next page

fehrest page

back page

تلگراف به حافظ اسد
پس از برگزارى يكى ديگر از اجلاس كنگره صمود در سوريه ، امام خمينى ضمن ارسال تلگرافى به حافظ اسد رئيس كنگره صمود خواستار تحقيق اعضاى كنگره در مورد ناپديد شدن امام موسى صدر گرديد. متن اين پيام تاريخى بدين شرح است :
بسم الله الرحمن الرحيم
((پس از اهداى سلام ، اين جانب از غيبت حجة السلام والمسلمين آقاى سيد موسى صدر نگران و متاءثرم . از جناب عالى تقاضا دارم كه اين موضوع را با سران كشورهايى كه در قضيه فلسطين اجتماع كرده اند، در ميان گذاريد و اهتمام آنان را جلب نماييد. ما و ملت ايران در اين عصر گرفتار رژيمى هستيم كه با اتكا به پشتيبانى آمريكا ملت را در آتش ديكتاتورى و كشتارهاى دسته جمعى و سلب همه آزاديها مى سوزاند. ما از شما سران دولتهاى اسلامى براى رهايى ملت بى پناه ايران كمك مى خواهيم . برادران مسلمان شما در زير چكمه دژخيمان شاه خرد شده اند و حكومت نظامى كه در اكثر شهرستانهاى مهم ايران برپاست ملت را به جان آورده از پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله نقل مى شود: ((كلكم راع و كلكم مسئول عن رعيته )). همه افراد و از جمله شما سران دولتهاى اسلامى كه قدرت دفاع از ملت مظلوم ما را داريد مسئول هستيد.))
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته روح الله الموسوى الخمينى (756)




استاد شهيد مرتضى مطهرى

شهادت : 12/2/1358 ش .
مرزبان بيدار
محمد خردمند
بهاران
در روز 13 بهمن 1298 شمسى ، خداى كريم به عالم ربانى حاج شيخ محمد حسين مطهرى و همسر مؤ منش - سكينه - فرزندى هديه كرد (757) كه مرتضى ناميده شد و براى آن خانواده پاك ، بهاران را به ارمغان آورد.
مرتضى كم كم دوران كودكى را پشت سر گذاشت . او كه علاقه عجيبى به حقيقت و معنويت داشت با شور و شوق فراوان ، نزد پدر شروع به آموزش ‍ كرد و عاقبت اين اشتياق ، وى را به مكتب كشاند و به ديدار گلهاى آن بوستان رساند.
بوى خوش گلستان
او در دوازده سالگى عطر روح بخش گلستان بزرگ حوزه علميه مشهد را احساس كرد و عاشقانه به آنجا روى كرد (758) و چنان پرتلاش و منظم به تحصيل مشغول شد كه باعث شگفتى اهل بصيرت گرديد.
رفته رفته افكارى بلند و سؤ الهايى سرنوشت ساز برايش آشكار شد جهان آفريده كيست ؟ خدا چگونه صفاتى دارد؟ انسان براى چه آفريده شده است ؟ و... اين پرسشها همه فكر او را به خود مشغول ساخته بود. در آن زمان مرتضى آرزو مى كرد كه روزى بتواند در درس ميرزا مهدى شهيدى رضوى - مدرس فلسفه الهى - حاضر شود، اما اين آرزو برآورده نشد و آن استاد در سال 1355 قمرى درگذشت .(759)
سرانجام مرتضى در سال 1316 شمسى در زمانى كه حكومت سياه رضاخان بيداد مى كرد. ظلمت همه جا را فراگرفته بود، به دنبال نور و فضيلت ، همه جا را فراگرفته بود، به دنبال نور و فضيلت راهى حوزه علميه قم شد تا روح تشنه اش را از كوثر قرآن و زمزم عترت سيراب كند.(760)
مطهرى به دنبال يافتن گنج علم و فضيلت ، با شور و علاقه اى وصف نشدنى ، به تلاش و فعاليت پرداخت . پشتكار و كثرت مطالعه او همه اهل علم را در مدرسه فيضيه شگفت زده كرد.(761)
او آرام و قرار نداشت ، منتظر و تشنه به دنبال گمشده اى بود در اين هنگام ستاره اى بدرخشيد و او را به مقصود رساند. حضرت امام خمينى - الگوى علم و تقوا - درس اخلاق تشكيل داد و به نور افشانى و انسان سازى پرداخت .
مطهرى به زيارت آن استاد بزرگ نايل آمد و از سرچشمه زلال او سيراب شد. (762) اين درس در حقيقت درس معارف و سير و سلوك بود، نه اخلاق به مفهوم علمى آن . درس ((يافتن )) و ((رسيدن )) بود نه فقط ((دانستن )) و ((آموختن )).
مرتضى از سويى ، غرق در مطالعه و تحصيل و تدريس و از سويى ديگر يكى از مهم ترين كارهايش و بلكه عالى ترين و مهم ترين كارهايش و بلكه عالى ترين و مهم ترين فعاليتش ، راز و نياز و مناجات نيمه شب و اشك سحرى بود. او شيرينى و لذتى از اين كار مبارك و سعادت آفرين ، احساس ‍ مى كرد كه شب تيره زندگيش را تبديل به روز روشن مى نمود.
دانش اندوزى
مطهرى با دقت ، سرعت ، نظم و تلاشى ستودنى به آموختن علوم اسلامى مشغول شد او نزد آية الله صدوقى ، كتاب ((مطول )) را فراگرفت و در محضر آية الله مرعشى نجفى ، ((شرح لمعه )) را بياموخت . او همچنين از استادانى بزرگ مانند آيات سيد صدرالدين صدر، سيد محمد رضا گلپايگانى ، سيد احمد خوانسارى ، سيد محمد تقى خوانسارى ، سيد محمد حجت ، سيد محمد محقق يزدى - معروف به داماد - انگجى و ميرزا مهدى آشتيانى - كه سلام خدا بر همگى آنان - در علوم گوناگون بهره مند شد.
