ستاره پر فروغ راوند، در شعر و ادب نيز بهره اى نيك داشته و به زبان عربى شعر
مى سروده است . در سوردن اشعار خويش عشق و معرش به خاندان
اهل بيت عليه السلام را به تصوير كشيده است علاوه بر شعر، در ادبيات عرب نيز
دانشى در خور توجه داشته و آثارى در آن موضوع تدوين كرده است . برخى از
كتابهايش در اين دانش عبارت اند از:
1 - ((التغريب فى التعريب ))
2 - ((الاغراب فى الاعراب )).
3 - ((شرح العوامل الماءئة )) شامل صد عامل در علم نحو.
4 - ((غريب النهايه )) در شرح لغتهاى مشكل فقهى كتاب نهايه شيخ طوسى .
5 - ((نفثة المصدور)) - اين كتاب ديوان اشعار قطب راوندى است . (282)
شعر ذيل از اوست :
1 - قسم النار ذو خبر و خير
|
2 - فكان محمد فى الدين شمسا
|
3 - هما فرعان من عليا قريش
|
4 - و قال له النبى عليه السلام و انت منى
|
5 - و من بعدى الخليفة فى البرايا
|
6 - و انت عيائهم و الغوث فيهم
|
لدى الظلماء كالصبح البشير
|
7 - و لائى فى البتول و فى بنيها
|
كمثل الروض فى اليوم المطير
|
8 - محمد النبى صلى الله عليه و آله غدا شفيعى
|
10 - مصيرى آل احمد يوم حشرى
|
1 - تقسيم كننده بهشت و دوزخ و صاحب خير كثير و از همه برتر على عليه السلام است
كه فردا ما را از آتش جهنم رهايى مى بخشد.
2 - در آسمان اسلام ، حضرت محمد صلى الله عليه و آله خورشيد است
و پس از او على عليه السلام به مانند ماه شب چهاردهم نور افشانى مى كند.
3 - اين دو بزرگوار فرع يك اصل و از تبار تابناك قريش اند
و به دلايلى كه همگان مى دانند پناه و پشتيبان خللق اند.
4 - پيامبر صلى الله عليه و آله به على عليه السلام فرمود كه تو از منى ، چنان كه
هارون از موسى بود و تو همشيه با من ووزير منى .
5 - و پس از من نيز جانشين من در ميان مردمانى ، و تنها تويى كه سزوار جانشينى مرادارى
.
6 - و زمانى كه مردم در سيطره تاريكيها گرفتار آيند، تنها داد رسى كه نمى تواند
چون صبح ، صباح نور و نجات را مژده دهد تو خواهى بود و بس .
7 - دل من در گرو محبت فاطمه زهرا عليه السلام و فرزندان اوست چنان كه وجود
باغستانها و گلستانها در گرو روزهاى بارانى است .
8 - فرداى قيامت ، رسول خدا صلى الله عليه و آله شفيع من خواهد بود چرا بود كه على
اعلى پشتيبان من است .
9- به حكومت ديگران به هيچ وجه رضايت نخواهم داد حكومت كسانى كه بيراهه رفتند و از
امير المؤ منين روگردان شدند.
10 - راه من راه آل محمد و تا قيامت از اين راه منحرف نخواهم شد، در آن روز بزرگ تنها
چيزى كه به كار من آيد همين است و بس .
از نگاه ديگران
دانشمند بزرگ شيعه ، علامه امينى درباره راوندى مى گويد.
((راوندى يكى از پيشوايان علماى شيعه ، برگزيده اين طايفه و از اساتيد بى نظير
فقه و حديث و از نوابغ و از اساتيد بى نظير فقه و حديث و از نوابغ علم و ادب است .
