next page

fehrest page

back page

2 - اصلاحات زردشت

قبل از آنكه درباره اين موضوع بحثی بكنيم مقدمه بايد بگوييم : درباره‏ زردشت ( 1 ) پيغمبر مزديسنا ، و كتاب اوستا كه كتاب مقدس مزديسنا به‏ شمار می‏رود مجهولات بسيار است : آيا زردشت يك شخصيت افسانه‏ای است مانند رستم و اسفنديار ، يا يك‏ شخصيت واقعی ؟ و بر فرض اينكه يك شخصيت واقعی و تاريخی است ، در چه‏ زمان می‏زيسته است ؟ درباره زمان زردشت از 600 سال پيش از مسيح تا شش هزار سال پيش از مسيح اختلاف است

پاورقی : ( 1 ) تلفظ اين كلمه در فارسی بعد از اسلام " زردشت " يا " زرتشت‏ " است . احيانا به صور ديگر نيز تلفظ می‏شود . در كتب عربی معمولا " زرادشت " به كار رفته است . محققين تلفظ اصلی آنرا " زرتشتر " می‏دانند كه به معنی دارنده شتر زرد است
در كتاب ايران از نظر خاورشناسان تاليف دكتر رضا زاده شفق ، فصل دوم‏ ، ص 133 تلخيص فصل هفتم و نهم از كتاب تاريخ شاهنشاهی ايران ، تاليف‏ المستد پرفسور تاريخ خاور زمين در دانشگاه شيكاگو ، می‏نويسد : " زرتشت‏ پيام آسمانی خود را در اواسط قرن ششم ( قبل از ميلاد ) در شمال غربی ايران‏ آغاز كرد . نامش " زرتشتر " به معنی دارنده شتر زرين ، و نام پدرش " پوروشسپ " يعنی دارنده اسب خاكستری رنگ ، و نام مادرش " دوغدوا " يعنی كسی كه گاوهای سفيد دوشيده است و نام خانوادگيش " سپيتمه " يعنی‏ سفيد بوده . تمام اين نامها از يك زندگانی نيمه چوپانی حكايت می‏كند "

او با چه پادشاهی معاصر بوده است ؟ آيا واقعا معاصر ويشتاسب ( گشتاسب ) بوده است ؟ محل تولد او كجا بوده است ؟ آذربايجان ، يا بلخ ، يا فارس ، يا ری ، يا خوارزم يا مرو ، يا هرات و يا حتی فلسطين ؟ در چه نقطه‏ای ظهور كرده است ؟ اينها همه مسائلی است كه از نظر تاريخی قابل توجه است ( 1 )
ولی محققين غالبا او را يك شخصيت تاريخی و واقعی می‏دانند و غالبا محل‏ تولد او را آذربايجان و زمانش را در حدود ششصد سال قبل از مسيح می‏دانند . آقای تقی زاده می‏نويسد : ظن قوی می‏رود كه زردشت 258 سال قبل از استيلای اسكندر بر ايران و قتل‏ دارا ( 330 - 331 قبل از ميلاد ) بوده يا 272 سال قبل از وفات اسكندر ( 223 قبل از ميلاد ) و لذا موضوع قابل بحث عبارت از آن خواهد بود كه اين‏ فاصله چنانكه گفته شد تا تولد زردشت است يا بعثت او يا ايمان گشتاسب‏ . و بنابراين بايد تولد زردشت را در سنه 568 قبل از مسيح يا 618 و يا 630 قبل از مسيح دانست ، و اگر فاصله 272 تا وفات اسكندر را حقيقی فرض‏ كنيم اعداد فوق 595 و 625 و 637 می‏شود ( 1 )
درباره اوستا نيز مجهولات فراوان است
آيا اساسا اوستا كه كتاب مقدس مزديسنا است و منسوب به زردشت است‏ هيچگاه تدوين نشده و هميشه سينه بسينه نقل شده است ، و فقط در دوره‏ اسلامی ، زردشتيان برای آنكه خود را رسما در زمره اهل كتاب قرار دهند به‏ تدوين اوستا پرداختند ؟ يا قبلا تدوين شده و به صورت مدون در آمده بود ؟ اگر قبلا تدوين شده بود در چه زمانی اين تدوين صورت گرفته است ؟ بعضی معتقدند كه اوستا در دوره هخامنشی مدون بود و با حمله اسكندر از ميان رفت ، و يا اسكندر آن را سوخت .

پاورقی : ( 1 ) رجوع شود به مزديسنا و ادب پارسی ، صفحات 76 - . 89 ( 2 ) بنقل مزديسنا و ادب پارسی ، ص . 88

البته معروف ميان مورخين شرقی‏ همين است كه اسكندر اوستا را سوخته است . ولی مسئله سوزانيدن اسكندر از نظر محققين امروز غربی مسلم و مورد اتفاق نيست ( 1 ) ، عده‏ای همين قدر می‏گويند با حمله اسكندر اوستا دچار پريشانی و پراكندگی گرديد . در دوره‏ اشكانی مجددا در صدد جمع آوری اوستا بر آمدند ، ولی قدر مسلم اين است كه‏ در آغاز ظهور ساسانيان اوستا مرتب و مدون نبوده است و به دستور اردشير ، يكی از روحانيان زردشتی از نو اوستا را مرتب می‏سازد اما آن روحانی بر اساس چه مدركی اين كار را كرد ؟ البته معلوم نيست . اوستای ساسانی با اوستای اصلی چه قدر انطباق دارد و چه قدر اختلاف دارد ؟ باز هم معلوم‏ نيست آنچه معلوم است اين است كه اختلافات فراوانی ميان آنها بوده است‏ . چرا همه اوستای ساسانی باقی نيست و فقط قسمتی از آن باقی است اين نيز معلوم نيست ( 2 )
كريستن سن درباره مطلب اخير می‏گويد : گاهی شخص بفكر می‏افتد كه چرا قسمت بيشتر اوستای ساسانی در ازمنه اسلام‏ نابود شده است ؟ می‏دانيم كه مسلمانان ، زردشتيان را اهل كتاب می‏شمرده‏اند ، بنابراين نابود شدن كتب مقدس آن طايفه را نمی‏توان به‏ تعصب اسلاميان منسوب كرد و چنانكه ديديم بيشتر قسمتهای اوستای ساسانی در قرن نهم ميلادی ( سوم هجری ) هنوز موجود بوده ، يا لااقل ترجمه پهلوی آنها به انضمام تفسير معروف به " زند " را در دست داشته‏اند .

پاورقی : ( 1 ) مزديسنا و ادب پارسی ، ص 185 ، نظريه گيرشمن
( 2 ) رجوع شود به ايران در زمان ساسانيان ، ص 163 162 و صفحات 459 و 538 و به مزديسنا و ادب پارسی : صفحات 180 - 185 و . 224

مسلما صعوبت زندگانی مادی كه در آن تاريخ‏ گريبانگير زردشتيان شده بود مجال نمی‏داد كه نسلا بعد نسل اين مجموعه بزرگ‏ مقدس را رونويس كنند . و از اينجا پی می‏بريم كه چرا نسكهای حقوقی و نظائر آن در طاق نسيان مانده است ، زيرا كه در آن زمان دولت زردشتی‏ وجود نداشت و نسكهای حقوقی بيفايده و خالی از اهميت و اعتبار می‏نمود
اما چرا نسكهايی را كه شامل علم مبدا و معاد و تكوين و ساير علوم اساسی‏ بود حفظ نكردند ؟ قرائنی در دست داريم كه از روی آن می‏توان گفت شريعت‏ زردشتی در قرن نخستين تسلط عرب تا حدی اصلاح شده و تغيير پيدا كرده است‏ و زردشتيان خود مايل بوده‏اند كه بعضی از افسانه‏ها و اساطير عامی و بعضی‏ از اعتقاداتی را كه در فصول اوستا ثبت شده حذف كنند ( 1 )
كريستن سن افسانه خلقت را طبق مندرجات اوستای ساسانی چنين نقل می‏كند : . . . عمر دنيا بالغ بر 12000 سال است ، در سه هزار سال نخستين عالم ، او هرمزد ( يا عالم روشنی ) و اهريمن ( يا عالم تاريكی ) در جوار يكديگر آرام می‏زيسته‏اند اين دو عالم از سه جانب نامتناهی بوده ، فقط از جانب‏ چهارم به يكديگر محدود می‏شده‏اند . دنيای روشن در بالا و عالم ظلمانی در زير قرار داشته و هوا فاصله آنها بوده است مخلوقات اورمزد در اين سه‏ هزار سال در حال امكانی بودند ، سپس اهريمن نور را ديده در صدد نابود كردنش بر آمد .