ديدار با عالم ربانى حاج ميرزا على آقا شيرازى اصفهانى ، مرتضى را وارد دنيايى جديد و شگفت انگيز كرد. حاج ميرزا على آقا با نهج البلاغه مى زيست ، با آن تنفس مى كرد و روحش با اين كتاب همدم و جمله هاى گرانقدر آن ، ورد زبانش بود. و مهم تر آنكه به هر آنچه مى دانست عمل مى كرد. راستى كه مرد حقيقت و معنويت بود.(763)
مطهرى ، تحصيل رسمى علوم عقلى و فلسفى را در سال 1323 شمسى آغاز كرد. (764) او بحث حكمت از ((شرح منظومه )) حكيم سبزوارى و مبحث نفس از ((اسفار اربعه )) صدرالمتاءلهين شيرازى را در محضر حضرت امام خمينى آموخت .(765)
وى بعد از ورود آية الله بروجردى به قم ، در درس فقه و اصول ايشان شركت كرد (766) و از بحثهاى مجتهد پرور آن عالم ربانى بهره مند شد. او پيش از رسيدن به مرحله اجتهاد، از آية الله بروجردى تقليد مى كرد.(767)
مطهرى ، درس اصول فقه را از ((مباحث عقليه )) به طور خصوصى از حضرت امام خمينى فرا گرفت (768) و راز و رمز اجتهاد را از آن حكيم الهى و فقيه وارسته بياموخت .
در سال 1329 ش . استاد مطهرى در محضر درس استاد علامه سيد محمد حسين طباطبايى حاضر شد و مبحث ((الهيات )) از كتاب ((شفا)) (تاءليف ابوعلى سينا) را از آن حكيم بزرگ بياموخت .(769)
علامه طباطبايى ، درس ديگرى - غير از الهيات شفا - در فلسفه شروع كرده بود كه در شبهاى پنجشنبه و جمعه تشكيل مى شد. اين درس خصوصى بود و در آن جمعى از فاضلان حوزه علميه قم ، از جمله آية الله دكتر بهشتى ، امام موسى صدر، استاد مطهرى ، دكتر احمد احمدى و... شركت مى كردند (770) ثمره مبارك اين مجمع علمى بزرگ ، شاهكارى جهانى در كلام و فلسفه است به نام كتاب ((اصول فلسفه و روش رئاليسم )). سهم مطهرى در آفرينش اين اثر پربار و ماندگار، اگر بيشتر از علامه طباطبايى نباشد، بدون شك ، كمتر نيست .
استاد مطهرى ، همچنين در دوره تحصيل همفكر و يار و ياور سازمان انقلابى و اسلامى ((فدائيان اسلام )). بود.(771) اين حزب سياسى اسلامى كه در سال 1324 شمسى ، از سوى روحانى مبارز سيد مجتبى نواب صفوى تشكيل شد نقش مؤ ثرى در مبارزه با ستمگران و استبداد داشت .
مطهرى ، علاوه بر مباحثه دروس اصولى ، فقهى و فلسفى ، خود حوزه تدريس داشت . او از جمله كتابهاى ذيل را تدريس كرد:
((مطول )) (در علم معانى ، بيان و بديع )،
((شرح مطالع )) (در علم منطق )،
كشف المراد (در علم منطق )،
((رسائل )) و ((كفايه )) (در علم اصول فقه )،
((مكاسب )) (در فقه )
((شرح منظومه )) و ((اسفار)) (در فلسفه ).(772)
هجرت به تهران
استاد مطهرى در سال 1331 هجرى شمسى با دختر آية الله روحانى (ره ) ازدواج كرد (773) و در همان سال - در حالى كه به مدرسى مشهور بود - به تهران هجرت كرد. (774) علت اين هجرت را برخى تنگدستى شمرده اند، (775) اما سببش هر چه بود، بايد آن را لطف خفى الهى شمرد زيرا حضور مطهرى در تهران و در جمع دانشگاهيان و روشنفكران ، سراسر خير و بركت و مايه تربيت و هدايت شد.
استاد مطهرى از ابتداى ورود به تهران ، به سازندگى و نور افشانى پرداخت . او در مدرسه مروى ، آموزش فلسفه اسلامى را به شكل تطبيقى و مقايسه اى براى جويندگان حكمت و حقيقت ، آغاز كرد.(776)
سخنرانيهاى روشنگر و مفيد استاد، همزمان با تدريس در مدرسه مروى ، در تهران آغاز شد. او توجه بسيارى به حل شبهات و پاسخگويى به سؤ الهاى موجود درباره معارف اسلامى داشت و با مطالعه ، تحقيق ، دقت ، تلاش و اخلاص ، در اين راه موفق شد.
در سال 1333 استاد مطهرى تدريس در دانشگاه تهران را شروع كرد. استاد در دانشكده معقول و منقول (الهيات و معارف اسلامى ) آن دانشگاه بيش از بيست سال به مبارزه عالمانه با جهل ، ماديگرى و غربزدگى پرداخت .
رفتار ايشان با دانشجو به قدرى صميمى بود كه دانشجو به استاد عشق مى ورزيد و مريد او بود.
استاد مطهرى در آن دانشكده ، دوره هاى ليسانس و دكترا، كليات علوم اسلامى (منطق ، فلسفه ، كلام ، عرفان ، اصول فقه ، فقه و حكمت عملى )، فلسفه (شرح منظومه ، الهيات شفا، مقاصدالفلاسفه غزالى و...)، تاريخ فلسفه ، تاريخ مجادلات اسلامى و روابط فلسفه و عرفان را تدريس ‍ مى كرد.(777)
مرزبان اسلام
الف . سلاح قلم :
استاد مطهرى بعد از حدود سى سال كه از زمزم قرآن و كوثر عترت سيراب شد و دم مسيحايى تقوا به او زندگى جديدى بخشيد، قدم در سنگر نويسندگى گذارد و سلاح قلم را به دست گرفت و مرزبان حماسه جاويد شد.
اين مرزبان قهرمان ، فقط به حل مشكلات و پاسخگويى و سؤ الهاى موجود درباره مسائل اسلامى مى انديشيد و هدف نوشته هايش همان بود.(778)
او معتقد بود دين مقدس اسلام يك دين ناشناخته است . حقايق اين دين به طور تدريجى در نظر مردم واژگونه شده است و علت اساسى گريز گروهى از مردم ، آموزشهاى غلطى است كه به نام اسلام داده مى شود. اين دين مقدس ‍ بيش از هر چيز، از طرف برخى از كسانى كه مدعى حمايت از آن هستند ضربه صدمه مى بيند.(779)
ب . مجله مكتب تشيع
در سال 1336 به همت جمعى از دانشمندان حوزه علميه قم ، نشريه مكتب تشيع شروع به فعاليت كرد. استاد مطهرى هم با اين مجله ، همكارى علمى و ارشادى داشت . مقالاتى از استاد مطهرى در نشريه مكتب تشيع منتشر شد، از جمله ؛ ((اصالت روح ))، ((قرآن و مساءله اى از حيات ))، ((توحيد و تكامل )) و ((حق عقل در اجتهاد)).(780)
ج . چراغ انجمن
بعد از تاءسيس انجمن اسلامى پزشكان (1337 - 1338 ش .)، استاد مطهرى ، چراغ آن انجمن شد و در زمانى كه سردى و تاريكى جامعه را فراگرفته بود به دلهاى سرد، گرمى بخشيد و نور و روشنايى داد.
