next page

1-براى اطلاع بيشتر در مورد منابع پيش از سيدرضى كه اين گفتار على عليه السلام را نقل كرده اند، نظير ابوالعباس مبرد در الكامل و بيهقى در المحاسن و المساوى و مسعودى در مروج الذهب ، به مصادر نهج البلاغه و اسانيده ج 2، ص 37، مراجعه فرماييد. م
2-خوانندگان گرامى مستحضرند كه موضوع مبالغه و غلو در مورد شان حضرت اميرالمؤ منين على و ديگر ائمه اطهار عليه السلام از دير باز مطرح بوده است و از سوى ائمه اطهار به شدت از آن منع شده است ، اين دو خبر در منابع كهن شيعى با اندك تفاوت لفظى آمده است و براى اطلاع بيشتر در اين مورد بحث مستوفاى مرحوم علامه مجلسى در بحارالانوار، ج 25، 349-261. چاپ جديد تهران ، 1388 ق مراجعه فرماييد. م
3-رجوع كنيد به پاورقى صفحه قبل .
4-ظاهرا منظور احمد بن عبيدالله خصيبى وزير دانشمند و اديب مقترد عباسى و قاهر عباسى است كه به سال 328 درگذشته است . رجوع كنيد به الاعلام ، ج 1، ص 160. م
5-نظير اين حديث با اندك تفاوتى به نقل از مسند احمد بن حنبل در بحارالانوار، ج 25، ص 284 آمده است . م
6-نظير اين حديث با اندك تفاوتى به نقل از مسند احمد بن حنبل در بحارالانوار، ج 25، ص 284 آمده است . م
7-مصيص به كسر اول و تشديد صاد و سكون يا، نام شهرى بر كنار درياست .
8-اين موضع بنا به روايات منقول در كتابهاى معتبر شيعه صحيح نيست . شيخ طوسى (ره ) در دو روايت از حضرت باقر و حضرت صادق نقل مى كند كه عبدالله بن سبا در آتش افكنده شد. به اختيار معرفة الرحال ، ص 106، چاپ آقاى حسن مصطفوى ، مشهد 1348 ش مراجعه فرماييد. هر چند سعد بن عبدالله اشعرى در المقالات والفرق ، ص 20، چاپ استاد دكتر محمد جواد مشكور سخن از تبعيد او به مداين آورده است ولى در هر دو روايتى كه شيخ طوسى آورده است ابن قولويه از قول سعد بن عبدالله اشعرى سوزاندن عبدالله بن سبا را كه نقل فرموده است به ص صد و نود و يك مقدمه ترجمه فرق الشيعه نوبختى به قلم استاد دكتر مشكور نيز مراجعه شود. م
9-ابن ابن الحديد بحثى در باره چگونگى خبر دادن از امور پوشيده كه كاهنان انجام مى دادند آورده است كه خارج از مباحث تاريخى است . م
10-وليد بن طريف از سران خوارج در دهه هفتم قرن دوم هجرى است كه به سال 177 در جزيره خروج كرد و در رمضان 179 كشته شد، براى اطلاع بيشتر مراجعه كنيد به وفيات الاعيان ، ج 5، ص 84، چاپ محمد محيى الدين عبدالحميد، مصر 1367 ق و الاعلام زر كلى ، ج ، ص 140 م
11-نام خواهر وليد قارعه است ، قصيده او به طور كامل در وفيات الاعيان ابن خلكان آمده است و ابياتى از آن در امالى قالى ، تاريخ طبرى و اللالى و شرح شواهد مغنى آمده است .
12-خابور نام منطقه و نام درختى است . همين شعر را ابن منظور در لسان العرب شاهد آورده است . م
13-نام اصلى متوكل جعفر و متولد به سال 205 يا 207 هجرى است ، پس از مرگ و اثق به سال 232 با او به خلافت بيعت شد و به سال 247 كشته شد. به تاريخ ‌الخلفاء سيوطى ، ص 346، چاپ 1398 ق ، مصر مراجعه فرماييد. م
14-وليد بن عبيد طائى معروف به بحترى از شاعران بزرگ قرن سوم هجرى متولد به سال 206 و در گذشته 284 قمرى است ، چند كتاب مستقل هم درباره او نوشته شده است . براى اطلاع از منابع ، رجوع كنيد به معجم المولفين عمر رضا كحاله ، صفحات 171 و 172 .م
15-ابواسحاق ابراهيم بن هلال صابى از دبيران دانشمند و اديب كه مورد توجه كامل عزالدوله بويهى و مورد بى مهرى عضدالدوله بود در رسائل او مشهور است ، به سال 384 در بغداد درگذشت ، براى اطلاع بيشتر رجوع كنيد به وفيات الاعيان ابن خلكان ، ج 1، ص 34. م
16-بيهسيه : شاخه يى از خوارج كه ياران ابى بيهس هيصم بن جابرند، حجاج به روزگار حكومت وليد در جستجوى او بود به مدينه گريخت ، عثمان بن حيان به تعقيب او برآمد و او را گرفت و زندانى كرد او شبها براى عثمان افنانه مى گفت و نديم او بود تا آنكه وليد نامه نوشت كه نخست دستها و پاهايش ‍ را قطع كند و سپس او را بكشد و چنان كرد.
17-اباضيه : ياران عبدالله بن اباض هستند كه به روزگار مروان خروج كرد. براى اطلاع بيشتر از افوال اين دو گروه رجوع كنيد به الملل والنحل شهرستانى ، ج 1 ص 113 و 121.
18-اين بحث در واقع دنباله بحث مفصل ابن ابى الحديد در جلد قبل است . م
19-اين بحث در واقع دنباله بحث مفصل ابن ابى الحديد در جلد قبل است . م
20- اشاره به آنكه زياد، زنازاده بوده است .
21-آيه 6 سوره توبه .
22-در آخرين بخش از شرح خطبه سى و ششم نيز اين دو موضوع نقل شده است . م
23-الكامل ، ج 3، ص 222 م
24-1 و 2 الكامل ، ج 3، ص 248-247.م
25-منظور از پسر وهب ، عبدالملك بن وهب راسبى است كه از شاخه راسب قبيله ازد است و در آغاز خروج خوارج سالارشان بوده است .
26-در الكامل نام پدر مثلم به صورت مسروح است ، ثور هم يعنى قبيله كنده .