پاورقی : ( 1 ) ايران در زمان ساسانيان ، صفحه 163 - . 164

او هرمزد كه از آينده آگاهی داشت مصافی به مدت نه هزار سال با وی طرح افكند ، اهريمن كه فقط از ماضی آگاه بود رضا داد ، آنگاه اوهرمزد به او پيشگويی كرد كه اين‏ جدال با شكست عالم ظلمت خاتمه خواهد يافت . از استماع اين خبر اهريمن‏ سخت متوحش شد و مجددا به عالم تاريكی در افتاد و سه هزار سال در آنجا بی حركت بماند اوهرمزد در اين فرصت دست به آفرينش جهان زد و چون كار خلقت به پايان رسيد ، گاوی را بيافريد كه موسوم به گاو نخستين است ، پس آنگاه انسانی بزرگ خلق كرد به نام گيومرد " كيومرث " كه نمونه‏ نوع بشر بود . آنگاه اهريمن به آفريدگان او حمله برد و عناصر را بيالود و حشرات و هوام ضاره را بيافريد اوهرمزد در پيش آسمان خندقی كند . اهريمن‏ مكرر حمله كرد و عاقبت گاو و گيومرد را بكشت ، اما از تخمه گيومرد كه‏ در دل خاك نهفته بود چهل سال بعد گياهی رست كه اولين زوج آدمی به اسم‏ مشيگ و مشيانگ از او بيرون آمد دوره آميزش نور و ظلمت كه آن را گميزشن گويند شروع شد . انسان در اين جنگ خير و شر به نسبت اعمال نيك‏ يا بد خود از ياران نور يا از اعوان ظلمت شمرده می‏شود ( 1 )
اكنون باز گرديم به اصلاحات زردشت : همه كسانی كه زردشت را يك‏ شخصيت حقيقی و تاريخی می‏دانند اعتراف دارند كه زردشت در جامعه خود اصلاحات اقتصادی و اعتقادی و اجتماعی به عمل آورد . اصلاحات زردشت يكی در ناحيه منع پرستش ديوان است ، زردشت تنها به‏ پرستش اهورامزد دعوت ميكرده است و ديوان را پليد و ملعون و غير قابل‏ پرستش می‏دانسته است ، زردشت قربانی گاو و هر حيوان ديگر را منع كرده‏ است

پاورقی : ( 1 ) ايران در زمان ساسانيان ، صفحه 168 - . 169

دومزيل در مقاله‏ای كه در كتاب " تمدن ايرانی " دارد می‏نويسد : اصلاح زردشت تمام و كمال است ، وی طريقه جديدی برای تشكيلات اجتماعی‏ نياورده ولی جنبه اقتصادی اصلاح او بسيار قوی است در حال حاضر عموما عقيده دارند كه اصلاحات زردشت موقعی صورت گرفته كه عده‏ای از اقوام‏ آريايی از حالت صحرا گردی به حالت شهرنشينی و ده نشينی در می‏آمدند و چريدن گله‏ها در روی مراتع نامعلوم را به چريدن در روی زمينهای مخصوص به‏ هر قوم و قبيله مبدل نموده بودند ، به همين دليل برای گاو نر و ماده يك‏ نوع احترام مخصوص ، احترام مذهبی ، قائل شده بودند ، مثلا كود حيوانی در تشكيلات جديد شهرنشينی و ده نشينی اهميت خاص پيدا كرده و حتی ادرار گاو به درجه مواد پاك و پاك كننده ارتقاء يافته است ( 1 )
ايضا دومزيل می‏گويد : زردشت در ششصد يا هزار سال قبل از ميلاد مسيح قربانی كردن حيوان و خوردن شراب سكر آور " سومه " را كه نزد هند و ايرانيان بی اندازه‏ اهميت داشت و در مذهب قديم هنديها نيز معمول بود حذف كرد . برای‏ زرتشت عبادت ، انديشه نيك و گفتار نيك و پندار نيك بوده و اين كوشش‏ داخلی و خارجی انسان است كه او را پيروزمندانه در پيكار ابدی ميان خير و شر شركت می‏دهد ، بقيه خرافات و گناه است . زرتشت می‏گويد : مشروب سكر آور و كثيف چطور ممكن است به نيكی مدد كند ، آيا بهتر نيست كه گاو دهقان شهرنشين به جای قربانی برای خداوندی كه جسم ندارد و محتاج به غذا نيست به كارهای مفيد مزارع گماشته شود
شراب " سوم " يا " هوم " كه زردشت به شدت او را محكوم كرده است‏ عبارت بوده است از عصاره‏ای مست كننده از يك گياه خاص كه به درستی معلوم‏ نيست چه نوع گياهی بوده است ، و آرياييان قديم در مراسم پرستش از آن‏ استفاده می‏كرده‏اند

پاورقی : ( 1 ) صفحه 86 - . 87

آقای دكتر معين می‏گويد : در نظر او ( آريايی ) . . . فديه‏ها در حكم ضيافتهائی است كه برای‏ مهمانان عاليمقام و عزيز تهيه می‏كنند ، خدايان دوستانه دعوت دوستان خود را می‏پذيرند ، همانطور كه انسان از غذا قوت می‏گيرد آنان نيز به واسطه‏ اين ضيافتها قوی می‏شوند . مخصوصا اين اثر در شيره گياه مقدس " سومه " يا " هومه " كه روح را فرح می‏بخشد موجود است . . . اين گياه كوهستانی‏ ( سومه ) دارای ساقه نرم و پر الياف است و شيره‏ای سپيد به رنگ شير دارد و آن را در كتب طبی ( هوم المجوس ) گويند . . . عصاره اين گياه را می‏جوشانند به حدی كه دارای رنگ شود . استعمال اين مايع در موقع قربانی‏ يكی از كهنترين و بهترين ( ! ) رسمهای عبادت آريايی است . اين نوشابه‏ را روی آتش می‏ريختند ، الكلی كه در آن موجود بود سبب اشتعال آتش‏ می‏گرديد . روحانيان نيز در موقع اجرای مراسم عبادت به قدر كفايت از آن‏ می‏نوشيدند ، اين نوشابه نه تنها مقدس و گرامی بود بلكه از غرائب‏ معتقدات آريايی اين است كه برای اين گياه درجه خدايی قائل بودند ( 1 )
زردشت اين خرافه را منسوخ ساخت ولی بار ديگر اين خرافه در دوره‏ ساسانی احيا شد و جزء سنن زردشتی قرار گرفت . می‏گويند در اوستای ساسانی‏ در " هوم يشت " ( يسنای 10 بند 8 ) چنين آمده است : آری همه می‏های ديگر را خشم خونين سلاح در پی است ، اما آن می " هوم " را رامش راستی همراه است .

پاورقی : ( 1 ) مزديسنا و ادب پارسی ، ص 49 - . 50

مستی " هوم " سبك‏ سازد هر آن مردمی كه هوم را چون پسر ( فرزند ) خردسالی نوازش كنند هوم‏ خود را برای آنان آماده ساخته به تنشان درمان می‏بخشد
بار ديگر برگرديم به مسئله اصلاحات زردشت ، در كتاب تاريخ اديان‏ تاليف جان ناس ترجمه علی اصغر حكمت می‏نويسد : خير و صواب از مد نظر عملی زردشت آن است كه زمين را كشت و زرع كنند و غلات و سبزيجات بپرورانند ، گياهان مضره و علفهای هرزه را ريشه كن‏ سازند ، اراضی باير را آباد كنند و زمينهای خشك را آب دهند . جانوران‏ سودمند و بويژه گاو را كه برای كشاورزی حيوانی مفيد است به مهربانی و شفقت نگاه دارند و علوفه دهند . خلاصه آنكه آدم خوب و خير هميشه راستگو و از دروغ بيزار است . بر خلاف آدم بدو شرير كه خلاف اين اعمال را پيشه‏ خود می‏سازد و ابدا پيرامون عمل كشاورزی و زراعت نمی‏گردد ، زيرا انگرامئنيو ( روان پليد ) هميشه با اعمال فلاحتی سودبخش دشمن است
و هم او می‏نويسد : زردشتيان قديم در مناجاتهای خود می‏گفته‏اند : " من ديو را دشمن می‏دارم‏ و مزدا را می‏پرستم . من پيرو زردشت هستم كه دشمن ديوان و پيامبر يزدان‏ بود روانهای مقدس " امشاسپندی " را می‏ستايم و نزد خداوند دانا پيمان‏ می‏بندم كه هميشه نيكی و نيكوكاری پيشه كنم راستی را برگزينم ، با فره‏ ايزدی بهترين كار را در پيش گيرم ، در باره گاو كه از عطاهای خير فرد است مهربان باشم ، قانون عدالت و انوار فلكی و پرتوهای آسمانی كه منبع‏ فيض يزدانی‏اند محترم شمارم من فرشته ارمی تی ( سپند ارمذ ) كه پاك و نيكو است برمی‏گزينم ، اميد كه او از آن من باشد ، از دزدی و نابكاری و آزار به جانوران و ويرانی و نابودی ديه‏ها و شهرها كه مزداپرستان منزل دارد بپرهيزم ( 1 )
مهمترين مسئله در اصلاحات زردشت به مساله خدا و جهان و خلقت مربوط است ، آيا زردشت چه تصوری درباره خدای جهان داشته است ؟ آيا دعوت‏ زردشت يك دعوت توحيدی بوده است و يا غير توحيدی ؟ ما اين بحث را در فصل جداگانه‏ای تحت عنوان " ثنويت " تعقيب خواهيم كرد

