next page

fehrest page

back page

272 - اذان گفتن امام در صبح عاشورا  
صبح عاشورا حضرت امام حسين عليه السلام خود اذان و اقامه گفته و نماز صبح را با اصحابشان خواندند.
قابل توجه است كه امام حسين در صبح روز عاشورا آخرين روز عمرش ‍ اقتدا به پدر بزرگوار خود كرده و همانگونه كه اميرالمؤ منين عليه السلام در صبح نوزدهم ماه مبارك رمضان خود اذان گفتند امام حسين عليه السلام هم در صبح عاشورا با داشتن مؤ ذن مخصوص خودشان اذان گفتند. (337)
O بخش سوم : اقامه نماز خون در ظهر عاشورا 
273 - جنگ بعد از نماز ظهر  
يكى از اسرار جنگ در اسلام اين است كه جنگ مستحب است از ظهر به بعد شروع شود و قبل از ظهر مكروه است . مگر اينكه دشمن حمله كند، در اين صورت در تمام اوقات انسان مى تواند حمله او را پاسخ دهد.
جنگ كردن قبل از ظهر مكروه است اما از ظهر به بعد مستحب است ، چرا؟ راز اين نكته در كتب فقهى ما كه از اين روايات استفاده كرده اند اين چنين بيان مى شود كه : درهاى رحمت هنگام ظهر باز است . بلكه خداى سبحان قلب كفار و منافقين را هدايت كند كه به اسلام گرايش پيدا كنند و خونى ريخته نشود.
اين راز جهاد در ميدان جنگ است كه آن هم حكمى خاص دارد، مرحوم صاحب جواهر رحمه الله مى گويد: سيدالشهداء شخصا از ظهر به بعد روز عاشورا وارد ميدان نشده است ، اصحابش قبل از ظهر دفاع كرده اند اما آنچه مربوط به خود حضرت است از ظهر به بعد است لذا نماز ظهر را وى در آن حالت خواندند؛سپس وارد ميدان شدند ظهر كه مى شود درهاى رحمت باز است وقتى كه درهاى رحمت باز شد ايشان از خداى سبحان رحمت كامله مسالت مى كند)
از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل شده است : هنگام ظهر درهاى رحمت باز است ، درهاى بهشت باز است ، و دعاها هم مستجاب است (338)
274 - روزه خاص امام حسين (ع )  
روزه آن حضرت در روز جاودانه عاشورا اقسام چندگانه اى داشت كه در فصل مستقلى در دوازده قسمت تنظيم و ترسيم شده است كه برترينش ، روزه اى بود كه طى آن امام حسين عليه السلام علاوه بر خود دارى از خوردن و نوشيدن ، از همه علايق قلبى و جسمى نيز چشم پوشيد و به همين جهت ، خداوند براى او افطارى خاص به دست پيامبرش اهدا كرد؛همانگونه كه فرزند گراميش على در واپسين لحظات شهادت از آن خبر داد و گفت : پدرجان ! اين جد بزرگم پيامبر است كه در دست مباركش ‍ جامى گوارا، سيراب ساختن شماست (339) (340)
275 - يادآورى وقت نماز ظهر  
عمر و بن كعب معروف به ابو ثمامه صائدى يكى از ياران حسين بن على عليه السلام چون متوجه گرديد كه اول ظهر است ، به آن حضرت عرضه داشت ، جانم به فدايت ! گرچه اين مدرم به حملات پى در پى خود ادامه مى دهند ولى به خدا سوگند! تا مرا نكشته اند نمى توانند به تو دست بيابند، من دوست دارم آنگاه به لقاى پروردگار نايل گردم كه اين يك نماز ديگر را نيز به امانت تو به جاى آورده باشم .
امام عليه السلام در پاسخ وى فرمود: ذكرت الصلوه حعلك الله من المصلين الذاكرين ، نعم هذا اول وقتها ؛نمار را به ياد ما انداختى خدا تو را از نمازگزارانى كه به ياد خدا هستند قرار بدهد

آرى ! اينك وقت نماز فرا رسيده است از دشمن بخواهيد كه موقتا دست از جنگ بردارد تا نماز خود را به جاى بياوريم

و چون به لشكر كوفه پيشنهاد آتش بس موقت داده شد، حصين يكى از سران لشكر باطل گفت : انها لا تقبل ؛نمازى كه شما مى خوانيد مورد قبول پروردگار نيست .
حبيب بن مظاهر به او پاسخ گفت :
حسين بن على عليه السلام با چند تن از يارانش در مقابل تيرها كه مانند قطرات باران به سوى خيمه ها سرازير بود نماز ظهر را به جاى آورد و چند تن از يارانش به هنگام نماز به خاك و خون غلتيدند و در صف نمازگزارانى كه واقعا به خدا متصل هستند قرار گرفتند.
ابوثمامه همانگونه كه تصميم گرفته بود پس از اداى فريضه ظهر پيش از همه ياران آن حضرت به جلو آمد و عرضه داشت ؛
يا ابا عبدلله ! جعلت فداك قد هممت ان الحق باصحابك و كرهت ان اتخلف فاراك وحيدا فى اهلك قتيلا ؛ جانم به قربانت ! من تصميم گرفته ام كه هر چه زودتر به ياران شهيد تو به پيوندم و خوش ندارم كه خود را كنار بكشم و ببينم كه تو در ميان اهل و عيالت تنها مانده و كشته مى شوى .

