او يكی شرح ارشاد است و ديگر آياتالاحكام . نظريات دقيق او مورد توجه
فقها است
23 - شيخ بهاءالدين محمد عاملی ، معروف به شيخ بهائی ، او نيز اهل جبل
عامل است ، در كودكی همراه پدرش شيخ حسين ابن عبدالصمد كه از شاگردان
شهيد ثانی بود به ايران آمد . شيخ بهائی از اينرو كه به كشورهای مختلف
مسافرت كرده و محضر اساتيد مختلف در رشتههای مختلف را درك كرده و به
علاوه دارای استعداد و ذوقی سرشار بوده است ، مردی جامع بوده و تأليفات
متنوعی دارد . هم اديب بوده و هم شاعر و هم فيلسوف و هم رياضیدان و
مهندس و هم فقيه و هم مفسر . از طب نيز بیبهره نبوده است . اولين كسی
است كه يك دوره احكام فقه غير استدلالی به صورت رساله عمليه به زبان
فارسی نوشت ، آن كتاب همان است كه به نام " جامع عباسی " معروف
است
شيخ بهائی چون فقه رشته اختصاصی و تخصصيش نبوده از فقهاء طراز اول به
شمار نمیرود ، ولی شاگردان زيادی تربيت كرده است ، ملاصدرای شيرازی و
ملامحمد تقی مجلسی اول پدر مجلسی دوم صاحب كتاب بحارالانوار محقق سبزواری
، فاضل جواد صاحب آيات الاحكام از شاگردان اويند . همچنانكه قبلا اشاره
كرديم ، منصب شيخ الاسلامی ايران پس از محقق كركی به شيخ علی منشار پدرزن
شيخ بهائی رسيد و پس از او به شيخ بهائی رسيد . همسر شيخ بهائی كه دختر
شيخ علی منشار بوده است زنی فاضله و فقيهه بوده است ، شيخ بهائی در سال
953 بدنيا آمده و در سال 1030 يا 1031 درگذشته است . شيخ بهائی ضمنا
مردی جهانگرد بوده است : به مصر و شام و حجاز و عراق و فلسطين و
آذربايجان و هرات مسافرت كرده است
24 - ملامحمد باقر سبزواری ، معروف به محقق سبزواری . اهل سبزوار بوده
و در مكتب اصفهان كه هم مكتبی فقهی بود و هم فلسفی پرورش يافته و از
اينرو جامعالمعقول والمنقول بوده است .
نام او در كتب فقهيه زياد برده
میشود . كتاب معروف او در فقه يكی به نام " ذخيره " و ديگری به نام
" كفايه " است و چون فيلسوف هم بوده است بر الهيات شفای ابوعلی
سينا حاشيه نوشته . در سال 1090 درگذشته است . محقق سبزواری نزد شيخ
بهائی و مجلسی اول تحصيل كرده است
25 - آقا حسين خوانساری ، معروف به محقق خوانساری ، او نيز در مكتب
اصفهان پرورش يافته و جامعالمعقول و المنقول است ، شوهر خواهر محقق
سبزواری است كتاب معروف او در فقه به نام " مشارقالشموس " است كه
شرح كتاب " دروس " شهيد اول است
محقق خوانساری در سال 1098 درگذشته است . او با محقق سبزواری معاصر
است و همچنين با ملامحسن فيض كاشانی و ملامحمد باقر مجلسی كه هر دو از
اكابر محدثين به شمار میروند
26 - جمالالمحققين معروف به آقا جمال خوانساری فرزند آقا حسين
خوانساری سابق الذكر است . مانند پدر جامع المعقول و المنقول است ،
حاشيه معروفی دارد بر شرح لمعه و حاشيه مختصری دارد بر طبيعيات شفای
بوعلی كه در حاشيه شفای چاپ سنگی تهران چاپ شده است . آقا جمال با دو
واسطه استاد سيد مهدی بحرالعلوم است . زيرا او استاد سيد ابراهيم قزوينی
است و او استاد پسرش سيد حسين قزوينی است و سيد حسين قزوينی يكی از
اساتيد بحرالعلوم است
27 - شيخ بهاءالدين اصفهانی معروف به " فاضل هندی " اين مرد قواعد
علامه را شرح كرده است و نام كتابش " كشف اللثام " است و به همين
مناسبت خود او را " كاشف اللثام " میخوانند . آراء و عقائد و نظريات
او كاملا مورد توجه فقهاء است . فاضل هندی در سال 1137 در گيرودار فتنه
افغان درگذشت . فاضل هندی نيز جامعالمعقل والمنقول بوده است
28 - محمدباقربن محمد اكمل بهبهانی ، معروف به " وحيد بهبهانی " اين
مرد شاگرد سيد صدرالدين رضوی قمی شارح وافيه و او شاگرد آقا جمال
خوانساری سابقالذكر است
وحيد بهبهانی در دوره بعد از صفويه قرار دارد . حوزه اصفهان بعد از
انقراض صفويه از مركزيت افتاد . برخی از علماء و فقها از آن جمله سيد
صدرالدين رضوی قمی استاد وحيد بهبهانی در اثر فتنه افغان به عتبات
مهاجرت كردند
وحيد بهبهانی كربلا را مركز قرار داد و شاگردان بسيار مبرز تربيت كرد
از آن جمله است سيد مهدی بحرالعلوم ، شيخ جعفر كاشف الغطاء ، ميرزا
ابوالقاسم قمی صاحب كتاب قوانين ، حاج ملامهدی نراقی ، سيدعلی صاحب
رياض ، ميرزا مهدی شهرستانی ، سيدمحمد باقر شفتی اصفهانی معروف به
حجتالاسلام ، ميرزا مهدی شهيد مشهدی ، سيد جواد صاحب مفتاح الكرامة ، سيد
محسن اعرجی
علاوه بر اين او مبارزه پیگيری كرد در دفاع از اجتهاد و مبارزه با
اخباريگری كه در آنوقت سخت رواج يافته بود ، شكست دادن اخباريان و
تربيت گروهی مجتهد مبرز سبب شد كه او را استاد الكل خواندند ، او تقوا
را در حد كمال داشت ، شاگردانش برای او احترام بسيار عميقی قائل بودند
. وحيد بهبهانی نسبت به مجلسی اول ميبرد يعنی از نوادهای دختری مجلسی
اول ( البته به چند واسطه ) است . دختر مجلسی اول كه جده وحيد بهبهانی
است به نام " آمنه بيگم " است ، آمنه بيگم همسر ملاصالح مازندرانی
بوده و زنی فاضله و فقيهه بوده است ، با آنكه همسرش ملاصالح مردی بسيار
عالم و فاضل بوده است گاهی آمنه بيگم مشكلات علمی شوهر فاضل خود را حل
میكرده است
29 - سيد مهدی بحرالعلوم شاگرد بزرگ و بزرگوار وحيد بهبهانی است و از
فقهای بزرگ است . منظومهای در فقه دارد كه معروف است ، آراء و
نظريات او مورد اعتنا و توجه فقها است .
بحرالعلوم به علت مقامات
معنوی و سير و سلوكی
كه طی كرده فوقالعاده مورد احترام علماء شيعه است وتالی معصوم به شمار
میرود . كرامات زياد از او نقل شده است . كاشف الغطاء آتیالذكر با
تحت الحنك عمامة خود غبار نعلين او را پاك میكرد . بحرالعلوم در سال
1154 يا 1155 متولد شده و در سال 1212 درگذشته است
30 - شيخ جعفر كاشفالغطاء شاگرد وحيد بهبهانی و شاگرد او سيد مهدی
بحرالعلوم بوده است . او عرب است و فقيه فوقالعاده ماهری است . كتاب
معروف او در فقه به نام " كشفالغطاء " است . در نجف میزيسته و
شاگردان زيادی تربيت كرده است . سيد جواد صاحب مفتاحالكرامه و شيخ
محمد حسن صاحب جواهرالكلام از جمله شاگردان اويند . چهار پسر داشته كه هر
چهار از فقهاء بودهاند . كاشفالغطاء معاصر فتحعلی شاه است ، در مقدمه
كشفالغطاء او را مدح كرده و در سال 1228 درگذشته است . كاشفالغطاء در
فقه نظريات دقيق و عميق داشته و از او به عظمت ياد میشود
31 - شيخ محمد حسن صاحب كتاب جواهرالكلام كه شرح شرايع محقق است و
میتوان آنرا دائرهالمعارف فقه شيعه خواند . اكنون هيچ فقيهی خود را از
جواهر بینياز نمیداند . اين كتاب مكرر چاپ سنگی شده است و اخيرا با
چاپ حروفی در قطع وزيری مشغول چاپش هستند و در حدود پنجاه جلد 400
صفحهای يعنی در حدود بيست هزار صفحه خواهد شد . كتاب جواهر عظيمترين
كتاب فقهی مسلمين است و با توجه به اينكه هر سطر اين كتاب مطلب علمی
است و مطالعه يك صفحه آن وقت و دقت زياد میخواهد میتوان حدس زد كه
تاليف اين كتاب بيست هزار صفحه چه قدر نيرو برده است . سی سال تمام
يك سره كار كرد تا چنين اثر عظيمی به وجود آورد . اين كتاب مظهر نبوغ و
همت و استقامت و عشق و ايمان يك انسان به كار خويشتن است .
