next page

fehrest page

back page

وفات عليا مخدره زينب عليه السلام
در بحر المصائب گويد: حضرت زينب عليه السلام بعد از واقعه كربلا و رنج شام و محنت ايام ، چندان بگريست كه قدش خميده و گيسوانش سفيد گرديد، دائم الحزن بزيست تا رخت به ديگر سراى كشيد.
نيز گويد: عياه مخدره ام كلثوم عليه السلام ، بعد از چهار ماه از ورود اهل بيت عليه السلام به مدينه طيبه ، از اين سراى پر ملال به رحمت خداوند لايزال پيوست . وقتى هشتاد روز از وفات ام كلثوم عليه السلام بگذشت ، شبى عيا مخدره زينب عليه السلام مادرش را در خواب ديد و چون بيدار شد بسيار بگريست و بر سر صورت خويش بزرد تا از هوش برفت . زمانى كه آمدند و آن مخدره را حركت دادند، ديدند روح مقدس او به شاخسار جنان پرواز كرده است . اين وقت آل رسول و ذريه بتول ، در ماتم آن مخدره به زارى در آمدند چندانكه گويى اندوه عاشورا و آشوب قيامت برپا شد. و اين واقعه جانگداز، در دهم رمضان ((ياچهاردهم رجب ، بنابر قول عبيدلى نسابه متوفى در سنه 277 در كتاب اخبار زينبيات )) از سال 62 هجرى روى داد. وفات اين مخدره در سنه 62 مورد اتفاق همگان است ، ولى در تارخ روز وفات وى بين مورخان اختلاف وجود دارد، و گذشته بر دو قولى كه ذكر شد، بعضى نيز وفات او را در شب يكشنبه پنجم ماه رجب دانسته اند، و الله اعلم بحقائق الامور.
فرزندان عليا مخدره زينب عليه السلام
سبط ابن جوزى در تذكره الخواص گويد: عبدالله بن جعفر را فرزندان متعدد بوده است : از آن جمله ، على و عون الاكبر و محمد و عباس و ام كلثوم مى باشند كه مادر آنان حضرت زينب بنت على بن ابيطالب عليه السلام از بطن فاطمه دختر رسول خدا صلى الله عليه و آله بوده است .
ابن قتيبه نيز دركتاب المعارف ، جعفر الاكبر را از بطن عليا مخدره زينب عليه السلام مى شمارد.
مولف عمده الطالب گويد: زينب كبرى دختر على عليه السلام است كه كنيت او ام الحسن بوده و از مادرش فاطمه زهرا عليه السلام نقل روايت مى كند. وى به حباله نكاح پسر عمش ، عبدالله بن جعفر بن ابيطالب ، در آمد و على و عون و عباس و غير هم از وى پديد آمد.
در اعلام الورى مى خوانيم كه : زينب كبرى عليه السلام به سراى عبدالله بن جعفر بن ابيطالب عليه السلام رفت و على و جعفر و عون الاكبر و ام كلثوم عليه السلام از آن حضرت متولد گرديد. وى از مادرش روايت مى كند
شبلنجى در نور الابصار گويد: زينب عليه السلام را از عبدالله جعفر چهار پسر و يك دختر بوده است .
نيز مى گويد: ذريه آن مخدره تاكنون در كمال عدت و كثرت در امصار و بلاد، اسباب شرف و بركت هستند. ودر ناسخ آمده است : عون بن عبدالله و برادرش محمد، كه مادر آنها عليا مخدره زينب عليه السلام است ، در زمين كربلا به درجه رفيع شهادت رسيدند.
محل دفن زينب عليه السلام
راجع به محل دفن حضرت زينب عليه السلام سه نظر وجود دارد:
1. مدينه منوره ، در كنار قبور خاندان اهل بيت عصمت و طهارت عليه السلام يعنى در قبرستان بقيع
2. قاهره مصر
3. مقام معروف و مشهور در قريه ((راويه )) واقع در منطقه غوطه دمشق قول اول ، ظاهرا هيچ مدركى بجز حدس و تخمين ندارد، و مبتنى بر اين نظريه احتمالى است كه چون حضرت زينب عليه السلام پس از حادثه كربلا به مدينه مراجعت كرده است ، چنانچه رويداد تازه اى پيش نيامده باشد، به طور طبيعى در مدينه از دنيا رحلت كرده و نيز به طور طبيعى در بقيع آرامگاه خاندان پيغمبر صلى الله عليه و آله دفن شده است .
در مورد قول دوم نيز، كه مصر باشد، مدرك درستى در دست نيست
با تضعيف اقوال فوق ، اعتبار قول سوم ثابت مى شود كه قبر حضرت زينب عليه السلام را در قريه راويه از منطقه غوطه شام ، واقع در هفت كيلومترى جنوب شرقى دمشق ، مى داند. در آنجا بارگاه و مرقد بسيار باشكوهى به نام حضرت زينب عليه السلام دختر امير المومنين عليه السلام وجود دارد كه همواره مزار دوستان اهل بيت و شيعيان و حتى غير شيعيان بوده است . آنچه از تاريخ به دست مى آيد قدمت بسيار بناى اين مزار است كه حتى در قرن دوم نيز موجود بوده است ، زيرا بانوى بزرگوار سيده نفيسه ، همسر اسحاق موتمن فرزند امام جعفر صادق عليه السلام ، به زيارت اين مرقد مطهر آمده است . (355)
روز رحلت زينب كبرى عليه السلام افلاكيان عزادارند
سيد عالم ثقه جليل حاج سيد اسد الله اصفهانى مجاور كربلاى معلى در سنه 1319 براى مولف كبريت احمر در كربلاى معلى نقل كرد كه حضرت حجت بن الحسن امام زمان ((عجل الله تعالى فرجه الشريف )) در عالم خواب به وى فرمود از روز وفات عمه شان حضرت زينب سلام الله عليها اهل آسمانها جمع مى شوند و خطابه آن مخدره را كه در كوفه خوانده است مى خوانند و گريه مى كنند، و حضرت بايد آنان را ساكت گردانند كه شيرازه عالم از يكديگر گسسته نشود. (356)
نيز عالم بزرگوار مرحوم ملا على خيابانى در كتاب وقايع الايام فى تتمه محرم الحرام داستانى طولانى رانقل مى كند، كه آن مقدار از آن را كه مربوط به جريان فوق مى باشد در اينجا مى آوريم .