27-اين كلمه در متن به صورت رسى آمده است و در كامل مبرد به صوربت زينبى آمده كه صحيح است . م
28-در كامل مبرد، ج 3، ص 256 به صورت حبطى آمده است ، در متن به صورت خطى است و صحيح است ؛ به معجم الشعراء مرزبانى ، ص 258، چاپ كرنكو مصر، 1354 ق مراجعه كنيد. م
29- عباس بن فرج يا ابوالفرج رياشى از موالى مقيم بصره و در شعر و ادب از بزرگان اهل نظر است او به سال 257 ق در فتنه كشته شده است . به الاعلام زرگلى ، ج 4، ص 37، مراجعه كنيد. م
30-محمد بن سلام (به تشديد لام ) از مردم بصره و از بزرگان ادباست ، طبقات الشعراى او چاپ شده است او به سال 232 هجرى در بغداد درگذشته است . به الاعلام ج 17 ص ، 16، مراجمعه فرماييد. م
31-منظور دو بيتى است كه چنين است : خوش باد ضربتى از مردى پرهيزگار؟ اراده يى نداشت مگر اينكه با آن كه از صاحب عرش به رضوان برسد؛ من هرگاه آن ضربت را به ياد مى آورم او را در پيشگاه خداوند از همه مردم ترازويش را سنگين تر مى بينم . براى پاسخهايى كه به اين شعر مزرخرف داده شده است به كامل مبرد، ج 3، ص 169، چاپ محمد ابوالفضل ابراهيم مراجعه فرماييد. م
32-اوزاع نام يكى از شاخه هاى قبيله همدان است به جمهرة انساب العرب ، چاپ عدبالسلام محمد هارون ، مصر 1391 ق مراجعه فرماييد. م
33-اين ابيات در كامل مبرد از لحاظ الفاظ و ترتيب اندك تفاوتى دارد.
34-سروه طه آيه 84.
35-جاى بسى تعجب است كه ابن ابى الحديد چگونه توجه نكرده است كه اين كار مخالفت وصيت اميرالمؤ منين است كه خطاب به امام حسن و ديگر فرزندان خود فرموده است : ولا تمثلوا بالرجل فانى سمعت رسول الله صلى الله عليه و آله يقول اياكم والمثلة ولو بالكلب العقور (مباد كه اين مرد را پاره پاره كنيد كه خود شنيدم پيامبر مى فرمود : از پاره پاره كردن حتى نسبت به سگ هار و گزنده خوددارى و پرهيز كنيد.) براى اطلاع بيشتر از متن وصيت رجوع كنيد به شرح نهج البلاعه ابن ابى الحديد، ج 17. بخش رسايل ، ص 11-5، شماره چهل و هفت . در عين حال اشاره به اين مطلب لازم است كه ظاهرا ابن ابى الحديد اين سخن را از كامل مبرد، ج 3 ص 200، چاپ محمد ابوالفضل ابراهيم مصر، گرفته است و حال آنكه در آن كتاب چنين آمده است كه عبدالرحمن بن جعفر به امام حسن گفت او را در اختيار من بگذار تا انتقام خود را بگيرم ، و درباره چگونگى كشتن ابن ملجم اختلاف است ....
اين موضع در ديگر منابع به صورتهاى مختلف نقل شده است . مثلا يعقوبى مورخ مشهور و معاصر مبرد در تاريخ يعقوبى ، ج 2، ص 214 ص چاپ بيروت ، 1960 ميلادى مى نويسد : امام حسن عليه السلام بر ابن ملجم شمشير زد او دست خود را سپر قرار داد كه قطع شد و حسن عليه السلام او را كشت . مقدسى در البد والتاريخ ، ج 5 ص 233، چاپ كلمان هوار، 1916 ميلادى مى نويسد : ابن ملجم كه نفرين خدا بر او باد كشته شد. شيخ مفيد هم در ارشاد، ص 11، چاپ 1377 ق ، تهران مى نويسد : امام حسن فرمان داد گردن ابن ملجم را زدند... بنابر اين كار، استناد به حضرت مجتبى عليه السلام دور از انصاف و شيوه تحقيق است . م
36-آيات 37 و 38 سوره نجم .
37-اين اظهار نظر در مورد مرداس از سوى معتزله و شيعه در كامل مبرد به چشم اين بنده نخورد و نفهميدم آيا اين ابن ابى الحديد از جاى ديگر نقل كرده يا نظر خود اوست . م
38-اين گفتارها در الكامل مبرد، ص 239 مقدم و موخر است . م
39-اين گفتارها در الكامل مبرد، ج 3 ص 239 مقدم و موخر است . م
40-كامل مبرد : ج 3، ص 256.
41-داستان عروة در كامل مبرد ج 3، ص 260 - 258) با افزونيهايى آمده و ابن ابى الحديد آن را تلخيص كرده است .
42-ابن مورد نيز در كامل مبرد (ج 3، ص 276) مفصل تر و با افزودنيهايى آمده است ظاهرا ابن ابى الحديد اين موارد را تلخيص كرده است . م
43-استاد محمد ابوالفضل ابراهيم در پاورقى نوشته است يعنى عبيدالله بن زياد؛ واين اظهار نظر با توجه به آنكه خوارج ابن زياد را از خاندان حرب نمى دانسته اند و پدرش را زنازاده مى دانستند صحيح به نظر نمى رسد و حق با ابن ابى الحديد است . م
44-بدر نام پدر يكى از قبايل عرب است و اين ابيات ؛ در اغانى ، ج 6 ص 147 چاپ دارالمكتب هم آمده است .
45-دولاب نام چند جا است . در اينجا مقصود دهكده يى است كه ميان آن و اهواز چهار فرسنگ است .
46-ام حكيم نام يكى از زنان بسيار زيبا و شجاع خوارج است .
47-قديد نام جايى نزديك مكه است .
48-اغانى ، ج 20، ص 97 و صفحات پس از آن با اختصار و تصرف .
49-وادى القرى نام جايى ميان مدينه و شام است .
50-سوره مريم بخشى از آيه 64.
51-در صفحات قبل ، تاريخ خروج عبدالله بن يحيى را سال يكصد و نوزده ذكر كرده است كه ظاهرا صحيح نيست و بايد يكصد بيست و نه باشد زيرا مى گويد : فقط ماهى در صنعاء مقيم بوده و اينك مى گويد : نهم صفر سال يكصد و سى براى جنگ فرود آمد، حكومت مروان از سال صد و بيست و هفت شروع شده است . م
52-در متن اصلى تفاوتهايى مختصر بوده كه از اغانى و طبرى اصلاح كرده اند.
53-سوره احقاف بخشى از آيه 32.
54-اقتباس و تلفيق از چند آيه است : سوره طه آيه 60، سوره توبه آيه 14 و 52. م
55-هرگز احساس خستگى نمى كنند. م
56-ملاحظه مى فرماييد كه از خطبه 184، نهج البلاغه اقتباس كرده اند م
57-اقتباس از آيه 20 سوره حشر.
58-اقتباس از آيه 9 سوره حشر.
59- سوره تغابن آيه 14.
60-بخشى از آيه سوره نساء .
61-مقصود ما اين است كه براى گرفتن خراج مردم را مى زنند و موى آنان را مى كشند. م
62-بخشى از آيه 13 سوره حجرات .
63-سوره توبه بخشى از آيه 30.
