01 dowran site about history

back page

301- در سوره حجرات آيه 6 آمده است :يا ايها الذين آمنوا ان جائكم فاسق بنباء. شاءن تزول اين آيه را وليد بن عقبه دانسته اند. به جلد 9 تفسير مجمع البيان شيخ طبرسى و تفسير - تبيان شيخ طوسى مراجعه شود در ذيل همين آيه .م
302- منظور، آن گروه از اشراف عرب بودند كه در زمان پيامبر (ص ) سهمى از زكات به آنان داده مى شد تا آنان به اسلام بگروند و مسلمانان را در برابر دشمنانشان يارى دهند به تفسير مجمع البيان ج 5 و تفسير عياشى ج 2 ذيل آيه و المولفة قلوبهم (توبه - 60) مراجعه شود.م
303- عوانة : منظور ابوالحكم كلبى درگذشته به سال 147 هجرى است كه مورخ بوده و متهم به جعل اخبار به سود بنى اميه است . مراجعه فرماييد به زر كلى ، الاعلام ، ج 5، ص 272.م
304- آيه 112 سوره نحل
305- در تاريخ طبرى ، ج 6، ص 80 به تفصيل آمده است و به صفحات 39 تا 44 جلد 7 ترجمه نهاية الارب مراجعه فرماييد.م
306- همان
307- براى اطلاع بيشتر در متون كهن مى توان به صفحات 308 تا 323 ترجمه الغارات به قلم استاد محمد باقر كمره يى ، چاپ 1356 ش ، تهران ، مراجعه كرد.م
308- تباله : به فتح اول و سوم نام جايى در سرزمين يمن است . به ص 357 ج 2 معجم البلدان ياقوت حموى ، چاپ 1906 ميلادى مصر مراجعه شود.م
309- مرحوم محدث ارموى در پاورقى ص 610 الغارات نوشته اند: احتمالا اين شخص همان منيع بن رقاد است ، و اين بزرگوار در ركاب حضرت سيدالشهداء در واقعه عاشورا به فيض شهادت رسيده است .م
310- نجران : شهركى آبادان از نواحى يمن است كه قبيله همدانيان در آن ساكنند. به ص 166 حدود العالم ، چاپ آقاى دكتر منوچهر ستوده ، تهران ، 1362 ش ، مراجعه فرماييد.م
311- ارحب : از شهرهاى ساحلى يمن كه تا ظفار ده فرسخ فاصله دارد و از مناطق سكونت قبيله همدان است . به ص 182 ج 1 معجم البلدان ، چاپ مصر، 1906م ، مراجعه شود.م 312- عمرو در زمره اصحاب پيامبر (ص ) شمرده شده است . به ص 84 ج 4 اسدالغابة مراجعه فرماييد.م
313- اين ابيات و اين عبارت در متن چاپى الغارات ، چاپ استاد فقيد محدث ارموى نيامده است و در پاورقى آورده اند.م
314- براى اطلاع بيشتر از بقيه اين ابيات كه شش بيت است به ص 25 ج 4 الكامل مبرد، چاپ استاد محمد ابوالفضل ابراهيم ، مصر، مراجعه شود.م
315- جيشان ، نام شهركى در يمن كه چادرها و روسريهاى سياه آن معروف است . به ص 192 ج 3 معجم البلدان ، چاپ 1906 ميلادى ، مصر، مراجعه شود.م
316- جيشان ، نام شهركى در يمن كه چادرها و روسريهاى سياه آن معروف است . به ص 192 ج 3 معجم البلدان ، چاپ 1906 ميلادى ، مصر، مراجعه شود.م
317- جاريه از افراد محترم قبيله تميم و از اصحاب اميرالمومنين على (ع ) و مورد احترام احنف بن قيس بوده است . به ص 263 ج 1 اسدالغابة ابن اثير مراجعه فرماييد.م
318- جرش ، به ضم اول و فتح دوم شهرى سرسبز و پر نخلستان و نزديك نجران است . از آن چرم بسيار صادر مى كنند. به ص 131 ترجمه تقويم البلدان ، به قلم استاد عبدالمحمد آيتى مراجعه شود.م
319- شرح حال اين شاعر در صفحات 276 تا 280 الشعر و الشعراء ابن قتيبه آمده است .م
320- به ص 199 و صفحات بعد ج 3 تاريخ طبرى و ص 220 ج 2 الكامل و صفحات بعد مراجعه شود.
321- در صحيح مسلم در كتاب الجهاد و السير ج 3، ص 183 به نقل از عايشه و در صحيح بخارى در كتاب المغازى ج 3، ص 55، به نقل از عايشه آمده است .
322- در متن تاريخ طبرى تفاوتهاى مختصرى ديده مى شود. به صفحه 199 و صفحات بعد جلد 3 تاريخ طبرى مراجعه شود.
323- عويم از قبيله اوس و از محترم ترين آنان و از شركت كنندگان در بيعت عقبه است و طبيعى است كه بسيار مورد توجه عمر بوده است . معن بن عدى هم از انصار و قبيله بلى است ، او هم در جنگ بدر واحد و بيعت عقبه شركت داشته است . براى اطلاع بيشتر از هر دو مورد مراجعه فرماييد به صفحات 401 و 158 ج 4 اسدالغابة به ابن اثير، چاپ افست 1336 ش ، تهران .م
324- گوينده اين سخن حباب بن منذر خزرجى است . اين گفتار او را زمخشرى در ص 181 ج 1 الفائق آورده و توضيح داده است .
325- بيت مورد استناد در ص 348 ج 1 كامل مبرد، چاپ محمد ابوالفضل ابراهيم و سيد شحانه ، مصر آمده است .
326- رياشى ، ابوالفضل عباس بن فرج ، از ادباى بزرگ قرن سوم هجرى است كه در سال 257 هجرى به دست سالار زنگيان (صاحب الزنج ) در بصره كشته شد. به ص 140 ج 12 تاريخ بغداد، ذيل شماره 6593 مراجعه فرماييد.م
327- در صفحات بعد اعتراض سيد مرتضى قدس سره را ملاحظه مى فرماييد. وانگهى مگر بيعت با عمر با مشورت وراى بوده است ؟ مگر ابوبكر او را شخصا به خلافت نگمارده است ؟م
328- براى اطلاع بيشتر در مورد گفته هاى عمر در صلح حديبيه به ترجمه مغازى واقدى و سيره ابن هشام مراجعه فرماييد.م
329- مقصود كتاب الشافى فى الامامة است كه رد بر كتاب المغنى قاضى عبدالجبار است اين كتاب را شيخ طوسى تلخيص كرده است . كتاب شافى و تلخيص آن در سال 1301 ق در تهران چاپ شده است . 330- هيثم ، از مورخان و محدثانى است كه از هشام بن عروة و عبدالله بن عياش و مجالد، اخبارى نقل كرده است . ابن عدى مى گويد: او مورخ است . و ابن مدينى مى گويد: او از واقدى بيشتر مورد وثوق است . نسايى مى گويد: احاديث او متروك است . و ابو نعيم مى گويد: در حديث او چيزهايى ناشناخته ديده مى شود. او به سال 206 درگذشته است .
عبدالله بن عياش عبيدالله همدانى از ناقلان اخبار تاريخى و آداب است كه در اخبار او هم چيزهايى ناشناخته ديده مى شود وى به سال 185 درگذشته است براى هر دو مورد به لسان الميزان ج 4 ص ‍ 210 و ج 3 ص 322 مراجعه شود.
331- هيثم ، از مورخان و محدثانى است كه از هشام بن عروة و عبدالله بن عياش و مجالد، اخبارى نقل كرده است . ابن عدى مى گويد: او مورخ است . و ابن مدينى مى گويد: او از واقدى بيشتر مورد وثوق است . نسايى مى گويد: احاديث او متروك است . و ابو نعيم مى گويد: در حديث او چيزهايى ناشناخته ديده مى شود. او به سال 206 درگذشته است .
عبدالله بن عياش بن عبيدالله همدانى از ناقلان اخبار تاريخى و آداب است كه در اخبار او هم چيزهايى ناشناخته ديده مى شود وى به سال 185 درگذشته است براى هر دو مورد به لسان الميزان ج 4 ص ‍ 210 و ج 3 ص 322 مراجعه شود.