صاحب جواهر شاگرد كاشف الغطاء و شاگرد شاگرد او سيد جواد صاحب مفتاح الكرامه
است و خود در نجف حوزه عظيمی داشته و شاگردان زيادی تربيت كرده است
صاحب جواهر
عرب است ، در زمان خود مرجعيت عامه يافت و در سال 1266 كه اوايل
جلوس ناصرالدين شاه در ايران بود درگذشت
32 - شيخ مرتضی انصاری . نسبش به جابربن عبدالله انصاری از صحابه
بزرگوار رسول خدا میرسد . در دزفول متولد شده و تا بيست سالگی نزد پدر
خود تحصيل كرده و آنگاه همراه پدر به عتبات رفته است . علماء وقت كه
نبوغ خارقالعاده او را مشاهده كردند از پدر خواستند كه او را نبرد ، او
در عراق چهار سال توقف كرد و از محضر اساتيد بزرگ استفاده كرد آنگاه در
اثر يك سلسله حوادث ناگوار به وطن خويش بازگشت . بعد از دو سال بار
ديگر به عراق رفت و دو سال تحصيل كرد و به ايران مراجعت نمود . تصميم
گرفت از محضر علماء بلاد ايران استفاده كند عازم زيارت مشهد شد و در
كاشان با حاج ملااحمد نراقی صاحب كتاب مستندالشيعه و صاحب كتاب معروف
جامعالسعاده فرزند حاج ملامهدی نراقی سابقالذكر ملاقات كرد ، ديدار نراقی
عزم رحيل او را مبدل به اقامت كرد و سه سال در كاشان از محضر او استفاده
كرد . و آنگاه به مشهد رفت و پنج ماه توقف نمود . شيخ انصاری سفری به
اصفهان و سفری به بروجرد رفته و در همه سفرها هدفش ملاقات اساتيد و
استفاده از محضر آنها بوده است . در حدود سالهای 1252 و 1253 برای
آخرينبار به عتبات رفت و به كار تدريس پرداخت . بعد از صاحب جواهر
مرجعيت عامه يافت
شيخ انصاری را خاتمالفقهاء والمجتهدين لقب دادهاند . او از كسانی است
كه در دقت و عمق نظر بسيار كم نظير است . علم اصول و بالتبع فقه را
وارد مرحله جديدی كرد او در فقه و اصول ابتكاراتی دارد كه بیسابقه است
دو كتاب معروف او " رسائل " و " مكاسب " كتاب درسی طلاب شده است
. علماء بعد از او شاگرد و پيرو مكتب اويند حواشی متعدد از طرف علماء
بعد از او بر كتابهای او زده شده .
بعد از محقق حلی و علامه حلی و شهيد
اول شيخ انصاری تنها كسی است كه كتابهايش
از طرف علما بعد از خودش مرتب حاشيه خورده است و شرح شده است
زهد و تقوای او نيز ضربالمثل است و داستانها از آن گفته میشود . شيخ
انصاری در سال 1281 در نجف درگذشته و همانجا دفن شده است
33 - حاج ميرزا محمد حسن شيرازی ، معروف به ميرزای شيرازی بزرگ ابتدا
در اصفهان تحصيل كرد و سپس به نجف رفت و در حوزه درس صاحب جواهر
شركت كرد و بعد از او به درس شيخ انصاری رفت و از شاگردان مبرز و طراز
اول شيخ شد ، بعد از شيخ انصاری مرجعيت عامه يافت . در حدود 23 سال
مرجع علی الاطلاق شيعه بود . و هم او بود كه با تحريم تنباكو ، قرارداد
معروف استعماری رژی را لغو كرد . شاگردان زيادی در حوزه درس او تربيت
شدند از قبيل آخوند ملا محمد كاظم خراسانی ، سيد محمد كاظم طباطبائی يزدی
، حاج آقا رضا همدانی ، حاج ميرزا حسين سبزواری ، سيد محمد فشاركی
اصفهانی ، ميرزا محمد تقی شيرازی ، و غير اينها . از او اثری كتبی باقی
نمانده است ولی احيانا برخی آرائش مورد توجه است . در سال 1312
درگذشت
34 - آخوند ملامحمد كاظم خراسانی در سال 1255 در مشهد در يك خانواده
غير معروف متولد شد و در22 سالگی به تهران مهاجرت كرد و مدت كوتاهی
تحصيل فلسفه كرد و سپس به نجف رفت . دو سال درس شيخ انصاری را درك
كرده است اما بيشتر تحصيلاتش نزد ميرزای شيرازی بوده است . ميرزای
شيرازی در سال 1291 سامرا را محل اقامت خود قرار داد ولی آخوند خراسانی
از نجف دور نشد و خودش مستقلا حوزه درس تشكيل داد . او از مدرسين بسيار
موفق است . در حدود هزار و دويست شاگرد از محضرشاستفاده میكردهاند و
در حدود دويست نفر آنها خود مجتهد بودهاند
فقهاء عصر اخير نظير مرحوم آقا سيد ابوالحسن اصفهانی ، مرحوم حاج شيخ
محمد حسين اصفهانی ، مرحوم حاج آقا حسين بروجردی ، مرحوم حاج آقا
حسين قمی و مرحوم آقا ضياءالدين عراقی همه از شاگردان او بودهاند .
شهرت
بيشتر آخوند خراسانی در علم اصول است . كتاب كفايةالاصول او يك كتاب
درسی مهم است و حواشی زيادی بر آن نوشته شده است . آراء اصولی آخوند
خراسانی همواره در حوزههای علميه نقل میشود و مورد توجه است . آخوند
خراسانی همان كسی است كه فتوا به ضرورت مشروطيت داد و مشروطيت ايران
رهين او است . او در سال 1329 هجری قمری درگذشت .
35 - حاج ميرزا حسين نائينی . از اكابر فقهاء و اصوليون قرن چهاردهم
هجری است نزد ميرزای شيرازی سابقالذكر و سيد محمد فشاركی اصفهانی
سابقالذكر تحصيل كرده است و خود مدرسی عاليمقام شد . شهرت بيشتر او در
علم اصول است . به معارضه علمی با مرحوم آخوند خراسانی برخاست و از خود
نظريات جديدی در علم اصول آورد . بسياری از فقهاء زمان ما از شاگردان
اويند . او كتابی نفيس به فارسی دارد به نام تنزيه الامه يا حكومت در
اسلام كه در دفاع ازمشروطيت و مبانی اسلامی آن نوشته است . او در سال
1355 هجری قمری در نجف وفات يافت
خلاصه و بررسی :
ما مجموعا سی و شش چهره از چهرههای مشخص فقهاء را از زمان غيبت صغرا
يعنی از قرن سوم هجری تاكنون كه به پايان قرن چهاردهم هجری قمری نزديك
میشويم معرفی كرديم ، ما چهرههايی را نام برديم كه در دنيای فقه و اصول و
شهرت زيادی دارند ، يعنی همواره از زمان خودشان تا عصر حاضر نامشان در
درسها و در كتابها برده میشود البته ضمنا نام شخصيتهای ديگر غير اين سی و
شش چهره نيز برده شد . از مجموع آنچه گفتيم چند نكته معلوم میگردد :
الف - از قرن سوم تاكنون فقه يك حيات مستمر داشته و هرگز قطع نشده
است ، حوزههای فقهی بدون وقفه در اين يازده قرن و نيم دائر بوده است
رابطه استاد و شاگردی در همه اين مدت هرگز قطع نشده است .
اگر فیالمثل از
استاد بزرگوار خود مرحوم آيةالله بروجردی شروع كنيم میتوانيم سلسله
اساتيد فقهی ايشانرا تا عصر ائمه اطهار به طور مسلسل بيان نمائيم . چنين
حيات متسلسل و متداوم يازده قرن و نيمی ظاهرا در هيچ تمدن و فرهنگ غير
از تمدن و فرهنگ اسلامی وجود ندارد . استمرار فرهنگی به معنی واقعی ، كه
يك روح و يك حيات ، بدون هيچ وقفه و انقطاع ، طبقات منظم و مرتب و
متوالی را در قرونی اين چنين درازمدت به يكديگر پيوند دهد و يك روح بر
همه حاكم باشد جز در تمدن و فرهنگ اسلامی نتوان يافت . در تمدن و
فرهنگهای ديگر ما به سوابق طولانیتری احيانا برمیخو ريم ولی با وقفهها و
بريدگيها و انقطاعها
همچنانكه قبلا نيز يادآوری ، كرديم ، اينكه قرن سوم را كه مقارن با
غيبت صغرا است مبدأ قرار داديم نه بدان جهت است كه حيات فقه شيعه از
قرن سوم آغاز میشود ، بلكه بدان جهت است كه قبل از آن عصر ، عصر حضور
ائمه اطهار است و فقهاء شيعه تحتالشعاع ائمهاند و استقلالی ندارند والا
آغاز اجتهاد و فقاهت در ميان شيعه و آغاز تأليف كتاب فقهی به عهد
صحابه میرسد . چنانكه گفتيم اولين كتاب را علی بن ابیرافع ( برادر
عبيدالله بن ابی رافع كاتب و خزانهدار اميرالمؤ منين علی عليهالسلام در
زمان خلافت آن حضرت ) نوشته است
ب - برخلاف تصور بعضیها ، معارف شيعه و از آن جمله فقه شيعه ، تنها
به وسيله فقهاء ايرانی تدوين و تنظيم نشده است . ايرانی و غيرايرانی در
آن سهيم بودهاند تا قبل از قرن دهم هجری و ظهور صفويه ، غلبه با عناصر
غير ايرانی است و تنها از اواسط دوره صفويه است كه غلبه با ايرانيان
میگردد
ج - مركز فقه و فقاهت نيز قبل از صفويه ايران نبوده است . در ابتدا
بغداد مركز فقه بود ، سپس نجف وسيله شيخ طوسی مركز شد ، طولی نكشيد كه
جبل عامل ( از نواحی جنوبی لبنان فعلی ) ، و پس از آن و قسمتی مقارن با
آن حله ، كه شهر كوچكی است در عراق ، مركز فقه و فقاهت بود .
