تا اينجا با مقدارى با چهره واقعى معاويه آشنا شديم و دانستيم كه اصلا او اعتقادى به
اسلام نداشته ، بلكه به خاطر كسب قدرت و رياست ، اظهار ايمان و اسلام نموده است و
اساسا چاره اى جز تسليم در برابر قدرت اسلام نداشته است معاويه براى دستيابى
به اهداف خود، از انجام هيچ جنايتى فروگذار نكرده است :
1- او كسى بود كه در مقابل خليفه مسلمين ، على (ع )، ايستاد و با او جنگيد و عده زيادى از
مردم شام و كوفه (861)
را به هلاكت رساند كه واقعه و جريان جنگ صفين را در شرح
حال جرير بن عبداللّه ، ابوموسى ، اشعث و ابن عباس به مناسبت ذكر كرده ايم و اينجا
ذكر نمى كنيم . فقط در باب اهميت اين جنگ و كار معاويه ، به حكايتى كه در يكى از
شماره هاى مكتب اسلام ديدم ، اشاره مى كنيم :
يكى از سفراى آلمان در دربار دولت عثمانى در زمان سابق مى گويد: ما براى قدردانى
از معاويه بايد مجسمه يادبودى به نام معاويه بسازيم و آن را در ميدان ((برلين )) نصب
كنيم . چرا كه اگر معاويه نبود، عدل على (ع ) فراگير شده ، جهان را مى گرفت و
مسيحيت را از بين مى برد و تمام مردم جهان به اسلام گرايش پيدا مى كردند و امروز
خبرى از مسيحيت نبود.(862)
پس بقاى مسيحيت به تعبير اين شخص آلمانى ، مرهون خدمات معاويه و جنگ او با على (ع )
است و چه جالب حضرت امير (ع ) فرمود: ((فرزند هند نمى ميرد تا اينكه صليب را به
گردن خون آويزان كند)) و اين در تاريخ اتفاق افتاده است . (863)
جنايات معاويه درباره على (ع ) به اين جنگ محدود نمى شود بلكه او طى غارتهاى
مختلفى كه بر سر حدات حكومت على (ع ) به
عمل آورد، عده زيادى از مردم بى گناه و حتى حيوانات را از بين برد و نابود كرد. علاوه
بر اين كه قضيه حكميت - كه باعث افتراق ياران على (ع ) شد - يكى از نيرنگهاى معاويه
و عمروعاص بود كه نتيجه آن جنگ نهروان و تشتّت مردم عراق بود و او بود كه طلحه و
زبير را به طمع خلافت ، به جنگ با على (ع ) دعوت و تشويق كرد.
2- دشنام و اعلام براءت از على (ع )، يكى از سنتهاى ناپسند معاويه بود كه دستور داد
بالاى منبرها و در دعاى دست ، على (ع ) را سب نمايند.
3- او جزو ((قئة باغيه )) و رئيس آنها بود كه عمّار ياسر، صحابى
رسول خدا را به شهادت رساند.
4- او حجر بن عدى ، عمروبن حمق ، مالك اشتر و محمد بن ابوبكر را به شهادت رساند
كه هر كدام جزو بزرگان و شيعيان على (ع ) محسوب مى شدند.
5- معاويه امام حسن (ع ) نواده رسول خدا (ص ) را خانه نشين كرد و سپس حضرت را به
شهادت رساند.
6- او بر خلاف دستور اسلام در سال چهل وچهارم هجرى زياد بن ابيه را به خاندان
ابوسفيان ملحق كرد و زياد را بر مردم كوفه مسلط نمود كه عده زيادى از مردم بى گناه
را به قتل رساند.
7- او اولين كسى بود كه خلافت را موروثى كرد و به سلطنت
تبديل نمود و بزور براى يزيد بيعت گرفت .
8- معاويه اولين كسى بود كه خطبه نماز جمعه را نشسته خواند و براى نخستين بار
خطبه نماز عيد فطر و قربان را قبل از نماز ايراد كرد و گفتن اذان را در نماز عيد بدعت
گذارد و گفتن تكبير را در نماز ترك كرد و نماز جمعه را در روز چهارشنبه به جا آورد.
(864)
9- او خليفه اى بود كه شراب مى خورد، ربا مى گرفت و بين دو خواهر جمع مى
كرد.(865)
10- او در باب ديه بدعت گزارده ، حدود الهى را ترك نمود و تلبيه را در حج به
فراموشى سپرد.(866)
اين بود قسمتى از جنايات و خيانتهاى معاويه كه اگر بخواهيم بيشتر از اين ذكر كنيم ،
مثنوى هفتاد من كاغد شود. و شرح قسمتهايى از اين جنايات در بخشهاى مختلف همين كتاب
ذكر شده است و براى اطلاع بيشتر به جلد 10 و 11 الغدير مراجعه شود.