64-ظاهرا ابن قيس كه دو سه سطر پيش از اين آمده است صحيح نيست .
65-سوره فتح بخشى از آيه 10.
66-در اغانى آمده است كه آنان به جاى جنة ، كنة مى گفته اند.
67- در اغانى بنى عباس است .
68-عبدالملك بن ماجشون از فقها و ادباى قرن دوم و سوم هجرى كه به سال 213 يا 212 هجرى در گذشته است . رجوع كنيد به وفيات الاعيان ابن خلكان ، ج 3، ص 34. م
69-آخرين آيه سوره شعرآء. مطالب فوق به صورت مختصرتر در ترجمه تاريخ طبرى هم آمده است . به صفحات 4576-4567 ترجمه مرحوم پاينده مراجعه فرماييد. م
70-عبدالعزيز قارى ملقب به بشكست از شاعران و عالمان علم نحو مدينه است ، رحوع كنيد به انباء الرواة قفطى ، ج 2 ص 183.
71-عبدالله بن سلمه معروف به ابوصخر هذلى از شاعران دوره اموى و مروانى است ، رجوع كنيد به الاعلام زر كلى ، ج 4، ص 223 م
72-عمرو بن حصين يا عمرو بن حسن از شعراى خوارج است . رجوع كنيد به اغانى ، ج 23، ص 250 م
73-حضرموت : نام يكى از بخشهاى شرقى يمن است كه مركز آن شهرى به نام به شام است ، رجوع كنيد به ترجمه تقويم البلدان به قلم استاد عبدالحميد آيتى ، ص 132 م
74-اين مطالب با تفصيل بيشترى در اغانى ، ج 23، ص 225-224 آمده است ، ابن ابى الحديد آن را در مواردى تخليص كرده است . م
75-اين حديث در مستدرك الصحيحين حاكم نيشابورى ، ج 2، ص 154 آمده است و براى اطلاع بيشتر رجوع كنيد به فضائل الخمسة استاد محترم سيد مرتضى حسينى فيروز آبادى ، ج 2، ص ‍ 410-400 م
76-مشركان قريش براى تحقير حضرت ختمى مرتبت صلى الله عليه و آله به آن حضرت ابن ابى كبشه مى گفتند : ابو كبشه جد مادرى پيامبر صلى الله عليه و آله بود و ستاره شعرى را مى پرستيد، و چون او از پرستش بتان رايج در ميان اعراب به پرستش ستاره شعرى روى آؤ رده بود لهذا مشركين ، پيامبر صلى الله عليه و آله را پسر ابوكبشه مى گفتند زيرا از آيين آنها پيروى نمى كرد. براى اطلاع بيشتر به لسان العرب ، ابن منظور، ج 6، ص 338، چاپ 1405 ق ، قم ذيل كلمه كيش ‍ مراجعه كنيد. م
77-استعمال اين كلمه گاه براى تحبيب است . م
78-اين خبر در كتابهاى غريب الحديث آمده است . از جمله در النهاية ، ابن اثير، ج 12، ص 255، چاپ ، افست ، 1346 تهران . م
79-براى اطلاع بيشتر در اين مورد به ترجمه نهاية الارب به قلم اين بنده ، ج 6، ص 314 و 378، چاپ 1364 ش ، تهران مراجعه فرماييد. م
80-در خطبه هاى 61 و 62 و 63 و 64 هيچگونه بحث تاريخ مطرح نشده است و ابن ابى الحديد در آنها بيشتر به مباحث كلامى و ادبى پرداخته شده است . براى اطلاع بيشتر از اختلاف در نقل آنها به مصادر در نهج البلاغه و اسانيده سيد عبدالزهرا حسينى ، ج 2، ص 50-42 مراجعه فرماييد. م
81-به نقل از استاد سيدعبدالزهراء حسينى در مصادر در نهج البلاغه ج 2، ص 56-52 اين خطبه را ابن قتيبه در عيون اخبار، ج 1، ص 110 و نصر بن مزاحم در وقعه صفين و فرات بن ابراهيم (در آغاز قرن سو. در تفسير خود و ابراهيم بيهقى در المحاسن والمساوى ، ص 45 آورده اند. براى اطلاع بيشتر به كتاب مذكور مراجعه شود. م
82-سخت ترين رويارويى در جنگ صفين .م
83-وقعة صفين ، ص 230 چاپ دوم عبدالسلام محمد هارون ، مصر، 1382 ق م
84-آيه 13 سوره زخرف
85- آيه 98 سوره اعراف .
86-در وقعه چنين است : نصر از ابيض بن اغر، از سعد بن طريف .
87-حروف مقطعه آغاز سوره مريم است . م
88-مقايسه فرماييد با آخرين بخش از دعاى معروف افتتاح در مفاتيح الجنان مرحوم محدث قمى ، ص 327 م .
89-سوره فتح بخشى از آيه 25.
90-يكى از معانى مسجور انباشته است . رجوع كنيد به تفسير ابوالفتح رازى ، چاپ مرحوم شعرانى ، ج 10 ص 313 م
91-آنچه در ابن ابى الحديد آورده است با متن وقعه صفين اندكى اختلاف لفظى دارد و در مواردى هم تلخيص شده است . م
92-در وقعه صفين ص 223، به صورت دو خطبه يكى از معاويه و ديگرى از عمروعاص نقل شده و ظاهرا همان گونه درست است . همچنين رجوع كنيد به البيان و التبين جاحظ، چاپ عبدالسلام محمد هرون ، ج 2، ص 285. م
93-در كتاب وقعه صفين چنين است : سخن مرا بشنويد و گفتارم را به جان و دل بپذيريد.
94-در وقعه صفين سلسلهخ سند چنين است : از عمرو بن شمر، از مالك بن اعين ، از يزيد بن وهب .
95-بخشى از آيه 31 سوره و النجم .
96-آنچه كه در متن آمده است با آنچه كه در وقعه صفين آمده است تفاوتهاى لفظى مختصر و تقدم و تاخر در مطالب دارد.
97-ضرب المثلى است كه در متن آمده است در مجمع الامثال ميدانى و فرائداللال و لسان العرب به چشم اين بنده نخورد و در ترجمه تسامحى است كه اميدوارم دور از واقع نباشد ارشاد اهل فضل مايه سپاس خواهد بود. م
98-بخشى از آيه 13 و تمام آيه 14 سوره توبه .
99-سوره صف : آيه 3.
100-آيه شانزدهم از سوره احزاب . م
101-اين خطبه با تفاوتهاى مختصر لفظى و افزونيهايى در نهج البلاغه (چاپ اول مرحوم فيض ‍ الاسلام )، ص 373، ذيل شماره 124 آمده است . م
102-قناصرين : نام جايى در شام است .
