next page

1- ايران و تمدن ايرانى ، ص 4.
2- فرهنگ معين ، ج 5. - و.
3- جغرافياى مفصل ايران ، ج 1، ص 46 - 47.
4- تاريخ سياسى ايران ، ص 43.
5- ريگ ودا، ص 3
6- ايران ويچ ، ص 16
maspiens -phiens mara -pasargades
germanies -derousieens -panthialeens
sagartiens -dropique -mardes -daens
strouchates -pareraceniens -bouses
.mages -boudiens -arizantes
7- تاريخ ماد، ص 134 - 137.
8- تاريخ ايران باستان ، ص 62
9- همان ماخذ، ص 64
10- راز بقاياى تمدن ايران ، ص 3

11- 118.5l.p.iii.vol .history ancient cambridge the .2
12- تاريخ ماد، ص 319 - 323
13- pcid.o.history ancient cambridge the.1
14- گيلان از آغاز تا انقلاب مشروطيت ، ص 22 - 23، همچنين نگاه كنيد به كتاب تاريخ گيلان ، ص 18 - 23.
15- اوستا نامه مينوى ، آئين زرتشت ، ص 3
16- ايران در عهد باستان ، ص 64
17- گات ها، زرتشت - اوستا، ص 28: هم چنين نگاه كنيد به كتاب زرتشت مزديسنا و حكومت ، ص ‍ 80
18- گات ها: بخشى از يسناهاست كه مهم ترين بخش اوستاست و داراى (72) فصل يا (هات ) مى باشد.
19- از گات ها تا مشروطيت ، ص 71
20- تاريخ ماد، ص 87
21- يشتها، ج 1، ص 2
22- ايران در عهد باستان ، ص 71 - 72
23- 1926.newyork.p208.man prehistoric :demorgan.1
24- .209 p- pcid.d demorgan.2
25- ايران در عهد باستان ، ص 130
26- 1941.london.180.p , ancient the in iran :herzreld.1
27- 1879.paris.127.p.cuneiformes tentes de choix :lonormal.2
28- زيگورات (ziggurate) معبد هرمى شكل پلكانى و يك ساختمان مذهبى بود كه از مشخصه هاى معمارى شهرهاى اصلى ميان رودان (بين النهرين ) قديم از 200،2 تا 500 ق .م .است .
زيگورات ها را هميشه از آجر مى ساختند و درون آن اتاق نداشت ، قاعده ى آن معمولا مربع يا مربع مستطيل و تقريبا به ابعاد 50*40 متر بود.
بالا رفتن از آن به وسيله پلكان يا از يك سطح شيب دار انجام مى شد تقريبا نيمى از زيگورات هاى كشف شده داراى پلكان نبوده اند. در سطح شيب دار آن معمولا درخت و بوته هايى كاشته مى شد باغ هاى معلق بابل بهترين زيگورات هاى باقى مانده در اور است - و.
29- تاريخ شاهنشاهى هخامنشى ، ص 1 - 5
30- تاريخ و تمدن عيلام ، ص 50 و مقايسه كنيد با كتاب تاريخ اسلام ، ص 39 و همچنين :
baby soulhern chaldeansin and arameans noteson a.j .man brinko1977 .e.b theentury seven the in lonia
31- تاريخ و تمدن عيلام ، ص 5
32- ايران در عهد باستان ، ص 129
33- تاريخ ماد، ص 120
34- تاريخ ايران باستان ، ص 67
35- ايران از آغاز تا اسلام ، ص 28
36- هنر ايران ، ص 39
37- تركستان نامه ص 124
38- تاريخ هرودوت ، ص 231
39- تاريخ تمدن ، كتاب اول ، بخش اول ، ص 517
40- تاريخ ماد، ص 87
41- جمس درامستتر darmesteter james ايران شناس فرانسوى 1849 - 1894. - و.
42- 89/1960 empire persian .t.a omstoad .1
43- تاريخ سياسى و اقتصادى هخامنشيان ، ص 1
44- ايران از آغاز تا اسلام ، ص 132
45- آريارمنه جد داريوش بزرگ ، شاه بزرگ ، شاه شاهان ، شاه در پارسى ، پسر چپش پيش شاه نوه هخامنشى . زلف نارمن شارپ فرمان هاى شاهنشاهان هخامنشى شيراز 1343
46- لوح آريارمنه ، شاه هخامنشى همدان
47- ايران از آغاز تا اسلام ، ص 136
48- ايران در عهد باستان ، ص 177
49- مراد قيام كئوماتاى مغ است . وى مدت هفت ماه در غياب كمبوزيا پادشاهى كرده است كه او نيز توسط داريوش به قتل رسيد. علاوه بر آن قيام هاى ديگرى مانند قيام وهيزداته قيام فرورتيش نيز بوجود آمده كه شرح آن در كتيبه داريوش - در بيستون - آمده است .