استاد يكى از مهم ترين سخنرانان جلسات اين انجمن بود. ايشان در سخنرانيهايش ، موضوعات حساس و سرنوشت سازى مانند توحيد، نبوت ، معاد، مساله حجاب ، بردگى در نگاه اسلام ، صلح امام حسن عليه السلام ، امام صادق عليه السلام و مساله خلافت ، مساله ولايت عهدى امام رضا عليه السلام ، تربيت اسلامى ، فطرت ، ربا، بانك ، بيمه و... را مورد بررسى عالمانه قرار داد و آثارى ارزشمند به يادگار نهاد.
د. داستان راستان
طرح تدوين ((داستان راستان )) از سوى يكى از مؤ سسات علمى به آية الله مطهرى پيشنهاد شد. استاد چون اين كار را پسنديده و مفيد يافت تعهد كرد كه آن را انجام دهد. او در زمانى شروع به داستان نويسى كرد كه استادى مشهور در دانشگاه بود و از شخصيتها و عالمان مهم مذهبى در كشور شمرده مى شد.
جلد اول داستان راستان در سال 1339 و جلد دوم در سال 1343 چاپ و منتشر شد و با توجه و استقبال كم نظير مردم مواجه گشت .
ه‍ طرحى نو
استاد مطهرى سالها بود كه آرزوى تاءسيس مؤ سسه اى علمى - فرهنگى را داشت تا بتواند جوابگوى نيازهاى فكرى جامعه باشد و به نشر و تبليغ معارف عالى اسلامى بپردازد. سرانجام در سال 1346 به كمك چند تن از دوستانش ، از جمله آقاى محمد همايون ، حجة السلام سيد على شاهچراغى ، مؤ سسه حسينيه ارشاد را تاءسيس كرد.(781)
بعد از تاءسيس حسينيه ارشاد، به كار اين مؤ سسه دل بست و با شور و حرارت و آگاهى و درايت به همكارى و برنامه ريزى پرداخت . او دانشمندان بسيارى را به آنجا دعوت مى كرد تا سخنرانى كنند و خود نيز يكى از موفق ترين سخنرانان آن بود.
و. علل گرايش به ماديگرى
كتاب علل گرايش به ماديگرى - كه تكميل شده دو سخنرانى استاد مطهرى در سالهاى 48و 49 در دانشسراى عالى است - در سال 1350 منتشر شد. استاد اين اثر كارآمد را در زمانى تاءليف كرد كه در ميان نسل جوان ، گرايشى به مكاتب مادى - و از جمله ماركسيسم - مشاهده مى شد. سران سازمان منافقين هم در حال گرايش به ماركسيسم بودند كه سرانجام ماركسيست شدند و به طور رسمى اين تغيير ايدئولوژى را اعلام كردند.
استاد مطهرى در اين كتاب به بررسى نقش كليسا، مفاهيم فلسفى ، اجتماعى و سياسى و... در گرايش به ماديگرى مى پردازد و علل لغزشها و انحرافها را در اين زمينه روشن مى سازد.
ز. فلسفه تاريخ
يكى از درسهايى كه استاد مطهرى در منزل خودشان برقرار كرد درباره فلسفه تاريخ بود كه از سال 1355 تا 1357 با جمع برخى از شاگردان برگزار مى شد.
استاد در اين دروس ، آراء فلاسفه غرب و اسلام را در مورد مباحثى مانند ((عوامل محرك تاريخ ))، ((ارزش تاريخ ))، ((جامعه و فرد))، (( ارتباط تاريخ با علم ، مذهب و اخلاق ))، ((عليت در تاريخ ))، ((تكامل تاريخ ))، ((پيش بينى آينده )) و... عالمانه نقد و بررسى مى كرد.
ج . مقدمه اى برجهان بينى اسلامى
آخرين اثر قلمى استاد مطهرى ، كتاب ((مقدمه اى بر جهان بينى اسلامى )) است اين كتاب در سالهاى 56 و 57 به رشته تحرير در آمد.
آن استاد عاليقدر انحرافات فراوانى در نشريات برخى گروههاى به ظاهر اسلامى و آثار بعضى روشنفكران مسلمان درباره جهان بينى اسلامى مشاهده مى كرد. بدين علت و براى جلوگيرى از التقاط، و از همه مهم تر براى روشن كردن نظر اسلام ، اين اثر پر برگ وبار را نوشت و در آن بسيارى از اشتباهات فكرى روشنفكران را آشكار ساخت .
در اين كتاب نفيس ، مواضع و جهان بينى بعضى از گروهكها مانند ((منافقين )) مورد نقد و بررسى قرار گرفته است .
ط. ماترياليسم در ايران
كتاب علل گرايش به ماديگرى كه در سال 1350 منتشر شده بود مورد استقبال شايان مردم حقيقت جو قرار گرفت ، به طورى كه در سال 1357 به چاپ هشتم رسيد و استاد مقدمه اى تحت عنوان ((ماترياليسم در ايران )) بر آن افزود.
استاد مطهرى در اين مقدمه بسيار پربار به افشا و نقد شيوه هاى جديد تبليغ ماترياليسم در ايران مى پردازد و اين بحث را در دو بخش ارائه مى كند: 1 - تحريف شخصيتها 2 - تحريف آيات قرآن .
در اين مقدمه سودمند بود كه آراء برخى از گروهكها، از جمله ((فرقان )) مورد نقد و بررسى عالمانه و منصفانه قرار گرفت و پوچى و سستى آن آشكار شد.
بعد از انتشار اين مقدمه ، گروهك فرقان اطلاعيه اى منتشر كرد به اين مضمون : هر كس كه در مسير افكار ما قرار گيرد، به طريق انقلابى پاسخ او را مى دهيم . اما استاد مطهرى فرمود: اگر قرار باشد كه انسان از دنيا برود، چه بهتر كه در راه اصلاح عقايد و دفاع از اسلام باشد، و من در اين راه كوچكترين ترديدى ندارم .(782)
تدريس در قم
استاد مطهرى بنا به توصيه حضرت امام خمينى از سال 1351 تا 1357، هفته اى دو روز به قم مى رفتند و در حوزه علميه ، دروس مهمى مانند شناخت ، اصل غائيت ، فلسفه هگل ، معارف قرآن ، ماركس و ماركسيسم ، ((منظومه ))،((نجات )) و ((اسفار)) تدريس مى كردند.(783)
استاد به حكم وظيفه شرعى از تهران به قم مى رفتند تا تدريس كنند در حالى كه در تهران ، استادان با سابقه دانشگاه ، با تقاضاى بسيار در كلاس ‍ درس ايشان شركت مى كردند.(784)
گلستان جاودان
يادگارهاى استاد مطهرى ، بحق گلستانى جاودان است كه بوى خوش آن ، عقل و جان هر حقيقت جويى را زنده مى كند.
