بخش سوم: فرشته‏هاى دانش

انوار تابان

آية‏الله سيد محمد كاظم يزدى كه بدون شك، يكى از مفاخر شيعه به‏شمار مى‏آيد، از سنين كودكى به تحصيل علم پرداخت و از محضر اساتيدبزرگى بهره‏مند شد كه هر يك در پرورش استعدادهايش نقش خاصى‏داشته‏اند. در اين‏جا به ذكر اسامى و شرح حال مختصر برخى از اساتيدايشان مى‏پردازيم:

1. ميرزاى شيرازى (1230 - 1312 ه . ق.)

ميرزا محمد حسن، فرزند ميرزا اسماعيل شيرازى معروف به ميرزاى‏بزرگ، يكى از بزرگترين مراجع و علماى اسلام در قرن چهاردهم هجرى‏است. درگذشته، شيوه پرورش طلاب چنين بود كه آنان را از كودكى بادروس حوزه آشنا مى‏ساختند تا نهال وجودشان زودتر بارور گردد.ميرزاى شيرازى پس از چهار سال و پانزده روز كه از عمر گرانبهايش‏مى‏گذشت، شروع به تحصيل كرد و در هشت‏سالگى، دروس مقدماتى‏حوزه را به پايان رسانيد، در دوازده سالگى در درس شرح لمعه (1) شركت‏نمود و در پانزده سالگى به تدريس آن پرداخت. پس از مدتى به توصيه‏استادش به دارالعلم آن زمان، يعنى حوزه علميه اصفهان رفته، در درس‏استاد شيخ محمد تقى شركت كرد و در سال 1259 هجرى قمرى واردعتبات (2) عاليات شد و در آن‏جا از وجود علمايى، چون «شيخ محمد حسن‏نجفى‏» مؤلف كتاب جواهرالكلام و نويسنده كتاب انوار الفقاهة بهره‏مندگرديد. بعد از رحلت صاحب جواهر به درس مرحوم شيخ انصارى حاضرشده و در نجف اشرف اقامت گزيد.

براى توصيف شخصيت اين مرد بزرگ، همين بس كه شيخ الفقها،شيخ انصارى مى‏فرمود: «من درسم را براى سه نفر مى‏گويم، ميرزا محمدحسن، ميرزا حبيب‏الله و آقا حسن تهرانى‏». بعد از رحلت‏شيخ انصارى،همه اعلم بودن وى را تاييد كردند.

ايشان تاليفاتى دارد كه از مهمترين آنها مى‏توان رساله‏اى در رضاع،رساله‏اى در اجتماع امر و نهى، حاشيه بر نجاة العباد و كتابى در فقه را نام‏برد. اين فقيه فرزانه يكى از بزرگترين شخصيتهايى است كه قدرت فتوا رازنده كرد و با فتواى تحريم تنباكو موجبات نجات ايران از شر استعمارگران‏را فراهم آورد و فتوايش حتى تا حرمسراى شاه نيز نفوذ كرد.

او شاگردان فراوانى را تربيت نمود كه از مهمترين آنها مى‏توان ازآيات عظام سيد محمد كاظم يزدى، شهيد شيخ فضل‏الله نورى، ميرزاء;11كصمحمد تقى شيرازى (ميرزاى دوم)، مرحوم نايينى، حاج آقا رضا همدانى‏و سيد ميرزا ابوالفضل تهرانى نام برد.

آية‏الله العظمى سيد محمد كاظم يزدى از ابتداى ورود به نجف دردرس ايشان شركت كرد و مراحلى از درس خارج فقه و اصول را ازمحضر اين عالم بزرگ فراگرفت. او نزد ميرزا از احترام خاصى برخورداربود. (3) .

2. شيخ محمد باقر فرزند شيخ محمد تقى اصفهانى نجفى.