332- جرول بن اوس كه بيشتر به همين لقب معروف است كه به سبب كوته قامتى او به او داده شده است از شاعران مخضرم است كه در دوره جاهلى و اسلام زيسته و ظاهرا پس از رحلت پيامبر (ص ) مسلمان شده است . براى اطلاع بيشتر به ص 238 الشعر و الشعراء ابن قتيبه ، چاپ بيروت ، 1969 ميلادى ، مراجعه فرماييد.م
333- او مجالد بن سعيد همدانى كوفى است . بخارى مى گويد: يحيى بن سعيد او را تضعيف مى كرده و ابن مهدى از او چيزى روايت نمى كرده است و احمد بن حنبل او را مهم نمى شمرده است . ابن معين عم مى گويد: ضعيف است و احاديث بى اساس دارد. وى به سال 144 درگذشته است . تهذيب التهذيب ، ج 10، ص 39.
334- شريك بن عبدالله بن شريك نخعى كوفى : اين معين مى گويد او صدوق و مورد اعتماد است ؛ در عين حال ، در صورتى كه با چيزى مخالفت كند كس ديگرى غير از او در نظر ما بهتر است . ابن مبارك مى گويد. او به احاديث محدثان كوفه از ثورى هم داناتر است . جوز جانى مى گويد: حفظ او خوب نيست و حديث او هم مضطرب است . وى به سال 177 درگذشته است . به ص 335 ج 4 تهذيب التهديب مراجعه كنيد.
335- از شعراى بزرگ صدر اسلام كه پس از فتح مكه مسلمان شد و قصيده معروف برده را سرود، شرح حالش در كتابهاى ادب و تراجم اصحاب آمده است به عنوان نمونه به ص 89 الشعر و الشعراء ابن قتيبه ، چاپ بيروت ، 1969 ميلادى ، مراجعه فرماييد.م
336- اسفرود يا مرغ سنگخواره ضرب المثل است در مورد زيركى و ذكاوت ، مى گويند فلان اهدى من القطاة .م
337- به صفحات 241 تا 244 الشافى مراجعه شود.
338- كتاب الشافى ، ص 244، با اندكى اختصار و تصرف در عبارت .
339- نام اين كتاب در نسخه ها و در چاپ تهران المستشر آمده و اشتباه است و اين كتاب در نجف چاپ شده است .
340- اين ابيات را ياقوت حموى در معجم البلدان به ابوبكر خوارزمى نسبت داده است ، ولى سيد محمد باقر خوانسارى در روضات الجنات آنرا تصحيح كرده است .
341- محمد بن هانى متولد ربع اول قرن چهارم هجرى و از شاعران بزرگ آن عصر و بيشتر به ابن هانى اندلسى معروف است . اصل او از قبيله ازد و از خاندان مهلبيان است ، ديوانش مكرر چاپ شده است . براى اطلاع بيشتر مراجعه كنيد به مقاله مفصل (Dachraom .F) در دانشنامه ايران و اسلام ص 910.م
342- سنح : با ضم اول و سكون دوم نام يكى از محلات منطقه بالاى مدينه كه خانه هاى خاندان حارث بن خزرج آنجا بوده است .
343- بخشى از آيه 30 سوره زمر.
344- بخشى از آيه 144 سوره آل عمران .
345- بخشى از آيه 33 سوره توبه .
346- سيد مرتضى با اختلافى اندك اين موضوع را در ص 252 الشافى آورده است .
347- در اصل موتور و به معنى كسى است كه انتقام خون كشته اش را نگرفته است .م
348- اين مرد از ادباى بنام قرن چهارم هجرى و درگذشته به سال 323 هجرى قمرى است . براى اطلاع بيشتر به مقدمه فاضلانه دكتر محمد هادى امينى بر كتاب السقيفه و فدك ، چاپ تهران ، 1401 ق ، مراجعه فرماييد.م
349- ظاهرا عثمان سست راءى تر از اين بوده است كه بتواند چنين كارى انجام دهد و سرانجام جان بر سر حمايت از بنى مروان و بنى اميه نهاد.م
350- خوانندگان گرامى توجه دارند كه به عقيده ما شيعيان ، حضرت اميرالمومنين على (ع ) هرگز با هيچيك از سه خليفه پيش از خود بيعت نفرموده است و براى اطلاع بيشتر به حواشى سودمند آقاى دكتر هادى امينى بر صفحات 38 و 39 كتاب سقيفه مراجعه فرماييد.م
351- با توجه به متن كتاب سقيفه ترجمه شد، شايد هم معنى اين باشد كه چنان ناز پرورده شده ايد كه از اين وسايل هم ناراحتيد، آنچنان كه از خار مغيلان ناراحت باشيد.م
352- فجاء ة : يعنى اياى بن عبدالله بن عبد يا ليل سلمى كه راهزنى مى كرد و مردم را مى كشت و اموال آنان مى گرفت و ابوبكر فرمان داد او را در آتش سوزاندند. به 234 ج 3 تاريخ طبرى مراجعه شود.
353- موضوع اين گفتگو در ص 23 ج 1 الامامة و السياسة ، چاپ طه محمد الزينى ، مصر و صفحات 269-267 ج 4 عقد الفريد، چاپ 1967، مصر، با اختلافات اندكى آمده است .م
354- اشاره به آيه 10 از سوره واقعه السابقون السابقون است ، طبرسى در مجمع البيان ، شيخ طوسى در تبيان يكى از مصاديق اين آيه را كسانى دانسته اند كه در ايمان آوردن به پيامبر (ص ) در صدر اسلام از ديگران سبقت گرفته اند.م
355- نكته قابل ذكر اين است كه ابو عاصم از سفيان ثورى نقل مى كند هشام بن محمد مى گفته است : آنچه از قول ابوصالح از ابن عباس نقل كرده ام مردود است و آنرا روايت مكنيد و براى اطلاع بيشتر به پاورقى آقاى دكتر هادى امينى در ص 43 كتاب سقيفه و به ص 178 ج 9 تهذيب التهذيب ابن حجر و ص 556 ج 3 ميزان الاعتدال ذهبى مراجعه فرماييد.م
356- يعنى سلمة بن يزيد بن مشجعه جعفى ، و اين بيت از مرثيه او بر برادر مادريش قيس بن سلمه است . به ص 73 ج 2 امالى قالى مراجعه شود.
357- در مورد نام اين بانو كه بيشتر به همين كنيه خود ام مسطح معروف است اختلاف است . ام مسطح دختر خاله ابوبكر است ، چند سطرى درباره او در ص 166 ج 8 طبقات ابن سعد آمده است . به آن كتاب و اسدالغابة ابن اثير، و الاصابة ابن حجر مراجعه فرماييد.م
358- اين ابيات به حضرت فاطمه (ع ) و هم به صفيه عمه پيامبر (ص ) نسبت داده شده است .
359- در متن عربى ، عبدالعص آمده است ، توضيح آنكه عبدالعصا جز و امثال عرب است چنانكه گفته اند: الناس عبيدالعصا يعنى مردم ، بردگان عصا هستند و منظور اين است كه از آزار ديگران ، بيمناك مى شوند و مى ترسند؛ به اقرب الموارد و تاج العروس مراجعه شود.
360- بخشى از خطبه شقشقيه (خطبه سوم ) نهج البلاغه .
361- يحيى بن محمد، متولد 548 و درگذشته 613 هجرى و از اشراف و ادبا و شاعران برجسته است . او به نسب اعراب و جنگهاى ايشان و ادبيات عرب مسلط بوده است ، به ص 208 ج 1 الاعلام زر كلى مراجعه فرماييد.م
362- در اين مورد در كتب اعتقادى و كلام و حديث مفصل بحث شده است و خوانندگان گرامى مى توانند به عبقات و الغدير مراجعه فرمايند تا از حقيقت بيشتر آگاه شوند.م
363- در كتابهاى بسيار معتبر و قديمى و مقدم بر صحيح بخارى يا هم عصر آن موضوع رحلت پيامبر (ص ) در آغوش عايشه مورد ترديد است . لطفا به بحث مفصل ابن سعد در طبقات صفحات 51-49 بخش 2 ج 2 چاپ بريل و ترجمه آن به قلم اين بنده مراجعه فرماييد.م
364- اين خطبه در ص 203 تاريخ طبرى و ص 59 ج 4 عقد الفريد چاپ مصر 1967 آمده است .م
365- به نقل استاد محترم دكتر محمد هادى امينى در حاشيه ص 51 كتاب سقيفه اين موضوع در صحيح بخارى و صحيح مسلم و مسند احمد و تاريخ طبرى و سنن بيهقى و تاريخ ابن كثير و تاريخ الخميس آمده است .م
366- جابية ، نام دهكده يى از اعمال دمشق است كه به گفته ياقوت حموى عمر در آنجا خطبه مشهورى ايراد كرده است .