3 - تحولات عقائد آريايی پس از زردشت

احدی از مورخان و محققان انكار ندارد كه عقايد آريايی در ادوار بعدی و مخصوصا در دوره ساسانيان كه مورد بحث ما است به پستی و انحطاط گراييد
جنبه زيبا و عالی تعليمات زردشت تبديل شد به افكاری زشت و پست ، هزاران خرافه و پيرايه در دوره ساسانيان به كيش زردشت بستند . در اين‏ جهت احدی اختلاف ندارد و همه معترفند
دومزيل ، ايرانشناس معروف ، تحت عنوان " رفورم زردشت " می‏گويد : به راستی كه افكار و تعاليم زردشت بسيار پيشرو و شجاعانه بوده است ، ولی پس از درگذشت وی آنچه كه امروز به نام آيين زردشتی ناميده می‏شود به‏ سرنوشت اديان و مذاهب ديگر گرفتار آمده . ساده‏تر بگوييم تعاليم استاد تحت تاثير سنن جاری و احتياجات زندگی و تمايلات مؤمنين تغيير صورت داد نوعی از شرك جای " توحيد " را گرفت و ملائكه مقربين با خدای بزرگ‏ كوس همطرازی زدند ، ذبح و قربانی با مراسم شگفت آوری پای به عرصه نهاده‏ و اخلاقيات جای خود را به بررسی امور وجدانی باز گذاشت ( 2 )
پ . ژ . دو مناشه می‏گويد : با وجود اصلاحات اساسی زردشت مجددا مذهب افسانه آميز قديم پديدار شد و حتی زردشت را نيز از خود دانست و " گاتها " را به تشريفات مربوط به " هئومه " كه با آن مغايرت داشت ضميمه نمود .

پاورقی : ( 1 ) تاريخ جامع اديان ، ص . 309 ( 2 ) تمدن ايرانی . ترجمه دكتر بهنام ، ص . 144

به اين طريق خداوند بزرگ اهورامزدا با معصومين جاويدان و خدايانی كه دين مزدا آنها را به‏ كنار رانده بود همرديف گرديد ( 1 )
پور داود و دكتر معين نيز اعتراف دارند كه اوستای عهد ساسانی با اوستای اصلی فرق فاحش دارد و اوستای ساسانی تعليمات خرافاتی قبل از زردشت را تجديد نموده است ، مدعی هستند كه : آيين حقيقی و اصلی زرتشت را بايد از گاتاها جست ، چه بعدها به مرور تصرفاتی در آن كردند و به خصوص آيين زرتشتی دوره ساسانی از مبدا خود بسيار دور گرديد ( 2 )
گاتها كه مورد استناد پور داود و دكتر معين است ، قسمتی از يسناست و يسنا يك جزء از پنج جزء اوستای ساسانی است . گاتاها از لحاظ تاريخی و انتساب به زردشت معتبرترين قسمتهای اوستاست . قرائن زيادی در دست‏ محققان است كه همه يا قسمتی از گاتها كه به صورت شعر و مناجات ادا شده‏ سروده خود زردشت است و هم معقولترين همه آنهاست ، خرافاتی كه در ساير قسمتها ديده می‏شود در آنجا نيست يا كمتر است و احيانا ضد آنهاست
كسانی كه زردشت را موحد می‏دانند .

پاورقی : ( 1 ) تاريخ تمدن ايرانی ، به قلم جمعی از خاورشناسان ، ترجمه جواد محيی ص . 94 ايضا همان كتاب ، ترجمه دكتر عيسی بهنام ، ص 89
( 2 ) مزديسنا و ادب پارسی ، ص . 198

به مندرجات گاتاها استناد می‏كنند و ساير قسمتهای اوستا را الحاقی می‏دانند
به هر حال در اين جهت شكی نيست كه دين زردشت در دوره‏های بعد خصوصا دوره ساسانی چه از نظر اصول عقائد و چه از نظر احكام و مقررات به پستی‏ گراييده است ، چه دليلی بهتر از اينكه " اهورامزدا " در دوره‏های بعد شكل و شمايل پيدا كرده و مجسمه‏اش همه جا ديده می‏شود
قبلا گفتيم كه زردشت آنچنانكه به او نسبت می‏دهند به مفهوم خدای مجرد پی برده بوده است ، لهذا آنجا كه از قربانی نهی می‏كند می‏گويد " خدا جسم‏ نيست كه احتياج به غذا داشته باشد " ( 1 )
ولی خدا در دوره ساسانی رسما دارای شكل و شمايل و ريش و عصا و رداست‏ . نقشهايی كه از دوره ساسانی در نقش رجب و نقش رستم و طاق بستان مانده‏ و در آن نقشها اهورامزدا تاج سلطنت را به اردشير يا شاهپور يا خسرو عطا می‏كند نشان می‏دهد كه چگونه موبدان ساسانی از اهورامزدا كه در انديشه‏ زردشت تجرد يافته بود بتی ساخته‏اند
كريستن سن نقش رستم را اينچنين شرح می‏دهد : اورهرمزد تاجی كنگره دار بر سر نهاده است و گيسوان مجعدش از بالای سر و ميان تاج پيدا است . حلقه‏های گيسو و ريش دراز و مربع او هيئتی بسيار عتيق دارد ، لكن از حيث لباس چندان با شاه متفاوت نيست ، او نيز نوارهای چين خورده دارد كه از تاجش آويخته است . زين و برگ اسبان ( اسب خدا و اسب شاه ) يكسان است ، فقط لوحی كه در قسمت مقدم زين شاه‏ نهاده‏اند منقش به سر شيران برجسته است ، اما زين اسب اورمزد دارای‏ نقش گل است ( 2 )
نقش خدا ( اهورامزدا ) با همان ريش و عصا و يال و كوپال به عنوان يك‏ آرم ملی بر روی تابلو بسياری از مؤسسات زردشتی در عصر حاضر به چشم‏ می‏خورد و نشانه‏ای از انحطاط فكری دوره ساسانی است .

پاورقی : ( 1 ) قرآن كريم می‏فرمايد : " لن ينال الله لحومها و لا دمائها و لكن‏ ينالها التقوی منكم »" ولی قرآن اصل قربانی را به عنوان اطعام فقرا منع‏ نمی‏كند . و اطعموا البائس الفقير 0 و كلوا منها و اطعموا القانع و المعتر »
( 2 ) ايران در زمان ساسانيان ، صفحه . 112 ايضا رجوع شود به صفحه 110 ، شمايل خدا در نقش رجب ، و صفحه 257 ، شمايل خدا در نقش رستم ، و صفحه 481 شمايل خدا در طاق بستان

زردشتيان از يكطرف‏ مدعی خداشناسی و توحيداند و " اهورامزدا " را همان " الله " مسلمين‏ كه « لا تدركه الابصار و هو يدرك الابصار و هو اللطيف الخبير »( 1 ) است‏ . معرفی می‏كنند و از طرف ديگر شكل و شمايل برايش می‏كشند و تاج و ريش و عصا برايش می‏سازند و او را به صورت يك بت نمايش می‏دهند
حقيقه مايه شرمساری ايران و ايرانيان است كه با اينكه چهارده قرن است‏ به عاليترين مفاهيم توحيدی نائل شده‏اند و نغزترين گفتارها را به نثر و نظم در اين زمينه انشاء كرده‏اند ، خدای مجسم و شاخ و بالدار برايش بكشند و بعد هم اصرار كنند كه اين را به عنوان يك آرم ملی بپذير . اگر اين‏ انحطاط نيست پس انحطاط چيست ؟ و اگر اين بت پرستی نيست پس بت‏ پرستی در دنيا معنی ندارد
چنانكه می‏دانيم ايرانيان مسلمان آنجا كه تعبيرات اسلامی را به لغت‏ فارسی ترجمه كرده‏اند ، كلمه ( الله ) را به كلمه " خدا " ترجمه كردند كه ظاهرا مخفف " خود آی " است يعنی نا آفريده شده ، ايرانيان مسلمان‏ كلمه " الله " را هرگز " اهورا مزدا " ترجمه نكردند . بدين جهت كه‏ كلمه اهورامزدا در ميان زرتشتيان آن قدر مفهوم تجسم پيدا كرده بود كه آن‏ فرزانگان شايسته نديدند آن را ترجمه كلمه " الله " قرار دهند
چنانكه می‏دانيم يكی از مفاهيم مذهبی در دوره ساسانی كه ظاهرا مولود سياست ساسانی است ( فرايزدی ) است ، در ابتدا به نظر می‏رسد كه اين‏ مفهوم يك مفهوم معنوی و مجرد است ، ولی اندكی مطالعه روشن می‏كند كه اين‏ مفهوم نيز جنبه مادی و جسمانی دارد

