fehrest page

back page

11 التنبيه والردّ على اهل الاهواء والبدع  
ابوالحسين محمدبن عبدالرحمن الملطى الشافعى (م 377) تحقيق محمد زاهد بن الحسن الكوثرى .
اثر مزبور از كتابهاى كهن فرق و مذاهب است و بر اساس آنچه محققان آن اظهار داشته اند مطالبى در آن آمده است كه در منابع ديگر، از جمله الفرق بين الفرق بغدادى نيامده است . مؤ لف ابتدا از سختكوشى ها و رنج هاى پيامبر در راه ابلاغ دين سخن گفته است .(تا ص 10) و آنگا گزيده اى از آراء و عقايد اهل سنت را عرضه كرده است ؛ ماند ايمان به قدر الهى و خير وشر آن مسح بن خفيّن ، صبر بر سلطان عادل و ظالم . حرمت خروج با شمشير عليه حاكم و...
مؤ لف بحث درباره فرق را از فرقه هاى رافضه مى آغازد و هيجده فرقه را در اين بخش ياد مى كند. سبئيه ، قرامطه ، اصحاب تناسخ و... او با عنوان فرقه دوازدهم از شيعه اماميه ياد مى كند و در ضمن آن از آراء ابن هشام بن حكم سخن گفته و به نقد ورد آن پرداخته است . از اسماعليه قم (كه به گفته او در ديدگاهيها شبيه اسماعيليه اند!) قطيعه كبرى و صغرى ، زيديه كه خود فرقه هايى دارد نيز به عنوا فرقه هاى شيعه ياد شده است . طرفه آنكه معتزله بغداد به عنوان گروه چهارم زيديه معرفى شده اند.
گروه بعدى معتزله اند. مؤ لف در اين بخش از وجه تسميه آن به اعتزال ، فرقه هاى مختلف آن ، واصول پنجگانه اعتزال سخن گفته (ص 36)؛ و برخى از عالمان معتزلى آن ديار ياد كرده است . اين مطالب از نظر تاريخى داراى اهميت ويژه اى است . مولف در اين موارد يادآورى مى كند كه اين كتاب جاى طرح اختلاف ها نيست (ص 42)؛و از اين قسمت هاى به اجمال مى توان فهميد كه كتاب در پاسخ كسى نگاشته شده است كه مى خواسته بر مذهب اهل سنت و جماعت راه يابد وارشاد شود.
در بخش بعدى از مرجئه سخن به ميان آمده است و آراء و عقائدشان مورد بحث قرار گرفت است . خوارج جريان ديگرى است كه مورد گفتگو قرار گرتفه (ص 47) و در ضمن بحث از گروهاهاى مختلف آن ، از محكّمه بحث را آغاز كرده است و با ازاراقه ادامه داده است و بعد ازآن از اصحاب شيب خارجى ياد كرده است .
در بخش نامهايى به عنوان گروه هاى خوارج آمده است كه برخى از آنها در منابع ديگر ياد نشده اند.
پس از آنچه ياد شد، مؤ لف در صفحات 54 91، به تفسير آياتى مى پردازد كه به گفته او زنادقه را ناقض يكديگر پنداشته اند. سپس به بحث ونقد و رد آراء فرقه هايى مى پردازد كه ظاهرا برخى مطالب آن تكرارى است ، اما در ادامه ، عقايد و آراء مفصلتر از بخشهاى پيشين است . او در اين بخش از معلطله ، مانويه مزدكيه و... سخن به ميان آوره و در رد و نقد آراء جهم به صفوان به حرف هاى كعب الاحبار و وهب بن منبه استشهاد مى كند(صص ‍ 101، 102،133، 142، 145)؛ واين نمونه از ده ها نمونه تاءثير اسرائيليات در انديشه دانشوران است . پس از آن از دوازده فرقه مرجئه بحث شده وبار ديگر به روافض و قدريه پرداخته و به نقد ردّ آراء و ديدگاه هاى فرقه اخير پرداخته است .(ص 156)
به هر حال ، اين كتاب از جمله آثار مهم و كار آمد شناخت فرقه هاى اسلامى است .
12 الحور العين (صص 36 215) 
ابوسعيد بن نشوان الحميرى ، متوفاى 573 تحقيق كامل مصطفى .
در آغاز اين اثر، رساله اى تحت عنوان الحور العين (ص 29 50) آمده و سپس در سراسر متن كتاب به شرح وتوضيح رساله ياد شده پرداخته شده است . بخش مهمى از اين كتاب به ملل و نحل اختصاص يافته و در صفحات ديگر آن ينز به گونه پراكنده و بدون نظم و ترتيب ، مطالب سودمندى در اين موضوع مى توان يافت . تا صفحه 141 كتاب ياد شده به معرفى فرق غير اسلامى پرداخته شده و آنگاه به شناسايى فرق اسلامى پرداخته شده است . مولف در يك تقسيم بندى كلى از شش فرقه ياد مى كند: معتزله ،مرجئه ،شيعه ، خوارج ، حشويه ، وعامه . وى در موارد خوارج با تفصيل سخن گفته است . مؤ لف زيدى مذهب است و از اين روى درباره زيديه مطالب فراوانى آورده است (صص 184 189) اطلاعات او در زمينه زيديه نكات جالبى نيز در بردارد، وياد كردش از تاريخچه اسماعيليه در يمن از آن روى كه مؤ لف يمنى است . مطالبى خواندى و سودمند به دست مى دهد. در بيان وجه تسميه فرقه ها نيز نكاتى سودمند دارد و در مجموعه اين بخش از كتاب اطلاعات ارزشمندى دارد؛ اما بدون ترتيب خاص و با درهم ريختگى و آشفتگى ؛ از اين روى خواننده جستجو گر بايد تمام صفحات را به دقت بنگرد و ازآگاهى هاى آن سود جويد .
13 الخطط المقريزيه (المواعظ والاعتبار بذكر الخطط والاثار) 
ج 2،ص 344 362 تقى الدين ابوالعباس احمد بن على المقريزى ، متوفاى 845 بيروت دار صادر.
اين كتاب ا منابع مهم شناخت مصر و چگونگى گذر آن در طول تاريخ است . دركنار بحث و گزارش مطالب مروبط به مصر، مسائل و مباحث فراوانى درباره فرق اسلامى مورد بحث قرار گرفته است . در حقيقت خطط مقريزى دايرة المعارفى از فرهنگ اسلامى در شكل تاريخ . صفحاتى از اين كتاب در بررسى و گزارش فرقه هاى اسلامى است . او ابتدا از حديث پيامبر در اختلاف فرق اسلامى و رسيدن عدد آنها به هفتاد و سه فرقه و اصل حديث بحث كرده و پس از آن به بيان فرقه ها پرداخته است .
مقريزى در يك جمع بندى جديد پيروان برخى از فرق را در شمار هلاك شوندگان شمرده و تعداد آنها را به ده رسانده است . در اين بخش ، ابتداء از معتزله سخن مى گويد و پيدايش آن و يادى از سران اين جريان و انشعابهايش . پس از آن از مشبه سخن ميگويد كه هفت فرقه اند. مقريزى تحت تاءثير تبليغات برخى از متكلمان ، اماميه را مانند هشام بن حكم از اين گروه مى شمارد كه كذبى صريح و اتهامى بى بنياد است . آنگاه از قدريه سخن به ميان آورده است ك معمولا اشاعره از اين فرقه ، معتزله را مراد مى كنند.
فرقه چهارم مجبّره و پنجم مرجئه هستند كه در ضمن آن ، شرحى درباره ارجاء و گروه هاى مختلف مرجئه آمده است . فرقه ششم حروريه هستند كه همان خوارجند و در حرورا بر على (ع ) شوريدند؛ آنها بر وعيد تاءكيد دارند. فرقه هفتم نجاريه هستند. و فرقه هشتم روافض كه مولف آنهارا به اماميه ، كيسانيه ، خطابيه ، زيديه ، و... تقسيم مى كند. مولف فرق شيعه را سيصد عدد مى شمارد و مى افزايد كه مشهور آنها بيست فرقه است . گويا اين تكثير فرقه با نام اماميه ، از ابتداى قرن دوم ايجاد شده و انگيزه اش ايجاد فرقه هاى مختلف در شعيه است . ديده شده كه به نام بسيارى از صحابه امام صادق (ع ) فرقه ساخته اند. در بيان گزارش مقريزى ، فرقه هايى را نيز مى توان يافت كه ساخته و پرداخته متاءخرانند، مانند شريكيه ، شاعيه ، و...(ص 354) فرقه دهم خوارج است و انشعابات آن كه براى هر كدام از اينها سطورى نوشته است . پس از آنچه ياد شد، مقريزى به بحث تاريخ پيدايش اين فرقه ها مى پردازد كه قابل توجه است . در همين بخش در حقيقت مذهب اشعرى آمده كه مذهبى است بين اعتزال وتجسيم . (ص 358) در صفحات بعد گسترش مذهب اشعرى و حمايت حاكمان ازآن به عنوان دليل گسترش آن مورد ارزيابى مولف قرار گرفته است و سپس گزارشى از زوال و از بين رفتن بعضى فرقه هاى آمده است .