هيچ گونه عيبى در آثار فراوانش و تيرگى در
فضايل و تلاشها و خدمات دينى و اعمال نيكو و كتب ارزنده اش وجود ندارد.)) (283)
((ميزا عبدالله افندى )) كه شرح حال بسيارى از بزرگان را به نگارش در آورده است ،
در اين باره مى گويد:
((شيخ امام و فقيه ، قطب الدين راوندى ، شخصى
فاضل ، عالم ، متبحر، فقيه ، محدث ، متكلم ، آشناى به اخبار و احاديث و شاعر بوده است
.)) (284)
((ميزا محمد باقر خوانسارى )) درباره قطب راوندى نوشته است :
((او والاتر و بزرگتر از اينهاست كه درباره وى گفته اند. چنانكه بعد از آگاهى از
برخى تاءليفات او بخصوص ((شرح آيات الاحكام )) وى ، ترديدى در اين باره براى
شما خوانندگان باقى نمى ماند.)) (285)
((محدث قمى )) از ديگر انديشمندانى است كه درباره قطب الدين چنين آورده است :
((عالمى است متبحر، فقيه ، محدث ، مفسر، محقق ، راستگو، بزرگوار... و از بزرگترين
محدثان شيعه مى باشد.)) (286)
نبوغ فكرى و فزونى تاءليفات و عميق تحقيقات علمى راوندى موجب گرديده تا علماى
سنت نيز در مقابل او سر تعظيم فرود آورند.
((ابن حجر عسقلانى )) درباره راوندى نوشته است :
((او در جميع علوم فاضل است . و در هر نوعى از علوم صاحب تصنيفات بى شمار بوده است
.)) (287)
فرزندان قطب
از اين دانشمند قرن ششم ، سه فرزند پسر به نامهاى عماد الدين على ، نصير الدين
حسين و ظهير الدين محمد شناخته شده اند كه هر سه در شمار فرزانگان عصر خود بوده
اند.
گرچه موقعيت تابناك پدر، آنان را تحت الشعاع قرار داده است ، اما نور پر فروغ آن
سه فرزند در تاريخ دانش پژوهان تشيع محو نگشته است .
((عمادالدين على )) از فقها و محدثان است كه پس از پدر به روايت و تبليغ عقايد و
تفكرات تشيع پرداخته و تلاشهاى بى فقه پدر را به ثمر نشانده است .
مؤ لف كتاب ((امل
الامل )) او را به عنوان فاضل ، عالم ، راستگو و كسى كه از شهيد
اول روايت مى كند، ستوده است .
((نصير الدين حسين )) نيز از دانشمندان عصر خويش بوده كه به دست بيگانگان به
شهادت رسيده است . در كتاب ((شهداء الفضيله )) نام او در رديف عالمان شهيد قرار
گرفته (288)ولى جزئيات ديگرى درباره شهادت او به دست نيامده است .
پدرش قطب الدين در كتاب جواهر الكلام خود اجازه نامه اى براى نصير الدين نوشته است
.
((ظهير الدين محمد)) از ديگر فرزندان قطب بود كه همچون ديگر برادران ، راه پدر را
ادامه داد و به نقل روايات پيامبر و اهل بيت عليهم السلام پرداخت .
غروب خورشيد
چهاردهم شوال 573 ق . آسمان شهر قم رنگى ديگر به خود گرفته بود و عالمان و
انديشمندان و دوستداران اهل بيت عليهم السلام در خانه قطب راوندى ، بر بالين يكى از
بزرگمردان گرد آمده بودند نزديكى اذان ظهر بود كه نسيم عطر آگين بهشت مشام
راوندى را نوازش داد و شبنم اشك را ديدگان زنان و كودكان سرازير گشت و جهان اسلام
در عزاى يكى از فرهيختگان مكتب اهل بيت عليهم السلام به سوگ نشست .
پس از مراسم تشيع پيكر پاك آن فرزانه در جوار مرقد مطهر حضرت معصومه عليهم
السلام به خاك سپرده شد و روح ((سعيد)) محدثان با زمزمه ((عاش سعيدا و مات سعيدا))
به ملكوت اعلى پر كشيد.
از آن پس جسم مطهرش با كتابها و نوشته هايش جاودانه شد و روزى كه پس از هشت قرن
تعميرگران صحن مطهر حضرت معصومه عليهم السلام با پيكر سالم و سيماى نورانيش
رو به رو شدند چيزى جز اين منزلت را براى او تصور نكردند كه بايد جسم مطهرش
چون روح شاهد و ناظرش بر حوزه فقاهت اهل بيت عليهم السلام تا قيامت سالم بماند.
