back page

261-از اين اشعار پنج بيت با اختلافات لفظى اندكى در ص 169، ديوان حسان ، چاپ بيروت ، 1386 ق آمده است . م
262-بدون ترديد اينكه در چند سطر پيش نام اين شخص محمد بن مسلمه آمده غلط است و نام صحيح همين مسلمه است . او در چهار سالگى به حضور پيامبر در مدينه رسيد و بعد در فتح مصر شركت كرد و ساكن آنجا شد. به اسدالغابه ابن اثير، ج 4، ص 246 مراجعه فرماييد. م
263-كوفه و بصره .
264-متن با آنچه كه در شرح نهج البلاغه چاپ سنگى تهران آمده است اندكى اختلاف دارد. م
265-به صفحات الغارات ، 216-213، چاپ استاد فقيد سيد جلال الدين محدث و ترجمه الغارات ، به قلم آقاى كمره يى ، ص 80 مراجعه شود. م
266-اين نامه اندكى با آنچه كه در صفحه 218 الغارات آمده است تفاوت بسيارى دارد. آنجا آمده است كه ممكن است اين پيشنهاد قيس در پيب توافق و سازگارى با معاويه باشد. م
267-در معجم البلدان بلقينة آمده است كه از نواحى مصر است و به آن بوب هم مى گويند. م
268-اين موضوع با تفصيل بيشترى ضمن سريه خبط در مغازى واقدى آمده است . به ترجمع مغازى به قلم اين بنده ، ص 591 مراجعه فرماييد. م
269-ابن ابى الحديد نام راويان را حذف كرده است . براى اطلاع بيشتر به صفحه 223 الغارات و صفحه 86 ترجمه آن مراجعه شود.م
270-معلوم مى شود نسخه يى از الغارات كه در اختيار ابن ابى الحديد بوده است با الغارات چاپ مرحوم محدث ارموى تفاوتهاى اندكى داشته است . مطالب اين نامه را شيخ مفيد و ابن الشيخ در امالى هاى خود ضمن نامه مفصل ديگرى آورده اند. م
271-براى اطلاع بيشتر از سلسله روايان اين حديث كه بدون هيچگونه تفاوتى نقل شده است به صفحه 121 بخش اول جلد دوم طبقات ابن سعد چاپ بريل و ترجمه آن به قلم ابن بنده مراجعه فرماييد.م
272-سوره مدثر آيه 38.
273- سوره آل عمران بخشى از آيه 28.
274-سوره حجر آيات 92 و 93.
275-سوره نحل : آيه 30.
276-سوره اعراف آيه 32.
277-سوره نحل آيات 28 و 29.
278- در امالى شيخ طوسى ج 1، ص 27 با اندك افزونى آمده است و در ريضا الصالحين نووى ، ص ‍ 258 از قول ترمذى روايت شده است . م
279-سوره طه : آيه 124.
280-سوره حج : بخشى از آيه 2.
281-سوره دهر بخشى از آيات 7 و9.
282-سوره دهر بخشى از آيات 7 و9.
283-سوره الحاقة آيه 15.
284-سوره الرحمن آيه 39.
285-سوره زمر آيه 68.
286-سوره حديد آيه 21.
287-اين نامه با تفضيل بيشترى در تحف العقول ابن شعبه حرانى ، (دانشمند قرن چهارم هجرى ) ص 120 چاپ افست قم از چاپ نجف ، 1394، ق آمده است . م
288-بخشهايى از اين نامه در نامه شماره 27 نهج البلاغه آمده است . م
289-برخى او را از اصحاب و برخى از تابعان دانسته اند. او از طرفداران عثامان و دشمنان على عليه السلام است او در حكومت يزيد هم فرمانده مصر بوده است . به الاصابة ، ج 3، ص 431، ذيل شماره 8062 مراجعه فرماييد. م
290-در متن عربى كلمه لهاة جا افتاده بود؛ زيرا در نامه 46 نسخه نهج البلاغه از جمله نسخة ابن ابى الحديد كلمه لهاة هم آمده است ، ولى در اينجا جا افتاده است . زبانك ؛ گلو بطور استعاره در مورد مرز آمده است . م
291-براى اطلاع بيشتر در مورد كرمانى و كارهاى او به صفحه 393 ترجمه اخبار الطوال ابوحنيفه دينورى ، به قلم اين بنده ، 1364، نشر نى ، تهران مراجعه فرماييد م .
292-قلزم نام شهرى است در مصر كنار خليجى به همين نام است . خرابه هاى آن هم اكنون نزديك شهر سوئز باقى است .
293-افيق بر وزن امير نام يكى از دهكدهاى حوران است .
294-اين مطلب در نامه 34 نهج البلاغه نيز آمده است .م
295- در متن اشتباه چاپى و به جاى معاويه على آمده است . م
296-سوره آل عمران بخشى از آيه 148.
297-سوره احزاب بخشى از آيه 25.
298-اقتباس از آيه 20 سوره قصص .
299-در الغارات آمده است از مثله مى ترسانى و ظاهرا با توجه به چند سطر بعد مثله صحيح است و اشاره به جنگ احد و مثله كردن جناب حمزه است . م
300-بخشى از آيه 145 سوره آل عمران . در الغارات تمام آيه آمده است . م
301-فسطاط نخستين شهرى بوده كه تازيان در مصر بر كرانه شرقى رود نيل بر پا كرده اند. اين شهر توسط عمروعاص بنا شده است و مسجدى نيز در آن تاسيس كرد. المنجمد (الاعلام ) .م .
302-سوره قمر آيه 43.
303-سوره بنى اسرائيل بخشى از آيه 96.
304-ظظسوره مائده آيات 44 و 45 و 47.
305-محمد بن ابى بكر متولد روزهاى آخر ماه ذيقعده سال دهم هجرت (حجة الوداع ) است . به شرح حال او در الاصابه ، ج 3، ص 348، در حاشيه الاستيعاب ابن عبدالبر مراجعه فرماييد م
306-آنچه ميان كروشه آمده است از تاريخ طبرى است و سياق عبارت مويد آن است . به الغارات ، صفحه 292. پاورقى شماره يك مراجعه كنيد. م
307-اين خطبه اميرالمؤ منين در نهج البلاغه چاپ مرحوم فيض الاسلام ، ذيل شماره 179 با افزونيهايى آمده است و به نقل استاد عبدالزهراء حسينى (در مصادر نهج البلاغه ، ج 2، ص 440.) طبرى هم ضمن حوادث سال 38 آن را آورده است . م
308-با توجه با متن الغارات ترجمه شد .م
309-سوره انفال آيه 6.
310-بخشى از عبارات اين خطبه با كاستى و افزونيهايى ضمن خطبه شماره 39 نهج البلاغه ، چاپ مرحوم فيض الاسلام آمده است و به نقل استاد سيد عبدالزهراء حسينى (در مصادر نهج البلاغه ، ج 1، ص 438) در انساب الاشراف بلاذرى هم آمده است . م
311-مرقال از مصدر ارقال به نوعى دويدن و پويه كردن است . مى گويند اشتر پويه رفت . ابن منظور در لسان العرب مى گويد : مرقال لقب هاشم بن عتبة زهرى است كه على عليه السلام روز جنگ صفين رايت خويش را به او سپرد و او با آن به سرعت مى دويد و پيش مى رفت .
312-اين خطبه كه ابن ابى الحديد آنرا آورده است در متن الغارات با عنوان نامه على عليه السلام به ياران خود پس از كشته شدن محمد، آمده است و پيش از شروع متن اين خطبه يا نامه افزونيهاى دارد. مرحوم علامه مجلسى در بحارالانوار، ج 8 ، ص 651 ، سطر 25، چاپ قديم ، اين نامه را آورده است . (اين بخش از بحار هنوز در چاپ جديد چاپ نشده است .) ابوجعفر طبرى شيعى هم در كتاب المسترشد، ص 103-95 آنرا با افزونيهاى آورده است . سيد رضى (رضوان الله عليه ) برخى از عبارات را در نهج البلاغه چاپ مرحوم فيض الاسلام ، ص 83، ضمن خطبه 26 آورده است . لطفا به پاورقى هاى مرحوم محدث ارموى در الغارات ، ص 302 و پاورقى آقاى كمره يى در در ص 127 ترجمه آن هم مراجعه فرماييد. م
313-سوره يوسف : بخشى از آيه 106.