367- با احترام به انصاف نسبى ابن ابى الحديد كه حديث غدير و منزلت را پذيرفته است به اطلاع خوانندگان گرامى مى رساند كه مناسب است براى اطلاع بيشتر در اين باره و نصوصى كه نقل شده است به كتابهاى زير مراجعه فرمائيد: بحارالانوار مجلسى (ره ) صفحات 192 تا 383 ج 36، چاپ جديد، و المراجعات سيد شرف الدين موسوى (ره ) صفحات 130 تا 200، چاپ نوزدهم و، فضائل الخمسه استاد سيد مرتضى حسينى فيروز آبادى صفحات 1 تا 53 ج 2، چاپ سوم .م
368- براى اطلاع از متن اين نامه به ص 29 كتاب وقعة صفين نصربن مزاحم ، چاپ عبدالسلام محمد هارون ، مصر 1382، مراجعه فرمائيد.م
369- بيت اول با توجه به آنچه در كتاب صفين نقل شده است ترجمه شده است .م
370- به صفحات 39 تا 52 كتاب وقعه صفين مراجعه شود.
371- به صفحات 39 تا 52 كتاب وقعه صفين مراجعه شود.
372- چند بيت از اين ابيات در اخبار الطوال دينورى آمده است ؛ به ص 197 ترجمه آن به قلم اين بنده مراجعه فرماييد.م
373- بخشى از آيه 28 سوره قصص .
374- به ص 325 ج 1 الكامل ، تصحيح محمد ابوالفضل ابراهيم ، مصر، مراجعه فرماييد.م
375- اين ابيات پانزده بيت است و در ص 41 كتاب وقعة صفين هم آمده است .م
376- در مورد اينكه شرحبيل از اصحاب پيامبر (ص ) بوده باشد شك و ترديد است ، لطفا به ص 391 ج 2 اسدالغابة ابن اثير مراجعه فرماييد.م
377- مبرد، متضلع در علم نحو؛ در سده سوم هجرى مى زيست و از مهمترين كتابهاى او الكامل است . وى در اين كتاب گزيده اى از شعر و نثر عربى را آورده و به تفسير و تحليل مشكلات آن پرداخته است .م
378- به ص 19 ج 1 الكامل چاپ استاد محمد ابوالفضل ابراهيم مصر مراجعه فرماييد و اين خطبه را جاحظ در البيان و التبيين و ابن قتيبه در عيون الاخبار و بلاذرى در انساب الاشراف آورده اند و براى اطلاع بيشتر در اين مورد به ص 397 ج 1 مصادر نهج البلاغه سيد عبدالزهراء حسينى مراجعه شود.م
379- نام شهرى بر كناره چپ فرات در شمال شرقى عراق و دوازده فرسخى بغداد و از شهرهاى كهن باستانى است ، مدت كمى در حكومت ابوالعباس سفاح پايتخت بوده است ؛ به مقاله مفصل سترك (Streck) در ص 4 ج 3 ترجمه دايرة المعارف اسلام به عربى مراجعه فرماييد.م
380- ابو يحيى عبدالرحيم محمد بن اسماعيل فارقى كه بيشتر معروف به ابن نباته است خطيب شهر حلب است و در آن شهر همراه متبنى در خدمت سيف الدوله بوده است و چون جنگهاى سيف الدوله بسيار بوده است خطبه هاى ابن نباته در جهاد بسيار است . او به سال 374 درگذشته است . به ص 283 ج 1 وفيات الاعيان ابن خلكان مراجعه شود.
381- وى از دانششمندان و مصنفان ثقه به شمار مى رود؛ ابتدا مذهب زيدى داشت و سپس به مذهب اماميه گراييد و در سال 280 هجرى درگذشت . وى داراى تاءليفات بسيارى است ؛ براى اطلاع از آنها به الفهرست ابن نديم و نيز به تعليقات محدث ارموى بر الغارت مراجعه كنيد.م
382- هيت : نام شهرى در ساحل فرات و بالاتر از انبار است .
383- نام دهكده يى در منطقه غربى فرات و بالاتر از انبار است .
384- به الغارات ثقفى ، چاپ استاد فقيد جلال الدين محدث ارموى ص 467 و صفحات بعد آن مراجعه فرماييد.م
385- بخشى از آيه 43 سوره احزاب .
386- نام سعيد در زمره بزرگان و پارسايان تابعان در ص 69 اختيار معرفة الرجال شيخ - طوسى ، چاپ استاد حسن مصطفوى ، مشهد 1348، آمده است و در ص 44 رجال طوسى چاپ 1380 ق ، نجف به صورت سعد آمده و ظاهرا اشتباه چاپى است .م
387- عانات : نام شهرى است ميان رقه و هيت و نزديك انبار.
388- به كسر اول و فتح و تشديد دوم كه برخى آنرا به كسر هم تلفظ كرده اند، از شهرهاى نزديك فرات و در نزديكى حلب بوده و در سال 351 در حمله روميان ويران شده است . به ص 169 ج 7 معجم البلدان مراجعه شود.م
389- براى اطلاع بيشتر در اين مورد به ص 229 ترجمه غارات به قلم آقاى كمره يى ، چاپ 1356 ش ‍ تهران مراجعه شود.م
390- سوره توبه آيه 90.
391- سواد، نام اراضى سرسبز در عراق بوده است ؛ وجه تسميه آن به سواد(سياهى ) اين است كه آن اراضى از فرط سرسبز بودن به سياهى متمايل بود. ضمنا سواد، مرادف كلمه عراق است .م
392- شيخ طوسى (ره ) در رجال خود، ص 59، چاپ نجف ، 1380 و قهپايى در مجمع الرجال ، ج 6، ص 106، چاپ 1387 ق اصفهان ، و اردبيلى در جامع الرواة ، ج 2، ص 247، او را از اصحاب و راويان اميرالمومنين (ع ) شمرده اند.م
393- در خطبه 28 كه با عبارت اما بعد فان الدنيا قداد برت و آذنت بوداع (اما بعد همانا كه دنيا پشت كرده و اعلام بدرود مى كند) شروع مى شود هيچگونه بحث تاريخى ايراد نشده است .م
394- سوره فتح آيه 10
395- در برخى از نسخه ها به جاى كلمه سيف سيفان آمده است .
396- قبلا توضيح داده شد كه نام اين شخص عبدالله است نه عبدالرحمان و لطفا به پاورقى ص 418 الغارات چاپ مرحوم استاد محدث ارموى مراجعه شود.م
397- در ص 151 ج 5 تاريخ طبرى با اختلاف در روايت ابيات آمده است .
398- ثلعبيه ، يكى از منازل ميان راه مكه و كوفه است .
399- قطقطانة : نام جايى نزديك كوفه و منطقه صحرايى و حدود كربلاست .
400- در متن كتاب الغارات ، ص 423، چاپ استاد فقيد محدث ارموى آمده است : عوض صدتن از شما.م
401- محمد بن يعقوب كلينى ، شيخ و بزرگ شيعه به روزگار خويش و مولف كتاب الكافى و الرسائل و تعبير الرويا و الرد على القرامطه ، و در گذشته به سال 328 هجرى است . براى اطلاع بيشتر مراجعه فرماييد به ص 326 الفهرست شيخ طوسى ، افست از چاپ اسپر نكر، به كوشش استاد فقيد دكتر محمود راميار، مشهد 1351 ش .م
402- رباب همسر حضرت سيد الشهداء (ع ) دختر امرو القيس است ، به ص 237 ارشاد شيخ مفيد، چاپ 1377 ق ، مراجعه شود.م
403- شهرى باستانى در باديه شام كه تا حلب پنج روز راه فاصله داشته است ؛ به ص 369 ج 2 معجم البلدان ، چاپ 1906 ميلادى ، مصر، مراجعه فرماييد.م
404- نام اين دو مرد كه عبدالرحمان و عبدالله غامدى بوده اند در الغارات ثبت شده است و لطفا به ص 199 ترجمه الغارات به قلم آقاى كمره يى مراجعه شود.م
405- فقع ، به معنى پست ترين نوع گياه كما است ، و اين ضرب المثلى است براى فردى خوار و ذليل ، زيرا اين گياه زير دست و پاى ستوران لگدمال مى شود.
406- قديد: نام جايى نزديك مكه است .
407- واقصه و شراف دو منزل نزديك به يكديگر در راه مكه است .
