next page

fehrest page

back page

4- نامه به يكى از شيعيان
يكى از شيعيان طى نامه اى درباره اختلاف شيعه ، امام را باخبر كرد و حضرت در پاسخ ، نامه اى نگاشت كه بخشى از آن در پايين مى آيد:
((خداوند متعال خردمند را مخاطب مى سازد... مردم درباره من چند دسته هستند:
1- گروهى بينا و راه يافته ، متمسك به حق ، پيوسته به فرع برخاسته از اصل نبوت كه كمترين ترديدى درباره من ندارند و مرا پناهگاه خود مى داند.
2- گروهى نيز حق را از اهل آن نگرفته اند و مانند دريانوردى هستند كه با موج زدن آب جابجا مى شوند و با آرامش آن آرام مى گيرند.
3- سومين گروه ، دست شيطان شده و بر اثر حسد، اهل حق را انكار كرده به كمك باطل ، حق و حقيقت را به كنار مى زنند، آنان را كه به چپ و راست رفته اند واگذار، شبان هنگامى كه مى خواهد گله خود را جمع كند از آسانترين شيوه استفاده مى كند. از افشاى اسرار امامت خوددارى كن و از قدرت طلبى و رياست جويى بپرهيز كه اين دو آدمى را به هلاكت مى اندازند...))(123).
امام - عليه السلام - در اين نامه از اختلاف مردم درباره امامت ايشان سخن مى گويد و آنان را در سه دسته جاى مى دهد:
الف : گروه مؤ من و بينا در امور دينى و آگاه به اهداف امامت . اين گروه به امام حسن عسكرى مانند پدرانش اعتقاد دارد و كمترين شبهه اى درباره امامت ايشان ندارد.
ب - گروه ناتوان و ناآگاه كه بينش دينى ندارد و حق را از اهل آن نگرفته است . اين گروه كه اكثريت قاطع را تشكيل مى دهد اسير عواطف است و متاءثر از جريانات اجتماعى . رنگ پذيرى اين گروه زياد است و در برابر حوادث ، ياراى ايستادگى ندارد و به رنگ پيشامدها درمى آيد.
ج - گروه منحرف و گمراه از صراط مستقيم كه شيطان بر آنان چيره شده و آنان را از ياد خدا غافل كرده است . اين گروه همانگونه كه با پدران امام سر ستيز داشت با حضرت نيز در جنگ است و به اغواى مردم مشغول . سپس امام مخاطب را به استقامت و پايدارى فرا مى خواند و از انحراف به چپ و راست بر حذر مى دارد و بر كتمان امر امامت تاءكيد مى كند زيرا عباسيان كمر به جنگ و نابودى حضرت و ياران ايشان بسته اند.
در پايان نامه ، حضرت از رياست طلبى بر حذر مى دارد زيرا موجب هلاكت و نابودى جوينده آن است .
5- نامه ديگرى به يكى از شيعيان
امام در نامه اى به يكى از شيعيان از غوغاى نابخردان موسوم به شيعه كه از راه اهل بيت منحرف گشته و در جهت مخالف امام حركت مى كنند، اظهار تاءسف و نگرانى مى كند. قسمتى از نامه به شرح زير است :
((هيچيك از پدرانم محنتى را كه من از شك و ترديد اين گروه مى كشم نكشيده است . اگر امامت محدود و موقت تا اين زمان بود سپس كسى شك مى كرد عذرش قبول بود ليكن فرمان خداوند مبنى بر استمرار امر امامت است پس شك ، ديگر چه معنى دارد...))(124).
امام - عليه السلام - از دست گروه كوردل كه اسير شيطان بودند و از ياد خدا غافل ، رنجهاى بيشمارى كشيد. آنان در امامت حضرت شك كرده بودند حال آنكه جايى براى شك نبود. اگر - همانگونه كه امام مى گويد - امامت موقت و محدود بود ليكن اخبار بيشمارى فصل الخطاب امامت را مهدى موعود معرفى كرده بود لذا راه هر عذر و بهانه اى بسته بود و ديگر مجالى براى تشكيك باقى نمى ماند. رخنه دشمنان اهل بيت در صفوف شيعيان ، عامل اين تزلزل و تنش عقيدتى در ميان برخى از سست عنصران بود.
6- نامه اى به عبداللّه بيهقى
امام - عليه السلام - نامه زير را به عبداللّه بن حمدويه بيهقى نگاشت :
((و بعد: ابراهيم بن عبده را فرستادم تا اهل نواحى و ناحيه تو حقوق شرعيه خود را به او بپردازند. او امانتدار و مورد اعتماد من نزد دوستانم مى باشد پس ، از خدا پروا كنند و مراقب باشند و حقوق واجبه را بپردازند كه هيچ عذرى در ترك يا تاءخير آن پذيرفته نيست . خداوند آنان را بر اثر عصيان اوليائش به شقاوت دچار نكند و تو و آنان را به خاطر مهرى كه بدانان دارم مشمول رحمت قرار دهد كه خداوند بزرگوار و بخشنده روزى است ...))(125).
امام حسن عسكرى - عليه السلام - در مناطق شيعه نشين ، وكلاى صالح ، دانا و كاردان گمارده بود تا حقوق شرعيه را وصول كنند و آن را يا به حضرت برسانند و يا در راههاى نيكى و صلاح خرج كنند.
7- نامه اى درباره ابراهيم