راوى مى گويد: در عالم رويا حضرت حجت بن الحسن العسكرى عليه السلام را ديدم كه دركمال آشفته حالى هستند. پيش رفته سلام كردم و از حال ايشان سوال نمودم . فرمودند بدان كه ، از روزى كه عمه ام زينب سلام الله عليها وفات كرده ، همه ساله در روز وفات آن مخدره ملائكه در آسمانها مجلس مى گيرند و خطبه آن مخدره را كه در بازار كوفه بيان كرده مى خوانند و گريه مى نمايند، به طورى كه من بايد بروم و آنها را از گريه ساكت نمايم . امروز روز وفات عمه ام زينب عليه السلام بود و اكنون من از آن مجلس ‍ مراجعت نموده ام
زينب كبرى عليه السلام پس از شهادت امام حسين عليه السلام بيش از يكسال و نيم نزيست ، اما در همين مدت كوتاه توانست مسير تاريخ را تغيير دهد.
با اقدام زينب كبرى عليه السلام شادى بنى اميه ديرى نپاييده پيروزى دوامى نيافت و زمانى دراز نگذشت كه نتيجه كار زينب عليه السلام به شكست و نابودى امويان منتهى شد.
آرى ، هنوز زينب كبرى عليه السلام از شام نرفته بود كه يزيد احساس كرد بر روى شادمانى يى كه از قتل امام حسين عليه السلام به او دست داده است پرده تيره اى كشيده مى شود و تيرگى آن اندك اندك شديد مى گردد، تا آنجا كه به پشيمانى سخت مبدل شد و در سه سال باقى مانده عمر وى ، گريبان او را رها نكرد. (357)
تكلم كردنش را هر كه ديدى فاش مى گفتى
لسان حيدرى گويا كه در طى لسان دارد
حضرت سجاد عليه السلام فرموده است با آن همه مصيبت و مشقت كه بر عمه ام زينب عليه السلام وارد آمده ، مع ذلك نماز شب از او ترك نشد. بس ‍ است براى اهل معرفت فرمايش حضرت خامس آل عبا اباعبدالله الحسين عليه السلام ، كه در وداع آخرين به خواهرش زينب كبرى عليه السلام فرمود: ((يا اختاه لاتنسينى فى نافله الليل ))
اين مكرمه چون از عبادات به مقامات غير متناهيه نائل شده ملقب به عابده شده . (358)
امام حسين عليه السلام مقابل زينب كبرى عليه السلام چشمها را روى هم گذاشت
نگارنده گويد: در ايام بمباران قم توسط صدام جنايتكار، چندى به مسجد مقدس جمكران قم ((كه به نام ولى الله اعظم ، حضرت حجه بن الحسن العسكرى ، امام زمان ، عجل الله تعالى فرجه الشريف بنا شده است )) پناهنده شده بودم . روزى از آن مكان شريف براى زيارت حرم حضرت فاطمه معصومه عليه السلام كريمه اهل بيت عليه السلام به قم آمده و سپس ‍ به محضر مبارك آيت الله العظمى سيد شهاب الدين نجفى مرعشى ((قدس سره )) رسيدم . از هر درى سخن به ميان آمد تا اينكه حضرت آيت الله مرعشى فرمودند: وقتى كه حضرت فاطمه زهرا عليه السلام قنداقه حضرت زينب عليه السلام را به محضر رسول الله صلى الله عليه و آله برد، اين نوزاد عزيز فاطمه عليه السلام چشم مبارك را براى هيچ كدام از اهل بيت عليه السلام باز نكرد. و تنها وقتى قنداقه در بغل امام عظيم حسين بن على عليه السلام قرار گرفت چشم مبارك را گشود.
و افزودند: در مجلس يزيد - عليه اللعنه و العذاب - نيز سر مبارك آقا از فراز نيزه به تمام اسرا نگاه كرد، ولى وقتى كه مقابل حضرت زينب كبرى رسيد، چشمها را روى هم گذاشت و از گوشه هاى چشم مباركش اشك جارى شد.
گويى مى خواست فرموده باشد كه : خواهر عزيز، از اينكه اين همه محبت به يتيمانم كرده ايد، ممنون شما هستم ، و بيش از اين مرا خجل مكن .
امام زمان عليه السلام در حرم حضرت زينب عليه السلام
مرحوم خطيب شهير حاج محمد رضا سقازاده ، در مقدمه كتاب ((خصائص زينبيه )) از زبان مرحوم آيه الله آخوند ملاعلى همدانى ، كه در اين اواخر بزرگترين شخصيت علمى و روحانى همدان بود و چندى پيش از پيروزى انقلاب اسلامى به رحمت الهى پيوست ، نقل مى كند كه : روزى در پاسخ حقير راجع به مدفن حضرت زينب سلام الله عليها فرمودند:
آيه الله آقا ضياء عراقى رضوان الله عليه فرمودند: شخصى شيعه مذهب از شهر قطيف حجاز به قصد زيارت حضرت ثامن الائمه امام رضا عليه السلام حركت مى كند. در وسط راه پولى را كه براى مخارج رفت و آمد برداشته بود گم مى نمايد. با وقوع اين حادثه ، نه ديگر روى برگشتن به وطن ، و نه خرج ادامه سفر را داشته است . لاجرم متوسل به ذيل عنايت حضرت بقيه الله الاعظم مولانا و مقتدانا الامام حجه بن الحسن العسكرى روحى و ارواح العالمين له الفداء مى شود. در همان حال ملاحظه مى كند سيد نورانى جليل القدرى با او همراهى مى كند، مى فرمايد: اين وجه را بگير ترا به سر من راى مى رساند. در آنجا نزد وكيل ما، حاج ميرزا حسن شيرازى ، برو و بگو سيد مهدى فرمودند: پولى از ما در پيش تو است ، اين قدر بدهد تا به زيارت جدم على بن موسى الرضا عليه السلام بروى . آن شخص مى گويد متوجه نشدم كه اين بزرگوار كيست و از كدام جانب آمد؟ عرض كردم : هرگاه به آيه الله شيرازى عرض كنم (سيد مهدى فرمودند) از من مى پرسد كيست و چه نشانه وسند و علامتى دارى ؟ فرمود: به آقاى شيرازى بگو سيد مهدى فرمود به اين نشانى كه امسال در فصل تابستان شما با حاج ملا على كنى طهرانى در شام در حرم عمه ام ((زينب كبرى عليه السلام )) مشرف بوديد و چون از كثرت زوار و ازدحام جمعيت در سطح حرم زباله ريخته بودند شما عباى خود را از دوش برداشته و در دست جمع كرده و به آن وسيله حرم را جاروب كردى و در گوشه اى از حرم گرد آوردى و حاج ملا على كنى با دستهاى خود آنها را برداشته و بيرون برد، من آنجا بودم .
