next page

300- حسن بن زيد بن حسن بن على ، عليهما السلام ، متولد به سال 83 در گذشته به سال 168 هجرى كه به روزگار حكومت منصور عباسى پنج سال حاكم مدينه بود و سپس مورد خشم او قرار گرفت و زندانى شد.
مهدى عباسى او را از زندان بيرون آورد. به الاعلام زركلى ، جلد 2، صفحه 205 مراجعه فرماييد. م
301- ابن هرمه ، از شاعران قريش متولد به سال 90 هجرت در مدينه كه تاريخ مرگش معلوم نيست ولى مدفون در گورستان بقيع است : به مقاله شارل پلا در دانشنامه ايران و اسلام ، صفحه 917 مراجعه فرماييد. م
302- براى اطلاع به مستدرك الصحيحين حاكم نيشابورى ، جلد 3، صفحه 127 و به بحث مستوفاى استاد محترم سيد مرتضى حسينى فيروز آبادى در فضائل الخمسه ، جلد 2، صفحات 200 تا 212 مراجعه فرماييد. م
303- احمد بن طلحه بن متوكل معروف به المعتضد بالله متولد به سال 242 يا 243 هجرى كه به ساصفحه 279 هجرى به خلافت رسيد و سال 289 در گذشت . به تاريخ الخلفاء سيوطى ، چاپ قاهره ، 1969 ميلادى صفحه 368 مراجعه فرماييد. م
304- عبيدالله بن سليمان از ماه صفر 277 تا هنگام مرگ خود كه به سال 288 بوده است وزارت معتمد و معتضد را بر عهده داشته است . به معجم الانساب و الاسرات الحاكمه ، زامباور، صفحه 7 مراجعه فرماييد. م
305- قاضى يوسف متولد به سال 208 هجرى و در گذشته به سال 297 نخست قاضى بصره و واسط بود و سپس بر بخش شرقى بغداد به قضاوت گماشته شد. از محدثان مشهور است و كتابى به نام سنن از آثار اوست . به تاريخ بغداد خطيب ، جلد 14، صفحه 310 مراجعه فرماييد. م
306- جاى بسى تاسف است كه رفتار خليفگان عباسى كه با آن هم استقبال عمومى روى كار آمدند و از پيشتيبانى ايرانيان بر خورد دار بودند، به اينجا كشيده شود كه در مركز خلافت آنان مردم به هنگام آب آشاميدن بر معاويه رحمت آورند! و صد سال پيش از اين تاريخ هم اين بيت ابو عطاء افلح بن يسار سندى كه گفته است : ياليت جور بنى مروان عادلنا - وليت عدل بنى العباس فى النار در كوچه و بازار به گوش مى خورد. خداوند همه را عبارت بين قرار دهد. م
307- كسى جرات نداشته است از معتضد بپرسد در آن مناقب كه بر شمردى سهم عباس چيست ؟ او كه در جنگ بد با مشركان بود و اسير شد و با آنكه گفت مسلمانم پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند ظاهر كار تو اين است كه بر ضد ما در جنگ شركت كرده ام و فديه از او گرفته و آزاد شد. آن مناقب از آن على و حمزه و جعفر، سلام الله عليهم اجمعين است . م
308- سروه هفدهم ، بخشى از آيه 60، گروهى از مفسران همچون على بن ابراهيم قمى و عياش و شيخ طبرسى و سيد هاشم بحرانى در تفاسير خود آورده اند كه منظور از شجره ملعونه بنى اميه اند. برخى ديگر چون شيخ طوسى و ابوالفتوح رازى چيزى در اين باره ننوشته اند. م
309- ابن ابى الحديد ضمن شرح خطبه هشتاد و سوم اين موضوع را از كتاب المخاخرات زبير بن بكار آورده است ؛ به جلوه تاريخ در شرح نهج البلاغه ، جلد 3، صفحه 304 مراجعه فرماييد. م
310- مضمون آيه هشتاد و دوم سوره مائده است .