آثار منتشر شده استاد بيش از 50 كتاب است كه برخى از مهم ترين آن عبارتند از:
مقدمه اى بر جهان بينى اسلامى ، آشنايى با قرآن ، اسلام و مقتضيات زمان ، انسان كامل ، پيرامون انقلاب اسلامى ، پيرامون جمهورى اسلامى ، تعليم و تربيت در اسلام ، توحيد، نبوت ، معاد حماسه حسينى ، خدمات متقابل اسلام و ايران ، عدل الهى ، داستان و راستان ، سيرى در نهج البلاغه ، سيرى در سيره نبوى ، سير در سيره ائمه اطهار عليه السلام ، شرح مبسوط منظومه ، علل گرايش به ماديگرى ، فطرت ، فلسفه اخلاق ، فلسفه تاريخ ، گفتارهاى معنوى ، مساله حجاب ، نظام حقوق زن در اسلام و قيام و انقلاب مهدى (عج ).
برخى از آثار منتشر نشده استاد عبارتند از:
شرح منظومه (به زبان عربى به قلم حجة السلام شيخ محمد تقى شريعتمدارى )، آشنايى با قرآن (جلدهاى 5 تا 15)، فلسفه تاريخ (جلد 2 تا 4)، مساءله بردگى در اسلام ، پانزده گفتار، توكل و رضا، انسان شناسى ، حاشيه بر تفسير الميزان و...
پيشتاز نهضت
يكى از عالمانى كه در هدايت و راهنمايى مردم در قيام 15 خرداد نقشى اساسى و سازنده داشت ، استاد مطهرى بود. او در سخنرانى آتشين و انقلابى خود در شب عاشورا خطاب به روحانيت گفت : ((بايد واقعيت را بگوييد و در مقابل همه نوع حادثه و گرفتارى بايستيد)). بعد خطبه امام حسين عليه السلام (... من راى سلطانا جائرا...) را مطرح كرد و به طور صريح و قاطع به محمد رضا پهلوى حمله كرد.(785)
به دنبال اين سخنرانى حسينى بود كه استاد مطهرى دستگير و زندانى شد. (786) اين حبس ، حدود دو ماه به طول انجاميد.(787)
استاد مطهرى يكى از اعضاى شوراى رهبرى حزب سياسى اسلامى و نظامى ((هياءتهاى مؤ تلفه اسلامى )) بود. او در جمع آنان ، مباحث سودمندى ايراد كرد، از جمله مساله ((انسان و سرنوشت )).
بعد از تبعيد امام خمينى ، مهم ترين عكس العمل اسلامى در برابر اين ظلم بزرگ ، ترور حسنعلى منصور - نخست وزير وقت - بود كه به دست قهرمانان هياءتهاى مؤ تلفه اسلامى انجام شد. و ارشاد و تاءييد استاد مطهرى بود كه اين اقدام خداپسندانه را به ثمر رساند.(788)
آية الله مطهرى بعد از پيروزى انقلاب اسلامى ، براى تثبيت حكومت اسلامى ، فعاليتهاى بسيار ارزنده و سرنوشت سازى انجام داد. از آن جمله ، ايشان مهم ترين و مورد اعتمادترين مشاور حضرت امام خمينى بود و نظرشان درباره معرفى افراد براى مسئوليتهاى مختلف ، پذيرفته مى شد.(789)
در مسلخ عشق
استاد مطهرى كه آرزويش شهادت در راه خدا بود و در كتابها و گفتارهايش ، مقام بلند و ارزش والاى شهيد را با عبارتى نغز و حكيمانه ، نوشته و گفته بود، سرانجام به آرزويش رسيد.
در شب چهارشنبه 12 ارديبهشت 1358، ساعت بيست و دو و بيست دقيقه ، استاد مطهرى به وسيله جوانى فريب خورده از اعضاى گروهك سياسى و منافق ((فرقان )) به شهادت رسيد.(790)




آية الله طالقانى

متوفاى 19/6/1358 ش .
ابوذر امام
على محمدى
تولد
در زمستان سال 1329 ق . صداى نوزادى در فضاى خانه ساده آية الله سيد ابوالحسن طالقانى پيچيد كه نامش را ((محمود)) گذاشتند و پدرش پشت جلد قرآن نوشت :
((سيد محمود روز شنبه ، چهارم ربيع الاول 1329 ق . به دنيا آمد))(791)
تو گويى همين نوشتار كوتاه بود كه پيوندى ناگسستنى بين او و قرآن ايجاد كرد.
سيد محمود دوران كودكى را تا ده سالگى در روستاى ((گليرد)) طالقان سپرى نمود و همانجا خواندن ، نوشتن و مقدمات علوم اسلامى را فراگرفت و در مكتب پدر - كه عالمى سياستمدار بود - مبارزه با استبداد در ذهن او نقش بست .
او سپس همراه خانواده به تهران رفت كه همزمان بود با دوران ديكتاتورى رضاخان و مبارزه روحانيون عليه وى و اين نقشى بسزا در شكل گيرى فكر سياسى اش داشت و از همان هنگام او را وارد ميدان مبارزه با ستم كرد.
فرزند حوزه
سيد محمد در نوزده سالگى براى فراگيرى بيشتر و دقيقتر علوم اسلامى به قم رفت و از درس استادانى بزرگ چون آية الله حجت و آية الله خوانسارى بهره فراوان برد.(792)
دانش پژوه جوان ، مدتى براى بهره گيرى از درس علماى برجسته نجف ، راهى آن مركز بزرگ علمى شد؛ اما دوباره به قم و مدرسه فيضيه برگشت .
پرداختن به دانش هيچ گاه او را از توجه به مسائل سياسى - اجتماعى دور نكرد. آرى فضاى پر از معنويت فيضيه به او درسها آموخت و از وى ، انديشمندى مبارزه و خستگى ناپذير ساخت .
