back page

601- اسماعيل بن عياش بن سليم العتبى حمصى (م 81 يا 82 ق )، حديثش را در باب سنن آورده اند. تقريب التهذيب ، ج 1، ص 73.
602- 
603- ابن حبان ، ابوحاتم البستى (م 345 ق ).
604- نصربن على بن صهيان الازدى الجهضمى (م 250 يا 251 ق ) به تهذيب التهذيب ، ج 10، ص 430 مراجعه شود.
605- تذكره الحفاظ، ص 965 - 966. حديث طير اين بوده كه رسول خدا(ص ) را پرنده اى كباب شده به خدمت آوردند. آن حضرت دست به دعا برداشت و گفت : بارخدايا از خلق خود آنكه را دوستتر دارى بفرست تا در خوردن اين پرنده با من شريك شود، كه على آمد و با او به خوردن پرداخت . در اين مورد به تاريخ دمشق ابن عساكر، تحقيق محمودى ، چاپ بيروت ، سال 1395، ج 2، ص 105 مراجعه شود.
606- تاريخ طبرى ، ج 9، ص 198؛ مقاتل الطالبين ، ص 200 # ديباج ، معرب ديبا، يعنى ابريشم ، و ديباجه الوجه به معنى زيبا صورت . و منصور نيز ابوجعفر نيز ابوجعفر، عبدالله بن محمد بن على سرين خليفه عباسى (م 158 ق ) است .
607- تاريخ طبرى ، ج 3، ص 1407 در ذكر حوادث سال 236، المتوكل على الله ، جعفر بن المعتصم ، نواده هارون الرشيد، در سال 232 به خلافت نشسته و در سال 247 كشته شده است .
608- تاريخ ابن اثير، چاپ اول ، مصر، ج 7، ص 18.
609- مقاتل الطالبين ، ص 598 - 599.
610- اخبار و مصادر آن را در بخش رويدادهاى تاريخى براى قيام خلافت در همين كتاب بخوانيد.
611- به ج 2، ص 44 - 45 همين كتاب مراجعه شود.
612- تاريخ طبرى ، ج 5، ص 19.
613- به كتاب القرآن الكريم و روايات المدرسين تاليف مولف محترم ، بخش در زمان عثمان ، مراجعه شود.
داستان ابن مسعود در جلد اول كتاب نقش عايشه نيز آمده است . مترجم .
614- به ج 2، ص 46 همين كتاب ، و جلد اول كتاب نقش عايشه در تاريخ اسلام مراجعه شود.
615- در مورد اخبار جنگ صفين و نهروان به تاريخ طبرى و ابن اثير و ديگران مانع خبرى مراجعه شود. پ
616- نمى دانم كه خبر اين شعار قريش را در كجا ديده ام ، اما در حقيقت قريش با در دست گرفتن زمام حكومت ، عملا وجود چنين شعارى را ثابت كرده است . 617- مروج الذهب ، ج 2، ص 35 و منابع ديگر.
618- تاريخ ابن كثير، ج 9، ص 209.
619- مانند الناصرلدين الله كه از پيروان مذهب اهل بيت (ع ) بوده ، و من خود آثار او را در شهر شامراء و در مصلاى ائمه مسجد المهدى ، كه به سرداب غيب مشهور است ، مشاهده كرده ام كه نوشته چوبينى در يكى از طلاقنامه هاى آن به ارتفاع بيش از يك متر از سطح به چشم مى خورد و نام ائمه معصومين (ع ) در آن نوشته شده و قيد گرديده بود كه به امر خليفه عباسى الناصرلدين الله صورت اتمام پذيرفته است .
620- مروج الذهب مسعودى ، ج 3، ص 235.
621- بار ديگر به بحث ارزيابى استدلال به شورا در همين كتاب مراجعه شود.
622- البدايه و النهايه ، ج 7، ص 314. ما هر دو نامه را پيش از اين آورده اند، نظر خود را درباره آنها و كارى را كه طبرى در اين مورد انجام داده است بيان داشته ايم .
623- تذكره الحفاظ، ص 698 - 701.
624- البدايه و النهايه ، ج 8، ص 119.
625- صحيح مسلم ، كتاب البر والصله ، ص 2010، ح 96. 626- اين اضافه آخر، گفته ابن كثير است .
627- البدايهو النهايه ، ج 8، ص 119.
628- مجمع الزوائد، ج 9، ص 113 - 114.
629- ابن هشام ، ابومحمد عبدالملك بن هشام الحميرى ، ابن خلكان مى نويسد: او سيره رسول خدا(ص ) را از كتاب المغازى و السير ابن اسحاق فراهم كرده و آن را مهذب ساخته ... سيوطى نيز در بغيه الوعاء، ص 215، مى نويسد: تهذيب كننده سيره رسول خدا(ص ) كه آن را از زياد بكائى يار نديم ابن اسحاق شنيده و آن را منقح ساخته است ... اين دو نويسنده منظورشان از تهذيب و تنقيح اين است كه ابن هشام ، از سيره ابن اسحاق آن چه را كه مخالف مصلحت سلطه هيئت حاكمه بوده حذف نموده است .
ابن هشام در مصر و به سال 218 يا 213 وفات يافته است . بكائى ، نامش زياد بن عبدالله بن طفيل بكائى عامرى (م 183 ق ) است . ابن اسحاق ، ابوعبدالله يا ابوبكر، محمد بن اسحاق بن يسار المطلبى دلاء است . او كتاب سيره خود را به امر ابوجعفر منصور دوانيقى ، خليفه عباسى ، و براى فرزندش مهدى عباسى نوشته است . ابن اسحاق در سال 510 يا 152 يا 154 از دنيا رفته است . ما اين شرح حال را از مقدمه اى كه محمد حسين هيكل بر سيره ابن هشام ، چاپ قاهره ، 1356ق ، نگاشته است ، آورده ايم .
630- فشرده اى از تاريخ طبرى ، چاپ اول ، مصر، ج 2، ص 216 - 217.
631- برخى از آنها را از دستنوشته خود به نام من تاريخ الحديث آورده ايم .