50- ميراث باستانى ايران ، ص 178
51- ميراث باستانى ، ص 178
52- تاريخ سياسى و اقتصادى هخامنشيان ، ص 13 - 15
53- تاريخ ايران باستان ، ج 1، ص 107
54- تاريخ سياسى و اقتصادى هخامنشيان ، ص 37
55- تالان (talan). (فرانسوى talent، يونانى talanton) واحد وزن و واحد طلا و نقره در يونان قديم :
1 - تالان آتيك كه در آتيك معمول بوده وزنى بود در حدود 26 كيلوگرم يا 56 پوند تالان ايرانى .
واحد وزن ، برابر 60 منه (من ) پارسى و هر منه ، معادل 420 گرم بود، 2 - واحد پول تالان طلا، ده برابر تالان نقره و تقريبا، معادل 000،56 فرانك طلا بوده ، تالان نقره معادل 600،5 فرانك طلا بود.
3 - تالان بابلى وزنى معادل 20/11 ،314 گرم تالان سنگين بابل ، وزنى برابر 60 ميناى بابلى بود و هر ميناى بابلى ، يك كيلوگرم وزن داشت برگرفته از فرهنگ معين و لغت نامه دهخدا براى آگاهى بيش تر، به لغت نامه دهخدا، مدخل تالان مراجعه فرماييد. - و.
56- ايران از آغاز تا اسلام ، ص 167، مقايسه كنيد با ميراث باستانى ايران ، ص 186
57- تاريخ ايران باستان ، ج 1، ص 90
58- تاريخ سياسى و اقتصادى هخامنشيان ، ص 41
59- همان ماخذ، ص 48
60- تاريخ اجتماعى ايران ، ج 2، ص 624
61- ايران از آغاز تا اسلام ، ص 183
62- تاريخ ايران ، ص 40 - 41
63- ايران از آغاز تا اسلام ، ص 255، و ميراث باستانى ايران ، ص 226
64- در يونان قديم به سرداران سپاه استراتژ مى گفتند (فرهنگ معين ). - و.
65- تاريخ ايران و كشورهاى همجوار، ص 242.
66- اشكانيان ، ص 20
67- اشكانيان ، ص 21
68- ميراث باستانى ايران ، ص 326 - 327
69- تاريخ ايران باستان ، ص 78
70- ايران از آغاز تا اسلام ، ص 286
71- عنوان اشكانى از ارشك بنيان گذار آن خاندان اخذ گرديده است
72- تاريخ سياسى پارت (اشكانيان )، ص 89
73- (الف ) تمدن هلنيستى (hellenisti)، فرهنگى با صيغه ى يونانى كه بر اساس مساعى اسكندر مقدونى در توسعه دادن هلينسم به موازات فتوحاتش در متصرفات او گسترش يافت .
(ب ) هلنيسم ، فرهنگ آرمان ها و نحوه ى زندگى يونانى آتن و شهرهاى وابسته به آن ، اگرچه هلنيسم با فتوحات اسكندر پايان يافت ، تمدن هلنيستى از آن ناشى شد.
لفظ هلنيسم به هر نضضتى به منظور احياى آرمان هاى يونانى نيز اطلاق مى شود كوتاه شده از دايره المعارف فارسى مصاحب ، ج 3. - و.
74- اشكانيان ، ص 56
75- اشكانيان ، ص 61 و ايران از آغاز تا اسلام ، ص 310 - 313
76- اشكانيان ، ص 119 همچنين نگاه كنيد به كتاب ميراث باستانى ايران ، ص 220، 318 تا 319
77- ايران از آغاز تا اسلام ، ص 317، اشكانيان ص 120 - 121
78- تاريخ ايران باستان ، ص 159
79- براى اطلاع بيش تر از شرح فتوحات اردشير مراجعه كنيد به كتاب تاريخ ايرانيان و عربها در زمان ساسانيان ، ص 41 - 45
80- ايران در زمان ساسانيان ، ص 115
81- تجارت الامم ، ص 114
82- ايران از آغاز تا اسلام ، ص 372
83- نامه تنسر، ص 214، همچنين مقايسه كنيد با كتاب تمدن ساسانى ، ج 3، ص 187
84- درباره سلسله مراتب روحانيت نگاه كنيد به كتاب مفاتيح العلوم ، ص 112
85- همان ، ص 43
86- ايران در زمان ساسانيان ، ص 121
87- ايران در زمان ساسانيان ، ص 122
88- مروج الذهب ، ج 1، ص 24
89- ايران از آغاز تا اسلام ، ص 418
90- تاريخ ايران باستان ، ج 1، ص 158
91- اين خاندان تشكيل دهنده دولت در سرزمين گل به سركردگى كاوس ، اروپا در قرون وسطى ، نگاه كنيد به كتاب نگارنده .
