكر آن را ضروری‏ می‏دانستيم
تكرار كرده و بار ديگر تأكيد می‏كنيم كه : تمدن اسلامی از هيچ قوم به‏ خصوص نيست ، بلكه از آن اسلام و مسلمانان است هيچ ملتی حق ندارد آن را به نام خود قلمداد كند ، چه عرب و چه ايرانی و چه غير اينها . هر ملتی‏ حق دارد سهم خود را مشخص كند

قرائت و تفسير

در ميان علوم اسلامی ، اولين علمی كه تكون يافت . علم قرائت و پس از آن علم تفسير بود . علم قرائت مربوط به لفظ قرآن است كه چگونه خوانده‏ شود ، و علم تفسير مربوط به مفاهيم و معانی كلام‏الله مجيد است
در علم قرائت ، اصول و قواعد وقف و وصل و مد و تشديد و ادغام و غيره‏ بيان می‏شود ، بعلاوه بعضی از كلمات قرآن كريم كه به شكلهای مختلف قرائت‏ شده است ، شكلهای مختلف قرائت آنها بيان می‏شود
صحابه قرآن را از پيغمبر اكرم می‏آموختند .

پاورقی : ( 1 ) كارنامه اسلام ، صفحات 17 - . 18

رسول اكرم بعضی از صحابه را مستقيما تعليم می‏دادند و آنان را كه قرآن را آموخته بودند مأمور تعليم‏ برخی ديگر می‏كردند . تابعين كه عصر رسول اكرم را درك نكرده بودند قرآن‏ را از صحابه آموختند . در همين وقت بود كه گروهی متخصص قرائت و تعليم‏ صحيح قرآن به وجود آمد و عامه مسلمانان كه در اين هنگام زياد شده بودند و با حرص و ولع شديد به تعلم قرآن رو كرده بودند به اين متخصصان رو می‏آوردند . اين متخصصان كيفيت قرائت خود را از ائمه ، يا از صحابه‏ روايت می‏كردند و هر كدام به نوبه خود شاگردان و متخصصانی تربيت می‏كردند كه در كتب تواريخ و تراجم ضبط شده است
اينكه علت اختلاف قرائات چيست ؟ آيا در زمان رسول اكرم هم قرائات‏ مختلف وجود داشته يا نه ؟ و به فرض اول آيا خود آن حضرت اجازه داده‏ بودند كه برخی كلمات به وجوه مختلف قرائت شود و به عبارت ديگر آيا از اول برخی كلمات قرآن با وجوه مختلف به آن حضرت وحی شده است و يا آنكه‏ علت اختلاف قرائات همان چيزی است كه در ساير كتابها به واسطه اختلاف‏ نقل راويان پيدا ميشود ؟ مطلبی است كه در جای ديگر بايد بحث شود . آنچه‏ مسلم است اين است كه مسلمين نهايت كوشش را به كار می‏بردند تا قرآن‏ كريم را آن چنان قرائت كنند كه شخص رسول اكرم قرائت می‏كرده‏اند ، لهذا قرآن را نزد كسانی می‏آموختند كه بلاواسطه يامع‏الواسط ه از رسول اكرم‏ آموخته بودند
در ابتداء قاريان شفاها و سينه به سينه فن قرائت را از اساتيد و معلمان خويش فرا می‏گرفتند و به شاگردان تعليم می‏دادند ، سپس در اين علم‏ كتابهايی تاليف شد
بعضی مدعی شدند اول كسی كه در علم قرائت كتاب تأليف كرد ابوعبيد قاسم بن سلام ، متوفادر 224 هجری بود . ولی اين نظر مردود شناخته شده است‏
حمزه‏بن حبيب كه شيعه و از قراء سبعه است و در حدود يك قرن قبل از قاسم‏ بن سلام می‏زيسته است ، پيش از او به تاليف كتاب در فن قرائت پرداخت‏
همچنانكه علامه بزرگوار آيةالله مرحوم سيد حسن صدر تحقيق كرده‏اند و از كلام ابن‏النديم در الفهرست و كلام نجاشی در فهرست او شاهد آورده‏اند
ابان بن تغلب كه از اصحاب و شيعيان امام علی بن الحسين زين‏العابدين‏ عليه‏السلام است پيش از همه اينان به تدوين علم قرائت پرداخت
مرحوم صدر اثبات می‏كنند كه اول كسی كه قرآن را جمع‏آوری كرد و نوشت‏ اميرالمؤمنين علی عليه‏السلام بود . اول كسی كه قرآن را نقطه‏گذاری كرد ( تا آنوقت نقطه گذاری در خط معمول نبود ) ابوالاسود دئلی از اصحاب اميرالمؤمنين بود
اول كسی كه در علم قرائت كتاب تصنيف كرد ابان بن تغلب بود و هم او اول كسی است كه در معانی قرآن و توضيح لغات مشكله قرآن كتاب نوشت
اولين كسی كه در فضائل قرآن كتاب نوشت ، ابی بن كعب صحابی معروف است‏ كه شيعی است . اول كسی كه در مجازات قرآن تاليف كرد ، فراء نحوی‏ معروف است كه شيعی و ايرانی است . اول كسی كه در احكام قرآن كتاب‏ نوشت محمدبن سائب كلبی است . اول كسی كه در تفسير تصنيف كرد سعيدبن‏ جبير بود " ( 1 ) ، به هر حال در ميان تابعين و شاگردان تابعين كه در قرن اول و دوم‏ می‏زيسته‏اند ده نفرند كه به عنوان متخصص فن قرائت شناخته شده‏اند . هفت‏ نفر از آن ده نفر معروفتر و مشهورتر و معتبرترند و به " قراء سبعه " معروفند . آنان عبارتند از : نافع‏بن عبدالرحمن ، عبدالله بن كثير ، ابوعمرو بن العلاء ، عبدالله بن عامر ، عاصم بن ابی النجود ، حمزه بن‏ حيبب ، علی كسائی
چهار نفر از اين هفت نفر ايرانيند و سه نفر غير ايرانی .

