next page

fehrest page

back page

پـس از حادثه 15 خرداد و تبعيد رهبر نهضت ، مبارزان و مخالفان جدى رژيم به اين نتيجه رسيدند كه ديگر مبارزات سياسى به صورت سخنرانى ، بـيـانـيـه و تـظـاهـرات و اعتصابات كارساز نخواهد بود. بايد قهرآميز و مسلحانه با رژيم سخن گفت . بر اين اساس گروههاى انقلابى با مشى مسلحانه ، با ايدئولوژيهاى متفاوت شكل گرفتند. عمده ترين اين گروهها عبارتند از:
1- جـمـعـيـت (هـيـاءتـهـاى ) مـؤ تلفه اسلامى : متشكل از چند هيئت دينى ، كه اين تشكيلات پس از تبعيد امام (ره ) به مبارزه قهرآميز آورد. نخستين اقدام آن ترور منصور نخست وزير در اول بهمن 1343، به اتهام خيانت به خلق و مسئول تبعيد رهبر قيام بود كه به دست "محمد بخارايى " صورت گرفت . پس از آن بيش از صد نفر از اعضاى اين تشكيلات دستگير شدند و پس از محاكمه چند تن از آنان - صادق امانى ، محمد بخارايى ، رضا صفار هرندى ، مرتضى نيك نژاد - محكوم به اعدام و ديگران به حبس باد و كمتر از آن محكوم شدند.
2- حـزب مـلل اسـلامـى : ايـن جـمـعـيـت كـه ابـتـدا "حـزب مـلل " نـامـيـده مـى شـد و از سـال 1340، بـا هـدف مـسـلحـانـه تـشـكـيـل شده بود پس از 15 خرداد 1342 ، انديشه قيام مسلحانه در آن اوج گرفت و نشريه "خلق " اركان خود را منتشر ساخت . اين گروه در 24 مهر 1344، شناسايى و حدود هفتاد تن از اعضاى آن دستگير و چند تن از رهبران آن به حبس ابد و كمتر از آن محكوم شدند.
3- سـازمـان مـجـاهـديـن خـلق ايـران : بـا پـيـشـگـامـى مـحـمـد حـنـيـف نـژاد، اصـغـر بـديـع زادگـان ، نـاصـر صـادق در سـال 1334، بـا مـشـى مـسـلحـانـه و ايـدئولوژى اسـلامـى بـوجـود آمـد. ايـن سـازمـان مـخـفـى تـا سال 1350، عمل مسلحانه اى انجام نداد و بيشتر به كار تئوريك و تربيت فكرى و سياسى كادرهاى خود پرداخت .
4- گـروه پـرويـز نـيـكخواه : در سال 1344، با ايدئولوژى "ماركسيستى " تاءسيس شد كه گفته مى شود در 21 فروردين 1344، ترور ناموفق شاه در كاخ مرمر بوسيله رضا شمس آبادى از سوى اين گروه صورت گرفته است .
پـس از مـرگ منصور، در 6 بهمن 1343، "امير عباس هويدا" به نخست وزيرى برگزيده شد. پس از انتصاب وى به صدارت ، علماى ايران و عراق و طـلاب و گـروهـهاى سياسى و اجتماعى ، با ارسال تلگرافهاى بسيار به وى ، خواستار آزادى امام (ره ) شدند. سرانجام با موفقت حكومت ايران ، در 13 مـهـر 1344، امـام (ره ) و به همراه فرزندش از تركيه به نجف منتقل شدند. در 11 اسفند 1345 "نايب السلطنه " شدن فرح ديبا همسر شاه اعلام شـد. چـون ايـن عـمـل خـلاف قـانـون اسـاسـى بـود، گـفـتـه شـد كـه در ارديـبـهـشـت مـاه مـجـلس مـؤ سـسـان بـراى اصـلاح قـانـون اسـاسـى تشكيل خواهد شد. روحانيان مبارز مخالفت خود را با اين اقدام ابراز و امام (ره ) اعلام كردند كه از اين پس ‍ هدف سرنگونى شاه و رژيم اوست .
در آبان 1346، جشن تاجگذارى شاه برگزار و با اعتراض نيروهاى مخالف و مبارز مواجه گشت و امام (ره ) با صدور اعلاميه اى آن را محكوم ساخت .