قطيفى مى گويد: وقتى در سر من راى به خدمت آيه الله شيرازى رسيدم و مطلب را عرض كردم ، بى اختيار از جا بلند شد و دست در گردنم انداخت و چشمهايم را بوسيد و تبريك گفت
بعد گفت : در تهران خدمت آيه الله كنى رسيدم وماجرا را گفتم . وى نيز مطلب را تصديق كرد وليكن قلبا ناراحت شد كه چرا حواله و فرمانى به ايشان از جانب آن حضرت صادر نشده است . (359)
2. حضرت ام كلثوم عليه السلام  
ام كلثوم ، بنت فاطمه الزهرا عليه السلام عمه ديگر حضرت رقيه از بطن دختر رسول خدا صلى الله عليه و آله مى باشد، كه ابن عبدالبر در استيعاب او را نام برده ، و سبط بن جوزى نيز در تذكره الخواص گويد: حضرت فاطمه عليه السلام را فرزندانى به اين ترتيب بوده است : حضرت امام حسن ، حضرت امام حسين عليه السلام ، زينب عليه السلام و ام كلثوم عليه السلام
علامه خبير، سيد محسن امين عاملى ، در اعيان الشيعه از وى نام برده ، و در پايان شرح حال او گويد: او را به حباله نكاح عون بن جعفر طيار رضى الله عنه در آوردند. (360)
روايت شده است كه چون حضرت سيده النساء، فاطمه الزهرا عليه السلام دنيا را وداع گفت ، حضرت ام كلثوم عليه السلام برقعى به صورت انداخته و عبايى بر سر كشد كه دامن آن به روى زمين مى كشيد و با ناله جانسوز پياپى مى گفت : يا ابتاه ، يا رسول الله ، الان مصيبت و سختى پنهان شدن تو در نظر ما آشكار گرديد و اين فراقى است كه هرگز لقايى بعد از آن نخواهد بود.
دو شيخ بزرگوار، مفيد و طوسى ، در امالى خويش آورده اند كه : انه لما ضرب امير المومنين عليه السلام احتمل فادخل داره فقعدت لبابه عند راسه و جلست ام كلثوم عند رجليه ففتح عينيه فنظر اليها فقال الرفيق الاعلى خير مستقر و احسن مقيلا فنادت ام كلثوم وا ابتاه ثم جاءت الى عبدالرحمن بن ملجم و قالت : يا عدوا الله قتلت اميرالمومنين عليه السلام قال : انما قتلت اباك قالت : يا عدوا الله انى لارجوان لا يكون عليه باس قال : فارك لها تبكين عليه و الله لقد ضربته لو قسمت بين اهل الكوفه لاهلكتهم .
يعنى هنگامى كه ابن ملجم ملعون ضربت بر فرق امير المومنين عليه السلام زد آن حضرت را به سوى خانه حمل دادند، لبابه بالاى سر آن حضرت و ام كلثوم عليه السلام نزديك قدمهاى آن حضرت نشستند. حضرت در اين وقت ديدگان حق بين خود را گشود و به جانب ام كلثوم لانظرى افكند و فرمود: اكنون به سوى خداوند مهربان سفر مى كنم كه بهترين مقام و نيكوترين منزل است . ناله ام كلثوم عليه السلام به وا ابتاه بلند شد، سپس به نزد ابن ملجم لعين آمد و فرمود: اى دشمن خدا، كشتى اميرالمومنين عليه السلام را؟ آن ملعون گفت : من اميرالمومنين عليه السلام را نكشتم ، بلكه پدر ترا كشتم . آن مخدره فرمود: اميدوارم كه بر پدرم ا اين ضربت باكى نباشد، آن ملعون گفت : ((گويا)) مى بينم كه بر مرگ پدرت ناله و گريه مى كنى ، زيرا به خدا قسم ، ضربتى بر او زدم كه اگر آن را بر همه اهل كوفه قسمت كنند همه را هلاك خواهد كرد.
