السلام على عثمان بن امير المومنين سمى عثمان بن مظعون ، لعن الله راميه بالسهم
خولى بن يزيد الاصبحى الايادى و لابانى الدارمى (زيارت ناحيه )
مادر او نيز ام البنين عليه السلام بود و چنانچه از عبيدالله بن حسن و عبدالله بن عباس
روايت شده ، عثمان بن على هنگام شهادت 21 سال داشت . نيز از على عليه السلام روايت
شده كه فرمود: من او را به نام برادرم ، عثمان بن مظعون ، عثمان نام نهادم .
عثمان بن على عليه السلام ، آنگاه كه دو برادرش شهيد شدند، به ميدان رفت و اين شعر
را خواند:
انى انا العثمان ذوالمفاخر
|
شيخى على ذو الفعال الظاهر
|
آمده عثمان به جنگ ، تيغ يمان در يمين
|
بهر قتال شما فرقه بى شرم و دين
|
صبح سعادت رسيد وقت صبوح من است
|
شربت كوثر چشم از قدح حور عين
|
كوفى و شامى چرا تيغ كشند بر حسين ؟
|
در دلشان هيچ نيست بهره ز ايمان يقين ؟
|
در حديث ضحاك مشرقى آمده است كه خولى اصبحى او را هدف تير قرار داد و آن تير وى
را بر زمين افكند و در اين موقع ، مردى از قبيله ابان بن دارم با شتاب آمده و او را به
قتل رسانيد و سر آن حضرت را بريده و همراه خود برد.
شهادت اين سه برادر، جراحت بزرگى بود كه بر قلب داغدار حضرت عباس عليه
السلام وارد شد. (630)
پس از آن سه تن نيز، عباس بن على عليه السلام ، بزرگترين و آخرين فرزند ام البنين
عليه السلام بود كه به شرحى كه گذشت ، به ميدان رفت و به شهادت رسيد.
حضرت قمر بنى هاشم ابوالفضل العباس عليه السلام در يك نگاه
اسم : عباس بن على بن ابيطالب عليه السلام
كنيه : ابوالفضل
لقب : قمر بنى هاشم ، باب الحوائج ، طيار، اطلس ، سقا و غيره
تولد: 4 شعبان سال 64 هجرى در مدينه طيبه
(اقوال ديگر نيز در تاريخ آمده است )
شهادت : محرم الحرام سال 61 هجرى ، در كربلاى معلى ، كنار نهر علقمه
پدر: امير المومنين على بن ابيطالب عليه السلام ، مولود كعبه ، شهيد محراب و مظلوم
تاريخ
مادر: فاطمه كلابيه ، معروف به ام البنين عليه السلام
عمر مبارك : 35 سال
سمت در كربلا: پرچمدار و فرمانده ارتش سيدالشهدا امام حسين عليه السلام ، و سقاى
تشنه لبان .
خليفه غاصب زمان به هنگام شهادت : يزيد بن معاويه لعنه الله عليه
قاتل : حكيم بن طفيل سنبسى
عبد صالح
از رئيس مذهب شيعه ، حضرت امام جعفر صادق عليه السلام دستور رسيده است كه در
زيارتنامه آن بزرگوار بخوانيم :
السلام عليك ايها العبد الصالح المطيع لله و لرسوله و لاميرالمومنين و الحسن و
الحسين صلى الله عليهم و سلم . (631)
سلام بر تو اى بنده شايسته خدا، و مطيع امر خدا و
رسول او، و مطيع اميرالمومنين و حضرت حسن و حسين صلوات الله و سلامه عليهم
آن بزرگوار تن به شهادت داد و دست از يارى برادر، كه
حامل و مدافع حقيقت دين بود، برنداشت . پس از او براستى عبد صالح بوده است .
بنابراين خوب است نمازگزاران توجه داشته باشند كه در سلام نماز وقتى مى گويند:
السلام علينا و على عبادالله الصالحين سلام به آن حضرت هم داده و مى دهند، از
هر كجا كه باشند.
اميرالمومنين عليه السلام دست فرزند را مى بوسد!
پس از ولادت حضرت قمر بنى هاشم عليه السلام ام البنين عليه السلام قنداقه او را به
دست اميرالمومنين عليه السلام داد كه با خواندن اذان و اقامه در گوش وى ، از همان آغاز حق
ببيند و حق بشنود.
حضرت در گوش راست فرزند اذان ، و در گوش چپش اقامه گفت و نام او را، به نام
عمويش عباس ، عباس نهاد
ثم قبل يديه و استعبر و بكى (632)
سپس دستهاى او را بوسيد و قطرات اشك به صورت نازنينش جارى شد و فرمود: گويا
مى بينم اين دستها يوم الطف در كنار شريعه فرات در راه يارى برادرش حسين عليه
السلام از بدن جدا خواهد شد.