408- اين نامه با اختلاف هايى
در نهج البلاغه (نامه سى و ششم ) آمده است .م
409- اين دو بيت كه در پاورقى به صخربن شريد سلمى نسبت داده شده است به نقل ابن ابى الحديد در ص 152 ج 16 چاپ محمد ابوالفضل ابراهيم ، منسوب به عباس بن مرداس سلمى است و مى گويد آنرا در ديوانش نيافتم .م
410- بخشى از آيه 51 سوره توبه است .م
411- نام پدر اين شخص در ص 12 ج 3 مجمع الرجال قهپايى ناجذ است و به توضيح مرحوم محدث ارموى در پاورقى ص 439 الغارات هم مراجعه فرماييد.م
412- برخى گفته اند كه اين سخنان اميرالمومنين عليه السلام از نامه يى است كه ايشان در روزهاى آخر خلافت خود مرقوم فرموده و دستور داده است بر مردم خوانده شود، لطفا به ص 408 ج 1 مصادر نهج البلاغه و اسانيده سيد عبدالزهراء حسينى مراجعه شود.م
413- ضمن حوادث سالهاى 35-33، ابن ابى الحديد مطالب طبرى را تلخيص و گاه در آن تصرف كرده است .
414- به صفحات 87 تا 90 ج 5 تاريخ طبرى و صفحات 2195 تا 2199 ترجمه تاريخ - طبرى به قلم مرحوم ابوالقاسم پاينده مراجعه فرماييد.م
415- به نقل از پاورقى است كه به متن منتقل شد.م
416- دو تن از صحابه نامشان عامر و نام پدرشان عبدالله است كه ذيل شماره هاى 6557 و 6558 الاصابة آمده است ، ولى اين موضوع درباره هيچكدام نه در الاصابة آمده است و نه در اسدالغابة .م
417- در روايت ديگرى در تاريخ طبرى آمده است كه تو نسبت به مردم كارهايى كردى كه خوش ‍ نمى دارند؛ لطفا به سطر سوم و سطر بيست و يكم ص 2209 ترجمه مرحوم پاينده مراجعه فرماييد.م
418- اين سخن كنايه از خوار شدن است .
جرعة : با فتح و سكون راء ضبط شده است ، نام جايى نزديك كوفه و ميان نجفة و حيره است . در اين باره لطفا به ص 58 ج 5 ترجمه نهاية الارب به قلم اين بنده ، امير كبير، تهران ، 1364 ش ، مراجعه فرمائيد.م
420- منسوب به مشارف كه نام چند دهكده نزديك حوران شام است .
421- در ص 122 ترجمه بلعمى از تاريخ طبرى چاپ بنياد فرهنگ آمده است : عثمان گفت من اين شصت و پنج هزار درهم از خواسته خويش باز بيت المال مى دهم .م
422- ذوخشب نام صحرايى است كه فاصله اش تا مدينه يك شب راه است .
423- اعوص : نام جايى نزديك مدينه و در چند ميلى آن است .
424- در متن چاپ مصر و چاپ سنگى تهران مروه آمده كه اشتباه است ، استاد ابوالفضل ابراهيم متوجه نشده و در پاورقى نوشته اند مروه كه مقابل صفاست ، دوالمروة نام دهكده يى در وادى القرى است ، به معجم البلدان ذيل كلمه مروه مراجعه فرماييد و احتمالا مقصود آن هم نيست و بايد نام جايى نزديك مدينه باشد.م
425- نام جايى در مدينه است .
426- اين النابغه ، و نابغه نام مادر عمرو است . او كنيزى بود كه عبدالله بن جدعان تيمى در مكه خريد و چون زناكار بود نتوانست او را نگه دارد و رهايش كرد؛ سرانجام با پنج تن از سران كفر در آميخت و از آن عمرو عاص به دنيا آورد.م
427- در مجمع الامثال ميدانى و فرائد اللال شيخ ابراهيم طرابلسى چنين مثلى نيامده است ، آيا مثلا معادل با اين است كه چوب را كه بر مى دارى گربه دزد مى گريزد؟!.م
428- براى اطلاع بيشتر در مورد نائله كه از اصحاب نيست و افتخار درك محضر پيامبر را نداشته است و زنى سخن آور و زيبا بوده است به صفحات 147 تا 156 ج 5 اعلام النساء عمر رضا كحاله ، بيروت 1404 ق مراجعه فرماييد.م
429- مطالب طبرى گاه تلخيص و گاه مقدم و موخر شده است و براى اطلاع بيشتر مى توان به صفحات 2216 تا 2270 ترجمه تاريخ طبرى مرحوم ابوالقاسم پاينده مراجعه كرد.م
430- از صحابه محترم و فقيه و فاضل بوده ، كه بعدها ساكن مصر شده است . براى اطلاع بيشتر به ص ‍ 268 ج 1 اسدالغابة ابن اثير مراجعه فرماييد.م
431- جهجاه بن قيس ؛ نام پدرش را سعد و سعيد هم نوشته اند. او از مردم مدينه است كه در بيعت رضوان و جنگ مريسيع شركت داشته و تندخو و پرخاشگر بوده است و يك سال پس از كشته شدن عثمان در گذشته است ، به ص 309 ج 1 اسدالغابة مراجعه فرماييد.م
432- بويب ، نام مدخل اهل حجاز به مصر است . به ص 310 ج 2 معجم البلدان ، چاپ مصر، 1906 ميلادى ، مراجعه شود.م
433- ربذه : از دهكده هاى مدينه و در سه ميلى آن است كه آرامگاه ابوذر غفارى در آنجاست .
434- صرار: نام جايى نزديك مدينه و بر راه عراق است .
435- ابن ابى الحديد برخى از مطالب طبرى را تلخيص كرده است ، لطفا به صفحات 127 تا 133 ج 5 تاريخ طبرى و صفحات 78 تا 81 ج 5 ترجمه نهاية الارب به قلم اين بنده مراجعه فرماييد.م
436- چاه رومه در منطقه عقيق مدينه است ، از بشير اسلمى روايت شده است كه چون مهاجران به مدينه آمدند آب مدينه را ناخوش داشتند. چاهى به نام رومه از يكى از مردان قبيله غفار بود كه هر مشك آبش را به يك مد خوراك مى فروختند. پيامبر فرمودند: اين چاه را به من در قبال چاهى در بهشت بفروش . گفت : اى رسول خدا منبع درآمد ديگرى براى من و نام خورهاى من نيست و نمى توانم اين كار را انجام دهم . چون اين خبر به عثمان رسيد آنرا به سى و پنج هزار درهم خريد و وقف بر مسلمانان كرد، به معجم البلدان مراجعه شود.
437- شهرت نيار بيشتر از همين موضوع است و شرح حالى از او در دست نيست . ابن عبدالبر در استيعاب و ابن اثير در اسدالغابه نامى از او نبرده اند؛ ابن حجر عسقلانى در ص 578 ج 3 الاصابة ذيل شماره 8836 همين موضوع را از تاريخ طبرى آورده است .م
438- در سطر 24 ص 92 ج اول شرح نهج البلاغه چاپ سنگى تهران : ابراهيم بن عربى آمده است .م
439- در شرح نهج البلاغه چاپ سنگى تهران تغنيت است و در چاپ محمد ابوالفضل ابراهيم تعنيت است .م
440- نام مردى از مصر كه داراى ريش درازى بود و دشمنان عثمان او را از باب شباهت به آن مرد نعثل مى گفتند و گفته شده است نعثل به معنى پير احمق و گفتار نر هم آمده است . به ص 86 ج 2 النهاية فى غريب الحديث و الاثر ابن اثير، چاپ 1364 ش ، مراجعه فرماييد.م
441- در لسان آمده است كه ميان عرب هيچكس جز او موسوم به الفرافصه نبوده است - يعنى با الف و لام . ابن برى از قالى ، از قول ابن انبارى ، از پدرش ، از مشايخ او نقل مى كند كه اين كلمه در مورد ديگران به ضم فاء است و فقط همين مورد به فتح است . به ص 415 ج 4 تاج العروس مراجعه شود.
442- يعنى روزهاى يازدهم دوازدهم و سيزدهم ذى حجة ، مراجعه فرماييد به ص 765 ج اول كشاف اصطلاحات الفنون تهانوى ، چاپ 1862 ميلادى ، كلكته .م
443- در مراصد الاطلاع آمده است نام جايى كنار بقيع است كه عثمن آنرا خريد و ضميمه بقيع كرد.
