بخش پنجم: آثار ماندگار

جايگاه نجاشى

ابوالعباس نجاشى، در شناخت راويان حديث، گوى سبقت را از ديگردانشمندان اين فن ربود و بر آنان برترى كامل يافت.

در قرن پنجم هجرى همان‏طور كه رشته‏هاى گوناگون دانش به رشد وكمال رسيد، دانش شناسايى حديث نيز تحول چشم‏گيرى پيدا كرد و اين‏نبود مگر به سبب وجود دو ابرمرد كه شايسته عنوان «پدر علم حديث‏»هستند، يعنى نجاشى و شيخ طوسى. آثارى كه اين دو خورشيد فروزان‏شيعه در اين زمينه از خويش به يادگار گذاردند به عنوان كتاب‏هاى اصلى‏مطرح گرديد و از آن تاريخ تاكنون عالمانى كه متخصص در اين رشته‏اندطبق نظريات و سخنان آن‏ها تحقيق كرده و بر محور آثار آن دو، كتاب‏هانوشته‏اند.

گرچه پيش از عصر نجاشى و شيخ طوسى محققان و علماى بسيارى‏در فن رجال قلم بر صفحه كاغذ نهاده و آثار ارزشمندى به يادگارگذاشته‏اند، همانند: «رجال‏» ابن‏داود، «رجال‏» شيخ صدوق، «فهرست‏»محمدبن وليد قمى، «الطبقات‏» ابن‏دول، «رجال‏» كلينى و از همه‏معروف‏تر كتاب «معرفة‏الناقلين عن‏الائمة‏الصادقين‏» تاليف شيخ‏ابى‏عمرو محمدبن عمربن عبدالعزيز، معروف به «كشى‏» (1) ، ولى آثارنجاشى و شيخ به سبب مقام علمى و جايگاه ويژه‏اى كه داشتند به عنوان‏اصول علم رجال معروف گشت. اين‏ها چهار كتاب‏اند به نام‏هاى: «اختيارالرجال‏»، (2) «الفهرست‏»، «الرجال‏» و «رجال نجاشى‏». سه كتاب‏نخست، تاليف شيخ طوسى‏است.

نجاشى يكى از خبرگان فن رجال، تنها در شناسايى و شناساندن‏راويان نور كار كرده و عنايت‏خاصى به اين رشته علمى داشته است كه ازآثارش نيز مهارت و تخصص او در اين زمينه روشن مى‏گردد. همين‏برجستگى منحصر به فرد اين شخصيت‏سبب شده است كه كتاب ونوشته‏اش از استحكام و اتقان بيشترى برخوردار باشد.

علاوه بر اين، نجاشى از يك سو تجربه‏ها و آثار به يادگار مانده ازعلماى برجسته سابق و نيز آثار گرانبها و ارزشمند دو معاصرش ابن‏غضائرى و شيخ طوسى را در اختيار داشت و از سوى ديگر از ويژگى‏هايى‏مانند: آگاهى و اطلاع كافى به دانش انساب و نيز قبايل گوناگون عرب ودانشمندان، حتى آگاهى از جزئيات زندگى آنان و نيز درك و بهره‏برى ازاساتيد بزرگ اين فن همچون: احمدبن على‏بن نوح سيرافى، احمدبن‏محمدبن جندى، محمدبن على كاتب، برخوردار بود. اين عوامل موجب‏شد كه وى در اين دانش خبره شود و بر قله علم رجال پاى نهد. (3) .

رجال نجاشى

اين كتاب از گرانبهاترين آثار شيعى در فن علم رجال و محور وتكيه‏گاه علماى اين رشته و پژوهشگران حوزه علوم اسلامى است. «رجال‏نجاشى‏» يكى از چهار كتاب اصلى رجالى شيعه است. هر محقق و عالمى‏كه در دانش شناخت راويان تحقيق و كتابى نوشته است، به تعريف وتمجيد از اين اثر ماندگار برآمده است.