311- اين موضوع را واقدى در مغازى و ابن سعد در طبقات آورده اند. به ترجمه طبقات ، جلد 2، 168 به قلم اين بنده مراجعه فرماييد. م
312- اين موضوع را ابن ابى حاتم و ابن مردويه و بيهقى در دلائل النبوه و ابن عساكر و فخر راز ذيل تفسير آيه 62 سوره بنى اسرائيل آورده اند. به السبعه من السف استاد محترم سيد مرتضى حسينى فيروز آبادى ، صفحه 206 مراجعه فرماييد. م
313- اين موضوع را ترمذى در صحيح خود ضمن تفسير سوره قدر و محمد بن جرير طبرى در تفسير طبرى ، جلد 30، صفحه 167 و حاكم نيشابورى در مستدرك الصحيحين ، جلد 3، صفحه 170 و گروهى ديگر از مفسران بزرگ آورده اند. به السبعه من السلف ، صفحه 201 مراجعه فرماييد. م
314- اين موضوع را مسلم در صحيح خود و ابو داود در مسند خود و متقى در كنزالعمال ، جلد 6 صفحه 87 آورده اند. به السبعه من السلف ، صفحه 186 مراجعه فرماييد. م
315- اين موضوع را ذهبى در ميزان الاعتدال ، جلد 2، صفحه 17 و 129 و ابن حجر در تهذيب التهذيب ، جلد 5، صفحه 110 و جاهاى ديگر و نيز ديگران آورده اند. براى اطلاع بيشتر به السبعه من السلف ، صفحه 200 مراجعه فرماييد. م
316- سوره يونس ، آيه 91.
317- سوره توبه ، بخشى از آيه 32.
318- براى اطلاع بيشتر از موضوع اعدام اين دو بزرگوار به ترجمه اخبار الطوال ، نشرنى ، تهران ، 1364، صفحه 271 و ترجمه نهايه الارب ، جلد 7 تهران ، امير كبير، 1364، صفحه 95 و طبقات ابن سعد، جلد 6 چاپ بريل ، صفحه 151 مراجعه فرماييد. م
319- سوره احزاب ، آيه 5.
320- براى اطلاع بيشتر در اين مورد به ترجمه نهايه الارب ، جلد 7، تهران ، امير كبير، 1364، صفحه 74 مراجعه فرماييد. م
321- سوره انعام ، آيه 45.
322- سوره احزاب ، بخشى از آيه 64.
323- سوره بقره ، بخشى از آيه 159.
324- سوره مجادله ، آيه 22.
325- به نقل استاد محترم سيد عبدالزهراء حسينى در مصادر نهج البلاغه ، جلد 3، صفحه 274. اين نامه را ابوالعباس فلقشندى در صبح الاعشى ، جلد 1، صفحه 229 و شهاب الدين احمد نوبرى در نهايه الارب ، جلد 7، صفحه 233 و اعثم كوفى در الفتوح ، جلد 2، صفحه 961 با افزونيهايى آورده اند. م
326- ابو جعفر نقيب را در پاورقيهاى گذشته مكرر معرفى كرده ام كه متولد 548 و در گذشته 613 و از ادباى طراز اول نيمه دوم قرن ششم و دهه نخست قرن هفتم است . آنچه لازم است گفته شود اين است كه دكتر مصطفى جواد كتابى به نام ابو جعفر النقيب تاليف كرده است . م
327- براى اطلاع از تمام مطالب نامه معاويه به وقعه صفين نصر بن مزاحم ، مصر، 1382 ق ، صفحه 86 و ترجمه آبه قلم استاد پرويز اتابكى مراجعه فرماييد.م
328- بر خوانندگان گرامى روشن است كه حق با ابن ابى الحديد است زيرا ابولهب عموى پيامبر و على است و تكذيب كننده اى است كه در نكوهش او سوره اى نازل شده است . م
329- منظور از ابو عثمان ، عمرو بن بحر معفرو به حافظ دانشمند پركار قرن دو نيمه اول قرن سوم هجرى است . م
330- نام اين شاعر و چند بيت از او در معجم الشعراء مرزبانى ، چاپ كرنكو، قاهره ، بدون تاريخ ، صفحه 375 آمده است . م