از بـهـمـن 1348، امـام خـمـيـنـى درس "ولايـت فـقـيـه " خـود را در نـجـف آغـاز كـردنـد كـه بـعـدا بـه شكل كتابى مدون در ايران و كشورهاى عربى انتشار يافت .
سـال 1350 شـمـسـى ، بـا اخـتـنـاق و فـشـار شـديـد رژيـم شـاه هـمـراه بـود. دليـل ايـن خـشـونـت نـيـز دو عـامـل اسـاسـى بـود: يـكـى رشـد جـنـبـش و آشـكـار شـدن مبارزات مسلحانه در ميان طلاب ، دانشجويان و جوانان مذهبى و غير مذهبى ، و ديگر اوج گيرى تلاشهاى فكرى ، سياسى و انقلابى افرادى همچون شهيد مطهرى .
حـادثه مهم ديگرى كه در سال 1350، سبب انحطاط بيشتر رژيم و تعميق بيشتر مبارزه و مقاومت گرديد، برگزارى "جشنهاى دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهى بود" كه با هزينه هاى گزاف و هرزگيهايى كه صورت گرفت ، خشم عمومى را در تمام سطوح بر انگيخت . امام (ره ) بشدت اين جشن را محكوم كرد.
بـطـور كـلى سـالهـاى 50 تـا 54 اوج دسـتـگـيـرى ، شـكـنـجـه ، اعـدام و سـركـوبـهـاى رژيـم بـود. در سـال 1353، كـه يـكـبـاره در آمـد حـاصـل از فـروش نـفـت افزودن گرديد، شاه برنامه بلند پروازانه رسيدن به "تمدن بزرگ " را اعلام كرد. در تـاريـخ 11 اسـفـنـد 1353 "حـزب رسـتـاخـيـز" بـه عـنـوان تـنـهـا حـرب فـراگـيـر بـا تـكـيـه بـه سـه اصـل ، اعـتـقـاد بـه قانون اساسى ، نظام شاهنشاهى و انقلاب سفيد، به وسيله شاه اعلام شد و امام (ره ) عضويت و شركت در حزب رستاخيز را تحريم كرد.
در پـايـان سـال 1354 مـجـلسـيـن ، بـر اسـاس تـصـويـبـنـامـه اى ، تـاريـخ هـجـرى را بـه شـاهـنـشـاهـى تـبـديل كرد كه از آغاز سال 1355 شمسى ، سال 2535، در تمام مكاتبات رسمى و دولتى مورد استفاده قرار گيرد كه بيش از پيش بر خشم علما و مبارزان افزود.
در سـال 1355، جـيـمـى كـارتـر از حـزب دموكرات رئيس جمهور آمريكا شد. يكى از محورهاى تبليغاتى او در انتخابات ، مساءله حقوق بشر در جهان بـود. از ايـن رو از دولتـهـاى دوسـت خـود از جـمله ايران خواست كه حقوق بشر را رعايت كنند. شاه ناگزير "فضاى باز سياسى " را اعلام كرد و اين فرصت مناسبى براى گسترش پيام انقلاب در داخل و خارج كشور بود.
نـخـسـتين خشم انقلابى در روزهاى 31 خرداد و اوايل تير 1356، پديد آمد در 29 خرداد دكتر على شريعتى در لندن به نحو مشكوكى در گذشت . اين خبر به ايران رسيد. شايع شد كه رژيم ايران او را كشته است .
روز اول آبـان 1356، آيـه الله حـاج سـيـد مصطفى خمينى در نجف توسط عوامل رژيم شاه به شهادت رسيد. اين خبر امواج تازه اى در حركت فزاينده مـردم ايـجـاد كـرد و بـه دنـبـال آن نـوار جـديـد سـخـنـرانـى امـام (ره ) كـه در روز دهم آبان ماه در نجف ايراد شده بود، به منزله دستور العملى براى تـشـكيل نيروها در مبارزه با رژيم بود. روز 17 دى 1356، در روزنامه اطلاعات مقاله اهانت آميزى تحت عنوان "ايران و استعمار سرخ و سياه " به قلم مـسـتعار احمد رشيدى مطلق ، عليه امام (ره ) درج گرديد. شاه كه پس از سفر كارتر به ايران و تعريف و ستايش او از شاه ، بيش از پيش مغرور شده بود، بر انتشار اين مقاله صحه گذاشت و حتى لحن آن را تندتر كرد.