314-سوره نساء : بخشى از آيه 58.
315-سوره نحل : بخشى از آيه 91.
316-اين بخشها در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 17، ص 151 ضمن نامه شماره 67 چاپ محمد ابوالفضل ابراهيم آمده است و تفاوتهايى دارد. م
317-اين بخشها در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 17، ص 151 ضمن نامه شماره 67، چاپ محمد ابوالفضل ابراهيم آمده است و تفاوتهايى دارد. م
318-خوانندگان گرامى توجه داشته باشند كه در از ديرباز در كتابهاى اخبار و كلام شيعه دراين موارد بحث و اظهار نظر شده است و مناسب است به المسترشد طبرى و بحارالانوارت جلد هشتم ، چاپ قديم مراجعه شود. م
319-اين عبارت در نهج البلاغه چاپ مرحوم فيض الاسلام ضمن خطبه 208 و در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 11 ص 109 چاپ محمدابوالفضل ابراهيم آمده است . م
320-هندوانه ابوجهل ، زيتون تلخ . م
321-سوره مؤ منون ذيل آيه 41.
322-در متن الغارات مختصر تفاوتى ديده مى شود كه بدين صورت است : و آنان شايسته گمراهى بودند. م
323-اشاره به گروهى است كه براى جلب قلوب آنان و مسلمان شدن ايشان به آنان اموايل پرداخت مى شد و مولفة قلوبهم بودند. م
324-سوره توبه آيه 41.
325-علاوه بر آنكه متن چاپ شده الغارت در اين نامه يا خطبه افزونى هايى دارد پس از آن هم مباحث ديگرى در پنج صفحه آمده است و ظاهرا ابن ابى الحديد تلخيص كرده است . م
326-حوارين : نام دهكده يى از دهكده هاى حلب يا دژى در ناحيه حمص است . (مراصدالاطلاع )
327-عيون الخبار، ج 4، ص 169.
328-غزاله : نام همسر شبيب خارجى است .
329-عيون اخبار، ج 1، ص 168.
330-عيون اخبار، ج 1، ص 168.
331-مقاتل الطالبين ، ص 28-14. چاپ نجف و افست قم ، 1385. ق م .
332-در متن مقاتل الطالبين پس از اين جمله لعنة الله آمده است . م
333-اين كلمه در متن شرح نهج البلاغه همه جا به صورت اشناندانى است و ظاهرا صحيح نيست . اشنان گياهى است كه به نقل اين منظور براى شست و شو بكار مى رود و به قول صفى پورى در منتهى الارب اشنانى لقب چند تن از محدثان است . م
334-اين كلمه در نسخه ها به صورت قطن ثبت شده است كه اشتباه است ، از مقاتل الطالبين اصلاح شد، او فطر بن خليفه است كه به قول مولف التهذيب از راويان عامر بن وائله است .
335-به نقل از ابن عبدربه در عقدالفريد، ج 1، ص 120، چاپ 194 ميلادى ، مصر و همچنين زمخشرى در اساس البلاغة ، ص 295 سراينده اين بيت عمرو بن معدى كرب است . براى اطلاع از تمام اين قصيده كه يازده بيت است به عقدالفريد همان صفحه مراجعه فرماييد.م
336-ابوالفرج اصفهانى سلسله سند خود را در مقاتل الطالبين ، ص 19 آورده است . م
337-در متن مقاتل الطالبين تفاوتهاى مختصرى با آنچه در متن فوق آمده است ديده مى شود. م
338-اين مورد در ارشاد شيخ مفيد، ص 9، چاپ 1377 ق ، تهران گوياتر و با توضيح بيشترى آمده است . و به ترجمه روضة الواعظين ، فتال ، به قلم اين بنده ، ص 224، چاپ 1366 ش ، نشر نى ، تهران مراجعه فرماييد. م
339-در ترجمه تاريخ طبرى ، به قلم مرحوم ابوالقاسم پاينده ، ص 2685 گوينده اين سخن محمد بن حنفيه است . م
340-در ترجمه تاريخ طبرى ، به قلم مرحوم ابوالقاسم پاينده ، ص 2685 گوينده اين سخن محمد بن حنفيه است .م
341-اين بيت و دو بيت ديگر به نقل ابوالفرج اصفهانى در مقاتل الطالبين از ابن ابى مياس فزارى است كه از شاعران معروف خوارج است . در الموتلف والمختلف آمدى ، ص 186، چاپ كرنكو، قاهره ، 1354 ق دو بيت از اين ابيات با تفاوتهاى لفظى آمده است . م
342-در اينجا عبارات متن مقاتل الطالبين با متن فوق از لحاظ تقدم و تاخر متفاوت است . م
343-سوره انعام آيه 162. م
344-بخشى از آيه 97 سوره آل عمران .
345-بخشى از آيه 98 سوره آل عمران .
346-با توجه به توضيح و تفسيرى كه ابن ابى الحديد در چند سطر بعد آورده است ترجمه شد. م
347-سوره مائده بخشى از آيه 3.م .
348-ابن ابى الحديد در اينجا چند سطرى توضيح لغوى و اصطلاحى داده است كه ترجمه با توجه به آن انجام شد. متن اين وصيت در متون كهن ديگر تفاوتهايى اندك دارد. براى اطلاع بيشتر به ترجمه روضة الواعظين فتال نيشابورى به قلم اين بنده ، ص 228، 1366 ش ، نشر نى تهران ، و شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 17 ص ، 10-6، چاپ محمد ابوالفضل ابراهيم ، 1963 ميلادى مراجعه فرماييد. م
349-در متن نوزدهم رمضان است . از مقاتل الطالبين ثبت شد.م
350-در متن ابى الساج است كه صحيح نيست و از مقاتل الطالبين اصلاح شد. م
351-جاى تامل است كه عبدالله بن عباس در غسل شركت داشته باشد كه حضور او در آن هنگام در عراق مورد بحث و گفتگو است . م
352-محمد بن زيد بن اسماعيل بن حسن علوى حسنى پس از مرگ برادرش حسن بن زيد به فرمانروايى طبرستان رسيد و در سال 279 پس از هفده سال حكومت درگذشت . به الاعلام زركلى ، ج 6، ص 366 مراجعه فرماييد و براى اطلاع بيشتر به فرحة الغرى ابن طاووس ، ص 119، چاپ نجف ، 1368 ق نيز مراجعه شود. م
353-در الكامل المبرد، ج 1، ص 317، چاپ محمدابوالفضل ابراهيم وسيد شحانه ، مصر، بدون تاريخ ، شش بيت از اين ابيات آمده و آنرا از حارثة بن بدر دانسته است و درباره ثويه كه نام جايى نزديك كوفه است و برخى از لغات و اصطلاحات آن توضيح داده است . م
354-عدى بن ربيعه معروف به مهلهل از شاعران دوره جاهلى و از افراد شجاع و سوار كار است كه حدود صد سال قبل از هجرت مى زيسته است . رجوع كنيد به الشعر و الشعراء ابن قتيبه ، ص 215، چاپ 1969، بيروت . م
355-در باره سراينده اين ابيات كه در منابع كهن ، نظير اخبار الطوال دينورى آمده است ، اختلاف است . برخى آنرا ابن ملجم دانسته اند. مثلا نويرى در نهاية الارب ، ترجمه فارسى آن به قلم اين بنده ، ج 5، ص 247. مصحح متن نهاية الارب در پاورقى به نقل از تاريخ طبرى آنرا از ابن مياس دانسته است . اخطب خوارزم در مناقب ، ص 284. ابن حجر هيئمى در الصواعق ، ص 133، آنرا از فرزدق دانسته اند.