شرحى از زندگانى اشعرى و گزيده اى ازآراء او درآخرى قسمت آمده است .
آنچه در پايان اين معرفى كوتاه است اينكه مقريزى با دشنام و اتهام به تشيع و ساير فرق مخالف خود، در عمل از ارزش علمى كتاب خود كاسته است .
14 باب ذكر المعتزله (چاپ شده دركتاب:فضل الاعتزال و طبقات معتزله )
ابولقاسم عبدالله البلخى . متوفاى 319، تحقيق فؤ اد سيد، تونس ‍ 1974 ام .
كتاب فضل الاعتزال حاوى سه اثر: 1)باب ذكر معتزله 2) طبقات معتزله از قاضى عبدالجبار (م 415 ق ) 3) طبقه يازده و دوازده از كتاب شرح عيون المسائل از حاكم حبشى (م 494)
آنچه اينك در پى معرفى آن هستيم ، يك باب از كتاب بلخى ، با عنوان مقالات الاسلاميين است كه محقق نسخه اى ازآن را در يمن يافته و اقدام به نشر آن كرده است .
اثر مزبور با ياد كرد عقايدى آغاز مى شود كه معتزله در اعتقاد به آنها توافق دارند؛ آنگاه با ياد كرد رجال معتزله ، با دقت تمام آراء و عقايد اختصاصى آنان را نيز ارائه مى دهد.نخست از واصل بن عطاء وعمرو بن عبيد، و بنيادگذارى آنان سخن مى گويد: و آنگاه به شرح حال ديگران مى پردازد.
درگزارش شرح حال عالمان ، مولف سعى كرده است كه تا عالمان يك شهر را به ترتيب زمانى ياد كند. همچنين اسامى شهرهايى كه معتزله در آن فراوان بوده اند آورده است ؛ مانند خوزستان و كرمان (113). ازآنجا كه مولف اين اثر معتزل است ، كوشيده تا بسيارى از محدثان قرن اول ودوم را معتزلى معرفى كند. بيشتر اين افراد كسانى هستند كه رجاليان اهل سنت (اهل حديث ) آنان را متهم به قدريه كرده اند.(كان يرى القدر).صص 101 108و...
بحث درباره وجه تسميه معتزله وياد كرد نمونه هايى از خروج معتزله عليه حاكمان زمان وهمراهى آنان با ابراهيم بن عبدالله الحسن برادر نفس زكيه از مطالب ديگر كتاب است . اثر حاضر به روى خواندنى است و اطلاعات سودمندى از معتزله را فراديد خواننده مى نهد.
15 الرد على الجهميه 
ابوسعيد عثمان بن سعيد الدرامى (م 282)،تحقيق ،مقدمه و فهارس از witeotau yoota ليدن 1960.
كتاب يادشده از كهنترين منابع رد جهميه مولف با اشاره به گفته ابن مبارك كه نقل كلمات يهود ونصارا سزاوراتر از نقل گفتار جهميه است ؛ ازياد كرد عقايد آنان سرباز زده وتنها به گزارش اعتقاد آنان به تعطيل بسنده كرده است .
مولف پس از اين با شتاب به اثبات صفات خداوند پرداخته و باعرضه رواياتى به اجمال اعتقاد درباره ايمان به عرض (ص 81) است و مولف ضمن آن كوشيده است تا وجود عرش را كه در قرآن به آن اشاره شده با استناد به روايات ثابت كند. او از اين نظريه جهميه نگران است كه عرش را مجموع آسمانها وزمين و ميان آنها دانسته انى (ص 9). استوارى رحمان بر عرش باب بعدى است كه در ضمن آن با عرضه رواياتى به نقد آراى جهميه پرداخته گو اين كه مولف به مادى بودن عرش تصريح نمى كند، ولى به روشنى پيداست كه مطالب را در آن جهت مى نگارد. مولف درباب بعدى از اين اثر تحت عنوان باب الاحتجاب وباب النزول ، به عصابة الملحده ! حمله مى كند كه معتقدند خداوند هميشه با ملائكه است . آنگاه تلاش مى كند كه ضمن مكانى جلوه دادن احتجاب ، مكان ويژه اى براى خداوند دست وپا كند! وى پس از ذكر روايات نزول خداوند، عناوينى چون نزول در نيمه شعبان و... به دست داده است . در باب عبدى كه باب الرؤ يه است ، با آوردن احاديث رؤ يت نشان مى دهد كه وى اينگونه بحثها بر ماءثور تكيه مى كند و بحثهاى عقلانى را بر نمى تابد(ص 56)
درباب ذكر علم الله تعلاى نگرانى خود را از معتقدان به تعطيل ابراز مى كند واز اينكه آنان به علم سابق خداوند باور ندارند و صرفا به علم خداوند پس از خلق اعتراف دارند، انتقاد مى كند(ص 65) درباب بعدى ، كلام الله را با عرضه آيات و رواياتى مطرح كرده است ؛ و آنگاه به ارائه مطالبى مى پردازد كه به پندارش استدلالى است عليه جهميه .
در ادامه اين بحث در ضمن بابى مستقل به اثبات قدمت قرآن مى گرايد و آنگاه از واقفه سخن مى گويد كه در مقابل مخلوق بودن و حادث بودن آن توقف كرده اند. ابواب پاياين كتاب در اثبات كفر جهميه ، و وجوب توبه دادن آنان است . مصحح كتاب موخره اى مفصل به زبان آلمانى آورده وشرح حال مؤ لف را از تاريخ دمشق نقل كرده است .
16 رسائل التوحيد والعدل  
الامام الحسن البصرى ، الامام القاسم الرسى ، القاضى عبدالجبار بن احمد، على بن حسين الشريف المرتضى . دراسة و تحقيق محمد عماره . جلد اول .
مجموعه رسائلى كه در ضمن اين كتاب آمده است ، گو اينكه مستقيما درباره فرق و مذاهب نيست اما بحثهاى اعتقادى دقيقى ازباورها وانديشه هاى فرقه ها دارد كه در شناخت برخى از آن ها سودمند است . رساله اول نگاشته حسن بصرى است كه خطاب به عبدالملك بن مروان درباره قدر نوشته است و به رسالة فى القدريه موسوم است . حسن بصرى اين رساله را در پاسخ به كسانى نگاشته است كه اورا به قدرى بودن متهم مى ساختند. وى كوشيده است تا اعتقادش را بر اساس آياتى به اثبات برساند .
رساله بعدى كه بسيار كوتاه سات ، با عنوان اصول العدل والتوحيد، به تبيين نقش عقل در شناخت معارف الهى و ردّ مشبهه پرداخته است . رساله سوم با عنوان العدل والتوحيد و نفى التشبيه عن الله الواحد الحميد، به رد مشبهه پرداخته است . مؤ لف آياتى را كه ظاهرا نشانگر تشبيه اند آورده وبه تفسير و تاويل آنها پرداخته است .
بخش ديگر آن ردّ بر مجبره است . مولف تفسير معتزله از قدريگرى مجبره را تلقى به قبول كرده و در نقد آن سخن رانده است . اين بحث نيز بيشتر جنبه تفسيرى دارد. در بخشهاى ديگر رساله ، در رد مرجئه ، تبيين منزلة بين المنزلتين ، توبه ، ماهيت ايمان و... بحث شده است . سپس در رساله ديگرى مشتمل بر يك صفحه ، به توضيح مختصرى از اصول خمسه (توحيد، عدل و...) پرداخته است . در رسال ديگرى با عنوان الرد على المجبره به تفصيل آياتى را كه ظاهرا نشانگر جبر هستند، مورد تفسير و تاءويل قرار داده است .(اين سه رساله از قاسم رسى است ).در رساله ششم و در ضمن دو صفحه ، درباره توحيد سخن گفته شده است .
رساله هفتم از قاضى عبدالجبار وتحت عنوان المختصر فى اصول الدين عهده دار بحثى مختصر از اصول عقايد معتزله است و پس از بيان اصول ، به نقد انديشه كلابيه پرداخته است . بحث از رويت واراده ، از مباحث ديگر اين رساله است . اين مجلد با رساله سيد مرتضى ره و با عنوان النقاذ البشر من الجبر والقدر پايان مى يابد. اين رساله مستقلا به بحث مهم قضا وقدر پرداخته و ابعاد مختلف جبر و اختيار را تبيين كرده است . آراء و انديشه هاى فرقه هاى ديگر نيز در اين رساله به طور پراكنده آمده است . رساله شريفى مرتضى در شصت صفحه ، در ضمنن اين اثر آمده است . اين رساله ضمن مجموعه رسائل شريف مرتضى نيز چاپ شده است .(رسائل الشريف المرتضى .قم دارالقرآن . ج 2 ص 178)
17 رسائلالعدل والتوحيد
الامام يحيى بن الحسن دراسة و تحقيق ، محمد عمار، جلد دوم . دارالهلال .