امام عليه السلام در پاسخ وى فرمود: تقدم فانا لا حقون بك عن ساعه ؛به سوى دشمن بتاز ما نيز به زودى به تو ملحق خواهيم شد

با صدور اين فرمان ، او به صفوف دشمن حمله كرد و جنگ نمود تا به دست پسر عمويش قيس بن عبدالله صائدى به شهادت نايل گرديد. (341)
276 - جنگ براى اقامه نماز  
سيدالشهداء در همان عاشورا كه جنگ بود و آن جنگ بزرگ بود همه در معرض خطر بودند وقتى كه يكى از اصحاب گفت كه ظهر شده است فرمود كه ياد من آوردى نماز را و خدا تو را از نماز گزاران حساب كند و ايستاد در همان جا نماز خواند. نگفت كه ما مى خواهيم جنگ بكنيم ، خير جنگ را براى نماز كردند. (342)
277 - نماز خوف در صحراى كربلا  
نماز خوف مثل نماز مسافر دو ركعت است نه چهار ركعت . يعنى انسان اگر در وطن هم باشد باز بايد دو ركعت بخواند ، براى اينكه مجال نيست و در آنجا بايد مختصر خواند، چون اگر همه به نماز بايستند وضع دفاعى شان به هم مى خورد. سربازان موظف هستند در حال نماز نيمى در مقابل دشمن بايستند و نيم به اما جماعت اقتدا كنند اما جماعت يك ركعت را كه خواند صبر مى كند تا آنها ركعت ديگرشان را بخوانند بعد آنها مى روند پست را از رفقاى خودشان مى گيرند در حالى كه امام همينطور منتظر نشسته يا ايستاده است سربازان ديگر مى آيند و نمازشان را با ركعت دوم امام مى خوانند.
حضرت ابا عبدالله عليه السلام چنين نماز خوفى خواند، ولى وضع اباعبدالله عليه السلام يك وضع خاصى بود؛زيرا چندان از دشمن دور نبودند لهذا آن عده اى كه مى خواستند دفاع كنند نزديك اباعبدالله ايستاده بودند و دشمن بى حياى بى شرم حتى در اين لحظه هم آنها را راحت نگذاشت در حالى كه اباعبدالله مشغول نماز بود، دشمن شروع به تيز اندازى كرد دو نوع تير اندازى هم تير زبان كى يكى فرياد كرد، حسين ! نماز تو فايده اى ندارد! تو بر پيشواى زمان نخودت يزيد، ياغى هستى ، لذا نماز تو قبول نيست !
و هم تيرهايى كه از كمان هاى معمولى شان پرتاب مى كردند يكى دو نفر از صحابه ابا عبدالله كه خودشان را براى ايشان سپر قرار داده بودند روى خاك افتادند. يكى از آنها سعيد بن عبدالله حنفى به حالى افتاد كه وقتى نماز اباعبدلله تمام شد ديگرى نزديك جان دادنش بود، آقا خودشان را به بالين او رساندند وقتى به بالين او رسيدند او جمله عجيبى گفت ، عرض ‍ كرد: يا اباعبدالله ! اوفيت ! ايا من حق وفا را به جا آوردم ؟ مثل اينكه هنوز هم فكر مى كرد كه حق حسين آنقدر بزرگ و بالاست كه اين مقدرا فداكارى هم شايد كافى نباشد اين بود نماز اباعبدالله در صحراى كربلا. (343)
278 - اولين شهيد نماز در جبهه كربلا  
عموم مورخين گفته اند كه : سعيد بن عبدالله حنفى ، سينه و سر و صورت خود را سپر آن حضرت و ياران او قرار داد تا نماز بخوانند و چون زخم ها بر بدن او فراوان شد و نتوانست روى پاى خود بايستد بر زمين افتاد، در حالى كه مى گفت : اللهم العنهم لعن عاد و ثمود و ابلغ نبيك منى السلام وابلغه ما لقيت من الم الجراح فانى اردت بذلك ثوابك فى نصره ذريه نبيك صلى الله عليه و آله و سلم ؛
يعنى خدايا! ايشان را همانند قوم عاد و ثمود از رحمت دور گردان و پيامبرت را از طرف من درود فرست و اين درد و زخمى را كه به من رسيد به او ابلاغ فرما؛كه هدف من در اين كار يارى فرزند پيامبر تو بود

آنگاه روى خود را به سوى امام حسين عليه السلام كرد و عرض كرد، اوفيت يابن رسول الله ؛يعنى آيا به عهد خود وفا كردم ؟
امام حسين عليه السلام فرمود: نعم انت امامى فى الجنه ؛يعنى آرى ! تو در بهشت پيش روى من هستى به دنبال اين سخن بود كه روح از بدن او پرواز كرد و در بدن او سيزده تير مشاهد كردند و اين غير از زخم ها و ضربه هاى بود كه بر او وارد شد بود. رضوان الله و سلامه و بركاته عليه وعلى من استشهد معه . (344)
279 - ياد خدا در هر حال  
امام حسين عليه السلام از عصر تاسوعا تا عصر عاشورا، در تمامى حالات و شرايط و در همه گفتار و كردار و حركات و سكنات خويش به ياد خدا و يادآورى پيمان با او و تاكيد بر پايبندى بر عهد خويش با خدا بود و تا لحظاتى كه بر پيمانش با خدا وفا نكرده و حق امانت را ادا ننمود، به كار ديگرى حتى صرف غذا نيانديشيد و در حالى بود كه زبان مباركش تا هنگامى كه تر بود و گردش مى كرد، به ذكر خدا مشغول بود. (345)
280 - دعا در آخرين لحظات روز عاشورا  
آخرين دعاى امام حسين عليه السلام در حالى كه با بدن غرق در خون افتاده بود اين بود:
اللهم متعالى المكان ، عظيم الجبروت شديد المحال غنى عن الخلائق عريض الكبرياء قادر على ما يشاء قريب الرحمه صادق الوعد سابق النعمه حسن البلاء قريب اذا دعيت محيط بما خلقت قابل التوبه لمن تاب اليك قادر على ما اردت و مدرك ما طلبت و شكور اذا شكرت و ذكرت . ادعوك محتاجا و ارعب اليك فقيرا و افزع اليك خائفا وابكى اليك مكروبا واستعين باك ضعيفا واتوكل عليك كافيا احكم بيننا و بين قومنا بالحق فانهم غرونا و خدعونا و غدرونا وقتلونا و نحن عتره نبيك وولد حبيبك محمد بن عبد الله الذى اصظفيته بالرساله وائتمنته على وصيك فاجعل لنا من امرنا فرجا و مخرجا برحمتك يا ارحم الراحمين ؛
پروردگار! جايگاهت برتر، قدرتت بسيار و قهر و غضب شديد مى باشد. بى نياز از مخلوقات ، داراى قدت گسترده ، قادر بر هر چه بخواهد، داراى رحمت نزديك و وعده راست ، نعمت گسترده ، و بلاء نيكو، آنگاه كه خوانده شوى نزديك هستى ، و بر آنچه خلق كردى محيط هستى ، توبه را از كسى كه به سوى تو بازگشت كند مى پذيرى ، بر آنچه بخواهى قادرى و هر چه را بخواهى مى يابى ، هنگامى كه شكر تو را گذارند شكر گذار بوده ؛و هرگاه ياد شوى متذكر آنان مى گردى .
تو را با نيازمندى خوانده و با فقر و بى چيزى به سوى تو توجه مى كنم و با ترس به سوى تو روى مى آورم و با ناراحتى به سوى تو مى گريم و با نا توانى از تو يارى مى خواهم و بر تو توكل مى كنم در حالى كه تو را كافى مى دانم . بين ما و قوم ما با حق حكم كه ما خاندان پيامبرت و فرزندان دوست تو محمد بن عبدالله مى باشيم كه او را به رسالت برگزيده و بر وحيت او را امن قرار دادى پس در كار ما فرج و گشايش قرار ده . به رحمتت اى مهربان ترين مهربانان

