fehrest page

back page

نص بر امامت حضرت مهدى
امام مهدى - عليه السلام - نه تنها اميد اسلام بلكه بشريتى است كه زير يوغ بردگى ، ستم و استثمار منكوب شده است . او فاتح بزرگى است كه اراده انسان را آزاد مى كند و امتها و ملتها را از چنگال اعتقادات و نظمهاى فاسدى كه زندگى را به دوزخى تحمل ناپذير بدل كرده اند رهايى مى بخشد. امام مهدى - عليه السلام - همه مراحل زندگيش ‍ معجزه اى بزرگ از معجزات اسلام بوده است . خداوند متعال ولادت او را چون ولادت حضرت موسى پنهان داشت زيرا نيروهاى حكومت عباسى به دنبال دست يافتن به او بودند و شرايط بسيار دشوار بود. عمر طولانى حضرت طى نسلهاى متعدد نيز معجزه است همانطور كه ظهور ايشان و بيان احكام درخشان اسلام ، معجزه ديگرى است - عجل اللّه تعالى فرجه -. خداوند با ظهورش به بشريت ارمغانى گرانبها عطا كند.
به هر حال برخى از نصوص و روايات منقول از امام حسن عسكرى - عليه السلام - دال بر امامت فرزندشان امام مهدى را نقل مى كنيم :
1- احمد بن اسحاق بن سعيد اشعرى ثقه روايت مى كند كه :
((خدمت امام حسن عسكرى - عليه السلام - رسيدم با اين انديشه كه از ايشان درباره جانشين و خلف ايشان سؤ ال كنم ، همينكه داخل شوم حضرت بى مقدمه فرمود: اى احمد بن اسحاق ! خداوند متعال از خلقت آدم تا قيام قيامت زمين را از حجت خود خالى نگذاشته است و نمى گذارد. به وسيله او بلا را از اهل زمين دور مى كند، باران را مى باراند و بركات زمين را مى روياند.
عرض كردم : يابن رسول اللّه ! خليفه و امام پس از شما كيست ؟
ايشان به سرعت برخاست ، داخل خانه شد و سپس در حالى كه كودكى سه ساله - كه رخسارش چون ماه شب چهارده بود - بر شانه خود داشت خارج شد و فرمود: اى احمد! اگر به اينكه نزد خداوند و حجتهايش گرامى هستى . هرگز اين پسرم را به تو نشان نمى دادم . او همنام و هر كينه پيامبر اكرم - صلى اللّه عليه و آله - است ، زمين را سرشار از عدالت و برابرى خواهد كرد بعد از آنكه پر از ظلم و ستم شده باشد. اى احمد! او در اين امت مانند خضر و ذوالقرنين است . به خدا قسم غيبتى خواهد كرد كه در آن جز آنها كه خداوند بر اعتقاد به امامتش ‍ استوارشان ساخته و توفيق دعا براى تعجيل در فرج او داده است ، همه هلاك خواهند شد.
عرض كردم : آيا علامتى موجود است تا بدان قلبم آرام گيرد. پس كودك به زبان آمد و گفت : ((من بقية اللّه در زمين و گيرنده انتقام از دشمنان خدا هستم و پس از ديدن نيازى به دليل نيست )).
من هم خشنود و شادمان از محضر حضرت مرخص شدم . فرداى آن روز نزد امام باز گشتم و عرض كردم : از اينكه بر من منت نهادى بسيار خوشحال شدم پس سنت جارى در خضر و ذوالقرنين چيست ؟
حضرت فرمود: غيبت طولانى .
عرض كردم : يابن رسول اللّه ! آيا غيبت ايشان خيلى طولانى مى كشد؟
فرمود: آرى به خدا آنقدر به درازا مى كشد كه بيشتر معتقدان به آن از اعتقادشان باز مى گردند و تنها گروهى باقى خواهند ماند كه خداوند از ايشان ميثاقى بر ولايت ما گرفته باشد و ايمان را در قلبشان نگاشته باشد و با روح خود مؤ يدشان كرده باشد. اى احمد! اين امرى از خداست ، سرى از خداست و غيبى از غيب خداست آنچه را به تو گفتم برگير و آن را پنهان دار و از سپاسگزاران باش تا با ما در عليين باشى ))(562).