پاورقی : ( 1 ) تأسيس الشيعة لعلوم الاسلام ، صفحات 316 - . 322

از چهار نفر ايرانی دو تن شيعه‏اند و از سه نفر غير ايرانی نيز دو تن شيعه‏اند
علامه جليل ، مرحوم سيد حسن صدر ، در كتاب تأسيس الشيعة لعلوم الاسلام ( 1 ) ، از شيخ عبد الجليل رازی نقل می‏كنند كه اكثر پيشوايان علم قرائت‏ اعم از مكی ، مدنی ، كوفی ، و بصری و غير هم از عدليه ( شيعه يا معتزله ) بوده‏اند . به هر حال چهار نفر از هفت قاری معروف ايرانی بوده‏اند : 1 - عاصم . عاصم به اصطلاح از موالی است . در علم قرائت شاگرد ابوعبدالرحمن سلمی است و او شاگرد اميرالمؤمنين علی عليه‏السلام بوده است‏ . قرائت عاصم را بهترين قرائات می‏دانند . در ريحانة الادب می‏نويسد : اصل مصاحف را كه نوعا اصل معمولی در كتابت است موافق قرائت عاصم‏ نوشته و قرائات هر يك از قراء ديگر را با تعيين اسم قاری آن با خط سرخ‏ در حواشی می‏نوشتند " ( 2 ) . عاصم در كوفه می‏زيسته و در همانجا در گذشته‏ است . صاحب مجالس المؤمنين و بعضی ديگر و از آن جمله علامه سيد حسن صدر ( 3 ) به تشيع او تصريح كرده‏اند . وفاتش در حدود سال 130 هجری واقع شده‏ است
2 - نافع . ابن‏النديم در الفهرست تصريح می‏كند كه نافع اصفهانی الاصل‏ است و ساكن مدينه بوده است . در ريحانةالادب می‏نويسد كه نافع بسيار سياهرنگ بود و در فن قرائت امام اهل مدينه بود و رأی و قرائت او مورد اعتماد ايشان بود . او قرائت خود را از يزيدبن قعقاع كه يكی از قراء دهگانه است اخذ كرد نافع در سال 159 و يا 169 در گذشته است
3 - ابن كثير . ابن النديم می‏گويد : " گفته شده است كه ابن كثير از اولاد ايرانيانی است كه انوشيروان آنها را به يمن فرستاد تا حكومت را از حبشيان ابن عباس با همه تبحری كه در تفسير داشت می‏گفت : در مقابل علی همچون‏ قطره‏ای در مقابل دريا هستم