281 - عاشورا روز تبلور عبادت حسينى  
از ويژگى هاى آن حضرت كه منشاء و سرچشمه ديگر صفات و امتيازات او گرديد، اين بود كه فرمان خاص آفريدگارش را در روز بزرگ و جاودانه عاشورا، به سبك بى نظيرى به انجام رسانيد و خدا را به گونه اى عبادت كرد كه نه كسى پيش از او توفيق آن را يافت بود و نه پس از او.
1 - عبادت او در آن روز تاريخى و حماسه ساز، عبادتى جامع ، كامل ، پر محتوا و در بردارنده تمامى اقسام و ابعاد و چهره هاى يك سيستم عبادى كامل بود و از عبادت هاى بدنى و قلبى گرفته تا ظاهرى و باطنى ، روحانى و معنوى ، واجب و مستحب و ديگرى چهره هاى و جلوه هاى پرستش ‍ خالصانه و عاشقانه خدا در آن موج مى زد و از هر نمونه و نوع آن ، بهترين و كامل ترين و زيباترينش در عبادت و عبادتگاه حسين عليه السلام تبلور يافت .
و در يك روز! آرى ! يك روز شكوهمند و به ياد ماندنى ! آفريدگار تواناى هستى به انواع و اقسام پرستش ها و در تمامى جلوه ها و چهره ها پرستيده شد.
2 - آن روز علاوه بر اينكه روز بزرگ عبادت و نيايش بود، روز تبلور ارزش هاى انسانى نيز بود، به همين جهت بود كه در كنار عاشقانه ترين و خالصانه ترين نيايش ها و عبادت ها، تمامى مكارم اخلاقى و صفات پسنديده انسانى به صورت همگون و ناهمگون در بهترين صوبت ممكن ،
در چشم انداز بشريت قرار گرفت .
3 - بر اين درو شاهكار بزرگ بايد افزود، نخست : تحمل قهرمانانه شديدترين آزمايش روزگار و شكيبايى همه جانبه و پايدارى وصف ناپذير در برابر آن و ديگر سپاس و شكر گزارى بر شدايد، در برترين و بالاترين شكل ممكن (346)
282 - اسوه عالى عبادت  
از ويژگى هاى امام حسين عليه السلام ايجاد هماهنگى و جمع ميان اقسام طهارت بود، او به قصد تقرب به پروردگار و به نيت عبادت و بندگى او، شب عاشورا با اندك آبى كه فرزند محبوبش على ، در آن شرايط سخت محاصره و بى آبى برايش فراهم ساخته بود غسل شهادت كرد (347)پس روز عاشورا با خون قلب مصفايش ، به سبك ويژه اى وضو ساخت و چهره منورش را رنگين كرد آنگاه به غسل ترتيب پرداخت و با خون قلبش سر مطهر و بدن مقدسش را شست و سرانجام غسل ارتماسى كرد.
امام حسين عليه السلام در صبحگاه روز شهادتش ، وضوى خاصى ساخت ، كف دست خويش را از خون پاكش پر كرد و چهره نورانى اش را رنگين كرد، آنگاه به خاك پاكيزه و مباركى تيمم نمود و بر چهره اش كشيد و به هنگام آمادگى كامل ، جان پاكش براى پرواز به بارگاه دوست پيشانى بر زمين نهاد و به سجده پرداخت .
و عاشقانه نماز عشق را در سجاده شهادت اقامه فرمود. حسين عليه السلام اسوه عالى عبادت و بندگى است .
283 - چهار نماز در روز عاشورا  
او نماز را به راستى به صورت بى نظيرى بپا داشت ، به گونه اى كه مخصوص ‍ او بود و ديگرى ، در شبانه روز جاودانه عاشورا، آن حضرت چهار نوع خواند:
1- نماز وداع و آن نمازى بود كه شب عاشورا، پس از به تاءخير افكندن پيكار و مهلت خواستن از دشمن ، بپاداشت (348)
2 - نماز نيمروزى وداع كه به صورت نماز خوف ، به سبك ويژه اى جز نمازهاى خوفى كه در منزلگاه عسفان و ذات لرقاع و بطن النحل (349)خواند، بپا داشت كه در آن برخى از ياران پاكباخته اش ، هدف تيرهاى دشمن كينه توز و تجاوزكار قرار گرفته ، به شهادت رسيدند. (350)
3 - روح و جان نماز را با آوردن اسرار و افعال و چگونگى و كلمات آن به صورت تمام عيار بپا داشت .
4 - و نماز مخصوصى كه با تكبيره الاحرام ، قرائت ، قيام ، ركوع ، سجود، تشهد و سلام ويژهاى بپا داشت . نمازى كه تكبير آن را به هنگام فرود آمدن از مركب سر داد و قيام آن را به هنگامى كه پس از افتادن بر خاك به روى پاى خويش ايستاد، به جا آورد و ركوع آن را به هنگامى كه از شدت زخم و خونريزى بر خاك مى افتاد و بر مى خاست ، انجام داد و قنوت آن را با آخرين دعاى رو بخش و آخرين نيايش ملكوتى اش در واپسين دقايق زندگى زمزمه كرد كه : خداى من ! اى خدايى كه مقامت بس والا و بلند مرتبه ! خشم و غضب بر بيدادگران بسيار شديد، نيرويت از هر نيرويى بالاتر است ، خداى كه از تمامى مخلوقات بى نيازى و در كبريا و عظمت فراگير و به آنچه بخواهى توانا...
با خدايا! ما خاندان و فرزندان پيامبر محبوب و برگزيده تو هستم كه اينان با ما از راه فريب و حيله وارد شدند و دشت از يارى ما كشيدند و ما را كه براى حق و عدالت بپا خاستيم به شهادت رساندند