كلمان هوار در حواشى البدء و التاريخ ، ج 5، 233، اين اشعار از ابوالاسود دانسته است . در عين حال سخن ابوالفرج اصفهانى با توجه به احاطه او بر شعر و ادب عرب مى تواند بر اقوال ديگر مرجح باشد. م
356-در الاستيعاب ابن عبدالبر و در نهاية الارب نويرى اين ابيات را كه شش بيت است به حماد بن بكر نسبت داده اند. م
357-الف در خطبه 70 كه با عبارت اما بعد يا اهل العراق فانما انتم كالمراة الحامل ، حملت فلما اتمت املصت (اما بعد اى مردم عراق ! همانا شما همچون زن آبستنى هستيد كه باردار شود و پس ‍ از تحمل آبستنى بچه خود را سقط كند) شروع مى شود هيچ گونه بحث تاريخى مستقلى طرح نشده است ولى تذكر چند نكته براى خوانندگان گرامى لازم است : نخست آنكه ظاهرا اين مقدار كه سيد رضى (رضوان الله عليه ) از اين خطبه آورده است گزينه يى از آن است و در منابع ديگرى كه معاصر بلكه مقدم بر نهج البلاغه تاليف شده است با افزونيهاى فراوان آمده است . مثلا شيخ مفيد (ره ) استاد رضى در ارشاد آنرا بدانگونه آورده است و طبرسى هم در احتجاج مفصل تر نقل كرده است . لطفا براى اطلاع بيشتر در اين مورد به بحث استاد سيد عبدالزهراء حسينى خطيب در صفحه 67، ج 2، مصادر نهج البلاغه مراجعه فرماييد و ظاهرا دنباله همين خطبه در خطبه نود و پنجم آمده است .
سپاس و ستايش خداوند متعال را كه توفيق ترجمه تا اين خطبه را به اين بنده خود ارزانى فرمود، اميد است توفيق براى ترجمه بقيه هم فراهم آيد، بمنه و كرمه
كمترين بنده درگاه علوى ، محمود مهدوى دامغانى ، مشهد مقدس ، دهم مرداد ماده 1368 برابر بيست و هشتم ذى الحجه 1409 و اول اوت 1989 ميلادى .
دوم آنكه ضمن شرح همين خطبه ، ابن ابى الحديد مطالبى از خطب ديگر، از جمله بخشى از خطبه دويست و سى يكم را آورده است . همچنين به نقل از كتاب صفين مدائنى خطبه يى اس اميرالمومنين را كه مشتمل بر پاره يى از امور پوشيده و فتنه هاى آينده است نقل كرده است كه ضمن خطب نهج البلاغه نيامده است و دو خطبه كوتاه ديگر هم از قول مدائنى آورده است .
سوم آنكه چند خرده گيرى نظام را بر اميرالمومنين عليه السلام آورده و به آن پاسخ داده است كه چون جزء مباحث كلامى و اعتقادى به شمار مى رود و خارج از بحث ما مى باشد ترجمه نشد و كسانى كه بخواهند مى توانند به صفحات 129 تا 132، جلد ششم شرح نهج البلاغه ، چاپ محمد ابولفضل ابراهيم مراجعه فرمايند. م
ب در خطبه 71 كه چگونگى درود فرستادن بر پيامبر (ص ) را به مردم آموزش مى دهد و با عبارت الهم داحى المدحوات و داعم المسموكات ... (بار خدايا اى گستراننده زمين ها و اى بر پا دارنده آسمانها) شروع مى شود، هيچ گونه بحث تاريخى طرح نشده است و آنچه قابل ذكر است اين است كه اين خطبه را گروه بسيارى از دانشمندان پيش از سيد رضى و بعد از او نقل كرده اند و مشكلات آنرا مورد برسى و شرح قرار داده اند كه از جمله آنان : ابن قتيبه در غريب الحديث و ازهرى اللغة و ابن اثير در النهاية و زمخشرى در الفائق را بايد نام برد. لطفا براى اطلاع بيشتر به مصادر نهج البلاغه واسانيده ، ج 2، ص 70 و نهج السعاده استاد شيخ محمد باقر محمودى ، ص 286 مراجعه فرماييد. م
358-در متن غلط چاپى و به صورت ابى العباس چاپ شده است . م
359-الاستيعاب ، ص 263 و 264 با تصرف .
360-براى اطلاع بيشتر در مورد چگونگى راه رفتن پيامبر (ص ) به ترجمه طبقات ابن سعد، ص 282، چاپ تهران ، 1365 ش و ترجمه دلايل النبوة بيهقى ، ج 1، ص 135، چاپ تهران ، 1361، ش و در مورد نفرين پيامبر صلى الله عليه و آله بر او به النهاية ابن اثير، ج 1، ص 310، مراجعه فرماييد. م
361-سوره احقاق آيه 17.
362-اين روايت در كتابهاى تفسير نيز ذيل آيه مذكور آمده است . از جمله به تفسير ابوالفتح رازى ، ج 10، 159، چاپ مرحوم شعرانى مراجعه فرماييد. م
363-مالك بن ريب مازنى تميمى از شاعران ظريف و بذله گو كه در آغاز حكومت بنى اميه مشهور شد. و معروف است كه راهزن بوده است ، حدود سال 60 هجرى در گذشته است به الاعلام زركلى ، ج 6، ص 134، مراجعه فرماييد. م
364-در اغانى ، ج 13، ص 259، چاپ دارالكتب به جاى پيش برادرت ، پيش آن مرد آمده است . اخبار مربوط به عبدالرحمان بن حكم در همين منبع ، همين جلد، ص 269-259 آمده است . م
365-اين دو بيت از قطعه يى از عباس بن مرداس است كه در حماسه ابوتمام همراه با شرح مرزوقى ، جلد 3، ص 1453 آمده است مؤ لف لسان العرب آنرا به كثيره عزه نسبت داده است .
366-در متن به اشتباه اعقاب پدرش آمده است از الاغانى تصحيح شد .م
367-تاريخ الطبرى ، ج 7، ص 34 و به ص 3157 ترجمه مرحوم ابوالقاسم پاينده مراجعه شود.
368-عبارت متن مخدوش است با توجه به طبرى و نهاية الارب نويرى ، ج 6 ص 70، ترجمه آن ، ترجمه شد. م
369-اين بيت با تفاوت اندكى كه مناسب تر است منسوب به عثمان ابن ابى طلحه يكى از پرچمداران قريش در جنگ احد است و به جاى كلمه سالار كلمه پرچمدار را بكار برده است . لطفا به مغازى واقدى ، ج 1، ص 226، چاپ مارسدن جونز و ترجمه آن ، ص 164 مراجعه فرماييد. م
370-ابن ابى الحديد مطالب طبرى را گاه در آن تصرف كرده است . در طبرى سخن از نجات پيدا كردن عبدالعزيز بن مروان نيامده است .
371-نام ديگر اين شخص در كامل التواريخ ابن اثير به صورت دحيه آمده و براى اطلاع بيشتر از روايات ديگر لطفا به ترجمه نهاية الارب به قلم اين بنده ، ج 6 ص 77 تهران ، 1364 ش مراجعه فرماييد .م
372-اين ابيات در معجم البلدان ، ج 4، ص 216 و الاغانى ، ج 17 ص 111، چاپ ساسى با اختلافاتى آمده است .
373-متن بدون ترديد اشتباه است از طبرى و نهاية الارب اصلاح و ترجمه شد. م
374-براى اطلاع بيشتر در اين مورد لطفا به ترجمة نهاية الارب ، ج 6 ص 80 مراجعه فرماييد.م
375-بنا بر توضيح استاد عبدالزهراء حسينى خطيب در مصادر نهج البلاغه ، ج 4، ص 22، كلمه قصار شماره 21، هم دنباله همين خطبه است . م 376-بر خوانندگان گرامى روشن است كه جور و ستم عثمان تنها منحصر به اميرالمؤ منين على عليه السلام نبوده است . رفتار عثمان با بزرگان اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله چون ابوذر و عمار و ابن مسعود چنان همراه با جور و ستم بوده كه پوشيده نيست . در مورد اموال و ستمى كه در آن معمول داشت و بر بستگان خود بذل و بخششهاى آنچنانى مى كرده است در همين كتاب (شرح نهج البلاغه ) مكرر در مكرر مرود بحث و بررسى قرار گرفته اين و اين مختصر را گنجايش توضيح بيشتر نيست . م
377-كنايه از تحمل مشقت است .