انـتـشـار ايـن مـقاله حركت جديدى را در كشور پديد آورد. روز 19 دى ، طلاب و عده اى از مردم قم مورد هجوم رژيم قرار گرفته كه طى آن چند تن به شـهـادت رسيدند. پس از حوادث قم ، امام (ره ) طى پيامهاى شديد اللحن ايشان در سالهاى 1343- 1342 بود، سلطنت شاه را "غاصبانه و جائرانه " خوانده و فرمودند:(224)
كارتر و ديگر غارتگران مخازن ملتهاى مظلوم بايد بدانند، محمد رضا، خائن و ياغى است و ناچار از سلطنت ، مخلوع است .
در چـهـلم شـهـداى قم ، از سوى مراجع تقليد عزاى عمومى اعلام شد و در اكثر نقاط ايران مراسمى برگزار گرديد كه از آن ميان قيام مردم تبريز در 29 بـهـمـن بـود كـه طـى آن عـده اى از مردم به شهادت رسيدند. نوروز سال 1357، عزاى عمومى اعلام شد و مراسم پانزده خرداد به صورت بستن بـازار و مـانـدن در خانه ها اجرا شد. بر اساس رهنمودهاى امام (ره ) مراسم ماه رمضان 1357 و مجالس و سخنرانيها، يكسره سياسى و انقلابى و ضد رژيم شد.
در 28 مرداد 1357، سينما ركس آبادان به آتش كشيده شد و بيش از چهارصد نفر در آن سوختند. اين حادثه خشم مردم را در سراسر ايران ، بخصوص خوزستان چندين برابر ساخت .
روز 5 شـهـريـور 1357، جـمـشـيـد آمـوزگـار از نـخـسـت وزيـرى مـسـتـعـفـى و مـهـنـدس جـعـفـر شـريـف امـامـى مـاءمـوران تـشـكـيـل كـابـيـنه شد. شريف امامى دولت خود را با عنوان "دولت آشتى ملى " به صحنه آورد و براى فريب مخالفان ، خود را مذهبى و مقلد آيه الله شـريـعـتـمـدارى مـعـرفـى كـرد. او تـاريـخ شـاهـنـشـاهـى را لغـو قـمـارخـانـه هـا را تـعـطـيـل كـرد، مـطـبـوعـات را آزاد اعـلام و قـول داد عـوامـل سـوء اسـتـفـاده و فـاسـد را مـجـازات ، زنـدانـيـان را آزاد، مـاليـتـهـا را كـاهـش ، و حـزب رسـتـاخـيـز را منحل كند.
ادعاها و برخى اقدامات دولت جديد اين بيم را پديد آورد كه ممكن است مبارزه به ركود كشيده شود و برخى از مراجع و پيشوايان مبارزه را به تسليم بـكـشـانـد، از ايـن رو امـام (ره ) بـا ارسـال پـيامى به ملت ايران ، اين خطر را گوشزد كرد. روز 13 شهريور 1357، به مناسبت عيد فطر نماز با شـكـوهـى در قـيـطـريـه تـهـران بـه امـامـت آيـه الله مـفـتـح بـرگـزار گـرديـد كـه نـمـايـشـى از قـدرت مـردم در مقابل استبداد بود. صبح 17 شهريور 1357، از طريق راديو، در تهران و 12 شهر بزرگ كشور حكومت نظامى اعلام شد. اما مردم بى خبر و بى اعتنا بـه شـرايـط جـديـد، صبح همان روز در ميدان ژاله تهران (شهدا) گرد آمدند و با هشدار نظاميان پراكنده نگشتند. تيراندازى تا ساعتها ادامه يافت و فاجعه اى بزرگ پديد آمد. اين حادثه خونين به جمعه سياه شهرت يافت . امام (ره ) طى اعلاميه بر ادامه مبارزه و ضرورت مقاومت مردم تاءكيد كرد.
با آغاز سال تحصيلى 1358- 1357 شركت سازمان يافته دانشجويان و دانش آموزان در مبارزات خيابانى بيشتر و مؤ ثرتر گرديد.
رژيـم شـاه كـه مـنـشـاء ايـن قـيـام عمومى را در نجف و شخص امام (ره ) مى دانست ، در انديشه اخراج ايشان از عراق افتاد. رژيم عراق با توصيه حكومت ايران امام (ره ) را دعوت به سكوت و يا خروج از آن كشور كرد كه ايشان راه دوم را انتخاب كردند و عازم كويت شدند، امام آن كشور به ايشان اجازه و ورود نـداد و از ايـن رو، در تـاريـخ 13 مـهـر 1357، عـازم فـرانـسـه شـد و در دهـكـده "نوفل لوشاتو" ساكن گرديدند. اين هجرت ، على رغم تصور شاه ، روح تازه اى به مبارزه بخشيد.