امام - عليه السلام - ابراهيم بن عبده را به عنوان وكيل خود در اخذ و صرف حقوق شرعيه تعيين كرد و او را همراه نامه اى - كه در آن او را ستوده بود و از موقعيت والاى او تجليل به عمل آورده بود - به محل ماءموريت گسيل داشت . گروهى طى نامه اى از حضرت پرسيدند كه آيا نامه همراه ابراهيم به خط خود امام است و ايشان پاسخ دادند:
((نامه اى همراه ابراهيم به دست شما رسيد مبنى بر آنكه او وكيل من در قبض حقوق شرعيه از شيعيان است به خط خودم مى باشد. من او را به حق بدان صوب فرستادم پس بايد به نيكى پرواى احكام الهى را داشته باشد و تقواى حقيقى را رعايت كند. شيعيان نيز بايد حقوق مرا بپردازند و به او بدهند. من به او اجازه داده ام تا حقوق واجبه را در هر راهى كه صلاح مى داند خرج كند. خداوند او را توفيق دهد و با سلامتى از كوتاهى و تقصير بر او منت گذراد...))(126).
امام وكالت ابراهيم را تاءييد و تثبيت مى كند و او را به تقواى خدا و اطاعت او سفارش مى نمايد و از شيعيان مى خواهد تا حقوق واجبه را به او بپردازند.
8- نامه به شيعيان
امام - عليه السلام - نامه زير را به گروهى از شيعيان نوشت و در آن از اختلافات ، تفرقه و انحراف از دين باخبر كرد و برحذر داشت :
((بسم اللّه الرحمن الرحيم . خداوند زهد در دنيا و توفيق اعمال پسنديده حق عطا كند و توانى بدهد تا او را اطاعت كنيد و از گناهان اجتناب ورزيد و از گمراهى و انحراف باز دارد و بى نيازتان گرداند و براى ما و دوستانمان نيكى دنيا و آخرت را فراهم سازد.
امام بعد: از اختلافات ، دوگانگى ، پراكندگى و چيرگى شيطان بر دلهايتان كه منجر به تفرقه ، الحاد در دين و تلاش در جهت نابود كردن آنچه پدران نيكرفتار شما براى استوارى دين خود و اثبات حق اوليائش ‍ انجام دادند باخبر گشتم . ابليس شما را از حق باز داشت و رهسپار وادى گمراهى كرد تا آنجا كه اكثر شما عقبگرد كرديد و به حقيقت پشت نموديد گويى نه كلام خدا را خوانده ايد و نه از امر و نهى الهى باخبريد. بجانم سوگند اگر همچنان نابخردان شما بر افسانه اى خودبافته تكيه كنند و سخنان باطل ميان خود رايج سازند، عذاب الهى بر آنان فرود خواهد آمد و اگر شما آنان را با دل و زبان و دست و نيت باز نداريد، در گناهان آنان و افتراء بستن بر خدا و رسول و اولوالامر پس از او، شريك خواهيد بود و اگر كار چنين پيش برود ((زيديه ))، ((مغيرة ))، ((كيسانيه )) و ديگر فرقه هاى منحرف كه نام اسلام بر خود مى نهند در ادعاى خود از شما راستگوتر خواهند بود. بلكه شما از آنان بدتر و پر خطرتريد...(127) باطل ميان شما پا گرفته و بر صفحه حق نمايان هستيد - كه انتظار بازگشت نيرويشان را مى كشند - اكثر آنان بر اثر فرمان خداوند شتافته اند جز گروهى كه اگر بخواهيم نام خواهم برد، شيطان بر آنان چيره شد و از ياد خدا غافلشان ساخته است . هر كس ياد خدا را فراموش كند خداوند از او بيزارى جسته به جهنم - كه بد فرجامى است - دچار خواهد ساخت .
اين نامه حجتى است بر شما - حاضر و غايبتان - جز آنكه بخواند و امانت را ادا نمايد. از خداوند مى خواهم تا دلهايتان را بر راه هدايت گرد آورد و با تقوا شما را از گناهان دور دارد و براى انجام اعمال پسنديده حق ، موفقتان كند. و عليكم السلام و رحمة اللّه و بركاته ...))(128).
فرياد امام - عليه السلام - از دست برخى از شيعيان ظاهرين بين و زودباور كه دچار اختلاف ، تفرقه و انحراف از جاده حقيقت شده اند بلند است ؛ زيرا اين قشر، اسلام را با آگاهى عميق و دلايل قاطع نپذيرفته اند بلكه برخى ظواهر، مراسم و عبادات آن را به تقليد از پدران آموخته اند و با اندك شبهه اى به قهقرا برمى گرداند و همه ايمان خود را از دست مى دهند. اين بخش زمينه خوبى براى فعاليت دشمنان كمربسته اسلام و اهل بيت به شمار مى رفت و آنان با جعل و نشر اكاذيب به نام حديث در جهت توجيه افكار انحرافى خود سود مى جستند. در همين دوران كه همه مخالفان آزادانه عقايد ضد اسلامى خود را منتشر مى كردند امام در سامرا در حصارى از نيروهاى امنيتى عباسيان به سر مى برد و امكان هيچگونه تماس با شيعيان و ارشاد آنان نداشت و همين ، بزرگترين رنج و محنت حضرت در آن زمان به شمار مى رفت .
9- نامه به يكى از شيعيان
امام - عليه السلام - نامه زير را به يكى از شيعيان و موالى خود نگاشت :