378-براى اطلاع بيشتر از منابع ديگرى كه اين سخن در آنها آمده است ، از قبيل تهذيب اللغه ازهرى و جمهرة الامثال ابوهلال عسكرى ، به مصارد نهج البلاغه ، ج 2، ص 80 مراجعه فرماييد. م
379-الاغانى ، ج 12، ص 144، چاپ دارالكتب . در متن اشتباها ج 2 چاپ شده است كه اصلاح شد. م 380-اسناد اين روايت در كتاب الاغانى چنين آمده است : ابوزيد گويد : عبدالله بن محمد بن حكيم طايى از سعدى ، از قول پدرش چنين مى گفت :
* الف . در خطبه 77 كه از ادعيه آن حضرت است و با عبارت اللهم اغفرلى ما انت علم به منى (خدايا براى من گناهانى را كه خد، از من به آن داناترى بيامرز) شروع مى شود هيچ گونه بحث تاريخى مطرح نشده است ، ولى تذكر پاره يى از نكات براى خوانندگان گرامى كه بخواهند به متن مراجعه كنند سود بخش است :
نخست ، آنكه معلوم مى شود به روزگار ابن ابى الحديد (قرن هشتم هجرى ) كتاب شريف صحيفه سجاديه حضرت امام زين العابدين عليه السلام مورد كمال توجه بوده است . ابن ابى الحديد چند دعا را كه اصل آن از حضرت اميرالمؤ منين على عليه السلام است و از ادعثه صحيفه سجايده هم هست آورده است . از جمله دعاى چهل و ششم صحيفه و دعاى شانزدهم و دعاى سى و دوم و دعاى هشتم و دعاى دوم ، و در آنچه ابن ابى الحديد آورده است با آنچه در صحيفه چاپ مرحوم فيض الاسلام است اندكى اختلاف لفظى و كم و بيش و تقيدم و تاخير؛ در جملات ديده مى شود.
دوم آنكه نمونه هاى از ادعيه پيامبران معظم صلوات الله عليهم را آورده است كه از جمله دعايى از حضرت عيسى عليه السلام است . همچنين ادعيه گروهى از صلحاء و زهاد را نقل كرده است كه بسيار شيوا و لطيف است .
سوم ، بحثى لطيف و خوندانى در آداب دعا كردن است كه ضمن آن درباره اوقات دعا نيز بحثى مختصر و مفيد آورده است . م
* ب . در خطبه 78 كه هنگام حركت براى جنگ با خوارج به يكى از همراهان خود كه آن حضرت را از حركت در آن ساعت منع كرده و گفته است : اوضاع و احوال نجمى چنان است كه مى ترسم به مراد خود دست نيابى . ايراد فرموده است و با عبارت اتزعم انك تهدى الى الساعة التى من سار فيها صرف عنه السؤ (آيا چنين مى پندارى كه تو مى توانى به ساعتى راهنمايى كنى كه هر كس در آن ساعت حركت كند بدى از او بازداشته مى شود) شروع مى شود، هر چند بحث تاريخى قابل تذكرى در آن نيامده است ، ولى حاوى مبحثى دقيق درباره احكام نجوم است كه از مباحث علمى و كلامى است و اقوال فلاسفه و رياضى دانان را مورد بررسى قرار داده است و از كتاب المعتبر ابوالبركات بن ملكا بغدادى و آثار ابوجعفر صنعانى خازن يعنى زيج الصفائح و كتاب العالمين او استفاده كدره است . م
به نقل از اسناد سيد عبدالزهراء حسينى بخشهايى از اين خطبه را ابوطالب مكى در قوت القلوب كلينى (ره ) در فروغع كافى آورده اند. به مصادر نهج البلاغه ، ج 2، ص 86 مراجعه فرماييد. م
381-خطاب به طلحه است . م
382-اين اظهار نظر صحيح نيست . در صفحات آينده ملاحظه خواهيد فرمود كه ام سلمه (رض ) كوشش خود را براى خير دنيا و آخرت عايشه مبذول داشته است . م
383-جاى تعجب است كه ابن ابى احديد سخن پيامبر صلى الله عليه و آله را چنان فرموده اند كه نياورده است و از سبب خوددارى ايشان سكوت كرده است .
نيكخواهان دهند پند و ليك
نيكبختان بوند پندپذيرم
384-اين گفتگو يا نامه ام سلمه با عايشه در منابع كهن قرن سوم و چهارم هجرى آمده و چون از لحاظ لغوى مشكل است لغات آن در كتابهاى غريب الحديث توضيح داده شده است . براى اطلاع بيشتر مراجعه كنيد به اسكافى ، المعيار والموازنة ، ص 27 و ابن قتيبه ، الامامة و سياسة ، ج 1، ص 55 و غريب الحديث او و صدوق ، معانى الاخبار، ص 375، و شيخ مفيد، المجمل (ص 142 ترجمه آن ) و اختصاص ، ص 116، چاپ استاد محترم آقاى غفارى ، بدون تاريخ ، همچنين رجوع كنيد به علامه مجلسى (ره ) بحارالانوار، ج 32، ص 149 تا 170 چاپ استاد محترم حاج شيخ محمد باقر محمودى . م
385-ابن ابى الحديد در بيش از دو صفحه ، مشكلات لغوى و اصطلاحى را توضيح داده است كه در ترجمه مورد استفاده قرار گرفته است . م
386-زيد بن صوحان برادر صوصعة بن صوحان و مورد كمال و مهر و محببژت حضرت امير عليه السلام بوده است . او در جنگ جمل در ركاب آن حضرت شهيد شد. رجوع كنيد به اختيار - معرفة الرجال شيخ طوسى (ره )، ص 67، كه اين نامه هم در آن آمده است . م
387-بخشى از اين سخن را ابن اثير در النهاية فى غريب الحديث ، ج 2، ص 208، چاپ اسماعيليان ، قم ، 1364 ش آورده است . م
388-آنچه در متن آمده است داراى اشتباهاتى است كه استاد محمد ابوالفضل ابراهيم به آن توجه نكرده است . گفتگوى ميان ابن عباس و عايشه در منابع كهن از جمله : در رجال كشى ، ضمن شرح حال ابن عباس ، ص 55، چاپ نجف و به نقل از آن در بحارالانوار، ج 32، ص 269، چاپ استاد محمد باقر محمودى و در اختيار معرفة الرجال شيخ طوسى ، ص 59، چاپ استاد حسن مصطفوى ، مشهد 1348 ش با تفصيل بيشترى آمدهه است . مرحوم علامه جلسى هم مواردى را توضيح داده است دو بيت مذكور هم در ثمارالقلوب فى المضاف والمنسوب ثعالبى ، ص 397، چاپ قاهره ، 1326 ق آمده است و به حضرمى بن عامر اسدى نسبت داده شده است و در ترجمه از اين آثار استفاده كردم .
389- سوره آل عمران آيه 31.