نكات عمده اين حديث عبارتند از:
اولا: خداوند متعال از بدو خلقت انسان در زمين تا پايان زندگيش بر اساس قاعده لطف كه قاعده اى عقلى است و متكلمان آن را اثبات كرده اند از پيامبران ، رسولان و اوصيا، حجتهايى بر مردم مى گمارد و با فرستادن و تعيين آنان حجت را بر مردم تمام مى كند تا هر كه زنده مى ماند با بينه باشد و هر كس به هلاكت مى رسد بر اساس بينه باشد و كسى را بر خدا حجتى نباشد بلكه خداوند بر همگان حجت داشته باشد. البته در وجود حجت خدا فوائد و بركات متعددى است از جمله دفع بلا از اهل زمين ، ريزش باران و روييدن و برآمدن بركات زمين .
ثانيا: انسانيت با خروج امام منتظر - عليه السلام - به دستاوردهاى ارزنده اى دست خواهد يافت . از جمله آنكه زمين را سرشار از عدالت و برابرى خواهد كرد پس از آنكه از ستم و ظلم پر شده باشد و همين يك ارمغان چقدر برا بشريت گرانبهاست !.
ثانيا: خداوند متعال عمر امام منتظر - عليه السلام - را طولانى كرده است و اين كار براى پروردگار دشوار نيست ، همانطور كه عمر خضر و ذوالقرنين را امتداد بخشيده است .
رابعا: خداوند متعال بندگان را با غيبت طولانى ولى و ناصر دين خود امام منتظر - عليه السلام - مى آزمايد و تنها كسانى از اين امتحان سرافراز بيرون خواهد آمد كه ايمانى استوار و قلبى مطمئن داشته باشند. اين موارد، برخى از نكات حديث شريف بالا بود.
2- ثقه بزرگوار محمد بن عثمان العمرى از پدرش روايت مى كند كه گفت :
نزد حضرت عسكرى بودم كه از ايشان درباره روايتى كه از پدران بزرگوار حضرت نقل شده است مبنى بر اينكه هرگز زمين از حجت خدا تهى نمى گردد و هر كس امام زمان خود را نشناسد به مرگ جاهليت مرده است پرسش كردند. حضرت پاسخ داد اين روايت درست و حق است همانطور كه روز درست و حق است . ناگهان شخصى پرسش كرد: يابن رسول اللّه ! پس حجت و امام پس از شما كيست ؟
حضرت فرمود: پسرم محمد امام و حجت پس از من است . هر كس او را نشناسد و بميرد به مرگ جاهليت مرده است . آگاه باشيد كه او را غيبتى است كه در آن جاهلان حيران مى شوند، ياوه گويان تباه و هلاك مى گردند و تعيين كنندگان وقت خروج ، دروغ مى گويند. سپس خروج خواهد كرد و گويى او را مى بينم كه پرچمهاى سپيد بالاى سرش در نجف و كوفه در اهتزازند))(563).
اين حديث شريف در مضمون و مفادش چون حديث پيشين است .
3- امام حسن عسكرى - عليه السلام - فرمود:
((ستايش و سپاس خداى را كه مرا از جهان نبرد تا آنكه جانشين و امام بعد از من را نشانم داد. در خلقت و اخلاق ، شبيه ترين كس به پيامبر اكرم است . خداوند او را در دوران غيبت حفظ مى كند سپس او را ظاهر مى سازد تا زمين را پس از آنكه پر از ظلم و ستم شده است سرشار از عدالت و برابرى كند))(564).
امام - عليه السلام - در اين حديث خوشحالى فراوان خود را از ديدن مولود بزرگوارش كه در زيبايى صورت و سيرت نزديكترين شخص به پيامبر اكرم - صلى اللّه عليه و آله - كه در مكارم اخلاق بر ديگر پيامبران پيشى گرفته است - ابراز مى دارد.