((بسم اللّه الرحمن الرحيم . هر آنچه مقدر شده موجود است ، پس بر خداوند عزوجل توكل كن كه تو را بى نياز مى كند و به او اعتماد داشته باش كه تو را سرافكنده نخواهد كرد. از برادرت شكايت كرده بودى ، پس به يقين بدانكه خداوند متعال به قطع پيوند خويشى ، يارى نخواهد كرد و بر هر ستمگرى و ظلم او چيره است و هر كس ستم ببيند خداوند ياورش خواهد بود و او را كمك خواهد نمود كه خداوند نيرومند و عزيز است .
خواسته بودى برايت دعا كنم خداوند - جل و جلا - نگهبان ، ياور و پوشاننده توست و از خداوند كريم كه حقيقت را بر تو آشكار ساخت و تو را عارف حق امامان - كه ديگران از ان دور و كور هستند - قرار داد، مى خواهم تا نعمتش را كه به تو داده از تو باز ندارد (و بر تو فراوان كند) كه اوست سرپرست و ستوده ...))(129).
امام - عليه السلام - به توكل بر خدا و اعتماد به او فرا مى خواند زيرا آنكه به درگاه الهى روآورد و به او متمسك شود هرگز زيان نخواهد ديد. همچنين حضرت ، مخاطب را به خاطر شكايت از برادرش سرزنش ‍ مى كند زيرا خداوند بر قطع پيوند خويشاوندى يارى نمى كند سپس ‍ حضرت در حق او دعا مى كند و از خدا مى خواهد تا نعمتها و الطافش را از او باز ندارد و همچنان مشمول رحمت و كرم خويش قرارش دهد.
10- نامه به يكى از شيعيان
يكى از شيعيان نامه اى به امام - عليه السلام - نوشت و در آن از ستمگريهاى ظالمى شكايت نمود و گفت كه به حقوقش تجاوز شده است . حضرت در پاسخ نامه زير را به او نوشت :
((ما در اين روز از هر ستمگر، متجاوز و حسودى از خدا توان و كفايت مى خواهيم و او ما را نگاهبان است . واى بر آنكه مى گويد: خداوند متعال را با من كارى نيست (و از من انتقام نخواهد گرفت ) چنين كسى از مالك روز جزا چه خواهد ديد! خداوند عزوجل ياور و پشتيبان مظلومان است پس به او - ستايشش پايدار باد - اعتماد كن و از او كمك بخواه كه محنت و رنجت را برطرف خواهد كرد و شرّ هر شرورى را از تو دور مى دارد. خداوند اين نيكى را در حق تو انجام دهد و درباره تو بر ما منت نهد كه او بر هر كارى تواناست . خداوند در اين ساعت هر ظالمى را فرو گيرد، هرگز متجاوز و ستمگر، رستگار نخواهد شد. واى بر آنكه سرانگشتان مظلومان بگيردش ، پس اندوهگين مباش و به خداوند اعتماد كن و بر او توكل نما كه چه زود باشد تا گشايشى برايت حاصل شود. خداوند عزوجل همراه كسانى است كه صبر مى كنند و همراه نيكوكاران است ...))(130).
امام - عليه السلام - در نامه خود ظلم ، تجاوز و حسد را محكوم مى كند و از خداوند نابودى عاملان آنها را خواستار مى گردد زيرا خداوند ياور و پشتوانه مظلومان است و بر نابودى ظلم و ظالم و كيفر دادن ستمگران و از حق گذرندگان ، قدرت كامل دارد.
در اينجا گفتگو از نامه هاى حضرت را كه تابلوى گوياى حوادث آن دوران است به پايان مى بريم .
فصل چهارم : سخنانى از نور
مقدمه
از امام حسن عسكرى - عليه السلام - سخنانى دُرر بار و انديشه هايى بديع در قالب جملاتى كوتاه و فشرده روايت شده كه از ذخاير ادب اسلامى به شمار مى رود. حضرت در اين كلمات قصار به جنبه هاى مختلف اجتماعى ، تربيتى و دينى پرداخته و نظرات عميقى ابراز داشته است . در اينجا پاره اى از بيانات عطرآگين امام را نقل مى كنيم :
فضيلت اهل بيت (عليهم السلام )
امام اهل بيت را كه معدن دانش ، منبع آگاهى و خاستگاه ايمان در اسلام هستند چنين مى ستايد:
((با گامهاى نبوت و ولايت به تسيغ حقايق دست يافتيم و با پرچمهاى رادمردى ، هفت آسمان را در نور ديديم . ماييم شيران جنگ و بارانهاى بخشش و كرم . در اين دنيا خداوندگان ((شمشير)) و ((قلم )) و در آن سرا صاحبان پرچم ((حمد)) و علم مى باشيم . فرزندان ما جانشينان دين و هم پيمانان يقين ، چراغهاى امتها و كليدهاى بخشش و كرم هستند. به ((موساى كليم )) بخاطر وفاى به عهد، ما پيراهن برگزيدگى پوشانديم و ((روح القدس )) در بهشت آسمان سوم از ميوه هاى نو رسيده بوستان ما برخوردار شد.
((و شيعتنا الفئة الناجية ، و الفرقه الزاكيه ، صاروالنا رداء وصونا، و على الظلمة البا... و سينفجر لهم ينابيع الحيوان ، بعد لظى النيران ، لتمام الرواية ، و الغواشى من السنين ...)).
((شيعه ما، گروه نجات يافته و فرقه پاكيزه است ، ما را در برابر دشمنان حفظ و حراست مى كنند و در برابر آنان چونان سدى استوار مى ايستند. پس از روزگاران سخت و دورانهاى دوزخى ، چشمه هاى زندگى ، آنان را سيراب خواهند كرد...)).