نويسنده از عالمان و نويسندگان زيديه است كه به سال 245 متولد شده در سال 298 در گذشته است . اين مجموعه ، حاوى رساله هايى است در موضوعات مختلف . رساله اول با عنوان الرد على المجبرة القدريه است كه در بخش اول آن به پاسخگويى از آيات مورد استناد مجبره پرداخته و در بخش دوم ، ادله قرآنى ديدگاه عدليه را ارائه داده است .آنگاه به بحث عقلانى در تاءييد اهل العدل پرداخته است .
رساله دوم به بحث از مقولاتى چون توحيد، عدل ، وعده و وعيد، ايمان به پيامبر، امات على (ع ) و جانشيانن وى پرداخته و اشاراتى به پيدايش ‍ روافض كرده است . امر به معروف و نه ياز منكر، هدايت ، ضلال و... از ديگر مباحث اين رساله است .رساله بعدى (كه صفحات زيادى از كتاب را گرفته است ) نقد و ردّى است بركتاب حسن بن محمد بن حنيفه در اثبات جبر و به عنوان الرّد والاحتجاج على الحسن بن محمد بن حنيفه ، در اين رساله به چهل و سه مشكل طرح شده از سوى حسن بن محممد پاسخ داده شده است . مسائل مطرح شده در اين كتاب ، در شناخت تلقى معتزله از ديدگاه قدريان و برخى آراء ديگر سودمند است . مى دانيم كه رساله حسن بن محمد بن حنفيه ضمن عنوان آيات علم الكلام عند المسلمين توسط فان اس آمانى چاپ شده است .
رساله بعدى با نام الجمله مختصرى است در شناخت دين واصول آن ، پاين بخشاى مجلد رساله اى است در رد مشبه .
18 كتاب الزينه  
القسم الثالث (صص 229 312) ابوحاتم احمد بن حمدان رازى (م 322) تحقيق عبدالله سلوم السامرائى
نويسنده از عالمان برجسته مذهب اسماعيليه و از داعيان بزرگ مرام مزبور است . كتاب اعلام النبوة او چاپ شده و دو بخش كتاب الزينه او نيز به چاپ رسيده و در بخش سوم در شناخت فرقه هاى اسلامى است . روش كتاب كاملا بى طرفانه و صادقانه بوده و از نظر ارائه اطلاعات مختلف لغوى ، ادبى و تاريخى ، و شناساندن وجه نامگذارى فرقه ها، متنى ممتاز به شمار مى آيد. بحث وى در تعريف اهوا وبدعت در آغاز آمده است . در ادامه از معناى سنت و جماعت ياد كرده و پس از ان به شرح معناى (مناصب ) پرداخته است .درادامه ، در بيان القاب فرقه هاى اسلامى ، از شيعه آغاز كرده ، بحث مرجئه پس از آن آمده و پس از مروى بر برخى از فرقه ها، بارديگر از رافضه بحث كرده است . بحث از معتزله كوتاه اما بعد از خوارج و فرقه هاى مختلف آن طولانى است . بار ديگر در ص 286 به بحث از فرقه هاى شيعه پرداخته و درآنجاست كه اسماعيلى بودن خود را نشان داده است . فرقه هاى مختلف شيعه از غالى وغير غالى در ادامه ، با تفصيل بحث شده است . آخرين بحث از اصحاب تناسخ و اصحاب رجعت است .
هر بخش كتاب محتوى آگاهيهاى نو بوده و بدون آن امكان رسيدن به تحقيقى درست درباره فرقه هاى اسلام وجودندارد .
19 الصواعق المحرقة فى الرد على اهل البدع والزندقه
احمد بن حجر الهيثمى (م 97ب 4): تحقيق عبدالوهاب عبداللطيف ، مكتبة القاهرة . 1965
اثر حاضر به انگيزه نقد و رد آراء و انديشه هاى شيعه ، و فراتر از آن ، در اثبات خلافت خليفه اول نگاشته شده است . از اين رو، كتاب حاضر درباره فرق نيست ؛ اما بدان جهت كه آراء و افكار شيعه (و به تعبير وى روافض ) را مى آورد واز نحله هاى مختلف درباره خلافت ياد مى كند، در شناخت فرق سودمند تواند بود. وى بخشى از كتاب را به حيات خلاف ء وبخش ديگر را به حيات ائمه (ع ) اختصاص داده است .نكته جالب اين بخش در اين است كه مولف حديث پيامبر (ص ) را در مورد اينكه جانشينانش دوازده نفرند مى پذيرد؛ ولى مى كوشد تا آن را توجيه كند(ص 26). و بر خلافت ديگر اهل سنت كه معتقد به انتخاب هستند؛ مولف تلاش عبثى كرده است تا خلافت ابوبكر را منصوص جلوه دهد.(ص 29) اين عقيده بكريه بوده است .
آنچه در اين كتاب جلوه مى كند، از باب هشتم به بعد است كه به بيان فضايل اهل بيت (ع ) پرداخته است . مؤ لف مى خواهد نشان دهد كه فضايل را مى پذيرد؛ ولى اين فضايل براى اثبات امامت مفيد نتواند بود. از اين روى ، بخشهاى مزبور اين اثر، دسمايه ومصدرى براى طالبان اهل بيت درآمده است . عالمان و محققان شيعه ، عليه اثر ياد شده كتابهاى متعددى نوشته اند كه مهمترين آنها الصوارم المهرقه ، اثر مرحوم قاضى نورالله شوشترى است .چاپ ياد شده گويا نسبت به چاپ پيشين آن كه به قطع نيمه رحلى صورت گرفته بود كاستيهايى دارد.
20 الطرائف فى معرفة مذاهب الطوائف  
رضى الدين على نب موسى بن طاووس الحسنى (م 664)،تحقيق السيد مهدى الرجائى ، قم مطبعة خيام .
كتاب ياد شده ازآثار قابل توجه و ارزشمند قرن هفتم هجرى است و به قلم يكى از عالمان مشهور شيعه نگاشته شده است . اين كتاب نيز مستقلا درباه فرق و مذاهب نيست ؛ اما اطلاعات سودمندى در اين زمينه دارد. مؤ لف در بخش اول اين اثرو با اسناد دقيق به منابع كهن عامه و به تفصيل از فضايل على (ع ) بحث كرده ودر ضمن آن به نقد و بررسى ديدگاه عامه در امامت پرداخته است . در بخش دوم عقايد اهل سنت گفتگو كرده است . وى اصحاب مالك ، شافعى واحمد بن حنبل را از مجبره ميداند؛ از اين روى ديدگاه هاى مشتمل بر جبر رانقل ونقد كرده است (صص 308 344)
پس آن به شرح عقايد مجسمه مى پردازد و روايات متعدد حنابله را درباره تجسيم نقل مى كند. بحث از عصمت انبيا از ديدگاه اهل سنت ، امامان ، و وصايت ، عدم صلاحيت امت براى انتخاب خليفه و... از مباحث ديگر كتاب است . پايان بخش كتاب فصلى است مفصل از انتقاداتى كه شيعه بر اعمال و كردار خلفاى ثلاثه دارند. محقق در پانوشتها، غالبا منابع روايات را نشان داده و گاهى نسخه بدلها را نيز ضبط كرده است .
21 المعثمانية 
ابوعثمان عمروبن بحر الجاحظ (صص 150 255) تحقيق عبدالسلام محمد هارون . مصر.1374
جاحظ كتاب حاضر را به انگيزه رد بر شيعيان نگاشته و محتواى آن نيز تكيه بر فضايل عثمان وبرترى وى بر على (ع ) است . مى دانى كه نخستين اصطلاحات مذهبى و فرقه اى دو اصطلاح شيعى و عثمانى بوده كه در جنگ جمل پديد آمد. نام عثمانى براى مذهب اهل سنت تا دو قرن باقى ماند. كتاب جاحظ شاهدى بر اين مطالب است . وى از عقائد عامه اهل سنت دفاع مى كند.
جاحظ از واقع از معتزله بصره بوده است و نه بغداد. گروه اول متمايل به عثمان و گروه دوم متمايل به تشيع بودند. به هر حال مولف بحث را با پندار تقدم ابوبكر بر على (ع ) مى آغازد و در ضمن آن به عرضه آراء روافض ورد آنان مى پردازد.
كتاب درميان از سالهاى 240 تا 250 نگاشته شده (زمان امام حسن عسكرى (ع )) است واز لابلاى صفحات آن كثرت شيعيان را به خوبى مى توان يافت . در صفحات ديگر كتاب به بحث از اسلام على (ع ) و سن او، فضايل خلفا و على ، و نقش آنان در حوادث صدر اسلام پرداخته است . ابوجعفر اسكافى (م 240) درزمان جاحظ ردى بر العثمانيه نگاشته كه اينك اصل آن در دست نيست ، ولى بخشهاى مهمى از آن در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد آمده است . محقق اين كتاب اين موارد را در صفحات 281 تا 343 نقل كرده است . بر كتاب جاحظ نقد ديگرى نيز با عنوان بناء المقالة العلوية فى نقض الرساله العثمانية به قلم ابولفضائل احمدبن موسى بن طاووس حسنى (م 673) نگاشته شده كه توسط موسسه آل البيت چاپ شده است . افزوت بر اينها، عالمان ديگر نيز به نقد و رد آن پرداخته اند. نك : تراثنا، شماره 6، صص 36 34.