پاورقی : ( 1 ) سوره انعام ، آيه . 103

آقای دكتر معين می‏نويسد : طبق مندرجات اوستا " فره " ، را به صورت مرغ و ارغن ( عقاب شاهين‏ ) تصور می‏كردند . . . جمشيد پس از آنكه به سخن دروغ و ناروا پرداخت فر ( پادشاهی ) از او آشكارا به پيكر مرغی به در رفت . . . در كار نامه‏ اردشير بابكان " فر " به صورت " بره " معرفی شده است ( 1 )
آقای دكتر معين سپس داستان گريز اردشير و كنيزك و تعقيب اردوان آن‏ دو را نقل می‏كند : اردوان از هر كس سراغ آنها را می‏گيرد جواب می‏دهند آنها را در فلان‏ نقطه ديديم كه به سرعت می‏رفتند و يك " بره " نيز ، پشت سر آنها در حركت بود . اردوان از موضوع " بره " در شگفت می‏شود و از دستور ( روحانی زردشتی ) می‏پرسد ، او جواب می‏دهد كه آن " فره خدائی " ( پادشاهی ) است كه هنوز بهش نرسيده بيايد كه بويسوباريم ( بتازيم ؟ بشتابيم ؟ ) شايد كه پيش كه آن فره بهش رسد شاييم گرفتن ( 2 )
در دوره ساسانيان ، آتش دختر خدا شناخته می‏شود ( 3 ) اهورامزدا كه در برخی از تعليمات زردشت مافوق همه موجودات است ، هم آفريننده خرد مقدس ( سپنت مئنيو ) و هم آفريننده روح پليد ( انگره مئنيو اهريمن ) است در عرض اهريمن قرار می‏گيرد و از طرفی طبقه‏ای پيدا می‏شوند كه با استناد به برخی تعبيرات اوستا خود اورمزدا و همچنين اهرمن را مخلوق‏ موجودی ديگر به نام " زروان " ( دهر ، زمان لايتناهی ) می‏دانند و چنين‏ افسانه می‏سازند كه : زروان خدای اصيل قديم ، قربانيها كرد شايد فرزندی بيابد و او را اوهرمزد بنامد ، بعد از هزار سال قربانی دادن از مؤثرترين قربانيهای خود به شك افتاد ، عاقبت دو پسر در بطن او موجود شد ، يكی اوهرمزد كه‏ قربانيها به نام او كرده بود ديگر اهريمن كه زاده شك و ترديد او بود

پاورقی : ( 1 - 2 ) مزديسنا و ادب پارسی ، صفحه 420 - . 421 ( 3 ) ايران در زمان ساسانيان ، صفحه . 168

زروان وعده پادشاهی عالم را به كسی داد كه اول به حضور او بيايد ، پس‏ اهريمن پيكر پدر خويش را بشكافت و در مقابل او ظاهر شد . زروان پرسيد : كيستی ؟ اهريمن در پاسخ گفت " منم پسر تو " زروان گفت : پسر من معطر و نورانی است و تو متعفن و ظلمانی هستی ، در اين اثنا اوهرمزد با پيكری‏ معطر و نورانی پديدار شد ، زروان او را به فرزندی شناخت و به او گفت تا امروز من از برای تو قربانی كرده‏ام ، از اين پس تو بايد برای من قربانی‏ كنی ( 1 )
كتاب " ونديداد " كه يك جزء از پنج جزء اوستای ساسانی است و اكنون‏ در دست است ، مشتمل است بر احكام و آداب زردشتی آن دوره . قسمتی از اين كتاب مشتمل است بر افسون و دعا برای در بند كردن ديوها . معنی كلمه‏ و نديداد " ضد ديو " است ، خود اين لغت نماينده طرز تفكر خاص آن‏ دوره است . محتويات اين كتاب عقائد و آراء آن دوره را می‏رساند . در فصل سوم كتاب " ايران در زمان ساسانيان " تاليف محقق ايران شناس‏ كريستن سن ، شرح مبسوطی در زمينه عقائد و آداب زردشتی در اين دوره داده‏ شده است .

پاورقی : ( 1 ) ايران در زمان ساسانيان ، صفحه . 173 ايضا تاريخ ايران باستان ، تاليف مرحوم مشيرالدوله ، چاپ جيبی ، جلد ششم ، صفحه 1524 با اختلاف‏ اندكی در جزئيات

از تشريفات خاص آتش پرستی ، غذا و مشروب برای مردگان بر بامها ، راندن حيوانات وحشی و پرانيدن مرغان در ميان شعله آتش در جشن‏ سده ، نوشيدن شراب و تفريح نمودن در گرد آتش و غيره ( 1 )
كريستن سن در فصل دوم كتاب خويش می‏نويسد : روحانيون در روابط خود با جامعه وظائف متعدد و مختلف داشته‏اند از قبيل اجراء احكام طهارت و اصغاء اعترافات گناهكاران و عفو و بخشايش‏ آنان و تعيين ميزان كفارات و جرائم و انجام دادن تشريفات عادی هنگام‏ ولادت ، و بستن كستيك ( كمربند مقدس ) و عروسی و تشييع جنازه و اعياد مذهبی . . . روزی چهار بار بايستی آفتاب را ستايش و آب و ماه را نيايش نمود . هنگام خواب و برخاستن و شستشو و بستن كمربند و خوردن غذا و قضای حاجت و زدن عطسه و چيدن ناخن و گيسو و افروختن چراغ و امثال آن‏ بايستی هر كسی دعايی مخصوص تلاوت كند . آتش اجاق هرگز نبايستی خاموش‏ شود و نور آفتاب نبايستی بر آتش بتابد . و آب با آتش نبايستی ملاقات‏ نمايد و ظروف فلزی نبايستی زنگ بزند زيرا كه فلزات مقدس بودند
اشخاصی كه به جسد ميت و بدن زن حائض يا زنی كه تازه وضع حمل كرده‏ مخصوصا اگر طفل مرده از او به وجود آمده باشد دست می‏زدند بايستی در حق‏ آنها تشريفاتی اجراء كنند كه بسی خستگی آور و پر زحمت بود . اردای ويراز كه از اوليای دين زردشتی است ( 2 ).

پاورقی : ( 1 ) كريستن سن اينها را از بيرونی نقل می‏كند
( 2 ) اردای ويرافنامه كتابی است كه مكاشفه يا معراجنامه اين روحانی‏ زردشتی به شمار می‏رود

هنگام مشاهده جهنم در ميان معذبين‏ مثل قاتل و لواط و كافر و جانی ، افرادی را هم ديد كه به سبب استحمام در آب گرم و آلودن آتش و آب به اشياء پليد و سخن گفتن در حين تناول طعام‏ و گريستن بر اموات و راه رفتن بدون كفش در رديف ساير گناهكاران معذب بودند ( 1 )
گاو و بالخصوص گاو نر تقدس مخصوصی پيدا كرده بود . در تعليمات اصلی‏ زردشت قربانی كردن گاو و هر حيوان ديگر ( كه قبل از زردشت خون اين‏ حيوانها را می‏ريختند بدون آنكه منظور اطعام نيازمندان باشد بلكه به خيال‏ اينكه ريختن خون اين حيوانات سبب تقويت خدايان می‏گردد ) ممنوع شد و تاكيد شد كه از اين حيوان برای زراعت استفاده شود . شايد همين تعليم و شايد سوابق ديگر از دوران طبيعت پرستی سبب شد كه بعد از زردشت گاو كم‏ كم در رديف مقدسات قرار گيرد در افسانه خلقت ، اول مخلوق زمينی فرض‏ شود و با گيومرد ( كيومرث ) به درجه شهادت نائل گردد و مخصوصا ادرار گاو ، مقدس و پاك كننده شناخته شود همانطوری كه كريستن سن می‏گويد : در كتاب " ونديداد " شرح مبسوطی راجع به آب و تاثير آن در تطهير مندرج است ، فقط چيزی كه در تطهير مؤثرتر از آب محسوب می‏شد بول گاو بود ( 2 )
ابوالعلاء معری ، شاعر معروف عرب ، در اشعار معروف منسوب به او كه‏ اسلام و مسيحيت و يهوديت و زردشتيگری را يكجا انتقاد می‏كند ، چنين‏ می‏گويد :
عجبت لكسری و اشياعه
و غسل الوجوه ببول البقر
و قول اليهود اله يحب
رسيس العظام و ريح القتر
و قول النصاری اله يضام
و يظلم حيا و لا ينتصر
و قوم اتی من اقاصی البلاد
لرمی الجمار و لثم الحجر
يكی ديگر از احكامی كه در اوستای ساسانی سخت روی آن تكيه شده است‏ ممنوعيت دفن مردگان و آلوده كردن خاك است . در كتاب ونديداد كه قسمتی‏ از اين اوستاست بيش از هر موضوع ديگر درباره اين موضوع اصرار و تاكيد شده است .