گرچه عده اى خواسته اند وانمود كنند كه اين كارهاى معاويه بر اساس اجتهاد او بوده
است و بنابراين معذور مى باشد، مسلم است كه اجتهاد در
مقابل نص ، باطل است . و معاويه كسى است كه بارها مورد لعن پيامبر واقع شده .
در اينجا مناسب است اشعار حكيم سنايى را درباره معاويه و مادر، پدر و پسرش
نقل كنيم .
داستان پسر هند مگر نشنيدى |
كه از اووسه كس او به پيمبر چه رسيد. |
پدر او در دندان پيامبر بشكست |
مادر او جگر عمّ پيمبر بدريد |
او بناحق حق داماد پيمبر بستاد |
پسر او سر فرزند پيمبر ببريد |
بر چنين قوم تو لعنت نكنى شرمت باد |
لعن الله يزيدا و على آل زيد(867) |
سخنان اميرالمؤ منين درباره معاويه
حضرت على (ع ) در سخنرانى كه در كوفه داشت ، درباره معاويه چنين فرمود:
انّ مثل معاويه لايجوز ان يكون امينا على الدّماء و الاحكام و الفروج و المغانم و الصّدقه .
المتّهم فى ودينه المجرب بالخيانة للامانه ، النّاقض للسّنّة ،
المستاءصل للذمة التّارك للكتاب ، اللعين بن اللعين لعنة
رسول اللّه (ص ) فى عشرة مواطن و لعن اباه و اخاه .
و لاينبغى ان يكون على المسلمين الحريص فتكون فى اموالهم نهمته و لا
الجاهل فيهلكهم بجهله و لا البخيل فيمنعهم حقوقهم و لا الجافى فيحملهم بجنايته على
الجفاء و لا الخائف للدّول فيتخذ قوم و لا المرتشى فى الحكم فيذهب بحقوق النّاس و لا
المعطل للسنة فيهلك الامة .(868)
((كسى مانند معاويه ، جايز نيست كه امين بر خونها و احكام (اسلام ) و ناموس (مسلمانان ) و
غنيمتها و زكات باشد؛ و كسى كه در نفس خود و دينش متهم (به خيانت ) است و به تجربه
ثابت شده است كه در امانت (حكومت ) خيانت مى كند (و از آن به نفع خود سود مى برد)؛ سنت
پيامبر را نقض نموده ، به آن عمل نمى كند و هر گونه مسؤ وليتى را از بين برد و به آن
پايبند نيست ؛ دستورات قرآن ، كتاب الهى را ترك مى كند؛ لعين (لعنت شده ) فرزند لعين
مى باشد. رسول خدا در ده مورد او را و هم پدر و برادرش را لعن فرمود (بنابراين چنين
شخصى صلاحيت خلافت و رهبرى جامعه اسلامى را ندارد) و علاوه والى مسلمانان بايد
شرايط زير را داشته باشند. (869)
و سزاوار نيست كه والى مسلمانان حريص باشد، تا براى جمع آورى
اموال آنان تمام همت خود را مصروف دارد و نبايد نادان باشد، تا به
جهل و نادانى اش مردم را هلاك كند، نه بخيل باشد كه مانع حقوق مردم گردد و نه ستمگر
تا با جنايت خود، مردم را مستاصل و بزور وادار به ستم كند و نه هم هراسناك و خائف از
تغيير روزگار، تا اينكه گروهى را بدون توجه به ديگران ، دوست انتخاب كند و نه
رشوه گيرنده در حكم كه باعث از بين بردن حقوق مردم گردد و نه زير پا گذارنده سنت
رسول خدا كه باعث هلاكت امت گردد.))
حضرت امير در اين سخنان بيان مى فرمايد كه معاويه صلاحيت امامت را ندارد زيرا وى
داراى ويژگيها و اعتدال ناپسندى است كه صلاحيت وى را منتفى مى كند و
رسول خدا (ص ) نيز در موارد متعدد وى را لعن فرمود. بعلاوه يك رهبر بايد ويژگيهايى
داشته باشد كه بدون ظلم به رعيت ، بر مردم حكومت كند و حريص ،
بخيل ، رشوه گير، ترسو و ستمگر نباشد؛ در حالى كه معاويه داراى اين صفات زشت و
ناپسند بود و شرايط لازم يك والى را نداشت .
والسّلام على من اتّبع اللّه