كتاب‏شناس معروف، علامه آغابزرگ تهرانى مى‏نويسد:

«رجال نجاشى، در بين چهار كتاب اصول رجالى، مهم‏ترين كتاب‏است; نظير كافى در بين چهار كتاب حديثى. اين اثر از دانشمند آگاه ونقاد، ابوالعباس نجاشى از فرزندان عبدالله نجاشى است، همو كه امام‏صادق‏عليه السلام رساله اهوازيه را برايش نوشت.». (4) .

علامه حلى مى‏نويسد:

«كتاب رجال از نجاشى است كه ما در كتاب رجال خودمان،خلاصة‏الاقوال و ديگر كتاب‏ها از آن اثر بهره‏برده و مطالب زيادى را نقل‏كرده‏ايم.». (5) .

رجالى ديگر، علامه مامقانى مى‏نويسد:

«كتاب مشهور نجاشى در موضوع رجال است. تمام بزرگان ودانشمندانى كه زندگى وى را يادآور شده‏اند برستايش از آن‏برآمده‏اند.». (6) .

شهيد قاضى نورالله شوشترى مى‏نويسد:

«بسيارى از مطالب كتاب مجالس‏المؤمنين را از كتاب رجال نجاشى‏استفاده نموده‏ام.». (7) .

محقق و دانشمند ديگرى چنين مى‏نويسد:

«كتاب نجاشى يكى از كتاب‏هاى اصول علم رجال است و در بين آثارموجود اين فن، بهترين، زيباترين، معتبرترين و محكم‏ترين اثر است ومن از كتاب نجاشى در كتاب تاسيس‏الشيعه به نسبت‏بقيه نوشته‏هايى‏كه از بزرگان و پيشوايان علوم اسلامى در اختيار بوده است، مطالب‏زيادترى نقل كرده‏ام.». (8) .

زمان تاليف

اين‏كه نجاشى مهم‏ترين اثرش را در چه تاريخى گردآورى كرده‏است مشخص نيست و در جايى تصريح به زمان تاليف كتابش نمى‏كند،قرينه‏اى است‏بر اين‏كه نجاشى اين اثر را پس از دو كتاب الرجال والفهرست‏شيخ طوسى نوشته است; چون او در كتابش شرح حال شيخ‏طوسى را يادآور مى‏شود و اين دو كتاب را نام مى‏برد و از شيخ و آثارش‏تعريف و تمجيد مى‏كند، ولى شيخ در كتاب فهرست‏خويش، كه موضوع‏آن ذكر كتاب‏هاى شيعه و نام‏هاى مصنفان شيعى است، از نجاشى و كتاب‏او نامى نمى‏برد. (9) .

سيدبحرالعلوم در اين‏باره مى‏نويسد:

«دو كتاب الفهرست و الرجال شيخ طوسى جلوتر نوشته شده و نجاشى‏كتاب رجالش را بعد از آن دو كتاب نوشته است و از شيخ طوسى وكتاب‏هايش ستايش مى‏كند و مطالبى از آثار شيخ نقل مى‏كند.».

بحرالعلوم همين تاخير زمانى را به عنوان برترى سخن نجاشى مى‏داندو در ادامه مى‏نويسد:

«دو كتاب شيخ طوسى از كتاب‏هاى مهم و اساسى علم رجال است ونجاشى اين دو كتاب را با دقت مطالعه كرده و ديده است. از اين رو دركتاب رجالش مطالب زيادى را كه در آن‏ها نيست آورده و با توجه به‏شخصيت نجاشى، روشن است كتابى كه بعد نوشته مى‏شود بيشترمورد اعتماد است.». (10) .

بنابراين، فهرست از تاليفات اوليه شيخ طوسى است، ولى رجال‏نجاشى آخرين نوشته اوست و زمانى تاليف شده كه نهايت دقت و اطلاع‏را در اين رشته از علوم اسلامى دارا بوده است. (11) .

مى‏توان گفت كه نجاشى در زمان حيات استادش، سيدمرتضى تاليف‏كتابش را شروع كرده است. اين نكته از دو جاى سخن نجاشى استفاده‏مى‏شود: يكى از شرح نجاشى بر زندگى محمدبن‏عبدالملك‏بن‏محمدتبان (متوفى 419ق.) و ديگر از اين جمله كه در مقدمه كتاب مى‏نويسد:

«فانى وقفت على ما ذكره السيدالشريف اطال‏الله بقائه و ادام‏توفيقه... (12) ; من مطلع شدم بر سخنى كه سيد بزرگوار، سيدمرتضى‏فرموده است كه خداوند به او طول عمر دهد و توفيقاتش را روزافزون‏نمايد...».