حضرت آية الله مرعشى نجفى عليهم السلام به پاس خدمات او، سنگ قبرى بلند و به
ياد ماندنى را بر فراز به يادگار نهاد تا زائرين حرم فاطمه معصومه عليهم در
ابتداى ورود و خروج از صحن مباركش چشمانشان به قبر اين فرزانه بزرگ روشن شود .
والسلام
ابن شهر آشوب متوفاى 588 ق .
در حريم ولايت
محمد رحيم بيگ محمدى انديان
سرآغاز
دانشمند بلند آوازه شيعه ((ابن شهر آشوب )) يكى از بزرگمردان تاريخ است كه
زندگى و آثارش سراسر درس عبرت ، معنويت ، شور و شوق و الگوى ايمان و تلاش
است .
او در طول زندگى پربار خويش همواره در راه احياى مكتب انسان پرور
اهل بيت عليهم السلام و رشد و استحكام حوزه هاى علوم اسلامى كوشش فروانى از خودشان
نشان داد. دانشمندى كه در تمام علوم اسلامى مقامى بس بلند به دست آورد و در تربيت
شاگرد و تحقيق و تصنيف تا واپسين لحظات زندگى تلاش كرد.
حال زندگى او را به اختصار مرور مى كنيم .
ميلاد
ابو عبدالله محمد بن على بن شهر آشوب سروى مازندرانى معروف به ((رشيد الدين از
عالمان بزرگ و معروف شيعه در اواخر قرن پنجم و
اوايل ششم هجرى است .
اين فقيه فرزانه در جمادى الثانى سال 488 ق . (و به قولى 489 ق .) (289)به
دنيا آمد. (290) از اينكه به ((شهر آشوب ))، پدرش ، جدش نسبت ((سرورى ))
(291)داده اند، بر مى آيد كه اصل اين خاندان بزرگ از سارى مازندرانى بوده است ،
اما درباره تولد خود وى كه آباد در سارى بوده يا بغداد، نمى توان به يقيقن اظهار
نظر كرد. (292)البته بعضى از محققان تولد ((اين شهر آشوب )) در بغداد را ترجيح
داده اند. (293)
جد او شيخ شهر آشوب بن كياكى ، دانشمندان بزرگ شيعه و از مردم سارى بود كه در
گروه شاگردان نامى و ممتاز شيخ طوسى (متوفى 460 ق .) به شمار مى رفت .
(294)
پدرش شيخ على فرزند شيخ شهر آشوب نيز از فقيهان و محدثان
فاضل و از دانشمندان بزرگ شيعه محسوب مى شد (295) كه در تربيت فرزند خويش
از جان و دل تلاش كرد.
شكوفايى
محمد رفته رفته همچون ديگر كودكان همسن و
سال خود رشد مى كرد و بزرگ مى شد، اما فرقى كه با ديگران داشت اين بود كه در
دامن خانواده اى روحانى ، دانش پرور و تربيت شناس پرورش مى يافت . او چون به هشت
سالگى رسيد تمام قرآن را حفظ كرده بود و از اين به بعد او را ((حفظ)) (حافظ قرآن )
لقب دادند. (296)
اين شهر آشوب بعد از فراگيرى قرآن و دروس مقدماتى و ادبى به
تحصيل علوم و معارف دينى مثل فقه و اصول ، حديث ،
رجال ، كلام و تفسير پرداخت .
آغاز و انجام تحصيلات عالى او دقيقا معلوم نيست ، اما همين قدر معلوم است كه در نزد پدر و
جدش و بزرگانى چون شيخ طوسى ، عبدالواحد آمدى و قطب الدين راوندى سطوح عالى
علم و ادب را گذراند ولى از آنجا كه آن بزرگان هر يك در شهر و ديارى دور از هم
زندگى مى كردند به اين نتيجه مى رسيم كه ابن شهر آشوب در راه كسب علم و معرفت و
براى استفاده از محضر دانشوران بزرگ شيعه در اواخر قرن پنجم و
اوايل قرن ششم هجرى سالها از اين شهر به آن شهر و از اين ديار در
حال مهاجرت و گشت و گذار بوده است .
اساتيد
1 - شيخ شهر آشوب ( جد بزرگوار وى ) (297)
2 - شيخ على (پدر دانشمندش ) (298)
3 - واعظ نيشابورى (299)(متوفاى 508 ق .) معروف به ((صاحب روضة الواعظين )) و
((فتال نيشابورى )). اين عالم بزرگ شيعه را در
سال 508 ق . در شهر نيشابور به شهادت رساندند.