پاورقی : ( 1 - 2 ) ايران در زمان ساسانيان ، صفحه‏ء 141 - . 167

و چنانكه می‏دانيم تا كمتر از نيم قرن پيش زردشتيان ايران و هندوستان مردگان خويش را دفن نمی‏كردند ، آنها را در بالای برجی ( برج‏ خاموشان ) می‏گذاشتند كه طيور آنها را بخورند . از نيم قرن پيش به اين‏ طرف در اثر ممانعت دولتهای هند و ايران به لحاظ حفظ الصحه عمومی و در اثر بيداری و روشنفكر شدن خود زردشتيان تدريجا اين كار غدغن شد . شنيده‏ام‏ هنوز در يزد آن برجهای مخصوص كه مرده‏ها را بر روی آنها می‏نهاده‏اند موجود است
آقای دكتر معين در اين زمينه می‏گويد : در آيين مزدايی بسياری از معتقدات دين بودايی هندی منعكس است ، عامل‏ اساسی در اينجا آتش است ، آتش در محراب زبانه می‏كشد و با هدايای‏ دائمی از خاموشی آن جلوگيری می‏شود . . . با اين حال شيوه ستايش در دين‏ ايرانی بيشتر آشكار است و درست به همين دليل از سوزاندن و دفن مردگان‏ خودداری می‏شود ، زيرا عقيده بر آن است كه نعش مردگان آتش و زمين را كه‏ پاكيزه‏اند ملوث خواهد ساخت از اين رو نعش مردگان را به دشتها برده و طی تشريفات خاصی در هوای آزاد قرار می‏دهند " ( 1 )
معلوم می‏شود در آيين مزدايی به پاك و طاهر بودن آب و خاك و آتش‏ توجه شده است و اما به پاك كنندگی و مطهر بودن اين عناصر توجه نشده‏ است
كريستن سن می‏گويد : آگاتياس صريحا می‏گويد كه به دخمه نهادن مردگان از عادات ايرانيان عهد ساسانی بود ، هيون تسانگ ، زوار بودايی چينی فقط اجمالا تذكر می‏دهد كه‏ ايرانيان غالبا اجساد مردگان خود را رها می‏كردند ( بيل ، 2 ، ص 278 ).

پاورقی : ( 1 ) مزديسنا و ادب پارسی ، صفحه 53 - . 54

اينوسترانتزف رساله‏ای در باب رفتار ايرانيان قديم با مردگان خود به روسی نوشته است ( 1 )
ايضا در داستان مغضوب شدن " ارتشتاران سالار سياوش " در دربار قباد می‏نويسد ، از جمله ايرادهای مهمی كه انجمن بزرگ ( محكمه عالی به رياست موبدان‏ موبد ) به او گرفت اين بود كه : " سياوش نمی‏خواسته است موافق عادات‏ جاريه زندگی كند و تاسيسات ايرانی را محفوظ نگه دارد ، خدايان جديد می‏پرستيده و زن خود را كه تازه بدرود حيات گفته " دفن " كرده است ، بر خلاف آيين زردشتی كه مقرر می‏دارد اموات را در دخمه بگذارند تا مرغان‏ شكاری آنها را بخورند ( 2 ) . .
آقای رشيد ياسمی مترجم كتاب ايران در زمان ساسانيان می‏گويد : . . . هخامنشيان معلوم نيست همه رفتار خود را تابع احكام زردشت كرده‏ باشند ، بعضی پرستش آناهيتا و دفن اموات را در مقابر نمونه مخالفت‏ آنان با شريعت دانسته‏اند ( 3 )
آقای ياسمی ضمنا می‏خواهد مدعی شود كه ممنوعيت دفن اموات در آيين‏ زردشتی در دوره هخامنشی نيز سابقه دارد

ثنويت زردشتی

آيا ايران مقارن ظهور اسلام ثنوی بوده است ؟ مهمترين پاسخ درباره نظام‏ فكری و اعتقادی ايرانيان ( البته منهای يهوديان و مسيحيان و بودائيان‏ ايران كه مجموعا در اقليت بودند ) پاسخ همين پرسش است . قبلا بايد ببينيم در دوره‏های قبل ، ايران از اين لحاظ چه وضعی داشته است در فصلهای‏ پيش راجع به دوره‏های قبل از زردشت بحث كرديم ، معلوم شد كه حتی در دوره‏های طبيعت پرستی و رب النوع پرستی عقيده ثنوی در روح مردم آريا رسوخ داشته است ، و به قول دو مزيل " اعتقاد به ثنويت از خصوصيات طرز تفكر ايرانی است " .

پاورقی : ( 1 - 2 - 3 ) ايران در زمان ساسانيان ، صفحه 52 - 380 - 349 ( پاورقی‏ ) .

عمده‏ اين است و مخصوصا بايد بدانيم كه خود زردشت كه اصلاحاتی در عقائد آريايی‏ها به عمل آورد ، چگونه تفكری در اين زمينه داشته است ؟ آيا موحد بوده يا ثنوی ؟ اگر اوستای ساسانی را ملاك قرار دهيم شك نيست كه زردشت ثنوی بوده‏ است ، ولی همچنانكه قبلا گفتيم ، محققان تنها قسمت مختصر " گاتها " را قديمی و از آن زردشت می‏دانند ، و قسمتهای ديگر را الحاقی می‏شمارند
مندرجات گاتها هر چند صراحت تمام ندارد ولی به توحيد از ثنويت نزديكتر است
توحيد مراتبی دارد : توحيد ذات ، توحيد صفات ، توحيد افعال ، توحيد در عبادت ، توحيد ذات عبارت است از بيمانندی ذات حق از لحاظ وجوب‏ وجود و قدم ذاتی و استقلال و لايتناهی بودن ، همه ما سوا اعم از مجرد و مادی ممكن بالذات و حادث بالذات است و قائم به او و محدود است
« ليس كمثله شی‏ء 0 و له المثل الاعلی »
توحيد صفاتی عبارت است از اينكه همه كمالات ذات عين ذات است ، اگر عالم يا قادر يا حی يا نور است به معنی اين است كه عين علم و قدرت و حيات و روشنايی است ، او به تمام معنی احد و واحد و فرد است . لازمه‏ وجوب ذاتی و لايتناهی بودن ذات حق اين است كه هيچ غيری و ثانيی برای او و در مرتبه او فرض نمی‏شود به عبارت ديگر : لازمه كمال ذاتی حق عينيت‏ صفات با ذات است ، مغايرت صفات ذات با ذات مستلزم محدوديت ذات‏ است يعنی تنها در مورد امور متناهی و محدود فرض صفت مغاير با ذات‏ ممكن است
توحيد در افعال عبارت است از اينكه موثر و فاعل حقيقی در نظام‏ موجودات منحصرا ذات او است هر فاعل و مؤثری به خواست او و به مشيت‏ او فاعل و مؤثر است . هيچ موجودی اعم از مجرد يا مادی . با اراده يابی‏ اراده از خود استقلال ندارد نظام علت و معلول تنها مجرای اراده و مشيت‏ ذات حق است ، هستی ملك او است و او در ملك خود شريك ندارد « لم يتخذ صاحبه و لا ولدا و لم يكن له‏ شريك فی الملك و لم يكن له ولی من الذل و كبره تكبيرا »
توحيد در عبادت مربوط است به عكس العمل بنده در برابر خالق ، يعنی‏ همان طور كه او يگانه در ذات و در صفات و در افعال است ، انسان نيز در مقام پرستش بايد تنها او را پرستش كند و به او ملتجی شود
« و ما امروا الا ليعبدوا الله مخلصين له الدين »
آنچه در مورد زردشت محقق است اين است كه به توحيد در عبادت دعوت‏ می‏كرده است . اهورامزدا كه از نظر شخص زردشت نام خدای ناديده خالق‏ جهان و انسان است تنها موجودی است كه شايسته پرستش است . زردشت كه‏ رسما خود را مبعوث از جانب اهورامزدا می‏خوانده است مردم را از پرستش‏ ديوها كه معمول آن زمان بوده است نهی می‏كرده است
آقای دكتر معين انكار دارد كه آريائيان قبل از زردشت قوای مضر طبيعت‏ را و يا ديوها را می‏پرستيده‏اند ، مدعی است كه آريائيان در دوره طبيعی‏ محض فقط قوا و ارواح سودمند طبيعت را می‏پرستيده‏اند نه قوا و يا ارواح‏ مضره را ، می‏گويد : آنان ( آريائيان ) از اين ارواح مضر متنفر بودند ، آنها را لعنت‏ می‏كردند و هيچ وقت در صدد بر نمی‏آمدند كه رضايت خاطرشان را فراهم و به‏ واسطه قربانيها ، اوراد و عبادتهای مختلف غضب ايشان را مبدل به رحمت‏ سازند و همين خود يكی از وجوه اختلاف اساسی معتقدات اقوام آريايی با اقوام ترك و مغول می‏باشد ، چه مطابق عقيده اينان بايد قوای مضر را بوسيله عبادت و قربانيها ارضا كرد ، بايد مرحمت و دفع مضرت آنان را خريد و با ايشان ساخت ( 1 )