خطبه عليا مخدره ام كلثوم عليه السلام در كوفه
سيد بن طاووس در لهوف مى نويسد: بعد از ذكر خطبه عليا مخدره فاطمه بنت الحسن عليه السلام ، ام كلثوم اين خطبه را قرائت نمود:
((قالت : يا اهل الكوفه سواه لكم ما لكم خذلتم حسينا و قتلتموه و انتهبتم امواله و ورثتموه و سبيتم نساه و نكبتموهن فتبا لكم و سحقا ويلكم اتدرون اى دواه دهتكم ؟ واى وزر على ظهوتكم حملتم ؟ واى دما سفكتموها؟ واى اموال نهبتموها؟ واى كريمه سبيتموهن ؟ واى صبيه سلبتموهن ؟ قتلتم خير رجالات بعد النبى صلى الله عليه و آله و نزعت الرحمه من قلوبكم الا ان حزب الله هم الفائزون و حزب الشيطان هم الخاسرون ،)) ثم قالت :
قتلتم اخى صبرا فويل لامكم
ستجزون نارا حرها يتوقد
سفكتم دما حرم الله سفكها
و حرمها القرآن ثم محمد
الا فابشروا بالنار انكم غدا
لفى سقر حقا يقينا مخلد
و انى لابكى فى حويتى على اخى
على خير من بعد النبى مولد
بدمع غريز مستهل مكفكف
على الخد منى دائما ليس يجمد
يعنى : اى اهل كوفه ، قبيح باد روهاى شما. شما را چه پيش آمد كه از نصرت حسين عليه السلام دست بازداشتيد و او را مخذول كرديد، تا اينكه او را شهيد كرديد و اموال او را به غارت برديد و آن را ميراث خود شمرديد و عيالات او را اسير كرديد و آنها را برهنه و دچار بدبختى نموديد؟ اف باد بر شما، و دور باد رحمت حق از شما. اى واى بر شما. آيا ميدانيد چه مصيبت بزرگى بر پا كرديد و چه گناه عظيمى مرتكب شديد و چه خون پاكى را ريختيد و چه اموالى را غارت كرديد و چه دختران پرده نشين و بانوان آل طه و يس را اسير كرديد؟
شما كسى را كشتيد كه بعد از رسول خدا صلى الله عليه و آله بهتر از همه جهانيان بود، و از سوء كردار شما رحمت از دلهاى شما برطرف گرديد و دچار قساوت و ضلالت شديد. همانا حزب خداوند فائز و رستگارند و حزب شيطان خاسر و زيانگار. مادرانتان به عزايتان بنشينند، كه برادرم را با شكنجه كشتيد، بزودى جزا داده خواهيد شد به اتشى كه خاموشى ندارد. شما خونى را ريختيد كه خداوند متعال و قرآن و رسول خدا صلى الله عليه و آله آن را حرام كرده بود. همانا به شما بشارت مى دهم كه فرداى قيامت در قعر جهنم مخلد خواهيد بود و من تا زنده هستم ، بر برادرم كه بهترين مولود پس از رسول خدا صلى الله عليه و آله بود، خواهم گريست ، به اشكى كه چون سيل به صورت من جارى و متراكم باشد و هرگز خشك نشود
گفتگوى شجاعانه ام كلثوم عليه السلام با ابن زياد
سپهر مى نويسد: چون سخنان زينب عليه السلام در مجلس ابن زياد پايان يافت ، ام كلثوم آغاز سخن كرد و فرمود: ((يابن زياد. ان كان قرت عينك بقتل الحسين فقد كانت بعين رسول الله قرت برويته و كان يقبله و يمص شفتيه و يحمله هو و اخوه على ظهره فاستعد غدا للجواب ))
يعنى : اى پسر زياد. اگر چشم توبه قتل حسين عليه السلام روشن گرديد، ((بدان كه )) هر آينه چشم رسول خدا صلى الله عليه و آله به ديدار او خرسند مى شد و حضرتش پيوسته حسين عليه السلام را مى بوسيد و لبهاى او را مى مكيد و او را در آغوش مى كشيد و گاهى او را با بردارش حسين عليه السلام ، بر دوش خود سوار مى نمود، پس خود را آماده پاسخگويى در روز قيامت ((و در برابر محكمه عدل الهى )) ساز.
ممانعت ام كلثوم عليه السلام از گرفتن اطفال ، صدقه اهل كوفه را
مسلم جصاص گويد: مردم كوفه را ديدم كه بر حال اطفال اهل بيت عليه السلام رقت آورده و از فراز بام نان و خرما به ايشان بذل مى نمودند و كودكان نيز گرفته و بر دهان خود مى گذاشتند. اما ام كلثوم عليه السلام آن نان پاره ها و گردوها و خرماها را از دست و دهان كودكان مى ربود و مى افكند. پس بانگ بر اهل كوفه زد و فرمود: ((يا اهل الكوفه . ان الصدقه علينا حرام ))، يعنى : اى اهل كوفه دست از بذل اين اشيا باز گيريد كه صدقه بر ما اهل بيت روا نيست .
نيز زمانى كه ام كلثوم عليه السلام ديد زنان كوفه بركاروان اسرا زار زار مى گريند، سر از محمل بيرون كرد ((فقالت لهم : يا اهل الكوفه تقتلنا رجالكم و تبكينا نساوكم ؟ فالحاكم بيننا و بينكم الله يوم فصل القضا))
يعنى : اى اهل كوفه ، مردان شما مردان ما را مى كشند و زنان شما بر حال ما گريه مى كنند؟ در فرداى قيامت ، خداوند متعال بين ما و شما حكم خواهد فرمود.
اثر دعاى ام كلثوم عليه السلام در شهر سيبور
سپهر، در ناسخ گويد: چون اهل بيت رسول خدا را به سيبور ((نام شهرى نزديك كفرطاب )) كوچ دادند، اهل سيبور جمع شده و پيران و جوانان آنها گرد آمدند. سپس شيخى سالخورده كه زمان خلافت عثمان را درك كرده بود، از ميانشان برخاست و گفت : فتنه برنينگيزيد كه همانا اين سرها را در تمام امصار و بلدان گردانيده اند و كسى از در منع سخن نكرده است ، بگذاريد تا از شهر شما هم بگذرانند. جوانان گفتند كه : والله ، هرگز نمى گذاريم اين قوم پليد شهر ما را به قدوم خويش آلوده سازند. در زمان ، بشتافته و پل روى آب را كه از آن عبور مى شد، قطع كردند و ساخته جنگ شدند. در پى اين ماجرا، حرب در پيوست و رزمى سخت بر پاى ايستاد، چندانكه ششصد تن از لشگر ابن زياد دستخوش تيغ فولاد شدند و جماعتى نيز از جوانان سيبور به خاك افتادند. در اين وقت ام كلثوم عليه السلام فرمود: نام اين بلد چيست ؟ گفتند: سيبور است . فرمود: ((اعذب الله شرابهم و ارخص اسعار هم و رفع ايدى الظلمه عنهم )) ابو مخنف گويد: از اثر دعاى ام كلثوم ، اگر جهان همه انباشته ظلم و جور بودى ، در اراضى ايشان جز آيت نعمت و بذل و رايت قسط و عدل افراشته نگشتى .
اثر نفرين ام كلثوم عليه السلام در شهر بعلبك
نيز صاحب ناسخ گويد: چون اهل بيت رسول خدا صلى الله عليه و آله را به بعلبك نزديك كردند، به حاكم بعلبك نوشتند كه : اينك سرهاى خوارج و اهل بيت ايشان است كه به درگاه يزيد حمل مى دهند، علف و آذوقه مهيا كن و به استقبال ما بيا. حاكم بعلبك فرمان داد تا جاى آسايش و آرامش از بهر ايشان مهيا ساختند و از سويق و سكر و ديگر مشروبات و ماكولات فراهم آوردند و دفها بنواختند و رايتها برافراختند و در بوقها بدميدند و آن كافران را استقبال كردند و به شهر در آوردند. در اين وقت ام كلثوم عليه السلام فرمود: نام اين بلند چيست ؟ گفتند: بعلبك . فقالت : ((اباد الله تعالى خضرائهم و لا اعذب الله شرابهم و لا رفع الله ايدى الظلمه عنهم )) قال ابو مخنف : ((و لو ان الدنيا كانت مملو عدلا و قسطا لما انالهم الا ظلما و جورا))
يعنى : آن مخدره در حق آنها نفرين كرد كه خداى تعالى نابود كند وسعت معيشت شما را و خوشگوار نگرداند آب شما را و دست ظالمان را از سر شما كوتاه نكند، و ابو مخنف گويد: اگر همه دنيا را عدالت و رفاه فرا گيرد، در بعلبك جز آثار ظلم و بيچارگى چيز ديگر نيست .