444- سعيد بن مسيب متولد به سال 13 و در گذشته 94 هجرى و از تابعين است ، از همه مردم به احكام و قضاوت هاى عمر داناتر و معروف به راويه عمر بود. شرح حالش به تفصيل در طبقات ابن سعد صفحات 88 تا 106 چاپ ادوارد ساخاو آمده است .م
445- از شاعران دوره جاهلى كه شهره به بدزبانى و هجاهاى تند است ، مرگش حدود سال 30 هجرى است ؛ براى اطلاع بيشتر از شرح حال او و همين اشعارش به ص 267 الشعر و الشعراء ابن قتيبه ، چاپ 1969 ميلادى ، بيروت به ص 215 ج 2 الاصابة ابن حجر - عسقلانى ، چاپ 1328 ق ، مصر مراجعه فرماييد.م
446- آنچه كه در پاورقى به نقل از تاريخ طبرى آمده است و اين بيت به صورت ديگرى در آن ذكر شده ظاهرا صحيح نيست ، زيرا علاوه بر دو كتاب فوق كه اين بيت را به صورت متن و همان كه ابن ابى الحديد انتخاب كرده است آورده اند در كتاب كهن طبقات - الشعراء محمد بن سلام هم موضوع به تفصيل آمده است ، لطفا به ص 40 چاپ 1913 ميلادى بريل مراجعه فرماييد كه موضوع قصد ضابى براى غافلگير ساختن و كشتن عثمان هم بهتر از هر كتاب ديگرى آمده است .م
447- در متن و در تاريخ طبرى معدود ذكر نشده است و معمولا در مواردى كه معدود در هم است آنرا ذكر نمى كنند و اگر دينار باشد غالبا ذكر مى كنند.م
448- براى اطلاع بيشتر در اين مورد و اختلاف طلحه و زبير در تصرف بيت المال به صفحات 152 تا 155 كتاب الجمل شيخ مفيد(رض ) چاپ داورى قم و ترجمه آن به قلم اين بنده مراجعه فرماييد.م
449- براى اطلاع بيشتر در مورد خبر دادن پيامبر (ص ) به زبير، كه با على (ع ) جنگ خواهد كرد و نسبت به على ستمگر خواهد بود، در آثار اهل سنت مراجعه فرماييد به ص 366 ج 3 مستدرك الصحيحين حاكم نيشابورى و به صفحات 364 تا 369 ج 2 فضائل الخمسة - من الصحاح السته استاد محترم سيد مرتضى حسينى فيروز آبادى ، كه از منابع مختلف آنرا آورده است .م
450- وادى السباع : نام جايى در پنج ميلى بصره در راه مكه كه زبير در آن كشته شد، به ص 373 ج 8 معجم البلدان ياقوت حموى ، چاپ 1906 ميلادى مصر مراجعه فرماييد.م
451- كتاب الموفقيات فى الاخبار تاليف زبير بن بكار است كه آنرا براى الموفق بالله تاليف كرده است . زبير بن بكار بن عبدالله بن مصعب بن ثابت بن عبدالله بن زبير مردى مورخ و نسب شناس و كتابهايش در انساب مورد اعتماد است و به سال 256 در گذشته است . به ص 161 ج 11 معجم الادباى ياقوت مراجعه شود.
452- كتاب الموفقيات فى الاخبار تاليف زبير بن بكار است كه آنرا براى الموفق بالله تاليف كرده است . زبير بن بكار بن عبدالله بن مصعب بن ثابت بن عبدالله بن زبير مردى مورخ و نسب شناس و كتابهايش در انساب مورد اعتماد است و به سال 256 درگذشته است . به ص 161 ج 11معجم الادباى ياقوت مراجعه شود.
453- ص 59 ج 2 البيان و التبيين ، به تصحيح عبدالسلام محمد هارون ، چاپ سوم ، مصر، 1387 ق .م
454- براى اطلاع بيشتر مراجعه فرماييد به سيد عبدالزهراء حسينى ، مصادر نهج البلاغه - و اسانيده ج 1 ص 418.م
455- در ص 178 ترجمه كتاب الجمل شيخ مفيد، به قلم اين بنده شمار آنان ششهزار و ششصد و در ترجمه تاريخ طبرى مرحوم پاينده ، دوازده هزار و يك تن آمده است .م
456- جناب حذيفة بن اليمان از اصحاب بسيار محترم پيامبر (ص ) و صاحب اسرارى از آن حضرت و از ويژگان و سرسپردگان درگاه على (ع ) است . براى اطلاع از مقام او در منابع اهل سنت به ص 277 ج 2 الاصابة كه الاستيعاب ابن عبدالبر ضميمه آن است و به شماره 1647 الاصابة ، و در منابع شيعى به اختيار معرفة الرجال ، شماره هاى 13 و 72 و 78 مراجعه فرماييد.م
457- همين مطالب در ص 77 ج 2 شرح ابن ميثم ، چاپ موسسه نصر، هم آمده است ؛ شماره اين خطبه در آن شرح 33 است .م
458- آيات 21 و 22 سوره مائده .
459- آيات 21 و 22 سوره مائده .
460- برخى از عبارات ضمن خطبه 125 در ص 378 نهج البلاغه چاپ مرحوم فيض الاسلام آمده است .م
461- احمد بن عبدالله احمد اصفهانى معروف به ابو نعيم ، متولد 336 و درگذشته 430، از محدثان و مورخان بسيار مشهور، مولف حلية الاولياء و آثار مشهور ديگر است . براى اطلاع بيشتر از آثار او و كتابهايى كه شرح حالش در آنها آمده است به ص 150 ج 1 الاعلام زر كلى مراجعه فرماييد.م
462- ابو عبدالله محمد بن قاسم بن خلاد اهوازى بصرى كه از شاگردان ابو عبيده و اصمعى و ابو زيد انصارى است و به ابوالعيناء مشهور است ، از اديبان و شعر شناسان بنام قرن سوم هجرى است و بسيار ظريف و حاضر جواب بوده است . مرگ او به سال 284 هجرى بوده است . براى اطلاع بيشتر مراجعه فرماييد به مرحوم محدث قمى (رض ) الكنى و الالقاب ، ج 1، ص 124، چاپ صيدا، 1357 ق .م
463- آيه 81 و آيات بعد سوره توبه است .
464- آيه 81 همان سوره .
465- در متن كنيه جدش ابو يوسف چاپ شده كه اشتباه است و در آخرين روايت همين فصل صحيح چاپ شده است . مدائنى درگذشته به سال 215 هجرى است ؛ براى اطلاع از شرح حال و آثارش ‍ مراجعه فرماييد به صفحات 117-113 الفهرست نديم ، چاپ مرحوم رضا تجدد، تهران ، 1350 ش .م
466- آيه 46 سوره فصلت .
467- بخشى از آيه 249 سوره بقره .
468- نام دهكده يى در يك منزلى كوفه بر سمت چپ راه حاجيان است ، ولى ظاهرا در اينجا منظور ميدان كناره شهر است . به ص 234 ج 3 معجم البلدان ياقوت ، چاپ 1906 مصر مراجعه فرماييد.م
469- اين موضوع در كتاب الغارات ثقفى كوفى نيز آمده است .
470- كنيه اش ابو عمر، و از راويان عمر و على و ابن مسعود و عايشه است . براى اطلاع بيشتر مراجعه فرماييد به ميزان الاعتدال ذهبى ، ذيل شماره 2817، ص 63 ج 2، چاپ على محمد بجاوى ، مصر 1382 ق .م
471- اين بيت از عمرو بن عدى است ؛ قبلا در فصل زندگى على (ع ) درباره اين شعر توضيح داده شد، و اين حديث مفصل در ص 81 ج 1 حلية الاوليا حافظ ابو نعيم آمده است .(سخنى بدين مضمون نيز در خطبه 223 نهج البلاغه وارد شده است .م )
472- با توجه به چاپ اول تهران ترجمه شد؛ در متن چنين است : خوش نداريم ما به اجر برسيم و او به گناه درافتد.م
473- بخشى از خطبه 126 نهج البلاغه .
474- هرير به معنى زوزه درندگان است ، وجه تسميه آن اين بوده كه در آن شب جنگجويان شديدا بر هم مى خروشيدند.م
475- اين مبحث از ص 473 تا ص 494 وقعة صفين تصحيح استاد عبدالسلام محمد هارون ، چاپ دوم ، 1382 ق مصر را شامل است و ميان متن شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد و آن تفاوتهاى لفظى مختصرى ديده مى شود.م
476- در صفين ، عمر بن سعد است .م
477- اين گفتار اميرالمومنين (ع ) به شماره 73 كلمات قصار با اندك تفاوتى در ص 1108 نهج البلاغه چاپ مرحوم فيض الاسلام آمده است .م
478- در نسخه ها و در كتاب صفين نام پدر جابر نمير بوده است ؛ استاد عبدالسلام محمد هارون از كتاب الاصابة ابن حجر آنرا تصحيح كرده است .م
479- بخشى از آيه 79 سوره اعراف .