632- اين اواخر بخشهايى از سيره ابن اسحاق در رباط مغرب و در سال 1395 به چاپ رسيده است .
633- تفسير طبرى ، چاپ اول ، بولاق ، 1323 - 1330، ج 19، ص 72 - 75.
634- البدايه و النهايه ، ج 3، ص 40.
635- ما اين مطلب را از كتاب الغدير، نوشته دانشمند فقيه امينى ، چاپ تهران ، 1372، ج 2، ص 88 - 289 نقل كرده ايم .
636- اغانى ، چاپ ساسى ، ج 14، ص 120 و 122 و چاپ بيروت ، ج 16، ص 13 و 17.
637- اغانى ، چاپ ساسى ، ج 19، ص 59 و چاپ بيروت ، ج 22، ص 23. ابن شهاب ، محمد بن مسعود قرشى زهرى ، حديثش را اصحاب صحاح آورده اند. او در سال 125 هجرى ، يا يكى دو سال بعد در گذشته است . تقريب التهذيب ، ج 2، ص #207 خالد بن عبدالله ، در سال 89ه از طرف وليد، حاكم مكه ، و در سال 105ه از سوى هشام بن عبدالملك حكومت عراقين و بصره و كوفه را در دست داشت كه در سال 120ه او را عزل كرد و بعد از آن به دست والى بعد از خودش بر عراق كشته شد. خالد در دينش متهم بوده است . شرح حالش در اغانى و تهذيب تاريخ ابن ع ساكر، ج 5، ص 67 - 80 و غيره آمده است .
638- البدايه و النهايه ، ج 7، ص 224.
639- جامع بيان العلم ، باب حكم العلماء بعضهم فى بعض ، ج 2، ص 189.
640- تذكره الحفاظ، ص 1039 - 1045.
641- در ديوان شافعى ، چاپ بيروت ، 1403 ق ، و نيز كتاب النصائح المكافيه لمن يتولى معاويه ، نوشته محمد بن يحيى علوى (م 1350 ق ) اين چنين آمده ، اما ابن حجر در كتاب الصواعق المحرقه ، ص ‍ 131، به جاى وصى الولى نوشته ، كه ما اين تبديل را در كتاب صواعق ، از موارد كتمان در مذهب خلفا به حساب مى آوريم .
642- هيثمى (م 974 ق ) اشعار فوق را با سخنان بيهقى در كتاب صواعق خود، چاپ دوم ، مصر، 1375 ق ، ص 131 به تفصيل آورده است . ضمنا بيت اگر دوستى آل محمد رفض و... و نيز دو بيت اخير را ابن صباغ مالكى (م 855 ق ) در كتاب الفصول خود آورده است . ما اين مطلب رابه نقل از الكنى و الالقاب در شرح حال شافعى آورده ايم .
643- تذكره الحفاظ، ص 698؛ وفيات الاعيان ، ج 1، ص 59.
644- الموفقيات ، ص 332 - 333.
645- البدايه و النهايه ، ج 12، ص 19.
646- البدايه و النهايه ، ج 12، ص 97.
647- خطط مقريزى ، ج 2، ص 255 و 254.
648- تاريخ طبرى ، چاپ اروپا، ج 2، ص 329؛ تاريخ ابن اثير، چاپ اروپا، ج 4، ص 52 و چاپ اول مصر، ج 4، ص 25.
649- تاريخ ابن كثير، ج 7، ص 179.
650- اين تعارف را درباره سيف ، دانشمندانى چون يحيى بن معين (م 233 ق ) و ابوداود (م 275 ق ) و نسائى نويسنده سنن (م 303 ق ) و ابن ابى حاتم رازى (م 327 ق ) و ابن حبان (م 354 ق ) و حاكم (405 ق ) آورده اند. شرح حال او را در كتابهاى عبدالله بن سبا و يكصدو پنجاه صحابى ساختگى بنگريد.
651- اين كتاب توسط مترجم زير عنوان يكصد و پنجاه صحابى ساختگى ترجمه و در چهار جلد انتشار يافته است . مترجم .
652- نام بيشتر اين مصادر را در يكصد و پنجاه ساختگى ج 1، ص 100 - 105 مطالعه فرماييد.
653- به خبرهاى سيف در فتح قادسيه ، شوش ، و به اردشير و غيره در مجلدات صد و پنجاه صحابى ساختگى مراجعه فرماييد.
654- دشنامى است زشت و دور از عفت كلام كه مى گويد: باز شو... مترجم .
655- تاريخ ابن اثير، چاپ سال 1348 هجرى در مصر، ج 1، ص 5.
656- تاريخ ابن كثير، ج 7، ص 246.
657- تاريخ ابن خلدون ، ج 2، ص 457.
658- اصابه ، ج 4، ص 173 - 175.
659- عنسى ، نسبت به عنس بن مذحج است كه تيره اى از زيد بن كهلان بن سبا است . شرح حال آنان در انساب ابن حزم ، ص 381، آمده است . اسود را ذوالحمار مى گفتند.
660- البدايه و النهايه ، ج 6، ص 312.
661- به مبحث زنديق و زنديقان در بخش مقدماتى كتاب يكصد و پنجاه صحابى ساختگى ، ج 1، ص ‍ 39 - 56 رجوع شود.
662- تاريخ الاسلام ذهبى ، ج 2،ص 122 - 128.
663- تاريخ طبرى ، چاپ اروپا، ج 1، ص 2858- 2859.
664- شرح اين ماجرا را در بخش وفات رسول خدا(ص ) در جلد اول كتاب عبدالله بن سبا، مطالعه فرماييد.
665- تاريخ ذهبى ، ج 2، ص 179؛ تاريخ ابن كثير، ج 7، ص 270.
666- طبقات ابن سعد، چاپ بيروت ، ج 3، ص 262.
667- سنن ابن ماجه ، المقدمه ، باب 11، ح 156، سنن ترمذى ، كتاب المناقب ، باب المناقب ابى ذر (رض )؛ مسند احمد، ج 2، ص 163 و 175 و 223 و ج 5، ص 351 و 356 و ج 6، ص 442؛ طبقات ابن سعد، چاپ اروپا، ج 4، ق 1، ص 168.