علامه مجلسى در توضيح فقرات بالا مى گويد:
((در اين سخنان حكمتى گويا و نعمتى سرشار است . گوشهاى كر آن را مى شنوند و كوههاى سخت در برابر آن سست مى گردد. درود و صلوات خداوند بر آنان باد))(131).
اهل بيت عصمت و طهارت از مقام ممتازى نزد خداوند برخوردارند و فضل و علوم و معارفى دارند كه عالميان را به شگفتى وادار كرده است . آنان راهبران به سوى حق و راهنمايان صراط مستقيم هستند. در دنيا همه آنها چراغهاى هدايت و كليدهاى كرم هستند و در آخرت سروران شفاعتگر و صاحبان پرچم ((حمد)) مى باشند.
خداوند فردوس برين را به امامان بخشيده تا هر گونه بخواهند در آن ، جاگير شوند. امام در اين بيانات شيعيان را مى ستايد و براى آنان سيادت و قدرتى روشن پس از گذر از رنجها، در دوران حكومت امام زمان - عجلّ اللّه تعالى فرجه الشريف - پيش بينى مى كند.
پيام به شيعه
امام - عليه السلام - در دستورات زير وظايف شيعيان را معين نموده و با نصايحى والا آنان را در راه دفاع از حريم اهل بيت توانا ساخته است :
((اوصيكم بتقوى اللّه ، و الورع فى دينكم ، و الاجتهاد للّه ، و صدق الحديث ، اداء الامانة الى من ائتمنكم من بر او فاجر، و طول السجود، و حسن الجوار، فبهذا جاء محمد - صلى اللّه عليه و آله -، صلوا فى عشائرهم ، واشهدوا جنائزهم و عودوا مرضاهم ، واداوا حقوقهم ، فان الرجل منكم اذا ورع فى دينه ، و صدق فى حديث ، وادى الامانة ، و حسن خلقه مع الناس ، قيل : هذا شيعى فيسرنى ذلك .
اتقوا اللّه ، و كونوا زينا، و لا تكونوا شينا، جروا الينا كل مودة ، وارفعوا عنا كل قبيح ، فانه ما قيل فينا من حسن فنحن اهله ، و ما قيل فينا من سوء فما نحن كذلك . لنا حق فى كتاب اللّه و قرابة من رسول اللّه - صلى اللّه عليه و آله - و تطهير من اللّه لا يدعيه احد غيرنا الا كذب ، اكثروا ذكر اللّه ، و ذكر الموت ، و تلاوة القرآن و الصلاة على النبى - صلى اللّه عليه و آله - فان فى الصلاة على رسول اللّه - صلى اللّه عليه و آله - عشر حسنات ، حفظوا ما وصيتكم به ، واستودعكم اللّه و اءقراء عليكم السلام ...))(132).
ترجمه :
((شما را به تقواى الهى ، پرهيزگارى در دين ، كوشش در راه خدا، راستگويى ، اداى امانت به آنكه چيزى به شما سپرده است - چه نيك و چه بد - طول سجود و رفتار خوب با همسايگان - كه پيامبر بدان مبعوث شده است - سفارش مى كنم . در ميان جماعت آنان نماز بخوانيد، مردگان آنها را تشييع كنيد و بيمارانشان را عيادت كنيد و حقوق آنان را ادا نماييد. هنگامى كه كسى از شما در دين پرهيزگار باشد در گفته هايش راست بگويد، امانتدارى درستكار باشد و با مردم خوش ‍ خلقى كند مى گويند: او شيعه است و اين مرا خشنود مى كند. از خدا بترسيد، زينب ما باشيد نه خار چشم ، هر نيكى را به سمت ما آوريد و هر زشتى را از ما دور كنيد. هر خوبى كه گفته شود در ماست و هر بدى كه به ما نسبت داده شود از آن دور هستيم . حق ما در كتاب الهى منصوص و پيوند ما با رسول خدا - صلى اللّه عليه و آله - آشكار و طهارت ما به وسيله پروردگار عيان است . كسى جز ما نمى تواند چنين ادعايى كند مگر دروغگويان . همواره نام خدا را به ياد آوريد و مرگ را فراموش ‍ نكنيد. پيوسته قرآن بخوانيد و بر پيامبر اكرم صلوات بفرستيد - كه در صلوات بر پيامبر خدا ده حسنه است - وصاياى مرا حفظ كنيد. شما را به خدا مى سپارم و به همه اسلام مى رسانم ...)).

