اضافه بر موعظ و اندرزهايى كه در اناجيل معتبر و غير معتبر از حضرت عيسى
نقل شده ، موعظه هايى هم در روايات اسلامى و احاديث
اهل بيت از آن حضرت روايت شده كه شايد با تتبع و تحقيق ، بسيارى از آن ها يا دست كم
قسمتى از آن ها با آن چه در اناجيل و رسايل عيسويان
نقل شده ، شبيه به يك ديگر باشند و همين روايات ، تاءييدى بر صحت آن قسمت ها قرار
گيرد.
به هر صورت ما در اين جا قسمتى از آن ها را از روى روايات گلچين كرده ، و در
ذيل ترجمه آن ها را از نظر شما مى گذرانيم :
1 شيخ صدوق از امام باقر(ع ) روايت كرده كه حضرت عيسى براى پاره اى از كارهاى
خود ببا سه تن از اصحاب بيرون رفتند و در راه به سه عدد خشت طلا برخوردند كه در
سر راه افتاده بود. عيسى به اصحاب فرمود: اين ها كشنده مردم اند. اين سخن را گفته و
از آن جا گذشت . سپس يكى از آن ها گفت : مرا حاجتى است . اين سخن را گفته و بازگشت .
دومى نيز گفت : مرا حاجتى است و از عيسى خداحافظى كرد و بازگشت . سومى نيز همين
سخن راگفته و بازگشت و هر سه به نزد خشت هاى طلا آمدند. مقدارى كه آن جا نشستند دو
نفر از آن ها رو به زفيق سومى خود كرده و گفتند: بخيز و برو براى ما غذايى خريدارى
كن . او براى خريد غذا رفت و چون غذا را خريدارى كرد، مقدارى زهر نيز خريد و در آن غذا
ريخت تا طلاهاى آن دو را تصاحب كند و شريكى نداشته باشد. آن دو نيز با خود گفتند
كه چون آن رفيق ديگرمان آمد، او را مى كشيم تا در طلاها شريك ما نباشد و يك شريك
كمتر داشته باشيم . وقتى وى از راه رسيد برخاسته و او را كشتند و خود نيز چون غذا را
خوردند در همان جا مردند.
در اين وقت حضرت عيسى بازگشت و آن ها را در كنار خشت هاى طلا مرده يافت . پس آن ها را
به اذن خدا زنده كرد، سپس بدان ها فرمود: مگر من به شما نگفتم كه اين ها كشنده مردم
اند؟(1177)
2 در كتاب امالى از آن حضرت روايت شده كه حضرت عيسى ميان بنى
اسرائيل به پاخاست و فرمود: اى بنى اسرائيل ! كمت را به نادانان مياموزيد كه بدانان
ستم مى كنيد و آن را از (آموختن به ) اهلش دريغ نداريد كه بدان ها ستم خواهيد كرد و به
ستم كار در ستمش كمك نكنيد كه فضيلت خود را از بين مى بريد.(1178)
3 هم چنين در آن كتاب از آن حضرت روايت كرده كه عيسى بن مريم به يكى از اصحاب
خود فرمود: آن چه وست ندارى ديگران با تو انجام دهند، تو با ديگران انجام نده و اگر
كسى به گونه راستت سيلى نواخت ، گونه چپت را هم بده (تابدان بنوازد).(1179)
4 در همان كتاب از امام صادق (ع ) روايت شده كه عيسى به اصحاب خود مى فرمود: اى
فرزندان آدم ! از دنيا به سوى خدا بگريزيد و
دل هاتان را از آن برداريد، زيرا كه شما شايسته آن نيستيد و دنيا نيز شايسته شما نيست
. شما در آن نخواهيد ماند و دنيا براى شما پايدار نمى ماند. دنيايى پر فريب و
پرماجراست و فريب خورده كسى است كه مغرور آن گردد و مغبون است كسى كه بدان
دل ببندد و هلاك شونده كسى است كه آن را دوست بدارد و بخواهد.