668- تاريخ ذهبى ، ج 2، ص 122.
669- اگر چه در نسخه مربوطه مغيره بن شعبه آمده ، ولى اشتباه است و درست آن سعد بن ابى وقاص ‍ مى باشد.
670- اما كليدهاى بيت المال را كه در دست داشت !
671- سنن دارمى ، ج 1، ص 137؛ طبقات ابن سعد، ج 2، ص 354.
672- صحيح بخارى ، كتاب العلم ، باب العلم قبل القول و العمل ، ج 1، ص 16.
673- فتح البارى ، ج 1، ص 170.
674- تذكره الحفاظ ذهبى ، ج 1، ص 18.
675- مستدرك الصالحيحين ، ج 2، ص 343. حاكم مى گويد اين حديث بنا به شرطى كه مسلم نهاده صحيح است .
676- در اصابه آمده است كه حنش مردى از غفار بوده است .
677- از سياق خبر چنين برمى آيد كه ابوذر اين حركت تبليغى را هنگام موسم حج در مسجد پيغمبر(ص ) و در مسجدالحرام و منى انجام داده است . زيرا كه در غير موسم او را نيازى نبوده است كه خود را معرفى كند، از آن رو كه همگى ، بويژه اهالى مدينه ، او را بخوبى مى شناخته اند.
678- تفصيل بيشتر در هر سه مورد در جلد اول كتاب نقش عايشه در تاريخ اسلام آمده است .
679- رياض النضره ، ج 2،ص 162، به نقل از مناقب احمد بن حنبل .
680- مجمع الزوائد، ج 9، ص 121؛ كنز العمال ، چاپ اول ، ج 6، ص 155، به نقل از طبرانى .
681- مسند احمد بن حنبل ، ج 1، ص 111.
682- مسند احمد، ج 5، ص 356؛ خصائص نسائى ، 24 با اندكى اختلاف ، مستدرك الصحيحين ، ج 3، ص 110، با اختلاف در لفظ، مجمع الزوائد، ج 9، ص 127؛ كنزالعمال ، ج 12، ص 207 به طور اختصار از ابن ابى شيبه و در ج 12، ص 210 از ديلمى ، كنوز الحقائق منادى ، ص 186.
683- مسند احمد بن حنبل ، ج 5، ص 350 و 358 و 361؛ مجمع الزوائد، ج 9، ص 128 از طبرانى در اواسط از بريده كه نوشته است : من كنت وليه فعلى وليه .
684- ما سخن ترمذى را آورده ايم .
685- سنن ترمذى ، ج 13، ص 165، باب مناقب على بن ابى طالب ؛ مسند احمد، ج 4، ص 427؛ مسند طيالسى ، ج 2، ص 111، ح 829؛ مستدرك حاكم ، ج 3، ص 110؛ خصائص نسائى ، ص 19 و 16؛ حليه الاولياء ابونعيم ، ج 6،ص 296؛ رياض النضره ، ج 2، ص 171؛ كنزالعمال ، ج 12، ص 207 و ج 15، ص ‍ 125.
686- اسد الغابه ، ج 5، ص 94؛ مجمع الزوائد، ج 9، ص 109.
687- مسند طيالسى ، ج 11، ص 360، ح 2752؛ رياض النضره ، ج 2، ص 203.
688- تاريخ بغداد، ج 4 ص 239؛ كنزالعمال ، ج 15، ص 1114 و ج 12، ص 221.
689- حافظ، عبيدالله بن عبدالله بن احمد، معروف به حاكم حسكانى ، كفاش ، حنفى مذهب ، اهل نيشابور، و از اعلام قرن پنجم هجرى است . شرح حالش در تذكره الحفاظ، ج 4، ص 390، چاپ هند و ج 3، ص 1200، چاپ مصر در آخر طبقه 14 آمده است . ما درباره آياتى كه در شان اهل بيت نازل شده ، به كتاب شواهل التنزيل او، تحقيق محمد باقر محمودى ، چاپ سال 1393 بيروت ، مراجعه كرده ايم . حديث بالا در ج 1، ص 192 آن و زير شماره 249 آمده است .
690- شواهد التنزيل ، ج 1، ص 191؛ اسباب النزول واحدى ، در تفسير آيه مزبور؛ نزول القرآن ابونعيم .
691- شواهد التنزيل ، ج 1،ص 192 - 193 كه در ص 189 آن تنها نزول آيه را آورده است .
692- شواهد التنزيل ، ج 1، ص 187، تاريخ دمشق ابن عساكر كه در شرح حال امام (ع ) حديث مزبور را از طرق مختلف در حديث 453 آورده است .
693- شواهد التنزيل ، ج 1، ص 190. # علقمه بن خالد معروف به عبدالله بن ابى اوفى صحابى ، غزوه حديبيه را درك كرده و پس از پيغمبرى عمرى طولانى كرده است . او به سال 86 يا 87 هجرى در كوفه درگذشته و آخرين صحابى اى است كه در كوفه درگذشته است . حديث او را اصحاب صحاح آورده اند. تقريب التهذيب ، ج 1، ص 402؛ اسدالغابه ، ج 3، ص 121.
694- اسباب النزول واحدى ، ص 135؛ الدر المنثور سيوطى ، ج 2، ص 57؛ تفسير نيشابور، ج 6، ص ‍ 194.
ابو محسن على بن احمد، معروف به واحدى نيشابورى (م 468 ق ) است . ما به كتاب اسباب النزول او، چاپ 1395 بيروت ، مراجعه كرده ايم .
695- الدر المنثور سيوطى ، ج 2، ص 298.
696- حاكم حسكانى ، ج 1، ص 192 - 193.
697- مجمع الزوائد، ج 9، ص 163 - 165؛ ابن كثير، ج 5، ص 209 - 213.
698- مجمع الزوائد، ج 9، ص 163 - 165؛ ابن كثير، ج 5، ص 209 - 213.
699- واژه الجحفه در معجم البلدان .
700- تاريخ ابن كثير، ج 5، ص 213.
701- مجمع الزوائد، ج 9، ص 105 و نزديك به آن سخن ابن كثير در ج 5، ص 209.