* الف . در خطبه 80 كه با عبارت ايها الناس الزهاده قصرالامل ... (اى مردم زهد كوتاهى آرزوست ) شروع مى شود، گرچه هيچ گونه بحث تاريخى طرح نشده است ولى تذكر اين نكته را براى خوانندگان گرامى سودبخش مى بينم كه ضمن شرح آن ابن ابى الحديد به مجموعه يى از روايات و اخبار استناد مى كند و ضمن ارائه سخنان پيامبر معظم سخنان بسيارى از مشاهير صوفيه را همچون محمد بن واسع و يونس ‍ بن عبيد و عبدالله بن صغير و ابراهيم بن ادهم و ابوحازم و فضيل عياض شاهد آورده است و به احتمال بسيار بايد كه از كتابهايى چون حلية اولياء حفظ ابونعيم اصفهانى بهره برده باشد. م
به نقل استاد سيدعبدالزهراء حسينى در مصادر نهج البلاغه و اسانيده ، ج 2، ص 88، بخش اول اين خطبه را شيخ صدوق (ره ) در معانى الاخبار و خصال و بخش آخر آنرا برقى (ره ) در المحاسن ، 234 با اندك تفاوتى آورده اند. همچنين فتال در روضة اواعظين و طبرسى در مشكاة النور آن را نقل كرده اند. م
* ب . در خطبه 81 كه در وصف دنياست و با عبارت ما اصف من داراولها عناء و آخرها فناء فى حلالها حساب و فى حرامها عقاب (چه توصيفى كنم از سرايى كه آغاز آن رنج و پايان آن نيستى و در حلال آن حساب و در حرامش عقاب است ) شروع مى شود هيچ گونه بحث تاريخى مطرح نشده است ولى آنچه قابل ذكر است اين است كه اين سخنان اميرالمؤ منين عليه السلام در كتابهاى پيش از تاليف نهج البلاغه به حد تواتر نقل شده است از جمله در الكامل مبرد، ج 1، ص 88 و امالى قالى ، ج 2، ص ‍ 177 و المجتبى ابن دريد، ص 31 و عقد الفريد ابن عبدربه ، ج 3، براى اطلاع بيشتر به مصادر نهج البلاغه استاد گرانقدر سيد عبدالزهراء حسينى (ادام الله ايام افاضاته )، ج 2، ص 90 مراجعه فرماييد. م
* ج . در خطبه 82 كه از خطبه هاى مفصل و اعجاب انگيز و به خطبه غراء موسوم است و با عبارت الحمدالله لذى علا بحوله و دنا بطوله (سپاس خداوندى را كه به توانايى خود برترى جسته و به احسان خويش نزديك شده است ) شروع مى شود هر چند هيچ گونه بحث تاريخى طرح نشده است ، ولى تذكر اين نكته براى خوانندگان عزيز مفيد است كه ابن ابى الحديد پس از بررسى و شرح لطايف نقل مى كند كه جعفر برمكى شيفته پاره يى از عبارات اين خطبه بوده است و از قول جاحظ نقل مى كند كه جعفر برمكى شيفته پاره يى از عبارات اين خطبه بوده است و مى افزايد كه در اين موضوع هيچ ترديد نداريم كه على عليه السلام بهترين كسى است كه پس از خدا به عربى سخن مى گفته است . ضمنا دو مبحث صراط و سوال منكر و نكير در گور را بر مبناى اعتقاد معتزله مورد بررسى قرار داده است كه از مباحث ارزنده كلامى است . م
391-در كتابها و منابع پيش از سيد رضى و نهج البلاغه اين خطبه در كتابهاى زير نقل شده است : ابن قتبه در عيون الخبار، ج 3، ص 10، ابن عبدربه ، در عقدالفريد، ج 2، ص 287، ابوحيان توحيدى در الامتاع والموانسة ، ج 3، ص 183؛ بيهقى در المحاسن و المساوى ، ص 54، و بلاذرى در انساب الاشرف ، ص 145 و 151، چاپ اعلمى . براى اطلاع بيشتر به مصادر نهج البلاغه ، ج 2، ص 119 مراجعه فرماييد. م
392-سوره حجر آيه 95، اين استهزاء كنندگان پنج تن بوده اند : عاص ، وليد بن مغيره ، ابوزمعه ، اسود بن عبد يغوث و حرث بن عيطله . براى اطللاع بيشتر به تفسير تبيان شيخ طوسى ، ج 6، ص 356 چاپ نجف مراجعه فرماييد. م
393-براى اطلاع بيشتر به كشف الاسرار ميبدى ، ج 10، ص 638، چاپ مرحوم على اصغر حكمت و تفسير ابوالفتح رازى ، ج 12، ص 189، چاپ مرحوم شعرانى مراجعه شود كه اقوال ديگرى نيز گفته شده است . م
394-واقدى در فتح مكه اين موضوع را آورده است . به ترجمه مغازى ، ص 656 و ترجمه دلايل النبوة بيهقى ، ج 2، ص 316، كه مفصل تر است مراجعه فرماييد. م
395-ماخود و مقتبس از آيه 11 سوره قمر است . اصل آيه چنين است : فدعا ربه انى مغلوب فانتصر م . 396-اين موضوع با اندك تفاوتى به نقل از دلائل النبوه در بحارالانوار، ج 18، ص 209، چاپ جديد آمده است . م
397-در برخى از منابع ديگر و در يكى دو صفحه بعد (در همين كتاب ) اين ابيات به حسان بن ثابت نسبت داده شده است و ظاهرا صحيح نيست . م
398-به الاستيعاب در حاشيه ص 8، ج 3، الاصابة مراجعه فرماييد. م
399-الكامل مبرد، ج 3، ص 79، چاپ محمد ابوالفضل ابراهيم ، مصر بدون تاريخ . م
400-براى اطلاع بيشتر در مورد هشام كه از مسلمانان قديمى و مهاجران به حبشه است و به روزگار حكومت ابوبكر در جنگ اجنادين يا يرموك كشته شده است . به اسدالغابة ابن اثير، ج 5 ص 63 مراجعه فرماييد. م
401-سوره نحل بخشى از آيه 29. م
402-خوانندگان گرامى توجه دارند كه مادر عثمان نوه دخترى عبدالمطلب است . م
403-سوره مائده بخشى از آيه 87. سيد هاشم بحرانى در تفسير برهان ، ج 1، ص 494 به نقل از على بن ابراهيم و طبرسى ، شان نزول اين آيه را در مورد على عليه السلام و بلال و عثمان بن مظعون دانسته است . م .
404-اين موضوع در صحيح مسلم ، كتاب البر والصلة والآداب و در مسند ابى داود، ج 11 ص 359 آمده است و براى اطلاع بيشتر به السبعة من السيف استاد سيد مرتضى حسينى فيروز آبادى ، ص 183 مراجعه فرماييد م .
405-سوره سجده آيه 18 و سوره حجرات بخشى از آيه 7. به گفته بزرگان اهل سنت ، شان نزول اين دو آيه همانگونه است . به اسباب النزول واحدى ، ص 236، 261، چاپ افست ، قم 1362 ش ، و كشف الاسرار ميبدى ، ج 7، ص 535، و ج ، ص 249، چاپ مرحوم على اصغر حكمت مراجعه فرماييد. م
406-نام بخشش و شهركى از اردن و نزديك طبريه شام است . به معجم البلدان ياقوت حموى ، ج 5، ص 369، چاپ مصر، 1906 ميلادى مراجعه فرماييد. م
407-سوره بنى اسرائيل آيه 169.
408-موضوع اين گفتگو در منابع شيعه به نقل از احتجاج احمد بن على طبرسى (در گذشته حدود 620 ه .ق . كه از معاصران ابن ابى الحديد شمرده مى شود) در بحارالانوار علامه مجلسى ج 44، ص 86 - 70 چاپ جديد، به اهتمام استاد محمد باقر بهبودى با تفاوتهايى آمده است . طبرسى روايت خود را از شعبى و ابومخنف و يزيد بن ابى حبيب مصرى نقل كرده است . براى اطلاع بيشتر به آنجا مراجعه فرماييد. م
409-سوره توبه بخشى از آيه 55 كه در وصف منافقان است .
410-يعنى هر حيله و ترفندى كه به كار مى برد برايم مكشوف و معلوم بود.م .
411-اين شخص خواهر زاده معاويه است . از افراد بسيار نادرست و دغل بوده است مدتى حاكم كوفه بوده و چنان ناپسند رفتار كرده است كه از كوفه بيرونش كرده اند. به اسدالغابة ابن اثير، ج 3، ص 278 مراجعه كنيد تا نمونه هاى ديگر كثافت كاريهايش را ملاحظه فرماييد.م .
412-برگرفته از آيه 99 سوره انبياء
413-بخشى از آيه سوره مريم .
414-از شاعران بزرگ قبيله هوازن كه در سال هشتم هجرت همراه مشكران بود و در آن جنگ كشته شد. براط اطلاع بيشتر به اغانى ، ج 10 ص 40-3، چاپ دارالكتب مراجعه فرماييد. م
415-از اين ابيات هشت بيت در اغانى ، ج 10، ص 5 آمده و افزوده است كه برخى گفته اند شعر در مورد صبر بر گرفتاريهاست . م
416-سوره مجادله بخشى از آيه 23.