پاورقی : ( 1 ) صفحه . 346 ( 2 ) ريحانةالادب ، جلد4 ، چاپ دوم ، صفحه . 426 ( 3 ) تأسيس الشيعة لعلوم الاسلام ، صفحه . 346

جرجی زيدان مدعی است كه تا آخر قرن اول هجری تفسير قرآن زبان به زبان‏ نقل می‏شد و نخستين كسی كه تفسير قرآن را به صورت كتاب درآورد مجاهد بود ( متوفا در 104 هجری ) سپس امثال واقدی و طبری در قرن دوم و سوم‏ تفسيرهايی نوشتند ( 1 )
ولی البته اين نظر صحيح نيست . ابن عباس و حتی سعيدبن جيبر پيش از مجاهد به نگارش تفسير قيام كرده‏اند . اين نظر جرجی زيدان تابع يك نظر كلی‏تری است كه مدعی است مسلمين در تمام قرن اول هيچ تأليفی نداشته‏اند
نظر جرجی زيدان با دلائل قطعی مردود شناخته شده است . ما در ضمن فصول‏ آينده به بطلان نظر او اشاره خواهيم كرد
ايرانيان همان‏طور كه به فن قرائت قرآن اهتمام ورزيدند به فن تفسير نيز اهتمام ورزيدند
اهتمام ايرانيان به تفسير و فقه و حديث كه مستقيما با متن اسلام مربوط بوده است از هر مورد ديگر بيشتر بوده است . برای ما فعلا ممكن نيست همه‏ مفسران ايرانی را از صدر اسلام تا عصر حاضر معرفی كنيم . اگر بنای چنين‏ كاری باشد " مثنوی هفتاد من كاغذ شود " در هر قرنی صدها و هزارها مفسر وجود داشته است و صدها تفسير نگاشته شده است . تحقيق درباره همه آنها و جدا كردن ايرانيان از غير ايرانيان يك عمر وقت می‏خواهد . ولی برای‏ اينكه نمونه‏ای از خدمات ايرانيان در تفسير ارائه داده شود كافی است كه‏ نظری به تفاسير برجسته و مفسران مشهور و معروف ميان مسلمين بيندازيم
خواهيم ديد اكثر اين مفسران ايرانی بوده‏اند
ما اين افراد را از ميان كسانی انتخاب می‏كنيم كه يا چون از مفسران‏ مقاتل می‏باشند "

پاورقی : ( 1 ) تاريخ تمدن ، ترجمه فارسی ، جلد 3 ، صفحه . 95

سليمان بن مهران اعمش ، به نقل ريحانةالادب ( 1 ) اصلا اهل دماوند است‏ و در كوفه متولد شده و در همانجا سكنی گزيده است . سليمان شيعه است ، و علمای اهل تسنن نيز او را ستوده‏اند . اعمش به لطيفه گويی معروف است
داستانهايی از لطائف او نقل می‏شود ، اعمش در حدود سال 150 هجری در گذشته است
فراء ، يحيی بن زياد اقطع ، از معاريف لغويين و نحويين است . نامش‏ در كتب ادب عربی زياد برده می‏شود . فراء شاگرد كسائی و مربی فرزندان‏ مأمون بوده است . صاحب رياض العلماء و همچنين صاحب تأسيس الشيعة به‏ تشيع وی تصريح كرده‏اند . فراء ايرانی است ، پدرش زياد اقطع در وقعه‏ معروف فخ ، همراه شهيد فخ ، حسين بن حسن بود .