22 عيون الاخبار  
ابن قتيبه (213 276). بيروت دار الكتاب العربى ج 2، صص ‍ 140 155
عيون الاخبار از جمله آثار ادبى و كشكول مانندى است ؛ اكنده از مطالب گونه گون و در موضوعات مختلف ؛ مانند عقد الفريد بن عبدربه اندلسى ، ربيع الابرار زمخشرى و...
در جلد دوم اين كتاب با عنوان الاهواء والكلام فى الدين اشاره به برخى از مطالب درباره فرقه هاى مختلف كرده است . اغلب اين مطالب مربوط به شيعه است . ابتدا مناظره اى از امام رضا (ع ) با ماءمون آورده است و پس از آن سخن معروف ابويوسف را مى آورد كه من طلب الدين بالكلام تزندق (ص 141)اشاره اى به مذهب جبر، اشعارى از كثير وسير حميرى در مذهب كيسانى ، شهرى درباره غلاة الشيعه ، مناظره اى از هشام بن حكم ، و شعرى از ابوهريرة عجمى درباره امام باقر(ع ) از مطالب ديگر اين باب است . باب ديگر نيز دارد با عنوان الرد على الملحدين كه در آن مناظراتى از هشام بن حكم با موبد زرتشتيان نيزآمده است .
محققان كتاب با مراجعه به كتابهاى ملل ونحل و نگاشتن پانوشتهاى توضيحى ، بر سودمندى اين اثر افزوده اند.
23 الفرق بين الفرق 
عبدالقاهرين طاهين محمد (م 429)تحقيق محمد محيى الدين عبدالحميد، مصر. 366 ص .
عبدالقاهر از نويسندگان سنى قرن پنجم هجرى و مولف اثارى چون فضائح المعتزله ، فضائح الكراميه و كتاب الملل والنحل است كه بعد از انى معرفى خوهيم كرد. كتاب حاضر ويژه بحث از فرقه هاى اسلامى است . وى بحث ها را بر پنج باب تبويب كرده است : باب اول درباره حديث پيامبر (ص ) درباره افتراق امت اسلامى . باب دوم درباره چگونگى و تقسيم فرق مسلمين به هفتاد ودو فرقه . باب سوم دربيان تفصيل عقايد فرقه واهل اهواء است . در اين باب به تفصيل از فرق سخن گفته شده است . او ابتدا از روافض آغاز مى كند كه احتمالا در زمان وى از اهميت وى قابل توجهى برخوردار بوده اند (صص 28 72) پس ازآن از خوارج ، معتزله و مرجئه بحث كرده است . فرقه هاى نجاريه و جهميه و بكريه ، از فرقه هايى هستند كه به اختصار به آنها اشاره شده است . باب چهارم ويژه فرقه هايى است كه منسوب به اسلامند؛ ولى از ديدگاه مولف خارج از اسلامند. اين كتاب با شهرتى كه دارد، با توجه به آميختگى آن به تعصب ويكسونگرى ، فاقد اعتبار علمى است . علامه امينى مطالب اين كتاب را درباره شيعه به نقد كشيده و بى اعتبارى آن را برملا ساخته است (الغدير، ج 3، ص 91) گويا روى كار امدن آل بويه و گسترش نفوذ شيعه و نيز معتزله در بغداد، در نگارش كتاب بى تاءثير نبوده سات ، چراكه صفحات كتاب روشنگر آن است كه مولف در بى اعتبار كردن شيع از هيچ كوششى دريغ نمى ورزد. محمد جواد مشكور كتاب را ترجمه كرده وبا مقدمه وتعليقات به سال 1330 به چاپ رسانده است . گزيده آن نيز به قلم عبدالرزاق دسعنى و تصحيح فليپ حتى به سال 1924 ميلادى در مصر نشر يافته است .
24 الفرق المتفرقة بين اهل الزيغ النزدقة  
ابومحمد عثمان بن عبدالله بن الحسن العراقى الحنفى ، تحقيق الدكتور يشار قوتلواى ، آنكارا،1961.
مولف پس از مقدمه كتاب به اشاره به حديث معروف پيامبر درباره تفرق مسلمانان ؛ فرقه ها را به شش فرقه اصلى تقسيم مى كند: ناصبيه ، رافضه ، جبريه ، مشبهه ، ومعطلله . آنگاه هركى از فرقه ها را به دوازده فرقه تقسيم مى كند و سپس با افزودن فرقه اى به عنوان فقه ناجيه ، هفتاد و سه فرقه را در پى هم مى آورد.
مولف چون اساس كتاب را به وجود هفتاد و سه فرقه نهاده ، وكوشيده است كه اين مجموعه را از شش فرقه ياد شده بيرون كشد، در تكميل فرق به تنگنا افتاده و به جعل فرق و پرداخت اسامى گونه گون دست يازيده است .
مثلا براى ناصبيه كه به تعبير وى خوارج هستند، كوزيه و شمراخيه نيز تراشيده است . شيوه مولف آن است كه ابتدا عقايد و آراء فرقه ها را مى آورد و آن گاه به نقد وردّ آن مى پردازد. از اين رو در اين كتاب ، مى توان تفصيلى در باب عقايد گروه ها، به ويژه در زمينه هاى فقهى پيدا كرد. پس از گروه خوارج از روافض سخن رفته است و از آنان به عنوان اماميه وغلاة و زيديه ياد كرده است .وى پس از طرح دوازده فرقه از روافض و افزون سازى دو فرقه ديگر براين مجموعه ، اين بخش را پايان مى برد.(ص 43) سخن از قدريه و معنا و مصداق آن و فرقه هاى گونه گون كه به طور عمده از فرقه هاى اعتزالى اند. مبحث بعدى كتاب است . پس از قدريه از جبريه گفتگو كرده كه بيشتر نامها تازه است : الخوفيه ، الفكريه ، الكسليه و... وى در اين بحث ، فرقه المفروغيه از جبريه رابه يهود منتسب كرده است (ص 65) فرقه بعد مشبه است كه ابتدا از عقايدشان سخن رفته و سپس از فرقه هاى سارقيه ، تاركيه ، لحديه ،و... ياد شده است (ص 85). معطلله آخرين فرقه اى است كه بدان پرداخته شده است و در ضمن آن از جهميه و زنادقه و قرامطه نيز سخن رفته است . پايان بخش كتاب ، فصلى است تحت عنوان فى ذكر الكفرة واصنافهم ، كه بيانگر برخى مذاهب غير اسلامى است . مولف به ندرت بحث تاريخى دارد؛ اما گاهى به وجه تسميه فرقه هاى مى پردازد.
25 الفصل فى الملل والاهواء والنحل
ابى محمد على بن احمد بن حزم الظاهرى ، بيروت ، دارالمعرفة ، 1975
كتاب حاضر از مشهورترين آثار در شناخت فرقه ها و نحله هاست . ابن حزم در اين اثر تنها به گزارش بدون نقد بسنده نمى كند، ودر جاى جاى آن درباره افكار و آرائى كه عرضه مى كند، داورى نيز مى نمايد. كتاب را با رد و نقد ديگاه كسانى كه معتقد به قدم عالم هستند مى آغازد.سپس عقايد يهوديان را آورده و به نقد مى كشد؛ آنگاه به بحث از نصارا و تناقضات انجيل موجود پرداخته و سرانجام به بحث درباره فرق اسلامى نشسته است .
ابن حزم فرق اسلامى را به پنج گروه تقسيم مى كند: اهل النسه ،معتزله ، مرجئه ، شيعه ، خوارج ، پس از اين ، كلياتى در وجه افتراق كلى اين فرقه ها با اهل سنت بيان مى كند و به تبيين عقايد مختلف درباب توحيد وتشبيه مى پردازد. گواينكه كتاب حاضر بيشتر بر محور عقايد شكل يافته است ؛ اما از ياد كرد فرق وتوضيحاتى درباره نحله ها نيز خالى نيست . مولف در صفحه 116 (جزء دوم ) اشاره مى كند كه تقسيم بندى فرقه اى در كتابى با عنوان النصايح المنجيه من الفضائح المخزيه آورده است .
آن چه مولف از ان ياد كرده سات ، در جزء چهارم كتاب حاضر (صص 179 تا 227) نيز آمده است . اين بخش از كتاب شامل بحثهايى است از شيع ، معتزله ، خوارج ، مرجئه و... بحثهايى درباره قضا و قدر، اعجاز، وعد و وعيد، عصمت انبياء، امامت از ديگر مباحث كتاب است . ابن حزم با جزم انديشى ظاهر گرايانه بسيارى از جريانها و نحله هايى را كه چون او نمى انديشند به چوپ تكفير مى راند. انديشه ها و آراء او از ديدگاه نقادانه متفكران بعد به دور نمانده است .