و سجده آن را با نهادن چهره پرفروغش بر خاك گلگون كربلا انجام داد و تشهد و سلام آن را با خروج روح بلندش از پيكر غرقه به خونش ، ادا كرد و بالاخره سر از سجده نماز برداشتن را، با اوج گرفتن سر بريده اش بر فراز نيزه ها و تعقيب نمازش راهم با برخى دعاها و اذكار و سوره مباركه كهف كه از فراز نيزه ها تلاوت كرده ، به گوش ها مى رساند
284 - معنى اقامه نماز  
(351)
اقامه نماز اشاره به اين است كه نه تنها خودشان نماز مى خوانند بلكه كارى مى كنند كه اين رابطه محكم با پروردگار همچنان و در همه جا بر پا باشد. در زيارت نامه امام حسين عليه السلام مى خوانيم .
اشهد انك قد اقمت الصلوه ؛گواهى مى دهم كه با كشته شدنت نماز را برپا كردى

و در زيارت مخصوص آن حضرت آمده است كه سلام بر تو اى فرزند گرامى پيامبر! گواهى مى دهم كه تو نماز را آن چنان كه حقيقت آن مى باشد به پا داشتى و زكات آنرا پرداختى و به حق و حقيقت فرا خواندى و از تباهى و ناپسندى ها نهى كردى و قران را چنانكه بايد تلاوت نمودى و در راه خدا چنانكه شايسته بود جهاد كردى . (352)
او به راستى نماز را به صورت بى نظيرى به پاداشت ، به گونه اى كه مخصوص او بود نه ديگرى
285 - بر پايى نماز جماعت در ميدان جنگ  
سالار شهيدان ، در سرزمين كربلا با همه مشكلات و در مقابل چند هزار دشمن و ناله هاى زن و بچه ها، نماز جماعت را اقامه كرد، امام مى توانست نماز را كنار فرزندانش در داخل خيمه به فرادى بخواند ، و بعد به ميدان برود، و در ضمن از تيرهاى دشمن نيز محفوظ مى ماند و چند لحظه اى را هم كنار فرزندانش لذت مى برد؛ولى امام ، نماز جماعت را ترجيح داد و آن را در مقابل دشمن بر پا نمود و يكى از اصحابش سينه خود را سپر قرار داد و به خاطر نماز به شهادت رسيد.
286 - شهادت به خاطر احياى نماز  
حالت نيايش و راز و نياز امام حسين عليه السلام به درگاه الهى ، هيچ گاه در تمام زندگى ظاهرى حضرتش قطع نگشت ... بلكه انواع مصائب و گرفتارى ها و رنج هاى جانكاه را بر پيكر مقدسش و سر مطهر و قبر منورش ، پس از شهادت خود نيز، در راه خدا به جان خريد و همه اينها را در همان دوران زندگى ارزيابى و براى خشنودى خدا، نيت همه آنها را نمود.
در اين مورد كافى است به پايمال شدن پيكرش ، بريده شدن دست و انگشتانش پس از شهادت ، زده شدن چون بيداد بر لب و دهانش ، بر فراز نيزه گرداندن سر مطهرش در شهرها نگريست كه همه اينها را به نيت انجام فرمان خدا و نماز و عبادت و اطاعت او و احياى دين و سنت پيامبر صلى الله عليه و آله انجام داد.
287 - هر چه به شهادت نزديك مى شد برافروخته تر مى شد  
مى بينيد كه در بعض روايات هست كه حسين بن على عليه السلام هر چه به ظهر عاشورا نزديكتر مى شد افروخته تر مى شد. رويش افروخته مى شد.
براى اينكه مى ديد كه جهاد در راه خداست و براى خداست و چون جهاد براى خداست ، عزيزانى كه از دست مى دهد از دست نداده است ، اينها ذخايرى هستند براى عالم بقا (353)
289 - شيرينى معرفت  
اميرالمؤ منان على عليه السلام در ترسيم صفات فرشتگان مى فرمايد، آنها شيرينى معرفت خداى را چشيده و از جام مهر و محبت او سيراب گشته و پرواى از خدا تا اعماق قلبشان نفوذ كرده است ، از اين رو فرمانبردارى و عبادت طولانى خدا، قامت آنان را خم كرده و شوق بسيار به او، حالت تضرع آنان را از بين نبرده است (354).
آرى ، اگر به خوبى به شخصيت والا و شاهكار بزرگ حسين عليه السلام بينديشيم به روشنى آثار چشيدن معرفت خدا و سركشيدن جام مهر و عشق او را، در كران تا كران زندگى او در خواهيم يافت . او شيرينى معرفت بى نظيرى را چشيده بود كه هجوم امواج رخدادهاى ناگوار و تلخ دنيا و دنياپرستان بر قلب و جان و درون و برون او هرگز احساس تلخ كامى نكرد.
اگر با بينش معنوى به سخن اميرالمؤ منين عليه در مورد فرشتگان بينديشيم كه فرمود: فرمانبردارى و عبادت خدا قامت آنان را خميده ساخته ، اما شوق بسيار به او حالت نيايش آنان را از بين نبرده است . در خواهيم يافت كه آشكارترين فرد و شايسته ترين مصداق آن ، امام حسين عليه السلام است ، چرا كه هم در فرمانبردارى و عبادت باشكوه روز عاشورا قامتش ‍ خميده شد وهم تير سه شعبه اى را كه بر سينه و قلب مقدسش فرود آمد به جان خريد و خون پاكش فواره زد و بايد كه بر خميدگى قامت او در اطاعت و عبادتت پرشكوه خداوند در آن روز جدا شدن و قطعه قطعه شدن پيوندهاى وجود و اعضاى مقدسش را نيز اضافه كرد اما با همه اينها عشق او به خدا افزونتر شد.
289 - همه چيز او عبادت بود  