4 - شيخ ابو على فضل بن حسن طبرسى (متوفى 548 ق .) مفسر بلند آوازه شيعه هجرى
است (300) كه دارى تاءليفات زيادى چون : تفسير مجمع البيان و جوامع الجامع ، اعلام
الورى و... مى باشد.
5 - ابو منصور طبرسى ، نويسنده كتاب رجالى خود ((معالم العلماء)) به بزرگى از او
ياد كرده و درباره آثارش مى نويسد:
((استادم احمد بن ابى طالب ، كتابهاى مختلفى دارد از جمله : الكافى در فقه و...))
(301)
6 - ((قاضى سيد ناصح الدين آمدى (متوفى 550 ق .) صاحب كتاب ارزنده ((غررالحكم و
دررالكلم ))(302)
7 - ابوالفتوح رازى (متوفى 522 ق .) (303) از علماى بزرگ عصر خود و از اساتيد
عصر خود بود كه داراى كتاب معروفى به نام ((النفض )) مى باشد. (304)
9- سيد ضياء الدين فضل الله راوندى كاشانى (متوفاى 562 ق .) (305)
10 - قطب الدين راوندى (متوفاى 573 ق .)
11 - ابوالحسن على بن ابى القاسم بيهقى ، معروف به ابن قندى 565 ق .) او مورخ
شهير خطه دانش پرور سبزوار و خراسان و يكى از علماى بزرگ شيعه در قرن ششم
هجرى است . (306)
ابن شهر آشوب همچنين در محضر گروهى از علماى
اهل سنت نيز تحصيل كرده است كه مشهورترين آنها عبارتند از:
1 - ابوعبدالله محمد بن احمد نطنزى ، مؤ لف كتاب ((الخصائص العلويه على سائر
البريه )) (307)
2 - جارالله زمحشرى معتزلى (متوفاى 538 ق .) ابن شهر آشوب در نزد او كتاب ((تفسير
كشاف )) و ((ربيع الابرار)) و ((الفايق فى غريب الحديث )) را كه همه از تاءليفات خود
زمحشرى است ، خوانده و از اين استاد اجازه نقل روايات آن كتابها را نيز گرفته است .
(308)
موفقيت
ابن شهر آشوب پس از ساليانى اقامت در حوزه هاى علميه ايران و استفاده از محضر
دانشمندان و اساتيد بزرگ و مسافرتهاى علمى در سرزمينهاى مختلف ايران (مازنداران ،
مشهد مقدس ، نيشابور، سبزوار، رى ، كاشان ، اصفهان و همدان ) در
سال 547 ق . با كوله بارى از دانش و معنويت از شهر همدان به بغداد عزيمت كرد.
(309)وى در بغداد كه پايتخت بنى عباس و مشهورترين مركز علوم اسلامى آن روزگار
بود و دانشمندان زيادى در آن علوم و فنون مختلف پرداخت و هم در آن رشته ها كتابها
نوشت . (310)
ابن شهر آشوب از همان سالهاى جوانى كه در ايران و عراق
مشغول تحصيل بود، تدريس هم مى كرد. ((وى هر علمى از علوم اسلامى را كه به حد
كمال دارا بود، شروع به تدريس آن علم مى كرد.)) (311)
با اينكه در زمان ابن شهر آشوب دانشمندان عالمان بزرگى وجود داشتند كه مورد احترام
مردم و از جايگاه ويژه اى برخوردار بودند، در اين ميان ابن شهر آشوب امتياز و بر
جستگى خاص داشت و مقام علمى و موفقيت او از ديگران نمايان تر بود. او به هر شهرى از
ممالك اسلامى كه حوزه علميه داشت ، مى رفت در راءس آنان قرار مى گرفت و كار تدريس
و بحث و پرورش شاگران را به صورت جدى و چشمگيرترى آغاز مى كرد.
شاگردان
وى زمانى كه در شهرهاى بغداد، حله و موصل مى زيست و در اواخر عمر كه در شهر حلب
اقامت داشت و در ديگر شهرهاى اسلامى ، شاگردان زيادى تربيت كرد كه از ميان به
افراد مى توان اشاره كرد:
1 - علامه سيد محمد بن زهره حلبى (متوفاى پس از 585 ق .)