ارزش اين كتاب در نقل از بسيارى از مآخذ است كه در ارتباط با اديان و فرق بوده و در حال حاضر مفقود شده است . چاپ پنج جلدى آن را دارالجليل به چاپ رسانده است .
26 الفصول المختارة من العيون والمحاسن  
محمد بن محمد بن نعمان الشيخ المفيد(413)،مجموعه آثار شيخ مفيد، 2ج ، قم ، كنگره بزرگداشت هزاره شيخ مفيد .
اثر حاضر گزيده اى از كتاب مفصلتر شيخ مفيد با عنوان العيون والمحاسن است . عمده مباحث اين اثر مشتمل بر مناظرات شيخ مفيد با مخالفان فرقه اى خود درباره خلافت مباحث وامامت است . درلابلاى كتاب مطالب ، سودمندى درباره برخى از فرقه ها و عقائد ويژه آنها توان يافت . بحث در معنى كلام و متكلم (ص 45) نقل كلامى از ابن خياط در ابطال ديدگاه مرجئه در شفاعت (ص 47)، مناظره اى در مساله غيبت و ديدگاه شيعه درباره آن معناى رجعت و مناظره اى درباره آن ؛ از جمله مباحث كتاب است . آنچه در كتاب ضمن آن بسيارى از افكار وانديشه هاى فرقه هاى مختلف نيز آمده است ، آنچه در كتاب ارتباط مستقيم با موضوع ما دارد مطالبى است كه در صفحات 239 226 آمده است . در اين صفحات نخست تعريفى از اماميه به دست داده شده وآنگاه اشاره اى به مذهب كيسانيه وسردى بازار آن در عصر مؤ لف شده است . اختلافات پس از امام صادق (ع ) و ظهور و بروز فرقه هاى مختلف ، و نيز آنچه پس از امام هفتم وهشتم (ع ) به وجود آمده است ، از ديگر مباحث كتاب است . مرحوم شيخ مفيد در تمام مباحث ، از جايگگاه متكلمى سترگ وارد آوردگاه مى شود و استوار و راست قامت بيرون مى آيد. وى از جمله عالمان بزرگ شيعى است كه در شناخت فرقه ها ونحله ها يد طولايى داشه و آثار ژرفى نگاشته است كه متاءسفانه بسيارى ازآنهادر دست نيست . بيشترين همت وى در اين بحثها شناساندن مذهب شيعه بوده است .
27 فضايح الباطنيه  
ابوحامد محمد الغزالى (م 505) تحقيق عبدالرحمن بدوى مصر، 1964.
كتاب حاضر در روزگارى نوشته شده كه باطنيه حزبى مقتدر بود و در ايران و مصر وسوريه با توانمندى خلافت عباسى را تهديد مى كرد. باطنيه عنوان ديگر اسماعيليان است كه يكى از شعب شيعه به شمار آيند. غزالى در موارد بسيارى ازآثار خود عليه باطنيه سخن گفته است ؛ ولى اثر حاضر با ديدگاه ويژه و لحنى گزنده ، يكسره عليه باطنيه است . غزالى در مقدمه كتاب اشاره مى كند كه كتابهاى فرق غالبا به تاريخ و پيدايش فرق مى پردازند. او اين كار را وظيفه اهل تاريخ مى داند و معتقد است كه عالمان شرع اشاره به امثال خودش بايد تنها به عقايد رسيدگى كنند (ص 9). از اين روى ، وى به ريشه تاريخى اسماعيليه نمى پردازد؛ بلكه يكسره به سراغ آراء و انديشه هاى آنان مى رود. غزالى در آغاز سخن ،
ابن حزم را آورده است كه عقايد اينان ريشه در ثنويت دارد. سپس بحث را ادامه مى دهد و در فصل اول عهده دار بحث از وجه تسميه اين فرقه ها شده كه بسيارى مانند بالكيه خرّمدينيه و... از سوى دشمنان آنها، به آنان نسبت داده شده است . باب سوم كه مباحثى جالب و خواندى دارد، شيوه ها وحيله هاى باطنيه را در جذب افراد بيان مى كند، باب چهارم ويژه عقايد آنان است كه در چهار بخش آمده است : الهيات ، نبوت ، حشر و نشر (ص ‍ 37). در فصلهاى بعدى ، برخى از آراء فقهى و تاءويلات باطنى گرايانه آنان از ظواهر كتاب و سنت واستدلال به امور عددى آمده است . باب ششم نقل و نقد مثالهاى مختلفى است كه اسماعيليان در ابطان نظر عقلى و اثبات تعليم از معصوم آورده اند(ص 73). در ادامه آن ، بحث نصّ بر امامت امت باتكيه بر جنبه هاى تاريخى و عقلانى آن آمده است ( ص 132) درباب هشتم مولف كوشيده است تا حكم شرعى تكفير آنان را به ثبوت رساند. وآنگاه درباب نهم به اثبات امامت خليفه وقت پرداخته و در باب دهم وظيفه مسلمانان را در مقابل امامت و حفظ آن بحث كرده است .
غزالى در اين كتاب از الفرق بين الفرق بغدادى بسيار سود جسته است كه پيشتر به آميختگى آن به تعصب اشاره كرديم ، بدوى در مقدمه به اين تاءثير گسترده اشاره كرده سات (صحفه د) همچنين تاءثير وى را از شهرستانى روشن ساخته است .
28 فضلالاعتدال وطبقات المعتزله ومباينتهم لسائر المخالفين
قاضى عبدالجبار (م 415) تحقيق فواد سيد، تونس
نويسنده از مشهورترين عالمان معتزله است كه در اوج شكوفايى علوم اسلامى نويسنده مى زيسته است . نگارش چنين اثر بوده كه يكى از حاكمان خوارزم ، ابوالعباس ماءمون بن ماءمون (م 407) مذهب اعتزال را مى پذيرد. از اين روى ، شيخى از آن ديار از مؤ لف مى خواهد تا كتابى دراين زمينه بنگارد واو در پاسخ وى اين كتاب را مى نويسد. اولين بحث وى حجيت استدلالهاى عقلانى است و فصل بعد نشانگر آن كه عقل مويدانديشه آنان است . او عقايد اعتزال را در باب توحيد مى آورد و از صفت عدل نيز بحث مى كند. مولف بحث را با ريشه هاى اختلاف مسلمانان ادامه مى دهد و ضمن ياد كرد نمونه هاى تاريخى آن ، آغاز خلافت را درباره عثمان دانسته است .
دومين عامل اختلاف را پيدايش پديده جبر در زمان معاويه مى داند و سپس از مفاسدى كه بنى اميه با اعتقاد به جبر بوجود آورده اند، سخن مى گويد. آنگاه با استناد به روايات ، به نقد انديشه جبريگرى مى پردازد. (صص 141 145) از نكات قابل توجه كتاب عبدالجبار توجه به ريشه هاى پيدايش انحرافها و نحله هايى كه غالبا مى كوشند مدعاى خود را با رواياتى تثبيت كنند. پيدايش مرجئه و چگونگى گرايشهاى انان و تبيين عقايد افراطيشان از فصول ديگر كتاب است . سپس به مساءله خلق قرآن بر اساس ‍ انديشه معتزله مى پردازد وقائلين به عدم خلق قرآن را مشبهه مى خواند. در پايان مباحث ياد شده به پيدايش اشاعره و گزارش از ديدگاه آنان درباره رويت پرداخته شده است .(صص 149 158) به دنبال آن از طبقات معتزله ياد شده كه در برگيرنده شرحى است از عالمان بنام معتزلى در قرون نخستين اسلام ى .
29 القرامطه 
عبدالرحمن ابن الجوزى (م 597). تحقيق محمد الصباغ . بيروت ، منشورات المكتب الاسلامى ،1390 ،72 ص .
اين كتاب گزينشى است از تاريخ بزگر ابن جوزى با عنوان المنتظم . قرامطه اصطلاح ديگرى است از گروهى از اسماعيليان كه ابتدا در اواسط و سپس ‍ در بحرين قدرت را فرا چنگ آوردند و در قرن چهارم شهرت زيادى يافتند. مستشرقان درباره ارتباط آنان با اسماعيليه ، فراوان بحث كرده اند. اين كتاب مجموعه اظهار نظرهايى است كه ابن جوزى در ضمن بيان حوادث مختلف به آن اشاره كرده است . مولف از مستعصبان اهل سنت است . از روى اسماعيليان را يكسره با مجوسيان ومزدكيان يكسان شمرده است و هويت اصلى قرامطه را دين مجوس مى داند. بحثى در وجه تسميه هاى مختلف كه اسماعيليان بدآنهاشهرت داشته اند، چگونگى دعوت آنان از مردم به مذهب خود، و گزيده اى از عقايد آنان ،از جمله مطالب ديگر كتاب است .