331- آيه نخست ، سوره ايلاف كه در مكه نازل شد و گروهى از مفسران و قاريان آن را دنباله سوله فيل و هر دو را يك سوره دانسته اند. به كشف الاسرار ميبدى ، جلد 10، صفحه 624 و تفسير ابوالفتوح ، جلد 12، چاپ مرحوم شعرانى ، صفحه 179 مراجعه فرماييد. م
332- اصبح ليل ضرب المثلى است كه در شدت گرفتارى و شب بسيار سخت گفته مى شود. به مجمع الامثال ميدانى ، جلد 1، صفحه 404، ذيل شماره 2132 مراجعه فرماييد. م
333- اشاره است به موضوع طرح شده در سوره نساء، آيه 22، مى فرمايد زنانى را كه پدران شما به همسرى داشته اند به ازدواج خود در مياوريد مگر آنچه گذشته است كه كارى زشت و مغبوض ‍ خداوند است . م
334- دغفل ، كه از مشهورترين نسب شناسان عرب است ؛ به سال 65 هجرى در گذشته است . او به فرمان معاويه عهده دار تعليم يزيد شد. براى اطلاع بيشتر به الاعلام زركلى ، جلد 3، صفحه 18 مراجعه فرماييد. م
335- از افراد بخشنده عرب و مورد توجه بنى اميه كه به سال 65 هجرى در سجستان در گذشت . به الاعلام ، جلد 3، صفحه 331 مراجعه فرماييد. م
336- از اين قصيده در ديوان حسان بن ثابت ، چاپ بيروت ، 1386 ق ، پنج بيت آمده است . م
337- طلا و در هم منسوب به هر قل پادشاه روم .
338- اين موضوع با توجه به آنكه تولد پيامبر صلى الله عليه و آله در عام الفيل بوده است و عبدالمطلب در هشت سالگى پيامبر صلى الله عليه و آله در نود پنج سالگى يا هشتاد و پنج سالگى در گذشته است نمى تواند صحيح باشد، بلكه در آن هنگام عبدالمطلب پيرى خردمند بوده است . م
339- بيهقى هم در دلائل النبوه اين موضوع را آورده است به صفحه 75 ترجمه جلد اول آن به قلم اين بنده مراجعه فرماييد. م
340- براى اطلاع بيشتر در اين مورد در متون كهن به سيره ابن هشام ، جلد 1، مصر، 1355 ق ، صفحه 151 و ترجمه طبقات ابن سعد، جلد 1، صفحه 70 و ترجمه دلائل النبوه بيهقى ، جلد 1، صفحه 81 و ترجمه نهايه الارب ، جلد 1، صفحه 56 مراجعه فرماييد كه اختلافات لفظى و موضوعى اندكى هم با يكديگر دارد. م
341- موضوع چاه و آب زمزم در منابع ديگر چون قصص قرآن مجيد سور آبادى و كشف الاسرار ميبدى و تفسير ابوالفتوح رازى به صورتى شيواتر و بهتر نقل شده است . م
342- قسامه ، به فتح اول و بدون تشديد، يعنى سوگند دادن پنجاه تن از اهل شهر و محله اى كه در آن كشته اى يافت شود و قاتلش معلوم نباشد و اولياى مقتول هم ادعايى درباره شخص خاصى نداشته باشند. براى اطلاع بيشتر بايد به كتب فقه و به عنوان مثال دعائم الاسلام قاضى نعمان مغربى ، جلد 2، صفحه 427 مراجعه كرد. م
343- به سيره ابن هشام ، جلد 1، مصر، 1355 ق ، صفحه 152 و ترجمه اخبار مكه ابوالوليد ازرقى ، به قلم اين بنده ، (تهران ، نشر بنياد، 1368) صفحه 337 مراجعه فرماييد. م
344- آيا منظور اين سعد كاتب واقدى است كه آثار واقدى همه پيش او بوده است ؟ م
345- اين گفتگو در كتاب الاغانى به اين صورت است كه معاويه به او گفت از بزرگان قريش چه كسانى را ديده اى ؟ گفت : عبدالمطلب بن هاشم و اميه بن عبدشمس را ديده ام . معاويه گفت : آن دو را براى من توصيف كن . گفت : عبدالمطلب سپيد چهره و بلند بالا و خوش چهره و بر پيشانى او پرتو پيامبرى و پادشاهى بود. ده پسرش همچون شيران بيشه بر گرد او مى گشتند. تفاوتهاى لفظى اندك ديگرى هم دارد.