92- همان ماخذ، ص 211
93- در مورد هنر ساسانى رجوع شود به كتاب شاه كارهاى هنر ايران ، ص 56
94- درآمدى بر سير انديشه در ايران ، ص 37
95- مروج الذهب ، ص 246
96- هوبدان و هيربدان ، مانند شتر: ارادوبراف ، مهراسپندان - كرتير - در آئين زرتشت دخل و تصرف بعمل آورد و آنچنان تشريفات زائد و دشوار داخل دين كردند كه مردم براى انجام اعمال دينى تمام وقتشان را به كار مى بردند.
97- كنز الاحياء (انجيل مانى ) geantes dos liver - در بيدار شدن روح آدم
98- تاريخ تمدن ساسانيان ، ص 124
99- ايران در زمان ساسانيان ، ص 215، هم چنين مقايسه كنيد با تمدن ايران ساسانى ، ص 121
100- مانى و تعليمات او، ص 174
101- الملل و النحل ، ص 191 - 192
102- شهرهاى ايران در روزگار پارتيان و ساسانيان ، ص 414 - 415، مقايسه كنيد با كتاب تمدن ساسانى ، و مقايسه كنيد با كتاب تاريخ جنبش مزدكيان ، ص 17 به بعد
103- تاريخ جنبش مزدكيان ، ص 80
104- اردغانى ، ص 428
105- تجارب الامم ، ص 164
106- تاريخ طبرى ، ج 5، ص 1182
107- تجارب الامم ، ج 1، ص 156
108- همان ماخذ، ص 168، مقايسه كنيد با مورج الذهب ، ج 1، ص 246
109- همان ماخذ، ص 112
110- عقايد مزدك ، ص 58
111- ايران در زمان ساسانيان ، ص 346، مقايسه كنيد با كتاب ايران و تمدن ايرانى ، ص 158 - 159
112- زن در حقوق ساسانى ، ص 17، هم چنين نگاه كنيد به كتاب ارداوير افنامه ، ص 59
113- زن در حقوق ساسانى ، ص 18 تا 19
114- ايران و تمدن ساسانى ، ص 160 - 161
115- مزداپرستى در اين ، ص 29
116- inistorissher religions in goot dreineimige der nielsen ditlef .268sq .p.i belenchitung
117- ايران در زمان ساسانيان ، ص 91 و ميراث باستانى ايران ، ص 318
118- دو قرن سكوت ، ص 82
119- همان ماخذ، ص 66
120- امويان يا بنى اميه از نسل اميه بن عبدالشمس بودند، و به همين مناسبت به بنى اميه يا امويان معروف شدند. اينان از دو دسته تشكيل شده بودند. آل سفيان يعنى معاويه و پسرش يزيد و نواده اش ‍ معاويه ثانى كه از 41 تا 64 خلافت كردند آل مروان يعنى مروان بن حكم و فرزندان وى كه از سال 64 تا 132 خلافت داشتند و اكثر خلفاى معتبر، از آل مروان مى باشد. تاريخ حبيب السير، ج 2، ص 114
121- تاريخ تمدن اسلام ، ص 62 - 63
122- تاريخ حبيب السير، ج 2، ص 117
123- جهت اطلاع بيش تر رجوع شود به كتاب تاريخ العبر، ج 3، ص 40 به بعد
124- دو قرن حكومت ، ص 98
125- الخراج ، ص 61
126- تجارب السلف ، ص 15
127- تاريخ طبرستان ، ص 174
128- عقد الفريب ، ابن عبدويه اندلس ، ص 263 خلفاى بنى اميه و حكام آنان يكسره پشت پاه به دين اسلام و كتاب خدا زدند و جز منافع مادى و حفظ رياست هدفى نداشتند مى گويند موقعى كه مژده خليفه شدن به عبدالملك بن مروان رسيد او در اطاق خود مشغول خواندن قرآن بود تا آن خبر را شنيد قرآن را تا كرده گفت : بعد از اين ديگر با تو كارى ندارم و تا زنده ام از تو جدا هستم و همين خليفه به حجاج دستور داد تا خانه كعبه را كه مطابق قوانين اسلام محل امن و محترمى است با منجنيق ويران كند و ضمن كشتار، پرده كعبه را آتش زدند و سپس روى به مدينه آورده و مردم آنجا را نيز قتل عام نمودند. تاريخ حبيب السير، ج 3، ص 126
129- دو قرن سكوت ، ص 73 - 74
130- الكامل فى تاريخ ، ج 5، ص 131
131- تاريخ حبيب السير، ج 2، ص 126
132- جهت اطلاع بيش تر رجوع كنيد به كتاب اخبار الطوال ، ص 360
133- تاريخ ايران ، از دوران باستان تا پايان سده هيجدهم ميلادى ، ص 170
134- راز بقاى تمدن و فرهنگ ايران ، ص 10 هم چنين نگاه كنيد به كتاب نهضت شعوبيه ، ص 116 - 120
135- زمين در فقه اسلامى ، ج 3، ص 83 - 85
136- زمين در فقه اسلامى ، ص 86 هم چنين مقايسه كنيد با كتاب تاريخ عرب و اسلام ، ص 192
137- سواد - بخش واقع ميان دجله و فرات . -. و.