او يكى از علماى بزرگ و طراز اول اصفهان بود كه در اواخر قرن‏سيزدهم هجرى مى‏زيست. وى پدر خود را در كودكى از دست داد و به‏همت مادرش - كه فرزند مرحوم كاشف‏الغطا بود - به درجه اجتهاد رسيد.شيخ محمد باقر با دخترى از نسل سيد صدرالدين اصفهانى ازدواج كرد كه‏ثمره آن، آقا نجفى معروف، يكى از علماى بزرگ بود. اين عالم فاضل،مقدمات علوم فقهى را در اصفهان به پايان برد و چند سالى نيز در عتبات‏عاليات از محضر علما، به خصوص دايى بزرگوارش، فرزند كاشف الغطااستفاده كرد. بعد از فوت دايى خود، چندين سال به درس مرحوم شيخ‏انصارى رفت تا اين‏كه به درجه اجتهاد نايل آمد، سپس به اصفهان‏بازگشت و به قضاوت پرداخت و مشغول رسيدگى به امور مردم شد.

او در مورد اقامه حدود و مقررات اسلامى سعى وافرى داشت وعابدى زاهد و عاشقى بى‏قرار بود و شبها از ترس خدا اشك مى‏ريخت وبه راز و نياز با معبود خويش مى‏پرداخت، اغلب شبها را در تخت فولاد،كنار قبر پدرش به صبح مى‏رسانيد و به دعا و عبادت مشغول بود.

شيخ محمد باقر، شبى در اصفهان، جنب قبر پدر بزرگوارش در حال‏مكاشفه (4) ، احساس كرد كه زمان عروج و ارتحالش فرا رسيده و اجلش‏نزديك است و در عين حال، بسيار مايل بود كه در كنار قبر مولايش‏حضرت على‏عليه السلام و جنب قبر جدش كاشف‏الغطا به خاك سپرده شود، به‏همين دليل تصميم گرفت، هر چه زودتر خود را به نجف برساند. مردم كه‏نمى‏دانستند براى آن سالك كوى دوست، چه پيش آمده، وقتى از قصدمسافرت شيخ با خبر شدند، از رفتن ايشان ممانعت كردند، اما او كه‏مى‏دانست چه خواهد شد، در يكى از شبها به طور مخفيانه، اصفهان را به‏قصد نجف اشرف، ترك گفت و با زحمت‏بسيار زياد، مسير طاقت‏فرساى‏نجف را پيمود و در شبى بارانى، خود را به حرم مولايش رساند و در جوارضريح منورش، آرامش يافته و به دعا و زيارت مشغول شد. آن‏گاه ازخادمان مقبره جدش كاشف الغطا، خواست كه قبرى براى او آماده كنند.در اين فاصله، ديرى نپاييد كه نداى حق را لبيك گفت و در كنار قبر جدش‏به آرامشى ابدى دست‏يافت. (5) .

3. سيد محمد باقر موسوى خوانسارى (1226 - 1313 ه . ق.)

فرزند حاج ميرزا زين العابدين موسوى خوانسارى يكى از بزرگترين‏محققان و مشاهير جهان اسلام است كه در خوانسار متولد شد و دوران‏كودكى و اوايل جوانى را در آن‏جا سپرى كرد. ديرى نگذشت كه به همراه‏پدر و خانواده‏اش به اصفهان آمد و علاوه بر بهره‏گيرى از درس پدرش،از محضر بزرگانى، همچون شيخ محمد تقى اصفهانى، سيد صدرالدين‏عاملى، حاجى كرباسى استفاده نمود، سپس به نجف رفت و از محضردرس بزرگان علماى عصر خويش بهره‏مند شد و سرانجام، نه نفر از آيات‏عظام به او اجازه اجتهاد دادند. پس از سالها كوشش در راه تحصيل علوم‏اهل بيت‏عليهم السلام و كسب فضايل بسيار به اصفهان بازگشت و به تحقيق وتاليف و پرورش شاگردانى، همچون عالم جليل‏القدر سيد محمد كاظم‏يزدى پرداخت. كتاب روضات الجنات از تاليفات ايشان است كه شهرتى‏جهانى دارد. از ديگر تاليفاتش مى‏توان از احسن العطيه در شرح الفيه، نهريه‏در فقه، قرة‏العين در اصول، ادب اللسان در اخلاق، جواهر الآثار در حديث وحاشيه رياض المسائل و حاشيه شرح لمعه شهيد ثانى و چندين اثر ديگر نام‏برد.