346- ذهبى در ميزان الاعتدال ، جلد 4، صفحه 349، ذيل شماره 9415 اين شخص را به صورت وليد بن هشام قحذمى نام برده و او را ثقه مى داند. م
347- مثلى كه در متن آمده يكفيك من شر سماعه است يعنى شنيدن آن بس است . ميدانى در مجمع الامثال ، جلد 1، صفحه 194، ذيل شماره 1026 آن را آورده است . شايد مثل فارسى فوق را بتوان به جاى آن به كار برد. م
348- ميان ابياتى كه ابن ابى الحديد نقل فرموده است و ابياتى كه در ديوان شيخ الاباطح ابى طالب ، صفحه 22 به روايت ابن جنى آمده است تفاوتهاى لفظى مختصر و تقدم و تاخر ديده مى شود. م
349- اين شخص را نبايد با حضرت امام على بن حسين زين العابدين كه به سجاد هم مشهور هستند اشتباه كرد. م
350- در چاپ مصرو چاپ سنگى تهران همين گونه است ، و جاى شگفتى است كه استاد محمد ابوالفضل ابراهيم متوجه اشتباه بودن اين مطلب نشده است . عاتكه دختر ابوهشام بن عتبه و همسر يزيد بن معاويه و مادر خالد بن يزيد است . براى اطلاع بيشتر به ترجمه تاريخ طبرى ، صفحه 3252 و ترجمه نهايه الارب ، جلد 6، صفه 79 مراجعه فرماييد. م
351- مقصود اظهار مسرت ابوسفيان از شكست مسلمانان در آن جنگ است و اينكه گفت اميدوارم تا كنار دريا بگريزند براى اطلاع بيشتر به صفحه 694 ترجمه مغازى واقدى به قلم اين بنده مراجعه فرماييد. م
352- اين موضوع در صورت صحت قرينه اى است كه تولد حضرت سجاد در سال 38 هجرى نبوده است ، زيرا در آن صورت سن ايشان در واقعه كربلا بيست و دو سال مى شده است . به زندگانى على بن الحسين عليه السلام به قلم استاد دكتر سيد جعفر شهيدى ، صفحات 34-29 هم مراجعه فرماييد. م
353- اين دو بيت در لسان العرب ، جلد 6 صفحه 174 به سليم بن سلام حنفى نسبت داده شده است و الفاظ آن اندكى تفاوت دارد. شيخ مفيد در ارشاد، تهران ، 1377 ق ، صفحه 199 هشت بيت آورده و آن را از عبدالله بن زبير اسدى دانسته است و ظاهرا سخن او صحيح تر است . م
354- اين دو بيت از قصيده اى است كه عبدالله بن عمر عبلى از شاعران بنى اميه درباه كشته شدگان امويان و مروانيان در جنگهاى بنى عباس با ايشان سروده است . م
355- اين دو بيت از قصيده است كه سديف خطاب به ابوالعباس سفاح سروده است : براى اطلاع بيشتر از هر دو مورد به بحث ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه ، جلد 7، صفحه 122 و جلوه تاريخ در شرح نهج البلاغه ، جلد 3، صفحه 380، ذيل خطبه 104 مراجعه فرماييد. م
356- محمد بن ذويب معروف به عمانى از شاعران قرن دوم هجرى و پيوسته به دربار هارون الرشيد است . به الشعر و الشعراء ابن قتيبه ، بيروت ، 1969، صفحه 643 مراجعه فرماييد. م
357- سوره جمعه ، بخشى از آيه 11.