حلب ( از نواحی
سوريه ) نيز مدتی مركز فقهاء بزرگ بوده است . در دوران صفويه بود كه
مركزيت به اصفهان انتقال يافت و در همان زمان حوزه نجف وسيله مقدس
اردبيلی و ديگر اكابر احيا شد كه تا امروز ادامه دارد . از شهرهای ايران
، تنها شهر قم است كه در قرون اول اسلامی ، در همان زمان كه بغداد مركز
فقاهت اسلامی بود ، وسيله فقهائی نظير علی بن بابويه و محمدبن قولويه به
صورت يكی از مراكز فقهی درآمد همچنان كه در دوره قاجار وسيله ميرزا
ابوالقاسم قمی صاحب قوانين نيز احيا شد و بار ديگر در سال 1340 هجری
قمری يعنی در حدود 56 سال پيش وسيله مرحوم حاج شيخ عبدالكريم حائری يزدی
بار ديگر احيا شد و اكنون يكی از دو مركز بزرگ فقهی شيعه است
عليهذا ، گاهی بغداد ، زمانی نجف ، دورهای جبل عامل ، ( لبنان )
برههای حلب ، ( سوريه ) مدتی حله ، ( عراق ) عهدی اصفهان و دورانهائی قم
مركز نشاط فقهی و فقهاء بزرگ بوده است . در طول تاريخ مخصوصا بعد از
صفويه در شهرهای ديگر ايران از قبيل مشهد ، همدان ، شيراز ، يزد ، كاشان
، تبريز ، زنجان ، قزوين ، و تون ( فردوس فعلی ) حوزههای علميه عظيم و
معتبری بوده است ولی هيچيك از شهرهای ايران به استثنای قم و اصفهان ، و
در مدت كوتاهی كاشان ، مركز فقهاء طراز اول نبوده و عالیترين و يا در
رديف عاليترين حوزههای فقهی به شمار نمیرفته است . بهترين دليل بر نشاط
علمی و فقهی اين شهرها وجود مدارس بسيار عالی و تاريخی است كه در همه
شهرستانهای نامبرده موجود است و يادگار جوش و خروشهای علمی دورانهای
گذشته است
د - فقهاء جبل عامل نقش مهمی در خط مشی ايران صفويه داشتهاند .
چنانكه میدانيم ، صفويه درويش بودند ، راهی كه ابتدا آنها براساس سنت خاص
درويشی خود طی میكردند اگر با روش فقهی عميق فقهاء جبل عامل تعديل نمیشد
، و اگر
وسيله آن فقهاء حوزه فقهی عميقی در ايران پايهگذاری نمیشد ، به چيزی
منتهی میشد نظير آنچه در علويهای تركيه و يا شام هست ، اين جهت تأثير
زيادی داشت در اينكه اولا روش عمومی دولت و ملت ايرانی از آن گونه
انحرافات مصون بماند و ثانيا عرفان و تصوف شيعی نيز راه معتدلتری طی
كند . از اينرو فقهاء جبل عامل از قبيل محقق كركی و شيخ بهائی و ديگران
با تأسيس حوزه فقهی اصفهان حق بزرگی به گردن مردم اين مرز و بوم دارند
ه - همانطور كه شكيب ارسلان گفته است ( 1 ) تشيع در جبل عامل زمانا
مقدم است بر تشيع در ايران ، و اين يكی از دلائل قطعی بر رد نظريه كسانی
است كه تشيع را ساخته ايرانيان میدانند . بعضی معتقدند نفوذ تشيع در
لبنان وسيله ابوذر غفاری صحابی مجاهد بزرگ صورت گرفت . ابوذر در مدت
اقامت در منطقه شام قديم كه شامل همه يا قسمتی از لبنان فعلی نيز بود
همدوش مبارزه با ثروت اندوزيهای معاويه و ساير امويان ، مرام پاك تشيع
را نيز تبليغ میكرد ( 2 )
فقهای اهل تسنن
اما فقهاء اهل تسنن : لازم است مقدمهای ذكر كنم :
در دوره خلفای اموی فقهاء عرب نژاد غير شيعه تقويت میشدند و در زمان
خلفای عباسی فقهاء غير عرب و غير شيعه ، مخصوصا ايرانيان غير شيعه
جرجی زيدان درباره خلفای اموی میگويد :
امويان تعصب زيادی نسبت به اعراب داشتند و ملل غير عرب را حقير
میشمردند . با اين حال چون فقهای مدينه خلافت را حق اهل بيت رسالت
میدانستند و بنیاميه را غاصب میشمردند ، لذا خلفای بنیاميه قلبا از
فقهای مدينه متنفر بودند ولی از روی ناچاری آنها را گرامی شمرده در راضی
كردن آنها میكوشيدند ، به خصوص خلفای پرهيزكار اموی مانند عمربن
عبدالعزيز كه بدون نظر فقهای مدينه به هيچ كار مهمی دست نمیزدند .
پاورقی :
( 1 و2 ) نشريه دانشكده الهيات مشهد ، آقای واعظ زاده تحت عنوان
بازديد از چند كشور اسلامی عربی ، نقل از كتاب " جبل عامل فیالتاريخ "
پس
از بنیاميه كار به دست عباسيان افتاد و منصور عباسی در صدد كوچك كردن
عربها و بزرگ ساختن ايرانيان برآمد ، چه بدست ايرانيان و با كمك آنان
دولت عباسی تشكيل يافته بود و يكی از اقدامات منصور برای اجرای نقشه
خودش اين بود كه نظر مسلمانان را از مكه و مدينه برگرداند . لذا بنائی
به نام قبةالخضراء ساخت تا مردم بدانجا رفته اعمال حج به جا آورند و
مقرری معمول اهل مدينه را قطع كرد . فقيه آنروز مدينه ( در ميان اهل تسنن
) كه مالك بن انس بود پس از استفتای مردم مدينه در خلع بيعت منصور به
خلع او فتوا داد ، اهل مدينه از منصور دست كشيده با محمدبن عبدالله از
خاندان علی عليهالسلام بيعت كردند . كم كم كار محمد بالا گرفت و منصور با
وی جنگيده با زحمت بسيار بر وی غلبه كرد و اهل مدينه دوباره با منصور
بيعت كردند . با اينهمه ، مالك خلفای عباسی را خليفه نمیدانست و چون
حاكم مدينه جعفر بن سليمان عموی منصور اين را فهميد خشمگين گشت و مالك
را احضار نموده و شانه او را برهنه كرده بر آن تازيانه زد ( 1 )
ابن النديم در الفهرست در مقاله مربوط به فقهاء در ذيل احوال محمدبن
شجاع معروف به ابن الثلجی ، داستانی نقل میكند كه نشان دهنده سياست
خلفای عباسی در مورد ايرانيان ( البته ايرانيان غير شيعه ) است . از
اسحاق بن ابراهيم مصعبی نقل میكند كه گفت :
خليفه مرا احضار كرد و گفت فقيهی را برای من انتخاب كن كه
هم اهل حديث باشد و هم اهل قياس ، بلند بالا و خوش تيب و خراسانی الاصل
باشد ، از آنها باشد كه در دولت ما پرورش يافتهاند .
پاورقی :
( 1 ) ترجمه تاريخ تمدن ، جلد 3 صفحه 104 - . 105
كه طرفدار دولت
ما باشد ، میخواهم منصب " قضاء " را به او بسپارم . اسحاق گفت به
خليفه گفتم مردی با چنين اوصاف ، جز محمدبن شجاع ثلجی سراغ ندارم
اجازه بدهيد با او مذاكره كنم . گفت بسيار خوب ، وقتی كه پذيرفت او را
نزد من آر . اما محمدبن شجاع نپذيرفت ، گفت چرا بپذيرم ؟ نه به مال و
ثروت احتياج دارم و نه به مقام و نه به شهرت ( 1 ) . .