4. ميرزا محمد هاشم خوانسارى (1235 - 1318 ه . ق.)

او فرزند حاج ميرزا زين العابدين خوانسارى و برادر آية‏الله سيدمحمد باقر موسوى خوانسارى بود. وى در دوران كودكى به اتفاق‏خانواده، عازم اصفهان شد و از محضر برادر خود سيد محمد باقر و نيزپدرش، كسب فيض نمود، سپس چند سال از محضر سيد صدرالدين‏عاملى استفاده كرد و همزمان از محضر آية‏الله مرحوم سيد حسن مدرس‏نيز بهره جست.

وى كه در اصفهان به درجه اجتهاد نزديك شده بود، به نجف‏عزيمت كرد و پس از كسب اجتهاد از محضر شيخ الفقها و المجتهدين،شيخ مرتضى انصارى و ديگر شخصيتهاى علمى به اصفهان بازگشت و به‏تدريس فقه، اصول، حديث، رجال، كلام و تفسير پرداخت (6) و بزرگانى ازقبيل شيخ هادى تهرانى، سيد محمد كاظم يزدى، آقا شريعت اصفهانى،سيد ابوتراب خوانسارى از محضر درس او بهره‏ها برده و به درجه علمى واستادى رسيدند. ايشان به صاحب مبانى الاصول شهرت دارد. از ديگر آثاراو منظومه‏اى در فقه و اصول، مقامات لطفيه، جواهرالعلوم، اصول آل رسول،چهل حديث وچندين اثر ديگر را مى‏توان نام برد. اين سيد بزرگوارسرانجام در هفدهم ماه رمضان سال 1318 ه . ق. وفات كرد. (7) .

5. از ديگر اساتيد سيد، مرحوم ملا محمد ابراهيم اردكانى بود كه‏از علماى مشهور حوزه علميه يزد به شمار مى‏رفت و در ادبيات عرب‏صاحب‏نظر بود (8) و سرانجام در سال 1315 ه . ق. وفات يافت.

6. مرحوم آخوند زين‏العابدين عقدايى از علماى يزد.

7. مرحوم ملا محمد جعفر آباده‏اى كه از بزرگان حوزه علميه‏اصفهان بود.

8. مرحوم شيخ راضى فرزند شيخ محمد جعفرى، فقيهى بزرگ درحوزه علميه نجف بود و به فقيه بزرگ عرب مشهور است.

9. مرحوم آية‏الله شيخ مهدى جعفرى در نجف.

10. مرحوم شيخ مهدى آل كاشف الغطا در نجف.

در مكتب استاد

استاد بزرگ سيد محمد كاظم يزدى چشمه جوشانى بود كه تشنگان‏بسيار زيادى از زلال پرفيضش سيراب مى‏شدند. استاد يزدى از حوزه‏درسى گسترده‏اى برخوردار بود و شاگردان بى‏شمارى را تقديم اسلام‏كرد كه هر يك، از مفاخر اسلام و بزرگان شيعه و استوانه‏هاى حوزه علميه‏به شمار مى‏رفتند و در ترويج اسلام و بيدارى ملتها نقش بسزايى داشتند.ما در اين‏جا به شرح مختصرى از احوال برخى از آنان مى‏پردازيم:

1. شيخ محمد حسين كاشف الغطا، فرزند شيخ على كه عالمى مجاهدبود و از افتخارات اسلام و تشيع به حساب مى‏آمد. اين عالم جليل‏القدردر سال 1294 ه . ق. در نجف به دنيا آمد. علاقه و استعداد او به قدرى بودكه دوره ادبيات عرب را قبل از بلوغ به پايان برد و در پانزده سالگى كتاب‏العتبات العنبريه را نوشت، سپس به فلسفه و عرفان روى آورد. در سال‏1312 ه . ق. در درس خارج فقه واصول استاد سيدمحمد كاظم يزدى‏شركت كرد و در بين شاگردان ايشان، چون ستاره‏اى درخشيد. در سال‏1338 ه . ق. كتاب الدين و الاسلام را در زمينه اصول دين نوشت.

محمد حسين و برادرش احمد از جوانترين انديشمندان حوزه علميه‏نجف و از هوشمندترين شاگردان آية‏الله سيد محمد كاظم يزدى بودند.استاد كه استعداد درخشان و پشتكارشان را در درس به خوبى دريافته بود،به آنها احترام زيادى مى‏گذاشت و علاقه فراوانى به آنها نشان مى‏داد. آنان‏نيز پروانه‏وار دور شمع وجود استاد مى‏چرخيدند و از او درس مى‏گرفتند،كم كم جايگاه ويژه‏اى نزد استاد يافتند و به خاطر نبوغ و شوق فراوان درزمينه فراگيرى علوم اسلامى و به دستور استاد، به افتخار پاسخگويى‏سؤالات شرعى مقلدان استاد نايل آمدند. در اين ميان، استاد كه در حال‏نگارش كتاب عروة‏الوثقى براى پاسخگويى به سؤالهاى شرعى مردم بود،محمد حسين و احمد به يارى استاد شتافتند و در چاپ كتاب عروة‏الوثقى‏نقش مؤثرى را ايفا كردند و از دانشوران مجمع فقهى آية‏الله سيد محمدكاظم يزدى به شمار آمدند. (9) استاد چنان به اين دو برادر اعتماد داشت كه‏آنان را جزو اوصياى چهارگانه‏اش معرفى كرد.

مرحوم كاشف‏الغطا، از افكار بلندى برخوردار بود و در بيدارگرى‏جوامع اسلامى، نقش شايانى داشت. وى از اختلافات مسلمين به شدت‏رنج مى‏برد و سعى بسيار در حل و فصل آنها داشت. او به كشورهاى لبنان،سوريه و تركيه سفر كرد و در مبارزه با فرقه گمراه وهابيت نقش بسزايى‏داشت و در رد آنها نيز كتاب الآيات و البينات را نوشت و در نشر و تبليغ‏فرهنگ اسلام ناب محمدى‏صلى الله عليه وآله كم نظير بود. اين عالم بزرگ 25 سال دردرس استاد سيد محمد كاظم يزدى شركت داشت و دست‏نوشته‏هاى‏استاد را در كتابى به نام سؤال و جواب جمع‏آرى كرد و به چاپ رسانيد. اوخود نيز داراى رساله احكام بوده است. سرانجام، كاشف الغطا در سن 79سالگى در سال 1373ه . ق. به ديار باقى شتافت. (10) .

2. شيخ احمد كاشف الغطا فرزند شيخ على و برادر علامه بزرگوارمحمد حسين كاشف الغطا در سال 1295ه . ق. در نجف به دنيا آمد. درايام كودكى مقدمات دروس حوزوى را آموخت و در سال 1312ه .ق. به‏اتفاق برادرش در درس آية‏الله يزدى شركت جست و يكى از اوصياى‏چهارگانه مرحوم سيد گرديد. وى تاليفات بسيارى دارد و در علوم‏مختلف به خصوص فقه و اصول، تبحرى خاص داشت. ايشان از مراجع‏تقليد شيعه بود و در كشورهاى عربى، مقلدان زيادى داشت (11) و پشتوانه‏محكمى براى برادرش به حساب مى‏آمد، اما متاسفانه عمر شريفش‏ناپايدار بود و در سن 49 سالگى در سال 1344 ه . ق. رحلت كرد. عروج‏روح بلندش، ضربه بزرگى براى برادر و ثلمه‏اى جبران‏ناپذير براى اسلام بود.