ورود ام كلثوم عليه السلام به دروازه شام و توصيه او به شمر لعين
سيد بن طاووس در لهوف گويد: چون كاروان اسراى اهل بيت عليه السلام نزديك دروازه شام رسيدند، ام كلثوم عليه السلام شمر بن ذى الجوشن را طلب كرد و فرمود: مرا با تو حاجتى است . گفت : حاجتت چيست ؟ فرمود: اينك شهر دمشق است ، ما را از دروازه اى داخل كن كه مردمان در آن كمتر انجمن باشند و بگو سرهاى شهدا را از ميان محملها دور كنند تا مردم به نظاره سرها مشغول شده و به حرم رسول خدا صلى الله عليه و آله ننگرند. شمر، كه خمير مايه شرارت بود، چون مقصود آن مخدره بدانست يكباره بر خلاف مقصود آن مخدره كمر بست و فرمان داد تا سرهاى شهدا را در خلال محملها جاى دهند و ايشان را از دروازه ساعات ، كه مجمع رعيت و رعات بود، به شهر در آوردند تا مردم بيشتر بر آنها نظاره كنند
و سپهر در ناسخ گويد: در آن حال ، شمر، حامل سر حضرت امام حسين عليه السلام بود و پيوسته گفت : ((انا صاحب رمح طويل ، انا قاتل الدين الاصيل ، انا قتلت ابن سيد الوصيين و اتيت براسه الى يزيد اميرالمومنين ))
ام كلثوم عليه السلام چون بشنيد كه شمر به عمل خويش افتخار كرده و مى گويد: من صاحب نيزه بلند و كشنده فرزند ارجمند سيد اوصيا و قتال كننده با دين اصيل بلند پايه مى باشم ، يكباره آتش خشمش زبانه زدن گرفت و فرمود: ((و فيك الكثكث يا لعين بن اللعين ، الا لعنه الله على الظالمين يا ويلك اتفتخر على يزيد الملعون بن الملعون بقتل من ناغاه فى المهد جبرئيل و من اسمه مكتوب على سرداق عرش الجليل و من ختم الله بجده المرسلين و قمع بابيه المشركين فاين مثل جدى محمد المصطفى و ابى المرتضى و امى فاطمه الزهرا صلوات الله و سلامه عليهم اجمعين ))
يعنى : خاك بر دهانت باد اى ملعون . لعنت خداوند بر ستمكاران باد. واى بر تو. آيا فخر مى كنى بر يزيد ملعون كه به قتل رسانيدى كسى را كه جبرئيل در گهواره براى او ذكر خواب مى گفت و نام گراميش در سرداق عرش جليل پروردگار، مكتوب است ؟ كشتى كسى را كه خداوند متعال پيامبرى را به جد وى ، رسول خدا، خاتمه داد. آيا افتخار تو اين است كه به قتل رسانيدى كسى را كه پدرش نابود كننده مشركين بود؟ كجا جدى و پدرى و مادرى مثل جد و پدر و مادر من پيدا خواهد شد؟ خولى اصبحى كه نگران اين بيانات بود، به ام كلثوم عليه السلام گفت : تابين الشجاعه و انت بنت الشجاع ، يعنى تو هرگز از شجاعت سر بر نتابى ، همانا تو دختر مرد شجاعى هستى .
مراجعت ام كلثوم عليه السلام از شام به مدينه و مرثيه سرايى او
در جلد عاشر بحار (طبع كمپانى ) و غير آن مروى است كه چون يزيد خواست عيال الله را روانه مدينه نمايد اموال و اثقال و عطايا را بر زبر هم نهاد...تا آنجا كه گويد: آنگاه روى به مدينه نهادند، چون ديوارهاى مدينه نمودار گرديد، ام كلثوم با دلى پر از اندوه سيلاب اشك از ديده جارى ساخته به قرائت اين مرثيه پرداخت و زمين و آسمان را منقلب ساخت :
مدينه جدنا لا تقبلينا
فبا لحسرات و الا حزان جئنا
الا اخبر رسول الله عنا
بانا قد فجعنا فى اخينا
اين شعر منسوب به ام كلثوم سلام الله عليها در كتب مقاتل مفصل آمده براى تيمن و تبرك دو بيت از آن را زينت بخش اين مجموعه نموديم .
آنگاه بر سر قبر مادرش ، فاطمه زهرا عليه السلام آمد و از بانگ ناله و عويل ، شور محشر برپا كرد. مردم گريبانها چاك زدند، صورتها خراشيدند، و ناله واحسيناه به چرخ برين رسانيدند. در آن وقت ام كلثوم عليه السلام ، با چشم پر آب و قلب كباب ، بر سر قبر مادر اين مرثيه را بگفت كه سنگ را آب و آب را كباب نمود:
افاطم لو نظرت الى السبايا
بناتك فى البلاد مشتتينا
افاطم لو نظرت الى الحبارى
و لو ابصرت زين العابدينا
افاطم لو رايت بتنا سهارى
و من سهر الميالى قد عيينا
افاطم ما لقيت من عداك
فلا قيرات مما قد لقينا
فلو دامت حياتك لم تزالى
الى يوم القيامه تندبينا
وفات عليا مخدره ام كلثوم عليه السلام
در بحر المصائب گويد كه : ام كلثوم عليه السلام چون وارد مدينه شد (بعد از واقعه جانسوز كربلا) بعد از چهار ماه از اين سراى پربلا به رحمت خداوند لايزال پيوست ، بنا بر قول علامه حلى در منهاج الصلاح و شيخ كفعمى در مصباح و شيخ مفيد در ارشاد (كه مى فرمايند ورود اهل بيت عليه السلام در مدينه بيستم شهر صفر بوده است ) وفات آن بانوى بزرگوار بايستى تقريبا در اواخر شهر جمادى الثانى 62 از هجرت باشد، و الله العالم . و در مدفن اين مخدره به نام ام كلثوم عليه السلام غير مدينه و در جاى ديگر ذكرى ندارد. سلام الله عليها و على جدها و امها و ابيها و اخويها. (361)
3. حضرت سكينه دختر امام حسين عليه السلام مصر - شام  
مادرش رباب دختر امر القيس بن عدى بن اوس بن جابر بود. اين شعر منسوب به امام حسين عليه السلام است :
لعمرك اننى لاحب دارا
تضيفها سكينه و الرباب
احبهما و ابذل بعد مالى
و ليس للائمى بها عتاب
و لست لهم و ان عتبوا مطيعا
حياتى او يغيبنى التراب (362)
اصبغ بن عبدالعزيز بن مروان بن حكم سكينه را خواستگارى كرد، او را به مصر بردند، موقعى رسيد كه اصبغ مرده بود.