702- مسند احمد بن حنبل ، ج 6 ص 281؛ سنن ابن ماجه ، باب فضل على (ع )؛ تاريخ ابن كثير، ج 5، ص 209، 210.
703- مسند احمد، ج 4، ص 372، تاريخ ابن كثير، ج 5، ص 212.
704- مسند احمد، ج 4، ص 281؛ سنن ابن ماجه ، باب فضل على (ع )؛ و تاريخ ابن كثير، ج 4، ص ‍ 212.
705- بصرى شهركى بود در نزديكى دمشق و ديگرى در نزديكى بغداد. البته اين تشبه پيغمبر براى اين بوده كه اطرافيانش وسعت آن را به نظر آورند و نه چيز ديگر. مترجم .
706- مجمع الزوائد، ج 9، ص 162 - 163 و 165 و برخى از الفاظ آن در روايات حاكم حسكانى ، ج 3، ص 109 - 110 و تاريخ ابن كثير، ج 5، ص 209 آمده است .
707- مسند احمد، ج 1، ص 118 و 119 و ج 4، ص 281؛ سنن ابن ماجه ، ج 1، ص 43، ح 116. به جاى لفظ آرى (بلى ) در مسند احمد، ج 4، ص 281 و 368 و 370 و 372 نعم آمده است . تاريخ ابن كثير، ج 5، ص 209 و در ج 5 ص 210 الست بكلى امرى من نفسه آمده است .
708- مسند احمد، ج 4، ص 281 و 368 و 370 372؛ تاريخ ابن كثير، ج 9، ص 209 و 212.
709- در روايت حاكم حسكانى در ج 1، ص 190 فرفع يديه حتى يرى بياض ابطيه و درص 193 آن حتى بان بياض الطيهما آمده است .
710- شواهد التنزيل ، ج 1، ص 191 و در تاريخ ابن كثير، ج 5 ص 209 انا مولى كل مومن ، آمده است .
711- اين مطلب در تمام مصادرى كه تا كنون در اين مورد نام برده ام آمده است .
712- مسند احمد، ج 1، ص 118 و 119 و ج 4 ص 281 و 370 و 372 و 373 و ج 5، ص 347 و 370؛ مستدرك حاكم ، ج 3، ص 109؛ سنن ابن ماجه ، باب فضل على ، حاكم حسكانى ، ج 1، ص 190 و 191؛ تاريخ ابن كثير، ج 5، ص 209 و 210 - 213 كه در ج 5، ص 209 مى نويسد: به زيد گفتم تو آن را از رسول خدا(ص ) شنيدى ؟ گفت : در آن بيابان كسى نبود كه آن را به چشم نديده و به گوش نشنيده باشد. آن وقت ابن كثير مى نويسد: ابوعبدالله ذهبى اين حديث را صحيح دانسته است .
713- مسند احمد، ج 1، ص 118 و 119؛ مجمع الزوائد، ج 9، ص 104 و 105 و 107؛ شواهد التنزيل ، ج 1، ص 193؛ تاريخ ابن كثير، ج 5، ص 210 و 211.
714- شواهد التنزيل ، ج 1، ص 191؛ تاريخ ابن كثير، ج 5، ص 210.
715- شواهد التنزيل ، ج 1، ص 190.
716- حسكانى از ابوسعيد خدرى ، ج 1، ص 157 - 158، ح 211 و 212 و از ابوهريره و در ص 158، ح 213 و در تاريخ ابن كثير به طور فشرده همين مطلب آمده است .
717- تاريخ يعقوبى ، ج 2، ص 43.
718- مسند احمد بن حنبل ، ج 4، ص 281.
719- شواهد التزيل ، ج 1، ص 157 و 158.
720- مسند احمد بن حنبل ، ج 4، ص 281؛ سنن ابن ماجه ، باب فضل على ؛ رياض النضره ، ج 2،ص ‍ 169؛ تاريخ ابن كثير، ج 5، ص 210.
721- ذكر سياه رنگ بودن عمامه اى كه آن را چون تاج بر سر امام نهاده است ، در روايت عبدالله بن بشر و شخص امام آمده است .
722- به اين مطلب در كتابهاى حديث اشاره شده است .
723- زاد المعاد ابن القيم در فصل فى ملابسه ، در حاشيه شرح زرقانى بر المواهب اللدنيه .
724- رياض النضره ، ج 2، ص 289، فى ذكر تعمميمه اياه (ص ) بيده ، اسد الغابه ، ج 3، ص 114.
725- اصابه ، ج 2، ص 274، ضمن شرح حال عبدالله بن يشر بنا به اخراج بغوى .
726- كنزالعمال ، ج 20، ص 45؛ مسند طيالسى ، ج 1، ص 23؛ سنن بيهقى ، ج 10،ص 14.
727- كنزالعمال ، ج 20، ص 45، از مشيخه ابن باذان .
728- كنزالعمال ، از طريق ديلمى .
729- بنا به روايت ابن طاوس در امان الاخطار با اين تفاوت كه در شرح عبدالله بشر در اصابه ، ج 2، ص 274 وزير شماره 4566 كلمه روز غدير خم نيامده است .
730- تاريخ ابن كثير، ج 5،211. 731- مسند احمد، ج 4، ص 370، و ج 1، ص 118 كه از سه طريق روايت شده است : از ابوطفيل ، عامر يا عمرو بن واثله ليثى كه در سال جنگ احد به دنيا آمد و رسول خدا(ص ) و عمر را ديده و در سال 110 هجرى در گذشته است . او آخرين صحابى است كه از دنيا رفته است . تمامى اصحاب صحاح از او روايت كرده اند. شرح حالش در التهذيب ، ج 1، ص 389 آمده است . احمد صحاح از او روايت كرده اند. شرح حالش در التهذيب ، ج 1، ص 389 آمده است . احمد اين روايت را از او از زيدبن ارقم آورده است . از سعيد بن وهب همدانى كوفى ثقه كه جاهليت و اسلام را درك كرده و در سال 75 يا 76 درگذشته است . شرح حالش در تهذيب التهذيب آمده و روايت او را احمد در ج 5، ص 366 به طور اختصار آورده است . از زيد بن يثيع همدانى و اسلام را درك كرده و از طبقه سوم است . شرح حالش در تهذيب التهذيب ، ج 1، ص 277 آمده است .