چنانكه میدانيم در ميان فقهاء اهل تسنن ، چهار نفر به عنوان صاحب
مذهب و صاحب مكتب خوانده میشوند و توده تسنن تابع يكی از اين چهار
پيشوا میباشد يعنی ابوحنيفه ، شافعی ، مالك بن انس ، احمدبن حنبل . ولی
انحصار مذهب و مكتب به اين چهار نفر در قرن هفتم هجری رخ داد قبلا در
حدود ده مكتب و مذهب در ميان اهل تسنن موجود بود
ما بحث خود را درباره فقهاء اهل تسنن به سه بخش تقسيم میكنيم : دوره
پيش از پيشوايان مذاهب ، دوره پيشوايان ، دوره بعد از پيشوايان
دوره ، قبل از پيشوايان دوره ، تابعين است ، دوره كسانی است كه رسول
اكرم را درك نكردهاند ، اما صحابه آن حضرت را درك كردهاند . در اين
دوره هفت نفر در مدينه بودند كه به فقهاء سبعه معروفند و آنها عبارتند
از :
1 - ابوبكربن عبدالرحمن بن حارث بن هشام مخزومی . اين مرد از قريش
است و نسبت به يكی از برادران ابوجهل میبرد . در سال 94 درگذشته است
2 - سعيدبن مسيب مخزومی ، اين مرد نيز از قريش است ، به زهد و
عبادت معروف است ، گويند پنجاه سال شب زندهداری كرد و با وضوی نماز
عشا نماز صبح را خواند . علامه سيد حسن صدر در تاسيس الشيعه ( 2 ) و بعضی
ديگر از علمای
بزرگ شيعه او را شيعه میدانند .
پاورقی :
( 1 ) الفهرست ، صفحه . 305
( 2 ) تأسيس الشيعه صفحه . 298
سعيدبن مسيب در حدود سال 91 درگذشته
است
3 - قاسم بن محمدبن ابیبكر نواده ابوبكر و جد مادری امام صادق
عليهالسلام است . صاحب تأسيسالشيعه به تشيع او تصريح میكند ( 1 ) مادر
قاسم چنانكه معروف است يكی از دختران يزدجرد ساسانی است . بنابراين
نقل ، قاسم از طرف پدر قرشی و از طرف مادر ايرانی است . وی در فاصله
سالهای صد و صدو ده درگذشته است
4 - خارجة بن زيدبن ثابت انصاری . متوفا در حدود سال . 99 اين مرد پسر
زيدبن ثابت انصاری معروف است
5 - سليمان بن يسار . اين مرد از موالی و احتمالا ايرانی است ، در حدود
سال 94 در گذشته است
6 - عبيدالله بن عبدالله بن عتبة بن مسعود ، متوفا در حدود سال 98
اين مرد برادرزاده عبدالله بن مسعود صحابی معروف است
7 - عروه بن زبير ، متوفا در حدود سال . 94 اين شخص پسر زبير بن عوام
صحابی معروف است
چنانكه معلوم شد ، از اين هفت نفر ، يكنفر ( سليمان بن يسار ) احتمالا
ايرانی است ، يكنفر ديگر ( قاسم بن محمد ) بنا بريك نقل كه چندان معتبر
نيست از طرف مادر ايرانی است . باقی همه عرب خالص مكی يا مدنی
ميباشند . در اين دوره افراد برجسته ديگری هستند كه بعضی از آنها ايرانی
ميباشند . از جمله ربيعةالرأی ، فقيه مشهور است . وی استاد مالك بن
انس پيشوای مالكيان بوده است . عمل به قياس را او ابداع و ابتكار كرد
ربيعه در سال 136 درگذشته است
و از آن جمله طاووس بن كيسان است . طاووس از موالی ايرانی و معاصر
فقهاء سبعه است او در 104 يا 106 درگذشته است
ديگر سليمان اعمش است كه ايرانی است ، از فقهاء قرن اول شمرده میشود
قبلا از او ياد كرديم ،
ديگر عكرمه غلام ابن عباس است .
پاورقی :
( 1 ) تأسيسالشيعه ص . 298
عكرمه يك غلام بربری است و ايرانی
نيست . عكرمه به مقام فقاهت و تفسير نائل شد . در كتب فقه و تفسير از
او نام برده میشود
اما طبقه پيشوايان :
1 - ابوحنيفه نعمان بن ثابت بن زوطی يا نعمان بن ثابت بن نعمان بن
المرزبان متوفا در سال . 150 ابوحنيفه يك نفر ايرانی است كه امام اعظم
اهل سنت به شمار میرود . در جامعه تسنن ، بعد از پيغمبر اكرم و خلفای
راشدين و حسنين ( ع ) هيچكس باندازه ابوحنيفه محترم نيست . پيروانش در
ايران بسياراند كنداما در غير ايران بيش از صد مليون پيرو دارد
2 - محمدبن ادريس شافعی متوفا در سال . 204 شافعی ، عرب قرشی است
شافعی از نظر كثرت پيروان مانند ابوحنيفه است و شايد بيش از او پيرو
داشته باشد
3 - مالك بن انس متوفا در سال . 179 مالك ، عرب قحطانی است بلاد
مغرب غالبا پيرو مالك بن انس ميباشند
4 - احمدبن حنبل شيبانی ، متوفا در سال . 241 احمد از لحاظ نژاد عرب
است ولی ظاهرا خاندانش در ايران ( مرو ) ميزيستهاند . ابن خلكان
مينويسد : مادرش در وقتيكه او را در رحم داشت از مرو خارج شد و در
بغداد وضع حمل كرد
احمدبن حنبل را ميتوان جزء ايرانيان عرب نژاد محسوب داشت عليهذا از
چهار امام اهل تسنن يكی ايرانی ، ديگری عرب عدنانی ، ديگری عرب قحطانی
، چهارمی ايرانی عرب نژاد است
همچنانكه قبلا اشاره شد ، در طبقه پيشوايان عده ديگر نيز بودهاند كه
اكنون عملا مذهبشان منسوخ است از قبيل محمد بن جرير طبری متوفا در سال
310 و داود بن علی ظاهری اصفهانی متوفا 270 ، داودبن علی همان است كه
مكتب ظاهری
را در فقه بوجود آورد .
اين مكتب نوعی اخباريگری و جمود است . ابن حزم
اندلسی كه نژاد ايرانی دارد اما طرفدار امويها است و خالی از يك نوع
عداوت نسبت باهل البيت نيست . از نظر فقهی تابع داودبن علی بن ظاهری
است
گروهی ديگر از فقهای بزرگ اهل تسنن ميباشند كه بعضی صاحب مكتب و
مذهب بودها ند و بعضی نه ، برخی ايرانيند و برخی نه ما برای اينكه
معياری از سهم ايرانيان در فقه اهل تسنن بدست داده باشيم عدهای را نام
ميبريم :
1 - محمدبن حسن شيبانی ، شاگرد ابوحنيفه ، از ملازمين هارونالرشيد و
متوفا در سال . 189 اين مرد اصلا دمشقی است ، درواسط عراق متولد شد و در
سفری كه با هارون بايران میآمد در ری درگذشت و همانجا دفن شد
2 - ابويوسف ، شاگرد ديگر ابوحنيفه و قاضی القضاه مهدی و هادی و هارون
و متوفا در سال . 192 اين مرد ظاهرا نسب به انصار مدينه ميبرد
3 - زفربن الهذيل ، متوفا در سال . 158 زفرعرب عدنانی است و از
پيروان ابوحنيفه به شمار ميرود
4 - ليث بن سعد اصفهانی ، فقيه مصر ، متوفا در سال 175 ، ليث از
صاحبان مكاتب بشمار ميرود ، گواينكه گفته ميشود كه پيرو ابوحنيفه بوده
است
5 - عبدالله بن مبارك مروزی ، اهل مرو است ، شاگرد ابوحنيفه و مالك
و ثوری بوده و در سال 181 در گذشته است
6 - اوزاعی ، ابوعمر و عبدالرحمن بن عمرو ، متوفا 157 ، شاگرد زهری و
عطاءبن ابی رباح بوده ، ساكن شام بود و پيشوای مطلق شاميان شمرده ميشد ،
اوزاعی از فقهاء صاحب مكتب است ، معلوم نيست عرب اصيل يمنی است و
يا از اسرای يمن است
اينها معاريف فقهای اهل تسنن ميباشند ، غير معاريف از حد احصا خارج
است .