در شعر منسوب به حضرت سيد الشهدا عليه السلام به سكينه عليه السلام با عنوان خيره النسوان (بهترين زنان ) خطاب شده است .
او كه تمام انقلابات زمان را درك و خود در دانش و ادب سر آمد زنان عصر بود، در انقلاب حسينى و بيدارى زنان نسبت به فجايع بنى اميه نقش ‍ موثرى داشت و در كاروان اسراى شام همچون عمه اش زينب عليه السلام ، در نگهدارى كودكان و تبليغ اهداف حسينى تلاش مى كرد.
حضرت سكينه عليه السلام ، هم در مصر و هم در باب الصغير شام ، قبه و بارگاه و زايران زيادى دارد كه از همه كشورهاى اسلامى به زيارتش مى روند. حضرت سكينه عليه السلام كه سالها پس از قضيه كربلا زنده بود، يكى از راويان صحنه كربلا و ياد آور فداكارى ياران امام حسين عليه السلام است . (363)
4. فاطمه صغرى عليه السلام دختر امام حسين عليه السلام مدينه - شام للّه للّهللّه
فاطمه صغرى دختر امام حسين عليه السلام از ((ام اسحاق )) بنت طلحه بن عبيدالله بن تيميه بوده است . (364) وى در سال سى ام هجرى به دنيا آم د و در واقعه كربلا نيز حدود سى سال سن داشته است . (365) لذا مى توان گفت از خواهرش حضرت سكينه عليه السلام بزرگتر بوده است . فاطمه صغرى زنى بزرگوار و داراى مقام عالى دينى و علمى بود، به طورى كه پدرش سيد الشهدا عليه السلام به اين امر شهادت داده است و آن هنگامى بود كه حسن مثنى براى خواستگارى يكى از دختران امام حسين عليه السلام آمد حضرت به او فرمود: من فاطمه را براى تو بر مى گزينم كه به مادرم حضرت فاطمه دختر رسول خدا صلى الله عليه و آله بسيار شبيه ، و در دين ، تمام شب به نماز و عبادت مى پردازد، روزها را روزه مى دارد و در شكل مشابه حور العين است . (366) او از پدر، برادرش - امام زين العابدين عليه السلام - و عمه اش - حضرت زينب عليه السلام - عبدالله بن عباس و اسما بنت عميس حديث روايت مى كرده و فرزندان او، عبدالله ، ابراهيم ، حسين همچنين ام جعفر، ابوالمقدم ، و زهير بن معاويه نيز از او حديث نقل كرده اند، احاديث او در سنن ترمذى ، ابوداود، ابن ماجه ، نسايى ، و تاليفات ابن حجر آمده است . فاطمه صغرى عليه السلام در منزل فاطمه زهرا عليه السلام مادر بزرگش - در مسجد النبى صلى الله عليه و آله مى زيست وقتى وليد دستور تخريب خانه هاى مسجد النبى صلى الله عليه و آله را صادر كرد او به خارج مسجد رفته ، و در آنجا خانه اى ساخت ، چاهى حفر كرد كه بركت فراوانى داشت . اين چاه را زمزم مى خوانده و مردم از آن تبرك مى جستند.
فاطمه عليه السلام همانند زينب كبرى عليه السلام در حوادث كربلا مامن و پناهگاه اهل بيت عليه السلام بوده و دربارگاه عبيدالله بن زياد و يزيد خطبه هاى غرا خوانده است . او به سال 110 هجرى وفات يافت . (367)
پشت قبر سكينه عليه السلام و ام كلثوم عليه السلام سمت چپ آن ، قبرى منسوب به فاطمه صغرى عليه السلام دختر امام حسين عليه السلام است .
در بيشتر منابع روايت مى كنند كه فاطمه صغرى عليه السلام در منزل خود، يعنى در پشت مسجد النبى صلى الله عليه و آله وفات يافت و در بقيع به خاك سپرده شد.