پاورقی : ( 1 ) جلد اول ، چاپ سوم ، صفحه . 154

دستش را به مجازات بريدند و از اينرو به‏ " اقطع " معروف شد . فراء در سال 207 يا 208 هجری درگذشت
از اين طبقه كه بگذريم می‏رسيم به طبقه‏ای كه در تفسير كتاب تأليف‏ كرده‏اند . همچنانكه قبلا اشاره شد ، كتب تفسيری كه در شيعه و سنی نوشته‏ شده است از حد احصاء خارج است ، تنها به ذكر معروفترين تفاسيری كه هم‏ اكنون در ميانه شيعه و سنی رايج است اكتفاء می‏نمائيم . بحث خود را از تفاسير شيعه آغاز می‏كنيم
مفسرين شيعه تقسيم می‏شوند به مفسرين عصر ائمه و مفسرين عصر غيبت
بسياری از اصحاب ائمه كه بعضی از آنها ايرانی هستند تفسير نوشته‏اند . از قبيل ابوحمزه ثمالی ، ابوبصير اسدی ، يونس بن عبدالرحمن ، حسين بن سعيد اهوازی ، علی بن مهزيار اهوازی ، محمدبن خالد برقی قمی ، فضل بن شاذان‏ نيشابوری
مفسرين عصر غيبت فراوانند . ما در اينجا به عنوان نمونه تنها به ذكر نام كتب تفسير معروف ميان شيعه می‏پردازيم از همين نمونه معلوم می‏شود بيشتر تفاسير شيعی را شيعيان ايرانی تأليف كرده‏اند
1 - تفسير علی بن ابراهيم قمی ، اين تفسير از معروفترين تفاسير شيعه‏ است . اكنون موجود است و چاپ شده است . پدر علی بن ابراهيم از كوفه‏ به قم منتقل شد . بعيد نيست كه علی بن ابراهيم يك ايرانی عرب نژاد باشد . وی از مشايخ شيخ كلينی است و تا سال سيصد و هفت در قيد حيات‏ بوده است
2 - تفسير عياشی مؤلف اين تفسير محمد بن مسعود سمرقندی است . اول‏ مذهب اهل تسنن داشت و بعد به تشيع گراييد . معاصر شيخ كلينی است . از پدرش سيصد هزار دينار به او ارث رسيد همه را صرف نسخ و مقابله و استنساخ و جمع كتاب كرد خانه‏ا ش به شكل يك مدرسه درآمده بود : هر كس‏ به يك كار علمی گماشته شده بود و كار خود را انجام می‏داد و هزينه همه را عياشی تأمين‏ می‏كرد . عياشی علاوه بر تفسير و حديث و فقه ، در طب و نجوم دستی داشته‏ است . ابن النديم درالفهرست از او ياد كرده و كتابهای فراوانی از او نام برده و مدعی شده كه كتب عياشی در خراسان رواج زيادی دارد . عياشی‏ ايرانی است ولی ظاهرا عرب نژاد است ابن‏النديم می‏گويد : گفته شده كه‏ تميمی‏الاصل است . عياشی از علمای قرن سوم هجری محسوب می‏شود
3 - تفسير نعمانی . مؤلف اين تفسير ، ابوعبدالله محمدبن ابراهيم است‏ . احيانا به نام ابن ابی زينب خوانده می‏شود . شاگرد شيخ كلينی است
صاحب تأسيس الشيعه می‏گويد : نسخه‏ای از تفسير نعمانی در كتابخانه ايشان‏ هست . نعمانی معلوم نيست كه اهل عراق ( حدود واسط ) است يا اهل مصر ، نعمانی از علمای قرن چهارم محسوب می‏شود
نعمانی دختر زاده‏ای دارد به نام ابوالقاسم حسين معروف به ابن المرزبان‏ و وزير مغربی ( 1 ) . اين مرد به يزدجرد ساسانی نسبت می‏برد . و نظر به‏ اينكه چند نوبت به وزارت رسيده است به " وزير مغربی " معروف است
ابن المرزبان در چهارده سالگی قرآن مجيد را حفظ كرد . در نحو و لغت و حساب و جبر و هندسه و منطق و برخی فنون ديگر ماهر بود ، اديب و نويسنده‏ای توانا بود
ابن المرزبان كتابی دارد به نام " خصائص القرآن " در سال 418 و يا 428 درگذشته است و طبق وصيت خودش جنازه‏اش را از بغداد به نجف منتقل‏ كردند و در جوار مرقد اميرالمؤمنين علی عليه‏السلام دفن نمودند
4 - تفسير تبيان . مؤلف اين تفسير شيخ الطائفه ابوجعفر محمدبن الحسن‏ بن علی الطوسی است . در ادبيات ، كلام ، فقه ، تفسير ، حديث امام و پيشوا بوده است در سال 358 تولد يافت و بنابراين اكنون در حدود هزار سال از تولد اين ستاره درخشان اسلام می‏گذرد .