در آبـان ماه اعتصابات كاركنان شركت نفت ، مخابرات ، بانك ملى ، سازمان آب ، راه ، راديو و تلويزيون و... بر دامنه مبارزات افزود. اين اعتصابها دسـتـگـاه ادارى كـشـور را بـه ركـود و فـرو پـاشـى كـشـانـد. در 14 آبـان ، ارتـشـبـد غـلامـرضـا از هـارى مـاءمـور تـشـكـيـل كابينه شد. شاه طى يك پيام تلويزيونى از ملت ايران ، علما و سياستمداران خواست كه به اصلاح امور كمك كنند و گفت : پيام انقلاب ملت ايـران را شـنـيده است و وعده داد كه حكومت و دولت نظامى ، موقتى است و پس از آرام شدن اوضاع ، انتخابات آزاد برگزار، فاسدين مجازات ، قانون اسـاسـى اجـرا و بـطـور كـلى گـذشـتـه جـبـران خـواهـد شـد. دولت از هـارى در نـخـسـتـيـن گـام ، مـطـبـوعـات را تـسـخـيـر كـرد و بـه دنـبـال آن اعـتـصـاب مـطـبـوعـات آغـاز شـد كـه تـا پـايـان دولت او ادامـه يـافـت . تـظـاهـرات تـاسـوعـاى و عـاشـوراى آن سـال عـمـلا بـه صـورت هـمـه پـرسى در آمد كه مردم با شاه و رژيم او را منحل و جمهورى اسلامى را با رهبرى امام (ره ) خواستار شدند. در پايان و رژيـم او را منحل و جمهورى اسلامى را با رهبرى امام (ره ) خواستار شدند. در پايان راهپيمايى روز عاشورا قطعنامه اى در 17 ماده خواند شد كه در آن عـلاوه بـر خـلع شـاه از سـلطـنت و تاءييد رهبرى امام (ره ) و استقرار حكومت عدل اسلامى ، تاءمين حقوق بشر، تاءمين حقوق سياسى كليه افراد جامعه ، اجراى عدالت اجتماعى و تاءمين حقوق كارگران و دهقانان ، به عنوان اهداف نهضت مردم اعلام شد.
دولت از هـارى نـيـز نـه تـنـهـا نـتوانست جلوى گسترش روز افزودن انقلاب را بگيرد بلكه خود نيز به بستر بيمارى افتاد. شاه اين بار "شاپور بـخـتـيـار" را كـه از اعـضـاى قـديـمـى جـبـهـه مـلى بـود بـه نـخـسـت وزيـرى انـتـخـاب كـرد. او بـا شـعـار "سـوسـيـال دمـوكـراسـى " گـام بـه جـلو نـهـاد و اعـلام كـرد كـه شـاه چـنـدى بـه مـسـافـرت خـارج از كـشـور خـواهـد رفـت . ژنـرال هـايزر فرستاده مخصوص ‍ آمريكا به ايران آمد و تلاش كرد ارتش را به حمايت و اطاعت بختيار وادار كند. تمهيد ديگر شاه براى حفظ تاج و تخت خود، تشكيل "شوراى سلطنت " بود.