138- بررسى وضع مالى و ماليه مسلمين از آغاز تا پايان دوران اموى ، ص 281، مقايسه شود با كتاب زمين در فقه اسلامى ، ص 20 - 21 - 22 به بعد.
139- تاريخ تمدن اسلام ، ص 261 - 262 هم چنين نگاه كنيد به تاريخ طبرى ، ج 3، ص 1252
140- تجارب السلف ، ص 87 مقايسه كنيد با كتاب تاريخ يعقوبى ، ج 3، ص 318
141- تاريخ ايران در قرون نخستين اسلامى ، ص 73، همين طور نگاه كنيد به كتاب ابومسلم سردار خراسان ، ص 130
142- تاريخ طبرى ، ج 4، ص 1350
143- تاريخ حبيب السير، ج 2، ص 200 هم چنين نگاه كنيد به تاريخ سيستان ، ص 136 - 139
144- تاريخ گزيده ، ص 293، مقايسه كنيد با كتاب العبر، تاريخ اين خلدون ، ص 288
145- تاريخ سياسى و اجتماعى خراسان در زمان حكومت عباسيان ، ص 125
146- رزام بن سابق ، مى گفت كه پيروزى ابومسلم بر امويان نمودار روح الوهيت در او است .
هواداران آن به تناسخ معتقد بودند و مى انديشيدند كه روح مقدس ابومسلم پس از مرگ رو به پيكر جانشينان بر حق او درآمده است .
147- ابومسلميه يا بركوكيه بر آن بودند كه منصور ابومسلم را نكشته است ، بلكه شيطانى را به پيكر همانند او كشته است و ابومسلم هنوز زنده است .
ملل و نحل ، ج 1، ص 153 - 154 مقايسه كنيد با كتاب الفرق بين الفرق ، ص 356 - 357
148- نام سفاح ، عبدالله و كنيه اش ابوالعباس و چون بعد از خونريزى بسيار خلافت به او رسيد. سفاح ملقب گرديد. زمان سلطنتش چهار سال و هشت ماه بود.
149- شهرى واقع در مغرب ، رود فرات -. و.
150- تاريخ حبيب السير، ج 2، ص 204، تجارب السلف ، ص 106.
151- در سال 141 هجرى جمعى موسوم به راونديه ، از مردم راوند كاشان ، با كشته شدن ابومسلم نهضتى را بر ضد منصور خليفه عباسى آغاز نمودند و در مدينه هاشميه بناى شورش و اغتشاش ‍ واگذاردند. چون خليفه از اين امر آگاهى يافت به اقوال مختلف يكصد يا دويست تن از سرداران و بزرگان آنان را دستگير و زندانى نمود بقيه جماعت دست از جان شستند و به زندان ريختند و كسان خويش را آزاد نمودند، سپس جهت قتل منصور عازم دارالعمار شدند خليفه از قصر گريخت ، اما در اين نبرد راونديان از بين رفتند. تجارب السلف ، ص 105 و قيام راونديان در راه تجديد و عظمت ايران ، ص 64
152- خواندمير مى نويسد: سنباد مجوسى ، نيشابورى الاصل بود و با وجود عبارت دينى با ابومسلم محبت مى ورزيد و ابومسلم نيز ملتفت بحالش مى گرديد و چون خبر قتل ابومسلم و ولايت وى رسيد. سنباد با جمعى از يارانش با ابوعبيدالله كه در آن اوان از قبل ابوجعفر حاكم رى بود نبرد كرد و بر او غالب آمد، قريب صد هزار كس برو جمع گشتند. ابو جعفر بعد از شنيدن اين خبر جمهور بن مراد عجلى را بجنگ سنباد فرستاد در اين نبرد سنباد شكست خورد، نتايج حبيب السير، ج 2، ص 210
153- شرح ساختن پايتخت جديد را حمدالله مستوفى اين طور مى نويسد: خليفه در سنه ى خمس و اربعين و مابين شهر بغداد بنا كرد و آلات از مداين و عمارات اكاسره بدانجا نقل كرد. به وقت آن كه خواست كه عمارت كسرى بشكافد، با وزير، سليمان بن خالد مزينانى ، مشورت كرد و وزير خليفه را منع كرد و گفت گويند كه پادشاهى خواست كه شهرى سازد تا شهرى ديگر خراب نكرد، شهر خود نتوانست ساخت . خليفه سموع نداشت و در خرابى آن شروع كرد ديد كه آن را خرج بسيار مى رود و آلات آن (يا اجرت مخرب و ناقل ) وفا نمى كند. خواست تا ترك گيرد، وزير گفت الشروع ملزم ، چون در خرابى شروع رفت (تمام كن ) و اگر نه گويند پادشاهى ساخته و پادشاهى محمد مصطفى (ص ) كه در شب ولادت او شكافته شد. تاريخ گزيده ، ص 296
154- برمكيان بنا به روايت مورخين عرب و ايرانى .