732- مسند احمد، ج 1، ص 119، زير شماره 964 # عبدالرحمن بن ابى ليلى انصارى مدنى كوفى ، ثقه از طبقه دوم ، تمام اصحاب صحاح از او روايت كرده اند و در هشتاد و اند هجرى از دنيا رفته و شرح حالش در تقريب التهذيب ، ج 1، ص 496 آمده است .
733- مسند احمد، ج 4، ص 370 در حديث ابوطفيل ، ابن كثير، ج 5، ص 212.
734- حديث عبدالرحمان در مسند احمد، ج 1، ص 961 و در ج 5، ص 370 و در تاريخ ابن كثير، ج 5، ص 211.
735- مسند احمد، ج 1، ص 118 و ج 4، ص 370؛ ابن كثير، ج 5، ص 211؛ مجمع الزوائد، ج 9، ص ‍ 105.
736- مسند احمد، ج 1، ص 118 و 119 و ج 4، ص 370؛ تاريخ ابن كثير، ج 5، ص 211. 737- مسند احمد، ج 1، ص 118؛ تاريخ ابن كثير، ج 5، ص 211.
738- مسند احمد، ج 1، ص 119، ح 964.
739- مسند احمد، ج 4، ص 370.
740- مسند احمد، ج 4، ص 270؛ رياض النضره ، ج 2، ص 162؛ تاريخ ابن كثير، ج 5، ص 212.
741- مسند احمد، ج 5، ص 419؛ تاريخ ابن كثير، ج 5، ص 212.
742- تفسير طبرى ، ج 6، ص 186؛ اسباب النزول ،ص 133 - 134؛ شواهد التنزيل ، ج 1، ص 161 - 164، طى پنج روايت از ابن عباس و در ص 165 - 166 دو روايت از انس بن مالك و در ص 167 - 169 طى شش روايت ديگر از او؛ انساب الاشراف بلاذرى ، ح 151 در شرح حال امام (ع ) در ج 1، ص ‍ 225؛ غرائب القرآن نيشابورى در حاشيه تفسير طبرى ، ج 6، ص 167 - 168. سيوطى نيز روايتهاى زيادى را در همين زمينه درج 2، ص 293 - 294 تفسيرش آورده است . و در لباب النقول فى اسباب النزول ، ص 90 - 91 پس از نقل همان روايتها مى نويسد: اينها همه مداركى هستند كه يكى ، ديگرى را تاييد مى كند.
743- اين مطلب از روايت انس بن مالك به دست مى آيد كه مى گويد: رسول خدا(ص ) به نماز ظهر بيرون شد، در حالى كه على در حال ركوع بود. و يا روايت ابن عباس كه هر دو آنها در شواهد التنزيل ، ج 1، ص 163 - 164 آمده است .
744- تا اينجا داستان را به طور فشرده از شواهد التنزيل نقل كرده ايم .
745- شعر حسان را از كفايه الطالب ، باب 16، ص 228 نقل كرده ايم و بقيه مصادر نيز در تاريخ ابن كثير، ج 7، ص 357 آمده است .
746- تفسير طبرى ، ج 28، ص 270.
747- تفسير سيوطى ، ج 6، ص 223.
748- تفسير طبرى ، ج 28، ص 75.
749- تفسير طبرى ، ج 28، ص 74.
750- ما فشرده روايات متعددى را كه در همين مورد در تفسير طبرى ، ج 28، ص 71 و بعد از آن و تفسير سيوطى ، ج 6، ص 222 و دنبال آن و ديگر تفاسير و كتابهاى سيره آمده است . در اين جا نقل كرده ايم .
751- يعنى اى كسانى كه ايمان آورده ايد از خدا و رسول و فرمانروايتان پيروى كنيد. (نساء/ 59).
752- احاديث الف ،ب ، ج پشت سرهم در كتاب شواهد التنزيل ، ج 1، ص 148 - 150، آمده است .
753- سنن ترمذى ، ج 13، ص 164 - 165؛ مسند احمد بن حنبل ، ج 1، ص 150 - 151 و ج 3، ص ‍ 283؛ خصائص نسائى ، ج 28 - 29؛ تفسير طبرى ، ج 10؛ ص 46؛ مستدرك الصحيحين ، ج 3، ص 51؛ مجمع الزوائد، ج 7، ص 29 و ج 9، ص 119.
754- مسند احمد بن حنبل ، ج 1، ص 3، ح 4، از مسند ابوبكر، كه احمد شاكر گفته است اسناد آن درست است و نيز كنزالعمال و ذخائر العقبى .
755- طبقات ابن سعد، ج 3، ق 1، ص 15؛ مجمع الزوائد هيتمى ، ج 9، ص 111 با جزئى اختلاف .
756- ابن ماجه آن را در كتاب المقدمه ، باب فضائل الصحابه ، ص 92، از جلد اول سنن آورده است . همچنين كتاب مناقب ترمذى ، ج 3، ص 169، ح 2531 و كنزالعمال ، ج 6، ص 153، چاپ اول آن و احمد بن حنبل نيز آن را در مسند، ج 4، ص 164 و 165 از حديث حبشى بن جناده و به طرق متعدد آورده است .
757- اسناد آنها در بحث ولى امر مسلمانان آمده است .
758- اسناد آنها در بحث ولى امر مسلمانان آمده است .
759- تفسير رازى ، در تفسير آيه ان الله اصطفى آدم و...، كنزالعمال ، ج 6 ص 392 و 405.
760- تفسير طبرى ، ج 26، ص 116؛ طبقات ابن سعد، ج 2، ق 2، ص 101؛ تهذيب التهذيب ، ج 7، ص ‍ 337؛ فتح البارى ، ج 10، ص 221؛ حليه الاولياء، ج 1، ص 67 - 68؛ كنزالعمال ، ج 1، ص 228.