اين پيام عاليترين رهنمودهاى تربيتى و اخلاق اسلامى را كه شخصيت آدمى را شكوفا مى كند و او را به قله كمال مى رساند با ايجاز بيان مى كند. حضرت به شيعيان دستورهاى زيرا را مى دهد:
1- تقواى الهى .
2- روگردانى از محرمات الهى .
3- راستگويى .
4- اداى امانت .
5- رعايت حق همسايگى .
6- خوشرفتارى و برخورد خوب با فرقه هاى مختلف اسلامى و همراهى با آنان در شؤ ون عادى زندگى و همدردى با آنان تا آنكه بدين وسيله شيعه عاليترين نمونه هاى اخلاقى و صفات نيك و دستورات امامان اهل بيت - عليه السلام - را به نمايش بگذارد و عمل او بهترين تبليغ حقانيت خاندان عصمت و طهارت باشد.
7- همواره به ياد خدا و مرگ و آخرت بودن كه اينها ضامن سلامتى انسان هستند و مانع از لغزش در دره گمراهى و گناه مى گردند.
8- تلاوت قرآن با تاءمل و تعمق تا روان آدمى پاك گردد و نيروهاى تازه اى از ايمان و آگاهى در او بيدار مى گردند.
اينها پاره اى از دستورات امام در اين پيام بود.
پند ارزشمند
امام - عليه السلام - با اين پند ارزشمند و حكمت استوار، يكى از اصحاب خود را به رويارويى زندگى و مشكلات آن روانه كرد:
((تا آنجا كه مى توانى و تحمل دارى از درخواست خوددارى كن كه در هر روز، روزى و خيرى تازه است . اصرار و پافشارى در مطالب ، سنگينى و وقار آدمى را زايل مى كند مگر آنكه درى برايت گشوده شود كه شايسته ورود باشد. چقدر زود باشد كه دست دردمند را بگيرند و رنج او را بر طرف كنند! چه بسا كه تغييرات و فراز و نشيب ، گونه اى از تاءديبات الهى باشد (و خداوند بدان وسيله بنده را تنبيه كند). بهره ها مراتب و اوقاتى دارند پس براى به دست آوردن نتيجه قبل از زمان آن مشتاب كه به موقع بهره خود را مى يابى و آنچه در اختيارت نيست در زمان شايسته به دستت خواهد آمد. در كارهايت به دانايى و خيرخواهى خداوند اعتماد داشته باش و براى برآوردن خواسته هايت در آغاز كار شتاب مكن كه دلت تنگ مى شود و نوميدى بر تو چيره مى گردد.
بدان كه شرم و حيا را حدى است كه اگر از آن بگذرد ضعف و ناتوانى خواهد بود و بخشش را اندازه اى است كه بيش از آن اسراف و باددستى است . اقتصاد و ميانه روى نيز حدى دارد كه اگر از آن تجاوز كنى بخل و خست ناميده مى شود و دليرى اندازه اى دارد كه بيش از آن تهور و بى باكى است ...))(133).