3. آية‏الله سيد حسن مدرس، فرزند سيد اسماعيل. اين عالم‏سياستمدار كه در اصل از قمشه (شهرضا) مى‏باشد، آواى ديانت و سياست‏را توامان سرداد. شايد بتوان گفت: از نظر مبارزه با استبداد، تا قبل از امام‏خمينى(ره) بى‏نظير بوده است. وى در سال 1287 ه . ق. در «سرابه‏» ديده‏به جهان گشود، مقدمات حوزه را نزد پدرش آموخت و پس از آن به‏مدت سيزده سال در اصفهان، نزد ميرزا عبدالعلى نحوى و جهانگيرخان‏قشقايى تحصيل نمود، سپس به نجف اشرف هجرت كرد و مدت هفت‏سال از محضر حضرت آية‏الله سيد محمد كاظم يزدى و حضرت آية‏الله‏سيد محمد كاظم خراسانى بهره برد.

حضرت آية‏الله سيد حسن مدرس از شخصيت والايى برخوردار بود،به حدى كه در مجلس دوم شوراى ملى به عنوان مجتهد طراز اول ازطرف علما انتخاب شد و از آن پس تا پنج دوره، در مجلس حضورداشت، در مدرسه سپهسالار نيز علوم حوزوى را تدريس مى‏كرد. امام‏خمينى‏قدس سره به دفعات در سخنرانيها از شخصيت گرانقدر ايشان تجليل‏مى‏كرد. وى كه با گفتار و كردارش اصل معروف «ديانت ما عين سياست ماو سياست ما عين ديانت ماست‏» را فرياد مى‏كرد، هماره منادى آزادى بودو اولين رقيب رضاخان مى‏شد و سرانجام توانست آن شخصيت قلدرمآب را به زانو درآورد.

روزى مدرس به قصد عزيمت‏به مدرسه سپهسالار از منزل خارج‏شد، وقتى درشكه‏چى جلو ايشان توقف كرد، از وى پرسيد: تا مدرسه‏سپهسالار چقدر مى‏برى؟ درشكه‏چى گفت: سه قران. سيد در حالى كه‏سوار درشكه مى‏شد، با لبخند تمسخرآميزى گفت: چطور كرايه درشكه تامدرسه شاه سه قران است و حال آن‏كه شاه ايران سه قران نمى‏ارزد؟!

از آن‏جا كه وجود مدرس براى رضاخان، قابل تحمل نبود، دستور دادتا وى را دستگير كرده و در شهرهاى مختلفى از جمله «خواف‏» و «كاشمر»زندانى كنند. سرانجام به دستور رضاخان، وى را در شب بيست و هشتم‏ماه مبارك رمضان سال 1357 ه . ق. (1316 ه . ش.) در كاشمر به هنگام‏افطار به شهادت رسانيدند. امروزه قبر شريفش در امامزاده حمزه كاشمر،زيارتگاه عاشقان حق و عدالت مى‏باشد. (12) .

4. آية‏الله سيد محمد تقى خوانسارى از ديگر شاگردان آية‏الله العظمى‏سيد محمد كاظم يزدى است كه در ماه رمضان، سال 1305ه . ق. درخانواده‏اى كه به علم و فضل اشتهار داشت‏به دنيا آمد. وى تحصيلات‏ابتدايى را در زادگاهش خوانسار گذراند و در سال 1322 در حالى كه بيش‏از هفده سال نداشت، راهى نجف شد و پس از گذراندن سطوح (13) به‏محضر درس مرحوم سيد محمد كاظم يزدى و مرحوم آخوند خراسانى‏راه يافت. اين عالم فاضل در جنگ جهانى اول كه عراقيها به يارى دولت‏عثمانى شتافتند، شركت كرد و چون رزمنده‏اى كارآزموده و شجاع بادشمنان اسلام جنگيد و سرانجام زخمى و اسير گرديد و سپس به‏هندوچين تبعيد شد.