در كتاب از پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله تا حضرت زين العابدين عليه السلام نوشته شيخ على فلسفى ، چاپ 1413 هجرى قمرى چنين نقل مى كند:
فاطمه صغرى عليه السلام در شهر شام مدفون و داراى بقعه و حرم بسيار زيبا و زائرين فراوانى دارد و اضافه مى كند: در كتاب بحار الانوار، ص 247 از كتاب مناق و نيز در كتاب ناسخ التواريخ ص 495 از حضرت سجاد عليه السلام روايت مى كند كه مرغى روز عاشورا پر و بال خود را در خون امام حسين عليه السلام بيالود و پرواز نمود و به مدينه رسيد و بر سر ديوار خانه فاطمه صغرى عليه السلام دختر امام حسين عليه السلام نشست و فاطمه عليه السلام بر او نگريست و متوجه يتيمى خود گرديد و اين اشعار را بگفت :
نعب الغراب فقلت من
تنعماه و يلك يا غراب
قال : الامام ، فقلت : من
قال : الموفق للصواب
ان الحسين بكربلا
بين الاسنه و الضراب
گفت اى مرغ چرا حال پريشان دارى
از غم كيست چنين ناله و فغان دارى
اشك خونين ز چه از چشم ترت مى ريزد
گو به من خون كه از بال و پرت مى ريزد
من ماتم زده آخر پدر در سفر است
ز غم دورى او خون دلم در بصر است
نه خبر از پدر و نه ز برادر دارم
روز و شب آروزى ديدن اكبر دارم
تو مگر هدهدى و سوى سبا آمده اى
يا مگر قاصدى از كرب و بلا آمده اى
بلكه آورده اى اى مرغ به اين شوين و شين
به صغراى جگر خون خبر مرگ حسين
گفت : اى فاطمه با شور و نوا آمده ام
قاصد مرگم و از كرب و بلا آمده ام
كربلا يكسره صحراى منا بود امروز
روز قربانى شاه شهدا بود امروز
فاش گويم پدرت از ستم شمر و سنان
كشته شد با لب عطشان به لب آب روان
5. ميمونه دختر امام حسن عليه السلام  
6. حميده دختر مسلم بن عقيل عليه السلام  
اين دو بانوى بزرگوار (در مقبره اسماء بنت عميس همسر جعفر بن ابيطالب عليه السلام مى باشند) در يك حجره و مقبره قرار دارند كه در پشت مقابر سكينه و ام كلثوم عليه السلام در سمت چپ قبر عبدالله بن جعفر صادق عليه السلام واقع شده است . بر بالاى حجره آنان گنبدى به رنگ سبز و در داخل آن تابوتى بزرگ و چوبين ديده مى شود. حجره مذكور در سال 1330 هجرى بازسازى شده و به وسيله پلكانى به زير زمين داخل آن راه است كه در آن جا هر سه قبر در كنار هم مى باشد.
قبر اول از ((حميده دختر مسلم بن عقيل عليه السلام )) متوفى سال هفتاد هجرى - قبر دوم از ((اسما بنت عميس )). همسر جعفر طيار و على عليه السلام متوفى سال 65 هجرى ، و سومين قبر نيز از ميمونه دختر امام حسين عليه السلام است كه هر سه در داخل يك مقبره كاشيكارى شده و چوبين قرار دارند. (368)
7. عبدالله بن جعفر طيار - باب الصغير  
پدرش شهيد عاليقدر اسلام حضرت جعفر طيار، و مادرش اسما بنت عميس مى باشد. او برادرزاده و داماد حضرت اميرالمومنين عليه السلام است . عبدالله از اسخيا و بخشندگان مشهور عرب بوده است . همچنين در حمايت از خاندان نبوى و ارادت به آستان علوى و علاقه به حسنين عليه السلام مشهور است .
در سنين جوانى در جنگهاى روم و جهادهاى حضرت امير المومنين عليه السلام شركت داشت و از فرماندهان شجاع بود. در قضيه كربلا احتمالا به اجازه امام در حجاز مانده و پسرانش را براى قربانى در راه خدا به همراه امام حسين عليه السلام به كربلا فرستاد كه به شهادت رسيدند. پس آز آن نيز هرگز زبان به ندامت و ناشكرى نگشود. گويند: وقتى خبر شهادت فرزندان خويش را دريافت به عزادارى پرداخت ، غلامش بر زبان راند كه اين مصيبت به خاطر حسين عليه السلام به ما رسيده است ، عبدالله سخت برآشفت و غلام را توبيخ كرد.
نوشته اند كه عبدالله به خاطر املاكى كه در شام داشت به آنجا مسافرت كرده و در همانجا درگذشت . گرچه وفات او را در مدينه و مدفنش را در جوار عمويش عقيل نيز نوشته اند، مع ذلك رحلت همسر عاليقدرش ‍ حضرت زينب سلام الله عليها در شام مويد وجود قبر او در شام مى باشد. به اعتقاد راقم اين سطور، ممكن است توطن اهل بيت و طرفداران آنان در شام خود حركتى به منظور ابطال تبليغات امويان باشد، چنانكه بسيارى معتقدند وجود شيعه در شام از بركات همين مهاجرتها و اسارتها و تبعيدها به شام و مهاجرت بلال و ابوذر و عبدالله و ديگران بوده است .
فرزندان عبدالله در قيامهاى اسلامى عليه بيدادگران اموى و عباسى نقش ‍ موثرى داشته اند كه در كتب رجال و انساب و تاريخ مضبوط است . (369)
8. مقام حضرت سجاد عليه السلام و سرهاى شهداى كربلا - شام ، باب الصغير
در قبرستان باب الصغير شام ، بقعه و ضريحى وجود دارد كه مدفن سرهاى مقدسه 17 تن از شهداى اهل بيت عليه السلام در كربلا مى باشد و در جنب آن نيز مقام حضرت سجاد عليه السلام وجود دارد. (370)
چند سر از شهدا را در ((باب الصغير)) به خاك سپردند. امروز اين مكان كه حدود پنجاه متر بالاتر از در اصلى قبرستان باب الصغير و سمت چپ كوچه مى باشد داراى محوطه اى بزرگ است كه در وسط آن حجره يا اطاقكى بوده و سرهاى مقدس در اين اطاقك دفن شده اند. در سالهاى اخير بر مدفن آنان ضريحى از نقره ساخته شده است . هر چند كه بر بالاى اين حجره ، اسامى شانزده تن از شهداى كربلا نوشته شده ليكن به احتمال قوى تنها سر سه تن از شهداى كربلا در اين مكان به خاك سپرده شده اند. اين سرها عبارتند از:
1 - سر مقدس حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام
2 - سر مقدس حضرت على اكبر عليه السلام
3 - سر مقدس حبيب بن مظاهر عليه السلام
محسن الامين در سال 1321 هجرى كتيبه اى بر بالاى در ورودى اين مقام با اين عبارت ديده بود ((هذا راس عباس و على بن الحسين عليه السلام و حبيب بن مظاهر)) بعدها كه ضريحى بر روى اين محل گذاشته شد نام شانزده تن ذكر گرديد. (371) با توجه به اينكه منابع تاريخى شيعه اذعان دارند بيشتر سرهاى كربلا به بدنهاى آنان ملحق شد به نظر نمى رسد در اين مكان بيش از سه سر به خاك سپرده شده باشد.