چقدر اين سخنان جاويد، استوار و خردمندانه است ! همه آنچه را كه انسان براى آراستگى و كمال نياز دارد در اين جملات به دقت بيان شده است از جمله دستورات اخلاقى امام مورد زير را مى توان نام برد:
1- خويشتن دارى و تحمل سختى و خوددارى از درخواست از ديگران ؛ زيرا موجب خفت و حقارت آدمى مى شود.
2- پافشارى نكردن و عدم اصرار براى درخواستن چيزى ؛ زيرا از وقار و سنگينى آدم مى كاهد.
3- آرامش و تاءنى در كارها و شتاب نورزيدن ؛ زيرا چه بسا عجله باعث پيامدهاى ناگوار براى آدم مى شود، پس چه بهتر كه با طماءنينه و توكل به خداوند كارساز، امور خود را دنبال كنيم .
4- رعايت حد و مقدار شرم و آزرم ؛ زيرا تجاوز از مقدار معمول و گذر از حد ميانه ، ديگر حيا نيست بلكه ضعف و زبونى آدم را مى رساند.
5- بخشش و عطا ميزانى دارد و همان را بايد رعايت كرد بيش از آن اسراف و ولخرجى است .
6- ميانه روى در زندگى اقتصادى انسان حدى دارد و اگر كسى از آن تجاوز كند و بر خود و خانواده اش سخت بگيرد، خست و بخل و خشك دستى كرده است .
7- دليرى ، نيز حدى دارد و بيش از آن تهور و بى باكى است كه از صفات مذموم و نكوهيده است .
اندرزها
امام - عليه السلام - همواره اصحاب خود را پند و اندرز مى داد و آخرت را در برابر چشمنان آنان مجسم مى ساخت و از فريب و فتنه هاى دنيا برحذر مى داشت . در يكى از پندگوييها چنين فرمود:
((انكم فى آجال منقوصة ، و ايام معدودة ، و الموت ياءتى بغتة ، من يزرع خيرا يحصد غبطة ، و من يزرع شرا يحصد ندامة ، لكل زارع مازرع ، لا يسبق بطى ء بحظه ، و لا يدرك حريص مالم يقدر له ، من اعطى خيرا فاللّه اعطاه ، و من وقى شرا فاللّه وقاه ...))(134).
((شما در دورانى نقصان پذير و روزهايى شمرده و معين بسر مى بريد و مرگ ، ناگهان شما را درمى يابد، هر كه نيكى بكارد (خوشى درو مى كند و) مايه غبطه ديگران خواهد بود و هر كه بدى بكارد پشيمانى درو مى كند. هر كسى آن درود عاقبت كار كه كشت . بهره كندرو از او ربوده نمى شود و آزمند جز به رزق مقدر خود دست نمى يابد. هر كس به خير دست يابد خداوند به او عطا كرده و هر كس از گزندى مصون ماند در حقيقت خداوند او را حفظ كرده است ...)).
واقعيت زندگى در همين سخنان نهفته است و آدمى - همانگونه كه امام مى فرمايد - در دوره اى معين كه نه افزايش مى يابد و نه كم مى شود زندگى مى كند و مرگ او را ناگهان در مى ربايد. پس شايسته چنين كسى آن است كه فريفته نگردد و به حقوق ديگر تجاوز نكند و بداند در بند اعمال خود است و فرجام او وابسته به اعمالش مى باشد اگر درستكار باشد پايانى خوب و اگر بد كردار باشد آينده اى تاريك در انتظار اوست .