و چون سال 436قمرى سال درگذشت‏سيدمرتضى است، شروع‏تاليف اين كتاب قبل از اين تاريخ بوده است و چون به شرح حال‏سيدمرتضى كه مى‏رسد، از او به عنوان استاد به ديار حق شتافته‏اش يادمى‏كند، به اين نتيجه مى‏رسيم كه اين اثر گرانبها و ارزشمند بايد در بين‏سال‏هاى 420 تا 440قمرى به خامه زيبا و توانمند نجاشى نوشته شده باشد.

هدف از نگارش

نجاشى يكى از احياگران، فرزانگان شيعى و راويان حديث است. وى‏هدف از تهيه و تاليف كتابش را معرفى محدثان و چهره‏هاى شايسته‏گذشته و بازشناساندن آثار گرانبهاى آنان در علوم و فنون مختلف‏مى‏داند.

گويا سيدمرتضى علم‏الهدى در يكى از جلسات درس و يا درجلسه‏اى ديگر، از سخن آن دسته از مخالفان كه شيعه را به نداشتن آثار وسابقه علمى سرزنش كرده و مورد انتقاد قرار داده‏اند، اظهار ناراحتى‏مى‏كند. نجاشى از ناراحتى سيد با خبر شده و تصميم مى‏گيرد كه دست‏به‏تحقيق در اين زمينه بزند و دانشوران شيعى و آثار ارزشمند آنان را معرفى‏كند. نجاشى در مقدمه كتابش در اين باره مى‏نويسد:

«از سخن سيد بزرگوار(سيدمرتضى) - خداوند عمرش را طولانى وتوفيق روزافزون به او عطا كند - مبنى بر انتقاد برخى از مخالفان برشيعه به علت نداشتن سابقه علمى و آثارى، مطلع شدم و اين سخن‏كسانى است كه از سرگذشت علماى شيعه و جايى كه زندگى داشتند وخدمات و آثار ارزنده‏اى كه از خويش به جاى گذارده‏اند، آگاهى ندارندو با شخصيتى نيز برخوردى نداشتند كه در اين زمينه‏ها از او سؤال‏نمايند. و از سوى ديگر، ما نيز وظيفه‏اى نسبت‏به ناآگاهان در اين گونه‏مسائل نداريم، ولى در حد توان خويش دست‏به تحقيق و جمع‏آورى‏مطالب زدم و آثار علماى شيعه را معرفى كردم، گرچه به سبب آن‏كه‏بيشتر كتاب‏ها و آثار در اختيارم نبود نتوانستم به شناساندن تمام آن‏هابپردازم. از اين رو از عالمان و محققانى كه كتابى نوشته و نام آن‏ها دراين مجموعه نيست عذر مى‏خواهم.». (13) .

علامه سيدمحسن عاملى پس از نقل اين سخن نجاشى مى‏نويسد:

«بسى جاى تامل و دقت است كه پى ببريم دانشمندان چقدر بلند همت‏بودند و چطور نسبت‏به دين و مذهب غيرت و تعصب داشتند. به‏محض اين كه سخنى از مخالفان مى‏شنيدند انگيزه مى‏گرديد كتاب وآثارى را به رشته تحرير درآورند و سخن مخالف را در نطفه خفه كنندو پوچى آن را به اثبات برسانند.». (14) .