103-در يكى از نسخه هاى كتاب وقعه صفين به جاى بينى بريده ، فريب خورده است و ر متن چاپ شده سياه حبشى بينى بريده است آنچه استاد محترم پرويز اتابكى در حاشيه ص 323 پيكار صفين ، مرقوم داشته اند در شرح نهج البلاغه (چاپ سنگى تهران ) و چاپ محمد ابوالفضل ابراهيم ، ج 5، ص 189، مصر چنان نيست و به صورت رجلا مجدعا مرد بينى بريده ثبت شده است . م
104-آيه 75 سوره زخرف . ترجمه از تفسير ابوالفتوح اقتباس شد. م
105-سعيد بن قيس از بزرگان و پارسايان تابعان است ، رجوع كنيد به اختيار معرفة الرجال شيخ طوسى ، ص 69؛ ذيل شماره 124؛ چاپ استاد حسن مصطفوى ، مشهد 1348 م
106-سوره زخرف : آيه 75.
107-در وقعه صفين چنين آمده است كه كاسه هاى سرتان را به پروردگارتان عاريه دهيد.
108-اين روايت در وقعه صفين ، چاپ عبدالسلام محمد هارون نيست و جاى تعجب است كه چگونه در پاورقى اشاره نشده كه در نسخه ح آمده است . م
109-سوره اعراف آيه 128.
110-سوره طه : آيه 5 و 6.
111-همان گونه كه مترجم محترم وقعة صفين در پاورقى ص 329 مرقوم داشته اند موضوع همسرى عثمان با دو دختر پيامبر صلى الله عليه و آله و به ويژه مورد رقيه ترديد است ، رجوع كنيد به الصحيح من سيرة النبى الاعظم ، استاد جعفر مرتضى عاملى ، ج 1، ص 124، قم ، 1400 ق ، م
112-سوره فتح بخشى از آيه 2. خوانندگان گرامى توجه دارند كه گناهان مردم عادى را با ترك اولايى كه از پيامبران سر زده است نمى توان مقايسه كرد. براى اطلاع بيشتر بايد به مباحثق مختلف كتاب تنزيه الانبياء سيد مرتضى (در منابع فارسى تفسير ابوالفتح رازى ، ج 10، ص 203، چاپ مرحوم شعرانى مراجمع كرد. م
113-موضوع ترك اولاى نوح و آدم عليه السلام در وقعة صفين نيامده است . م
114-خوانندگان گرامى توجه دارد كه مقصود از پسر عمو بودن اين است كه هر دو از نسل عبد مناف هستند و منظور از پسر عمه هم اين است كه عثمان نوه دختير بيضآء دختر عبدالمطلب است . م
115-به نقل از استاد عبدالسلام محمد هارون در وقعة صفين ، حاشيه ص 241، اين حديث را سيوطى در الجامع الصغير، ج 1، ص 351 به روايت ابن عساكر از عمر آورده است . م
116-سلسله سند در متن افتادگى دارد. صحيح آن از وقعة صفين نقل شد. م
117-برخى از كلمات با آنچه كه در متن چاپ شده وقعة صفين آمده است تفاوت دارد و در ترجمه از ترجمع رساى استاد محترم پرويز اتابكى بهره بردارم م
118-سعيد بن عاص پس از وليد بن عقبة از سوى عثمان حاكم كوفه بوده و از سوى معاويه حاكم مدينه بوده است . وليد بن عقبه برادر مادرى عثمان است كه از سوى او حاكم كوفه شد و به سبب ميگسارى عزل شد. عبدالله بن عامر بن كريز پسر دايى عثمان است و از سوى عثمان و معاويه حاكم بصره بوده است .
119-حجر بن يزيد سلمه معروف به حجر بد سرشت به حضور پيامبر آمد، و مسلمانان شد. نخست با على عليه السلام بود و بعد معاويه ، و معاويه او را والى ارمنستان كرد. براى اطلاع بيشتر رجوع كنيد به اسدالغابة ابن اثير، ج 1، ص 378، م
120-در متن اين سخن به رفاعه نسبت داده شده است . از وقعه صفين اصلاح شد. م
121-اين ابيات از حاتم طايى است كه در صفحه 121 ديوان او آمده است .
122-به طورى كه ملاحظه كرديد هفت برادر را نام مى برد. بنابراين يا شش اشتباه و هفت صحيح است يا آنكه هبيرة زائد است كه نامش در صفين هم نيامده است . م
123- عبارات متن با عبارات وقعه صفين تفاوتهاى مختصرى دارد. به پيكار صفين ، ترجمه استاد پرويز اتابكى ، ص 347 مراجعه فرماييد. م
124-در طبرى و صفين حر بن صباح است . حر و حارث هر دو از راويان ثقه و شيعه و مورد اعتمادند. براى اطلاع بيشتر به وقعه صفين ، ص 254، حاشيه عبدالسلام محمد هارون و پيكار صفين ، ص 247 مراجعه فرماييد. م
125-متن درست نيست ، متن صفين هم درست نبوده است ، استاد عبدالسلام محمد هارون از طبرى اصلاح كرده است به وقعه صفين ، پاورقى ص 255 مراجعه فرماييد. م
126-خطبه مالك اشتر در تاريخ طبرى ، مفصل تر و همان خطبه يى است كه چند صفحه قبل نقل شد.
127-تا اينجا خطبه شماره 106 نهج البلاغه است كه در ص 309 چاپ مرحوم فيض آمده است . م
128-ظاهرا مقصود اين است كه به گونه يى آنان را بزنيد كه از پا بيفتند ولى كشته نشوند. م
129-در نام پدر و نياكان او اختلاف است ، كنيه او ابوشداد و لقب پدرش كه مكشوح است مورد اتفاق است . براى اطلاع بيشتر به الاستيعاب ابن عبدالبر، حاشيه ، ص 244 الاصابه ، چاپ 1328 ق ، مصر مراجعه فرماييد. م
130-در واقعه صفين آمده است كه او رجز مى خواند و مى گفت : همانا على كه بردبار دلاور است ، چون كارهاى دشوار فرا رسد سخت چابك است ..
131-ابن اثير در اسدالغابة ، ج 1، ص 360 مى نويسد : حازم پدر قيس . م
132-در كتاب وقعه صفين مطالب ديگرى هم آمده است . م
133-در واقعه صفين آمده است : برادرانش عبيدالله و عو ف و مالك . م
134-در صفين و تاريخ طبرى به جاى ورق العيش رزق الدنيا است .
135-نهلش از شاعرانى است كه دوره جاهلى و اسلام را درك كرده است و به اصطلاح -مخضرم است براى اطلاع از شرح حال او به الشعروالشعراء ابن قتيبه ، ص 532، چاپ 1969 ميلادى ، بيروت مراجعه فرماييد. م
136-براى اطلاع بيشتر از بقيه اين ابيات به ترجمه شيواى استاد پرويز اتابكى در ص 363 پيكار صفين مراجعه فرماييد. م
137-نام شهرى در منطقه شام .