در ميان معاريف در طبقات مختلف افراد ايرانی و غير ايرانی
فراوانند
در قرون بعد ، از ائمه و معاريف فقهاء اهل تسنن كه بگذريم ، از ابن
سريج شافعی و ابوسعيد اصطخری و ابواسحاق مروزی در قرن چهارم . و ابو حامد
اسفرائنی و ابواسحا ق اسفرائنی و ابواسحاق شيرازی و امام الحرمين جوينی و
امام محمد غزالی و ابوالمظفر خوافی و كياالهراسی در قرن پنجم ، و
ابواسحاق عراقی موصلی در قرن ششم و ابواسحاق موصلی در قرن هفتم و امام
شاطبی اندلسی در قرن هشتم بايد نام برد
در سه چهار قرن اخير به مناسبت گرايش مردم ايران از تسنن به تشيع همه
فقهاء ايران شيعه بودهاند
ادبيات
مقصود ، نحو و صرف و لغت و بلاغت و شعر و تاريخ است ، در اين قسمت
ايرانيان خدمات فراوانی كردهاند ، خدمات ايرانيان به زبان عربی بيش از
خود اعراب به اين زبان بوده و خيلی بيش از خدمت اين مردم به زبان
فارسی بوده است . ايرانيان به حكم يك انگيزه مقدس دينی به خدمت زبان
عربی همت گماشتند . ايرانيان مانند همه مسلمانان پاكنهاد ديگر زبان عربی
را زبان قوم عرب نمیدانستند ، آنرا زبان قرآن و زبان بينالمللی اسلامی
میدانستند . لهذا بدون هيچگونه تعصب و با شور و نشاط و علاقه فوقالعادهای
به فراگيری و ضبط و تدوين اين زبان پرداختند
علوم ادبی عربی از دستور زبان عربی يعنی نحو آغاز ميشود . مورخين اسلامی
اجماع و اتفاق دارند كه مبتكر علم نحو اميرالمؤمنين علی عليهالسلام است
علامه جليل مرحوم سيد حسن صدر در كتاب نفيس تأسيس الشيعة دلائل و شواهد
غير قابل انكار اين مطلب را ذكر كرده است ( 1 ) ، علی عليهالسلام به
ابوالاسود دئلی كه مردی شيعی و فوقالعاده با استعداد بوده است اصول نحو
را آموخت و دستور
داد كه بر اين اساس تأمل كند و بر آن بيفزايد ، ابوالاسود طبق دستور عمل
كرد و چيزهائی افزود و آنچه ميدانست به عدهای و از آن جمله دو پسرش
عطاء بن ابی الاسود و اباحرب بن ابی الاسود و يحيی بن يعمر و ميمون اقرن و
يحيی بن نعمان و عنبسة الفيل ، آموخت .
پاورقی :
( 1 ) رجوع شود به تأسيسالشيعة لعلوم الاسلام صفحات 40 - 61
گويند اصمعی عرب و ابوعبيده
ايرانی دو اديب معروف اسلامی ، شاگردان عطاء پسر ابوالاسود بودهاند
در طبقه بعد از اين طبقه افرادی ديگر از قبيل ابواسحاق حضرمی و عيسی
ثقفی و ابوعمرو بن العلاء كه مردی شيعی و از قراء سبعه است و بسيار
جليلالقدر است قرار گرفتهاند
ابوعمرو بن العلاء مردی لغوی و عارف به زبان و ادبيات و مخصوصا اشعار
عرب بود ، از كمال تقوا در ماه مبارك رمضان هرگز شعر نمیخواند ، در سفر
حج نوشتههای خود را از آن رو كه متضمن اشعار عرب جاهلی بود از بين برد
اصمعی ، يونس بن حبيب نحوی ، ابوعبيده ، سعدان بن مبارك تزدوی شاگردی
كردهاند ( 1 )
خليل بن احمد عروضی كه از مجتهدان و صاحب نظران درجه اول نحو است و
مردی شيعی است و از نوابغ به شمار ميرود و در طبقه بعد اين طبقه قرار
گرفته است سيبويه معروف صاحب " الكتاب " شاگرد خليل بوده است و
اخفش معروف نزد سيبويه و خليل تحصيل كرده است
از اين ببعد نحويين به دو نحله كوفيين و بصريين تقسيم ميشوند . كسائی
معروف ، و شاگردش فراء و ابوالعباس ثعلب شاگرد فراء ، و ابن الانباری
شاگرد ابوالعباس ثعلب از نحله كوفی بودهاند و اما سيبويه و اخفش و
مازنی و مبرد و زجاج و ابوعلی فارسی و ابن جنی و عبدالقادر جرجانی كه به
ترتيب استاد و شاگرد بودهاند از نحله بصری به شمار ميروند
پاورقی :
( 1 ) ريحانة الادب ، جلد دوم چاپ سوم ، صفحه . 213
از اينها كه برشمرديم عدهای ايرانيند :
1 - يونس بن حبيب ، متوفا در سال . 183 ابنالنديم میگويد اعجمی الاصل
است ( 1 ) . كتابی بنام معانیالقرآن الكريم تأليف كرده است ، گويند
ازدواج نكرد و عمر هشتاد و هفت ساله خود را وقف علم و دانش كرد
2 - ابوعبيده معمربن المثنی متوفا در . 210 بگفته ابن النديم ابوعبيده
نيز ايرانی است ( 2 )
3 - سعدان بن مبارك ، تاريخ وفاتش بدست نيامد . بنا به نوشته
ريحانةالادب اصلا اهل طخارستان است و نابينا بوده است ( 3 )
4 - ابوبشر ، عمروبن عثمان بن قنبر ، معروف به سيبويه متوفا در حدود
سال . 180 سيبويه اهل فارس است ، در بيضا متولد شد و حيات علمی خويش
را در حوزه علميه بصره طی كرد و سفری هم به بغداد رفت
سيبويه در سفری كه به بغداد رفت داستان معروفی با كسائی دارد كه به
قصه زنبوريه معروف است . پس از سفر بغداد به فارس برگشت و چهل سال
بيشتر نداشت كه در همانجا در گذشت و در مولد خويش دفن شد . كتاب
معروف سيبويه در نحو بنام " الكتاب " معروف است و از بهترين كتب
جهان در فن خود يعنی از قبيل مجسطی بطلميوس در هيئت و منطق ارسطو در
منطق صوری تلقی شده است ، بارها در پاريس و برلين و كلكته و مصر چاپ
شده است ، سيد بحرالعلوم و ديگران گفتهاند همه علما در نحو عيال سيبويه
ميباشند ، در اين كتاب به سيصد و چند آيه از قرآن مجيد استشهاد شده است
، مازنی نحوی معروف عرب ، حاضر نشد اين كتاب را به يكی از اهل ذمه
تدريس كند با آنكه پول زيادی بعنوان حقالتدريس باو داده ميشد ، تنها
باين دليل كه دست غير مسلمان آيات قرآن را لمس نكند
پاورقی :
( 1 - 2 ) الفهرست صفحه 69 - . 75
( 3 ) ريحانةالادب ، جلد 8 صفحه . 189
5 - سعيدبن مسعده معروف به اخفش يا اخفش اوسط . اين مرد از اكابر
درجه اول نحويين است ، كتابهای زيادی تأليف كرده و يك بحر عروضی بر
آنچه سابقا خليل بن احمد وضع كرده بود افزوده است . اين مرد بنا بگفته
ابنالنديم ، خوارزمی است . در عين حال او را مجاشعی نيز خواندهاند مسلم
نيست اصلا عرب مجاشعی باشد و بنابراين از ايرانيان عربنژاد است و يا
انتسابش بيك قبيله عرب ، پيمانی و الحاقی است آنچنانكه در آن عهد
مرسوم بوده است ، اخفش در سال 215 يا 221 در گذشته است
6 - علی بن حمزه كسائی كه قبلا در عداد قراء ذكرش گذشت . كسائی قطعا
ايرانی است ، نام جداعلايش فيروز است . در حدود سال دويست كه با
هارونالرشيد به خراسان ميرفت در ری درگذشت
7 - فراء ، اين مرد نيز ايرانی است و قبلا در عداد قراء و مفسرين او را
معرفی كرديم
8 - محمدبن قاسم انباری معروف به ابن الانباری ، اهل انبار است كه
مخزن غلات ساسانيان بوده است . شاگرد ابوالعباس ثعلب بوده و در حدود
سال 327 درگذشته است
9 - ابواسحاق ، ابراهيم بن محمدبن سری بن سهل ، معروف به زجاج . شاگرد
مبرد و ثعلب بوده است ، برای امرار معاش خود در اوان تحصيل بلورتراشی
ميكرد و از اين رو به " زجاج " معروف گشت . گويند همه روزه يك درهم
به استاد خود مبرد بابت حقالتعليم از دستمزد خود ميپرداخت . در حدود
سال 310 درگذشته است
10 - ابوعلی فارسی ، اهل فسای فارس و معاصر ديالمه است ، در سال 288
متولد شد و در 377 درگذشت . برخی او را خاتم نحويين دانستهاند . در
تأسيس الشيعه ( 1 ) از كتاب " المصباح " سلامة بن عياض شامی نقل
ميكند كه گفتهاند : " فتح
النحو بفارس و ختم بفارس " يعنی نحو از فارس بوسيله سيبويه آغاز گشت
و در فارس با رفتن ابوعلی فارسی پايان يافت
بديهی است كه در بيان بالامبالغه به كار رفته است
پاورقی :
( 1 ) صفحه . 51