در 26 دى ، شـاه به ناچار از ايران خارج شد. امام (ره ) دولت بختيار را غير قانونى و او را مجرم و خائن دانست . مبارزه مردم به رهبرى ايشان همچنان ادامـه يـافـت و امـام (ره ) طـى بـيـانـيـه اى رهـنـمـودهـايـى بـراى جـلوگـيـرى از هـرج و مـرج و حـفـظ امـوال عـمـومى به ملت ايران دادند و يادآور شدند كه بزودى اعضاى "شوراى انقلاب " را معرفى خواهند كرد. تظاهرات عظيمى در روز اربعين حسينى در تهران و سراسر ايران انجام شد. در تهران قطعنامه اى در 10 ماده خوانده شد كه در آن دولت بختيار غير قانونى اعلام و از امام (ره ) تقاضا شد بـود كـه هـر چه زودتر شوراى انقلاب را معرفى كند. در 5 بهمن 1357، با تلاش اردشير زاهدى و كمك دولت و ارتش ، عده اى در تهران به عنوان حمايت از قانون اساسى راهپيمايى كردند
در همان روزها اعلام شد كه امام (ره ) بزودى به ايران باز مى گردد. به دستور بختيار فرودگاه هاى كشور بسته شد. تظاهرات مردم اوج بيشترى گـرفـت . سـرانـجـام فرودگاه مهر آباد باز شد و در صبح 12 بهمن 1357 امام (ره ) همراه عده اى كه اكثر تبعيدى ساليان پيش بودند، وارد ايران شـد و از فـرودگـاه به بهشت زهرا رفت و در آنجا طى سخنانى دولت بختيار را غير قانونى خواند و فرمود بزودى دولت را معرفى خواهد كرد. در روز 19 بـهـمـن ، عـده اى از نـظـاميان نيروى هوايى ارتش به محل اقامت امام (ره ) رفته و اطاعت خود را از رهبرى انقلاب اعلام كردند. شب 21 بهمن ، در نـيـروى هـواى درگـيـرى مـسلحانه بين عده اى از افراد اين نيرو و گارد شاهنشاهى پيش آمد كه مردم دخالت كرده ، به يارى نيروى هوايى شتافتند و بدين ترتيب درب پادگانها به روى مردم باز شد و سلاحهايى به دست مردم افتاد. سرانجام سران ارتش ‍ دست اندركار كودتا شدند و در روز 21 بهمن ، از ساعت چهار بعد از ظهر حكومت نظامى اعلام شد. امام (ره ) اعلام كرد كه مردم به حكومت نظامى اعتنا نكنند. مردم نيز همچنان به يورش خود به مـراكـز دولتـى و نـظامى و انتظامى ادامه دادند و تقريبا تمام اين مراكز با اندك درگيرى و مقاومت ، تسخير شد و به دست مردم افتاد. در پايان روز 22 بـهـمـن 1357، رژيـم 2500 سـاله پـادشـاهـى و سـلطـنـت 50 سـاله پـهـلوى مـنـقـرض گـشـت و حـكـومـت "جـمـهـورى اسـلامـى " تشكيل شد. سرانجام در 12 فروردين 1358، طى همه پرسى يا 2/98 درصد از آراى مردم جمهورى اسلامى ايران رسما اعلام و مستقر گرديد.
فتواى تاريخى امام خمينى (ره ) عليه سلمان رشدى : 25 بهمن 1367
انـمـا جـز او الذيـن يحاربون الله و رسوله و يسعون فى الارض فسادا ان يقتلوا او يصلبوا او تقطع ايديهم و ارجلهم من خلاف او ينفوا من الارض ‍ ذلك لهم خرى فى الدنيا و لهم فى الاخره عذاب عظيم (225)
هـمـانـا كـيـفـر آنـان كـه بـا خـدا و رسـول بـه جـنـگ بـرخـيـزنـد و در روى زمـيـن بـه فـسـاد كـوشـنـد، جـز ايـن نـبـاشـد كـه آنـهـا را بـه قـتـل رسـانـده و يـا بـه دار كـشند و يا دست و پايشان را به خلاف ببرند ((يعنى دست راست با پاى چپ و بالعكس )) يا با نفى بلد و تبعيد از سرزمين صالحان دور كنند. اين ذلت و خوارى عذاب دنيوى آنهاست و اما در آخرت باز به عذابى بزرگ معذب خواهند بود.
حـكـم امـام خـمـيـنـى در مـورد سـلمـان رشـيـدى بـر آيـات الهـى مـتـكـى اسـت و هـمـانـنـد آيـات الهـى مـسـتـحـكـم و غـيـر قابل خدشه است .