138-در اينجا حدود يك صفحه از متن وقعه صفين كمتر است . م
139-در متن به جاى كلمه نار كلمه ريح است و در صفين نار است و مقتبس از آيه 266 سروه بقره است . م
140-در وقعه صفين پس از اين ، بيتى از حاتم طايى نقل شده است . م
141-اين توضيح در صفين نيست . م
142-اين موضوع در اخبارالطوال دينورى با تفضيل بيشترى آمده است . رجوع كنيد به ترجمه آن به قلم اين بنده ، ص 218، چاپ تهران ، نشر نى ، 1346 ش م .
143-آنچه در متن آمده است با آنچه ؛ در وقعه صفين آمده است تفاوتهايى دارد. م
144-شاكر و شبام نام دو گروه از قبيله بزرگ همدان است . از مجموعه اين ابيات دو بيت در عقدالفريد ابن عدربه ، ج 3، ص 390 ج 4، چاپ 1372 ق ، مصر آمده است و به نقل از عبدالعزيز سيدالاهل در ص 122، من الشعرالمنسوب الى الامام الوصى ، چاپ بيروت ، 1393 ق ، هفت بيت از العمدة ابن رشيق با تفاوتهاى لفظى مختصر آمده است . م
145-براى اطلاع بيشتر از فقيه ابيات معاويه و عمرو به وقعه صفين ، ص 275 و پيكار صفين ، ص 277 مراجعه فرماييد. اختلافات لفظى اندكى دارد.م
146-عيون اخبار، ج 1، ص 169، اين موضوع را از ابوسوقه تميمى ، از پدرش ، از جدش از ابوالاغر آورده است .
147-عباس بن ربيعه از اصحاب محترم اميرالمومنين است ، به رجال شيخ طوسى ، ص 51 چاپ نجف ، 1380 ق مراجعه فرماييد. م
148-اين بيت از اعشى قيس است ، كه با اندك تفاوت لفظى در ص 48 ديوان او آمده است .
149-سوره توبه آيات 14 و 15.
150-اصل عبارت فما عدا ممابدا را به قول سيد رضى (ذيل خطبه 31) براى نخستين بار تنها حضرت على عليه السلام عليه السلام بكار برده اند م
151-با توجه به توضيح ابن اثير در النهاية فى غريب الحديث ، ج 3، ص 86، چاپ 1364 ش ، تهران ترجمه شد. م
152-سوره توبه بخشى از آيه 33.
153-سوره حج آيه 40.
154-سوره بقره آيه 194.
155-طمح ، نام يكى از تيره هاى قبيله كنده است . به لسان العرب ، ج 2، ص 535، چاپ 1405، ق قم مراجعه فرماييد.
156-نام پدرش در وقعه صفين نهد و در طبرى قره آمده است .
157-در وقعه صفين اضافاتى آمده است ، به متن عربى ، ص 277 يا پيكار صفين ص 380 مراجعه فرماييد. م
158-2 و 3 در وقعه صفين كاستى و افزونيهايى ديده مى شود. نام پدر بشرهم به صورت عشوش و در طبرى به صورت عوس آمده است . م
159-در وقعه صفين نصرى است .
160-براى اطلاع از ترجمه بقيه اين ابيات به پيكار صفين ، به قلم شيواى پرويز اتابكى ، ص 392 مراجعه فرماييد. ابن عبدربه در عقدالفريد چند بار بيت اول اين شعر را نقل كرده و در ج 5، ص 283 چاپ 1967 ميلادى ، مصر فقط سه بيت آورده است . نويرى در نهايه الارب ، ج 20، ص 127. مصر 1965 ميلادى ، شش بيت از آن را آورده است . عبدالعزيز سيدالاهل در من الشعرالمنسوب الى الامام الوصى ، ص 120، چاپ بيروت 1393 ق به نقل از زهرالآداب حصرى و المعدة ابن رشيق چهار بيت آورده است م
161-در نسخه ج ابن كلبى است . م
162-در وقعه صفين تفاوتهاى لفظى مختصرى با متن ديده مى شود. م
163-در وقعه صفين ابياتى ديگر هم نقل شده است به ص 294 متن عربى آن مراجعه شود. م
164-آيه 253 سوره بقره .
165-در وقعه صفين ، ص 298، افزونيهايى ديده مى شود. م
166-كعب بن جعيل در گذشته حدود 55 هجرى و از شاعران پيوسته با معاويه بوده و شرح حال و اشعارش در كتب تذكره از جمله : در الشعر والشعرا ابن قيبه ، ص 543، چاپ 1969، ميلادى ، بيروت آمده است . م
167-براى اطلاع از بقيه اين ابيات و ابيات بعد به پيكار صفين ترجمه آقاى اتابكى ، صفحات 405 و 406 مراجعه فرماييد. م
168-قثم بن خبية معروف به صلتان عبدى از شاگردان قرن اول هجرى و در گذشته حدود سال 80 هجرى است . به الموتلف والمختلف آمدى ، ص 145، چاپ كرانكو قاهره ، 1354 ق مراجعه فرماييد. بيت اول و دوم با آنچه در صفين آمده است تفاوت دارد. م
169-اين مطالب با آنچه كه در وقعه صفين آمده است تفاوتهاى لفظى اندك دارد و مطالب مقدم و موخر است . م
170-اين مطالب هم در وقعه صفين داراى فزونى و كاستى و همچنين مقدم و موخر است . م
171-اين نكته قابل ذكر است كه ابن حجر عقلانى در الاصابة فى تمييز الصحابة ، ج 1، ص 461، شماره 2123 مى نويسد : خالد از سوى معاويه به حكومت ارمنستان گماشته و چون به نصيين رسيد درگذشت . م
172-روايت اين بيت در وقعه صفين و ديوان منسوب به حضرت امير، ص 5، چاپ ادبيه تهران ، 1384 ق همراه با ترجمه محمد جواد نجفى ، با عبارات فوق اختلاف لفظى اندك دارد. م
173-عامر در سال جنگ احد در مدينه متولد شد. هشت سال از مدت عمر حضرت ختمى مرتبت را درك كرد، بعد ساكن كوفه شد. از اصحاب محترم اميرالمؤ منين على است كه در همه جنگها همراه ايشان بود. به سال صد يا صد و ده هجرى درگذشت ، به اسدالغابة ابن اثير، ج 3، ص 97 مراجعه فرماييد. م
174- سليمان بن صرد از ياران و اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله است . ميان قوم خود شريف و محترم بود و ساكن كوفه شد. در جنگهاى اميرالمؤ منين همراه بود و به سال شصت و پنج هجرى ؛ حالى كه فرمانده توبان بود به سن نود و سه سالگى در جنگ با ابن زياد كشته شد. به اسدالغابة ابن اثير، ج 2، ص 351 مراجعه فرماييد. م
175-سوره كهف آيه 20.