2 - شيخ جمال الدين ابوالحسن على بن شعره حلى جامعانى (متوفاى 581)
3 - شيخ تاج الدين حسن بن محمد سوارى
5 - يحيى بن ابى طى حلبى
6 - سيد كمال الدين حيدر حسينى
ابن شهر آشوب يكى از اساتيد علم و حديث و اجازه
نقل حديث بوده است . وى از اساتيد خويش اجازه
نقل روايت داشته و از آنها روايت مى كرده است . از جمله ايشان : شيخ ابومنصور طبرسى ،
محدث شيخ على ابن شهر آشوب ، شيخ شهر آشوب ، شيخ ابوعلى
فضل بن حسن طبرسى (صاحب تفسير ((مجمع البيان )) )، شيخ
جمال الدين ابوالفتوح رازى ، قطب الدين راوندى و... مى باشند.
هجرت
اوائل دوران خلفت مستضيئى (547 - 566) ابن شهر آشوب در بغداد بود و مشتضيئى در
تقويت افكار و گسترش عقايد و اقتدار علماى حنبلى سعى و كوشش مى نمود. رفته رفته
فعاليتهاى چشمگير ابن شهر آشوب از سوى مخالفان ناديده انگاشته مى شد و او را
تضعيف مى كردند. از اين رو بغداد ديگر مكان مناسبى براى ارائه فعاليت ابن شهر
آشوب نبود. وى بغداد را به قصد شهر تاريخى و عالم پرور حله ترك كرد و به آن
ديار مهاجرت نمود. ابن شهر آشوب در سال 567 ق . كرسى درس خود را در حله رونق
بخشيد و شروع به تدريس و تربيت شاگرد نمود و پس از ساليان دراز، حله را ترك
كرد و به شهر موصل رفت و پس از اقامت زيادى در
موصل سرانجام به شهر حلب (شهر ستارگان ) هجرت كرد.
نويسنده روضات الجنات مى گويد:
((علت انتقال ابن شهر آشوب از عراق به شهر حلب آن بود كه شهرستان مزبور در آن
روزگار مجمع رجال و بزرگان بوده و مردم آنجا هم عموما با امامى مذهبان بخوبى رفتار
مى كرده و به مناسبت اينكه شهرستان حلب تحت نظر
آل حمدان بود كه امامى مذهب بوده اند... نسبت به علماى شيعه احترام مى كردند.)) (312)
آثار جاودن
ابن شهر آشوب قهرمان عرصه قلم و نگارش بود. او در اكثر علوم اسلامى - اعم از فقه ،
اصول ، كلام ، حديث ، تاريخ ، تفسير، رجال و... - تاءليفات و تصنيفاتى ارزنده ،
آموزنده و بى سابقه از خود به يادگار گذاشته كه هر يك در نوع خود مهم و نشانگر
نبوغ فكرى و مقام والاى علمى نويسنده آن است ؛ آثارى كه همواره مورد توجه و عنايت علمان
و دانشمندان قرار گرفته است .
اينك به معرفى برخى از آثار پر ارج آن دانشمند بزرگ شيعه مى پردازيم :
1 - متشابه القرآن و مختلفه : كتابى است تحقيقى كه مؤ لف آن در
سال 570 ق . در شهر حله به پايان برده است . (313)
2 - مناقب آل ابى طالب عليه السلام : ابن شهر آشوب در اين اث گرانقدر مناقب و
فضايل چهارده معصوم عليه السلام را يكايك مورد بحث و شرح قرار داده است .
3 - معالم العماء: او در يك كتاب كم حجم و پربار پس از برشمارى نام 1021 تن از
دانشمندان شرح حال كوتاهى از زندگى آنان و آثارشان را ذكر كرده است .