480- تميم بن حذلم كه نام پدرش را حذيم هم نوشته اند از خواص اصحاب على (ع ) و از مردم كوفه است . او در جنگهاى على (ع ) همراهش بوده و از ثقات محدثين است و در سال 10 هجرت درگذشته است . نقل از حاشيه ص 169 وقعة صفين .م
481- در ص 479 وقعة صفين ، فقط جايگاه معاويه آمده است .م
482- شعرى : ستاره يى رخشان كه در شدت گرما پس از جوزاء طلوع مى كند و به آن مرزم هم مى گويند. لسان العرب .
483- يعنى عمرو بن معدى كرب و اين از قصده يى است كه تمام آن در صفحات 202-198 اصمعيات و صفحات 263-462 ج 3 خزانة الادب آمده است .
484- در كتاب صفين چنين است كه : نصر از عمرو بن شمر از جابر از شعبى .م .
485- از كتاب صفين .
486- در وقعه صفين ، چاپ عبدالسلام محمد هارون اين مطالب مقدم و موخر آمده است .م
487- در چاپ تهران و در برخى از نسخه هاى كتاب وقعة صفين به صورت مصعب بن - ابراهيم آمده كه ظاهرا اشتباه است . به ص 490 وقعه صفين مراجعه شود.م
488- اين مطالب در وقعه صفين همچنان مقدم و موخر است و تفاوتهاى اندك لفظى دارد.م
489- در وقعة صفين به صورت سعيد آمده كه صحيح نيست و سعد صحيح است به ص 44 رجال شيخ طوسى (رض ) مراجعه فرماييد.م
490- اين قسمت از كتاب وقعة صفين نقل شده است .
491- اين قسمت از كتاب وقعة صفين نقل شده است .
492- ابن ديزيل : ابراهيم بن حسين بن على بن مهران ديزيل كسائى همدانى ، از حافظان بزرگ حديث و متكلمان قرن سوم ؛ ابن حجر در لسان الميزان ، ج 1، ص 49 گفته است ، در حالى آخر شعبان 281 درگذشته است .
493- اين ابيات در 451 وقعة صفين و مروج الذهب ، ج 2 ص 390 مسعودى با تفاوت اندكى آمده است .
494- اين رجز در ص 403 وقعة صفين چاپ دوم 1382 ق هفت مصرع است .م
495- اين ابيات در ص 215 ج 8 كامل مبرد به شرح مرصفى و ص 258 ج 1 امالى قالى و ص 126 ج 1 عيون الاخبار ابن قتيبه آمده است و اختلافات لفظى مختصرى دارد. اطنابه نام مادر اين شاعر است و او عمروبن عامر است و از خاندان حارث قبيله خزرج است .
496- شب سيزدهم ذيحجه و چهارمين روز از روزهاى منى .
497- در صفحه 439 واقعه صفين چاپ دوم 1382 قمرى آمده است كه معاويه اين سخنان را به على عليه السلام پيام فرستادم .
498- اين قسمت از كتاب وقعة صفين افزوده شده است .
499- در منابع كهن ديگر هم اين نامه ها با اندك اختلاف آمده است ، مثلا به ص 235 ترجمه اخبار الطوال مراجعه فرماييد.م
500- عرض : شهركى ميان تدمر و رصافه شام است .
501- در متن چنين آمده است : قد رميت بحجر الارض و اين مثل . كنايه از اين است كه كسى گرفتار مردان زيرك شود.
502- براى اطلاع بيشتر در اين مورد در منابع كهن به ص 464 ترجمه مغازى واقدى چاپ مركز نشر دانشگاهى مراجعه فرماييد.م
503- ابو جندل ، پسر سهيل بن عمرو است كه مسلمان بود و اسير دست پدرش و مردم مكه بود، در حالى كه زنجير بر پاى داشت گريخت و خود را به مسلمانان رساند ولى چون پذيرفتن اسيران پس از صلح براى مسلمانان ممنوع بود پيامبر (ص ) او را نپذيرفتند، به ص 462 ترجمه مغازى واقدى به قلم اين بنده مراجعه فرماييد.م
504- اين روايت از عهدنامه كه ابن ابى الحديد به نقل از وقعة صفين نصر بن مزاحم آورده است ، در وقعة صفين ، چاپ دوم ، عبدالسلام محمد هارون تفاوتهاى دارد، بدين معنى كه نام گروه زيادى از گواهان هر دو گروه پس از جمله آخر آمده است و تاريخ آن هم سيزده شب باقى مانده از صفر سال سى و هفتم است . به صفحات 511 و 507 آن چاپ مراجعه فرماييد. همچنين در صفحات 240-239 ترجمه اخبار الطوال دينورى به قلم اين بنده 1364 ش ، نشرنى ، تهران نام گروهى از گواهان آمده و تاريخ آن هم سيزده شب باقى مانده از صفر است ؛ لطفا به صفحات 404-398 ترجمه وثائق به قلم اين بنده ، 1365 ش ، تهران مراجعه فرماييد.م
505- در وقعة صفين عمر بن سعد است .م
506- در كتاب وقعه صفين چنين است : از اسماعيل بن سميع از شقيق بن سلمه .م
507- براى اطلاع بيشتر در مورد اين قبيله به جمهرة انساب العرب ابن حزم ، ص 294، چاپ عبدالسلام محمد هارون ، 1971 ميلادى مصر مراجعه فرماييد.م
508- مراد شاخه يى از كهلان و قحطانى هستند، راسب شاخه يى از قبيله ازد شنؤ ة و آنان هم قحطانى هستند، تميم از عدنانى ها هستند، لطفا به صفحات 177 و 240 و 381 نهاية الارب فى معرفة انساب العرب قلقشندى چاپ 1378 ق بغداد مراجعه شود.م
509- مراد شاخه يى از كهلان و قحطانى هستند، راسب شاخه يى از قبيله ازد شنؤ ة و آنان هم قحطانى هستند، تميم از عدنانى ها هستند، لطفا به صفحات 177 و 240 و 381 نهاية الارب فى معرفة انساب العرب قلقشندى چاپ 1378 ق بغداد مراجعه شود.م
510- مراد شاخه يى از كهلان و قحطانى هستند، راسب شاخه يى از قبيله ازد شنؤ ة و آنان هم قحطانى هستند، تميم از عدنانى ها هستند، لطفا به صفحات 177 و 240 و 381 نهاية الارب فى معرفة انساب العرب قلقشندى چاپ 1378 ق بغداد مراجعه شود.م
511- بخشى از آيه وال سوره مائده
512- آيه نود و يكم سوره نحل
513- در ص 519 وقعة صفين چاپ دوم ، به صورت محرزبن حريش آمده و گفته است ، او معروف به مخضخض جنباننده بود او در جنگ صفين زوبينى به يكدست و ظرف آبى بدست ديگر گرفت و چون به زخمى هاى سپاه على مى رسيد كه بر زمين افتاده بودند بآنان آب آميخته با شير مى داد و چون به زخمى هاى سپاه معاويه مى رسيد با زوبين چندان بر آنان ضرهب مى زد كه بميرند و آنانرا مى كشت . ضمنا در ص 241 ترجمه اخبار الطوال اين نام به صورت محر زبن ضليع آمده است .م
514- داخل كروشه از كتاب صفين نقل شده است .م
515- ابن ابى الحديد در نقل اين روايات غالبا فقط به ذكر راوى مشهور قناعت كرده است .م
516- سيد رضى بخشهايى از اين خطبه را در نهج البلاغه خطبه 55 و 124 آورده است .
517- اين قسمت از كتاب وقعة صفين نقل شده است .
518- اود: نام شاخه يى از قبيله قيس عيلان است .
519- در چاپ تهران سطر چهارم ص 107 و در متن استوهنوء آمده است ؛ ولى در ص 518 وقعه صفين چاپ دوم آمده است كه هب لنا اخانا كه صحيح تر است و در ترجمه به هر دو مورد توجه داشتم .م
520- از كتاب صفين است .