176-نام اين شخص در متن مكرر به صورت عمرو آمده است كه اشتباه چاپى است . پيش از اين اشتباه از اين تذكر دادم كه از روايان قرن دوم است و نبايد با عمر بن سعد ابى وقاص اشتباه شود. م
177-سوره توبه بخشى از آيه 14.
178-اين دو حديث شريف نبوى در آثار اهل سنت به حد تواتر رسيده است . پس از اين اين نيز به منابع هر دو اشاره شده است . براى اطلاع بيشتر به بحث مسوفاى استاد محترم سيد مرتضى حسينى فيروز آبادى ؛ فضائل الخمسه ، ج 1، ص 318-309 و ج 2، ص 319-315 مراجعه فرماييد. م
179-ظچون در وقعه صفين صحيح تر بود با توجه به آن ترجمه شد. م
180-سوره بقره آيه 194.
181-در صفين به صورت جزرى و در نسخه ج حريرى آمده است .
182-سوره والمرسلات آيه 6.
183-در وقعه صفين آمده است كه : معاويه و ابوسفيان مشرك و بت پرست بودند. اختلافات اندك ديگرى هم دارد.
184-در وقعه صفين پس از اين ، چند بيت آمده است . همچنين گفتگويى ميان عمار و عبيدالله بن عمر. لطفا به صفحه 320 متن عربى و 438 پيكار صفين ترجمه استاد پرويز اتابكى مراجعه فرماييد. م
185-بخشى از اين حديث در النهاية فى غريب الحديث ابن اثير، ج 1، ص 339 آمده است .
186-نام پدر اين راوى را ذهبى در ميزان الاعتدال حكم ثبت كرده و اسماء را موثق مى داند. به ج 1، ص 255، چاپ مصر، 1382 ق مراجعه فرماييد.م
187-با آنكه در متن صفين چنين است ولى بايد به جاى حنين ، احزاب صحيح باشد زيرا عمروعاص ‍ در جنگ حنين ظاهرا مسلمان بوده است . او در سال فتح خيبر مسلمان شده است . م
188-هجر : همان سرزمين بحرين است ه خرماى آن به خوبى و فراوانى مشهور است . براى اطلاع بيشتر به ترجمه تقويم البلدان ابوالفداء، ص 137، به قلم استاد عبدالمحمد آيتى مراجعه فرماييد. در وقعه صفين پس از اين فزونى مختصرى دارد. م
189-سلسله سند در وقعه صفين ، به اين صورت است نصر، يحيى بن يعلى ؛ حزور، اصبغ بن نباته . م
190-بخشهايى از آيه 253 سروره بقره .
191-در نسخه ب چنين است : اين پايان جزء پنجم از شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد معتزلى است و به خواست خداوند تعالى و تقدس جز ششم از پى آن خواهد آمد.
192-عمرو بن سعيد بن عاص متولد سال دوم و مقتلو به دست عبدالملك بن مروان در سال 70 هجرى است . براى اطلاع بيشتر از سرگذشت او به ترجمه النهايه الارب به قلم اين بنده ج 6 ص ، 85-82، چاپ امير كبير، تهران 1364 ش مراجعه فرماييد. م
193-لطفا به ص 175 شرح متوسط ابن ميثم بحرانى اختيار مصباح السالكين چاپ آقاى دكتر محمد هادى امينى ، مشهد، 1366 ش مراجعه شود. م
194-جوهرى در گذشته به سال 323 هجرى است . براى اطلاع بيشتر از آثار او به مقدمه فاضلانه آقاى دكتر محمد هادى امينى بر كتاب السقيفة و فدك ، تهران ، بدون تاريخ مراجعه فرماييد. م
195-احمد زكى صفوت اين خطبه را با اندك تفاوتى در الفاظ در جمهرة خطب العرب . ج 1، ص 173، چاپ مصر آورده است . م
196-ظمعن بن عدى از هم پيمانان انصار است . در عقد اخوت ميان او زيد بن خطاب عقد برادرى بسته شد و هر دو در جنگ يمامه به روزگار ابوبكر كشته شدند. با االاستيعاب ابن عبدالبر، ج 3، ص ‍ 445 در حاشيه الاصابة مراجعه فرماييد.م
197-اين خطبه ابوبكر در اين منابع هم آمده است : البيان والتبيين جاحظ، ج 3، ص 297، چاپ عبدالسلام محمد هارون ، مصر 1388 ق با تفاوتهاى لفظى . الامامه والسياسية ابن قتيبه ، ج 1، ص 13، چاپ طه محمد الزينى ، بيروت . عقد الفريد ابن عبدربه ج 4، ص 258، مصر 1967 م با تفاوتهايى . و نيز به پاورقى استاد محمد هادى امينى در السقيفه و فدك ، ص 56 مراجعه فرماييد. م
198-اين بنده نمى خواهم ؛ در نقد سخنان عمر در اين باره چيزى بنويسم ولى هيچكدام از اين دو مورد، فضيلتى آن چنان كه او پنداشته نيست . لفطا به الشيعه بين الاوهام و الحقايق ، مرحوم سيد محسن امين جبل عاملى (ره ) ص 119، بيروت 1397 ق مراجعه فرماييد. م
199-حباب از افراد محترم خزرج است ، در جنگ بدر شركت كرد و پيشنهاد او براى تغيير موضع لشكر مرود قبول پيامبر صلى الله عليه و آله قرار گرفت و سپس به خردمند و صاحب راى معروف شد، در حكومت عمر درگشت . به اسدالغابة ابن اثير، ج 1 ص 364 مراجعه فرماييد. م
200- بشير بن سعد از شركت كنندگان در بيعت عقبه و جنگهاى بدر و احد و ديگر جنگهاى پيامبر صلى الله عليه و آله است . او به سال دوازدهم در عين التمر همراه خالد بن وليد بود و كشته شد. به الاستيعاب ابن عبدالبر، ج 1، ص 148، در حاشيه الاصابة ، مراجعه فرماييد. م
201-اشاره به آيه 40 سوره توبه اذا اخرجه الذين كفروا ثانى اثنين اذهما فى الغار... است . م
202-اسيد از شركت كنندگان در بيعت عقبه و از ثقفيان دوزاده گانه است . ابوبكر و عمر پاس او را براى اين كار همواره رعايت مى كردند. به سال 20 و 21 در حكومت عمر درگذشت . رجوع كنيد به الاصابة ابن حجر، ج 1، ص 49، ذيل شماره 185، مصر 1328 ق ، م .
203-نام ناحيه يى از نواحى دمشق است و مركز آن بصرى است ، به ترجمه البلدان يعقوبى به قلم مرحوم دكتر محمد ابراهيم آيتى ، ص 105، تهران 1356، ش مراجعه فرماييد. م
204-هر چند ابن ابى الحديد در اين مورد اينجا توضيح نداده است ولى ضمن شرح خطبه 183 در ج 10، ص 111، چاپ محمد ابوالفضل ابراهيم در باره مرگ مشكوك سعد بن عباده و شعرى كه از زبان جن ساخته و پرداخته اند توضيح داده است كه به خواست خداوند متعال در جاى خود ترجمه خواهد شد.