عبادت حسين لحظه اى و بر حسب موقعيت نبود بلكه تمام لحظات ودم زدن هاى او عبادت به حساب مى آمد، جهاد او عبادت بود، قيام او عبادت بود، خطبه و سخنرانى او عبادت بود، شمشير زدن او، نصيحت او به دوست و دشمن ، صبر او، و تحمل او عبادت بود آن ساعتى كه با خصم مى جنگيد عبادت مى كرد، آن لحظه به خاك افتادن او عبادت بود، و آن جان دادن او در عين صبر و تحمل عبادت بود.
اما در چنان وضع و حالى گويى باز هم آن عبادت را هم كفايت كننده و قابل عرضه نمى دانست . در عين افتادگى و بى رمقى در قتلگاه و لبانش در عين خشكى و تشنگى به ذكر خدا مترنم بود.
الهى رضا بقضائك ، صبرا على بلائك ، تصديقا لامرك ، لا معبود سواك .
خدايا! به حكم تو راضيم ، بر بلاى تو صابرم و من تو را تصديق دارم جز تو معبودى نيست .
290 - خوش بود گر محك تجربه آيد به ميان  
مرحوم فيض درباره اين جمله اى كه از حضرت امام حسين عليه السلام نقل شده است كه ايشان در شب عاشورا فرمودند: من اصحابى بهتر از اصحاب خودم سراغ ندارم مى گفت : من باور نمى كنم چنين چيزى را امام فرموده باشد.
گفته بودند: چرا؟
گفته بود: مگر آنها چه كار كردند كه امام بگويد اصحابى از اينها بالاتر نيست . آنهايى كه امام حسين را كشتند خيلى آدمهاى بدى بودند؛اينهايى كه امام حسين را يارى كردند كار مهمى انجام ندادند. هر مسلمانى جاى آنها مى بود، وقتى مى گفتند فرزند پيغمبر، امام زمان در دست دشمن تنها مانده است ، قهرا مى ايستاد. يك شب در عالم رؤ يا ديد كه صحراى كربلاست ، امام حسين با 72 تن در يك طرف ، لشكر 30 هزار نفرى دشمن هم در طرف ديگر آن جريان به نظرش آمد كه موقع ظهر است و مى خواند نماز بخوانند حضرت امام حسين عليه السلام به همين آقا فرمودند: شما جلو بايستيد تا ما نماز بخوانيم (همانطور كه سعيد بن عبدلله حنفى و يكى دو نفر ديگر خودشان را سپر قرار دادند) دشمن تيراندازى مى كرد. آقا رفت جلو ايستاد اولين تير از دشمن داشت مى آمد. تا ديد تير دارد مى آيد، خم شدند ناگاه ديد كه تير اصابت كرد به امام در همان عالم خواب گفتند: استغفر الله
ربى و اتوب اليه
؛عجب كار بدى كردم ! اين دفعه ديگر نمى كنم . دفعه دوم تير آمد تا نزديك او شد دو مرتبه خودش را خم كرد چند دفعه اين جريان تكرار شد؛ديد بى اختيار خم مى شود در اين هنگام امام به او فرمود: انى لا اعلم اصحابا خيرا و لا افضل من اصحابى ؛من اصحابى از اصحاب خودم بهتر نمى شناسم
يعنى تو خيال كرده اى هر كه كتاب خواند مجاهد مى شود؟! اين حقيقتى است من لم يغز و لم نفسه بغز و مات على شعبه من النفاق ؛كسى كه عملا مجاهد نبوده است يا لااقل اين انديشه كه مجاهد باشد در درون روحش يك دورويى وجود دارد يعنى موقع جهاد كه مى شود در مى رود.
(355)
فصل چهار دهم : حسين (ع ) آيينه تمام نماى فضايل اخلاقى 
بخش اول : بخشش و كرامت امام حسين (ع ) 
291 - تقاضاى مرد عرب  
در مقتل خوارزمى و جامع الاخبار اين گونه روايت شده است كه :
اعرابى خدمت امام حسين عليه السلام آمده و گفت : اى پسر رسول خدا! من ضامن شده ام كه ديه كامله اى را بپردازم ؛اما توان آن را ندارم ناچار نزد بخشنده ترين مردم ؛يعنى شما خاندان پيامبر آمدم .
حضرت فرمودند: اى برادر! من سه سؤ ال از تو مى كنم ، اگر به يكى از آنها پاسخ دادى ، يك سوم مال را به تو مى دهم ، اگر به دو سؤ ال پاسخ دادى ، دو سوم مال و اگر به سه سؤ ال پاسخ دادى ، همه آن مال را عطا خواهم كرد.
مرد عرب گفت : اى پسر رسول خدا! تو از خاندان علم و فضيلتى ، چگونه من مى توانم جواب سوالات كسى همانند تو را بدهم !
حضرت فرمودند: از جدم رسول و فرستاده خدا شنيدم كه فرمود: المعروف بقدر المعرفه ؛باب معروف و بخشش را به اندازه معرفت مردم بگشاييد
292 - جواب هاى اعرابى به سئوالات امام (ع )  
مرد عرب گفت : پرسش هايت را بگو، اگر بدانم پاسخ مى گويم و اگر نه از شما ياد مى گيرم و هيچ قوه و ارده اى جز خدا نيست .
حضرت فرمودند: افضل عمل ها چيست ؟
اعرابى گفت : ايمان به خداى متعال .
امام فرمود: چه چيز سبب نجات مردم از هلاكت و نابودى است ؟
مرد عرب گفت : توكل و اعتماد بر خداوند.
امام فرمود: زينت انسان چيست ؟
مرد عرب گفت : علمى كه همراه عمل باشد.
امام فرمود: اگر اين شرافت را نيافت ، چه ؟
عرض كرد: مالى كه با آن مروت و جوانمردى باشد.
حضرت فرمود: اگر اين را هم نداشته باشد؟
مرد عرب گفت : فقر و پريشانى كه با صبر و شكيبايى توام گردد.
امام حسين عليه السلام فرمودند: اگر اين را نيز نداشت ؟
مرد عرب گفت : شايسته چنين آدمى اين است كه صاعقه اى از آسمان فرود آيد و او را بسوزاند!!