417-سوره كهف ، آيه 51. براى اطلاع بيشتر در مورد گفتگوى مغيره با اميرالمؤ منين عليه السلام به ترجمه نهاية الارب نويرى ، به قلم اين بنده ، ج 5، ص 108 مراجعه فرماييد كه به تفصيل از استيعاب ابن عبدالبر نقل كرده است . م
418-احمد بن يحيى شيبانى معروف به ثعلب (متولد به سال 200 و در گذشته به سال 291 هجرى ) پيشواى بزرگ مكتب كوفه در نحو و لغت و از شعرشناسان مشهور است . براى اطلاع بيشتر از آثار او به الاعلام زركلى ، ج 1، ص 252 مراجعه فرماييد. م
419-ضمن خطبه 35 از قول انبارى در امالى آورده است و آنجا به جاى عتبة بن ابوسفيان ، عبدالرحمان بن خالد بن وليد است . م
420-در منابع كهن شيعه اين موضوع با تفاوتهاى مختصرى در تفسير على بن ابراهيم قمى و به نقل از آن در بحارالانوار، ج 18، ص 414، چاپ جديد آمده است . م
421-در تفسير على بن ابراهيم به جاى همسر نجاشى كنيز او كه بالاى سرش مى ايستاد و مگسها را مى راند آمده است و ظاهرا به صواب نزديك تر است . م
422-از اين ابيات در اغانى ، ج 9، ص 59، چاپ دارالكتب هفت بيت آمده است و اين داستان در همان جلد ص 59-56 با تفاوتهاى مختصرى نقل شده است .
423-مغازى ابن اسحاق در دسترس اين بنده نيست ، ولى در آنچه محدث بزرگ احمد بن حسين بيهقى از همان منبع آورده است تفاوتهاى مختصرى ديده مى شود. گويا اين ابن ابى الحديد پاره يى از مطالب را تلخيص كرده است . لطفا به ترجمه دلايل النبوة بيهقى به قلم اين بنده ، ج 2، ص 56، 1361 ش تهران مراجعه فرماييد. م
424-در سيره ابن هشام و دلايل النبوه بيهقى آمده است كه كتابهاى ايشان خيس شد.
425-بيهقى در دلائل النبوة مفصل ديگرى را از زهرى نقل كرده است . لطفا به ص 60 ج 2 ترجمه آن ماخذ مراجعه فرماييد.م
426-براى اطلاع بيشتر از احوال عبدالله به بحث شيخ مفيد (رض ) در ص 304 ارشاد مراجعه فرماييد. م
427-در وقعه صفين نسبت اين مرد جشمى است .
428-نام قاتل پدر امرى القيس .
429-سراينده اين بيت امروقيس است و در لسان العرب ذيل وطب همين بيت را شاهد آورده است . م
430-عمرو بن اميه از پيشگامان مسلمانان است كه به حبشه هجرت كرد و سپس به مدينه هجرت كرد و پيامبر صلى الله عليه و آله او را به حبشه فرستاد و نامه يى همراه او براى نجاشى نوشته شد كه او را به اسلام دعوت فرمود و وكيل پيامبر بود تا ام حبيبه دختر ابوسفيان را به ازدواج آن حضرت در آورد. براى اطلاع بيشتر به ترجمه مغازى واقدى ، ص 567 و اسدالغابة ج 4، ص 96 و ترجمه الوثائق ، ص ‍ 83 مراجعه فرماييد . م
431-در سيره ابن هشام ، ج 3، ص 290 چاپ 1355 ق ، مصر نيز همينگونه است . ولى در ترجمه مغازى واقدى ، ص 566 چنين است كه بر بينى من كوفت و از دو سوراخ بينى من خون بيرون جهيد. م
432-فاصله ميان ذات السلاسل و مدينه ده شب راه بوده است . براى اطلاع بيشتر به مغازى واقدى ، ص 769، و طبقات ابن سعد، ج 2، ص 94 و ترجمه هر دو كتاب به قلم اين بنده مراجعه فرماييد. م
433-براى اطلاع بيشت در اين موارد به الاستيعاب ، ص 435 (يا الاصابة بان حجر، ج 2، ص 509 كه استيعاب در حاشيه آن چاپ شده است .) مراجعه فرماييد. م
434-با تفاوت اندكى در البيان والتبين جاحظ، ج 2، ص 39، چاپ عبدالسلام محمد هارون ، مصر 1388 ق آمده است . م
435-با تفاوتى اندك كه صحيح تر هم هست ، يعنى به جاى زندگى حيا و شرمى در ص 298 ج 2 البيان و التبين جاحظ چاپ عبدالسلام محمد هارون مصر آمده است . م
436-اين مصراع كه به صورت مثل در آمده است از اغلب عجلى است به مجمع المثال ميدانى ، ج 2، ص 58 چاپ محمد محى الدين عبدالحميد، مصر 1379 ق ، و فرائداللآل - فى مجمع الامثال شيخ ابراهيم حنفى ، ج 2، ص 45 مراجعه فرماييد. م
437-بخشى از اين گفتار در عقدالفريد ابن عبدربه ، ج 1، ص 7، چاپ مصر، 1948، بدون نسبت به عمروعاص ، بلكه با عنوان : برخى از دانشمندان گفته اند آمده است . م
438-با اندك تفاوت ، يعنى بدون جمله ميان غرق شدن و.... و در البيان و التبين جاحظ، ج 2، ص 113، چاپ عبدالاسلام محمد هارون ، مصر 1968 ميلادى آمده است . م
439-سوره نساء آيه 18.
440-براى اطلاع بيشت در مورد مرجئه به توضيح الملل ، ص 14، چاپ استادسيد محمدرضا جلالى نائينى ، 1362 ش ، تهران و تاريخ ادبيات در ايران ، استاد دكتر ذبيح الله صفا، ص 45، چاپ اول ، 1335 ش ، تهران مراجعه فرماييد. م
441-سوره زمر بخشى از آيه 53.
442-ابن ابى الحديد در پى اين مباحث سه فصل ديگر هم آورده است . نخست ، اقوالى درباره مزاح و حكاياتى در آن مورد كه ضمن آن نمونه هايى از مزاحهاى لطيف پيامبر صلى الله عليه و آله و اصحاب و تابعان را نقل كرده است . دوم ، بحثى درباره حسن خلق و پسنديده بودن آن . سوم بحثى درباره انگيزه هاى مادى ، درستخويى و تندى از جهات مختلف خواندنى است و سرانجام به نقل از كتاب الموفقيات زبير بن بكار نمونه هايى از خشونتهاى عمر را آورده است كه خارج از بحث تاريخ است و به همين سبب از ترجمه آن خوددارى شد.م .
443-در خطبه هاى 90-84 هيچ گونه بحث تاريخى نيامده است . م
444-طبرى و ابن اثير ضمن وقايع سال 35 هجرت با اندك تفاوتى اين خطبه را آورده اند. م
445-سوره دخان آيه 49، براى اطلاع بيشتر در اين مورد كه اين آيه به طريق حكم است بت تفسيرابوالفتح رازى ، ج 10 ص 123 چاپ مرحوم آقاى شعرانى مراجعه فرماييد. م
446-ابوجعفر محمد بن عبدالله معروف به اسكافى يكى از متكلمان بزرگ معتزله بغداد و داراى كتابهاى ارزنده و در گذشته به سال 240 هجرى است . براى اطلاع بيشتر به المعيار والموازنه اسكافى ، ص 1 كه به همت استاد شيخ محمد باقر محمودى چاپ شده است مراجعه فرماييد. م
447-سوره آل عمران بخش پايانى آيه 198. م
448-بخشى از آيه 34 سوره زخرف .
449-سوره حجرات آيه 13. در ترجمه از تفسير كشف الاسرار بهره برده ام . م
450-آيه 42 سوره فصلت
451-يكى از گرفتاريهاى بزرگ جامعه اسلامى به خصوص در مكه و مدينه دگرگوين نظام مالى و تقسيم اموال بود كه عمر آنرا پديد آورد، و طبيعى است كه پرداخت اموال در جلب قلوب مردم سست ايمان موثر است . براى اطلاع بيشتر در اين باره (در متون بسيار كهن ) به بحث محمد بن سعد در طبقات ج 3، بخش اول شرح حال عمر مراجعه فرماييد. م
452-به قولى بيست و پنج ساپروردگار
453-براى اطلاع بيشتر در مورد اين خطبه كه شروع به تواتر در منابع كهن پيش از نهج البلاغه نقل شده است . لفظ به بحث مستوفاى استاد عبدالزهراء حسينى خطيب در مصادر نهج البلاغه و اسانيده ، ج 2، ص 182-176 مراجعه فرماييد. م
454-اين كلمه در متن به صورت باب حمزه چاپ شده كه بدون ترديد غلط است . در چاپ سنگى تهران درست ضبط شده است . به مقاتل الطالببين ، ص 227 مراجعه فرماييد. م
455-اين كلمه به صورت وج آمده كه صحيح نيست . فخ جايى نزديك مكه است . در چاپ سنگى تهران درست ضبط شده است . به مقاتل الطالبين ، ص 285 چاپ نجف ، 1385 مراجعه فرماييد. م
456-چون در مورد اسماعيل درباره بداء)) مطرح شده به اين لقب ملقب گرديده است . م
457-ابوالقاسم عبدالله ، به المستكفى ، در ماه صفر 333 به خلافت رسيد و در جمادى الاخر سال 343 به دست معزالدوله خلع شد. به تاريخ الخلفا سيوطى ، ص 397، چاپ محمد محيى الدين عبدالحميد، مصر، 1389 ق مراجعه فرماييد. م
458-ابوبكر عبدالكريم بن مطيع در سال 363 پس از استفعاى پدرش به خلافت رسيد و به سال 381 زندانى شد و از خلافت استعفا داد و قادر به خلافت رسيد، به همان منبع ، ص 405 - 411 مراجعه فرماييد. م
459-به الكامل ، ج 2، ص 217، چاپ استاد محمد ابوالفضل ابراهيم مراجعه فرماييد كه با تفاوتها و افزونيهايى آمده است .