205-بدون ترديد اين موضوع در آن روز نبوده است كه هنوز جسد مطهر رسول خدا صلى الله عليه و آله را تجهيز نكرده بوده اند. م
206-ملاحظه مى فرماييد كه اين مرد به هيچ روى در اين گفتار و رفتار از ادب اسلامى برخوردار نيست . م
207-سلمة بن اسلم از قبيله اوس انصار است . ابن اثير در اسدالغابة ، در باره نسب او اقوال مختلف را آورده است . به همان كتاب ، ج 2، ص 332 مراجعه فرماييد. م
208-اين ضرب المثل كه به صورت : لا عطر بعد عروس در فرائداللال شيخ ابراهيم حنفى ، ج 2، ص 179 آمده ، دو گونه معنى شده است كه يك معنى آن نزديك به نوشدارو پس از مرگ سهراب است . م
209- ابن سعد هم در طبقات ، ج 3، بخش 1، ص 127، چاپ ادوار ساخاو، بريل آورده است . م
210-خداوند متعال مولفان گرانقدر عبقات الانوار و الغدير و امثال اين دو كتاب را رحمت فرمايد؟ وظيفه خود را به بهترين صورت انجام داده اند و لزومى ندارد كه اين بنده در رد سخن ابن ابى الحديد بنويسم . همين قدر مى گويم اظهار نكردن چيزى براى مصلحتى بزرگ كه حفظ اسلام و حرمت پيامبر است ، دليل بر آن نيست كه چيز وجود نداشته باشد و اين مورد هم از مواردى است كه مسلم مى دارد ابن ابى الحديد شيعه نيست . م
211-يعنى امام باقر عليه السلام .
212-به نقل استاد دكتر محمد هادى امينى اين موضوع در الامامة والسياسة ، ج 1، ص 19 و الغدير، ج 7 ص 18 نيز آمده است . م
213-يحيى بن محمد از اشراف سادات حسينى و اديبان و شعر شناسان به نام قرن ششم و هفت هجرى ، متولد 548 و در گذشته 613 قمرى است ، به اعلام زركلى ، ج ، ص 208 مراجعه شود. م
214-به شرح حال اين مرد دسترسى پيدا نكردم بدون ترديد او غير از على بن حسين مغربى مقتول به دست حاكم فاطمى است . راهنمايى اهل فضل موجب سپاس است . م
215-شرف الدوله در رمضان 376 سمت اميراالاميرايى بغداد را داشته است . به معجم الانساب والاسرات الحاكمه ، ص 322، زامباور مراجعه شود. م
216-القارد بالله : ابوالعباس احمد بن اسحاق ، از سال 422-381 خليفه بوده است .
217-يان كلمه بيشتر به معنى باتلاق و زمينهاى آب گرفته است و به نواحى ميان واسط و بصره گفته مى شده است . به معجم البلدان ياقوت حموى ، ج 2، ص 222، چاپ 1906 ميلادى ، مصر مراجعه فرماييد. م
218-عويم بن ساعده از افراد قبيله اوس انصار و از شركت كنندگان در بيعت عقبه دوم بوده است . بعه اسدلغابة ابن اثير، ج 4، ص 158 مراجعه فرماييد. م
219-يعقوبى در تاريخ يعقوبى ، ج 2، ص 124، چاپ بيروت . 1379 ق اين چهار بيت را با اندك اختلافى در مصراع سوم از تعبه پسر ابولهب مى داند. شيخ مفيد در كتاب الجمل ، ص 58، جاپ نجف آنرا زا عبدالله بن ابى سفيان بن حارث بن عبدالمطلب مى داند، و نيز به نبرد جمل ، ص 64، چاپ تهران ، نشر نى ، 1367 ش مراجعه فرماييد. م
220-در صورتى كه اينان نسبت به انصار اين چنين كينه توزى كنند، كينه هاى آنان نسبت به اميرالمؤ منين عليه السلام كه بيشتر كشته شدگگان بدر به دست او كشته شده اند چه اندازه بوده است ؟ م
221-حارث ، برادر تنى ابوجهل است كه روز فتح مكه به ام هانى پناه برد و از كشته شدن نجات يافت . به اسدالغابة ابن اثير، ج 1، ص 351 مراجعه فرماييد. م
222-ثابت بن قيس از قبيله خزرج انصار است و او را سخنگوى انصار و خطيب پيامبر صلى الله عليه و آله مى دانسته اند. در جنگ يمامه به روزگار حكومت ابوبكر كشته شد. براى اطلاع بيشتر به الاستيعاب ، ابن عبدالبر، ج 1 ص 193، در حاشيه الاصابه مراجعه فرماييد.م
223- به شرح حال اين شاعر دسترسى پيدا نكردم . آيا پسر ابوعزة جمحى است كه شاعر قريش بود و در جنگ بدر اسير شد و پيامبر آزادش فرمود و تعهد كرد در جنگ ديگرى شركت نكند و باز در جنگ احد شركت كرد و اسير و اعدام شد؟ براى اطلاع بيشتر در اين مورد به ترجمه مغازى و اقدى به قلم ين بنده ص 222 مراجعه فرماييد. م
224-فروة از كسانى است كه در بيعت عقبه و جنگ بدر و ديگر جنگهاى پيامبر صلى الله عليه و آله جضور داشته است . به اسدالغابة ابن اثير، ج 4، ص 178 مراجعه فرماييد. م
225-خوانندگان گرامى ملاحظه فرمودند كه اين گروه به ظاهر مسلمان يعنى : ابوسفيان و عمروعاص و حارث و عكرمه و ديگر اقران به آنان چه كوششى براى در گرفتن جنگ داخلى انجام مى دهند و بر هيچ كس هدفهاى آن شوم آنان پوشيده نيست .م
226-نعمان بن عجلان زرقى پس از شهادت جناب حمزه با همسر او ازدواج كرد و از بزرگان انصار است . به الاستيعاب ابن عبدالبر، ج 3، ص 549، در حاشيه الاصابة مراجعه فرماييد.م
227-براى اطلاع بيشتر از متن خطبه پيامبر صلى الله عليه و آله كه اين جمله هم در آن است رجوع كنيد به ترجمه مغازى و اقدى به قلم اين بنده ، ص 728. م
228-اين ابيات را كه هجده بيت است ، ابن عبدالبر در الاستيعاب آورده است . م
229-به صفحات اول شرح خطبه 26 در جلد اول مراجعه فرماييد. م
230-سوره حشر آيه 9.