شيوه و موضوع

كتاب نجاشى مشتمل بر نام و آثار 1270 فرزانه، از محدثان و علماى‏شيعى است كه در بيشتر موارد، سلسله سند از نجاشى تا راوى و شخصى‏كه به معرفى او و آثارش پرداخته ذكر شده است. نجاشى اين كتاب را دردو جزء تهيه و تنظيم كرده و به همان ترتيب در دو جلد چاپ و منتشرگرديده است. وى در مقدمه مى‏نويسد:

«براى هر يك از نام‏ها طبق حروف تهجى، بابى قرار دادم تا آن‏كه‏محققان با سهولت‏بيشترى به نام مورد نظرشان دسترسى پيدا كنند. درابتدا طبقه اول از صاحبان تصنيف را كه نام آن‏ها كم بود يادآورى كرده وآن‏گاه به ذكر بقيه پرداختم. البته علماى ما - رحمت‏خدا بر همه آنان باد -در اين رشته، آثار و كتاب‏هايى به يادگار گذاشته‏اند كه همه مطالب اين‏فن را در بر ندارد و من در اين مجموعه - اگر خداوند بخواهد -اميددارم كه بتوانم تمام زوايا و مطالبى كه در اين فن دخالت داردجمع‏آورى كنم و نيز براى هر شخصيت و محدثى تنها يك راه روايى رايادآور شدم تا از هدف اصلى دور نگردم.». (15) .

بنابراين، ترتيب كتاب بدين صورت است كه اول به معرفى مؤلفان وصاحبان آثار از طبقه اول و شخصيت‏هاى محدثى كه در زمان پيامبر و نيزاز اصحاب ائمه معصومين‏عليهم السلام به شمار مى‏آمدند اقدام كرده و سپس به‏ذكر بقيه پرداخته است. گرچه براى هر يك از نام‏ها طبق حروف تهجى‏بابى دارد، ولى براى همان شخصيت‏ها كه نامشان با حرف الف شروع‏مى‏شود و يك نام دارند بابى را گشوده است; مثلا در حرف الف، براى نام‏ابراهيم يك باب و براى اسماعيل يك باب و براى احمد يك باب وهمين‏طور براى هر كدام از نام‏ها بابى باز كرده است. البته نقصى كه داردعدم رعايت ترتيب حرف دوم نام شخصيت رجالى و نيز نام پدران آن‏هااست و همين‏طور نام راويانى را كه نامشان حسن و حسين است در حرف‏الف ذكر نموده كه جايش در حرف حا است.

بعضى از محققان و دانشمندان، مانند شيخ داودبن‏حسن جزايرى،معاصر با صاحب حدائق و مولا عنايت‏الله قهپايى، كتاب رجال نجاشى رامرتب و منظم كرده‏اند. قهپايى علاوه بر رجال نجاشى، اختيارالرجال،فهرست، رجال شيخ طوسى و نيز الضعفاء ابن غضائرى را ملفق و مرتب‏ساخته و اين مجموعه را مجمع‏الرجال ناميده است. (16) .

آن‏طور كه از سخن خود نجاشى در ابتداى جزء اول و نيز جزء دوم‏برمى‏آيد، نام كتاب او فهرس اسماء مصنفى‏الشيعه است كه در آن به‏شناساندن آثار، كنيه، القاب، نياكان، و جايى كه زندگى كرده‏اند و نيز به‏بيان آنچه كه درباره شخص راوى از ستايش و يا مذمت گفته‏اند پرداخته‏است. (17) .

از اين رو نام اين مجموعه ارزشمند، فهرست است معروف به رجال‏نجاشى، كه بر روى جلدهاى چاپ شده آن مزين است. فهرست، دراصطلاح به كتبى كه در آن از صاحبان اصول و مصنفات (18) نام برده شده‏اطلاق مى‏گردد و اساتيد علم رجال در سابق فهرست‏هايى داشته‏اند كه درآن‏ها فقط به معرفى بعضى از مؤلفان شيعه و يا معرفى كتب موجود نزدخود بسنده مى‏شده است; مانند فهرست ذرارى و ابن عبدون.

نخستين كسى كه در اين رشته به تفصيل كتاب نوشت ابوالحسين‏احمدبن حسين، معروف به ابن‏غضائرى، رجالى معروف شيعه و معاصر با نجاشى و شيخ طوسى بود كه دو كتاب در اصول و مصنفات فراهم كرد كه‏تا زمان نجاشى موجود بوده و پس از آن به دست نسل‏هاى بعد نرسيده‏است. (19) .

پس از وى شيخ طوسى و آن‏گاه نجاشى فهرست معتبر و مبسوطخويش را نوشته‏اند. اثر ماندگار و هميشه جاويد نجاشى بارها چاپ شده‏است كه جديدترين چاپ آن با تحقيق محمدجواد نايينى، در دو جلد، درسال 1408 در بيروت به زيور طبع آراسته گرديده است.