521- در وقعة صفين ، ص 533 چاپ دوم و هم در ترجمه اخبار الطوال دينورى به قلم اين بنده ص ‍ 341 و نيز ترجمه نهاية الارب نويرى به قلم اين بنده ج 5 ص 205 چنين آمده است : كه در آن مدت هر گاه از اميرالمومنين على (ع ) نوشته يى براى ابن عباس مى رسيد مردم كوفه به ابن عباس مى گفتند اميرالمومنين براى تو چه نوشته است ؟ و اگر از آنان پوشيده مى داشت ، مى گفتند: چرا از ما پوشيده مى دارى ، مى دانيم او درباره چه چيزى نوشته است و حال آنكه هر گاه فرستاده معاويه براى عمرو عاص مى آمد هيچكس نمى فهميد براى چه كارى آمده است و با چه پيامى بر گشته است و اطراف عمرو عاص هيچ هياهويى شنيده نمى شد و ابن عباس مردم كوفه را در اين مورد سرزنش كرد و گفت : هر گاه فرستاده يى آمد پرسيديد براى چه آمده است ... مگر شما راز نداريد؟م
522- ابوالحسن على بن محمد بن عبدالله بن ابى سيف مدائنى كه داراى تصانيف بسيار در سيره و اخبار قبائل و شرح خلافت خلفا و جنگها و فتوح است و به سال 215 درگذشته است به ص 104 و 100 فهرست نديم مراجعه كنيد.
523- طليق
524- ابو جعفر احمد بن يحيى بن جابر بلاذرى ، صاحب كتاب البلدان و انساب الاشراف در گذشته به سال 297، براى اطلاع از شرح حالش در منابع فارسى به صفحات 14 تا 19 مقدمه ترجمه فتوح البلدان به قلم آقاى دكتر آذر نوش ، بنياد فرهنگ 1346 مراجعه فرماييد.م
525- قيس بن عمرو بن مالك ، معروف به نجاشى از قبيله بنى حارث بن كعب ، مقيم كوفه بوده و او را در جنگهاى دوره خلافت حضرت اميرالمومنين اشعارى است ، به ص 246 الشعر و الشعراء ابن قتيبه چاپ 1969 ميلادى بيروت مراجعه شود.م
526- نام اين شاعر به نقل مرحوم امين در اعيان الشيعه ، ج 7، ص 352، چاپ جديد، بشر - بن منقذ و منسوب به قبيله شن و از اصحاب حضرت على است .م
527- نام جايى كه دو داور براى صدور حكم خويش آنجا رفتند ناحيه اى است در شمال نجد.م 528- صلتان عبدى : قثم بن خبيئة از قبيله عبدالقيس و از شاعران مشهور قرن اول است و به داورى براى تعيين اينكه شعر فرزدق بهتر است يا جرير برگزيده شد، لطفابه ص 408 الشعر و الشعراء، ابن قتيبه 1969 ميلادى بيروت مراجعه فرماييد.م
529- در ص 538 چاپ دوم وقعة صفين در دنباله اين سخن چنين آمده است ، تو كه ديدى مردم مرا بر لبه تيغ عرضه داشتند و من آنرا بر آتش ترجيح دادم ، امشب را پيش پدرت بمان . عمر بن سعد سخن خود را تكرار مى كرد تا پيرمرد در آن طمع بندد، و چون شب فرا رسيد سعد بن ابى وقاص آن چنان كه پسرش بشنود اشعارى خواند كه در آن گفته بود: بر فرض كه مجبور به شركت در اين كار شوم از على پيروى خواهم كرد و عمر سعد كه انديشه پدر را فهميد بازگشت .
530- از كتاب صفين نقل شده است .
531- سوره اسراء آيه 33
532- خوانندگان گرامى توجه دارند كه اين رواى را با عمر بن سعد بن ابى وقاص اشتباه نفرمايند، اين شخص از راويان نيمه دوم قرن دوم هجرى است و حدود صد سال پس از كشته شدن عمر بن سعد مى زيسته است .م
533- سوره اعراف ، آيه 176.
534- سوره جمعه ، آيه 5.
535- در وقعة صفين آمده است : چون عمرو آن كار را كرد و مردم در هم ريختند، به جايگاه خود برگشت ؛ سپس سوارى را پيش معاويه گسيل داشت تا همه اخبار را از آغاز تا پايان به او بدهد و در نامه يى جداگانه اشعار فوق را نوشت .
536- در وقعة صفين آمده است : همه مردم جز اشعث بن قيس سخن گفتند و چون كردوس خواست سخن بگويد، اشعث گفت : اى برادر ربيعى به خدا سوگند من ترا نخستين كس مى پنداشتم كه به اين كار راضى است . كردوس خشمگين شد و اشعار را خواند.
537- در وقعة صفين آمده است كه عمرو عاص و ابوموسى همان شب آهنگ شام كردند، در عين حال كه فال بد مى زدند و يكى از پسر عموهاى ابوموسى اين اشعار را سرود.
538- براى اطلاع بيشتر از شرح حال و نمونه هاى شعر اين مداح و تملق گوى معاويه لطفا به ص 344 معجم الشعراء، مر زبانى ، چاپ كرنكو، قاهره و ص 543 الشعر و الشعراء، ابن قتيبه چاپ 1969 ميلادى بيروت مراجعه فرماييد.م
539- اذرح نام شهرى در مرزهاى شام كه برخى گفته اند دو داور آنجا براى صدور حكم رفتند و مقصود از شاعر از لقمان حكيم ، عمرو عاص است .
540- در وقعة صفين آمده است كه مردى از ياران على عليه السلام كعب را پاسخ داد و چنين سرود غدر كرديد، آرى غدر كردن خوى شماست ولى غدر فرومايه و صاحب آن ، ما را زيانى نمى رساند.
541- سوره قصص آيه 17.
542- عباية بن رفاعة بن رافع بن خديج انصارى .
543- در اين مورد به نهاية الارب ، ج 7، ص 103 نيز مراجعه فرماييد.م
544- ناحيه اى بزرگ ميان رى و همدان . ياقوت
545- حسن بن عبدالله بن سعيد عسكرى كه كنيه اش ابواحمد است از بزرگان علماى لغت و ادب و شاگرد ابن دريد و ديگر افراد آن طبقه است ، كتاب تصحيف از اوست ، به سال 380 درگذشته است . انباه الرواة ، قفطى ج 1، ص 310.
546- سال جماعت به سالى گفته مى شود كه صلح حضرت امام حسن (ع ) و معاويه صورت گرفته است ، يعنى سال چهل و يكم هجرت ، لطفا به ص 196 تاريخ الخلفاء، سيوطى چاپ چهارم 1389 مصر مراجعه فرماييد.م
547- آيه نهم سوره حجرات .
548- براى اطلاع بيشتر خوانندگان گرامى توضيح مى دهم كه احمد بن محمد بن سعيد درباره اينكه امت اسلامى در مورد اين حديث اجتماع دارند، كتابى تاليف كرده ؛ و ابن شهر آشوب در مناقب از آن بهره برده است . لطفا به بحارالانوار ج 37، صفحات 289-254 چاپ جديد مراجعه فرمائيد كه مرحوم علامه مجلسى (رض ) از منابع مختلف خاصه و عامه نقل كرده است .م
549- ابوالعباس مبرد، اين موضوع را با اختلاف در روايت ، در ص 565 الكامل چاپ اروپا آورده است .
550- گفته اند، اين مرد حرقوص بن زهير است از اصحاب بوده و عمر او را براى كمك به مسلمانانى كه در اهواز بودند فرستاد و در جنگ صفين در التزام على (ع ) بود و سپس از خوارج شد و كشته شد، تاج العروس ، ج 4، ص 379.
551- نظير اين روايت با اندك اختلافى در صحيح بخارى ، كتاب بدء الخلق ، باب علامات - النبوة آمده است .م
552- ياقوت در معجم البلدان گويد، به فتح ميم و تشديد راء و مقصور است ، نام رود بزرگى است كه از كوهستانهاى شهر روز و كوههاى مجاور آن سرچشمه مى گيرد.
553- اين قسمت از تاريخ طبرى نقل شده است .
554- سوره زمر آيه 45
555- سوره روم آيه 60
556- اين كلمه نسبت به حروراء دهكده يى در دوميلى كوفه است كه خوارج در آن اجتماع كردند و به آن منسوب شدند.
557- بخشى از آخرين آيه سوره لقمان .
558- سيد رضى بخشى از اين سخنان را در نهج البلاغه خطبه 78 آورده است .
559- خطبه 58 بدين واقعه اشارت داد.
560- در چاپ مصر اين كلمه بوازن چاپ شده و در غلطنامه هم اصلاح نشده است ، در سطر 15 ص 112 ج اول چاپ سنگى تهران به صورت فوق است كه صحيح تر است .م
561- بخشى از آيه 95 سوره مائده .