761- مستدرك الصحيحين ، ج 3، ص 126 و در ص 127 به طريقى ديگر آمده ؛ تاريخ بغداد، ج 4، ص ‍ 348 و ج 7، ص 172 و ج 11، ص 48 و در ص 48 و در ص 49 از يحيى بن معين نقل شده كه آن صحيح است ؛ اسدالغابه ، ج 4، ص 22، مجمع الزوائد، ج 9، ص 114؛ تهذيب التهذيب ، ج 6، ص 320 و ج 7، ص 427؛ فيض القدير، ج 3، ص 46؛ كنزالعمال ، چاپ ، ج 12، ص 201، ح 1130؛ صواعق ، ص ‍ 73.
762- مستدرك الصحيحين ، ج 3، ص 127 - 129.
763- تاريخ بغداد خطيب ، ج 2، ص 377.
764- كنزالعمال ، چاپ دوم ، ج 12، ص 212، ح 1219؛ كنوز الحقايق المناوى .
765- تاريخ بغداد خطيب ، ج 11، ص 204؛ صحيح ترمذى ، كتاب المناقب ، باب مناقب على بن ابيطالب .
766- صحيح ترمذى ، ج 13، ص 171، باب مناقب على بن ابى طالب ؛ حليه الاولياء ابونعيم ، ج 1، ص ‍ 64؛ كنزالعمال متقى هندى ، چاپ اول ، ج 6، ص 156.
767- كنزالعمال ، چاپ اول ، ج 6، ص 156.
768- حليه الاولياء،ج 1، ص 63.
769- مستدرك الصحيحين ، ج 3، ص 576.
770- مستدرك الصحيحين ، ج 3، ص 576 - 577.
771- از معجزات رسول خدا(ص ) است كه در آن روز از به چاه افكنده شدن مشركان قرشى در چاه بدر و جمع آورى سپاه ديگرى در جنگ احزا خبر داده است .
772- خطبه 190 نهج البلاغه ، ج 2، ص 182 - 184.
773- سنن ترمذى ، كتاب المناقب ، باب مناقب على بن ابيطالب ، ج 12، ص 173؛ تاريخ بغداد خطيب ، ج 7، ص 402.
774- اسد الغابه ، ج 4، ص 27.
775- كنز العمال ، چاپ دوم ، ج 12، ص 200، ح 1122؛ رياض النضره ، ج 2، ص 265.
776- تفسير سيوطى ، ج 6، ص 185.
777- تفسير طبرى ، ج 28، ص 514 و 515؛ الدر المنثور سيوطى ، ج 6، ص 185.
778- تفسير آيه در الدر المنثور، ج 6، ص 185؛ رياض النضره ، ج 2، ص 265.
779- تفسير سيوطى ، ج 6، ص 185؛ رياض النضره ، ج 2، ص 265؛ الكشاف ، ج 4، ص 76.
780- رياض النضره ، ج 2، ص 180؛ ذخائر العقبى ، ص 72.
781- مجمع الزوائد، ج 9، ص 36.
782- حاكم مى نويسد: اين حديث صحيح الاسناد است . ر.ك : مسند احمد بن حنبل ، ج 6، ص 300؛ خصائص نسائى ، ص 40؛ مستدرك الصحيحين ، ج 3، ص 138 - 139.
783- حليه ابونعيم ، ج 1، ص 86.
784- مسند احمد، ج 4، ص 132؛ كنزالعمال ، ج 13، ص 99 و 100 و ج 16، ص 262؛ منتخب كنز، ج 5، ص 106؛ الجامع الصغير در شرح فيض القدير، ج 3، ص 145.
785- كنزالعمال تج 16، ص 270.
786- بخارى در الادب المفرد، باب معانقه الصبى ، ح 364؛ ترمذى ، ج 13، ص 195، باب مناقب الحسن و الحسين ؛ ابن ماجه ، كتاب المقدمه ، باب 11، ح 144؛ مسند احمدت ج 4، ص 172؛ مستدرك حاكم ، ج 3، ص 177 كه او و ذهبى حديث را صحيح دانسته اند؛ اسدالغابه ، ج 2، ص ‍ 19 و ج 5، ص 130.
787- كنزالعمال ، ج 6، ص 270.
788- كنز العمال ، ج 13، ص 106.
789- كنزالعمال ، ج 13، ص 101 و 105.
790- كنزالعمال ، ج 16، ص 270.
791- سنن ترمذى ، ج 9، ص 74؛ صحيح ابوداود؛ كتاب المهدى ، ج 2، ص 7 و چاپ دار احياء السنه النبوه ، ج 4، ص 106 - 107، ح 4282؛ حليه الاولياء، ج 5، ص 75؛ مسند احمد، ج 1، ص 376؛ تاريخ بغداد، ج 4، ص 388؛ كنزالعمال ، چاپ اول ، ج 7، ص 188 كه خوى او چون خوى من است را زياده دارد. تفسير سيوطى در ذيل آيه فهل ينظرون الا الساعه ، ج 6، ص 58.
792- مستدرك الصحيحين ، ج 4، ص 557؛ حليه ابونعيم ، ج 3، ص 101، باجزئى اختلاف ؛ مسند احمد، ج 3، ص 36؛ الدر المنثور سيوطى ، در تفسير فهل بنظرون الا الساعه ، ج 6، ص 58.
793- حليه ابونعيم ، ج 3، ص 177 كه افزوده است : در دو روز؛ مسند احمد، ج 1، ص 84؛ الدر المنثور سيوطى ، در تفسير سوره محمد(ص )، آيه تفل ينظرون الا الساعه ، ج 6، ص 58 و گفته است كه آن را ابن ابى شيبه و احمد بن حنبل و ابن ماجه از على (ع ) روايت كرده اند؛ كتاب الفتن باب خروج المهدى ، ح 4085.
794- مستدرك الصحيحين ، ج 4، ص 557؛ صحيح ابوداود، ج 6، ص 136، كتاب المهدى ، از سنن ابوداود، ح 4285 و ج 4، ص 107.