ارزش تفكر
امام - عليه السلام - به انديشيدن در صنع پروردگار كه ايمان عميق و اصيلى به دنبال دارد فراخوانده و مى فرمايد:
((ليست العبادة كثرة الصيام و الصلاة وانما العبادة كثرة التعبد، التفكر فى امر اللّه ...))(135).
((عبادت به نماز و روزه بسيار نيست بلكه عبادت به تعبد بسيار است يعنى انديشيدن در صنع خدا و تفكر در امر پروردگار...)).

امام - عليه السلام - در احاديث خود قواعدى تاءسيس مى كنند كه پايه هاى اصيل ايمان به خداوند است و يكى از مهمترين آن ، تفكر در صنع و خلقت بديع الهى است كه هر خردمند حقيقت جويى را به ايمان مطلق به ذات احديث رهنمون مى شود.
حكمت روزه
جعفر بن محمد بن حمزه علوى از حضرت درباره حكمت تشريع روزه پرسش كرد و امام پاسخ داد:
((فرض اللّه الصوم ليجد الغنى مس الجوع فيحنو على الفقير...))(136).
((خداوند متعال روزه را واجب كرد تا دولتمندان ، فشار گرسنگى را حس كنند و بر فقيران دل بسوزانند و آنان را دستگيرى كنند...)).

امام در كوتاهترين كلام و رساترين بيان حكمت تشريع روزه را بيان مى كند. روزه ، اغنيا را بر آن مى دارد تا به كمك فقيران بشتابند و در حق آنان نيكى كنند. بعلاوه نتايج روحانى و معنوى و سلامتى جسمى كه به دنيا دارد.
نكوهش منافق
امام - عليه السلام - در نكوهش منافقان مى فرمايد:
((بئس العبد عبدا ذا وجهين ، و ذاالسانين ، يطرى اءخاه شاهدا، و ياءكله غائبا ان اعطى حسده ، و ان ابتلى خانه ...))(137).
((بدترين بندگان ، آدم دو رو و دو زبان است ؛ در حضور برادر، او را مى ستايد و چاپلوسى مى كند و در پس او به غيبت مى نشيند و گوشت تن او را مى خورد. اگر به برادر مؤ منش خيرى رسد، بر او حسد مى برد و اگر گرفتار شود به او خيانت مى كند...)).