سير به سوى خلق
آية الله طالقانى پس از سالها تحصيل در قم ، از آية الله جائرى يزدى ، بنيانگذار حوزه علميه قم ، اجازه اجتهاد گرفت (793) و با عزمى راسخ و گامى استوار، راهى تهران شد و در مدرسه عالى شهيد مطهرى (سپهسالار سابق ) به آموزش علوم اسلامى پرداخت .
او كه مدتها پيش درد جامعه و مردم را حس كرده بود و تنها راه نجات را در بازگشت به اسلام و قرآن مى دانست ، با برقرارى جلسات تفسير قرآن در راه گام نهاد.(794)
مجاهدى نستوه
روزى در چهار راه ((گلوبندك )) تهران ، بين زنى مسلمان و ماءمورى مزدور درگيرى بوجود آمد كه ماءمور فرومايه سعى داشت چادر را از سر زن مسلمان برگيرد؛ ولى او مقاومت مى كرد.
آية الله طالقانى كه از آنجا در حال عبور بود با صحنه كشمكش آنان روبرو گشت ؛ از اين روز با ماءمور گلاويز شد و آن زن را از چنگش رها ساخت .
به دنبال اين درگيرى ، بيگانه پرستان ، آقاى طالقانى را به جرم اهانت به مقامات بلند پايه كشورى بازداشت و به شش ماه زندان محكوم كردند.(795)
با سقوط رضا خان و بر سر كار آمدن شاه جوان و بى تجربه ، فضاى فعاليتهاى فرهنگى و سياسى تا اندازه اى باز شد؛ در اين هنگام آية الله طالقانى برى آشنايى هر چه بيشتر نوجوانان و جوانان با معارف اسلامى ، به تشكيل ((كانون اسلام )) دست زد و براى فراگير كردن فعاليت زير بنايى اش به انتشار مجله ((دانش آموز)) از طرف كانون ، همت گماشت .
به دنبال پايه گذارى نهضت ملى نفت به رهبرى آية الله كاشانى و حركت يكپارچه مردم در پشت سر او، براى ستاندن حق خويش از انگليس ‍ غارتگر، آية الله طالقانى همگام با قهرمان مبارزه ، عليه استعمار به قيام پيوست و يكى از ياران نزديك آقاى كاشانى در اين راه شد و با زبان گويا و برنده خود به افشاگرى و روشنگرى پرداخت . (796)
پس از كودتاى ننگين 28 مرداد 1332، آنگاه كه رژيم كودتايى جاى پايش را محكم كرد و به انتقام جويى از فدائيان اسلام پرداخت ، در چنين زمان حساسى ، آية الله طالقانى آنها را در خانه اش پناه داد: (797) ولى با مشكوك شدن ماءموران به منزل وى ، شهيد نواب و يارانش ، آنجا را ترك كردند. از اين رو وقتى ساواك به آن خانه هجوم برد، كسى از فدائيان را در آن نيافت . با اين حال آقاى طالقانى را دستگير و بازداشت كرد. اما چون مدركى عليه وى بدست نياورد، پس از مدتى آزادش نمود.
او در سالهاى 1324 و 1325 ش . نيز وقتى كه شهيد نواب ، مورد تعقيب قرار گرفت ، وى را در روستاهاى اطراف طالقان پناه داد.
در محيط خفقان ستم شاهى ، مسجد هدايت ، سنگر مبارزه آية الله طالقانى عليه رژيم پليسى پهلوى بود و حدود سى سال سخنان آتشين مجاهد نستوه ، به اجتماع اين مسجد شور و گرمى مى بخشيد و تشنگان حقيقت را سيراب مى كرد.
پس از روى كار آمدن دوباره محمد رضا پهلوى با كودتاى 28 مرداد و به كمك سازمان جاسوسى آمريكا، عده اى از مبارزان از جمله آية الله طالقانى با انگيزه مذهبى و ملى ، براى ادامه دادن مبارزه ، با نهضت مقاومت ملى را بنيان نهادند.
نهضت ، فعاليتهاى پى گيرى داشت تا اين كه در سال 1336 ش . ساواك با يورش سنگين ، عده اى زيادى از اعضايش را دستگير و زندانى كرد و به اين ترتيب آقاى طالقانى نيز دستگير و روانه زندان گرديد و بيش از يك سال در زندان بسر برد. او پس از آزادى به منظور ايجاد يك كانون مبارزه با هدف مذهبى و براى مخالفت آشكار با شاه و نزديك كردن دو قشر دانشگاهى و حوزوى به يكديگر، با همكارى عده اى ((نهضت آزادى )) را تاءسيس ‍ كرد.(798)
در تابستان 1339 ش . رژيم كودتاى براى قانونى جلوه دادن حكومت و سلطه خويش در صدد برگزارى انتخابات دوره بيستم مجلس شوراى ملى به صورت فرمايشى بود كه مجاهد نستوه در سنگر مسجد هدايت براى رو كردن دست بازيگران صحنه سياسى كشور به سخنرانى پرداخت .
رژيم براى جلوگيرى از رسوايى بيشتر درب مسجد هدايت را بست ؛ از اين رو محل سخنرانيها از مسجد به منزلى منتقل شده و دو روز آخر ماه صفر، آية الله طالقانى و شهيد مطهرى به بررسى مسائل سياسى - اجتماعى و افشاگرى عليه حكومت پرداختند.
سى ام تيرماه 1331 يادآور حماسه كم نظير ملت ايران عليه دولت چهار روزه قوام بود كه او را مجبور به استعفا كرد. به همين دليل ، پس از كودتاى 28 مرداد، رژيم براى محو آن روز از يادها تلاش بسيار كرد.
نه سال از آن حركت حماسى آية الله كاشانى و ملت گذشت بود و آقاى طالقانى در نظر داشت ، آن شجاعت و فداكارى را در يادها زنده گرداند و سالگردى براى شهداى سى ام تير برپاكند.
حكومت پهلوى ، نخست با خارجى خواندن برگزار كنندگان آن ، قصد جلوگيرى از اجتماع مردم را داشت و چون از اين ترفند سودى نبرد، در شب برگزارى مراسم در حرم حضرت عبدالعظيم عليه السلام ، نيروهاى امنيتى به شركت كنندگان حمله برده ، عده اى را دستگير كردند و آية الله طالقانى در اعتراض به اين حمله ، همراه دستگيرشدگان به شهربانى رفت و در آنجا نيز بر خلاف نظر رئيس شهربانى ، با ديگران وارد زندان شد كه پس ‍ از دو رو، پليس ، با حيله اى او را از زندان خارج كرد.(799)
همگام با امام
در سال 1341 ش . به دنبال حركت امام خمينى (ره ) عليه انقلاب سفيد شاه ، آية الله طالقانى (ره ) نيز براى برداشتن نقاب از چهره نوكران استعمار به افشاگرى دست زد.