11 - عبدالقاهر جرجانی ، اديب نحوی لغوی معانی بيانی معروف ، بيشتر
شهرت عبدالقاهر در فن بلاغت يعنی معانی و بيان است ، در عين حال از
نحويين نيز بشمار ميرود . از عبدالقاهر كتابهای نفيسی در علم بلاغت در
دست است كه ارزش خود را هنوز هم حفظ كردهاند از قبيل : اسرارالبلاغه ،
دلائل الاعجاز ، اعجازالقرآن و غيره وی در سال 471 يا 474 در گذشته است
علاوه بر اين افراد كه نام برديم گروه ديگری از اكابر نحويين ، ايرانی
ميباشند و بطور اشاره و مختصر نامشان را ميبريم ، از قبيل : خلف احمر در
قرن دوم
و ابوحاتم سجستانی و ابن سكيت اهوازی شيعی و ابن قتيبه دينوری صاحب
كتابهای نفيس : ادب الكاتب ، المعارف ، عيون الاخبار و غيرها ، و
ابوحنيفه دينوری كه علاوه بر جنبه ادبی مردی حكيم و رياضیدان و مورخ بوده
است و ابوبكر بن الخياط سمرقندی در قرن سوم
و حسن بن عبدالله بن مرزبان سيرافی شيرازی كه از يك خانواده مجوسی بود
و پدرش عبدالله مسلمان شد . و يوسف بن حسن بن عبدالله به مرزبان سيرافی
و ابوبكر خوارزمی طبرستانیالاصل و ابن خالويه همدانی در قرن چهارم
و ابومسلم اصفهانی در قرن پنجم
و نجمالائمه استرابادی معروف به رضی در قرن هفتم
و همچنين گروهی از علمای فصاحت و بلاغت اسلامی ، ايرانيند از قبيل
عبدالقاهر جرجانی سابقالذكر ، و محمدبن عمران مرزبانی خراسانی شيعی متوفا
371 كه گفته ميشود واضع اولی علم بيان او بوده نه عبدالقاهر جرجانی ، و
زمخشری سابقالذكر ، و صاحب بن عباد طالقانی متوفا در 385 ، و سكاكی
خوارزمی متوفا
در قرن هفتم ، و قطب الدين شيرازی شارح مفتاح سكاكی متوفا در 710 ، و
تفتازانی نسأی يا سرخسی متوفا در 791 و ميرسيد شريف جرجانی متوفا در 816
در ميان لغويين نيز عده زيادی ايرانيند از قبيل جوهری نيشابوری صاحب
صحاحاللغة ، متوفا در حدود نيمه دوم قرن چهارم ، و راغب اصفهانی متوفا
در 565 ، و مجدالدين فيروزآبادی صاحب قاموس اللغة متوفا در 816 و
ميدانی نيشابوری صاحب السامی فی الاسامی و مجمع الامثال متوفا در 518 ، و
غير اينها
همچنانكه گروهی از مورخين اسلامی نيز ايرانيند از قبيل ابوحنيفه دينوری
سابق الذكر و ابن قتيبه دينوری سابق الذكر و طبری سابق الذكر و بلاذری
متوفا در 279 ، ابوالفرج اصفهانی اموی الاصل متوفا در 356 و حمزه اصفهانی
متوفا در . 350
مورخين اسلامی خيلی زيادند ، شايد در كمتر رشتهای مانند رشته تاريخ
تأليف شده باشد
جرجی زيدان ميگويد :
مسلمانان بيش از هر ملت ديگر ( باستثنای ملل عصر جديد ) در تاريخ
پيشرفت كرده و كتاب نوشتند ، به قسمی كه در كشفالظنون نام 1300 كتاب
تاريخی ذكر شده است . و اين عدد جز كتابهائی است كه در شرح آن تواريخ
نوشته شده و يا كتابهائی كه در تلخيص آن تواريخ تأليف شده و يا كتبی كه
در تاريخ تدوين شده بود و از دست رفته كه نام هيچيك از آنها در
كشفالظنون نيست . . . مسعودی در مقدمه كتاب مروج الذهب خود نام دهها
كتب تاريخی را برده كه در زمان او موجود بوده . .
در تدوين تاريخ اسلامی ملل گوناگون شركت كردهاند از اندلسی گرفته (
مانند ابن عبدالبر و ابن بشكوال و ابن آبار ) تا مصری ( مانند مقريزی و
جمالی الدين قفطی ) و دمشقی ( مانند ابن عساكر ، و صفدی ) و عراقی (
مانند خطيب بغدادی و عبدالرحمان بن الجوزی و سبط وی : شمسالدين
ابوالمظفربن الجوزی و ابن خلكان اربلی ايرانی الاصل ) و تونسی ( مانند ابن
خلدون )
به علاوه انواعی تاريخ نويسی در اسلام وجود داشته است از سيره و تاريخ
شخص معين گرفته ( مانند سيرههای نبوی ، و تواريخ مخصوص برخی پادشاهان )
تا تواريخ شهرها ( مانند تاريخ قم ) و تاريخ كشورها ( مانند تاريخ مصر و
تاريخ دمشق ) و تاريخ علوم يعنی تاريخ اهل يك فن ( مانند طبقات الحكماء
و طبقات الاطباء و طبقات الحفاظ ) و تواريخ عمومی ( مانند تاريخ يعقوبی
و تاريخ طبری ) علاوه بر همه اينها برخی جغرافی نويس بودهاند مانند
المقدسی صاحب احسن التقاسيم و اصطخری فارسی صاحب صورالاقاليم و مسالك
الممالك
به عقيده جرجی زيدان ، به پيروی از سيوطی ، اولين مورخان دوره اسلام دو
نفر بودهاند همزمان يكديگر :
يكی محمدابن اسحاق مطلبی كه از موالی عين التمر است و شيعی است و
ديگر عروه بن الزبير كه نسبت به زبيربن العوام صحابی معروف ميبرد . ولی
علامه سيد حسن صدر ثابت كردهاند كه اولين تاريخ را در دوره اسلام عبيدالله
بن ابیرافع كاتب اميرالمؤمنين عليهالسلام نوشته است كه نسبت به قبط
ميبرد و مصری است . كتابی كه او تأليف كرده است درباره نام افرادی از
صحابه است كه علی عليهالسلام را در دوره خلافت همراهی كردهاند
اگر محمدبن اسحاق مطلبی ( كه نويسنده سيره نبوی است و سيره ابن هشام
همان سيره ابن اسحاق است به روايت ابن هشام ) ايرانی باشد ، آنچنانكه
از كلمه " مولی " برمیآيد ، بايد بگوئيم بعد از ابن ابی رافع قبطی مصری
، دو نفری كه پيشقدم در تاريخ بودهاند يكی ايرانی و ديگر عرب قرشی بوده
است . با اين تفاوت كه عين كتاب محمد ابن اسحاق در دست است ولی
كتاب آن دو نفر ديگر ظاهرا در دست نيست
ابن النديم در الفهرست نام گروهی از مورخين قرون اوليه اسلامی را ذكر
میكند كه باصطلاح " مولی " بودهاند
موالی ظاهرا غير عرب بودهاند ، من اكنون بطور قطع نميدانم كه اين كلمه
تنها بر ايرانيان اطلاق ميشد و يا بساير ملل غير عرب و يا عرب كه نوعی
پيمان با يكی از قبائل عرب داشتهاند نيز اطلاق ميشده است .
بهر حال ابن
النديم عدهای را با قيد " مولی " نام ميبرد و بعضی را تصريح میكند كه
از بلاد ايران بودهاند
از جمله : واقدی مورخ معروف متوفا 207 ، ابوالقاسم حمادبن سابور ديلمی
متوفا در 156 ، ابوجنادبن واصل الكوفی ، ابوالفضل محمدبن احمدبن
عبدالحميد الكاتب ، علان شعوبی كلينی رازی و غير اينها
البته نبايد مبالغه يا غفلت كرد و پنداشت كه ادبيات عرب از لغت و
نحو و صرف و بلاغت و تاريخ و غيره يكسره بدست ايرانيان تدوين يافته
است . در ميان ادبای عربی از اقوام ديگر نيز كه تبرز فوقالعاده داشتهاند
يافت ميشود كه برخی عرب و برخی اندلسی ، و برخی مصری ، و برخی شامی و
برخی كرد يا ترك يا رومی بوده اند ما در گذشته اشارهای به اين مطلب
كرده و برای احتراز از تطويل بيشتر از ذكر آنها خودداری ميكنيم
در ميان كتب ادبی عربی چهار كتاب است كه از اركان ادبيات عرب
بشمار ميرود : ادب الكاتب ابن قتيبه دينوری ، الكامل مبرد ، البيان
والتبيين جاحظ نوادر ابوعلی قالی
از مؤلفان چهارگانه اين چهار كتاب تنها ابن قتيبه ايرانی است . مبرد
، عرب ازدی است . و جاحظ عرب كنانی است . و ابوعلی قالی ، ديار بكری
است
احمد امين درضحی الاسلام از كتاب المزهر نقل میكند كه در قرن دوم هجری
سه نفر پديد آمدند كه پيشوای ديگران در شعر و لغت عرب و علوم عرب به
شمار ميروند . پيش از آنها و نه بعد از آنها مانندی برای ايشان نيامده
است ، همه هر چه دارند از اين سه نفر دارند :
1 - ابوزيد انصاری خزرجی متوفا . 215
2 - اصمعی اديب لغوی معروف متوفا در حدود . 215
3 - ابوعبيده معمربن المثنی متوفا در حدود . 210
از اين سه نفر تنها ابوعبيده ، ايرانی الاصل است .