در اين حال امام خنده اش گرفت ، كيسه اى كه در آن هزار دينار سرخ بود را به او داد و انگشترى كه نگين آن دويست درهم مى ارزيد به او عطا كرد و فرمود: با اين طلاها ذمه خود را از گردن باز نما و اين انگشتر را صرف زندگى ات نما.
اعرابى طلاها را برداشته و اين آيه مباركه را تلاوت نمود كه :
الله اعلم حيث يجعل رسالته (356)
293 - هديه مملوك  
گذر امام حسين عليه السلام به چوپانى افتاد او به امام عليه السلام گوسفندى را هديه كرد، حضرت عليه السلام پرسيد آيا آزادى يا برده ؟
عرض كرد: برده ام ، امام عليه السلام آن را به او برگرداند عرض كرد: آقا جان گوسفند از خودم است .
حضرت عليه السلام آن را از او پذيرفت . سپس نزد مولاى او رفته او را خريد، و گوسفند را نيز خريد، پس (در راه خدا) آزادش كرد و آن گوسفند را به بخشيد. (357)
294 - پيام سائل  
روايت شده كه : روزى ، سائلى طلب حاجت مى نمود، امام حسين عليه السلام فرمود: آيا مى دانيد چه مى گويد، عرض كردند: نه اى رسول خدا! فرمود: مى گويد: من پيام رسان (نيازمندى آخرت ) شما هستم ، اگر چيزى به من داديد آن را مى گيرم و به آنجا مى رسانم و گر نه ، به آنجا مى رسم در حالى كه دستم خالى است . (358)
295 - آداب حاجت خواستن  
مردى از انصار خدمت امام حسين عليه السلام آمده تصميم داشت كه در خواست حاجتى كند، حضرت عليه السلام فرمود: اى برادر انصارى ! آبروى خود را از رو چاندختن (حضورى و روبرو) نگهدار، و حاجت خود را در نامه اى نوشته بياور، كه من آنچه را در آن آمده و تو را شادمان مى سازد به خواست خدا بر آورد مى سازم
پس او نوشت : اى اباعبدالله ! پانصد دينار از من طلب دارد و با اصرار آنرا مى خواهد، به او بفرما تا زمان گشايش به من مهلت دهد.
چون امام عليه السلام ، نامه را خواند وارد منزل شده كيسه اى كه هزار دينار داشت بيرون آورد و به او فرمود: با پانصد دينار آن بدهى خود را بپرداز و با پانصد دينار ديگر زندگى خود را بچرخان و جز به يكى از سه كس حاجت مبر: شخص ديندار، يا جوانمرد، يا دارى شرافت خانوادگى ، اما ديندار، دين خود را (با برآوردن حاجتت ) حفظ مى كند، اما جوانمرد، از مردانگى خود شرم مى برد (كه پاسخت ندهد) و اما با شرافت مى فهمد كه تو با رو انداختن به او از آبروى خود گذشتى از اين رو در حفظ آبرويت - كه نكند بدون برآورده شدن حاجتت برگردى - مى كوشد (359)
296 - اطعام فقيران  
امام حسين عليه السلام خانه خدا را طواف كرد، سپس به مقام ابراهيم عليه السلام رفت و نماز گزارد، سپس گونه خود را بر مقام نهاد و شروع به گريه كرد و مى فرمود: الها! بنده ناچيز تو به در خانه ات پناه آورده ، نيازمند تو به در خانه ات پناه آورده
اين فرازها را پيوسته تكرار مى فرمود، سپس برگشت و (بين راه ) گذرش بر فقرايى افتاد كه پاره نانى را مى خوردند، بر آنان سلام فرمود، آنان حضرت عليه السلام را به خوراك خود دعوت كردند، حضرت عليه السلام كنار آنان نشست و فرمود: اگر خوراك صدقه نبود با شما هم خوراك مى شدم ، سپس فرمود: برخيزيد تا به منزل برويم ، حضرت عليه السلام آنان را به منزل آورده ، خوراك و پوشاك داد و دستور فرمود كه به هر يك مقدارى پول بدهند. (360)
297 - شرط انفاق  
امام حسين عليه السلام شكر، صدقه مى داد، از او پرسيدند: چرا شكر؟ فرمودن : من شكر را دوست دارم ، و خداى سبحان مى فرمايد: شما هرگز به نيكى نمى رسيد مگر آنكه از آنچه دوست مى داريد انفاق كنيد (361)(362)
298 - پرداخت بدهى  
عمرو بن دينار گويد: امام حسين عليه السلام بر اسامه بن زيد وارد شد، كه بيمار بود (وى ناله كنان ) مى گفت : واى از اين غم . حضرت فرمود: غم تو چيست ، اى برادر؟
عرض كرد: بدهى من كه شصت هزار درهم است .
فرمود: همه بدهى من تو بر عهده من ، (من آن را مى پردازم )
عرض كرد: مى ترسم بميرم
فرمود: تا من بدهى تو را نپرداختم نخواهى مرد.
عمرو گويد: حضرت عليه السلام پيش از مرگ بدهى او را پرداخت . (363)
299 - ارزش اطعام مسلمان  
امام حسين عليه السلام فرمود: اگر برادر مسلمانى را اطعام كنم برايم محبوب تر است تا افقى از بردگان را آزاد كنم ، پرسيدند: افق چقدر است ؟ فرمود: ده هزار.
300 - غلام خود را آزاد كرد  
(364)
امام سجاد فرمود: پدرش حسين عليه السلام خواست براى تجديد وضو برود كه يك تكه نان را سر راه ديد و آن را برداشت و به غلامش داد سپس ‍ فرمود: هر وقت از وضو فارغ شدم اين لقمه را به من بده .
وقتى امام از دستشويى بيرون آمد آن تكه نان را طلبيد، غلام گفت : آقا من ! لقمه را خوردم .
حسين عليه السلام فرمود: من هم تو را در راه خدا آزاد كردم . مردى كه ناظر صحنه بود بسيار تعجب كرد و گفت : يا بن رسول الله ! او را آزاد كرد؟!