رژيم سر سپرده كه مصمم به اجراى برنامه ديكته شده از سوى آمريكا بود، آقاى طالقانى را دستگير و روانه زندان كرد.
چند ماهى از دستگيرى مجاهد نستوه گذشت ، اما رژيم پهلوى در پى دستاويزى بود تا او را مدت طولانى ترى در زندان نگه دارد. از اين رو پيش ‍ از فرارسيدن ماه محرم 1342 ش . وى را آزاد كرد تا با توطئه اى جديد، دوباره او را راهى زندان كند؛ نقشه اين بود كه مقدارى مواد منفجره را در خانه اش پنهان نمايد، آنگاه او را به جرم تهيه و نگه دارى مواد منفجره ، به عنوان يك شورشى تروريست دستگير نموده ، به پاى ميز محاكمه بكشاند.
اگر آية الله طالقانى پى برده بود كه اين عمل رژيم بايد در راستاى توطئه اى باشد، اما با اين حال تصميم گرفت در ماه محرم ، يزيديان زمان را رسوا كند.
او در مسجد هدايت به بيان واقعيتهاى جارى كشور و آنچه در زندان مى گذشت ، پرداخت و شاه را با انقلاب سفيدش مورد تشديدترين حملات قرار داد و با استفاده از سخنان سرور شهيدان كربلا، مردم را به قيام عليه حكومت پهلوى فرا خواند.
سخنرانى او يازده شب ادامه يافت و چون آگاه شد كه ساواك ، فراد شب تصميمى به دستگيرى اش دارد، به لواسانات رفت .
به دنبال دستگيرى امام در شب 15 خرداد 1342 (شب دوازدهم محرم ) و قتل عام مردم در روز پانزده خرداد، اعلاميه اى با عنوان ((ديكتاتور خون مى ريزد)) در سرتاسر ايران منتشر شد كه شاه را بيش از پيش رسوا كرد.
ساواك ، آية الله طالقانى را سبب انتشار اعلاميه دانست و در تعقيب او به لواسانات هجوم برد و مجاهد نستوه براى در امان ماندن مردم از اعمال جنون آميز ساواك ، از اختفا بيرون آمد و خودش را تسليم كرد و به اين ترتيب دوباره در 23 خرداد 1342 دستگير شد و بعد از چهار ماه بازداشت . در 30 / 7 / 1342 در بى دادگاه نظامى محاكمه گرديد و پس از بارها محاكمه در 16/10/1342 به ده سال زندان محكوم شد.
او در زندان با وجود شكنجه هاى بى رحمانه ، به برقرارى جلسات تفسير قرآن ، نهج البلاغه و تاريخ اسلام براى زندانيان مسلمان همت گماشت و براى ايجاد وحدت بين مبارزيان مسلمان نخستين نماز جماعت را در زندان برپا نمود و استقامت وصف ناپذيرش در برابر شكنجه هاى خون آشامان ساواك ، مايه قوت قلب ديگر زندانيان بود.
سرانجام رژيم پليس پهلوى بر اثر فشار افكار عمومى و واكنشهاى بين المللى به ناچار او را در سال 1346 ش . آزاد كرد.
او در سال 1350 نيز دستگير و به مدت سه سال در شهر زابل تبعيد شد و سپس به بافت اعزام و پس از مدتى آزاد شد.
آرزوى ديرينه
آية الله طالقانى از زمره متفكرانى بود كه گامهايى براى اتحاد جهان اسلام برداشت . او در كنفرانسهاى متعددى ، گاه به عنوان نماينده شخصيتهاى بزرگى چون آية الله كاشانى و بروجردى و گاه به طور مستقل ، شركت نمود.
وى در حمايت از تاءسيس ((دارالتقريب بين المذاهب الاسلاميه )) كه توسط آية الله بروجردى با همكارى انديشمندان ((الازهر)) مصر بود بويژه ((شيخ محمد شلتوت )) ايجاد شده بود، نوشت :
((راه تقريب ، كه جمعى از علماى بيدار و مجاهد پيش گرفته اند همين است كه با نور تفكر، محيط ارتباط اسلامى را روشن سازند و با نوك قلم ، باقيمانده ابرهاى تاريك را از افق فكرى مسلمانان زايل گردانند تا وحدت واقعى پايه گيرد، نه اتحاد صورى و قرار دادى .)) (800)
خنجرى در قلب جهان اسلام
در 25/2/1327 ش . همزمان با خروج آخرين سرباز انگليس از خاك فلسطين ، ((بن گورين )) رئيس يكى از سازمانهاى صهيونيستى ، خبر شوم تاءسيس دولت اشغالگر اسرائيل را اعلام كرد.
از آن تاريخ به بعد، تلاشهاى گسترده اى در ابعاد مختلف براى حمايت از حقوق مردم فلسطين صورت گرفته است .
آية الله طالقانى نيز از مبارزانى بود كه هرگز در برابر اين تجاوز، سكوت نكرد و در كنفرانسهاى متعدد از حق ملت فلسطين دفاع كرد.
وى در خطبه نماز عيد فطر سال 1348 ش . به مساءله فلسطين پرداخت و ضمن آگاه كردن مردم از وضعيت مسلمانان فلسطين يادآورى مسؤ وليت آنان در اين مبارزه ، از آنها خواست تا فطريه خود را براى كمك به مبارزان مسلمان هديه كنند.
با گسترش اين حركت نو، در سال بعد همگام با نمازگزاران مسجد هدايت ، نمازگزاران حسينيه ارشاد و تعدادى از مساجد با راهنمائيهاى آية الله مطهرى و عده اى ديگر، فطريه خود را به مبارزان فلسطينى هديه كردند.(801)
در آستانه پيروزى
نفسهاى رژيم به شمارش افتاده بود و خزان عمرش فرارسيد؛ دستگاه حاكم از هيچ جنايتى شرم نداشت ، از اين رو آية الله طالقانى را در پاييز 1354 براى انتقامى سخت ، بار ديگر دستگير كرد.
آقاى طالقانى دو سال بدون محاكمه ، سخت ترين شكنجه روحى و جسمى را در زندان تحمل نمود و در سال 1356 ش . رژيم براى جلوگيرى از فشارهاى بين المللى ، به جهت مشخص نبودن جرم و مدت محكوميت او، وى را با وجود كهولت سن و ضعف جسمانى به ده سال زندان محكوم كرد.