4- موسى بن جعفر بغدادى مى گويد:
((شنيدم كه امام حسن عسكرى - عليه السلام - مى فرمود: گويى شما را مى بينم كه پس از من در خلف و جانشين من اختلاف كرده ايد. آگاه باشيد آنكه به امامان پس از پيامبر معتقد باشد اما امامت پسرم را منكر گردد مانند كسى است كه نبوت همه پيامبران را پذيرفته باشد ليكن نبوت رسول اكرم - صلى اللّه عليه و آله - را منكر باشد زيرا پيروى و اطاعت از آخرين ما مانند نخستين ماست و انكار آخرين ما چون انكار اولين ماست . آگاه باشيد كه فرزندم را غيبتى طولانى است كه در آن مردم متزلزل خواهند شد مگر آنكه خدايش نگهدارد و حفظ كند))(565).
اينها برخى اخبار منقول از امام حسن عسكرى - عليه السلام - بر امامت فرزند بزرگوارشان امام منتظر - عليه السلام - بود.
آمادگى براى عروج : امام از پس غيب باخبر شدند كه بزودى رحلت خواهند كرد و به ديدار دوست خواهند شتافت ، لذا شروع كردند به بيان مطلب براى مادرشان : ((در سال 260 مرا حرارتى فرا خواهد گرفت كه بر اثر آن رخت بر خواهم بست ...)).
مادر از اين سخنان پريشان حال گشت و بى تابى كرد و گريستن آغاز نمود، امام براى دلدارى ايشان فرمود: ((فرمان خدا شدنى است ، پس ‍ بى تابى مكن ...)) همانگونه كه حضرت گفته بودند، فاجعه در سال 260 اتفاق افتاد(566).
شهادت امام (عليه السلام )
امام حسن عسكرى - عليه السلام - را نزد طاغوت عباسى ((معتمد)) آوردند. او كه از احترام جميع طبقات مردم به امام و مقدم داشتن ايشان بر تمام علويان و عباسيان به تنگ آمده بود و از شنيدن فضائل حضرت مالامال از كينه شده بود، تصميم گرفت ايشان را به شهادت برساند. لذا زهرى كشنده به امام خوراند كه بر اثر آن ، بدن حضرت رنجه گشت و ايشان بسترى شدند، اما با همه درد و آلام جسمانى صبورانه كار خود را به خداوند واگذار كردند(567).
هراس حكومت
حكومت عباسى بشدت از به خطر افتادن سلامتى حضرت بيمناك شد، معتمد به پنج تن از افراد مورد اعتماد و دولتمداران از جمله ((نحرير)) دستور داد پيوسته در خانه امام باشد و او را در جريان تمام رويدادها قرار دهند و هر اتفاقى مى افتد به او برسانند. همچنين يك تيم از پزشكان را مسؤ ول بازديد صبح و عصر از حضرت كرد تا از حال جسمانى ايشان باخبر گردد! دو روز بعد بر اثر سخت شدن حال حضرت به پزشكان دستور داد ايشان را ترك نكنند و در خانه ايشان بمانند(568).
به سوى فردوس برين
حال امام - عليه السلام - سخت گشت و پزشكان از ايشان نوميد شدند. مرگ شتابان به ايشان نزديك مى شد. حضرت به ياد خدا، دعا و تلاوت قرآن مشغول بودند و خواستار قرب به ساحت الهى بودند. به طرف قبله متوجه شدند و آيات خدا بر زبانشان جارى بود كه روحشان - روح مطهر و بى مانندشان - به آسمان پرواز كرد و چونان بهترين عزيزى مورد استقبال ملائكه خداوندى قرار گرفت .
مرگ امام بزرگترين فاجعه براى مسلمانان آن روز بود. آنان رهبر، پيش ‍ كسوت و مصلحى كه به يتيمان ، ضعيفان و فقيران توجهى تمام داشت از دست داده بودند. صيحه از خانه امام بلند شد و صداى گريه و مويه زنان و مردان علوى به آسمان برخاست .