حضرت امام خمينى - رضوان الله تعالى عليه - درباره او فرمود:

آقاى محمد تقى خوانسارى - رضوان‏الله تعالى عليه - به حبس رفت،يعنى گرفتند، اسيرش كردند، يعنى با يك عده ديگر اسيرش كردند وبردند به خارج. ايشان مى‏فرمودند كه ما را انگليسيها مى‏شمردند: يك،دو، سه، چهار، تحويل يك كسى مى‏دادند. آن وقت‏به آنها مى‏گفتند كه‏اينها آدم خورند. ما مامورين انگليسى مى‏شماريم كه مبادا شما رابخورند.

سرانجام شخصى كه در زندان از ايشان فلسفه و حكمت مى‏آموخت،موجبات نجاتش را فراهم كرد. ايشان بعد از آزادى به زادگاهش بازگشت‏و در سال 1340ه . ق. بنا به پيشنهاد مرحوم حاج شيخ عبدالكريم حائرى‏يزدى، مؤسس حوزه علميه قم، به شهر قم آمد و در تاسيس حوزه مقدسه‏قم ايشان را يارى كرد. وى بعد از مرحوم حائرى يكى از پشتوانه‏هاى‏بزرگ حوزه علميه قم محسوب مى‏شد و سرانجام پس از مدتها تلاش وخدمت، به دعوت مردم همدان، بدان‏جا رفت و پس از اندكى اقامت، درهفتم ذى الحجه 1371 ه . ق. دار فانى را وداع گفت و روح پاكش به‏ملكوت اعلى پيوست. پس از وقوع اين حادثه غم‏انگيز، پيكر شريفش رابه قم انتقال داده و بعد از تشييع با شكوه در مسجد بالاسر حرم حضرت‏معصومه(س) كنار مرقد استادش حاج شيخ عبدالكريم حائرى يزدى به‏خاك سپردند. (14) .

5. آية‏الله سيد عبدالحى طباطبايى يزدى فرزند سيد ابوالقاسم، فقيهى‏متقى و پارسا بود. وى در يزد متولد شد و از ذهن سرشارى برخوردار بود.دوره ادبيات و دوره ابتدايى فقه و اصول را در يزد خواند و سپس به نجف‏مهاجرت كرد و در آن‏جا از محضر مراجع بزرگ نجف، به خصوص آقاسيد محمد كاظم يزدى، سالهاى متمادى استفاده برد تا به مراتب بالايى ازعلم و فقاهت رسيد. آن‏گاه به يزد برگشت و به تبليغ و تدريس اشتغال‏ورزيد. وى در آن زمان از معدود كسانى بود كه به فريضه امر به معروف ونهى از منكر اهتمام داشت و براى آن، اهميت‏خاصى قائل بود. سرانجام‏در شانزدهم محرم الحرام سال 1348 ه . ق . به اجداد گرامى خويش‏پيوست. (15) .

6. آية‏الله ملا عبدالرسول كاشانى دانشمندى بزرگ و فقيهى ارزشمندبود. او ابتدا در كاشان،نزد ملا حبيب الله كاشانى و ميرزا فخرالدين نراقى‏تحصيل نمود، سپس به نجف اشرف رفت و از محضر آية‏الله يزدى در فقه‏و اصول استفاده‏ها برد، آن‏گاه به كاشان بازگشت و به حل مشكلات مردم‏پرداخت و در سال 1366 ه . ق. كتاب اعلام الشيعه را نوشت. (16) .