460-برخى او را معجول مى دانند. م
461-تفصيل اين خبر در كامل التواريخ ، ابن اثير، ج 4، ص 324-327 آمده است .
462-سوره احزاب آيات 61 و 62. م
463-براى اطلاع بيشتر در اين مورد به ص 110 ج 55 بحارالانوار، چاپ جديد مراجعه فرماييد. م 464-براى اطلاع بيشتر در مورد سفيانى ، در منابع كهن ، به اكمال الدين و اتمام النعمه شيخ صدوق ص ‍ 649، قم 1363 ش مراجعه فرماييد. م
465-به نقل استاد سيدعبدالزهراء حسينى خطيب در مصادر نهج البلاغه و اسانيده ، ج 2، ص 185، اين خطبه بر گرفته از خطبه مفصل تر و مشهورى است كه كلينى (ره ) كتاب ، كافى در بخش توحيد و صدوق هم در كتاب توحيد و ابن عبدربه در عقدالفريد، ج 4، ص 74 با تفاوتى آن را نقل كرده اند. م
466-اين دو بيت كه در پاورقى به نقل از امالى سيد مرتضى (ره )، ج 2، ص 268، به مطرود بن كعب خزاعى شاعر پناهنده به عبدالمطلب نسبت داده شده و در سيره ابن هشام ، ج 1، ص 58، چاپ مصر، 1355 نيز همين گونه آمده است . در منابع كهن ديگر، از جمله طبقات ابن سعد، ج 1، بخش اول ، ص ‍ 43، چاپ بريل و ترجمه طبقات به قلم اين بنده ، ج 1، ص 67، نشر نو، تهران ، 1365 و عقدالفريد ابن عبدربه ، ج 3، ص 327 پاورقى سوم ، 1372ق مصر، به عبدالله بن زبعرى نسبت داده شده است . م
467-همه مواردى كه سيد رضى آورده منقول از خطبه مفصلى است كه به صورت پراكنده در كتابهاى متعددى پيش از نهج البلاغه آمده است . از جمله : كتاب سليم بن قيس هلالى ص 110، و اصول كافى ، ج 2، ص 236 و عيون الاخبار ابن قتيبه ، ج 2، ص 301 و حلية اولياء ابونعيم ، ج 1، ص 76. براى اطلاع بيشتر به مصادر نهج البلاغه ، ج 2، ص 192 مراجعه فرماييد.م 468-سوره انعام ، بخشى از آيه 57.
469-اعتراض كننده . ابن كواء و از سران خوارج است . شيخ طوسى اين موضوع را در تهذيب الاحكام با اسناد خويش آورده است . همچنين به تفسير برهان سيد هاشم بحرانى ، ج 3، ص 268، ص چاپ 1393 مراجعه فرماييد. م
470-ابن ابى الحديد سپس به شرح موارد ديگر خطبه پرداخته است و ضمن آن مى گويد : على عليه السلام سوگند مى خورد و مى گويد دوست مى دارد معاويه يك تن از شاميان را به او بدهد و در قبال آن ده تن از ايشان را بگيريد و اين مثل آن است كه كسى يك دينار بدهد و يك درهم بگيرد.
471-به نقل از استاد سيد عبدالزهراء حسينى خطيب بخش آخر اين خطبه را على بن ابراهيم قمى در ص 384 ج 1 تفسير خود ذيل آيه بيست و پنجم سوره نحل با سند خود از حضرت صادق عليه السلام و شيخ مفيد در ص 160 الارشاد بخشى از آنرا آورده اند، و به ص 212 ج 2 مصادر نهج البلاغه مراجعه فرماييد. م
472-منظور رودخانه زاب بالاست كه ميان موصل و اربل است . م
473-صاحب مراصد الاطلاع آن را با ضم ف و سكون ط و ضم ر آورده و گفته است نزديك رمله و از فلسطين است .
474-رجوع كنيد به تاريخ طبرى ، ج 3، ص 1428. م
475-در متن شرح نهج البلاغه نام پدر شاعر به صورت عمرو ثبت شده است ه صحيح نيست و عمر صحيح است . شرح حال اين شاعر و نمونه هاى شعرش در اغانى ، ج 11 ص 309-293، چاپ درالكتب آمده است . او مورد توجه مروانيان و بنى عباس بوده است و بعد به محمد نفس زكيه پيوسته و بر منصور داونيقى خروج كرده است و پس از كشته شدن نفس زكيه به يمن گريخته است . رجوع كنيد به الاعلام زركلى ، ج 4، ص 247. م
476-نام دختر شاعر است . م
477-عبدالله بن عمر عبلى در بقيه اين ابيات كه پانزده بيت است درباره سران بين اميه مرثيه سروده است و از جاهايى كه قتل عام شده اند نام برده است .
478-الاغانى ، ج 4، ص 343، چاپ درالكتب .
479-اغانى ، ج 4، ص 344، چاپ دارالكتب .
480-سديف بن اسماعيل بن ميمون وابسته بنى هاشم و شاعر حجازى از اهل مكه به سال 146 به دست كارگزار منصور داونيقى بر مكه كشته شد. به اعلام زركلى ، ج 3، ص 126 مراجعه كنيد. م
481-كافر كوب ، در متن عربى به صورت جمع مونث كافر كوبات آمده است ، چماق هاى مخصوصى بوده است . ميان متن و آنچه در اغانى آمده است تفاوتهاى لفظى اندكى وجود دارد. م
482-با الكامل مبرد، ج 4، ص چاپ ابوالفضل ابراهيم ، مصر مراجعه فرماييد. ابن عبدربه هم در عقدالفريد، ج 4، ص 486، چاپ مصر، 1976 همين گونه است . م
483-ميان روايت مبرد در الكامل و ابوالفرج اصفهانى در الاغانى تفاوتهاى لفظى ديده مى شود. توضيحاتى كه مبرد درباره لغات داده است در ترجمه مورد استفاده قرار گرفت و ترجمه جداگانه آن ضرورتى نداشت . م
484-اين خبر به تفصيل بيشترى و با افزونيها و تفاوتهاى لفظى در صفحات مروج الذهب ، ج 6، ص ‍ 80-77 چاپ باربيه دومينار، پاريس آمده است . ظاهرا ابن ابى الحديد مطالب را تلخيص كرده است . م
485-يعنى ادريس بن حسن بن عبدالله بن حسن بن على عليه السلام موسس دولت ادريسيان درگذشته به سال 177 هجرى .براى اطلاع بيشتر از شرح حالش به المجدى عمرى ، ص 62، چاپ استاد دكتر احمد مهدوى دامغانى ، قم ، 1409 ق مراجعه فرماييد. م
486-اين موضوع هم با تفاوتهايى در مروج الذهب ، ج 6، ص 100 چاپ باربيه دومينار آمده است ؛ از جمله به جاى هزار تن دويست تن است . اين اشعار را هم مسعودى به عباس بن عبدالمطلب نسبت داده است و آنجه سه بيت است و حال آنكه در متن دو بيت . م
487-دابق نام دهكده و رودخانه يى در منطقه حلب است .