155- در مورد جاه و جلال برمكيان ، نگاه كنيد به كتاب تاريخ حبيب السير، ج 3، ص 232 هم چنين نگاه كنيد به كتاب تجارب السنن ، ص 100 تا 101
156- تاريخ گزيده ، ص 305
157- تجارب السلف ، ص 92
158- يوسف البرم ، از اعراب مهاجر قبيله بنى
159- قيام مقنع (سپيدجامگان ) در ماوراالنهر ادعاى پيغمبرى نمود اما بفرمان منصور دستگير و روانه بغداد گرديد، ليكن از آنجا گريخت طلوع ماه نخشب از بن چاه معجزه اوست ، تصويرى كه در ادبيات فارسى بسيار مشهور است ابن اثير، الكامل فى تاريخ
160- حمزه بن عبدالله الشارى الاتزك در سيستان قيام خود را آغاز نمود و بعدها تا يوشنگ و هرات و متعاقب آن تا نيشابور گسترش يافت حمزه در نبرد با عمال خليفه شكست خورد، قيام او پنج ماه به طول انجاميد.
161- رافع بن ليث ، وى امير سمرقند بود، چون خليفه از او ماليات و خراج طلب نمود، استنكاف ورزيد و عصيان نمود. هارون هرثمه بن اعين ، را كه امير خراسان بود به جنگ رافع فرستاد، اما شكست خورد، تاريخ گزيده ، ص 166
162- تاريخ حبيب السير، ج 2، ص 250 - 251
163- تاريخ حبيب السير، ج 2، ص 250 - 251
164- تاريخ تمدن اسلام ، ص 232
165- تجارب السلف ، ص 96
166- تاريخ ايران ، از دوران باستان تا پايان سده هجدهم ميلادى ، ص 182 - 183
167- تاريخ تمدن اسلام ، ص 239
168- چون هارون به خلافت نشست ، وزارت به يحيى بن خالد برمكى داد و او را پدر خواند و كار يحيى در دولت هارون الرشيد به مرتبه اى رسيد كه وزارت در چشم او حقير نمودى و هفده سال در دولت و كار برامكه درجه عالى داشت .
169- تاريخ سيستان ، ص 189
170- اصناف در عصر عباسى ، ص 136 - 137 - 138
171- تاريخ يعقوبى ، ج 2، ص 298.
172- تاريخ ايران از آغاز تا سده هجدهم ميلادى ، ص 180 - 181
173- همان ماخذ، ص 181
174- همان ماخذ، ص 187
175- كر (kor) - واحد وزن ، معادل 200،1 رطل عراقى ، مساوى 000،156 درهم هم وزن 30 تن و 38 سير و 2 كوله سنگ متعارف دكن يا 5/1 درهم و مجموع 900،10 مثقال است . فرهنگ فارسى معين . و.
176- تاريخ تمدن اسلام ، ص 285 تا 301
177- همان ماخذ، ص 302
178- تاريخ ايران در قرون نخستين اسلامى ، ص 101
179- تاريخ گرديزى ، ص 302
180- تاريخ حبيب السير، ج 2، ص 344
181- همان ماخذ، ج 2، ص 344
182- تاريخ ايران ، ص 203
183- مجمع النساب ، ص 30
184- تاريخ حبيب السير، ج 2، ص 346
185- تاريخ سيستان ، ص 223
186- تاريخ سيستان از آمدن تازيان تا بر آمدن دولت صفاريان ، ص 246
187- تاريخ حبيب السير، ج 3، ص 350 هم چنين نگاه كنيد به كتاب تاريخ سيستان از آمدن تازيان تا برآمدن دولت صفاريان .
188- تاريخ ايران در قرون نخستين اسلامى ، ص 109، 142
189- خوارزم - (يا خيوه ) شهرى در آسياى مركزى - جمهورى ازبكستان (فرهنگ معين ، ج 5). - و.
190- چغانيان ، ناحيه اى است واقع در مسير علياى آمودريا (جيحون ) نام رودخانه اى موسوم به جغان رود از همين كلمه است (فرهنگ معين ، جلد 5). - و.
191- ختلان - ولايتى بود از بدخشان در ماوراء النهر، نزديك سمرقند. (فرهنگ معين ، جلد 5). - و.
192- اسفيجاب - نام شهرى است در ماوراء النهر - سيرام فعلى (فرهنگ معين ، ج 5). - و.