358- بخشى از آيه 115 سوره بقره است . خوانندگان گرامى توجه فرمايند كه در مورد شان نزول اين آيه و اينكه براى نماز در تاريكى بيابانهاست و يا آنكه اين حكم نسخ شده است ، مفسران بزرگ سنى و شيعه به تفصيل سخن گفته اند. براى نمونه به تفسير كشاف زمخشرى ، جلد 1، تهران ، انتشارات آفتاب ، صفحه 307 و تفسير تبيان شيخ طوسى ، جلد 1، چاپ نجف ، صفحه 321 مراجعه فرماييد. م
359- اين كارگزاران بنى مروان كوشش از مقام شامخ پيامبر صلى الله عليه و آله به هر صورت بكاهند و نظير اين مطلب ار نويرى از خالد بن عبدالله قسرى حاكم مكه نقل كرده است . به ترجمه نهايه الارب ، جلد 6، (تهران : امير كبير، 1364) صفحه 247 مراجعه فرماييد. م
360- خوانندگان گرامى توجه دارند كه خطبه هاى نماز جمعه به جاى دو ركعتى است كه از آن حذف شده است و احكام آن همچون نماز است و انجام كارى كه در نماز جايز نيست در آن هم جايز نيست . براى اطلاع بيشتر بايد به كتابهاى فقه و براى نمونه مى توان به دعائم الاسلام ، جلد 1، صفحه 183 مراجعه كرد. م
361- در ديوان حسان ، چاپ بيروت ، 1386 ق ، صفحه 212 به جاى دو بيت ، سه بيت آمده است . م
362- عبدالله بن روبه معروف به عجاج در گذشته حدود سال 90 هجرى از شاعران مخضرم كه در دوره جاهلى و اسلام شعر سروده و هجو كسى را نكرده است . براى اطلاع بيشتر به الشعر و الشعراء ابن قتيبه ، بيروت ، 1969 ميلادى ، صفحه 492 مراجعه فرماييد. م
363- در متن و در چاپ سنگى اين نام (((عبدالرحمان ))) ضبط شده است ولى به قرينه جمله بعد معلوم است كه صحيح نيست و عبدالله صحيح است . م
364- براى اطلاع بيشتر در اين مورد به ترجمه اخبار الطوال ، صفحه 355 و ترجمه نهايه الارب ، جلد 6، صفحه 102 مراجعه فرماييد. م
365- جنگ هباءه از جنگهاى معروف اعراب در دوره جاهلى است . براى اطلاع بيشتر از آن به ترجمه نهايه الارب جلد 10، (تهران : امير كبير، 1367) صفحه 334 مراجعه فرماييد. م
366- خيزران ، در گذشته به سال 173 هجرى ، همسر مهدى عباسى و مادر هادى و هارون الرشيد است ، خالصه كنيز او بوده است . به شرح حال سلسبيل دسترسى نيافتم . به اعلام النساء عمر رضا كحاله ، جلد 1، صفحه 395 و الاعلام زركلى ، جلد 2، صفحه 375 مراجعه فرماييد. م
367- فضل يا مفضل بن قدامه معروف به ابوالنجم از شاعران بزرگ قرن اول و دوم هجرى است كه مرگش را به سال 130 هجرت نوشته اند. به الاغانى ابوالفرج اصفهانى ، جلد 10، چاپ دارالثقافه ، صفحه 150 مراجعه فرماييد. م
368- در الاغانى آمده است كه ابوالنجم پيش از آنكه اين مصراع را تمام كند متوجه لوچ بودن هشام شد و خاموش ماند. هشام گفت : آن را تمام كن و همينكه گفت او را با پس گردنى بيرون انداختند. م
369- عمر بن عبدالعزيز اين كار را در سال 93 هجرى به فرمان وليد بن عبدالملك اتجام داده است . به ترجمه نهايه الارب ، جلد 6، صفحه 252 و ترجمه تاريخ طبرى مرحوم پاينده ، صفحه 3868 مراجعه فرماييد. م
370- جهميه ، پيروان جهم بن صفوان هستند كه در ميان جبريون مهم ترين گروهند. براى اطلاع از عقايد ايشان به توضيح الملل ، چاپ استاد محترم دكتر سيد محمد رضا جلالى نابينى ، جلد 1، صفحه 111 مراجعه فرماييد. م