به درگاه آفردگار خود توبه كنيد و از پروردگار بترسيد و واهمه كنيد از روزى كه
پدر مجازات پسر را نكشد و فرزندى به جاى پدر مجازات نشود. پدرانتان كجا هستند؟
مادرانتان كجايند؟ خواهران و برادرانتان كجايند؟ فرزندانتان كجايند؟ آن ها را خواندند و
اجابت كردن و با اين جهان وداع كردند و با مردگان مجاور گشتند و در زمره هلاك شدگان
درآمدند و از دنيا رفتند. از دوستان جدا شدند و نيازمند آن چه از پيش فرستادند گرديدند
و از آن چه به جاى نهادند، بى نياز گشتند. تا شما به چه كسى پند داده شويد؟ و تا
چند جلوگيرى شويد، ولى خوددارى نكنيد و در سرگرمى و بى خبرى باشيد؟ حكايت شما
در دنيا حكايت چهار پايانى است كه پيوسته در انديشه شكم و شهوت خود هستند. چرا از
كسى كه شما را آفريده شرم نداريد.
با اين كه او نافرمان خود را تهديد به دوزخ كرده و شما تاب آن رانداريد و فرمان
بردارش را وعده بهشت و مجاورت در فردوس اعلى داده ، پس شما در رسيدن به بهشت با
يك ديگر رقابت كنيد و از بهشتيان باشيد و به خود انصاف دهيد و به ناتوانان و حاجت
مندان خود مهربان باشيد و به درگاه خدا از روى اخلاص توبه آريد.
بندگانى نيكوكار باشيد نه پادشاهانى جبّار و نه از فراعنه سركشى كه به خدايى
كه آن ها را به مرگ مقهور كرده سر كشى مى ورزند. جبّار جبّاران و پروردگار زمين و
آسمان و معبود پيشينيان و پسينيان و فرمان رواى روز جزا، سخت كيفر و داراى عذابى
دردناك است .
ستم كارى از دست وى بدر يرود و چيزى از او فوت نشود و هيچ چيز بر وى نهان نماند و
چيزى از او نهفته نگردد. دانش وى همه چيز را شماره كرده و به جاى گاهش فرود آورد،
بهشت باشد يا دوزخ . اى آدمى زاده ناتوان ! به كجا مى گريزى از كسى كه در
تاريكى شب تو و روشنى روزت تو را مى جويد و در هر حالى از حالات تو را مى طلبد؟
به خوبى تبليغ كرد هر كه پند داد، و رستگار گرديد هر كه پند گرفت .(1180)
5 در همان كتاب از امام صادق (ع ) روايت شده كه فرمود: حضرت مسيح فرموده كه كسى
كه اندوهش زياد باشد، بدنش بيمار گردد. كسى كه بد خو باشد خود را معذب سازد.
كسى كه سخنش بسيار باشد، لغزش و غلطش بسيار باشد. كسى كه دروغ بسيار گويد،
بها و زيبايى اش برود و كسى كه با مردم درافتد (و با آن ها نزاع كند،) مروّتش
برود.(1181)
6 در كتاب خصال از امير مؤ منان (ع ) روايت شده كه حضرت عيسى بن مريم فرمود: دينار
و پول ، بيمارى و درد دين است و عالم و دانشمند، طبيب دين است . پس هرگاه ديديد كه طبيب
درد را به سوى خود مى كشاند (و به جمع آورى
پول مشغول شده ) او رامتّهم سازيد و بدانيد كه او نمى تواند ديگران را نصيحت
كند.(1182)
7 در معانى الاخبار از امام صادق (ع ) روايت شده كه عيسى بن مريم در يكى از خطبه هاى
خود به بنى اسرائيل گفت : من ميان شما شب خود را به روز آوردم ، در حالى كه نان
خورشم گرسنگى ، خوراكى علف صحرا، چرا غم ماه ، فرشم خاك ، و بسترم سنگ است .