30 الكافيه فى الرد على الهارونى  
(چاپ شده در مجموعه رسائل الكرمانى ). احمد حميد الدين الكرمانى (م 411)تحقيق وتقديم : الدوكتور مصطفى غالب .
يكى از عالمان زيدى به نام هارونى حسنى در نقد ديدگاه اسماعيليان گفتارى داشته كه حميد الدين كرمانى به نقد و رد آن پرداخته است . اين رساله يازدهمين رساله از مجموعه اى است كه مولف در موضوعات مختلف نگاشته است .(فهرست الكتب و الرسائل ... 148 144)
تنظيم رساله بدين صورت است كه ابتدا با عناوين عين المساءله ، اصل اشكال آمده و آنگاه نقد هارونى و سپس جواب حميدالدين از وى آورده شده است .اولين مساءله اين است كه چرا اسماعيليه براى عناوين ظاهرى شرع ، نظير صلاة و زكات .. باطن متقدند. كرمانى مى كوشد تا اعتقاد اسماعيليان را بر ظواهر به اثبات رسانده و كتاب ها وآثارى نيز در اين زمينه ياد مى كند(صص 151 165). در صفحات بعدى كتاب ، امامت مورد بحث قرار گرفت است و با توجه با اين كه هارونى زيدى است ، نص بر امامت را تنها درباره سه امام اول پذيرفته است . كرمانى جواب مى دهد كه چون امامى بر امام بعدى تصريح كند اين در واقع نص النبى است . آنگاه مساءله غيبت مطرح شده است و سوال از الحاكم بامرسالله كه از جنجالى ترين امامان اسماعيليه است بعد ازآن آمده است و پس از اينها عقيده اسماعيليان نسبت به خلفا آمده است . اثر حاضر مشتمل بر مباحث ديگرى درباره معاد و مسائل دينى ديگر دارد؛ و درمجموع اثرى است خواندنى . در اين مجموعه رساله هاى ديگرى نيز درباره اسماعيليه آمده است .
31 الكامل فى اللغة والادب  
ابوالعباس محمد بن زيد المبرد. تحقيق محمد ابولفضل ابراهيم . مصر ج 3 صص 163 366
الكامل از جمله آثار بسيار سودمند است كه مولف بخش اعظم جلد سوم آن را به بحث درباره خوارج اختصاص داده است . خوارج گروهى هستند كه به جهاتى دورى از مراكز فرهنگى و علمى ، سهمى قابل توجه در فرهنگ وادب اسلامى ندارند و بقاياى آنها نيز هنوز به هنى وضع گرفتارند. مبرد نويسنده چيره دست قرن چهارم هجرى به دلايلى كه بر ما معلوم نيست ، به تفصيل شناسايى و شناساندن خوارج پرداخته است .
مطالب مبرد گو اينكه بيشتر جنبه تاريخى دارد، اما مطالب فراوانى نيز در لابلاى صفحات ياد شده درباره عقايده آنان آورده است ، روشن است كه در شناخت نحله ها و جريانهاى فرهنگى و فكرى وسياسى ، بررسى تاريخ نقش مهمى دربازشناسى دقيق ماهيت آنان خواهد داشت ؛ وكتاب مبرّد از اين لحاظ و با توجه به اينكه متنى است كهن و باقى مانده از قرن سوم بسيار سودمند تواند بود.
كمتر كتابى به تفصيل الكامل در ميان آثار كهن درباره خوارج توان يافت كتاب از آغاز پيدايش خوارج مطلب را مى آغازد و باياد كرد اخبار رويارويى آنان با على (ع ) و ماجراى نهروان ادامه مى دهد، و در ضمن اين مباحث به بسيارى از عقايد آنان و داوريهاى فقها نسبت به خوارج اشاره مى كند. سپس ‍ به تفصيل از نافع بن ارزق از چهره هاى برجسته خوارج ، سخن مى گويد و معمولا ضمن يادكرد شخصيتهاى اشعارى از آنان مى رود كه افزون بر ارزش ‍ ادبى ، در شناخت عقايد و روحيات آنان سودمنداست .
همچنين برخورد بنى اميّه و حجّاج بن يوسف با خوارج از جمله مطالبى است كه به تفصيل آمده است . مولف در مواردى بر اساس منابع خوارج ، مطالبى آورده و برخى نامه هاى آنان را به يكديگر نقل كرده كه به لحاظ تاريخى و فكرى شايان توجه است . در صفحات ديگر از درگيريهاى خوارج با واليان بصره سخن رفته و از جنگهاى مهلب نيز با خوارج به تفصيل ياد شده است .
32 كشف اسرار الباطنيّه  
محمد بن مالك بن ابى الفضائل الحمادى اليمانى (اواسط قرن پنجم هجرى ) تحقيق و تقديم محمد بن زاهد الحسن الكوثرى ، مص ، 1995
رساله اى مختصر در رد اسماعيليه كه در پايان كتاب التبصير فى الدين اسفراينى ، در چهل صفحه به چاپ رسيده است . وى با اشاره به عقيده معروف اسماعيليان هر مفهومى از مفاهيم دينى ظاهرى دارد و باطنى (ومثالهايى براى آنان نيز آورده است )، آنان را به متهم به اباحيگرى مى كند كه اين تاءويلات را ساخته و پرداخته است .
شيوه داعيان براى جلب و جذب مردم كه خواندى و جالب است از مطالب بعدى كتاب است . سپس مولف با پرداختن به منشاء تاريخى دعات كوشيده است تا خطر آنها را روشن كند كه طبعا محوربحث عبدالل بن ميمون قداح است كه خلفاى اسماعيلى را از نسل وى مى دانند وتلاشهاى اورا براى ترويج اين مرام ياد مى كند و از چهره هاى ديگر نيز مانند ابوسعيد جنابى (رئيس قرامطه )، حسن همدانى ، محمد بن زكريا، على بن فضل الجدنى و... ياد مى كند. اتصال فرد اخير به اسماعيليان و برخحوردها وتلاش هاى وى در اين راه به تفصيل آمده است .همچنين نامه اى از ابوسعيد قرمطى به خليفه بغداد در اين رساله آمده است كه نكات جالبى دارد و از بخشهاى خواندنى رساله است . تاريخ پيدايش اسماعيليه و تشكيل دولت آنان در مغرب ، از مطالب ديگر كتاب است ، و پيوند قرامطه با اسماعيليه از نكات تازه و شايان توجه آن مى باشد.
33 الكشف عن مناهج اصناف الخوارج  
صاحب ابن عباد، (چاپ شده در نثر الدر، ابوسعيد الابى ، ج 5، مصر 1987، ص 237 229)
نثر الدر از جمله كتابهاى ادبى و كشكولى به شمار مى آيد، در جلد پنجم كتاب فصلهايى را به نقل قصه ها ونكات ادبى مربوط به دو فرقه اسلامى اختصاص داده ، يكى شيعه وديگرى خوارج .
در ضمن مطالب مربوط به خوارج ، رساله كوتاهى از صاحب بن عباد درباره خوارج آورده است . صاحب ، در آغاز مطلب متفق عليه خوارج را در تكفير عثمان وامام على (ع ) آورده و پس از آن فرق خوارج را برشمرده است . در ذيل نام هرفرقه از بنيانگذار آن و نيز در مواردى اشاره به برخى ازمعتقدات ويژه آنهاكرده است . وى مجموعا از سى وپنج فرقه نام برده است . پس از آن وجه نامگذارى آنها را به خوارج و شراة بيان نموده و با اظهر برائت ازآنها درخواست درود بر خدا بر رسول وابن عم او و اهل بيت آن حضرت كه اذهب الله عنهما الرجس وطهر هم تطهيرا رساله كوتاه خود را پايان داده است .و اين رساله به لحاظ اشتمال آن بر اسامى مقدار زيادى از رؤ ساى خوارج ونيز محل سكونت برخى از خوارج جالب توجه مى باشد. همچنين آراء خاص برخى از فرق خوارج با دقت بيان شده و در شناخت كلى اين فرق حائز اهميت است .
34 لمع الادلة فى قواعد عقايد اهل السّنة والجماعة
امام الحرمين عبدالملك جوينى (419 478) تقديم و تحقيق دكتور فوقية حسين محمود، مصر، 1385 قمرى .
كتاب حاضر با مقدمه اى پژوهشگرانه از محقق كتاب درباره زندگانى امام الحرمين و توضيح ابواب كتاب كه بسيار سودمند و كارآمد است مى آغازد. متن كتاب نيز كه مختصرى است از عقايد اهل سنت واز يكى از پيشوايان بزرگ آن ،
با بحث از حدوث عالم آغاز مى شود. قسمت دوم با عنوان الله و صفاته ، ضمن توضيح مطلب ، به اقوال اعتزاليان و ديگر مخالفان پرداخته و عقيده آنان را به نقد كشيده است . در ادامه اين بخش بحثى ، تحت عنوان ذكر ما يستحيل فى اوصاف البارى آمده است ك بحثى است از صفات سلبى خداوند. قسمت سوم مشتمل بر فصلى است با عنوان ارادة الله وارادة العبد در قسمت چهارم با عنوان رؤ ية الله ، بر امكان رويت خداوند با چشم سر استدالال عقلانى مى كند(صص 97 101) در قسمت پنجم با عنوان الرب والخلق ، به بحث توحيد در خاليقيت پرداخته و با اشاره به اكتسابى بودن افعال بشر، به اثبات نبوت پرداخته سات . معجزه و چگونگى ان بحث بعدى است . و پايان بخش كتاب ،
بحث از امامت است . مولف دراين بحث به توجيه كردارهاى معاويه مى پردازد و افضليت هاى خلفاى اربعه رابه همان ترتيب كه به خلافت رسيده اند مى داند! و سپس از شرايط امامت بحث مى كند.