371- بسطام يشكرى معروف به شوذب مقتول به سال 101 هجرى قمرى از سران خوراج كه بر عمر بن عبدالعزى خروج كرد. به الاعلام زركلى ، جلد 2، صفحه 24 مراجعه فرماييد. م
372- كثير عزه از شعراى بزرگ قرن اول اوايل قرن دوم در گذشته به سال 105 هجرى . براى اطلاع بيشتر از شرح حال او و شانزده بيت ديگر از اين قصيده به الشعر و الشعراء ابن قتيبه ، چاپ بيروت ، 1969 ميلادى ، صفحه 412 مراجعه فرماييد. م
373- خالد از اميران سفاك مروانيان كه متهم به زندقه بوده است . او دو بار در فاصله سالهاى 81 تا 86 و 93 تا 96 هجرى حاكم مكه بود و سرانجام به دست يوسف بن عمر ثقفى و به فرمان وليد بن يزيد كشه شد. به معجم الانساب زامباور، صفحه 28 و الاعلام زركلى ، جلد 2، صفحه 338 مراجعه فرماييد. م
374- در اين مورد به گفتگوى عبدالله بن زبير با مادرش اسماء دختر ابوبكر كه ابوالفضل بيهقى در تاريخ بيهقى چاپ مرحوم دكتر فياض ، مشهد، 1356 ش ، صفحه 237 آورده است و به ترجمه اخبار الطوال به قلم اين بنده ، (تهران : نشرنى ، 1364)، صفحه 355 و به ترجمه نهايه الارب ، جلد 6، (تهران : امير كبير 1364) صفحه 102 مراجعه فرماييد. م
375- براى اطلاع از شمار فرزندان و فضايل على بن عبدالله و شعرى كه در ستايش او سروده داست به المجدى ، على بن محمد علوى ، چاپ استاد محترم دكتر احمد مهدوى دامغانى ، قم ، 1409 ق ، صفحه 298 مراجعه فرماييد. م
376- براى اطلاع بيشتر در مورد اين حديث كه در حد تواتر است به بحث مستوفاى علامه مجلسى ، رضوان الله عليه ، در بحار الانوار، جلد 46 چاپ جديد، صفحات 228-223 مراجعه فرماييد. م
377- براى اطلاع بيشتر از شرح حال نقيب ابو احمد كه متولد به 304 و در گذشته به 400 هجرى است و مرثيه ابوالعلاء معرى در مرگ او در منابع فارسى لطفا به مقاله اين بنده با عنوان سيد رضى و سيد مرتضى در نشريه دانشكده الهايت مشهد، شماره پنجم ، زمستان 1352 ش ، مراجعه فرماييد. م
378- متولد به سال 169 و در گذشته به سال 246 هجرى كه بيست و سه رساله از تاليفات او در منابع ذكر شده است . به الاعلام زركلى ، جلد 6، صفحه 5 مراجعه فرماييد. م
379- براى اطلاع بيشتر از شرح حال اعقاب امام حسن عليه السلام در منابع فارسى به بحث مفصل مرحوم محدث قمى در كتاب منتهى الامال ، جلد 1، چاپ علميه تهران ، 1321 ش ، صفحات 202-175 مراجعه فرماييد. م
380- اين بزرگوار به ابوالحسين طالبى هم مشهور است . مقتول به سال 250 هجرى است . اين رومى هم براى او مرثيه سروده است . به الاعلام زركلى ، جلد9، صفحه 200 مراجعه فرماييد. م
381- در متن و هم در چاپ تهران عمر بن حسين آمده كه درست نيست . از المجدى تصحيح شد و به الاعلام زركلى ، جلد 7 صفحه 225 مراجعه فرماييد. م
382- در مورد نسب اين ابزرگوار هم در متن و در چاپ سنگى تهران ظاهرا اشتباهى رخ داده است كه به صورت محمد بن على بن صالح آمده است . ازمقاتل الطالبيين ابوالفرج اصفهانى ، چاپ كاظم المظفر، نجف ، 1385 ق ، صفحه 397 تصحيح شد. شرح حال و نمونه هايى از شعر او در همان كتاب آمده است . م
383- احمد بن عيسى در بصره پوشيده زندگى مى كرده است و در همان شهر به سال 247 به روزگار متوكل در گذشته است . به المجدى چاپ استاد محترم دكتر احمد مهدوى دامغانى ، قم ، 1409 ق ، صفحه 188 مراجعه فرماييد. م