فرمود: بلى آزادش كردم ، زيرا از جدم شنيده ام كه اگر كسى لقمه اى را پيدا كندو آن را تميز و پاك گرداند و يا شست و شو دهد و بخورد تا پيش از آنكه هضم شود خداوند او را از آتش دوزخ آزاد مى سازد و من نمى خواهم كسى كه آزاد شده خداوند باشد، غلام و بنده من گردد! (365)
301 - سخاوت حسين از زبان معاويه  
عبدالله بن مسلم مروزى معروف به ابن قتيه نقل مى كند كه معاويه از مكه به مدينه بر مى گشت و براى امام حسن و حسين و عبدالله بن جعفر و عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبير و عبدالله صفوان ابن اميه هداياى فرستاد. اين هدايا شامل لباس و عطر و مقدارى پول نقد بود. به حاملين هدايا دستور داد دقيقا متوجه باشيد كه آن اشخاص چه مى گويند و اين هدايا را به چه نحو مصرف مى رسانند پس از رفتن آنان معاويه به حاضرين مجلس گفت : مى خواهيد من بگويم كه اين قوم هدايا را چگونه به مصرف مى رسانند، مثل آنكه در پيش آنان ايستاده ام ؟
گفتند: بگو.
معاويه گفت : حسن بن على عليه السلام از عطريات مقدارى به زنان حرم خود مى دهد و بقيه را بين حاضرين مجلس خود تقسيم مى كند و منتظر غائبين نمى شود.
امام حسين اين هدايا را نخست ميان ايتام شهيدان صفين كه در حضور پدرش به شهادت رسيده بودند تقسيم مى كند و اگر چيزى باقى ماند شترها را خريده نحر مى كنند و گوشت آنها را بين فقرا تقسيم مى كند و شير خريده و قسمت مى كند.
اما عبدالله بن جعفر به غلام خود بديح مى گويد كه قرض هاى مرا پرداخت كن و بقيه را در احتياج خودم صرف كن .
اما عبدالله بن عمر اول به فقراى عدى مى دهد و اگر چيزى باقى ماند براى عيال خود ذخيره مى كند.
اما عبدالله بن زبير قاصد من به خانه او مى رود و او مشغول تسبيح گفتن است و توجهى به قاصد من ندارد دوباره مراجعه مى كند و به بعضى خدمه ها مى گويد از قاصد معاويه چيزها را بگيريد خدا به وى جزاى خير دهد. او به ظاهر متوجه هدايا نمى شود در حالى كه در نظر او از كوه احد بزرگ تر است سپس وارد خانه مى شود هدايا را مورد دقت قرار مى دهد و مى گويد: برداريد: اينها بر عهده من است و يك روزى بايد اعاده كنم اينها را بر پسر هند.
اما عبدالله بن صفوان گويد: اين تحفه ناچيز است ، برگردانيد. و اگر دوباره برگشت قبول مى كنيم . همه فرستادگان برگشتند و عينا پيش گويى معاويه را گفتند. وى گفت : من پسر هندم و به اخلاق قريش ، از خودشان آشناترم . (366)
302 - بخشش در كلام امام حسين (ع )  
اى مردم ! در مكارم اخلاق سبقت بگيريد و بدان مبادرت ورزيد. بشتابيد به سوى غنيمت ها. از معروف نشماريد آنچه را كه در تحصيل آن عجله و شتاب نكرده ايد. با شكيبايى و نظر صائب و بر آوردن حاجات براى خود مدح و ثنا كسب كنيد و با برتر نشينى خود را مذموم نسازيد. هر وقت كسى به كسى نيكى كند و بعدا ببيند كه در برابر احسان او تشكر نمى كند ناراحت نباشد، خداوند جزاى نيكى او را عهده دار است و خداوند عطايش بزرگ و پاداشش معظم است .
بدانيد احتياجات مردم به شما از نعمت هاى خداوند بر شما است ؛پس در اداى حقوق نعمت خسته و ملول نباشيد كه بر شما نقمت گردد.
بدانيد عمل به معروف سپاس آور است و پاداش به دنبال دارد اگر عمل نيك را به صورت يك مرد مشاهده مى كرديد هر آينه مى ديديد آن را خوبرو و زيبا كه تماشا گران را دلشاد مى كرد و گر كردار بد را مشاهده مى كرديد مى ديديد آن را زشت و بدنما كه چ از آن در فرار است و چشم ها از ديدنش ‍ پوشيده مى شود.
اى مردم ! هر كس بخشش كند سرور و بزرگ است و هر كه بخل ورزد ذليل و خوار است . و دست بازترين مردم كسى است كه عطاء، به كسانى كند كه از آنها اميد نداشته و بخشاينده ترين مردم آن است كه با وجود قدرت بر انتقام ببخشايد وصله رحم كننده ترين مردم كسى است كه با قطع كننده صله رابطه برقرار كند. تنه درختان كه در جايگاه خود و ريشه ايستاده اند با شاخه هايى كه فروعات تنه است بالا مى روند هر كه به برادرش در خير رسانيدن پيش ‍ قدم شود، فرداى قيامت آن را باز يابد و هر كه به برادرش در خير رسانيدن پيش قدم شود، فرداى قيامت آن را باز يابد و هر كه در عمل نيك به برادر خود خداوند را منظور كند، خداوند در روز نيازمندى به او پاداش مى دهد و بلاى دنيا و آخرت را از او بر مى گرداند و هر كه غصه اى را از برادر دينى زايل كند خداوند اندوه دنيا و آخرت را از او برطرف مى سازد و هر كه نيكى كند خداوند اندوه دنيا و آخرت را از او برطرف مى سازد و هر كه نيكى كند خداوند نيكوكاران را دوست دارد.