231-به گفته جارالله زمخشرى در اساس البلاغه ، ص 497، جمله وريت بك زنادى جزء مجازات عرب است و منظور اين است كه از راى و نظر تو بهره بردم و شكفته شدم .
232-متن مخدوش بود با توجه به چاپ اول تهران تصحيح و ترجمه شد. م
233-سوره انفال آيه 26.
234-سالم بن عبيد، از اصحاب درويش و از اهل صفه است . او بعدها ساكن كوفه شد و روايت ديگرى نيز در همين زمينه از او نقل شده است . رجوع كنيد به اسدالغالبة ابن اثير، ج 2، ص 248 م
235-سوره توبه آيه 20 .
236-سوره توبه آيه 20.
237-سوره توبه آيه 40.
238-سوره توبه آيه 40.
239-براى اطلاع بيشتر از اين جنگ كه پس از جنگ موته بوده است . در منابع كهن ، به ترجمع مغازى و اقدى به قلم اين بنده ، ص 586، چاپ مركز نشر دانشگاهى ، 1362 ش مراجعه شود، كه اين موضوع هم در آن آمده است . م
240-ام مسطح دختر ابورهم بن مطلب بن عبدمناف و دختر خاله ابوبكر است . به اسدالغابة ان اثير، ج 5، ص 618 مراجعه فرماييد. م
241-اين ابيات در طبقات ابن سعد، ج 2، بخش دوم ، ص 97، چاپ ادوارد ساخاو پنج بيت است و سراينده آن را هند دختر اثاثه دانسته است . مرحوم علامه مجلسى در بحارالانوار، ج 43، ص 195، چاپ جديد، به نقل از اصول كافى اين دو بيت را از حضرت فاطمه زهرا مى داند. همچنين ابن اثير در النهايه ، ج 5، ص 227، و ابن منظور در لسان العرب ، ص 199، ج 2، چاپ 1405 ق همين دو بيت را نقلف كرده و آنرا از حضرت زهرا دانسته اند. م
242-ظاهرا كنايه از كمى سن حضرت اميرآلمومنين على است .
243-در اين روايت به سبب وجود همين سفيان ضعفى ديده مى شود. زيرا بزرگان علم حديث در مورد روايات از زهرى ترديد كرده اند. به پاورقى صفحه 68 السقيفه و فدك به قلم آقاى دكتر هادى امينى مراجعه فرماييد. م
244-صحيح بخارى ، ج 2، ص 186، و صحيح بن مسلم ، ج 3، ص 138 با اختلاف در الفاظ.
245-خوانندگان گرامى توجه دارند كه داود و زكريا عليه السلام از پيامبران بزرگوارند و قرآن با صراحت ارث بردن آنان از يكديگر را بيان كرده است . به آيه ششم سوره مريم و آيه شانزدهم سوره نمل مرجع شود؛ درست است كه مصداق مهم آن ميراث معنوى است ولى چه دليلى بر محروم بودن آنان از ميراث مادى وجود دارد؟ و در كتابهاى كلامى شيعه در اين باره مفصل بحث شده است . م
246-بدون هيچگونه اظهار نظرى فقط توجه خوانندگان را به اين نكته جلب مى كنم كه راوى اصلى اين روايت عايشه است و معلوم نيست رعايت مصالح پدر را در نظر گرفته نباشد. م
247-بدون ترديد متن غلط است نام جد اين شخص وفش است به الاصابة ، ج 2 ، ص 95 و الاستيعاب ، ص 86، اسدالغابة ، ج 2، ص 336 مراجعه فرماييد. م
248-براى اطلاع بيشتر درباره كلمه فلته رجوع كنيد به ج اول همين كتاب ، ص 199-198 و 209-208. م
249-به نقل آقاى دكتر هادى امينى ، در حاشيه صفحه 70 السقيفه و فدك اين موضوع در سيره ابن هشام ، ج 4، ص 325 (با اندك تفاوتى ) و الغدير، ج 7 ص 118، و الامامة والسياسة ، ج 1، ص 16 و كنزالعمال ج 3 ص 126، و الرياص انضرة ، ج 1، ص 167، آمده است . م
250-عبدالله كه كنيه اش ابومحمد و به بصرى معروف است شاعر و محدث بوده است به المحدى على بن محمد عمرى ، ص 50، به تحقيق استاد دكتر احمد مهدوى دامغانى ، چاپ قم ، 1409 ق مراجعه فرماييد. م
251-جاى تعجب است كه ابن ابى الحديد مى گويد : مطلب صحيح در نظرم اين است كه فاطمه زهرا عليه السلام خشمگين و دلگير از آن دو رحلت فرموده است و اين موضوع مخالفت صريح با تنها خواسته حضرت ختمى مرتبت است كه قرآن حاكى از آن است و مى فرمايد : بگو از شما مزدى جز دوستى و مودت با نزديكان خويش نمى خواهم . هيچ كس از لحاظ قربت به درجه حضرت زهرا نيست ، با اين وجود آنرا خطا و گناه صغيره مى داند! البته بنده ابن ابى الحديد را با توجه به اينكه در هر حال از دولتمردان دولت عباسى است در برخى از اين اظهار نظرها ناچار مى بينم و حقايقى كه اظهار مى دارد كفاره اينگونه لغزشها خواهد بود. كه خصلوا عملا صالحا و آخر سئيا. م
252-براى اطلاع بيشتر در اين مورد به تاريخ طبرى ، ترجمه مرحوم ابوالقاسم پاينده ، ص 1572 مراجعه فرماييد. م
253-جرف : به ضم اول نام جايى است كه در سه ميلى در راه شام است . به معجم اللبلدان ، ج 3، ص ‍ 78، مراجعه شود. م
254-ام ايمن ، كنيز آزاد كرده پيامبر صلى الله عليه و آله و همسر زيد و مادر اسامه است رجوع كنيد به اسدالغابة بن اثير، ج 5، ص 567. م
255-اين بانوى بزرگوار از پيشگامان مسلمانان است . شصت حديث از پيامبر صلى الله عليه و آله روايت كرده و گروه بسيارى از او روايت كرده اند. براى اطلاع بيشتر از منابع شرح حال او به اعلام انساء مرحوم عمر رضا كحاله ، ج 1، ص 58 بيروت ، 1404 ق مراجعه فرماييد. م
256-پسر زن اسماء از شوهر ديگر.
257-المعارف ص 76.
258-از اين قصيده نه بيت در ديوان شريف رضى ، ج 1، ص 277 بيروت ، بدون تاريخ آمده است . م
259-واقدى در اين مورد با تفضيل بيشترى سخن گفته و اقول مختلف را بررسى كرده ات به مغازى ، ج 1، ص 244 چاپ مارسدن جونز مراجعه فرماييد م .
260-سوره آل عمران ، آيه 122، براى اطلاع بيشتر به تفسير ابوالفتح رازى ، ج 3 ص 182، چاپ مرحوم شعرانى مراجعه فرماييد. م