اماابوزيد ، عرب
مدنی خزرجی است واصمعی ، عرب باهلی است ،
كلام
علم كلام ، نيز يك علم صد درصد اسلامی است . كلام مربوط است به تحقيق
در اصول عقائد اسلامی و دفاع از آنها ، اعم از آنكه امر مورد اعتقاد از
و يك فرد ايرانی بشمار ميرود .
نوادهاش علی بن اسماعيل بن ميثم معاصر
ضراربن عمرو ابوالهذيل علاف و عمروبن عبيد از متكلمان معروف قرن دوم
هجری است و با آنها مباحثاتی در مسائل اعتقادی داشته است
2 - هشام بن سالم جوزجانی . اين مرد از مشاهير و معاريف اصحاب امام
صادق عليهالسلام است . در ميان اصحاب امام صادق عليهالسلام گروهی هستند
كه امام صادق آنها را بعنوان " متكلم " خوانده است و در كتاب الحجة
كافی مسطور است ( 1 ) از قبيل حمران بن اعين ، مؤمن الطاق ، قيس بن
الماصر و هشام بن الحكم و غير هم
قيس بن ماصر همانكسی است كه گويند كلام را از علی ابن الحسين
عليهالسلام آموخت ( 2 )
3 - فضل بن ابوسهل بن نوبخت . از آل نوبخت است ، آل نوبخت همانطور
كه ابنالنديم گفته است به تشيع معروفند و فضلاء زيادی در طول سه قرن از
آنها برخاسته است كه اكنون مجال توضيح آن نيست . نوبخت خودش منجم و
در دربار منصور بود ، روزی پسرش ابوسهل را بدربار منصور برد كه به
جانشينی خود معرفی كند . منصور نامش را پرسيد گفت : " خورشيد ماه
طيماذاه ما بازارد باد خسرو نه شاه " منصور گفت همه اينها اسم تو است
؟ گفت آری ، منصور تبسم كرد و گفت : پدرت چه كرده ؟ ! اسمت را مختصر
كن . يا همان كلمه " طيماذ " را از جزء اسمت انتخاب كن و يا من
برايت كلمه " ابوسهل " را به عنوان كنيه انتخاب ميكنيم ابوسهل به
همين كنيه راضی شد ( 3 ) بسياری از نوبختيان كنيه شان ابوسهل است
بسياری از متكلمين شيعه از خاندان نوبخت از قبيل : فضل بن ابی سهل بن
پاورقی :
( 1 ) كافی ، چاپ آخوندی ، جلد اول صفحه . 171
( 2 ) تأسيس الشيعة ، صفحه . 358
( 3 ) تأسيس الشيعه ، صفحه 363 - . 364
پاورقی :
( 1 ) رجوع شود به تأسيس الشيعه صفحات 362 - 375 و كتاب خاندان
نوبختی تأليف مرحوم عباس اقبال آشتيانی
( 2 ) الفهرست ، صفحه 266 و تأسيس الشيعه صفحه . 376
متكلمين شيعه اعم از ايرانی و غير ايرانی بسيارند . متكلمين شيعه
ايرانی نيز فراوانند . ما به عنوان نمونه افراد بالا را از قرن دوم تا قرن
چهارم ياد كرديم در قرون متأخر اركان علم كلام اسلامی را متكلمين شيعه
تشكيل ميدادهاند
پس از ظهور خواجه نصيرالدين طوسی حكيم و متكلم و رياضیدان و سياستمدار
معروف جهان اسلام و نگارش يافتن كتاب تجريد ، كلام شيعه اهميت بيشتری
يافت بطوری كه از آن پس كتاب تجريد بيش از هر كتاب ديگر محور بحثهای
كلامی در شيعه و سنی قرار گرفت
اما متكلمين عامه : بسياری از متكلمان اهل تسنن و شايد بيشترشان
ايرانيند ، قديميترين متكلم آنها حسن بصری و سپس شاگردش و اصل بن عطاء
غزال است كه هر دو از موالی ميباشند . حسن بصری در نيمه دوم قرن اول و
نيمه اول قرن دوم ميزيسته است . وفاتش در سال 110 واقع شده است ( 1 )
و واصل كه شاگرد او است و از او انشعاب كرد و مستقل شد و راه جداگانهای
گرفت و از آنجا مكتب معتزله پايهگذاری شد ، در سال 181 درگذشته است (
2 )
3 - ابوالهذيل علاف ، اين مرد نيز از موالی است . او را پايهگذار كلام
عقلی ميشمارند ، فوقالعاده زبردست بوده و با كتب فلسفی آشنائی داشته
است . نويسندهای مجوسی بنام ميلاس داشت . اين نويسنده روزی عدهای از
مجوسيان را با ابوالهذيل در يك مجلس جمع كرد و درباره توحيد و ثنويت
بحث كردند . ابوالهذيل آنها را محكوم كرد و ميلاس مسلمان شد . شبلی
نعمان ( 3 ) و ديگران نوشتهاند كه چندين هزار نفر ايرانی مجوسی بدست
ابوالهذيل مسلمان شدند
پاورقی :
( 1 ) ريحانةالادب ، جلد 1 صفحه . 269
( 2 ) ابن خلكان جلد 5 صفحه 60 درالفهرست میگويد وی در سال 131
درگذشته و ظاهرا اين صحيح است
( 3 ) تاريخ علم كلام ، ترجمه فخر داعی صفحه . 29
از مناظره با ابوالهذيل همه اجتناب ميكردند ، زيرا فوقالعاده قوی بود ،
مناظره معروفی دارد با صالح بن عبدالقدوس ، شكاك و زنديق ( باصطلاح آن
عصر ) معروف ، كه ابن النديم آنرا نقل كرده است ( 1 ) . ابوالهذيل از
تنها كسی كه بيم داشت و از مناظره با او متوحش بود هشام بن الحكم ،
متكلم معروف شيعی عرب ، از اصحاب امام صادق عليهالسلام بود ( 2 )
4 - ابراهيم بن سيار معروف به نظام متوفا در . 221 اين مرد مطابق آنچه
ابن خلكان در جلد سوم كتاب خود ذيل احوال محمدبن عبدالكريم شهرستانی
گفته است بلخی بوده است . نظريات نظام در كلام و احيانا در فلسفه
معروف است نظام شاگرد هشام بن الحكم بوده است
5 - عمرو بن عبيد بن باب . پدرش از اسيران كابل است و در پليس بصره
خدمت ميكرده است . عمرو بن عبيد در سال 80 متولد شده و پيش از سال 150
درگذشته است
عمرو بن عبيد تمايل خارجيگری دارد و به مناعت معروف است . با منصور
عباسی قبل از دوره خلافت دوست بود . در ايام خلافت منصور ، روزی بر او
وارد شد و منصور او را گرامی داشت و از او تقاضای موعظه و اندرز كرد
از جمله سخنانی كه عمرو به منصور گفت اين بود : ملك و سلطنت كه اكنون
بدست تو افتاده اگر برای كسی پايدار ميماند بتو نميرسيد ، از آن شب
بترس كه آبستن روزی است كه ديگر شبی بعد از آن روز ( قيامت ) نيست
"
وقتی كه عمرو خواست برود منصور دستور داد ده هزار درهم باو بدهند
نپذيرفت .
پاورقی :
( 1 ) الفهرست صفحه . 252
( 2 ) تاريخ علم كلام شبلی نعمان صفحه . 31
منصور قسم خورد كه بايد بپذيری . عمرو سوگند ياد كرد كه
نخواهم پذيرفت
مهدی پسر و وليعهد منصور حاضر مجلس بود و از اين جريان ناراحت شد و
گفت : يعنی چه ؟ تو در مقابل سوگند خليفه سوگند ياد میكنی ؟ !