پاورقی : ( 1 ) رجوع شود به تأسيس الشيعة صفحه 336 و ريحانة الادب ، جلد 8 ، صفحه 201 - . 202

سال گذشته به همين مناسبت كنگره هزاره‏ وی در مشهد تأسيس شد و گروه زيادی از دانشمندان اعم از مسلمان و غير مسلمان و اعم از شيعه و سنی در آن شركت داشتند . شيخ طوسی در سال 460 هجری در گذشته است . اين مرد بزرگ در 23 سالگی از خراسان به عراق آمد و از محضر شيخ مفيد و سيد مرتضی علم الهدی استفاده كرد و سپس خودش پيشوای‏ تشيع در عصر خود گشت . در اعصار بعد نيز همواره در صف مقدم علمای شيعه‏ قرار داشته است . دوازده سال آخر عمر خود را به واسطه حوادث ناگواری كه‏ در بغداد رخ داد از آنجا به نجف منتقل شد . حوزه علميه نجف را اين مرد بزرگوار تأسيس كرد كه هم اكنون پس از هزار سال به حيات علمی و دينی‏ خود ادامه می‏دهد
5 - مجمع‏البيان . مؤلف اين تفسير ، فضل بن حسن طبرسی است ، اصلا اهل‏ تفرش است . در ذی‏العقده 536 از تأليف اين تفسير فراغت يافته است
مجمع‏البيان از نظر ادبی و حسن تأليف بهترين تفسير است . شيعه و سنی‏ برای اين تفسير اهميت فراوان قائلند . مكرر در ايران و مصر و بيروت‏ چاپ شده است . طبرسی تفسير مختصری دارد به نام جوامع الجامع . طبرسی‏ پس از فراغ از مجمع‏البيان به تفسير كشاف كه توسط معاصر نامدارش‏ جارالله زمخشری تأليف يافته بود وقوف يافت و پسنديد و در آن نكاتی از جنبه‏های ادبی يافت كه از خودش در مجمع‏البيان فوت شده بود . تفسير جوامع الجامع را با توجه به لطائف كشاف نگاشت
البته اهل فن تفسير می‏دانند هر چند برخی نكات خصوصا از جنبه فن بلاغت‏ در كشاف هست كه در مجمع‏البيان نيست ، نكات زياد ادبی و تفسيری در مجمع البيان يافت می‏شود كه در كشاف وجود ندارد
6 - روض الجنان ، معروف به تفسير ابوالفتوح رازی . اين تفسير به زبان‏ فارسی است و از معروفترين و غنی‏ترين تفاسير شيعه است فخرالدين رازی و به ادعای بعضی طبرسی نيز ، از اين تفسير زياد استفاده كرده‏اند . اين تفسير در چهل‏ سال اخير مكرر در ايران چاپ شده است . ابوالفتوح نيشابوری الاصل است‏ ولی در ری می‏زيسته است . ابوالفتوح از ايرانيان عرب نژاد است نسبش به‏ جناب عبدالله بن بديل بن ورقاء می‏رسد كه از صحابه اميرالمؤمنين علی‏ عليه‏السلام بود و در صفين افتخار حضور ركاب آن حضرت را داشت
ابوالفتوح معاصر طبرسی و زمخشری است و نزد شاگردان شيخ طوسی تحصيل‏ كرده است . تاريخ دقيق وفاتش در دست نيست قدر مسلم اين است كه در اواسط قرن ششم هجری می‏زيسته است قبرش هم‏اكنون در شهر ری معروف است
7 - تفسير صافی . مؤلف اين تفسير ، حكيم و عارف و محدث و مفسر معروف ملامحسن فيض كاشانی است . از مشاهير علمای شيعه است و در قرن‏ يازدهم هجری می‏زيسته است . اين مرد بزرگ عمر پر بركتی داشته و به كثرت‏ وجود تاليف معروف است
مرحوم فيض در آغاز عمر در قم اقامت داشت . مدرسه فيضيه به نام او معروف شد . از قم به شيراز مسافرت كرد و علم حديث را نزد سيد ماجد بحرانی ، و فلسفه و عرفان را نزد حكيم و عارف بلند قدر صدرالمتألهين‏ آموخت و دختر صدرا را به زنی گرفت . وفات فيض در سال 1091 در كاشان‏ واقع شده است