پاورقی : ( 1 ) مزديسنا و ادب پارسی صفحه . 36

اگر سخن دكتر معين را بپذيريم ، بايد بگوييم زردشت از اين نظر اصلاحی‏ نكرده است ، پرستش ديوها در ميان آريائيان معمول نبوده تا زردشت نهی‏ كند ولی ظاهرا اين ادعا اشتباه است و بر خلاف گفته همه محققان است . از تاكيدات شديدی كه از زردشت در اين زمينه نقل شده معلوم می‏شود كه پرستش‏ ديوها معمول بوده است
در كتاب تاريخ جامع اديان ، تاليف جان ناس ، ترجمه علی اصغر حكمت‏ پس از بحثی درباره تغييراتی كه در مفهوم كلمه " اهورا " و كلمه " ديو " در ميان هنديها و ايرانيها پيدا شده است ، می‏گويد : زردشت . . . بالصراحه اعلام فرمود كه اين ديوها ( معبود مغان و تورانيان ) همه ارواح شرير و زيانكارند كه با ارواح نيك و روانهای خير و نيكوكار در ستيز و آويز می‏باشند . آنها پدر دروغ و فريبنده نهادهای پاك‏ می‏باشند و مصدر شر و بدی و زشتكاری اند و آدميان را از پرستش اهورامزدا باز می‏دارند . پس عبادت آنها را منع فرمود
جان ناس دعوت زردشت را در مطالب ذيل خلاصه می‏كند : الف - اعلام بعثت خودش و دعوت مردم به قبول پيامبری او
ب - از آن همه ارواح متعدده ( رايج و معمول در ميان مردم آن عصر ) تنها يك روان خوب و نيكو كه اهورامزدا بود پذيرفته و او را بالاترين و بزرگترين خدايان دانست ، آفريدگار و دانا و برترين روانهای علوی قرار داد و بر خلاف بعضی عقايد متاخرين جماعت زردشتيان ، آن پيغمبر باستانی‏ گفت كه بر حسب مشيت و اراده متعال اهورامزدا تمام موجودات آفريده‏ شده‏اند و چنانكه در آيه آخرين از گاتها صراحت دارد ، اهورامزدا موجد هم‏ نور و هم ظلمت هر دو می‏باشد
ج - اهورامزدا اراده قدوسی علوی خود را به وسيله روحی مقدس و نيكو نهاد از قوه به فعل می‏آورد كه او را " سپنت مئنيو " ( خرد مقدس ) د - با آنكه اهورامزدا در عرش جلال خود هيچ ضد و ندی ندارد معذلك‏ زردشت معتقد است كه در برابر هر نيكی يك بدی موجود است ، چنانكه در برابر " اشا " يعنی راستی و حقيقت ، " دروغ " و باطل جای گرفته و در برابر حيات و زندگانی موت و مرگ قرار گرفته است . به همين قياس در برابر روح مقدس پاك " سپنت مئنيو " روح شرير و ناپاك " انگرامئنيو " جای دارد كه به معنی روان پليد است . . . روز نخست كه اين دو روان‏ توام با يكديگر پديد آمد يكی حيات و هستی را برقرار كرد و ديگری فنا و نابودی را و سرانجام جايگاه جاويد بدان ( دوزخ ) بهره پيروان دروغ خواهد بود ، ليكن انديشه پاك و جايگاه جاويد نيكان يعنی بهشت نصيب پيروان‏ راستی خواهد شد . . . از دو روان توامان در آغاز آفرينش جهان ، آن يك‏ كه پاك و نيكو كار است به ديگری كه دشمن او بود چنين گفت : تا آخرين‏ روز ، نه در جهان كنش و گويش و منش و نه در عالم ارواح و اجسام ، ما دو روان با يكديگر هماهنگ نخواهيم شد

پاورقی : ( 1 ) در فراز " د " گفته خواهد شد كه " سپنت مئنيو " رقيب و توام " انگره مئنيو " است . پس انگره مئينو وسيله سپنت مئنيو پديد نيامده است . پس بايد برای اهورامزدا دو نوع اراده قائل باشيم ، اراده‏ قدوسی و اراده غير قدوسی ، و يا بايد بگوئيم اهورامزدا اراده قدوسی خود را وسيله دو روح يكی نيكو نهاد و يكی پليد نهاد از قوه به فعل آورد كه ضد مطلب متن است . به علاوه تعبير از قوه به فعل آورده در مورد مبداء كل‏ غلط است

ه - نقطه اصلی و پايه اساسی اخلاق در آيين زردشت بر روی اين قاعده است‏ كه نفس و ضمير هر فرد آدميزاد يك ميدان نبرد دائمی بين خير و شر است و سينه آدمی تنوری است كه آتش اين جنگ همواره در آن مشتعل می‏باشد روزی‏ كه اهورامزدا آدمی را بيافريد او را آزادی عمل عطا كرد كه خود عمل خود را برگزيند ، يعنی دارای نيروی اختيار گرديد كه ما بين دو راه خطا و صواب هر يك را بخواهد انتخاب‏ نمايد ( 1 )
البته در گاتاها كه يك سلسله مناجاتهای منظوم است مطلب به اين‏ صراحت كه جان ناس می‏گويد نيست ، از بعضی آيات گاتاها همين مطلب‏ استفاده می‏شود و از بعضی آيات ديگر خلاف اينها ، و به همين جهت در اينكه همه گاتاها از زردشت باشد ترديدی هست . خود آقای جان ناس بالاخره‏ مردد است كه واقعا زردشت اهورامزدا را خالق " انگرامئنيو " ( اهريمن‏ ) می‏دانسته است و يا كاشف آن . لهذا می‏گويد : . . . نصوص كتب زردشتی درباره حد مسؤوليت اهورامزدا در مسئله ايجاد روح شرير ( اهريمن ) بسيار مبهم و غير مشخص است و معلوم نيست كه " انگرامئنيو " يعنی روان پليد هم از روز ازل با اهورامزدا متفقا به وجود آمد يا آنكه اهورامزدا بعدا او را آفريده است به عبارت ديگر : آيا اهورامزدا روان ناپاك اهريمنی را خلق كرد يا آنكه " انگرامئنيو " موجودی بود پليد و مزدا او را كشف فرمود ، از اينرو هر جا كه خوبی بود بدی را در مقابل معين ساخت و هر جا كه روشنايی بود تاريكی را در برابرش‏ پديدار نمود ( 2 )
جوزف گئر در كتاب دينهای بزرگ مدعی است كه : پس از آنكه زردشت به‏ دربار گشتاسب در بلخ رفت و ميان او و دانايان دربار گشتاسب بحث و گفتگو شد از او پرسيدند : اين آفريدگار بزرگ كيست ؟ جواب داد : اهورا مزدا پروردگار دانا و فرمانروای بزرگ جهان
- تو بر آنی كه او همه چيزهای جهان را آفريده است ؟ - او هر چيز را كه نيكو است آفريده است ، زيرا اهورامزدا جز نيكويی‏ به كاری توانا نيست