والله اعلم بالصواب
نام سرهايى كه بر سقف گنبد اين مكان ثبت شده عبارتند از:
1 - عباس ، 2 - على اكبر، 3 - حبيب بن مظاهر، 4 - قاسم بن الحسن ، 5 - عبدالله بن على ، 6 - عمر بن على ، 7 - حر رياحى ، 8 - محمد بن على ، 9- عبدالله بن عون ، 10 - على بن ابى بكر، 11 - عثمان بن على ، 12 - جعفر بن على ، 13 - جعفر بن عقيل ، 14 - محمد بن مسلم ، 15 - عبدالله بن عقيل ، 16 - حسين بن عبدالله .
9. عبدالله الباهر  
قبر عبدالله بن امام زين العابدين عليه السلام معروف به عبدالله باهر در كنار ديواره شرقى باب الصغير قرار دارد، كه از قبرستان مستقل و راه آن پس از در اصلى قبرستان مى باشد. داراى صحن و گنبد و سبز و شبستان نسبتا بزرگى است . اطراف مقبره و مرقد او كه در سال 1330 هجرى قمرى بازسازى شده است ، ديوارى كشيده اند كه آن را از قبرستان مستقل و مجزا ساخته اند.
عبدالله با امام محمد باقر عليه السلام از يك مادر است . او در ميان برادران به حسن و جمال معروف و به علت درخشندگى چهره ، معروف به باهر بود و در هيچ مجلسى نمى نشست جز آنكه حاضران را از فروع روى و درخشندگى ديدار خويش نور و فروغ مى بخشيد، وى متولى صدقات رسول خدا صلى الله عليه و آله و امير المومنين عليه السلام بود. عبدالله مردى فاضل و زاهد و فقيه و محدث بود. از طريق آباء كرام خود از حضرت رسول صلى الله عليه و آله اخبار زيادى نقل كرده و حديث فراوانى از وى منقول است . برخى وفات وى را در مدينه دانسته اند و بعضى تل زينبيه بغداد.
10. عبدالله بن جعفر الصادق عليه السلام  
قبر فرزند گرامى امام جعفر صادق عليه السلام رئيس مذهب شيعه ، كمى بالاتر از قبر فاطمه صغرى عليه السلام و در سمت چپ آن قرار دارد، كه داراى گنبدى كوچك به رنگ سبز بوده و داخل آن تابوتى چوبين با محفظه اى فلزى ديده مى شود، اين جا قبر فرزند امام ششم شيعيان است . (372)
3. اصحاب و تابعين  
1. اسماء بنت عميس بن معبد بن تميم بن مالك - باب الصغير شام للّه
وى از نخستين زنان گرونده به رسول اكرم صلى الله عليه و آله و اولين دسته مهاجرين است كه با شوهر ارجمندش حضرت جعفر طيار عليه السلام به حبشه هجرت نمود. فرزندش عبدالله نيز در حبشه به دنيا آمد. همزمان نجاشى ، پادشاه حبشه ، نيز داراى پسرى شد كه به تبعيت از جناب جعفر طيار داراى سه پسر شد (عبدالله ، محمد، عون )
وى پس از شهادت حضرت جعفر عليه السلام همسر ابوبكر شد و ثمره اين ازدواج پسرى به نام محمد بود كه از ياران مخلص مولى على عليه السلام و استاندار حضرت بود كه در مصر شهيد شد. اسماء بعد از ابوبكر به افتخار همسرى مولى على عليه السلام نايل آمد كه از او نيز دارى دو پسر شد به نام يحيى (كه برخى او را عداد شهداى كربلا مى دانند و بعضى نسابه ها مى نويسند در زمان حيات والدين از دنيا رفت ) و محمد اصغر.
اسما از زنان پاك طينت و سعادتمندى بود كه در تغسيل و تكفين مخفيانه حضرت زهرا عليه السلام به امير المومنين كمك كرد.
قبر اسما در باب الصغير، در بقعه اى كه در كنارش سر فرزندش محمد بن ابى بكر و ميمونه حضرت امام حسن مجتبى عليه السلام دفن شده ، در پشت بقعه حضرت سكينه عليه السلام واقع شده است . (373)
2. فضه ، خادمه حضرت زهرا عليه السلام - باب الصغير شام للّه
فضه از زنان فاضله و نمونه روزگار خويش و از اراتمندان خاص خاندان عصمت و طهارت است . بعضى تاريخ نويسان او را از شاهزادگان ايرانى و بعضى شاهدخت نوبه اى مى دانند كه از بلاد نوبه با توجه به خوابى كه ديده بود در معيت اسيران وارد سرزمين اسلام شد و به خانواده پيغمبر صلى الله عليه و آله پيوست . حضرت زهرا عليه السلام كارهاى خانه را با فضه يك روز در ميان تقسيم كرده بود. فضه در بيست سال آخر عمر سخنى نگفت و جواب مردم را همواره با آيات قرآن مى داد. وى كه به متابعت از اهل بيت عليه السلام و به موجب نذرى كه براى شفاى امام حسين عليه السلام كرده بود سه روز روزه گرفت و افطارش را به يتيم و مسكين و اسير داد، مشمول اين آيه شريفه است كه در سوره هل اتى مى فرمايد: ((ويطعمون الطعام على حبه مسكينا و يتيما و اسيرا)) (374) لذا در روز عاشورا نيز، به هنگام و داع حضرت سيد الشهدا عليه السلام با اهل حرم ، در كنار حضرت زينب و ام كلثوم و سكينه و رباب عليه السلام ، مورد خطاب تفقدآميز امام غريب و مظلوم قرار گرفت .
بقعه حضرت فضه در باب الصغير شام بعد از خروج از بقعه عبدالله بن جعفر طيار و بلال به طرف بقعه محمد بن ابى بكر به سمت دست راست قرار گرفته و روى سر در بقعه نوشته است : ((فضه خادمه رسول الله )) (375)
3 و 4 ام سلمه و ام حبيبه همسران رسول خدا صلى الله عليه و آله
در انتهاى ديواره شرقى قبرستان ، كمى بالاتر از در اصلى و پس از قبر عبدالله بن سجاد عليه السلام ، حجره اى بطور مستقل و جدا از ساير قبرستان است كه در آن دو قبر ام حبيبه و ام سلمه همسران رسول خدا صلى الله عليه و آله ديده مى شود. قطع به يقين بايد گفت اين امر صحت ندارد، زيرا ام سلمه و ام حبيبه هر دو در قبرستان بقيع در مدينه مدفون هستند. (376)

next page

fehrest page

back page