آغابزرگ تهرانى مى‏نويسد:

«كتاب نجاشى براى اولين بار در بمبئى چاپ شد و من نسخه خطى آن‏را به خط شيخ فضل‏بن‏محمدبن‏فضل عباسى كه در سال 1021قمرى،نوشته است نزد شيخ محمد، معروف به سلطان‏المتكلمين در سال‏1350قمرى در تهران ديدم. وى از روى نسخه خطى استادش،عبدالنبى جزايرى نوشته است و او از نسخه خطى استادش، سيدمحمد، صاحب مدارك نوشته و او نيز از نسخه خطى كه در كتابخانه‏نجف موجود بوده نوشته است. در نسخه خطى كتابخانه نجف خط‏ابن‏ادريس حلى و نيز خط سيدعبدالكريم‏بن‏طاووس وسيدمحمدبن‏معد موسوى موجود است.». (20) .

يكى از نسخه‏هاى خطى اين كتاب كه نويسنده آن در محرم سال 981آن را به پايان برده در كتابخانه تبريز و نيز نسخه ديگرى كه نويسنده‏اش درشعبان سال 967 آن را به اتمام رسانده است در كتابخانه آستان قدس‏رضوى موجود است. (21) .

آثار ديگر

ابوالعباس نجاشى غير از اثر مشهور و به يادگار مانده‏اش معروف به‏رجال نجاشى، كتاب‏هاى ديگرى نيز به رشته تحرير درآورده است، ولى‏هيچ يك منتشر نگرديده و از نسخه‏هاى خطى آن‏ها نيز آگاهى پيدانكرديم. نجاشى اين كتاب‏ها را در آن‏جا كه شرح حالش را يادآور شده ازنوشته‏هاى خويش شمرده است كه عبارتند از:

1 - «الجمعه‏»، اين كتاب درباره وظايف و اعمال عبادى در روز جمعه‏است. (22) .

2 - «الكوفه‏»، درباره معرفى آثار و اماكن تاريخى و فضيلت آن‏ها و نيزفضايل شهر كوفه. (23) .

3 - «انساب بنى نضربن‏قعين‏»، كه به شناساندن خاندان و نياكان‏بنى‏نضربن‏قعين مى‏پردازد. (24) .

4 - مختصرالانواء و مواضع‏النجوم. (25) .

روايتگران

جمعى از دانشمندان، از روح بلند، تعهد، تقوا و اخلاص نجاشى‏بهره‏ها برده و از درياى دانش او درها صيد كردند و به مقام نقل روايت ازكتاب‏هاى او نايل آمدند. البته ما در كتاب‏هاى تراجم و رجالى به دنبال‏شاگردان و چهره‏هايى كه از خرمن دانش و تقواى رجالى شهير شيعه،نجاشى استفاده بردند بوديم و تنها به نام چند نفر از آن‏ها دست‏يافتيم:

1 - ابوصمصام ذوالفقاربن معبد حسينى (متوفى حدود 520ق.) وى‏از سادات بزرگوارى است كه از سيدمرتضى، نجاشى و شيخ طوسى‏روايت نقل مى‏كند. فقها و دانشمندانى چون قطب راوندى (متوفى‏573ق.) و ابن‏شهرآشوب (متوفى 588 ق.) از وى حديث نقل مى‏كنند. (26) .

2 - ابوالحسن سليمان‏بن حسن صهرشتى، وى از فقها و شخصيت‏هاى‏برجسته شيعى و از شاگردان مبرز سيدمرتضى و شيخ طوسى است. او ازاين دو بزرگوار و نيز از شيخ مفيد و نجاشى و ديگر فرزانگان دانشورروايت نقل مى‏كند. وى كتاب‏هايى دارد، از جمله: قبس‏المصباح كه درموضوع دعا است. (27) وى نجاشى را چنين ستايش مى‏كند:

«ابوالحسين‏احمد نجاشى، در بغداد، استادى مورد اعتماد بود ودرخشندگى داشت. او به صداقت در گفتار در بين علماى شيعى و سنى‏مشهور بود.». (28) .