8 - تفسير ملاصدرا . صدرالمتألهين يا ملاصدرا شهرتش به فلسفه و عرفان‏ است و خود در اين فلسفه صاحب مكتب است . ولی در تفسير و شرح احاديث‏ هم تبحری بسزا داشته است . اصول كافی را شرح كرده است و سوره بقره را تا آيه 65 : " « و لقد علمتم الذين اعتدوا منكم فی السبت . . . »" و همچنين سوره‏های الم سجده ، يس ، واقعه ، حديد ، جمعه ، طارق ، اعلی ، اذا زلزلت ، و آيه‏های : آيةالكرسی ، آيه نور و آيه " « و تری الجبال‏ تحسبها جامده ». . . " را تفسير كرده است تفسير ملاصدرا هر چند تمام‏ نيست ، ولی مفصل است و تقريبا به اندازه تفسير صافی است چندين بار در ايران چاپ شده است . وفات ملاصدرا در بصره در سال 1050 در هفتمين‏ سفر وی به حج كه همواره پياده می‏رفته است اتفاق افتاد
هوای كعبه چنان می‏كشاندم به نشاط
كه خارهای مغيلان حرير بنمايد
9 - منهج‏الصادقين . اين تفسير به زبان فارسی است و در سه جلد بزرگ در تبريز بچاپ سنگی چاپ شده است . تا سی چهل سال اخير يگانه تفسير فارسی‏ متداول بود . مؤلف اين تفسير مرحوم ملافتح‏الله بن شكرالله كاشانی است كه‏ در قرن دهم هجری می‏زيسته است . غالب تاليفات اين مرد به زبان فارسی‏ است . از جمله آنهاست شرح نهج‏البلاغه كه البته ترجمه‏ای است فارسی با شرحی مختصر
10 - تفسير شبر . مؤلف اين تفسير سيد عبدالله شبر است . اين مرد شريف معاصر كاشف الغطاء و ميرزای قمی بوده است . مردی بسيار متتبع و متبحر و متعبد بوده است . تأليفات زيادی در فقه و اصول و كلام و حديث و رجال و تفسير داشته است . وی در سال 1242 هجری وفات يافت و در جوار كاظمين عليه‏السلام دفن شد
11 - تفسير برهان . مؤلف اين تفسير مرحوم سيد هاشم بحرينی است كه از محدثين و متتبعين معروف شيعه به شمار می‏رود . اين تفسير طبق مذاق‏ اخباريين است كه قرآن را تنها با حديث قابل تفسير می‏دانند ، بدون هيچ‏ توضيح ديگری ، و حتی بدون اينكه كوچكترين توضيحی درباره همان احاديث و كيفيت تفسيری آن احاديث داده شود ، بلكه صرفا به اين صورت كه احاديث‏ مربوطه نقل گردد و به همان نقل اكتفا شود . سيد هاشم بحرينی در سال 1107 يا 1109 در گذشته است
12 - نورالثقلين . نويسنده اين تفسير يكی از علمای حويزی است كه در شيراز مسكن داشته است . معاصر مرحوم مجلسی و شيخ حرعاملی است در اين‏ تفسير نيز عنايت به نقل اخبار و احاديث است . نام مؤلف شيخ عبدالعلی‏ ابن جمعه است . تاريخ دقيق وفاتش معلوم نيست
تفاسيری كه نام برده شد . معروفترين و مشهورترين تفاسير شيعه تا قرن 13 هجری است كه چاپ شده و تقريبا در دست همه كسانی كه به تفاسير شيعی‏ علاقه‏مندندموجود است و اگر افراد غير شيعی بخواهند به تفاسير مراجعه كنند به اين‏ تفاسير مراجعه می‏كنند . در قرن چهاردهم نيز تفاسير زياد و پرارجی تأليف‏ يافته است و يا در حال تأليف است ، ما از ذكر آنها خودداری كرديم
اگر كسی بخواهد آماری تا حدود امكان از تفاسير شيعی به دست آورد ، بايد به كتاب بسيار پرارج " الذريعة الی تصانيف الشيعة " تأليف علامه‏ جليل مرحوم حاج شيخ آقا بزرگ تهرانی اعلی الله مقامه مراجعه كند
از نمونه‏ای كه به دست داديم معلوم شد تقريبا همه تفاسير معروف امروز شيعه يا از ايرانيان ايرانی نژاد است و يا از عرب نژادانی كه ايرانی‏ شده بودند و يا از شيعيان ساكن سواحل خليج‏فارس كه در ايران می‏زيسته‏اند
next page

fehrest page

back page