193- تاريخ گزيده ، ص 382
194- تاريخ بخارا، ص 128 - 129
195- زين الاخبار، ص 330
196- تاريخ بخارا، ص 144
197- سيرالملوك ، ص 141
198- بخارا، ص 110
199- كرمينه : شهرى است بين سغد و بخارا
200- تاريخ اجتماعى ايران ، ج دوم ، ص 228 - 229
201- بخارا، ص 192
202- تاريخ ايران ، در قرون نخستين اسلامى ، ج اول ، ص 95
203- بخارا، ص 316 - 317
204- تاريخ غزنويان ، ج 1، ص 54
205- تاريخ ايران در قرون نخستين اسلامى ، ص 199 - 200
206- تاريخ ايران از آغاز تا سده هاى هجدهم ، ص 261
207- تاريخ حبيب السير، ج 2، ص 378
208- تاريخ گزيده ، ص 381
209- تاريخ غزنويان ، ج 1، ص 136 - 137
210- روند نهضيت هاى ملى و اسلامى در ايران ، ص 478 - 479
211- تاريخ بيهقى ، ص 200 - 203
212- مولتان شهرى در جنوب پنجاب در پاكستان غربى ، فرهنگ معين ، ج 6. - و.
213- تركستان نامه ، ج 1، ص 345
214- تاريخ گرديزى ، ص 391
215- سفرنامه ناصرخسرو، ص 68
216- نگاه كنيد به كتاب تاريخ ايران ، ص 213
217- تاريخ غزنويان ، ص 62 - 63
218- مشاهرت : اجير كردن شخص يا پرداخت دستمزد ماهانه ، فرهنگ معين ، ج 3. - و.
219- همان ماخذ، ص 15 - 16
220- تاريخ غزنويان ، ج 1، ص 55 - 56
221- تاريخ بيهقى ، ص 418
222- تاريخ بيهقى ، ص 486
223- تاريخ عزنويان ، ص 322
224- تاريخ گزيده ، ص 408
225- آثار الباقيه ، ص 132
226- التنبيه و الاشراف ، ص 399
227- الوزرا، ص 113، هم چنين مقايسه كنيد با كتاب تجارب الامم ، ج 6، ص 413
228- در مورد اصل و نسب تركان سلجوق حمدالله مستوفى مى نويسد: سلجوق از قوم تركان فيق است ، از تخم افراسياب سلجوق را چهار پسر بود اسرائيل ، ميكائيل ، موسى بيغو و يونس . ايشان را مال و نعمت ب قياس بود، ميكائيل را دو پسر بود چغربيك و طغرل بيك . آنان پيشواى آن قوم شدند در ادامه مى نويسد:
اين تركان جهت ننگى چراگاه به ماوراء النهر آمدند و به نوربخارا و سند و سمرقند مقام ساختند، تاريخ گزيده ، ص 426، مجمع الانساب ، ص 96
229- راحه الصدور و آيه السرور، در تاريخ آل سلجوق ، ص 89
230- تاريخ گزيده ، ص 435
231- سلاطين سلجوق به منزله سران قبيله خود به حساب مى آمدند چرا كه آنان امپراتورى را ملك مطلق كل اعضاى خانواده به حساب مى آوردند. اين مفهوم قبيله اى كه در واقع نوعى اتحاديه ى سست به حساب مى آمد و در سرتاسر عهد سلجوقيان به وسيله اعضاى مختلف خاندان سلجوقى زنده نگه داشته شد ايالات به اعضاى كوچك تر خانواده واگذار گرديد او از همان آغاز مشخص شد كه سلسله هاى نسبتا مستقل و متكى به شرايط ويژه محلى رشد و توسعه خواهند يافت به همين خاطر وقتى سلطان دست به انتخاب وليعهد خود از ميان فرزندانش مى زد اين عدول از سنت تركى يا قبيله اى مورد مخالفت قرار مى گرفت خصوصا وقتى كه شاهزاده خردسالى براى تاج و تخت برگزيده مى شد مرگ سلطان معمولا موجب ايجاد نزاع هاى بين بازماندگان او براى كسب قدرت مى گشت ، ديوانسالارى در عهد سلجوقى ، ص 19 - 20
232- تاريخ حبيب السير، ص 290 - 291
233- خواندمير درباره ى نحوه گشتن خواجه نظام الملك مى نويسد سرانجام در اثر توطئه تركان خاتون و تاج الدين ابوالغنائم قمى صاحب ديوان ملكشاه او را معزول و آنگاه توسط فداييان اسماعيليه به قتل رسيد. تاريخ حبيب السير، ج 2، ص 493، مقايسه كنيد با تاريخ گزيده ، ص 438 - 439، هم چنين نگاه كنيد به كتاب تمام الاسمار من الطائم الاخبار، ص 48
234- نظام هاى بهره بردارى از زمين در ايران (از ساسانيان تا سلجوقيان )، ص 105
235- نظام هاى بهره بردارى از زمين در ايران ، ص 106
236- ملك ها، حكمرانان ولايات بودند كه حكومتشان ارثى بود ولى استدلال كامل نداشتند و خراج گذار سلطان بودند لقب ملك را نيز سلطان با ايشان مى داد.
237- الف ، غير ترك (عموما)، آن كه ترك و مغولى نباشند ب ، ايرانى (خصوصا). ج ، (تاجيك ) يا تازى فرق دارد، فرهنگ معين ، ج اول -.و.