مقام معظم رهبرى
رويـارويـى غرب و شرق ، بويژه تقابل غرب با اسلام ، ريشه اى كهن دارد. غرب بور نداشت كه عقيده و يا انديشه هايى از شرق ، تمدن و سلطه او را تـهـديـد كـنـد. بـطـور كلى در دوره پيش از اسلام ، رويارويى و كشاكشها به گونه اى بود كه هيچ طرف وجه غالب و سلطه قطعى بر طرف ديگر نداشت . رقابتها و جنگها نوعى داد و ستد و ارتباط تمدنها را به همراه داشت . اين داد و ستد، و جنگ قدرت در دوره اسلامى عمق و گستره بيشترى يـافـت . اسـلام بـه عـنـوان يك اعتقاد حركت بخش و اميد آفرين ، مسلمانان را تا قلب اروپا و آفريقا كشانيد. رويارويى اسلام و غرب را مى توان به مراحل ذيل تقسيم بندى كرد:
1- در سال (642م /22 ه‍ ق ) امپراتورى روم شرقى كه با مسلمانان مصر و سوريه رو در رو شده بود، ضعيف و كم رمق بود. سه قرن نخست اسلامى بـاگـسـتـرش نـفـوذ اسـلام ، تا عمق اروپا و آفريقا و شرق دور، همراه و همزمان بود. اسلام به عنوان يك عقيده موثر و نجات بخش مطرح شده و جهاد مسلمانان عرصه هاى تازه اى را بر روى آنان گشوده بود.
2- در ايـن مـرحـله غـرب بـه تـهـاجـم مـتـقـابل نسبت به شرق و اسلام دست زد. روحانيون مسيحى با بسيج سراسرى مردم اروپا به سوى شرق و بيت المقدس به حركت در آمدند. حركت آنان آنچنان گسترده بود كه گويى همه اروپا و غرب به طرف شرق به حركت در آمده و چون ايمان مذهبى ، انگيزه تـهـاجـم بـود، ايـن جـنـگـهـا را جـنـگـهـاى صـليـبـى خـوانـده انـد. در سـال (1096م /490ه‍ ق )نـخـسـتـيـن جـنـگ صـليـبـى آغـاز شـد و 200 سـال طـول كـشـيـد و در ايـن دوره 200 سـاله تـمام تلاش غرب بر اين بود كه سيطره و حضور اسلام را بشكند و محدود كند. اما غرب به مقصود خود نرسيد و اين يورش ‍ همه جانبه عقيم ماند.
3- فـتـح قـسـطـنـطنيه در سال 1453 ميلادى ، توسط سلطان محمد فاتح بود. در اين مرحله نوعى فروپاشى شرق از درون آغاز شده بود و غرب ، رنـسـانـس ‍ و انـقـلاب صـنـعـتـى را پـشـت سـر گـذاشـتـه ، نـظـام سـيـاسـى و اجـتـمـاعـى جـديـد بـه سـرعـت شكل مى گرفت و وسيله پيشرفت و ترقى او را فراهم مى كرد و پيمانهاى متنوع و متعدد در غرب در ميان كشورها به امضا رسيد.
4- ايـن مـرحـله دوره تـهاجم همه جانبه غرب است ، غربى كه به صنعت ، وسايل جديد جنگى ، سازماندهى نوين سياسى و اجتماعى مسلح شده بود. با تلاش بى وقفه براى شناخت شرق ، فرهنگ ، تاريخ ، تمدن و آداب و رسوم آن ، تهاجم خود را سازمان دادند و از جهات گوناگون به شرق يورش ‍ آوردنـد. غـرب از يـك سـو بـه لحـاظ جـغـرافـيـايى ، شرق را قطعه قطعه كرد و اجازه نداد كه شرق به صورت يك سازمان واحد و يا دست كم به صورت كانونهاى قدرت فراگير باقى بماند و از طرف ديگر با ترويج ناسيوناليسم ، ملتهاى مسلمان را از يكديگر جدا كرد و ديوارهاى جدايى ، عـلاوه بـر مـرزهـاى جـغـرافـيـايى و نژادى ، مرزهاى اعتقادى نيز پيدا كرد و فرقه هاى جديدى نيز پيدا كرد و فرقه هاى جديدى نيز توسط غرب ابداع شد.
در ايـن مرحله ، حادثه تعيين كننده ، تاءسيس دولت اسرائيل و اشغال بيت المقدس است . غربيها با اين اقدام خود انتقام شكست صليبى ها را در فلسطين در سال 1948، از اسلام و شرق گرفتند.