غسل و كفن
پيكر پاك امام را غسل دادند. كفن كردند و براى نماز آوردند. ابوعيسى فرزند متوكل به دستور معتمد جلو افتاد و بر جسد ايشان نماز خواند. پس از پايان نماز كفن را از رخسار امام كنار زد و به علويان و عباسيان ، سرداران سپاه ، دبيران ديوان ، رئيسان ادارات دولتى ، قاضيان و پزشكان نشان داد و گفت :
((اين حسن بن على محمد بن على الرضا - عليه السلام - است كه به مرگ طبيعى در بستر خود و در برابر كارگزاران اميرالمؤ منين و افراد مورد اعتماد مانند فلانى و اين قاضيان و پزشكان ، جان سپرده است !)).
سپس چهره شريف ايشان را پوشاند(569).
تشييع كنندگان
خبر دهشتبار چون صاعقه سامرا را از خود بى خود كرد. مسلمانان گريان و نالان به سوى خانه امام شتافتند. ادارات دولتى و محلات تجارى تعطيل گشتند و بازارها بسته شدند. گويى قيامت در سامرا بپا شده بود(570). هرگز تاريخ اين شهر چنين تشييعى را ديگر به خود نديد. همه مردم از طبقات مختلف با گرايشهاى گوناگون در حالى كه فضائل حضرت را يادآورى مى كردند و با حسرت از فقدان ايشان و خسارتى كه متوجه مسلمانان شده بود سخن مى گفتند، در مراسم تشييع شركت كردند.
آخرين منزل : پيكر مقدس حضرت را در ميان انبوه تكبير و تعظيم به آرامگاه ابدى آوردند و ايشان را در منزلشان در كنار پدرش امام هادى - عليه السلام - دفن كردند و با آن صفحه درخشانى از صفحات رسالت اسلامى و پاره جگر پيامبر اكرم - صلى اللّه عليه و آله - را به خاك سپردند.
سامرا دو ماه شب چهارده از امامان مسلمين و رهبران آنان را در خود جاى داده است و در طليعه اماكن مقدس قرار دارد. مسلمانان از نقاط مختلف جهان با شيفتگى قصد اين دو بارگاه مى كند و آنجا هميشه مملو از دلباختگان اهل بيت است . الناصر لدين اللّه ، خليفه عباسى به زيارت اين دو مرقد شتافت . پس از آن يكى از وزيران به او گفت به زيارت گورهاى پدرانش ، خلفاى عباسى نيز برود. او پذيرفت و به محل قبور آنان رفت و ديد تاريك است و زاغان در آن جا گرفته اند و از شدت كثافت و پليدى به زباله دان بدل شده است و گوياى ستمگرى آنان است . وزير از خليفه خواست به آبادانى آنجا همت كند و با خرج اموالى ، وضع آشفته آنجا را سامان دهد تا زائران آنجا را نيز قصد كنند. ناصر جوابى دندانشكن و مبتنى بر واقع بر او داد و گفت :
افسوس كمترين سودى ندارد و بى نتيجه است .
- چرا، اى امير المؤ منين ؟..
- آيا به شكوفايى قبور امامان اطهار توجه كردى ؟
- آرى .
- مى دانى تفاوت در چيست ؟.
- نه .
- پدرانم به شيطان متصل شدند و اين بزرگواران به خداوند و آنچه براى خداست ماندگار است ولى هر چه متعلق به شيطان باشد فانى و نابود شدنى است (571).
اين سخن ، حقيقتى است ترديد ناپذير. مراقد امامان براى هميشه نمادهاى عظمت و جاودانگى را بر دوش دارند. به هر حال ، سادات علوى ، عباسيان و جعفر برادر امام بر كنار قبر ايستاده بودند و توده هاى عزادار، دسته دسته به تسليت گويى مى آمدند و اظهار همدردى مى كردند. آنان نيز از مردم تشكر مى كردند. سپس مردم با قبلى داغدار و اندوهى وصف ناپذير از فقدان امام پراكنده شدند.
عمر امام - عليه السلام -: امام در آستانه زندگى و در اوج شكوفايى ، در 28 سالگى درگذشتند(572).
سال وفات : امام حسن عسكرى - عليه السلام - در هشتم ماه ربيع الاول (573) سال 260 ه - از جهان رحلت كرد(574).
در اين سخن از زندگانى امام حسن عسكرى - عليه السلام - را به پايان مى بريم .

fehrest page

back page