او سه سال را با بدترين شرايط در زندان گذارند. سلولش يك سلول كوچك و نمور بود كه حتى پنجره كوچك آن با رنگ سياه آغشته بودند و در طول شبانه روز، فقط يك ساعت براى انجام نظافت وى را به حياط كوچك پشت زندان مى بردند.(802)
به دنبال عقب نشينى رژيم در مقابل موج اعتراضات مردم مسلمان ، در پاييز 1357 ه‍ش . بسيارى از زندانيان سياسى آزاد گرديدند كه از آن جمله آية الله طالقانى بود.
او در هشتم آبان 1357 آزاد شد و در جمع انقلابيون پرشور مسلمان قرار گرفت و در نخستين پيامش مردم را به وحدت و پيروى از رهبرى يگانه امام فراخواند.(803)
محرم سال 1357 ش . (آذر ماه ) براى انقلاب لحظه حساس و سرنوشت سازى بود. آية الله طالقانى همگام با امام ، براى شدت بخشيدن به قيام مردم ، در اول محرم با بهره گيرى از سخن آغازين امام حسين عليه السلام در نهضتش ، پيامى حماسى براى ملت ايران فرستاد كه منجر به راهپيماييها و اعتصابات گسترده اى گرديد.(804)
او براى وارد كردن ضربات نهايى به پيكر رو به زوال حكومت پهلوى ، تصميم گرفت همراه امام ، پيامى ديگر به مناسبت روز تاسوعا (نهم محرم ) صادر كند و از اين رو، بدون توجه به اخطارهاى پى در پى مقامات دولتى و حكومت نظامى مبنى بر منصرف شدن از فرستادن پيامهاى انقلابى ، در روز چهارم محرم پيامى ديگر براى ملت ايران فرستاد و اعلام كرد كه خود نيز در راهپيمايى روز تاسوعا شركت خواهد نمود.(805)
اين اعلاميه همراه پيام امام و تاءكيد ديگر رهبران روحانيون ، غوغايى بپاكرد به طورى كه در تهران حدود چهار ميليون نفر به خيابانها ريختند و حمايت خود را از رهبرى امام خمينى (ره ) و برقرارى حكومت اسلامى اعلان نمودند.
تا آخرين نفس
پس از ورود امام به ايران و به پيروزى رسيدن انقلاب اسلامى ، آية الله طالقانى پست سر ايشان قرار گرفت و بازويى توانا براى آن رهبر الهى گرديد و اطاعت از حضرتش را بر همه واجب مى دانست ، بالاتر از اينها پير مجاهد، امام را نعمتى عظيم از جانب خداوند براى ملت ايران مى شمرد و قدردانى نكردن از آن را سبب دچار شدن به عذاب الهى مى دانست (806) و در مقابل بدخواهان و گروههاى تفرقه افكن - كه تلاش مى كردند تا وانمود سازند كه او نظر مثبتى درباره رهبرى امام ندارد - قاطعانه ايستاد و مى فرمود: اين مخلصى كه نسبت به رهبرى ايشان بارها و بارها نظر داده ام و رهبرى قاطع ايشان را براى خودم پذيرفته ام و هميشه سعى كردم كه از مشى اين شخصيت بزرگ و افتخار قرن با اسلام ، مشى من خارج نباشد.(807)
به دستور امام پيش نويس قانون اساسى جديد فراهم گرديد و انتخابات مجلس خبرگان به منظور بررسى نهايى آن برگزار شد و آية الله طالقانى به عنوان نماينده اول مردم تهران در مجلس خبرگان تعيين گرديد.(808)
او با وجود تمام مشكلات و بيمارى ، اين مسئوليت سنگين از پذيرفت و در سنگر مجلس به پاسدارى از ارزشهاى انقلاب و خون شهيدان پرداخت .
با بر پايى حكومت جمهورى اسلامى ، او به واسطه يكى از شخصيتهاى ، برگزارى نماز جمعه در سرتاسر ايران را به امام پيشنهاد كرد كه با موافقت وى ، اين مراسم وحدت بخش در سرتاسر ميهن اسلامى برگزار گرديد.
به اين ترتيب نخستين نماز جمعه تهران به امامت آية الله طالقانى در پنجم مرداد 1358 در دانشگاه تهران برپا شد و بيش از يك ميليون نفر در آن شركت كردند.
او هفت نماز جمعه را اقامه كرد كه آخرين آن در بهشت زهرا، در شانزدهم شهريور سال 1358 بود.
چكيده هاى قلم
اگر چه زندگانى آية الله طالقانى سراسر مبارزه بود و بارها زندانى و تبعيد گرديد، امام با اين حال آثار ارزشمندى از خود بجا گذاشت :
1. ((پرتوى از قرآن )) كه شامل تفسير سوره هاى فاتحه ، بقره ، آل عمران ، 22 آيه ابتداى سوره نساء و تمامى سوره هاى جزء سى ام قرآن است و در شش جلد منتشر گرديد.
2. مقدمه ، توضيح و تعليق بركتاب ((تنبيه الامة و تنزيه الملة )) آية الله نائينى
3. اسلام و مالكيت .
4. ترجمه جلد اول كتاب ((امام على بن ابى طالب ))، نوشته عبدالفتاح عبدالمقصود.
5. ((به سوى خدا مى رويم )) كه سفر نامه حج است .
6. پرتوى از نهج البلاغه .
7. آينده بشريت از نظر مكتب ما.
8. آزادى و استبداد.
9. آية حجاب .
10. مرجعيت و فتوا.
11. درسى از قرآن .
12. درس وحدت .
وفات
او پس از سالها مبارزه ، در ساعت 45/1 بامداد روز دوشنبه 9/6/1358 به سوى حق شتافت و ملتى در غم فراقش غرق ماتم شدند.
انبوه جمعيت پيكرش را براى خاك سپارى به بهشت زهرا بردند و صبح سه شنبه در ميان شيون و ناله مردم ، آن پيكر عزيز در خاك پنهان گشت و دولت يك روز تعطيل و سه روز عزادارى عمومى اعلام كرد.
امام خمينى (ره ) غم خود را از آن حادثه جانكاه در پيامش به ملت داغدار ايران چنين بيان كرد:
((... آقاى طالقانى يك عمر در جهاد و روشنگرى و ارشاد گذراند، او شخصيتى بود كه از جسمى به جسمى و از رنجى به رنج ديگر در رفت و آمد بود و هيچ گاه در بهار بزرگ خود سستى و سردى نداشت من انتظار نداشتم كه بمانم و دوستان عزيز و پرارج خودم را يكى پس از ديگرى از دست بدهم . او براى اسلام به منزله حضرت ابوذر بود و زبان گوياى او چون شمشير مالك اشتر برنده بود و كوبنده . مرگ او زودرس بود و عمر او پربركت .)) (809)




شهيد آية الله دكتر مفتح

شهادت : 27/9/1358 ش .