4 - مناقب النوصب
و شانزده اثر ذيل :
مخزون المكنون فى عيون الفنون ، الطرائق فى الحدود و الحقائق ، مائدة الفائدة ،
امثال فى الامثال ، الاسباب و النزول على مذهب
آل الرسول ، الحاوى ، الاوصاف ، المنهاج ،
الفصول فى النحو، الجديده ، انساب آل ابى طالب ، الاربعين حديثا (در مناقب حضرت
عليه السلام )، نخب الاخبار، الخصايص الفاطميه ، بيان
التنزيل ، المواليد (314)
در عرصه شعر
ابن شهر آشوب در عرصه شعر و ادب نيز حضورى نيكو داشت . و اشعار به جا مانده از
ايشان بيانگر اين است كه او اشعارى توانا و زبردست و اديبى ماهر بود. اشعار او
بيشتر حاوى نكات اخلاقى عرفانى ، حكيمانه و مدايح و مناقب
اهل بيت - عليه السلام - بود و در نوشته ها و هم در اشعارش به مخالفان تشيع پاسخ
داده و در اين مورد اشعار زياد سروده است . او اشعار خود را بيشتر در كتاب ((مناقب )) به
مناسبتهاى مختلف آورده و با كمال تاءسف هنوز به صورت ديوان ، با دفتر شعر، تدوين
و تنظيم نشده است . ما در اينجا به عنوان نمونه دو بيت از اشعارش را كه در مدح و منقبت
ائمه اطهار - عليه السلام - گفته است مى آوريم :
فنبوه ما شرفوا و هم اكباده . (315)
|
- بعد از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله مردمان را پيشوايانى بود، اما پيشوايان من
بعد از آن حضرت فرزندان اويند.
- چرا كه اگر اصحاب او به سبب صحابه بود شرافت يافتند، فرزندان وى ، هم اين
شرافت داشتند و هم جگر پاره هاى او بودند.
از نگاه ديگران
گفته ها و اظهار نظرهاى دانشمندان اسلامى چراغى است تا ما در پرتو آن ، شخصيت علمى
شاءن و منزلت معنوى مردانى چون ابن شهر آشوب را بهتر بشناسيم . پس با گذشت
ديگران عظمت روحى و مقام علمى او را به نظاره مى نشنينيم :
1 - علامه ميرمصطفى حسينى تفرشى (متوفى 1021 ق .)
نقل مى كند:
((رشيد الدين محمد... شهر آشوب ، پيشواى طايفه شيعه و فقيه آنان ، شاعرى بليغ و
نويسنده بود...)) (316)
2 - شيخ ابو على حائرى (متوفى 1251 ق .) مى نويسد:
((ابن آشوب شيخ الطائفه است و پايه فضل او به گفتگو ندارد.)) (317)
3 - شيخ حر عاملى (متوفى 1104 ق .) مى گويد:
((ابن آشوب عارف به رجال و اخبار و احاديث ، شاعر و اديب و جامع همه خوبيها بود.))
(318)
4 - علامه ميرزا حسين نورى (متوفى 1320 هق ) مى نويسد:
((فخر شيعه ، تاج شريعت ، افضل
الاوائل و درياى تلاطم ژرفى كه ساحل ندارد، احيا كننده آثار مناقب و
فضائل ، رشيد المله و الدين شمس الاسلام و المسلمين ابن آشوب فقيه ، محدث ، مفسر، محقق
و...)) (319)
5 - دانشمند رجالى و محقق ملا على قراجه داغى ديزمارى عليارى (متوفى 1327 ق .) مى
نويسد:
((ابن آشوب مازندرانى ، پيشواى طايفه شيعه ... و نويسنده بود.)) (320)
چنانچه از كتابهاى نويسندگان بر مى آيد دانشمندان
اهل تسنن آن طور كه از ابن شهر آشوب تجليل و به بزرگى ياد كرده اند، در حق كمتر
كسى از علماى شيعه چنين كرده اند.
اينك به گفته هاى يكى از آنان اشاره مى كنيم تا از اين رهگذر اندكى به شخصيت علمى و
قدر و منزلت و شان او بيشتر پى بريم .