5- در بـرابـر تـهـاجـم غـرب ، مـلتـهـاى مـسـلمـان و مـتـفـكـران اسـلامـى ، هـمـگـى مـنـفـعـل و گـريـزان نـبـودنـد. سـيـد جـمـال الديـن اسـد آبادى ، اقبال لاهورى و امام (ره ) بيدار گرانى بوده و هستند كه مردم را در برابر سلطه غرب آگاه كرده اند. امام (ره ) بر اساس ايـن انـديـشـه و نـظـر كه مى توان رو در روى استبداد داخلى و استيلاى خارجى با تكيه بر اسلام ايستاد و انقلاب اسلامى را معمارى كرد و موفق شد نـمـونـه بـارزى از حـاكـمـيـت اسـلام را نـشـان دهـد. انـقـلاب اسـلامـى ايـران ، حـمـله اسـلام بـه اسـراتـژى غـرب بـود. كـه بـه رغـم گـذشـت چـنـدين سال از پيروزى آن ، على رغم توطئه هاى غرب انقلاب اسلامى از آتش جنگ و فشارهاى غرب و محدوديتها، پيروزمندانه و پايدار مانده است . غرب به ايـن نـكـته رسيده است كه اين بار با حمله به اسلام به استراتژى شرق حمله كند. كتاب آيات شيطانى حمله به استراتژى شرق بود و فتواى امام (ره ) حمله مستقيم به استراتژى غرب . اين كتاب در شرايطى مطرح شد كه سم مستقيم به استراتژى غرب . اين كتاب در شرايطى مطرح شد كه سم پـاشـيـهـا بـر روى بـنـيـانـهـاى ايـمـان و ريـشـه هـاى اعـتـقـادى مـسـلمـيـن مـتـمـركـز گـرديـده تـا بـا نـفـى اصل و پايه مهم ، زمينه هاى نفوذ انقلاب اسلامى و باز يافت هويت اصيل اسلامى - كه در جوامع اسلامى رشدى سريع يافته است - مخدوش ‍ گردد.
از طـرف ديـگـر جـهـانـخـواران بـه خـوبـى احـسـاس مـى كـنـنـد كـه قـرن حـاضـر در التـهـاب تحول ايدئولوژيك قرار دارد. شكست ماركسيسم ، ناتوانى مكاتب مختلف در ارضاى فكرى نيروهاى بالنده و روشنفكران جهان و جنبشهاى رهايى بخش مـردمـى ، همچنين سرخوردگى انسان غربى از ساير مكاتب زاييده تفكر انديشمندان خود همه و همه پى جويى يك انديشه نوين را براى بشر امروزى مطرح ساخته است .
ظهور پديده انقلاب اسلامى ايران و طرح اسلام به عنوان مكتبى جامع و مانع مى تواند زمام اداره امور جوامع بشرى را به عهده گيرد و توانسته است در ايـن مـيـان قـدرت خـود را بـراى پـر نـمـودن ايـن خـلاء نـشـان دهـد و مـى رود تـا اسـلام بـه يـك قـدرت عـظـيـم عـقـيـدتـى تـبـديـل شـود. از ايـنـروسـت كـه غرب و به ويژه دنياى استكبار واكنش گسترده اى در برابر اسلام از خود نشان داده و به همين خاطر است كتاب آيات شيطانى نوشته و منتشر مى شود.
سلمان رشدى و كتاب آيات شيطانى
سـلمـان رشـدى ، نـويـسـنـده هـنـدى الاصـل ، بـه سـال 1326 ه‍ ش ، در خـانـواده اى مـسـلمـان در بـمـبـئى مـتـولد شـد. بـا تـشـكـيـل پـاكـسـتـان ، او هـمـراه خـانـواده خـود بـه كـراچـى رفـت و در سـيـزده سـالگـى جـهـت تحصيل به انگلستان اعزام شد و مدتى با نوشتن مقالات تبليغى در انگلستان به تامين مخارج زندگى پرداخت و سپس شناسنامه انگليسى گرفته و تبعه آنجا شد.
رشدى در مصاحبه با مجله اشپيگل در 21 ارديبهشت 1371 (11 ماه مه 1992) درباره خانواده اش مى گويد:
((خـانـواده مـن بـه اسـلام گـرايـش داشـتـنـد، ولى در خـانـه مـا از ديـن خـبـرى نـبـود. فـقـط سـالى يـك بـار مـرا بـراى عـبـادت به مسجد مى بردند، مـثـل مـراسـم سـال نـو در نـزد مـسيحيان . من يك دايه مسيحى داشتم كه با او درخت كريسمس را تزئين مى كردم و سرور مى خواندم . بمبئى يك شهر چند مـذهبى است . اكثر دوستان من غير مسلمان بودند. پدرم از قانون قرآن در منع نوشيدن مشروبات الكلى تبعيت نمى كرد. خوشبختانه مى توانم بگويم كه پدر و مادر من مسلمانان بدى بودند.))