پاورقی : ( 1 ) و ( 2 ) تاريخ جامع اديان صفحه‏ء 306 - . 308

- پس زشتيها و پليديها ساخته كيست ؟ - زشتيها و پليديها را انگرامئنيو يعنی اهريمن بدين جهان آورده است
- پس بدينگونه در جهان دو خدا وجود دارد ؟ - آری در جهان دو آفريدگار هست . . "
ولی ظاهرا ماخذ جوزف گئر روايات زردشتی است نه ماخذ تاريخی . اگر بخواهيم به روايات سنتی زردشتيان اعتماد كنيم بدون شك بايد زردشت را ثنوی بدانيم . چه مدركی از كتاب " ونديداد " كه جزئی از اوستای ساسانی‏ است بالاتر ؟ در اين كتاب حتی سرزمينها تقسيم شده است ، سرزمينهای‏ پرخير و بركت مخلوق اهورامزدا و سرزمينهای بی خير و بركت مخلوق اهريمن‏ معرفی شده است
و - چنانكه گفتيم - مختلف بودن مفاد گاتها سبب شده كه دانشمندان‏ درباره ثنويت و يكتا شناسی زردشت اختلاف نظر داشته باشند
گيرشمن ايران شناس معروف در كتاب " ايران از آغاز تا اسلام ( 1 ) می‏گويد : آيين زردشتی مبنی بر توحيد نبود ، ولی در عهد ساسانی بر اثر نفوذ اديان‏ بزرگ ( مسيحيت ) وحدت را پذيرفت
و بر عكس دو مزيل همچنانكه سابقا نقل كرديم معتقد است كه زردشت به‏ توحيد دعوت می‏كرده است
شهرستانی در الملل والنحل زردشت را موحد می‏داند . شهرستانی تحت تاثير عقائد فلسفی و كلامی اسلامی مسئله خير و شر را به نحوی توجيه می‏كند كه فقط با انديشه‏های اسلامی منطبق است نه با انديشه‏های زردشتی
حقيقت اين است كه اگر توحيد را از همه جهات در نظر بگيريم بسيار مشكل است كه بتوانيم آيين زردشت را يك آيين توحيدی بدانيم
معمولا بحث در اينكه آئين زردشت توحيدی است يا ثنوی مبتنی بر اين‏ قرار داده می‏شود كه آيا زردشت اهورامزدا را آفريننده اهريمن می‏داند و اهريمن را آفريده او ؟ و يا آنكه اهريمن را قديم و ازلی و در عرض‏ اهورامزدا می‏داند ؟ و چنين فرض كرده‏اند كه اگر ثابت شود كه از نظر زردشت اهريمن آفريده اهورامزدا است مطلب تمام است و آيين زردشت آيين‏ توحيدی است
اين مطلب از نظر توحيد ذاتی صحيح است ، ولی از نظر توحيد افعالی صحيح‏ نيست .

پاورقی : ( 1 ) به نقل كتاب مزديسنا و ادب پارسی ، ص . 264

زيرا آنچه معلوم است اينست كه بنابر آثار موجود ، و از آن جمله‏ گاتها ، چيزی كه انديشه زردشت را مانند ساير آرياييهای قديم سخت به خود مشغول داشته است وجود بديهاست ، از نظر زردشت جهان موجود ، بر خلاف‏ نظم معقولی است كه بايست باشد ، يك سلسله حقايق موجودند كه " شر " و پليدند و موجوداتی مقدس از قبيل اهورامزدا و يا " سپنت مئنيو " اعظم‏ و اجل از اين هستند كه خلقت اين شرور به آنها نسبت داده شود ، پس بايد موجود ديگری فرض كرد كه ذاتا خبيث است و آفرينش اشياء بد منتسب به‏ او است
با اين طرز تفكر ، خواه اهريمن مخلوق اهورامزدا باشد و خواه نباشد ، اساس توحيد متزلزل است . اگر مخلوق اهورامزدا نيست كه واضح است و اگر مخلوق اهورامزدا هست اولا اين پرسش اساسی باقی است كه اگر اهورامزدا می‏تواند فاعل شرهم باشد چه لزومی دارد كه وجود انگرامئنيو در مقابل اهورا مزدا يا سپنت مئنيو فرض شود ، آن شرور را به خود اهورامزدا كه واجب‏ الوجود است و يا به سپنت مئنيو كه صادر اول است نسبت می‏دهيم و اگر استناد شرور به اهورا مزدا ممكن نيست چگونه اهورامزدا خود انگرامئنيو را كه مبدا كل شرور و شر محض است آفريد ؟ ثانيا حالا كه انگرامئنيو آفريده‏ شده است چه نقشی دارد ؟ آيا مستقلا دست به آفرينش می‏زند و يا آنكه‏ خواسته و مشيت بالغه اهورا مزدا را اجرا می‏كند ؟ اگر مستقلا دست به‏ آفرينش می‏زند پس اهورامزدا به هر حال شريك دارد نهايت در فاعليت و خالقيت ، و اين عين شرك است ، و اگر استقلال ندارد و مصداق " « و ما تشاؤن الا ان يشاء الله »" است پس‏ فرض انگرامئنيو تاثيری در نفی انتساب شرور به اهورا مزدا ندارد
اساسا ريشه ثنويت اين است كه بشر اشياء را دو نوع تشخيص داده است : نوع خوب و نوع بد ، برای خوبها يك مبدا و يك ريشه قائل شده است و برای بدها مبدا و ريشه ديگر ، فاعل خير را كه دارای عاليترين صفات و كمالات می‏شمرده برتر و منزه‏تر از اين می‏دانسته كه در كار موجودات موذيه‏ و ضاره دخالت داشته باشد ، از اينرو مخلوق بودن آنها را به وسيله‏ اينچنين مبدئی انكار می‏كرده و ناچار مبدا ديگری كه شر محض است فرض‏ می‏كرده است ، يعنی انكار امكان مخلوق بودن شرور به وسيله خداوند منجر به‏ فرض مبدئی ديگر در عرض خداوند شده است
اما اگر فرض كنيم كه آن مبدا ديگر كه خالق شرور است در عرض خداوند نيست بلكه مخلوق خداوند است هر چند وجود يك اصل قديم قائم بالذات را در برابر خداوند انكار كرده‏ايم ، اما اصل مطلب يعنی انكار انتساب خلقت‏ برخی موجودات كه شرور ناميده می‏شوند سر جای خود باقی است . به عبارت‏ ديگر برای خداوند شريكی در مرتبه ذات قائل نشده‏ايم ولی يكی از مخلوقات‏ او را شريك او در خالقيت قرار داده‏ايم
گذشته از اينكه شرك در خالقيت برخلاف تعليمات همه پيامبران است ، در حكمت اعلی مبرهن است كه شرك در خالقيت بالمال مستلزم شرك در ذات‏ است
حقيقت اين است كه اين نوع طرز تفكر كه ناشی از گرفتاری در شش و پنج‏ خير و شر است شان يك نيمه فيلسوف است نه شان يك نبی و نه شان يك‏ فيلسوف كامل از نظر يك نبی كه هستی را از بالا می‏بيند جز نور و روشنايی‏ و خير و رحمت و حكمت چيزی نيست و جز يك مشيت كه بر اساس حكمت‏ بالغه ، نظام علت و معلول و اسباب و مسببات را برقرار كرده ، دست‏ اندركار نمی‏باشد . برای يك نبی و يا يك عارف محال است كه چنين انديشه‏هايی او را به خود مشغول سازد و از نظر يك فيلسوف‏ كامل نيز همه شرور اموری عدمی و اضافی و نسبی می‏باشند و اين امور نسبی و اضافی با همين حال ركن نظام احسن و اكمل می‏باشند و مقتضای حكمت بالغه‏ الهی است و اگر نباشند نظام جهان ناقص است
از نظر يك دين توحيدی ، خداوند متعال كامل مطلق است و از هر نقصی‏ مبرا است ، همه موجودات به مشيت و اراده و حكمت بالغه او به وجود آمده و فانی می‏شوند وجود هيچ موجودی لغو و عبث نيست ، شر حقيقی وجود ندارد ، همه چيز نيك آفريده شده : " « الذی احسن كل شی‏ء خلقه » " وجود می‏دهد فانی می‏سازد و زنده می‏كند می‏ميراند " « يحيی و يميت و يميت و يحيی »" روز و روشنائی را می‏آورد و شب و تاريكی را نيز می‏آورد " « يولج الليل‏ فی النهار و يولج النهار فی الليل »"
همانكه نور را آفريده ظلمت را نيز آفريده است . " « الحمد لله الذی‏ خلق السموات و الارض و جعل الظلمات و النور »" قبلا از كتاب دينهای بزرگ ، تاليف جوزف گئر ، محاوره زردشت را با گشتاسب و درباريان او نقل كرديم كه چگونه در محاوره خود خدا را فقط آفريننده خوبيها می داند و بديها و موذيها را به موجودی ديگر منتسب‏ می‏كند و خلقت آنها را شان خداوند نمی داند . هر چند ما در اصالت آن‏ محاوره ترديد كرديم ، ولی اين محاوره به هر حال نماينده طرز تفكر زردشتيان است اين محاوره را قياس كنيد با محاوره موسی بن عمران پيامبر خدا با پادشاه عصر خويش يعنی فرعون كه قرآن مجيد نقل كرده است
فرعون به موسی و هارون خطاب كرده می‏گويد : - ای موسی پروردگار شما دو نفر كيست ؟ - پروردگار ما آن كسی است كه به هر موجودی آن آفرينشی كه شايسته او بود عطا كرد و سپس او را در راه مخصوص خودش هدايت فرمود ( 1 )
موسی در يك جمله كوتاه می‏گويد همه چيز را خدا آفريده و خدا هر موجودی‏ را بر طبق حكمت آفريده و آنچه را می‏بايست به او از نظر آفرينش بدهد داده است هيچ موجودی بر خلاف آنچه بايد باشد نيست ، هر چيزی به جای‏ خويش نيكو است هيچ چيزی شر واقعی نيست تا گفته شود آن چيز را خداوند نيافريده ، موجودی ديگر آفريده است . آری اين است منطق پيامبری
از آنچه گفتيم معلوم شد فرض انگرامئنيو ، به عنوان موجودی آفريننده‏ بديها و توجيه كننده شرور و جنبه‏های نامعقول جهان هستی ، هر چند خودش‏ آفريده اهورامزدا باشد بر خلاف اصول توحيدی و بر خلاف منطق مسلم پيامبران‏ است
از اينرو بر خلاف آنچه كريستن سن ادعا می‏كند كه دين زردشت يكتا پرستی‏ ناقص است ( 2 ) بايد گفت فلسفه ناقص است يعنی به گفتار يك نيمه‏ فيلسوف شبيه‏تر است تا گفتار يك نبی يا يك فيلسوف كامل
آقای دكتر محمد معين از پ . ژ . دومناشه چنين نقل می‏كند : در قرآن به پيدايش شر و مبنای گناه بشر اشاراتی رفته است . آيين‏ مزدايی به اين مسئله پاسخ آسان و اصولی خاصی می‏دهد ، بدين معنی كه " شر " را به وجودی در برابر خدا نسبت داده و آنرا نيز چون خدا قديم و ازلی‏ معرفی می‏كند .