795- كتاب المهدى ، ج 4، ص 7، ح 4284، باب خروج المهدى ، از كتاب الفتن ، ج 2، ص 1368؛ صحيح ابوداود، ج 7، ص 134. ابن ماجه آن را در صحيح خود در ابواب الفتن ، باب خروج المهدى آورده و گفته است : مهدى از فرزندان فاطمه است . حاكم در مستدركش ، ج 4، ص 557 مى نويسد: وجود مهدى امرى مسلم و حق است و او از اولاد فاطمه مى باشد. ذهبى نيز در ميزان الاعتدال ، ج 2، ص 24 مى نويسد: مهدى از اولاد فاطمه است . الدر المنثور سيوطى ، تفسير سوره محمد(ص )، ج 6، ص 58 و گفته است كه اين موضوع را ابوداود، ابن ماجه طبرانى و حاكم از ام سلمه روايت كرده اند. تفسير آيه فهل نيظرون الاالساعه .
796- كنز العمال ، چاپ اول ، ج 7، ص 261.
797- دخائر العقبى ، ص 136.
798- ترمذى ، ج 13، ص 199، باب مناقب اهل بيت النبى ؛ كنزالعمال ، ج 1، ص 48.
799- صحيح مسلم ، باب فضايل على بن ابيطالب ؛ مسند احمد، ج 4، ص 366؛ سنن دارمى ، ج 2، ص ‍ 431 به اختصار؛ سنن بيهقى ، ج 2، ص 148 و ج 7، ص 30، با جزئى اختلاف در لفظ؛ مشكل الاثار طحاوى ، ج 4، ص 368.
800- صحيح ترمذى ، ج 13، ص 201؛ اسدالغابه ، ج 2، ص 12، در شرح حال امام حسن ؛ الدر المنثور در تفسير آيه مودت از سوره شورى .
801- مستدرك الصحيحين حاكم و تلخيص آن ، ج 3، ص 109؛ خصائص نسائى ، ص 30؛ مسند احمد، ج 3، ض 17 كه با انى اوشك ان ادعى فاجيب شروع مى شود و در ص 14، 26 59 مفصل آن شرح داده دشده است ؛ طبقات ابن سعد، قسمت دوم ، ج 2، ص 2، كنزالعمال ، ج 1، ص 47 و 48 و 97 كه به اختصار آمده است .
802- مستدرك الصحيحين ، ج 3، ص 109 به دو طريق و نزديك به همين عبارت در ج 3، ص 148.
803- مستدرك احمد بن حنبل ، ج 4، ص 376 و 371 و ج 5، ص 181؛ تاريخ بغداد خطيب ، ج 8، ص ‍ 442؛ حليه الاولياء، ج 1، ص 355 و ج 9، ص 64؛ اسدالغابه ، ج 3، ص 147؛ مجمع الزوائد هيثمى ، ج 9، ص 163 و 164.
804- صحيح مسلم ، ج 6، ص 3 - 4 در باب الناس تبع لقريش من كتاب الاماره . ما اين لفظ را مخصوصا از آن جهت برگزيده ايم كه جابر آن را نوشته است . صحيح بخارى ، كتاب الاحكام ، ج 4، ص ‍ 165؛ سنن ترمذى ، باب ما جاء فى الخلفاء من ابواب الفتن ؛ سنن ابوداود، ج 3، ص 106، كتاب المهدى ؛ مسند طيالسى ، ح 767 و 1278؛ مسند احمد، ج 5، ص 86 - 90 و 92 - 101 و 106 - 108؛ كنزالعمال ، ج 13، ص 26 - 27؛ حليه الاولياء، ج 4، ص 333. جابر بن سمره ، خواهرزاده سعد وقاص ‍ است و پس از گذشتن هفتاد سال از هجرت در كوفه درگذشت . اصحاب صحاح از او جمعا 146 حديث روايت كرده اند. شرح حالش در اسدالغابه ، تقريب التهذيب و جامع السيره ، ص 277، آمده است .
805- فتح البارى در شرح بر صحيح بخارى ، ج 16، ص 338؛ مستدرك الصحيحين ، ج 3، ص 617.
806- فتح البارى ، ج 16، ص 338.
807- منتخب كنز، ج 5، ص 321؛ تاريخ ابن كثير، ج 6، ص 249؛ تاريخ الخلفاء سيوطى ، ص 10، كنزالعمال ، ج 13، ص 26؛ صواعق المحرقه ، ص 28.
808- كنزالعمال متقى هندى ، ج 13، ص 27؛ منتخب كنز، ج 5، ص 312.
809- شرح نووى بر صحيح مسلم ، ج 12، ص 202؛ صواعق ابن حجر، ص 18؛ تاريخ الخلفاء سيوطى ، ص 10.
810- كنزالعماصلوات
811- كنزالعمال به نقل از ابن النجار، 13، ص 27.
812- مسند، احمد، ج 1، ص 398 و 406 كه احمد شاكر در حاشيه اولى نوشته است : اسناد آن درست است ؛ مستدرك حاكم و تلخيص آن از ذهبى ، ج 4، ص 501؛ فتح البارى ، ج 16، ص 339 به طور اختصار؛ مجمع الزوائد ج 5، ص 190؛ صواعق ابن حجر، ص 12؛ تاريخ الخلفاء سيوطى ، ص 10؛ الجامع الصغير، ج 1، ص 75؛ كنزالعمال متقى ، ج 13، ص 27 كه گفته است طبرانى و نعيم بن حما اان را در الفتن آورده اند؛ فيض القدير در شرح جامع الصغير، نوشته مناوى ، ج 2، ص 457؛ ابن كثير هر دو خبر را در ج 6، ص 248؛ كنزالعمال ، ج 13، ص 27؛ شواهد التنزيل ، ج 1، ص 455،ح 626.
813- تاريخ ابن كثير، ج 6، ص 248؛ كنزالعمال ، ج 13، ص 27؛ شواهد التنزيل ، ج 1، ص 455، ح 626.
814- تاريخ ابن كثير، ج 6 ص 248.
815- نهج البلاغه ، خطبه 142.
816- ينابيع الموده ، نوشته سليمان حنفى ، ص 523؛ احياء العلوم غزالى ، ج 1، ص 54؛ حليه الاولياء ابونعيم ، ج 1، ص 80 به اختصار.
817- تاريخ ابن كثير، ج 6، ص 249 - 250.
818- المعجم الحديث ، عبرى - عربى ، ص 317.