و از اينجاست كه گفته اند: مى توان دست فرزند را، از سر عطوفت و شفقت ، بوسيد.
چنانكه وارد است رسول خدا صلى الله عليه و آله دست دخترش ، حضرت فاطمه زهرا عليه
السلام را مى بوسيد.(633)
و وى را به جاى خود مى نشانيد. و از اينجا كثرت عطوفت شاه ولايت اميرالمومنين على بن
ابيطالب عليه السلام مظلوم تاريخ ، نسبت به اين مولود بزرگوار معلوم مى شود
(634)
فاطمه زهرا عليه السلام و دستهاى بريده عباس عليه السلام
نقل شده است كه در روز قيامت حضرت رسول خدا صلى الله عليه و آله به على عليه
السلام : به فاطمه عليه السلام بگو براى شفاعت و نجات امت چه دارى ؟ على عليه
السلام پيام رسول خدا صلى الله عليه و آله را به حضرت فاطمه عليه السلام ابلاغ
مى كند و فاطمه عليه السلام در جواب مى گويد: يا اميرالمومنين كفانا
لاجل هذا المقام اليدان المقطوعتان من ابنى العباس . اى امير مومنان ، براى ما در مقام
شفاعت ، دو دست بريده پسرم ، عباس ، كافى است . (635)
امام حسين و قمر بنى هاشم عليه السلام
آن حضرت در عصر تاسوعا به برادر بزرگوارش ، قمر بنى هاشم عليه السلام ،
فرمود:
اركب بنفسى انت يا اخى ، حتى تسالهم عما جاء هم برادر، جانم به
فدايت ! سوار بر اسب شو و نزد آنان رو و بپرس كه از چه رو بدينجا آمده اند؟
(636)
از اينجا بايد پى به عظمت قمر بنى هاشم عليه السلام برد كه شخصيتى چون حسين
بن على عليه السلام ، كه امام على الاطلاق و واسطه فيض بين خالق و عالم ممكنات است از
سر لطف ، به وى فدايت شوم مى گويد!
امام زين العابدين و قمر بنى هاشم عليه السلام
امام چهارم عليه السلام مى فرمايد: و ان للعباس عند الله تبارك و تعالى لمنزله
يغبطه بها جميع الشهدا يوم القيامه (637)
براى حضرت ابوالفضل عليه السلام در نزد خداوند تبارك و تعالى مقام شامخى است
كه همه شهيدان در روز قيامت به حال او غبطه مى خورند. (638)
امام صادق و قمر بنى هاشم عليه السلام
پيشواى ششم شيعه عليه السلام مى فرمايد:
كان عمنا العباس بن على نافذ البصيره ، صلب الايمان جاهد مع ابى عبدالله و
ابلى بلاء احسنا، و مضى شهيدا (639): عموى ما، عباس بن على عليه السلام ،
بصيرتى نافذ و ايمانى استوار داشت و همراه برادرش ابا عبدالله عليه السلام جهاد
كرد و نيكو از امتحان بر آمد و به شهادت رسيد.
حضرت بقيه الله و قمر بنى هاشم عليه السلام
در زيارتنامه منسوب به حضرت ولى عصر
عجل الله تعالى فرجه الشريف مى خوانيم :
السلام على العباس بن اميرالمومنين المواسى اخاه بنفسه الاخد لغده من امسه الفادى
له الواقى الساعى اليه بمائه المقطوعه يداه
سلام بر عباس فرزند امير مومنان عليه السلام كه جانش را در راه مواسات با برادرش
تقديم نمود، دنيايش را در راه تحصيل آخرت صرف كرد و جانش را براى حفاظت از
برادرش قربانى ساخت ...
در اين سلام حضرت بقيه الله حجه بن الحسن العسكرى -
عجل الله تعالى فرجه الشريف - به چند فضيلت از
فضايل حضرت عباس عليه السلام اشاره فرموده است :
1. جانش را نثار برادر كرد .
2. دنيا را وسيله نيل به آخرت قرار داد
3. نگهبان سپاه و خيام حرم حضرت سيدالشهدا عليه السلام بود و سعى فراوان كرد تا
آب را به لب تشنگان برساند.
4. دو دستش در راه جهاد فى سبيل الله قطع شد.