35 مسائل الامامة 
منسوب به ناشى ء الاكبر(قرن سوم )، تحقيق فان اس ، بيروت ، 1971
نام اصلى كتاب مسائل الامامه و مقتطفات من الاكتاب الاوسط فى المقالات است كه به ناشى ء اكبر نسبت داده شده است . در اين انتساب ترديد شده و مادلونگ كتاب را از ان جعفر بن حرب دانسته است . به هر روى كتابى است مهم و شايد كهن ترين متن برجاى مانده در باب خلافت در مبحث امامت و باورهاى فرقه ها مختلف درباره آن . بحث كتاب بسيار منطقى و طبيعى پيش رفته است . نخست از اولين اختلاف سخن گفته شده كه مسلمانان سه فرقه شدند. انصار مهاجران و شيعيان ، پس از آن مسير خلافت پيش رفت تا آن كه شورش بر عثمان پيش آمد و مسلمانان به عثمانيه وشيعه معتزله و حليسيه تقسيم شدند. بعد از خلافت امام على (ع ) دوفرقه حشويه و خوارج و مرجئه نيز افزوده شدند. از صفحه بيست و دو به بعد، وارد بحث انشعابهاى داخلى شيع با توجه به بحث امامت شده است . كتاب مملو از آگاهيهاى نو، تحليلهاى جديد و مآخذ بسيار مهمى براى شناخت فرقه هاى شيعى است . در ادامه از عقائد خوارج ، مرجئه و معتزله درباب امامت بحث شده است . اين كتاب نه تنها يك كتاب فرقه شناسى بلكه كتابى است در شناخت آراء سياسى مسلمانان .
36 مقالات الاسلاميين واختلاف المصلين 
ابولحسن على بن اسماعيل الاشعرى (متوفاى 330) تحقيق محمد محيى الدين عبدالحميد، مصر 1369 ق .
اين كتاب از منابع كهن ملل و نحل است و از آن جهت كه نويسنده آن پيشواى مذهب اشعرى است ، بسيار قابل توجه است . اشعرى بحث را با اختلاف در امامت آغاز كرده است كه از اولين بحثهاى مفصل وى درباره فرق شيه است . او شيعه راب ه سه گروه غلاة ورافضه و زيديه تقسيم كرده و با يادكرد فرقه هاى آنان در مورد مسائل اختلافى ، از عقايدآن سخن گفته است . او غلاة را از رافضه جدا مى داند؛ اما برخى از فرق غلاة مانند بيانيه و حربيه را در ذيل رافضه نيز ياد ميكند. مولف با اينكه اتهام معروف وبى بنياد تجسيم را به هشام نسبت داده است (ص 104)تصريح مى كند كه رافضه كعتق به تجسيم نبوده اند. اشعرى در تبيين عقايد فرق ، بسيار متعادل تر ازبغدادى و امثال او بوده و درارائه ديدگاه ها كمتر تعصب به خرج داده است . بحث از خوارج و مرجئه در صفحات بعدى آمده است و آنگاه به معتزله اشاره كرده است . مولف تا صفحه 320 تبيين عقايد مختلف پرداخته و پس ازآن به تفصيل از عقايد خود كه سازنده و پردازنده مذهب اشعرى است سخن گفته است . مجلد دوم كتاب نقل اقوال عالمان فرقه هاى مختلف است درباره مسائل فلسفى ؛ از جمله مباحث : معرفت شناسى ، حركت ، ماهيت ، جسم ، انسان شناسى و... مباحث فراوان فرقه اى ديگرى نيز مانند امامت ملائكه صفات خداوندى ، اجتهاد و تقليد، و مقولاتى ديگر از اين دست ، ازجمله مباحث اين بخش از كتاب است .
37 - المقالات والفرق (فرق الشيعة ) 
سعد بن عبدالله ابى خلف الاشعرى القمى ، تصحيح و تقديم و تعليق محمد جواد مشكور، مركز انتشارات علمى و فرهنگى ، 1361 ش .
اثر حاضر از جمله منابع كهن و بسيار قابل توجه در زمينه شناخته فرقه ها و نحله هاى شيعه است . كتاب ياد شده اينك سالهاست كه مورد گفتگو است و هنوز محققان درباره چگونگى ارتباط ان با كتاب فرق الشيعه از حسن بن موسى نوبختى وحدت نظر ندارند. برخى مانند عباس اقبال بر اين بارند كه فرق الشيعه نوبختى و كتاب حاضر هردو يك كتاب اند و مالآ كتاب معروف فرق الشيعه از نوبختى نيست ؛ ولى كسانى مانند شيخ فضل الله زنجانى معتقدند فرق الشيع از نوبختى است . نكته محل بحث ، تشابه فراوان اين دو كتاب است . گواينكه شيوه نقل و اقتباس در ميان پيشينيان بسيار معمول بوده است ؛ اما تشابه و تقارن به اين گستردگى نمى تواند با توجيه نقل واقتباس موجه باشد. استاد محمد رضا حسينى جلالى ضمن مقاله پژوهشگرانه اى (تراثنا،سال اول شماره اول ، مقاله فرق الشيعه او المقالات الامامية للنوبختى ام للاشعرى ص 27) به اين نتيجه رسيده است كه فرق الشيعه از نوبختى نبوده و نسخه اى ناقص از همان كتاب المقالات والفرق است . گفتنى است كه نوبختى در اين زمنيه كتابى داشته كه شيخ مفيد مطالبى از آن را در العيون والمحاسن آورده وآن مطالب شباهتى با فرق الشيعه موجود ندارد. اين خود دليلى گرفته شده بر اينكه فرق الشيعه موجود از نوبختى نيست .
افزون برآن ، ابن نديم كتابى با عنوان الآراء والديانات از نوبختى ياد مى كند. ولى اضافه مى كند كه وى به اتمام آن موفق نشده است . درصورتى كه كتاب چاپ شده ، فرق الشيعه را تا پايان آن ، يعنى بعد از امام عسكرى (ع ) دارد. ممكن است كتاب الآراء والديانات كتاب ديگرى از وى باشد. به هر روى ، كتاب نوبختى در دسترس بوده است . اشعرى احتمالا كتاب را بين سالهاى 265 تا 289 نگاشته است ، زيرا در يك مورد مسائل بعد از امام حسن عسكرى (ع ) را آورده و در موردى ديگر به عدم شوكت قرامطه تصريح كرده است . كه با حمله سال 289 قرامطه و بستن راه ها و گرفتن مكه سازگارى ندارد. فرق الشيعه نخست در استانبول به تحقيق دكتر رويتر و با مقدمه مرحوم علامه سيد هبة الدين شهرستانى چاپ شد و پس از آن بارها افست ويا با حروف چينى جديد نشر شده است . اما المقالات والفرق اولين بار بر اساس دو نسخه موجود آن به تحقيق و تعليق محمد جواد مشكور به سال 1341 منتشر شد. محقق ، مقدمه اى مفصل بر كتاب نوشت و در ضمن آن افزون بر زندگانى مولف ، راجع به كتاب نيز توضيحاتى آورد.پس از مقدمه ، متن كتاب از اختلاف امت بر سر امامت آغاز مى شود و با نقل ديدگاه هاى مختلف معتزله ومرجئه وديگران در اين باره ، تمامى فرق را درچهار فرقه شيعه ، مرجئه و معتزله و خوارج خلاصه مى كند. پس ازآنچه ياد شد، كتاب يكسره درباره زيديه و اماميه و... در اين باب بررسى شده است . انشعاب در تشيع پس از على (ع ) از جمله ،موارد سودمند كتاب ، اطلاعات گرانقدرى است كه نسبت به موضع ائمه شيع دربرابر عقايد غلاة شيعه امده است . درباره منشاء اسماعيليه نيز در لابلاى صفحات آن آگاهيهاى مهمى مى توان يافت .
مقدمه وتعليقات ارزشمند محقق كه در تكميل و يا توضيح متن نگاشته اند، بر سودمندى كتاب افزوده است . به هر حال كتاب ياد شده از جمله متونى است كه در شيعه شناسى كارآمد است و هيچ پژوهشگر وشيعه شناسى از درنگريستن و بهره گرفتن از آن بى نياز نيست .