صلاح الدين صفدرى ، يكى از عالمان بزرگ
اهل سنت مى نويسد:
((محمد بن على بن شهر آشوب ... يكى از سرشناسان شيعه است . او در هشت سالگى
قرآن را حفظ كرده بود و در علم اصول شيعه به حد نهايى رسيد. وى در علوم قرآنى و
مشكلات حديث و اخبار و لغت و نحو و موعظه در منبر - در زمانى كه مقتفى خليفه عباسى در
بغداد بود از ديگران تقدم داشت .)) (321)
رحلت
سرانجام ابن آشوب ، فقيه فرزانه اهل بيت عصمت و طهارت عليه السلام پس از گذراندن
صد سال عمر و حدود هفتاد سال خدمت پرتلاش به تشيع ، با
تحصيل ، تعليم و تربيت ، تحقيق و ترويج احكام الهى و
تحمل محنتهاى بسيار در راه دين و استحكام حوزه هاى علوم دينى و رفع
مسائل اجتماعى مردم و مشكلات شخصى زندگى ، در شب جمعه 22 شعبان
سال 588 ق در شهر حلب به ديار باقى پر كشيد و پيكر عزيزش را در نزديكى شهر
در دامنه كوه جوشن ، در جوار مرقد حضرت محسن بن ابى عبدالله الحسين عليه السلام دفن
كردند.(322)
سيد بن طاووس متوفاى 664 ق .
سوره پرواز
عباس عبيرى
ستاره سبز
در پانزدهم 8589 ق تولد نوزدادى خانواده سعد الدين ابو ابراهيم موسى بن جعفر را از
شادى و نشاط آكنده ساخت . ابو ابراهيم نوزاد نيمه محرم را به ياد نياى ارجمندش على
ناميد. (323)
همسر ابو ابراهيم دختر ورام بن ابى فراس دانشور شهره حله بود. (324) على اندك
اندك در محضر پدر بزرگى چون ورام و پدرى مانند سعد الدين ابو ابراهيم با الفباى
زندگى آشنا شد. او بزودى دريافت كه ريشه در آسمان دارد و با سيزده واسطه با امام
حسن مجتبى عليه السلام پيوند مى خورد. (325)
ورام برايش گفت كه ابو ابراهيم دخترزاده شيخ طوسى است . (326) و چگونه نياى
بزرگوارش محمد بن اسحاق به دليل زيبايى چهره و ناموزونى پاها به طاووس شهرت
داشت . (327)
ورام در دوم محرم 605 ق ديده از جهان بست . (328) هر چند همراهى اين بزرگمرد با
على بن موسى ، كه رضى الدين شهرت داشت ، ديرى نپاييد ولى همين زمان كوتاه كافى
بود تا على وى را بشناسد و همواره به عنوان الگو ستايشش كند.(329)
البته ستاره حله تنها بدين استادان بسنده نكرد. شيخ نجيب الدين بن نما، شيد شمس
الدين فخار بن معد الموسوى ، سيد صفى الدين الحسن الدربى ، شيخ سديد الدين سالم
بن محفوظ بن عزيزه السورواى ، سيد ابو حامد محبى الدين محمد بن عبدالدين زهره
الحلبى ، شيخ ابو السعادات اسعد بن عبد القاهر اصفهانى ، سيد
كمال الدين حيدر بن محمد بن زيد بن محمد به عبدالله الحسينى و سيد محب الدين محمد بن
محمود مشهور به ابن نجار بغدادى از ديگر استادان وى شمرده مى شدند.(330)
ناگفته پيداست كه استفاده از همه اين نامبردگان به شيوه
معمول روزگار ما تحقق نيافته ، بلكه بيشتر بهره ورى ستاره حله از آنها در قالب
قرائت روايت و اجازه نقل حديث بوده است . شتاب وى در آموختن مطالب دقيق علمى شگفت
انگيز بود. آنچه ديگران در چند سال مى آموختند او در يك
سال فرا گرفت و پس از خواندن بخش نخست نهايه شيخ طوسى به چنان پيشرفتى
دست يافت كه ابن نما در پشت جلد اول نهايه اجازه اى به خط خويش برايش نگاشت .
(331)
على كه همواره پند ورام در گوش داشت و در هر رشته علمى كه وارد مى شد به چيزى جز
تخصص نمى انديشيد (332) به اجازه استاد بسنده نكرده ، بخش دوم نهايه را نيز
خواند، (333) آنگاه مبسوط را به پايان برده ، بدين ترتيب پس از دو
سال و نيم فقه آموزى ، از استاد بى نياز شد واز آن پس تنها براى
نقل روايت در محضر استادان حضور يافت . (334)