پاورقی : ( 1 ) سوره طه آيه 49 - . 50 ( 2 ) ايران در زمان ساسانيان ، صفحه . 50

بی گفتگو " روح شر " از حيث نيرو و عظمت به پای خدا نمی‏رسد و بالاخره در برابر وی با شكست مواجه می‏گردد ، با اين حال در برابر خدا چون مانعی پيدا شده و اعمال او را محدود می‏سازد پاسخی‏ كه آيين مزدايی به مسئله خير و شر می‏دهد لااقل اين نتيجه را دارد كه خدا را از مسؤوليت " بديهايی " كه در جهان می‏بينيم مبرا می‏سازد ( 1 )
دست شما درد نكند ، خداوند سايه آقای پ ، ژ ، دومناشه و آيين مزدايی‏ را از سر خودش و همه ملكوت اعلی كم و كوتاه نفرمايد
اگر آيين مزدايی خدا را از اساس انكار می‏كرد بهتر او را از مسؤوليت‏ بديهايی كه آقای پ . ژ ، دومناشه می‏بيند مبرا می‏ساخت . آيين مزدايی‏ خواسته ابروی خدا را اصلاح كند چشم خدا را كور كرده است ، خواسته است‏ بديها را كه يك سلسله امور اضافی و نسبی ، و در تحليل نهائی ، عدمی‏ هستند به خدا نسبت ندهد ، خدا را از خدايی در نيمی از مخلوقات معزول‏ كرده است . در آيين مزدايی به عدمی بودن شرور و ضروری و لاينفك بودن‏ اينها از جهان طبيعت و به فوائد و آثار و حكمتهای اين به اصطلاح شرور و بديها توجه نشده است و برای رهايی از اشكالی كه دچارش بوده است تيشه‏ را برداشته و ريشه را قطع كرده است
ما در اينجا نمی‏توانيم وارد بحث خير و شر بشويم ، بحثی است عالی و عميق و دلكش ( 2 ) از ورطه‏هايی است كه " در آن ورطه هزاران كشتی فرو شده و تخته‏ای از آن بركنار نامده است " يكی از آن كشتيها كشتی آيين‏ مزدائی است

شيطان

يك نكته كه لازم است اينجا توضيح داده شود اين است : ممكن است برخی‏ خيال كنند كه اهريمن در كيش زردشتی با شيطان در دين اسلام فرقی ندارد ، يعنی اگر اهريمن را مخلوق اهورامزدا بدانيم مساوی می‏شود با شيطان كه از نظر اسلام مخلوق خدا و عامل بديهاست
ولی اين طور نيست ، شيطان از نظر اسلام نقشی در آفرينش اشياء ندارد ، در اسلام اصلا چنين انديشه ای وجود ندارد كه در نظام خلقت موجودات‏ نامطلوبی هست و می‏بايست نباشد و چون هست پس ، از يك موجود پليد ناشی شده است‏ .

پاورقی : ( 1 ) مزديسنا و ادب پارسی ، صفحه 25 نقل از كتاب تاريخ تمدن ايرانی
( 2 ) در كتاب عدل الهی مستوفا درباره اين مساله بحث كرده‏ايم

از نظر اسلام همه اشياء با دست قدرت خداوند به وجود آمده است و هر چه‏ آفريده خوب و نيك آفريده است : « الذی احسن كل شی‏ء خلقه ( 1 ) " ربنا الذی اعطی كل شی‏ء خلقه ثم هدی »" ( 2 )
قلمرو شيطان از نظر اسلام تشريع است نه تكوين . يعنی شيطان فقط می‏تواند فرزند آدم را وسوسه كند و به گناه تشويق كند شيطان بيش از حد دعوت كردن‏ سلطه و قدرتی بر انسان ندارد " « و ما كان لی عليكم من سلطان الا ان‏ دعوتكم فاستجبتم لی »" ( 3 )
ماهيت شيطان هر چه باشد ، انسان بودن انسان به اين است كه صاحب عقل‏ و اراده و قوه انتخاب است . انتخاب وقتی ممكن است كه در مرحله اول‏ عقل و تشخيصی باشد و در مرحله دوم دو راه ممكن در جلو انسان باشد ، هر كدام از اين دو ركن اگر نباشد اختيار و انتخاب و در واقع انسانيتی در كار نيست : " « انا خلقنا الانسان من نطفه امشاج نبتليه فجعلناه سميعا بصيرا انا هديناه السبيل اما شاكرا و اما كفورا »" ( 4 )
وسوسه نفس اماره و شيطان شرط اختيار و انتخاب و انسانيت انسان است‏ ، همانطوری كه دعوت به خير هست و الهامات خير هست ، بايد وسوسه شرهم‏ باشد تا انسان يكی از اين دو را " انتخاب " كند و گامی در راه‏ انسانيت كه راه انتخاب و اختيار است بردارد به قول مولانا :
در جهان دو بانگ می‏آيد به ضد
تا كدامين را تو باشی مستعد
آن يكی بانگش نشور اتقيا
و آن دگر بانگش نفور اشقيا
شيطان و يا جن در قرآن در عرض موجودات طبيعی است نه در عرض ملائكه و فرشتگان ملائكه از نظر قرآن رسولان و ماموران پروردگارند و در نظام‏ آفرينش كارگزاری می‏كنند ، ولی جن و شيطان هيچ نقشی در كار خلقت ندارند از اين جهت مثل موجودات زمينی می‏باشند .

پاورقی : ( 1 ) سوره سجده آيه . 7 ( 2 ) سوره طه ، آيه . 50 ( 3 ) سوره ابراهيم ، آيه‏ء . 22 ( 4 ) سوره دهر ، آيه‏ء 2 و . 3

از اينجا می‏توان فهميد كه‏ انديشه مخلوقات بد و ناشايست و اينكه نظام آفرينش ناقص است به هيچ‏ وجه در انديشه‏های قرآنی راه ندارد
در اينجا لازم است از فرصت استفاده كرده تذكر دهيم كه گاهی در ترجمه‏های فارسی آيات قرآن و يا احاديث ، كلمه شيطان به " ديو " و يا " اهريمن " ترجمه می‏شود . البته اين ترجمه صحيح نيست ، كلمه شيطان‏ معادل فارسی ندارد ، لهذا بايد عين اين كلمه يا كلمه ابليس كه در عربی‏ معادل آن است آورده شود . ديو يا اهريمن به مفهوم حقيقی ، از نظر قرآن‏ به هيچوجه وجود خارجی ندارد و مغاير مفهوم شيطان است كه در قرآن آمده‏ است
next page

fehrest page

back page