488-مروج الذهب مسعودى ، ج 6 ص ، 82-81، چاپ پاريس .
489-درب به نواحى ميان طوس و مرزهاى روم گفته مى شود.
490-مروج الذهب ، ج 6، ص 86-84. چاپ باربينه دومينار، پاريس با اندكى تلخيص و تصرف .
491-حكم بن ميمون ، از موسيقى دانان و ترانه خوانان معروف اواخر دوره مروانى و اوائل دوره عباسى است . عمرى دراز داشته و حدود سال 180 هجرى درگذشته است . رجوع كنيد به الاعلام زركلى ، ج 6، ص 296 م .
492-عبدالله بن عمرو بن عثمان بن عفان اموى معروف به عرجى از شعراى غزلسرا و شيفته به شكار و عشرت كه حدود سال 120 در زندان مكه در گذشت . به الاعلام زركلى ، ج 4، ص 246 مراجعه فرماييد.م .
493-در متن به جاى حجر اتس كه صحيح نيست از مروج الذهب تصحيح شد. م
494-دبا تفاوتهاى مختصر لفظى در مروج الذهب ، ج 6، ص 35-32 چاپ باربيه دومينار، پاريس آمده است . م
495-دبا تفاوتهاى مختصر لفظى در مروج الذهب ، ج 6، ص 35-32 چاپ باربيه دومينار، پاريس آمده است . م
496-در مروج الذهب حميمه است . م
497-با تغييرات لفظى و افزودنيهايى در مروج الذهب ، ج 6، 109-105 آمده است . م
498-آنچه كه ابن ابى الحديد آورده است در اغانى ، ج 4، ص 355-343 ، چاپ دارالكتب با اضافاتى آمده است ، ابن ابى الحديد سلسله روايان را حذف و به راوى مشهور قناعت و برخى از موارد را تلخيص كرده است . م
499-ابراهيم بن على بن سلمة بن عامر هرمه كه بيشتر به ابن هرمه معروف است از شاعران غزلسراى قرن دوم هجرى و از شاعران هر دو حكومت اموى و عباسى و در گذشته حدود 176 هجرى است . به الاعلام ، ج 1، ص 44، مراجعه فرماييد. م
500-سوره انبياء بخشى از آيه 38.
501-سليمان بن على (142-82 ه . ق .) عموى سفاح و منصور بوده است و مشهور به جود و بخشش . از سال 133 به حكومت بصره گماشته شد. براى اطلاع بيشتر به فوات الوفيات ابن شاكر كتبى ، ج 1، 362، چاپ محمد محيى الدين عبدالحميد، مصر مراجعه فرماييد.م .
502-به فتح اول و تشديد و ضم دوم لقب على بن عبدالله از موسيقى دانان بزرگ نيمه اول قرن سوم هجرى است كه به سال 236 هجرى درگذشته است . شرح حال و پاره اى از ترانه هاى او در الاغانى ، ج 11، ص 364-333، چاپ دارالكتب آمده است . م
503-ظاهرا شرطه حجام ضرب المثل است . زمخشرى در اساس البلاغه ، ص 233اش ارتى دارد. شايد منظور اين است كه قتل عام بنى اميه را از حيث بيمقدار بودن آن به خون حجامت تشبيه مى كند. م
504-آيه 105 سوره انبياء.
505-از آيه 47 سوره هود.
506-از آيه 47 سوره هود.
507-سوره ابراهيم ، آيه 18.
508-سوره مريم ، آيه آخر.
509-1 و 2 مبرد، ج 2، ص 220-218، چاپ محمد ابوالفضل ابراهيم .
510-1 و 2 مبرد، ج 2، ص 220-218، چاپ محمد ابوالفضل ابراهيم .
511-در متن و چاپ اول تهران ابوهاشم محمد بن حنفيه آمده كه صحيح نيست . ابوهاشم كنيه عبدالله پسر محمد بن حنفيه است در سطور آيند هم ملاحظه خواهيد فرمود. م
512-نام كوهپايه يى ميان دمشق و مدينه و از توابع حميمة است كه فرزندان على بن عبدالله بن عباس ‍ آنجا ساكن بوده اند. به معجم البلدان ياقوت مراجعه فرماييد. م
513-در متن به صورت محمد بن معاويه آمده كه اش تباه است ، از چاپ تهران تصحيح شد.م
514-ابوالحسن عمرى مى گويد : عبدالله سوار كار شجاع و شريفى بود كه به روزگار مروان بن محمد خروج كرد. به المجدى ، ص 297، چاپ استاد محترم دكتر احمد مهدوى دامغانى ، قم 1409 ق مراجعه فرماييد.
515-مصراع دوم بيتى از ابوذويب هذلى است كه در ديوان الهذليين ، ج 1، ص 156 آمده است و مصراع اولش چنين است : از سنتى كه خودت نهاده اى بى تابى مكن .
516-همسر مهدى عباسى و مادر هادى و رشيد، از زنان اديب و دانشمند است كه به سال 173 درگذشت . رجوع كنيد به الاعلام زركلى ، ج 2، ص 375. م .
517-سوره شورى بخشى از آيه 23.
518-سوره شورى بخشى از آيه 38.
519-براى اطلاع بيشتر در مورد اين خطبه و خطبه هاى ديگر داود بن على به ترجمه تاريخ طبرى به قلم مرحوم ابوالقاسم پاينده ، ص 4622-4619 مراجعه فرماييد. م
520-سوره والشمس آيات 14 و 15.
521-صبر، گياهى است بسيار تلخ و بد مزه . م
522-بخشى از آيه اول سوره مائده . م
523-ظاهرا منظور اسماعيل بن عياش است كه متولد سال 106 و در گذشته در سال 182 ه . ق . كه محدث و عالم شام بوده و از سوى منصور به سرپرستى جامه خانه گماشته شده است . به الاعلام زركلى ، ج 1، ص 318 مراجعه شود. م
524-اسماعيل بن محمد، معروف به سيد حميرى (173-105 ه ق ) از شاعران پر كار و مشهور شيعه است .
براى اطلاع بيشتر از شرح حال او در منابع ، عربى به الاغانى ، ج 7، ص 278-229؛ دراالكتب مصر، و اعيان الشيعه مرحوم علامه امين ، ج 3، صفحات 405 تا 430، چاپ جديد، بيروت ، 1403 ق ، و در منابع فارسى به مقاله اين بنده در نشريه دانشكده الهيات و معارف اسلامى ، ص 210-192، شماره 16 و 17 مراجعه فرماييد. م
525-اين ابيات در الاغانى ، ج 7، ص 240، چاپ دارالكتب ، با اختلافاتى آمده است .
526-سوره احزاب آيه 33.
527-اين سخنور چاپلوس كه به مقتضاى سياست روز چنين سخن مى گويد و مصلحت نمى بيند؟ نامى از ابوطالب و على عليه السلام ببرد اندكى پس از سخنرانى ، پاداش خود را با شمشير دژخيمان منصور چنان دريافت كرد كه مايه عبرت است . براى اطلاع بيشتر به بحث ابوحنيفه دينورى در اخبال الطوال ، ص 421، و ترجمه آن كتاب به قلم اين بنده ، نشر نى ، تهران ، 1346 ش ، مراجعه فرماييد .م
528-نام جايى ميان مكه نزديك جحفه است . به معجم البلدان ياقوت ، ج 8، ص 360، چاپ 1906 ميلادى ، مصر مراجعه كنيد.
529-ابوالفضل ربيع بن يونس از وابستگان بنى عباس كه نخست به پرده دارى منصور و سپس به وزارت او و هادى رسيد و در آغاز سال 170 درگذشت . به تاريخ بغداد، ج 8 ص 414 مراجعه فرماييد .م
530-فضل بن عبدالرحمان كه در گذشته حدود سال يكصد و سه هجرى است و پيرمرد و شيخ بنى هاشم به روزگار خود بوده است و از علما و شاعران مشهور است . او نخستين كسى است ؟ در سوك زيد بن على جامه سياه پوشيد. براى اطلاع بيشتر از شرح حال او و منابع آن به الاعلام ، ج 5، ص 356 مراجعه فرماييد. م
531-ابن ابى الحديد سپس درباره بقيه اين خطبه سه صفحه شرح داده است كه هيچ گونه مطلب تاريخى ندارد.