3 - ابوالحسن على‏بن احمدبن نجاشى، وى فرزند نجاشى است و درشمار اساتيد بزرگ و دانشمندان جاى دارد. (29) .

ما به غير از كتاب گرانسنگ طبقات اعلام‏الشيعه، اثر محقق شهيرآغابزرگ تهرانى، به نام چنين شخصيتى به عنوان فرزند نجاشى دسترسى‏پيدا نكرديم و چون بيشتر فرزندان دانشمندان، تحت نظارت پدر مراحل‏تحصيل علوم را مى‏گذرانند و يا دست كم بهره‏مندى از دانش‏ها و معارف‏اسلامى را نزد پدر آغاز مى‏كنند، وى را در رديف شاگردان ودست‏پروردگان نجاشى نام برديم.

پى‏نوشتها:


1) جهت اطلاع از سيراجمالى علم رجال تا زمان شيخ و نجاشى، مراجعه شود به: «چهاركتاب اصلى علم رجال‏».

2) اصل اين كتاب موسوم به معرفة‏الناقلين عن‏الائمة‏الصادقين از كشى است و چون درآن اغلاط و اشتباهاتى وجود داشته، شيخ طوسى به تلخيص و تهذيب آن همت‏گماشته و نام آن را اختيارالرجال گذارده است. براى شناخت از اين كتاب و الفهرست‏شيخ طوسى مراجعه شود به كتاب چهار كتاب اصلى علم رجال.

3) ر. ك: فوائدالرجاليه، ج‏2، ص‏46.

4) الذريعه، ج‏10، ص‏154.

5) خلاصة الاقوال، ص‏12.

6) تنقيح‏المقال، ج‏1، ص‏70.

7) مجالس‏المؤمنين، ج‏1، ص‏433.

8) تاسيس‏الشيعه، ص‏267; كليات فى علم‏الرجال، ص‏55.

9) رجال نجاشى، ج‏2، ص‏332.

10) فوائدالرجاليه، ج‏2، ص‏46.

11) الذريعه، ج‏10، ص‏154.

12) رجال نجاشى، ج 1، ص 57; ج 2، ص 333.

13) رجال نجاشى، ج‏1، ص‏57.

14) اعيان‏الشيعه، ج‏3، ص‏38.

15) رجال نجاشى، ج‏1، ص‏57.

16) اعيان‏الشيعه، ج‏3، ص‏38; الذريعه، ج‏10، ص‏154.

17) رجال نجاشى، ج‏1، ص‏59; ج‏2، ص‏5.

18) احتمالا «اصل‏» كتابى است كه در آن مطالب بدون تبويب و ترتيب ذكر شده باشد و«تصنيف‏» كتابى است كه مطالب آن مرتب و تحت عناوين خاص ذكر شده باشد; يا«اصل‏» آن است كه در آن فقط به نقل روايات بسنده شده باشد و «تصنيف‏» آن‏كه درآن از گردآورنده نيز سخنى و بيانى افزوده شده باشد. چهار كتاب اصلى علم رجال، ص‏20.

19) چهار كتاب اصلى علم رجال، ص‏16; قاموس‏الرجال، ج‏1، ص‏441.

20) الذريعه، ج‏10، ص‏155.

21) رجال نجاشى، ج‏1، ص‏56.

22) الذريعه، ج‏5، ص‏140.

23) همان، ج‏18، ص‏184.

24) همان، ج‏2، ص‏380.

25) همان، ج‏20، ص‏180; رجال نجاشى، ج‏1، ص‏254.

26) طبقات اعلام‏الشيعه، ج‏2، ص‏19; روضات‏الجنات، ج‏1، ص‏63; امل‏الآمل، ج‏2،ص‏116; فوائدالرجاليه، ج‏2، ص‏85.

27) امل‏الآمل، ج‏2، ص‏128; فوائدالرجاليه، ج‏2، ص‏40; رجال نجاشى، ج‏1، ص‏51.

28) فوائدالرجاليه، ج‏2، ص‏40.

29) طبقات اعلام‏الشيعه، ج‏2، ص‏8.