303 - انفاق بعد از نماز  
مردى اعرابى وارد مدينه شد و از كريم ترين مردم سؤ ال كرد، امام حسين را به معرفى كردند، وارد مسجد شد و آن بزرگوار را در حال نماز يافت ، پشت سر آن بزرگوار ايستاد و اين شعر را خواند:
لم يخب الان من رجاك و من
حرك من دون بابك الحلقه
انت جواد و انت معتمد
ابوك قد كان قاتل الفسقه
لو لا الذى كان من اوائكم
كانت علينا الجحيم منطبقه
آنكه به تو اميدوار شده نااميد نگشته ، و كسى كه بر در خانه آمده و دق الباب كرده به اميد بخشش آمده .
تو بخشنده و مورد اعتمادى ، پدرت كشنده فاسقين بود.
اگر هدايت جد و پدرت نبود، آتش جهنم ما را فرا مى گرفت .
امام حسين نمازش را سلام داده و به قنبر فرمودند: آيا از مال حجاز چيزى باقى مانده است ؟
گفت : بله ، چهار هزار دينار باقى مانده است .
فرمودند: آن را بياور كه نيازمند حقيقى آن آمده است .
قنبر دينارها را آورد، امام دو برد خود را از تن در آورده و دينارها را در آن پيچيد و دست مباركشان را از شكاف در خارج كردند؛زيرا به خاطر كم بودن دينارها از اعرابى خجالت كشيدند و اين شعر را سرودند:
بگير اين مقدار دينار را، من به خاطر كمى آن از تو عذر مى خواهم و بدانكه من نسبت به تو مهربانم .
اگر در آينده وسيله فراهم شد ثروت سرشارى بر تو ريزش خواهد كرد
ليكن مردم زمان بيگانه پرستند و اينك دست ما خالى است (ريب الزمان ، يعنى حيله مردم زمان ، منظور اين است كه مردم به جاى اينكه خلافت را به خاندان رسالت بسپاريد و خمس و زكاتش را به ايشان برسانند تا به دست مستحق حقيقى برسانند به غير مراجعه مى كنند)
اعرابى دينارها را گرفته و هاى هاى گريه كرد! امام فرمود: شايد آنچه عطا كردم به تو كم است كه گريه مى كنى ؟!
اعرابى گفت : نه ، وليكن گريه من براى اين است كه چرا اين دست هاى باسخاوت زير خاك خواهد رفت . (367)
304 - بخشش سه هزار دينار  
نيازمندى به خانه امام حسين عليه السلام مراجعه كرد و هزار دينار مورد تقاضاى خويش را به آسانى دريافت نمود و به شمارش آن پرداخت .
حسابدار آن حضرت با شگفتى از آن مرد پرسيد: آيا چيزى به ما فروخته اى كه وجه آن را اينگونه به دقت مى شمارى ؟!
مرد نيازمند پاسخ داد: آرى ! آبرو و حيثيت خويش را فروخته ام
امام حسين (ع ) فرمود: درست مى گويد.
آنگاه سه هزار دينار از امول خويش را بدو بخشيد و فرمود: (هزار دينار نخست ، به خاطر تقاضايت و هزار دينار دوم به خاطر آبرو و حيثيت و هزار دينار سوم بدين خاطر كه براى رفع مشكل خويش ، به سوى ما آمدى .
(368)
305 - خواسته است برآورده است !  
مرد نيازمندى به سوى او شتافت و خواسته خويش را با تسليم نامه اى ، به اطلاع آن حضرت رسانيد. نامه را دريافت و بدون اينكه بنگرد، فرمود: خواسته ات برآورده است !
برخى گفتند: قبل از خواندن نامه ... ؟
فرمود: خداوند از ايستادن ذلت بار او در برابر من براى خواندن نامه و دريافت پاسخ آن سؤ ال خواهد كرد...
306 - حفظ شخصيت افراد نيازمند  
امام حسين عليه السلام در رسيدگى به بينوايان و حفظ حيثيت و كرامت آنان ، به هنگام دستگيرى و حل مشكلاتشان ويژگى هاى تحسين برانگيز داشت .
معمولا مردم در برابر بينوايان و حاجتمندان ، ژست مى گيرند و آنان را تحقير مى كنند و گاه به صورت اهانت بارى مى رانند، اما آن گرامى ، از نهايت عظمت روح و والايى شخصيت و فراخى سينه ، از وضعيت متزلزل و حقارت بار محرومان ، قلبش فشرده مى شد و به آنان رقت مى كرد؛به همين جهت به هنگام بخشايش بر آنان روحيه دهد و شخصيت صدمه ديده آنان را ترميم كند و به صورتى خواسته هاى آنان را بر آورد كه دچار خسارت روانى و شكست معنوى و اخلاقى و اجتماعى نشوند. (369)
307 - بهترين كار بعد از نماز  
امام حسين عليه السلام فرمدند: برايم ثابت شده است كه اين سخن پيامبر (بهترين كارهاى بعد از نماز خوشحال كردن مؤ من به وسيله غير حرام است ) دست است زيرا؛روزى غلامى را ديدم كه به سگى غذا مى داد. جلوتر رفتم ، پرسيدم : چرا اين چنين مى كنى ؟
پاسخ داد: اى فرزند رسول خدا! من ناراحت هستم و با شاد كردن سگ ، دنبال شادى و محبت هستم ، سرپرستم مردى يهودى است و من از اين موضوع خيلى ناراحتم .
من نزد مرد يهودى رفتم و نوكر را به دويست دينار خريدم .
يهودى پول را نگرفت و گفت : اين غلام هديه قدم هاى تان ، اين باغ هديه غلام و اگر اجازه دهيد، مبلغى پول هم نثارتان كنم .
گفتم : نه اجازه بدهيد من مبلغى به شما بدهم .
يهودى پذيرفت و همان پول را به غلام بخشيد من هم او را آزاد كردم و همه اموال را به او دادم . همسر يهودى مجذوب اين رويداد شد و گفت : من هم اسلام آوردم و مهرى را به شوهرم بخشيدم .
شوهرش كه ديد چنين است ، گفت : من هم مسلمان شدم و خانه ام را به همسرم دادم .
308 - نا اميد نكردن نيازمند  
يك شب گدايى در خانه حسين را به صدا در آورد و با خود گفت : آنكه به تو اميد داشته باشد، نااميد برنگردد
حسين عليه السلام كه در محراب خود مشغول نماز بود، با شنيدن صداى در، نمازش را كوتاه كرد و به پايان برد، آنگاه در را باز كرد. فقيرى ژنده پوش ‍ وضعيت را ديد به خانه برگشت و دوهزار درهم ، كه خرجى خانواده و خدمتكارها بود، به همراه دو دست لباس خودش را به او داد با اين حال از ناچيز بودن آنها نيز عذر خواهى كرد. (370)

next page

fehrest page

back page