238- همان ماخذ، ص 109
239- مالك و زارع در ايران ، ص 135 - 136
240- نظام بهره بردارى از زمين ، ص 110
241- همان ماخذ، ص 111
242- ديوانسالارى در عهد سلجوقى ، ص 51 به بعد.
243- اسماعيليان در تاريخ ، ص 266
مذهب اسماعيليه يكى از شعب مذهب شيعه است . منشاء اين مذهب از نام اسماعيل يكى از پسران امام جعفر صادق (ع ) ماخوذ است . اسماعيل چند سال پيش از پدر بزرگوارش و در زمان خلافت منصور عباسى درگذشت و پس از رحلت امام صادق (ع ) در سال 146 ه . 155 م گروهى از پيروان آن حضرت كه مواضع افراطى - انقلابى داشتند از ساير شيعيان جدا شدند. آنان امامت را حق محمد فرزند ارشد اسماعيل دانستند و فرقه مستقل جديدى را به نام مباركيه بنيان نهادند كه بعدا به اسماعيليه معروفيت يافت . محمد بن اسماعيل ، هفتمين و آخرين امام اسماعيليان نخستين بود كه پيروانش مرگش را انكار مى كردند در انتظار رجعت او به عنوان امام قائم و مهدى منتظر و ههم چنين هفتمين و آخرين ناطق (پيغمبر) شارع بودند. در سال 286 ه .ق يكى از رهبران بعدى فرقه اسماعيليه بنام عبيدالله المهدى كه در سال 297 خلافت فاطميان را در آفريقيه تاسيس كرد، بالاخره به عنوان يازدهمين امام مورد پذيرش اكثر اسماعيليان قرار گرفت .
اسماعيليان فاطمى ، خلفاى فاطمى را به عنوان ائمه خود پذيرفته بودند و دوره (ستر) در دوره ى بين محمد بن اسماعيل و تاسيس خلافت فاطميان ، رهبرى اسماعيليان در دست سه امام مستور از اعقاب امام صادق (ع ) قرار داشته است .
بعد از مرگ المستنصربالله فاطمى ، متوفى 487 ه 1094 م كه نص پدر ب راو رفته بود به عنوان امام خود را بعد از المستنصر شناختند و امامت المستعلى برادر كوچك تر نزار را كه توسط وزير قدرتمند فاطمى ، افضل بن بدرالحمالى به تخت نشانده شده بود مردود دانستند. دعوت و دولت جديدى در ايران به رهبرى حسن صباح پايه گذارى كردند و به زودى نزاريان ، شام را نيز تحت پوشش رهبرى خود درآوردند.
نشر دانش ، سال پنجم ، شماره پنج مرداد و شهريور 1364، مقاله دكتر فرهاد دفترى در نقد اسماعيليان ، در تاريخ . هم چنين در شرح و حال حسن صباح و چگونگى به قدرت رسيدن او نگاه كنيد به كتاب تاريخ حبيب السير، ج 2، ص 460 - 461
244- فرقه اسماعيليه ، چاپ دوم ، ص 177 - 183
245- تاريخ اسماعيليه ، ص 89 و اشارات اساطير
246- جامع التواريخ براى اطلاع بيش تر به كتاب زبده التواريخ ، ص 134 به بعد.
247- روند نهضت هاى ملى اسلامى در ايران ، ص 509
248- فرقه اسماعيليه ، ص 211
249- تاريخ اسماعيليان ، ص 84
250- روند نهضت هاى ملى و اسلامى در ايران ، ص 511
251- روند نهضت هاى ملى و اسلامى در ايران ، ص 527
252- دولت اسماعيليه (نزاريان ايران ) ص 280
253- معرب ارگان شهرى بزرگ بود كه نخل و زيتون و آب فراوان داشت . بين آن تا شيراز، 60 فرسنگ و تا سوق الاهواز نيز، 60 فرسنگ بوده است . فرهنگ معين ، ج 5. - و.