رشدى در طول زندگى خود در انگلستان به ! دينى و بى اعتقادى مطلق مى رسد و در نهايت ، منكر و جود خدا مى شود و اين عقديه را رسما در مصاحبه با مجله اشترن در 7 آبان 1371 (29 اكتبر 1992) تحت عنوان ((من قهرمان نيستم )) بيان مى كند.
او در پاسخ به سوال خبرنگار مجله ، آيا به خداى يگانه و فرستاده اش ‍ حضرت محمد (صلى الله عليه و آله و سلم ) ايمان دارد؟ گفت :
((اين عمل در يك دوران شك و دودلى انجام گرفت . من خواستم با يك اشاره دراماتيك به مسلمانان نشان بدهم كه هرگز دشمن شما نبوده ام . اما در اين مـورد مـن داشتم خودم را فريب مى دادم . از همين رو، دوباره به صدا در آمده ، گفتم ، نه ، من ايمان نياورده ام ، من يك فرد مذهبى نيستم . اگر كسى از من سئوال كند كه آيا خدا وجود دارد، خواهم گفت ، نه )).
نـويـسـنـده اى بـا ايـن طـرز تـفـكـر و عـقـايـد، كتابى تحت عنوان ((آيات شيطانى )) مى نويسد و آن را ((اثرى ، حاوى ضديت و شك بنيادى مى نامد(226))) و در آن به مقام مقدس حضرت ختمى مرتبت (صلى الله عليه و آله و سلم ) و به مقدسات مسلمين اهانت مى كند.
محتواى اين كتاب در نه فصل تنظيم شده و عناوين فصلها نشان مى دهد كه اسلام و تاريخ اسلام به عنوان زمينه اصلى نگارش رمان برگزيده شده است . اين عناوين عبارتند از:
1- جبرئيل فرشته . 2- ماهوند. 3- الوون دئوون . 4- عايشه .
5- شهر پيدا و ناپيدا. 6- بازگشت به جاهليا. 7- عزرائيل فرشته .
8- شكافتن درياى عرب . 9 چراغ شگفت انگيز.
آيات شيطانى سه مضمون و مقوله اصلى دارد كه هر كدام به شيوه نويسنده مطرح شده و مورد طعن و رد قرار گرفته اند:
1- ديـن و انـديـشه دينى : اعتقاد به خدا به عنوان هسته اصلى انديشه دنى نقد مى شود و معمولا شخصيتهاى قصه به اعتبار اين كه مسلمان هستند و در خانه اى با اعتقادات اسلامى متولد شده اند، به انكار خدا مى رسند.
2- اسلام يك دين خرافى عقب مانده از تمدن و دموكراسى و آزادى معرفى و پيامبر اسلام به عنوان شخصيت اصلى اين دين مورد توهين و افترا قرار مى گيرد.
3- انقلاب اسلامى ايران به عنوان پديده اى موثر در دنياى امروز مورد توجه قرار مى گيرد و نويسنده مى كوشد تا چهره اى مخدوش و ضد تاريخ و تمدن و آزادى و. .. از رهبر انقلاب اسلامى ترسيم كند.
پـس از انـتـشـار كـتـاب آيات شيطانى در شهريور 1367، وسايل ارتباط جمعى غرب در ابتدا تلاش كردند كتاب مزبور تنها بعنوان يك اثر ادبى مـعـرفـى شـود تـا سـبـب واكـنـش مـلتـهـاى مـسـلمـان نـگـردد. امـا تـوزيـع ايـن كـتـاب از هـمـان ابـتـدا خـشـم مـسـلمـيـن را بـه دنـبـال آورد. در مـهـر سـال 1367، مسلمانان هند و سپس ‍ پاكستان با تظاهراتى عليه نويسنده كتاب مزبور، نفرت خود را از انتشار آن اعلام كردند و طى همين ماه ، چاپ و حتى ورود كتاب آيات شيطانى در پاكستان ، هند و سپس عربستان ممنوع شد.
در 25 دى 1367، يـعـنـى يـك ماه قبل از صدور حكم امام (ره )، مسلمانان شهر برادفورد انگليس نسخه هايى از كتاب آيات شيطانى را سوزاندند و در 24 و 25 بهمن همان سال ، در جريان تظاهراتى كه عليه كتاب مزبور در پاكستان و هند روى داد دست كم هفت نفر كشته شدند.

next page

fehrest page

back page