خانه اى ندارم كه ويران شود، مالى مدارم كه تباه گردد، فرزندى ندام كه بميرد، زنى
ندارم كه غمناك و محزون گردد. صبح كردم در حالى كه هيچ ندارم و شام كردم در حالى
كه هيچ ندارم و با اين حال بى نيازترين فرزندان آدم هستم .(1183)
8 شيخ مفيد در كتاب اختصاص از امام صادق (ع ) روايت كرده است كه عيسى بن مريم
فرمود: من بيماران را مداوا كردم و به اذن خدا شفايشان دادم و كور مادرزاد و شخص برص
دار را به اذن خدا بهبودى دادم و مردگان را به اذن خدا زنده كردم ، ولى شخص احمق را
نتوانستم اصلاح و معالجه كنم . بدان حضرت گفتند: ياروح اللّه ! احمق كيست ؟ فرمود:
شخص خودپسند و خودراءى . كسى كه هر فضيلت و برترى را براى خود مى بيند نه
براى ديگران و همه جا حق را به خود مى دهد نه به ديگران ، اين است آن احمقى كه
بهبودى و مداوايش مقدور نيست .(1184)
مولوى مضمون ابتداى اين حديث شريف را اين گونه به نظم آورده است :
عيسى مريم به كوهى مى گريخت
|
شير گويى خون او مى خواست ريخت
|
آن يكى در پى دويد و گفت خير
|
در پيت كس نيست چه گريزى چه طير
|
باشتاب او آن چنان مى تاخت جفت
|
يك دو ميدان در پى عيسى براند
|
پس به جدّو جهد عيسى را بخواند
|
كز پى مرضات حق يك لحظه اى است
|
كه مرا اندر گريزت مشكلى است
|
از كه اين سو مى گريزى اى كريم
|
نه پيت شير و نه خصم و خوف و بيم
|
كه شود كور و كر از تو مستوى
|
چون بخوانى آن فسون بر مرده اى
|
برجهد چون شير صيد آورده اى
|
گفت آرى آن منم گفتا كه تو
|
نى زگِل مرغان كنى اى خوب رو
|
بردمى بر وى سبك تا جان شود
|
در هوا اندر زمان پرّان شود
|
گفت آرى گفت پس اى روح پاك
|
هر چه خواهى مى كنى از كيست باك
|
با چنين برهان كه باشد در جهان
|
كه نباشد مر تو را از بندگان
|
گفت عيسى كه به ذات پاك حق
|
كه بود گردون گريبان چاك او
|
كان فسون و اسم اعظم را كه من
|
بركر و بركور خواندم شد حسن
|
بر كُه سنگين بخواندم شد شكاف
|
خرقه را بدريد بر خود تا به ناف
|
بر تن مرده بخواندم گشت حىّ
|
بر سر لاشى ء خواندم گشت شى ء
|
خواندم آن را بر دل احمق به ودّ
|
تا آن جا كه گويد:
ز احمقان بگريز چون عيسى گريخت
|
صحبت احمق بسى خون ها بريخت
|
رحم نبود چاره جويى آن شقى
|
اندك اندك آب را دزد و هوا
|
وين چنين دزد و هم احمق از شما
|
ايمن است او آن پى تعليم بود
|
9 ورّام بن ابى فراس در تنبيه الخواطر روايت كرده است كه به عيسى بن مريم وحى شد
كه اى عيسى ! براى مردم در بردبارى هم چون زمين زير پاى آنان باش و در سخاوت هم
چون آب روان و در مهر ورزى و رحمتت هم چون خورشيد و ماه باش كه بر نيكوكار و بدكار
تابش مى كند.(1185)
10 هم چنين از آن حضرت روايت كرده كه فرمود: كيست كه بر موج دريا خانه اى بنا كند؟
اين دنياى شما اين گونه است پس آن را قرارگاه مگيريد.(1186)
11 به آن حضرت عرض شد: چه كسى تو را ادب كرد؟ فرمود: كسى مرا ادب نكرد،
زشتى نادانى را مشاهده كردم پس از آن دورى گزيدم .(1187)
12 شيخ كلينى در روضه كافى از امام صادق (ع ) روايت كرده كه حضرت عيسى فرمود:
كار دنيا و آخرت هر دو سخت است ، اما كار دنيا بدان سبب دشوار است كه تو دست به
چيزى از آن دراز نمى كنى ، جز آن كه شخص فاجر و بزه كارى را مى بينى كه پيش از
تو بدان سبقت جسته است و اما كار آخرت دشوار است ، زيرا كمك كارى در آخرت نمى
يابى كه تو را بدان كمك دهد.(1188)