سپس حضرت مى فرمايد: خدا لعنت كند دو قاتل او يزيد بن رقاد و حكيم بن
طفيل را (640)
به دريا پا نهاد و، خشك لب بيرون شد از دريا
|
مروت بين ، جوانمردى نگر، غيرت تماشا كن !
|
از ملاحظه كلمات ائمه اطهار - سلام الله عليهم اجمعين - در باب قمر بنى هاشم عليه
السلام ، براى انسان يقين حاصل مى شود كه فرزند رشيد ام البنين عليه السلام نزد آن
بزرگوارن از مقام و منزلت بس بزرگى برخوردار است ، چنانكه كرامات مذكور در بخش
پايانى كتاب حاضر نيز بروشنى مويد اين امر مى باشد. (641)
شجاعت حضرت قمر بنى هاشم عليه السلام
از شهامت و شجاعت حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام داستانها گفته اند. با همه
آمادگى دشمن ، و با وجود و قشون فراوانى كه جناح خصم در ميدان كربلا گرد آورده
بود، باز هم شجاعت او پشت آنان را مى لرزانيد و لذا براى دفع اين خطر، در نظر
گرفته بودند كه به هر نحو شده اباالفضل العباس عليه السلام را از امام حسين عليه
السلام جدا كنند، و به مناسبت نسبتى كه شمر از سوى مادر با وى داشت اين ماموريت را بر
عهده او گذاشتند ولى او نيز از اين ماموريت ناكام و نوميد برگشت . (642)
صاحب كتاب كبريت احمر پس از نقل داستانى شگفت از شجاعت و جنگاورى حضرت عباس
عليه السلام مى گويد: صحت اين داستان استبعادى ندارد، زيرا عمر آن جوان به طور
تقريب هفده سال بوده ، خوارزمى در كتاب مناقب مى گويد: وى جوانى
كامل بوده است .
داستان مزبور، به روايت خوارزمى (در كتاب : مناقب ، صفحه 147) چنين است : در جنگ
صفين ، مردى از لشگر معاويه خارج شد كه او را كريب مى گفتند. وى به قدرى شجاع و
قوى بود كه هرگاه در همى را با انگشت ابهام خود مى فشرد، نقش سكه آن محو مى
گرديد!
كريب به ميدان آمد و فرياد كشيد و بر آن شد كه حضرت على بن ابيطالب عليه السلام
را به قتل برساند. مرتفع بن وضاح زبيدى گام پيش نهاد و براى مبارزه با كريب به
ميدان رفت ، ولى شهيد شد. بعد از او، شرحبيل بن بكر براى مبارزه با كريب شتافت و او
نيز به شهادت رسيد. پس از وى ، حرث بن حلاج شيبانى براى
قتال كريب قيام كرد، ولى او هم كشته شد.
مشاهده اين صحنه براى على بن ابيطالب عليه السلام موجب نگرانى و ناراحتى گرديد،
لذا فرزند بزرگوارش ، حضرت اباالفضل العباس عليه السلام ، را كه مردى
كامل بود خواست و به وى دستور داد از اسب خود پياده شود و لباسهاى خويش را از تن
بيرون آورد.
حضرت اميرالمومنين على بن ابيطالب عليه السلام لباسهاى فرزندش ، قمر بنى هاشم
عليه السلام ، را پوشيد و بر اسب وى سوار شد. آگاه لباسهاى خود را به تن عباس
عليه السلام پوشانيد و اسب خويش را نيز به او داد.
اميرالمومنين على بن ابى طالب عليه السلام اين
عمل را بدين لحاظ انجام داد كه وقتى به ميدان كريب برود، كريب آن حضرت را نشناسد،
مبادا بترسد و فرار كند. هنگامى كه حضرت اميرالمومنين على بن ابيطالب عليه السلام
در مقابل كريب قرار گرفت ، وى را به داد عالم آخرت آورد و او را از غضب و سخط خداوند
بر حذر داشت .
ولى كريب در جواب اسدالله الغالب گفت : من با اين شمشيرم افراد زيادى را از
قبيل تو كشته ام ! اين را گفت و به حضرت اميرالمومنين على بن ابيطالب عليه السلام
حمله كرد. آن شير بيشه شجاعت نيز با ضربتى كه بر فرق كريب زد، او را دو شقه
نمود. موقعى كه على بن ابيطالب عليه السلام كريب را به جزاى خود رسانيد، به مكان
خويشتن بازگشت و به فرزند برومندش ، محمد بن حنفيه ، فرمود: تو در كنار كشته
كريب توقف كن ، زيرا خونخواه وى پيش خواهد آمد.
محمد امر پدر را ااجرا كرد و نزديك پيكر كريب ايستاد. يكى از عموزادگان كريب به ميدان
آمد و راجع به قتال وى از او سوال كرد. محمد گفت : من به جاى
قاتل كريب مى باشم . وى با محمد به جنگ پرداخت و محمد او را كشت . پس از وى ديگرى
آمد و محمد او را نيز به اولى ملحق كرد. و بدينگونه ، خونخواهان كريب يكى پس از
ديگرى به جنگ محمد آمدند تا تعداد كشتگان به هفت نفر رسيد. (643)