تكبير وحدت
غلامرضا گلى زواره
اشاره
شهيد آية الله دكتر مفتح در زمره عالمانى است كه عمر شريف خويش را در راه احياى معارف اسلامى و نشر فرهنگ اهل بيت به كار گرفته و در سنگرهاى گوناگون به ستيز با جهل و تباهى و ستم پرداخته اند. آن اسوه فضيلت براى آنكه دانشگاه را از تهاجم فرهنگى استعمار و علفهاى هرز طاغوتى نجات دهد چشمه هايى از ارزشهاى والاى دينى را در اين كانون انديشه ، جارى ساخت و در عصرى كه نغمه جدايى دين از دانش ‍ سازگرديده بود و شب پرستان كوردل با تبليغات نفاق افكنانه خويش بذر تنافر و ضديت بين حوزه و دانشگاه مى پاشيدند نامبرده اين دو كانون را به هم پيوند داد و فرهنگ حاكم بر دانشگاه را كه ارمغان غرب بود متحول ساخت و باورهاى دينى را بر فضاى آن حاكم نمود و به مصداق ((زكاة العلم نشره )) جرعه هايى از انديشه هايى را كه در حوزه آموخته بود به كام دانشجويان شيفته فضيلت سرازير نمود. اين نوشتار گذرى دارد بر زندگى و آثار آن شهيد دانشمند.
از ولادت تا تحصيل
روحانى فرزانه و عالم متعهد مرحوم حاج شيخ محمود مفتح از واعظان مشهور همدان بود كه در نهايت اخلاص و صداقت روزگار مى گذراند و چون وى در ادبيات عرب و فارسى تبحر داشت اشعار زيادى در مدح و منقبت و رثاى اهل بيت سروده كه ضمن زيبايى هاى لفظى از مضامين عالى و تاريخ صحيح ائمه و احاديث معتبر سرچشمه گرفته بود. وى علاوه بر سخنورى و وعظ در حوزه علميه همدان به تدريس مشغول بود. در سال 1307 ش . در خانه چنين اديب فاضل و وارسته فرزندى ديده به جهان گشود كه او را محمد ناميدند. دانش طلبى در سايه معنويت و تربيت و در پرتو فضيلت از همان دوران صباوت ، حلاوت جان اين كودك گرديد.
او روى آوردن به علم و آراسته گرديدن به صفاتى پسنديده را از پدرى عالم و مادرى نيكوسرشت در كلاس باصفاى خانواده آموخت ، از هفت سالگى پايش به مدرسه گشوده شد و در زمينه ادبيات از پدر اديب و شاعر خويش ‍ بهره مند گرديد شهيد مفتح پس از فراگيرى مقدمات علوم عربى ، فقه و بخشى از منطق نزد پدر و اساتيد وقت حوزه همدان به سال 1322 ش . به آشيانه اهل بيت - قم مقدس - مهاجرت نمود و در مدرسه دارالشفاء و در حجره اى محقر و نمناك اقامت گزيد و همچون ديگر جويندگان معارف دينى با جديت و اهتمامى درخور اهميت به كسب علوم و مكارم پرداخت .
ذوق سرشار و استعداد عالى به همراه كوشش پرجوش و وجود اساتيد برجسته سبب آن گرديد تا مفتح به صورت شگفت انگيز و شايان توجهى دروس حوزه از جمله رسائل ، مكاسب و كفايه را طى سالهاى 1324 - 1322 ش . فراگيرد و خود در زمره اساتيد حوزه علميه قم قلمداد گردد.
ايشان عرفان و دروس خارج فقه و اصول را در عالى ترين سطح نزد، رهبر كبير انقلاب حضرت امام خمينى (ره ) فراگرفت . مرحوم مفتح علاوه بر روابط شاگردى و استادى ، با امام پيوندى صميمانه داشت و آن روح قدسى به ايشان علاقه و عنايت داشتند و در مدتى كه امام امت در نجف به سر مى بردند وى به طريقى با رهبرى و اسوه خويش ارتباط بر قرار كرد. پيامى كه حضرت امام به مناسبت شهادت اين دانشور ارزشمند صادر نمودند. مبين اين رابطه است .(810)
دكتر مفتح در آن اختناق خطرناك رژيم ستم شاهى چه در برنامه هاى علمى و پژوهشى و چه جلسات سخنرانى و تلاشهاى تبليغى اصرار و ابرام داشت كه نام امام خمينى (قدس سره ) مطرح شود و در مسجد قباى تهران صريحا و بدون هيچگونه واهمه اى در سالهاى قبل از انقلاب نام آن بزرگوار را بر زبان جارى مى ساخت . مرحوم مصطفى زمانى نوشته است كه نه تنها مفتح خود چنين روش را بكار مى بست بلكه در انجمن اسلام شناسى اعضاء را تقويت مى كرد تا به كمال شهامت نه تنها مقاصد او را تقويت كنند. بلكه نامش را هم در كتابها بياورند.(811)
دكتر مفتح بخشى از كتاب رسائل شيخ انصارى را نزد آية الله مجاهد تبريزى و دروس خارج خصوصا بخشى از اصول را در محضر آية الله العظمى بروجردى (ره ) فراگرفت . همچنين در فلسفه و حكمت نزد فيلسوف جليل القدر امام مجهول القدر علامه طباطبائى تلمذ نمود مدتى از محضر فقيه اهل بيت عليه السلام آية الله العظمى سيد محمد رضا گلپايگانى (ره ) و آية الله العظمى مرعشى نجفى (ره ) استفاده كرد. بخشى از دروس فلسفه و عرفان را نزد آية الله حاج ميرزا ابوالحسن رفيعى اصفهانى آموخت آية الله سيد محمد جحت پرتوى از انديشه هاى فقهى خود را به اين شاگرد وارسته انتقال داد. دكتر مفتح به موازات علوم حوزوى تحصيلات دانشگاهى را پى گرفت و به دريافت مدرك دكترا در رشته الهيات و معارف اسلامى نائل آمد. در فقه نيز آنچنان تبحرى بدست آورد كه عنوان با صلابت اجتهاد را برازنده خويش ساخت . پايان نامه تحصيلى وى رد مقطع دكترا با عنوان حكمت الهى در نهج البلاغه بدليل ژرفايى مطالب و عمق مفاهيم با درجه بسيار خوب مورد قبول دانشگاه واقع شد.(812)

next page

fehrest page

back page