استاد مشكور، كتاب فرق الشيعه نوبختى را هم به فارسى ترجمه و نشر كرده اند.(تهران ، انتشارات علمى و فرهنگى ، 1361)
38 المنيه والامل فى شرح كتاب الملل والنحل
احمد بن يحيى بن مرتضى ، تحقيق توماس ارنلد، هند، 1316 ق .
پيشتر از اين نويسنده ، در ضمن شناسايى كتاب البحر الزخار وى ياد كرديم . بر اساس آنچه محقق كتاب درموخره آن آورده است . مولف آهنگ آن داشته است كه كتابى بنگارد با عنوان غايات الافكار و نهايات الانظار المحيطة بعجائب البحر الزخّار، در شرح باب اول از البحر الزخار كه ويژه ملل و نحل است . مولف زيدى مذهب است و مآلا چونان اعتزاليان مى انديشد؛ از اين روى در اين كتاب در اثبات انديشه ها و آراء معتزله به جد مى كوشد و سعى بليغى به كار مى بندد كه رجال و شخصيتهاى برجسته قرن اول را معتزلى جلوه دهد. اثر حاضر مشتمل بر موخره اى به زبان انگليسى است كه گزارشى از احوال نويسنده و كتاب را به دست داده است واگر ترجمه مى شد؛ به سودمندى كتاب افزوده مى شد.
يادآورى اين نكته نيز سودمند خواهد بود كه مولف اين كتاب ازكتاب بلخى و عبدالجبار كه پيشتر ياد كرديم فراوان بهره برده است . محقق كتاب فضل الاعتزال در مقدمه آن اشاره كرده اند كه شرح هاى ديگر احمد بن يحيى بر مطالبب خويش ، تحت عنوان كلى غايات الافكار در كتابخانه صنعاء در يمن موجود است . به هر حال كتاب حاضر از مصادرمهم در باب شناخت معتزله است و برخى اطلاعات منحصر به فرد دارد.
39 كتاب الملل والنحل 
ابو منصور عبدالقاهر بن طاهر بن محمد تميمى بغدادى (م 429) تحقيق البير نصرى نادر، بيروت ، دارالمشرق ، 1986
نويسنده كتاب ، همان نويسنده كتاب معروف الفرق بين الفرق است . مصحح در مقدمه اى از تفاتهاى اين دو كتاب سخن گفته وبا استناد به متن الفرق بين الفرق گفته است كه عبدالقاهر، كتاب الملل والنحل خود را پيش ‍ از كتاب ديگرش تاءليف كرده است . به همين دليل كتاب المل ، تلخيص كتاب الفرق نيست .
نخستين بخش كتاب از كيسانيه بحث شده بلا فاصله به بحث خوارج و فرقه هاى آن پرداخته شده است . گويا از بخش نخست كتاب كه درباره فرقه شيعه بوده از بين رفته است . پس از خوارج معتزله و بعد آن از مرجئه و در نهايت از نجاريه و جهميه بحث شده است . باب پايانى كتابى در باره اهل سنت به عنوان فرقه ناجيه است .
40 الملل والنحل 
محمد بن عبدالكريم شهرستانى (م 548) تحقيق محمد بن فتح الله بدران ، قاهره ، افست قم ، منشورات رضى .
نويسنده از عالمان مشهور قرن ششم هجرى است و كتاب ياد شده از مهمترين و مشهورترين اثر اوست . كتاب شهرستانى اطلاعات فرانى در زمينه ملل و نحل به دست مى دهد. وى در تشريح عقائد فرق كوشيده و گرچه ممكن است درمواردى اطلاعات نادرستى از مصادرى كه در دست داشته نقل كند، خود كمتر موضعگيرى رسمى دارد. گزارش وى دربيان نخستين اختلاف ها در ميان مسلماننان ، گرايشى شيعى را نشان مى دهد. مانند ياد كرد او از ماجراى يوم الخميس ، حسبنا كتاب الله و سپاه اسامه و... و شهرستانى كتاب را با بحث از معتزله مى آغازد و با نحله هاى معتزله و گزارشى از نكات برجسته عقايد آنان ادامه مى دهد، سپس از جبريه ياد مى كند و همچنين از جهمهيّه و نجاريه و ضراريه به عنوان فرق آن (ص 83) عنوان سوم صفاتيه است كه با آن توضيحى درباره مذهب اشعرى بحث ازآن را مى آغازد و با تبيين عقايد سران آن به گونه اى تطبيقى ، به مشبه به عنوان دومين فرقه اشعرى مى رسد. او در ضمن اين بحث ، هشام بن حكم را از مشبّهه مى داند كه ما بارها ضمن اين معرفى ياد كرده ايم كه اين اتهام به كلى بى اساس است (نك : تراثنا، شماره 19، ص 7. مقاله : مقولة جسم لاكالاجسام ..). گرچه بايد اين تذكر را بدهيم كه برخى از آراى هشام زمينه چنين اتهامى را فرامهم كرده است .
شهرستانى كراميه را به عنوان گروه سوم مشبه آورده است . بحث بعدى درباب خوارج و فرقه هاى مختلف آن است كه به سير تاريخى آن از محكّمة الاولى ، ازارقه وشعبهاى ديگر توجه شده است . باب ديگر دراباره مرجئه است ك با شرحى معناى رجاء مى آغازد و نكات قابل توجهى دارد. باب ششم درباره شيعه و قرقه هاى مختلف آن است كه بيشترين صفحات كتاب را به خود اختصاص اده است . او كيسانيه را مانند ديگر عالمان اهل سنت از فرقه هاى شيعى شمرده است . دراين باب ، تمجيدهاى فوق العاده وى از محمد بن حنفيه قابل توجه است (ص 133) و در ادامه بحث اباطيل ساخته و پرداخته ابن حزم را درارتباط با شيعه آورده است (علامه امين ياين مطلب شهرستانى را موارى ديگر، عالمانه پژوهشگرانه به نقد كشيده است نك : الغدير، ج 3، ص 142).بحث بعدى درباره زيديه است و آنگاه اماميه . او در شمارش فرق اماميه به روشنى از ديگر ملل ونحل نگاران متاءثر است . از اين روى ، فرقه هايى را رديف مى كند كه هرگز وجود خارجى نداشته اند.وى در باب غلاة به تفصيل سخن راند و تمام نسبتهاى گفته شده را درباره آنهاآورده است كه برخى ازآنان مورد ترديد است . بحث از اسماعيليه از نكات تازه اى برخوردار است واين به دليل قوت اسماعيليه دردوره اوست . كار تازه مولف تقسيم بندى فرق بر اساس فروعات و نيز اصناف مجتهدين اهل حديث و راءى و اجتهاد و منابع آن است .
ترجمه ملل و نحل با عنوان توضيح الملل ، از مصطفى خالقداد هاشمى و به تصحيح و تحقيق آقاى سيد محمد رضا جلالى نائينى ، در دو مجلد نشر شده است . همچننى رساله اى با عنوان تذكرة العقائد در دست است كه به گفته محقق آن ، آقاى دكتر مشكور گزيده اى است مفيد از ملل و نحل شهرستانى . اين رساله دركتاب هفتاد و سه ملت كه ازآن ياد خواهيم كرد آمده است .
41 هفتاد و سه ملت يا اعتقادات مذاهب  
(نوشته شده در قرن هشتم يا نهم ). مجهول المولف . تحقيق دكتر محمد جواد مشكور، تهران ، مطبوعاتى عطايى ، 1355.
رساله اى است مختصر در فرق اسلاامى كه بر اساس اظهار نظر محقق كتاب احتمالا نويسنده آن از عالمان قرن هشتم يا نهم است . نويسنده صوفى مسلك است و كمتر در تكفير ديگران سخن رانده است . اسامى بسيار از فرق در اين كتاب (بر اساس آنچه محقق كتاب گفته است ) تازه است . نثركتاب بسيار شيرين ، عالمانه و عارفان و بسيار خواندنى است . در ميان ياد كرد ملتها و نحله هاى گاه جريانى غير اسلامى ، چون سوفسطايه نيز آمده است .(ص 83)
همچنين برخى از اصطلاحات وى نيز خودساختگى است . مانند سابقيه ، براى كسانى كه به سرنوشت از پيش تعيين شده باور دارند و نيكى كردن و يا گناه نمودن را در آن مؤ ثر نمى دانند. به هر حال ، در اين اثر از هفتاد و سه فرقه ياد شده است . مولف خود را از اهل سنت و جماعت مى داند و لذا پس از ياد كرد از هر فرقه ، داورى آنان را در درستى و نادرستى فرقه هاى مى آورد. او در آخرين صفحه كتاب از فرقه اى به نام سنيّه ياد مى كند و به اعتدال و دورى آنان از افراط و تفريط تصريح مى كند! و بدين سان حقانيت آنان را القا مى نمايد. كتاب حاوى جملاتى عربى است از قول تابعان و يا برخى از عالمان فرق ونيز آيات و اخبار. همراه اين كتاب چنانكه پيشتر آورديم تذكرد العقائد نيز چاپ شده است .

fehrest page

back page