819- المعجم الحديث ، عبرى - عربى ، ص 84.
820- المعجم الحديث ، عبرى - عربى ، ص 82.
821- تاريخ يعقوبى ، ج 1، ص 24 - 25، چاپ قم ، نشر ثقافه اهل البيت .
822- اصل عبرى و تعليق بر آن را از مقاله استاد احمد الواسطى در مجله التوحيد استفاده كرده ايم .
823- شرح ابن العربى بر ترمذى ، ج 9، ص 68 - 69.
824- شرح نووى بر صحيح مسلم ، ج 12، ص 201 - 202؛ فتح البارى ، ج 16، ص 339 كه اين سخن از اوست و در ص 341 نيز آن را تكرار كرده است .
825- تاريخ الخلفاء سيوطى ، ص 12.
826- فتح البارى ، ج 16، ص 341، تاريخ الخلفاء سيوطى ، ص 12.
827- فتح البارى ، ج 16، ص 341؛ تاريخ الخلفاء سيوطى ، ص 12.
828- صواعق ابن حجر، ص 19؛ تاريخ الخلفاء سيوطى ، ص 12. به اين حساب پيروان مذهب خلفا در انتظار ظهور دو مهدى مى باشند؛ حال آنكه شيعيان منتظر ظهور يك مهدى هستند!
829- به اين مطلب نووى در شرح بر صحيح مسلم ، ج 12، ص 202 - 203 اشاره كرده و ابن حجر آن را در فتح البارى ، ج 16، ص 338 - 341 و سيوطى در تاريخ الخلفا ص 10 آورده اند.
830- ابن كثير آن را در تاريخش ، ج 6، ص 249 به نقل از بيهقى آورده است .
831- تاريخ الخلفا سيوطى ، ص 11، صواعق ابن حجر، ص 19؛ فتح البارى ، ج 16، ص 341.
832- تاريخ ابن كثير، ج 6، ص 249 - 250.
833- فتح البارى ، ج 16، ص 340، به نقل از ابن جوزى در كتاب كشف المشكل .
834- فتح البارى ، ج 16، ص 341؛ صواعق المحرقه ابن حجر، ص 19.
835- فتح البارى ، ج 16، ص 338.
836- شرح النووى ، ج 12، ص 202؛ فتح البارى ، ج 16، ص 339 كه ما سخن او را آورده ايم .
837- ذهبى در شرح حال حموينى در تذكره الحفاظ چنين مى نويسد: امام ، يگانه محدث و كاملترين آنها، فخر اسلام ، صدرالدين ابراهيم فرزند محمد بن حمويه جوينى شافعى ، شيخ صوفيه ، كه به روايت و دقت در آن خست مقيد و به آن ممتاز بوده است . غازن خان مغول به دست او مسلمان شده است . تذكره الحفاظ، ص 1505.
838- احاديث سه گانه (الف ،ب ، ج ) از فرائد السمطين خطى نقل شده است . نسخه دانشگاه تهران ، زير شماره 1164، 1690 - 1691، برگ 160.
839- مادرش فاطمه بنت اسد، در حالى كه او را حامله بود به گرد كعبه به طواف مشغول بود كه آثار وضع حمل در او هويدا شد. پس در آن هنگام در كعبه به رويش باز شد. فاطمه قدم به دورن كعبه نهاد و در آنجا على (ع ) را به دنيا آورد. مستدرك ، ج 3، ص 483؛ تذكره خواص الامه ، ص 10، المناقب ، ابن مغازلى ، ص 7.
840- شرح حال على و فرزندش حسن و حسين - عليهم السلام - را ضمن حوادث سال 40 و 50 و 60 هجرت در تاريخ طبرى و ابن اثير و ذهبى ابن كثير و نيز تاريخ بغداد و دمشق و استيعاب و اسدالغابه و اصابه و طبقات ابن سعد مطالعه فرماييد. البته در چاپ هاى اروپايى و بيروتى طبقات شرح حال سبطين نيامده است !
841- شرح حالش ضمن حوادث سال 94ه در تاريخ ابن اثير و ابن كثير و ذهبى و طبقات ابن سعد و حليه الاولياء و وفيات الاعيان و تاريخ يعقوبى ، ج 2، ص 303 و مسعودى ، ج 3، ص 160 آمده است .
842- شرح حال اين امام ، در تذكره الحفاظ ذهبى ، وفيات الاعيان ، صفوه الصوه ، حليه الاولياء، تاريخ يعقوبى ، ج 2، ص 320، تاريخ الاسلام ذهبى ، تاريخ ابن كثير، جزو حوادث سالهاى 115 و 117 و 118 آمده است .
843- به مقاتل الطالبين و تاريخ بغداد و وفيات الاعيان و صفوه الصفوه و تاريخ ابن كثير، ج 2، ص 18 و تاريخ يعقوبى ، ج 2، ص 414 مراجعه شود.
844- شرح حال او را در تاريخ طبرى و ابن اثير و تاريخ الاسلام ذهبى و تاريخ ابن كثير، ضمن حوادث سال 203ه ، و وفيات الاعيان و تاريخ يعقوبى ، ج 2، ص 453 و تاريخ مسعودى ، ج 3، ص 44 مطالعه كنيد.
845- شرح حالش در تاريخ بغداد، ج 3، ص 54، وفيات الاعيان ، شذرات الذهب ، ج 2، ص 48 و تاريخ مسعودى ، ج 3، ص 46 آمده است .
846- شرح حالش در وفيات الاعيان ، تذكره خواص الامه نوشته سبط بن الجوزى ، و مطالب السؤ ول فى مناقب آل الرسول ، نوشته شيخ كمال الدين محمد بن طلحه شافعى (م 654)، و تاريخ يعقوبى ، ج 2، ص 503 آمده است .
847- شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، چاپ اول ، ج 1، (ص ) 240 - 241 و چاپ تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم ، ج 4، (ص ) 8 -9.
848- ابوشعيب كتابهاى علامه عسكرى را در امتيار ايشان گذاشته است .مترجم .
849- لو الصدر روزنامه اى است سياسى كه از سوى دفتر حجت الاسلام حكيم منتشر مى شود.