254- تاريخ ايران از دوران باستان تا پايان سده هجدهم ميلادى ، ص 273
255- ساخت دولت در ايران ، ص 664
256- تاريخ جهانگشاى جوينى ، ص 151
257- تاريخ حبيب السير، ج 2، ص 631، شرح پيروزى استز، را رشيد وطواط چنين سروده است تچون ملك اتسز تبخيت مالك بر آمد، دولت سلجوقى و آل او به سر آمد
258- تاريخ دولت خوارزمشاهيان ، ص 91 152
259- يكى از نشانه هاى آغازين رويدادها و پيشينه هاى حوادث ، آن بود كه سلطان در ماه هاى سال 614 ه .ق . ميل حركت به دارالسلام (بغداد) هميشه آباد را كرد. در آن زمان لباس خلافت به تن امير المومنين الناصر الدين الله آراسته بود. ميان سلطان و خليفه دلتنگى ها رفته بود از جمله عوامل اين تيرگى يكى آن بود كه خليفه ، قافله حاجيان و علم جلال الدين حسن ، نومسلمان را بر قافله سلطان برتر شمرده و بر ياران سلطان اهانت كرده بود سلطان از پيشوايان دينى كشور فتواها گرفت كه خاندان بنى عباس شايسته خلافت و تقليد نيستند و سادات حسينى بدان لايقند. پس هر كس توان دارد، لازم است حق را بر اصل نهد، به علاوه خليفه پايه هاى اسلام را سست نموده است . تاريخ جهانگشاى جوينى ، ج دوم ، ص 208، هم چنين مقايسه كنيد با كتاب تاريخ حبيب السير، ج 2، ص 645 647
260- تاريخ ميانه ايران ، ص 147
261- تاريخ فتوحات مغول ، ص 48 49
262- سلطان جلال الدين خوارزمشاه ، ص 57 66
263- سيرت جلال الدين منكبرنى
264- تاريخ گزيده ، ص 293. در تاريخ جهانگشاى جوينى آمده : قايرخان بر موجب فرمان چهارصد و پنجاه مسلمان را بى جان كردند، ج 2، ص 99
265- براى شناخت در شرح اين جنگ ها رجوع شود به كتاب چنگيز خان ، ص 153 165
266- چنگيزخان خود جانشين را معين كرد كه آن انتخاب اكتاى ، سومين پسرش بود و سه پسر ديگر چنگيز، جوحى ، جغتاى ، تولى بودند.
267- خان مغول در اين قبيل اردوها (ييلاقى - قشلاقى ) غالبا شاهزادگان و اقرباى خود را براى شور در امور مهمه ، مثل انتخاب رييس خاندان و اردوكشى هاى مهم به توسط فرستادگانى كه ايشان را ايچلى مى خواندند، احضار مى نمودند و به اين قبيل شوراها در زبان مغولى ، قوريلتاى مى گفتند.
تاريخ مغول ، ص 84. - و.
268- تاريخ گزيده ، ص 589
269- هلاكوخان ، در سال 663 ه .ق . در 48 سالگى به علت بيمارى صرع درگذشت تاريخ حبيب السير، ج 3، ص 73
270- خواندمير مى نويسد از آباقاخان دو پسر ماند، ارغون ، از فتمش خاتون و كيخاتو، از توقدان خاتون ، اين دو پسر هر دو به مرتبه سلطنت رسيدند.
271- تاريخ مغول در ايران ، ص 73
272- سلاجقه تا صفويه ، ص 193 - 194
273- نهضت سربداران خراسان ، ص 28
274- تاريخ حبيب السير، ج 3، ص 191.
275- آيين كشوردارى در عهد رشيد الدين فضل الله ، ص 196
276- تاريخ مغول در ايران ، ص 296
277- آيين كشوردارى در عهد رشيد الدين فضل الله ، ص 196 - 199
278- آيين كشوردارى در عهد رشيد الدين فضل الله ، ص 136 - 241
279- تاريخ مغول در ايران ، ص 355 به بعد.
280- تاريخ گزيده ، ص 607، هم چنين نگاه كنيد به كتاب تاريخ ميانه ايران ، ص 102 و 103
281- تاريخ ميانه ايران ، ص 98
282- مجموع فرزندان ، اقربا و كسانى را كه از تيره يك خان يا شاهزاده ى مغولى بود، اروع و طايفه و رعايا و مردم مطيع تحت امر او را، اولوس مى گفتند. تاريخ مغول ، ص 85 -. و.
283- جامع التواريخ در تاريخ مغول ، ج 2، ص 1041
284- كشاورزى و مناسبات ارضى در ايران عهد مغول ، ج 1، ص 83 - 85
285- مفتش واژه ى مغولى است .
286- كشاورزى و مناسبات ارضى در ايران عهد مغول ، ج 1، ص ، 87 و 92 و 93
287- تاريخ اجتماعى اقتصادى ايران در دروه مغول ، ج 16
288- مالك و زارع در ايارن ، ص 164 - 165
289- نگاه كنيد به كتاب جستجو در تصرف ايران ، ج 1، ص 32
290- تاريخ جنبش سربداران و ديگر جنبش هاى قرن هفتم هجرى ، ص 78
291- ارزش ميراث صوفيه ، ص 166
292- نگاه كنيد به كتاب سرچشمه تصوف در ايران ، ص 45
293- نهضت سربداران خراسان ، ص 18 - 19
294- آئين جوانمردى ، ص 128
295- نهضت سربداران خراسان ، ص 20
296- نهضت سربداران خراسان ، ص 30
297- قيام سربداران ، ص 91 - 92
298- تاريخ حبيب السير، ج 3، ص 78
299- همان ماخذ، ص 78
300- تيمور پدرش نزغاى ، پسر ابغاى و مولدش قريه ايست به نام خواجه ايلغار، از اعمال كش ، و آن شهريست به نزديكى سمرقند، زندگى شگفت آور تيمور، ص 4