7. مرحوم آية‏الله آقا سيد يحيى كه بعد از وفات مرحوم آقا ميرزا سيدعلى مدرس (متوفاى 1316ه .ق.) رياست علمى حوزه علميه يزد رابرعهده داشت. (17) .

8. مرحوم آية‏الله آقا سيد حسين مدرس باغ گندمى كه مجتهدى‏بزرگ و زاهدى پاك‏سيرت بود. (18) .

9. مرحوم آية‏الله حاج ميرزا آقا، فرزند مجتهد بزرگ، آقا محمدجعفر كه از نظر زهد و مقام علمى در يزد كم نظير بود. (19) .

10. مرحوم آية‏الله آقا سيد محمد فيروزآبادى (متوفاى 1345ه . ق.)كه بعد از آية‏الله العظمى سيد محمد كاظم يزدى مرجع تقليد شيعيان شد. (20) .

11. شيخ عبدالحسين رشتى.

12. سيد عبدالحسين شرف‏الدين العاملى.

13. شيخ ميرزا على ايروانى.

14. سيد على مدد موسوى.

15. شيخ محمد حسن مظفر.

16. سيد محمد حسين دزفولى.

17. شيخ محمدرضا غراوى.

18. شيخ مرتضى آل كاشف الغطا.

19. شيخ موسى دعيبل.

20. شيخ مهدى آل كاشف الغطا.

21. سيد هادى خراسانى.

22. شيخ هادى آل كاشف الغطا.

23. شيخ حسين رشتى. (21) .

پى‏نوشتها:


1) اولين درس فقهى كه بعد از اتمام دوره ادبيات در حوزه، تدريس مى‏شود.

2) عتبات به شهرهاى مقدس كربلا و نجف و كاظمين و سامرا مى‏گويند.

3) آقا بزرگ تهرانى، شرح زندگانى ميرزاى شيرازى، ص‏157.

4) حالتى است كه براى شخص عارف بر اثر رياضت و خودسازى ايجاد مى‏شود و به خيلى‏از حقايق ماوراءالطبيعه دست مى‏يابد. «فرهنگ فارسى، معين، ج‏4، ص‏4310».

5) اعيان الشيعه، ج‏9 ، ص‏185.

6) علم فقه و اصول، همان علم احكام دين است. علم رجال نيز علمى است كه ازنسب‏شناسى و شخصيت‏شناسى كسانى‏كه‏احاديث را از امامان نقل كرده‏اند بحث مى‏كند.در علم كلام نيز از مسائل اعتقادى بحث مى‏شود.

7) همان، ص‏306; اعيان الشيعه، ج‏10، ص‏83.

8) مجله نور علم، دوره دوم، شماره 3، ص‏77.

9) آواى بيدارى، ويژه‏نامه روزنامه جمهورى اسلامى، صفحات 12، 13، 30 و 40. زندگى‏وى را در مجموعه ديدار با ابرار نوشته محمد رضا سماك بخوانيد.

10) ر ك: همان‏جا.

11) مجله نور علم، دوره دوم، شماره 3، ص‏79.

12) محمد شريف رازى، گنجينه دانشمندان، ج‏1، ص‏258.

13) سطوح‏» به درسهاى شرح لمعه تا پايان كفايه گفته مى‏شود.

14) مجله نور علم، شماره 6، ص‏98. براى اطلاع بيشتر از زندگانى وى به مجموعه «ديدار باابرار» از انتشارات سازمان تبليغات اسلامى مراجعه كنيد.

15) گنجينه دانشمندان، ج‏7، ص‏446.

16) على دوانى، نهضت روحانيون ايران، ج‏1، ص‏238.

17) مجله نور علم، دوره دوم، شماره 3، ص‏79.

18) همان‏جا.

19) همان‏جا.

20) همان‏جا.

21) محمد حرزالدين، معارف الرجال، ج‏2، ص‏390.