نفاق ، آدمى را دروغگو، خيانتكار، پيمانشكن و فريبكار بار مى آورد و او را از شاهراه حقيقت و درستى كاملا دور مى كند. از جلوه هاى پليد ذات منافق آن است كه براى دستيابى به خواسته هايش از همه وسايل نامشروع سود مى جويد.
دوستى و دشمنى نيكان
امام - عليه السلام - درباره محبت و بغض نيكان و دشمنى بدكاران نسبت به آنان چنين مى فرمايد:
((حب الابرار للابرار فضيلة للابرار، و بغض الفجار للابرار زين للابرار، و بغض الابرار للفجار خزى للفجار...))(138).
((دوستى نيكان نسبت به يكديگر برايشان فضيلت است و بغض ‍ بدكرداران نسبت به نيكان زيور و زينت آنان است ، ليكن بغض نيكان نسبت به بدكاران مايه خوارى بدكاران است ...)).

كلمات قصار
كلمات قصار (1)
از امام حسن عسكرى - عليه السلام - مجموعه اى از كلمات قصار و سخنان حكمت آميز نقل شده كه برخى را در اين جا مى آوريم :
حضرت - عليه السلام - فرمود: ((اذا كان المقتضى كائنا فالضراعة لما ذا؟...))(139).
((اگر بايستنى ها را به اراده خدا روى مى دهند، پس خوارى و ذلت براى چيست ؟...)).
اگر حوادث به مشيت الهى رخ مى دهند و اراده حق بر همه چيز حاكم است پس چرا آدمى نزد ديگرى اظهار ذلت و خفت كند؟!.

كلمات قصار (2)
حضرت - عليه السلام - فرمود: ((المؤ من بركة على المؤ من ، و حجة على الكافر...))(140).
((مؤ من براى مؤ من بركت و بر كافر حجت است ...)).

كلمات قصار (3)
حضرت - عليه السلام - فرمود: ((قلب الاحمق فى فمه ، و فم الحكيم فى قلبه ...))(141).
((قلب احمق بر زبان اوست و زبان خردمند فرزانه در قلب اوست ...)).

كلمات قصار (4)
حضرت - عليه السلام - فرمود: ((الغضب مفتاح كل شر...))(142).
((خشم كليد و سرآغاز هر شر و بدى است ...)).

كلمات قصار (5)
حضرت - عليه السلام - فرمود: ((اقل الناس راحة الحقود...))(143).
((بدخواه و كينه توز، كمترين آسايش را دارد...)).

كلمات قصار (6)
حضرت - عليه السلام - فرمود: ((اورع الناس من وقف عند الشبهة ، اعبد الناس من اقام على الفرائض ، ازهد الناس من ترك الحرام ، اشد الناس اجتهادا من ترك الذنوب ...))(144).
پرهيزگارترين مردم آن است كه از در افتادن به شبهه ها بپرهيزد، عابدترين كس آن است كه واجبات خود را انجام دهد، زاهدترين مردم كسى است كه از حرام دورى كند و كوشاترين فرد آن است كه گناهان را فرو گذارد...))

كلمات قصار (7)
حضرت - عليه السلام - فرمود: ((لا يشغلك رزق مضمون عن عمل مفروض ...))(145).
((روزى تعيين شده و قطعى ، تو را از عمل واجب باز ندارد...)).

كلمات قصار (8)
حضرت - عليه السلام - فرمود: ((من تعدى فى طهوره كان كناقصه ...))(146).
((آنكه در طهارت بيش از تكليف و وظيفه خود عمل كند و از حد مى گذارند، در حقيقت نقض غرض كرده است ...)).

كلمات قصار (9)
حضرت - عليه السلام - فرمود: ((ما ترك الحق عزيز الاذل ، و لا اخذ به ذليل الاعز....)).(147)
((هيچ عزيزى حق را ترك نكرد جز آنكه خوار شد و هيچ دليلى پايبند حق نگشت مگر آنكه عزت يافت ...)).

كلمات قصار (10)
حضرت - عليه السلام - فرمود: ((صديق الجاهل تعب ...))(148).
((رنج ، دوست نادان است ...)).

كلمات قصار (11)
حضرت - عليه السلام - فرمود: ((خصلتان ليس فوقهما شى ء؛ الايمان باللّه ، و نفع الاخوان ...))(149).
((دو خصلت از همه چيز بالاتر است : ايمان به خدا و سود رساندن به برادران دينى ...)).

next page

fehrest page

back page