عمرو از منصور پرسيد اين جوان كيست ؟ گفت پسرم و وليعهد مهدی است
گفت به خدا قسم كه لباس نيكان بر او پوشيدهای و نامی روی او گذاشتهای (
مهدی ) كه شايسته آن نام نيست و منصبی برای او آماده كردهای كه
بهرهبرداری از آن مساوی است با غفلت از آن
آنگاه عمرو رو كرد به مهدی و گفت : بلی برادر زاده جان ، مانعی ندارد
كه پدرت قسم بخورد و عموميت موجبات شكستن قسمش را فراهم آورد . اگر
بنا بشود من كفاره قسم بدهم يا پدرت ، پدرت تواناتر است بر اين كار
منصور گفت : هر حاجتی داری بگو . گفت فقط يك حاجت دارم و آن اينكه
ديگر پی من نفرستی
منصور گفت : بنابراين مرا تا آخر عمر ملاقات نخواهی كرد . گفت حاجت
من هم همين است . اين را گفت و با قدمهای محكم توأم با وقار راه افتاد
. منصور خيره خيره از پشت سرنگاه میكرد و در حالی كه در خود نسبت به
عمرو احساس حقارت ميكرد سه مصراع معروف را سرود :
كلكم يمشی رويد
|
كلكم يطلب صيد
|
غير عمرو بن عبيد
|
( 1 )
اين عمرو بن عبيد همان كسی است كه هشام بن الحكم بطور ناشناس وارد
مجلس درسش شد و از او درباب امامت سؤالاتی كرد و او را سخت مجاب
ساخت عمروبن عبيد از قوت بيان پرسش كننده ناشناس حدس زد كه او
هشامبن الحكم است ، بعد از شناسائی نهايت احترام را نسبت باو بعمل
آورد ( 2 )
پاورقی :
( 1 ) تاريخ ابن خلكان ، جلد 3 صفحه 131 - . 132
( 2 ) كافی ، چاپ آخوندی ، جلد 1 صفحه . 170
اينها كه برشمرديم طبقه اول و دوم متكلمين ايرانی اهل تسنن میباشند در
طبقات و قرون بعد متكلمين سنی مذهب زيادی از ايران برخاستهاند و ما
بطور اختصار نام عدهای را به ترتيب قرون ميبريم . از قبيل :
ابن المنجم نديم الموفق والمكتفی بالله كه خود از نوادههای يزدجرد
ساسانی بوده است ، و ابوالقاسم كعبی بلخی ، و ابوعلی جبائی خوزستانی ، و
پسرش ابوهاشم جبائی در قرن سوم
ابومنصور ماتريدی سمرقندی و ابن فورك اصفهانی نيشابوری و ابواسحاق
اسفرائنی در قرن چهارم
ابواسحاق شيرازی و امام الحرمين جوينی و امام محمد غزالی در قرن پنجم
فخرالدين رازی و ابوالفضل بن العراقی و محمد شهرستانی در قرن ششم و غير
اينها
فلسفه و حكمت
اما فلسفه : فلسفه بمفهوم متعارف ، اولين بار از ترجمه كتب ديگران
يعنی يونانيان و احيانا هنديان آغاز گشت ، و اين كار در قرن دوم هجری
شروع شد راجع باينكه ترجمه و نقل علوم بيگانه اعم از طب و رياضی و فلسفه
و غيره از كی آغاز شد ؟ سخنان زيادی هست . برخی مدعی هستند كه اولينبار
اين كار بوسيله خالدبن يزيدبن معاويه در قرن اول شروع شد
گويند خالد اول كسی بود كه عدهای از علماء اسكندريه را كه زبان يونانی
ميدانستند استخدام كرد و آنها برخی از كتب طبيعی مربوط به فن كيميا را
از يونانی و قبطی به عربی برگرداندند ( 1 )
پاورقی :
( 1 ) الفهرست ، صفحه . 352
ترجمه كتب فلسفه قطعا در زمان بنیعباس شروع شده است ، مانند ترجمه
بسياری از علوم و فنون ديگر و بسياری از آداب و اخلاق
از ايران هيچ كتاب فلسفی ترجمه نشده است ، كتبی كه از ايران ترجمه
شده است ادبی ، تاريخی ، نجومی و احيانا طبيعی بوده است
ابنالنديم در الفهرست در جاهای متعدد كتابهای مختلف ايرانی را كه به
عربی برگردانده شده است نام ميبرد ، هيچكدام از آنها فلسفی نبوده است
تنها كتاب از نوع كتب فلسفی كه از زبان پهلوی برگردانده شده است
قسمتی از منطق ارسطو بوده كه قبلا بزبان پهلوی برگردانده شده بوده است و
در دوره اسلام به وسيله عبدالله بن مقفع و يا وسيله پسرش محمد بن عبدالله
بن مقفع از پهلوی به عربی برگردانده شد
ابنالنديم در فن اول از مقاله هفتم ( مقاله الفلاسفة ) الفهرست ميگويد
: فلسفه در يونان و روم رايج بود تا وقتی كه روم به مسيحيت گراييد ، در
اين وقت غدغن شد ، بعضی از كتب فلسفی را سوختند و بعضی ديگر را مخفی
كردند و مردم از بحث فلسفی ممنوع شدند ، زيرا فلسفه را برضد شرايع
ميدانستند . سپس روم از مسيحيت روگرداند و به فلسفه روآورد ، و اين در
وقتی بود كه ثامسطيوس حكيم و مفسر و شارح معروف كتب ارسطو ( در حوزه
اسكندريه ) به وزارت امپراتور روم رسيد
ابن النديم آنگاه داستان جنگ شاپور ذوالاكتاف با امپراطور روم را ذكر
ميكند كه شاپور اسير ميشود و پس از مدتی از زندان فرار میكند و امپراتور
روم را ميكشد و روميان را از ايران اخراج ميكند و سپس قسطنطين با تأييد
شاپور امپراطور روم ميشود . در اين وقت بار ديگر روم به مسيحيت میگرايد
و فلسفه غدغن میشود ، آنگاه میگويد :
ايرانيان در قديم چيزی از منطق و طب به زبان فارسی ترجمه كرده بودند و
عبدالله بن مقفع و غير او همانها را به عربی برگردانيدند ( 1 )
پاورقی :
( 1 ) الفهرست ، صفحه . 351
و ظاهرا همچنانكه هيچ كتاب فلسفی از ايران ترجمه نشده است هيچكدام از
مترجمين منطق و فلسفه از سريانی و يونانی نيز ايرانی نبودهاند . ولی نظر
باينكه ترجمه كتب يكی از مظاهر خدمات ايرانيان به تمدن اسلامی است ما
نام مترجمينی كه از فارسی به عربی ترجمه كردهاند مطابق آنچه ابنالنديم در
الفهرست نقل كرده است ذكر ميكنيم هر چند باز همه مترجمين از فارسی به
عربی نيز ايرانی نبودهاند
كسانی كه ابنالنديم آنها را ذكر كرده است افراد ذيلاند :
عبدالله بن مقفع مترجم منطق ارسطو و خداينامه كه ريشه و منبع اصلی
شاهنامه است و مترجم كليله و دمنه كه از كتب هند است و در زمان
انوشيروان به پهلوی برگردانده شده بود و ابن مقفع آنرا به عربی بسيار
فصيح برگرداند ( 1 ) ابوسهل فضل بن نوبخت متصدی بيتالحكمة در زمان
هارون و مأمون ( 2 ) . حسن بن موسی نوبختی . احمد بن يحيی بلاذری مورخ
معروف و صاحب كتاب فتوح البلدان ، موسی بن خالد ، يوسفبن خالد ( اين
دو نفر مستخدم داود بن عبدالله بن حميدبن قحطبه بودهاند ) علی بن زياد
تميمی ، حسن بن سهل ، احمدبن يحيی جابر ، جبلة بن سالم كاتب هشام ابن
عبدالملك . اسحق بن يزيد ناقل اختيار نامه ، محمد بن جهم برمكی ، هشام
بن القاسم ، موسی بن عيسی الكردی ، زادوية بن شاهويه اصفهانی ، محمدبن
بهرام بن مطيار اصفهانی ، بهرام بن مردانشاه ، عمروبن الفرخان ( 3 ) سلم
متصدی بيتالحكمة ( 4 ) صالح بن عبدالرحمان نويسنده حجاج و ناقل دفاتر
دولتی از عربی به فارسی ( 5 ) عبدالله بن علی ناقل برخی كتب هندی ( كه
قبلا به فارسی ترجمه شده بود ) ، از فارسی به عربی ( 6 )
پاورقی :
( 1 - 2 - 3 ) الفهرست صفحه 178 - 396 - . 356
( 4 ) الفهرست صفحه 180 ابنالنديم از اين شخص بعنوان صاحب
بيتالحكمة ياد میكند
( 5 ) الفهرست صفحه . 352
( 6 ) الفهرست صفحه . 435
اكنون درباره فلاسفه ايرانی اسلامی بحث كنيم
سهم ايرانيان در فلسفه اسلامی از هر رشته ديگر بيشتر است
در اينجا لازم میدانيم كاری را كه تاكنون نديدهايم كسی انجام داده باشد
انجام دهيم و آن اينكه " طبقات فلاسفه اسلامی " را آغاز تاكنون مشخص
سازيم ، يعنی همان كاری كه تقريبا درباره فقهاء شيعه انجام داديم
اين كار هر چند كار آسانی نيست ، ولی اين بنده نظر به علاقهای كه به
سير فلسفه در اسلام دارد روی اين موضوع كارهائی كرده است ، هر چند هنوز
آنرا ناتمام میداند . تحقيق در سير فلسفه در اسلام بدون شناخت طبقات
فلاسفه از نظر زمانی مسير نيست . ما در اينجا به طور مختصر اين طبقات را
كه بر حسب استاد و شاگردی است ذكر میكنيم . يعنی آنانكه در يك طبقه
قرار میگيرند ، يا واقعا از اساتيد طبقه بعدی و شاگردان طبقه قبل هستند و
يا همزمان آنها میباشند
مقصود ما در اين طبقه بندی از فلاسفه اسلامی ، فلاسفه دوره اسلامی است كه
در جو اسلامی و محيط اسلامی فعاليت داشتهاند ، و البته افرادی مخصوصا در
دورههای اوليه احيانا يافت میشوند كه مسلمان نيستند ، يهودی و يا مسيحی
میباشند و يا لااقل به عقيده بعضی ملحد میباشند . ما پس از ذكر همه
طبقات از آغاز تا زمان خودمان به برخی نتيجهگيريها میپردازيم