562- بخشى از آيه 58 سوره زخرف .
563- بخشى از آيه 97 سوره مريم .
564- مراجعه فرماييد به صفحات 166 و 179 ج 3 الكامل چاپ محمد ابوالفضل ابراهيم ، مصر.م
565- انشعاب نخست خوارج پس از مسئله حكميت بود كه با سخنان على (ع ) ايشان بازگشتند و انشعاب مجدد آنان هنگامى بود كه به استفسار اشعث ، على (ع ) نظر خويش را درباره حكميت اعلام كرد. به صفحات 388 و 393-391 همين كتاب رجوع كنيد.م
566- كسكر: نام ناحيه يى ميان كوفه و بصره است .
567- بخشى از آيه 35 سوره نساء.
568- مراجعه فرماييد به ص 181 ج 2 الكامل ، مبرد چاپ محمد ابوالفضل ابراهيم ، مصر.
569- براى اطلاع بيشتر در مورد اين حديث و منابعى كه در آنها آمده است ، لطفا به فضائل الخمسة من الصحاح الستة ، ج 2، صفحات 354-349 چاپ سوم بيروت 1373 ق مراجعه شود م
570- سوره كهف . آيه 104.
571- ص 189 ج 3 الكامل چاپ محمد ابوالفضل ابراهيم مصر، در ص 280 معجم الشعراء مر زبانى چاپ دكتر كرنكو، مصر 1354 به صورت دو بيت كامل با تفاوتهايى آمده است .م
572- به ص 210 ج 3 الكامل چاپ محمد ابوالفضل ابراهيم ، مصر مراجعه فرماييد، تفاوتهايى دارد كه در صفحات قبل همانگونه آمده است .م
573- آيه 62 سوره احزاب .
574- آيه 6 سوره توبه .
575- الكامل مبرد، ج 3، ص 164، چاپ محمد ابوالفضل ابراهيم ، مصر.
576- در ص 220 ج 3 الكامل مبرد چاپ محمد ابوالفضل ابراهيم مصر با تفاوتهايى آمده است .م
577- بخشى از آيه 84 سوره طه .
578- محمد بن حبيب بن امية بن عمرو هاشمى از دانشمندان قرن سوم هجرى و درگذشته به سال 245 هجرى است ، اديب ، مورخ و نسب شناس است ، او در سامراء درگذشته است از جمله كتابهاى او المحبر است . براى اطلاع بيشتر از آثار او و مراجعى كه شرح حالش در آن آمده است به عمر رضا كحاله معجم المولفين ، ج 9، ص 174 چاپ بيروت مراجعه فرماييد.م
579- اين موضوع ضمن خطبه نود و دوم در ص 264 نهج البلاغه چاپ مرحوم فيض الاسلام آمده است .م
580- با آنكه در چاپ سنگى تهران نيز نام پدر اين مرد به همين صورت است ولى ظاهرا صحيح آن جماز است كه در اختصاص مفيد و بصائر الدرجات صفار آمده است به ص 289 ج 41 بحارالانوار چاپ جديد مراجعه فرماييد.م
581- سوره هود آيه 17. در آيه مذكور، خبر حذف شده ، يعنى تقديرا چنين بوده است : افمن كان على بينة من ربه كمن لابينة له : آيا كسى كه از پروردگار خود بر دليل روشنى است مانند كسى است كه دليل روشن ندارد؟
582- براى اطلاع بيشتر در اين مورد به ص 270 ج 1 فضائل الخمسة من الصحاح الستة مراجعه فرماييد.م
583- يعنى فقط هر كس كه قيد و بند ندارد و دروغ مى تواند بگويد چنين ادعايى مى كند.م
584- بدون ترديد حريس غلط است ، در چاپ سنگى تهران به صورت حريث مى باشد كه صحيح است .م
585- يك سطر توضيح لغوى بود كه در ترجمه مورد استفاده قرار گرفت .م
586- محب طبرى در ص 169 ج 2 الرياض النضرة آنرا نقل كرده است . براى اطلاع بيشتر در اين مورد به الغدير مرحوم علامه امينى مراجعه شود.م
587- عامر بن حارث معروف به اعشى باهله كه شهرت او بيشتر به سبب مرثيه يى است كه براى برادر مادرى خود سروده است و براى اطلاع از نمونه ابياتى از آن مرثيه مراجعه كنيد به ص 51 طبقات الشعراء محمد بن سلام جمحى ، چاپ 1913 ميلادى ، ليدن .م
588- براى اطلاع بيشتر لطفا به صفحات 794 و 796، ج 2 الغارات چاپ استاد فقيد سيد جلال الدين محدث ارموى و صفحات 79 تا 87 و 75 تا 78 اختيار معرفة الرجال چاپ استاد حسن مصطفوى مراجعه فرماييد.م
589- براى اطلاع بيشتر لطفا به صفحات 794 و 796، ج 2 الغارات چاپ استاد فقيد سيد جلال الدين محدث ارموى و صفحات 79 تا 87 و 75 تا 78 اختيار معرفة الرجال چاپ استاد حسن مصطفوى مراجعه فرماييد.م
590- اين روايت در ص 154 ارشاد شيخ مفيد هم آمده است .م
591- صحيح مسلم ، ج 4، ص 2209.
592- در خطبه 38 كه با عبارت و انما سميت الشهبة شبهة لانها تشبه الحق (همانا شبهه از اين جهت به اين نام ناميده شده كه شبيه حق است ) شروع مى شود هيچگونه بحث تاريخى نيامده است .
593- نعمان به هنگام رحلت حضرت ختمى مرتبت هشت ساله يا شش ساله بوده و از اصحاب نيست پدرش بشير نخستين كسى است كه با ابوبكر بيعت كرد، نعمان از چاكران بنى اميه و معاويه و يزيد بوده است و چون به ابن زبير پيوسته به دست مروانيان كشته شده است ، مراجعه كنيد به ابن اثير، اسدالغابة ، ج 5، ص 22.م
594- عين التمر: شهرى نزديك انبار و در غرب كوفه و بر ساحل غربى فرات كه مركز - كشت خرما و نيشكر بوده است ؛ به معجم البلدان ، ياقوت حموى ؛ ج 6، ص 253، چاپ مصر 1906 ميلادى مراجعه فرماييد.م
595- الغارات ص 455-445 چاپ استاد جلال الدين محدث ارموى و ترجمه الغارات ص 209 به قلم استاد كمره يى .م
596- در متن چاپى غلطنامه هم اصلاح نكرده اند، از چاپ سنگى تهران ، سطر 35 ص 117 ترجمه شد و به ص 449 الغارات مراجعه فرماييد.م
597- قسمتى از آيه 190 سوره بقره است .
598- با آنكه در متن چاپ محمد ابوالفضل ابراهيم و چاپ سنگى تهران نام پدر اين شخص همينگونه و به صورت ((عمرو)) آمده است ولى ظاهرا صحيح آن عمر است ، اين مرد نخست عامل يمن بود و سپس از سوى هشام بن عبدالملك والى كوفه شد، او كه ثقفى است همچون حجاج بن يوسف رفتار مى كرد، سرانجام هم در زندان مروانيان كشته شد، به معجم الانساب والاسرات الحاكمه ، ص 68 زاماور، چاپ 1951 ميلادى مصر و الاعلام زر كلى ، ج 9، ص 320، مراجعه فرماييد.م
599- آنچه ابن ابى الحديد نقل كرده تلخيص و گزينه هايى از الغارات است .م
600- انس بن عياض ، متولد 104 و در گذشته 200 هجرى و از محدثان بزرگ مدينه است ، احمد بن حنبل و گروهى ديگر از او حديث نقل كرده اند، به ص 365 ج 1 الاعلام زر كلى مراجعه فرماييد.م
601- آيه 65 سوره زمر.
602- آخرين آيه سوره روم .
603- براى اطلاع بيشتر در اين مورد به صفحات 208 و 209 ترجمه اخبار الطوال به قلم اين بنده ، نشرنى تهران ، 1364 ش ، مراجعه فرمائيد.م
604- خطبه 42 كه با عبارت ايها الناس ان اخوف ما اخاف عليكم اثنتان ، اتباع الهوى و طول الامل اى مردم همانا ترسناك تر چيزى كه از آن بر شما ترس دارم دو چيز است پيروى از هواس ‍ نفس و درازى آرزو شروع مى شود، هيچگونه بحث تاريخى مطرح نشده است .م